با نگاهی گذرا به مهمترین سایتهای سیاسی خبری غرب و سایتهای یهودی- صهیونیستی و مراکز فکری (Think Tanks) فعال در این عرصه، اذعان به شکست روحانی و پیشبینی پیروزی آیت الله رییسی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ بدون استثنا مشاهده میشود. این اندیشکدهها تحلیلهای خود را بر دو واقعیت عمده یکی نارضایتی مردم از نتایج توافق برجام و دیگری عملکرد ضعیف اقتصادی دولت نهادهاند.
یکی از این اندیشکدهها کریتیکال تریتز پراجکت[۱](Critical Threats Project) هست که از سوی موسسه امریکن اینترپرایز (American Enterprise) جهت تحلیل و پیگیری تهدیدات کلیدی برای امنیت ملی آمریکا ایجاد شده است. مدیریت این پروژه با فردریک کاگان[۲] استاد سابق تاریخ نظامی در آکادمی نظامی آمریکا بوده و ادعا دارد تمرکزش بر تهدیدات ایران و شبکه القاعده قرار گرفته است.
کریتیکال تریتز پراجکت در یکی از مقالات در مورد انتخابات امسال ایران مینویسد: «شکست روحانی غیرمحتمل نیست. آمریکا باید محتاط باشد چون اگر مخالفین روحانی به ریاست جمهوری برسند، ایران از گرایشهای دیپلماتیک و اقتصادی به غرب دور میشود» و در استدلال این پیشبینی میافزاید:
آینده روحانی به موفقیت اقتصادی او گره خورده است.
طبق نظر (آیت الله) خامنهای، روحانی اقتصاد مقاومتی را در اولویت قرار نداده است.
در نظرسنجی اخیر بهطور قابلتوجهی ۷۵ درصد ایرانیان اظهار داشتهاند که برجام یا همان توافق هستهای شرایط زندگیشان را بهتر نکرده است.
این مقاله همچنین به شکست رییسجمهور در ارائه طرح مشخصی برای بیکاری نیز اشاره کرده است.
خبرگزاری بلومبرگ که شعبهای از شرکت بلومبرگ ال پی به عنوان شرکت اطلاعات و رسانه و نرمافزارهای مالی در نیویورک شناخته میشود، بهتازگی در مورد انتخابات ایران تصریح کرده است که آمار نشان میدهد روحانی از پیروزی دور است و علیرغم وجود طرفدارانش، وی در انتخابات میبازد.[۳]
فوربز(Forbes) که یکی از مشهورترین مجلات تجاری در آمریکاست در مورد انتخابات ایران طی مقالهای تحت عنوان: «اقتصاد، عرصه کلیدی برای نبرد در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۷»، به آمارگیری نمونهای که توسط IranPoll.com در ایران انجام شده اشاره میکند و میافزاید که در این آمارگیری بیش از هزار نفر بین ۱۱ تا ۱۴ اپریل شرکت کردند که به نظر میرسد نتیجه آن برای رییسجمهور مستقر نگران کننده باشد.[۴]
المانیتور که توسط یک سرمایهدار عرب-آمریکایی اداره میشود و مقر آن در واشنگتن است و شرکای رسانهای در کشورهای خاورمیانه از قبیل الاخبار، الیوم، السفیر دارد، در مقالهای در رابطه با انتخابات ایران چنین تیتر زده است: «چگونه اصلیترین دارایی روحانی، بزرگترین مسئولیت او برای پاسخگویی شد؟» و منظورش از دارایی، توافق برجام است.[۵]
شورای آتلانتیک اندیشکدهای آمریکایی واقع در واشنگتن است که در امور بینالمللی فعال میباشد. این اندیشکده نیز مقالهای با عنوان « قالیباف و رییسی پرطرفدارترین کمپین انتخاباتی را دارند» منتشر کرده است.[۶]
میدل ایست مانیتور نیز با انتشار مقالهای تحت عنوان: «روحانیون ایران از رییسی حمایت میکنند»، با اشاره به ۳/۲ میلیون بیکار در ایران و عدم تأثیر توافق برجام در بهبودی شرایط اقتصادی ایران آن را از دلایل مخالفین و رقبای روحانی ذکر کرده است.[۷]
واشنگتن تایمز حسن روحانی را moderate یا میانهرو مینامد و در تعریف این واژه، سیاست باز کردن اقتصاد ایران به روی غرب را بکار میبرد. واشنگتن تایمز احتمال باختن روحانی به رییسی را پیشبینی میکند و دلیل آن را ناامیدی و سرخوردگی مردم از نتایج برجام برمیشمرد.[۸]
خبرگزاریهای یهودی-صهیونیستی: نکته جالب توجه در مورد سایتها یا خبرگزاریهایی که مستقیماً توسط یهودیان صهیونیست اداره میشوند مانند جرازلمپست، جیپست، رویترز، هارتص این است که هیچیک از اینها موضعی درباره کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ایران نگرفتهاند و نخواستهاند که پیشبینی کاندیدای پیروز را مورد تحلیل قرار دهند و فقط به اخبار روزانه انتخابات، آن هم گزینشی و جهتدار بسنده کردهاند.
ولی اظهارات وزیر دفاع رژیم تروریستی اسرائیل در ۱۳ آپریل ۲۰۱۷ و پیشبینی ترور روحانی را میتوان هشداربخشترین و خطرناکترین تحلیل انتخاباتی صهیونیستها دراینباره دانست.[۹]
لیبرمن وزیر دفاع اسرائیل گفته است: «تعجبی نخواهد داشت اگر کسی از طرف حامیان دو آتشه تشکیلات اصولگرایان، رییسجمهور ایران حسن روحانی را هنگام انتخابات ۱۹ می ترور کند.»
با توجه به تجربهای که از این نوع پیشبینیها از سوی رژیم صهیونیستی و تحقق آن به فاصله کوتاهی بعد از انتشار خبر داریم، این باید زنگ خطری برای جمهوری اسلامی ایران باشد تا با هوشیاری تمام از اجرای خواستهها و اهداف شوم اسرائیل برای ایجاد دودستگی خصومتآمیز در کشور و تضعیف نیروهای معتقد به اسلام انقلابی جلوگیری به عمل آورد.
از دیگر مواردی که بسیار حائز اهمیت است این است که هیچیک از این اندیشکدهها در سایتهای خود کوچکترین اشارهای به مواضع انتقادی و استدلالات مخالفین روحانی در مورد عدم اجرای تعهدات آمریکا و اعضای ۵ +۱ در مورد برداشتن تحریمها در برجام نکردهاند و این موضوع در سانسور و بایکوت شدید قرار دارد. درحالیکه در تمامی مناظرات، مهمترین انتقادات مخالفین دولت در مورد برجام عدم استیفای تعهدات طرف مقابل از جمله برداشتن تحریمها بوده است و حداقل برای حفظ ظاهر دموکراسی ادعایی خود میتوانستند با اشاره مختصری به این مواضع انتقادی در مناظرات، آن را تحلیل یا حداقل تکذیب کنند که این خود نشان از آگاهیشان از خطاکار بودن ۵+۱ در پایبندی به تعهداتشان دارد.
۱- آقای دکتر مرندی در مصاحبهی اخیر خود با خبرگزاری فارس[۱]، طوری تاریخچهی اتخاذ سیاست تحدید نسل را بیان کردهاند که گویا تنها ایشان و همفکرانشان در دولت، خواهان اجرای این سیاست بودهاند: «این طرح به ذهن من رسید و دولت در نهایت آن را به عنوان یک طرح تصویب کرد و در مجلس به قانون تبدیل شد و شورای نگهبان نیز بر آن صحه گذاشت».
اما برخی از اسناد نشان میدهد که صندوق جمعیت سازمان ملل هم در اتخاذ تصمیم تحدید نسل سهیم بوده است. مثلاً نفیس صدیق، معاون دبیر کل و رئیس وقت صندوق جمعیت سازمان ملل در سفر خود به ایران میگوید: «گفتگوهایی که متعاقب سرشماری سال ۱۳۶۵ در سال ۱۹۸۸ با دولت ایران صورت گرفت به آن منجر شد که دولت در برنامه نخست توسعه، کنترل جمعیت را در نظر بگیرد».[۲] پس علیالقاعده به غیر از ارادهی مسئولین دولتی وقت، ارادههای دیگری نیز بودهاند که اسباب اتخاذ این سیاست را فراهم آوردهاند.
دکتر نفیس صدیق، با اصالت پاکستانی و تفکر آمریکایی، نخستین زنی بود که به معاونت دبیر کل سازمان ملل منصوب شد. این زن فمینیست که درسخوانده آمریکا بود، نقش مهمی در تحدید نسل کشورهای اسلامی ایفا کرد.
۲- دکتر مرندی دلیل اتخاذ سیاست تحدید نسل را رشد بالای جمعیت عنوان کرده است: «بههرحال بر اساس رشد ۳.۹ درصدی باید هر ۱۷ سال جمعیت کشور دو برابر میشد، اگر این روال ادامه پیدا میکرد جمعیت کشور ما امروز چند برابر بود» اما ایشان نمیگویند که هشتدهم از این رشد مربوط به ورود مهاجرین افغانستانی و معاودین عراقی بوده است که اگر از آن رشد جمعیت کسر شود، ۳.۱ درصد رشد میماند که همین عدد در سرشماری سال ۱۳۴۵ نیز بهدستآمده بود[۳]؛ یعنی اگر صرفاً فرزندآوری مادران ایرانی را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که خبری از بمب یا انفجار جمعیتی نبوده است. مقام معظم رهبری دربارهی تاریخچهی اتخاذ سیاست تحدید نسل به نکتهی لطیفی اشاره کردهاند: «اول کار از سال ۶۶ شروع شد. پیش من آمدند و تصویر هولناکی را ارائه کردند و ما معتقد شدیم که باید کنترل کرد»[۴]
۳- دکتر مرندی گفتهاند: «امام که ولی امر بودند هرگز نگفتند که این کار انجام نشود. امام مکتوب جواب دادند که مطلب جمعیت مهم است و کنترل جمعیت باید در رسانهها و دانشگاهها مطرح شود. نگفتند مخالف هستم» ایشان در ادامه هم مدعی میشوند که مردم در آن زمان گمان میکردهاند، ممانعت از بارداری حرام بوده و بعد از این صحبت حضرت امام (ره) خیالشان راحت شده که این مسئله حرام نیست و به تحدید نسل روی آوردهاند؛ اما در کجای این متن که آقای دکتر نقل کردهاند بحث حلال و حرام بودن ممانعت از بارداری مطرح شده؟ آیا سند و شاهدی برای این ادعا وجود دارد که مردم ممانعت از بارداری را حرام میدانستهاند؟ چرا دکتر مرندی متن این نامه را تاکنون با الفاظ متفاوت نقل کردهاند؟ چرا اثری از این نامه در صحیفهی نور وجود ندارد؟ بر فرض که حضرت امام (ره) که از مطلوبیت جمعیت دویست میلیونی ایران سخن گفته بودند، (صحیفه امام، ج ۷، ص ۳۹۳) نوشته باشند «در زمینهی کنترل جمعیت در رسانهها و دانشگاهها بحث شود» حال از کجای این جمله میتوان مطلوب بودن حرکت در مسیر تحدید نسل را برداشت کرد؟ آیا به صرف این که «امام … هرگز نگفتند که این کار انجام نشود» و «نگفتند مخالف هستم» یک فرد ولایتمدار تصمیمی به این مهمی اتخاذ میکند؟ (ضمناً موضوع جواز امام (ره) در مسئلهی ممانعت از بارداری به سال ۱۳۵۸ برمیگردد که ایشان در پاسخ به نامهی دکتر سامی – وزیر بهداری دکتر بازرگان – مرقوم داشتند: «استفاده از این روشها چنانچه زنان را در معرض مشکلات سلامت (آسیب) قرار نمیدهد و همچنین همسر با آن موافق است، برای حل مشکلات مندرج در گزارش شرعاً جایز است»[۵] البته که بعد از این مرقومه نیز، نه تنها هیچ کاهشی در فرزندآوری مادران ایرانی صورت نگرفت؛ بلکه این میزان، رشد نیز داشت).
۴- آقای مرندی در صحبتهای خود مکرر به این کلام مقام معظم رهبری اشاره میکنند که فرمودهاند: «سیاست تحدید نسل در یک برههای از زمان درست بود» و از این معبر سعی میکنند خود را از پذیرش مسئولیت بحران کنونی جمعیت، تبرئه کنند؛ اما مقام معظم رهبری در ادامهی همان فرمایش خود، حد درست بودن این سیاست را هم مشخص کردهاند: «… آنطوری که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمیِ این قسمت تحقیق و بررسی کردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدی که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر میدادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم»[۶] حال آیا با توجه به آن که آقای مرندی در فاصلهی سالهای ۷۲ تا ۷۶ وزیر بهداشت بوده، احیاناً نباید اجرای این سیاست را متوقف میکرد؟!
۵- دکتر مرندی در مصاحبهی خود، اطلاع از وضع آماری کشور و این که میدانسته اهداف جمعیتی نظام محقق شده است را کتمان نمیکند (صد البته وقتی که نفر دوم اجرای سیاست تحدید نسل، – دکتر ملک افضلی – متخصص آمار حیاتی باشد، عدم اطلاع از آمارهای جمعیتی باورپذیر هم نخواهد بود) ولی درعینحال میگویند: «به طور مرتب تا ما آمار میدادیم، مرکز آمار هم اعلام میکرد که وزارت بهداشت بیربط میگوید. تا اینکه موقع سرشماری ۱۰ ساله رسید و مسئولین مرکز آمار متوجه شدند که نه تنها آمارهای ما درست بوده، بلکه رشد جمعیت کمتر هم شده»
از چپ: دکتر ملک افضلی و دکتر مرندی؛ برندگان جایزه جمعیت سازمان ملل
اما نکتهی مهمی که باید مدنظر داشت این است که با وجود این اختلافات، سرشماری سال ۱۳۷۵ که توسط مرکز آمار صورت گرفت، به وضوح نشان داد که اهداف جمعیتی نظام که در برنامهی نخست توسعه آمده بود، محقق شده است (نرخ رشد جمعیت ۱.۹۶ به دست آمد، درحالیکه میبایست با رسیدن به نرخ رشد ۲.۳ اجرای تحدید نسل متوقف میشد). حال این سؤال پیش میآید که اگر آقای مرندی بر اساس آمار وزارت خودش عمل نکرده و معطل آمار سرشماری بوده است، چرا لااقل در سال پایانی مسئولیتش اجرای سیاست تحدید نسل را متوقف نکرده؟ اگر ایشان در این زمینه کوتاهی نکرده بود، فرهنگ لیبرال «فرزند کمتر؛ زندگی بهتر» جزء محکمات عقاید عموم مردم نمیشد و وضع جمعیت کشور نیز اکنون اینگونه بحرانی نبود که ایران یکی از سه کشور دنیا شود که با بیشترین سرعت در حال پیر شدن است. (و البته لااقل سه میلیون نفر از چهار میلیون نفری که برای تحدید نسل عقیم شدند، نیز عقیم نمیشدند)
۶- دکتر مرندی در مصاحبهی خود به خاطرهای از مقام معظم رهبری اشاره میکنند که در دوران ریاستجمهوریشان به دکتر مرندی گفتهاند: «نگذار شعارهای زمان شاه که دو فرزند کافی است زنده شود» بعد از آن هم میگویند: «شنیدم در زمان وزیر دیگری این شعار نوشته شد، اما مسئولیت آن با من نیست!» این که مخالفت با این شعار وظیفهی ایشان نبوده را با تسامح میپذیریم و به ایشان حق میدهیم که حتی در حد یک مصاحبه نیز با درج این شعار بر روی در و دیوار شهر، قبض برق و بستهی پفک مخالفت نکرده باشند، اما از ایشان میپرسیم: چرا در سال ۱۳۸۹؛ یعنی ۱۸ سال بعد از زمانی که باید سیاست تحدید نسل متوقف میشد و درست فردای آن روز که آقای احمدینژاد گفت: «به چه حقی قانون میگذارید که دو بچه کافی است و بیش از سه بچه نیاورید؟» در مخالفت با ایشان احساس وظیفه کرده، تمامعیار به میدان آمدید و در مصاحبهای گفتید: «افزایش تعداد فرزندان که هنر نیست، حیوانات هم میتوانند این کار را بکنند!»[۷] آیا در سال ۱۳۸۹ وزیر بودید و مسئولیتی داشتید؟!
۷- اما خوب است که فلسفهی اتخاذ سیاست تحدید نسل را هم از منظر دکتر مرندی مورد بحث قرار دهیم. دکتر مرندی در صحبتهای خود اشاره میکند که اگر سیاست تحدید نسل اتخاذ نمیشد «الآن باید دهها میلیون بیکار دیگر و نانخور بیشتر در کشور میداشتیم! با مشکلات امنیتی مواجه میشدیم. سوءتغذیه در کشور به وجود میآمد و فقر بیداد میکرد» اما آیا راهکار اسلام برای از بین بردن فقر یا مبتلا نشدن به آن، تحدید نسل است؟
بر اساس متون دینی، در حیطهی فردی قطعاً نمیتوان توصیه کرد که: فرزند نیاور تا فقیر یا فقیرتر نشوی. چنان که «بکر بن صالح» میگوید به امام کاظم علیه السلام نامهای نوشتم که: من مدت پنج سال است که از بچهدار شدن جلوگیری میکنم و این به خاطر آن است که همسرم فرزند نمیخواهد و میگوید: تربیت و ادارهی فرزندان برایم دشوار است؛ زیرا فقیر هستیم و از امکانات زیادی برخوردار نیستیم. نظر حضرتعالی چیست؟ امام علیهالسلام در پاسخ مرقوم میفرمایند: «اطْلُبِ الْوَلَدَ فَإِنَّ اللَّهَ یرْزُقُهُم» فرزند طلب کن! همانا خدا روزی آنها را میدهد.[۸]
در سطح حکومت نیز، این که آیا برای مقابله با فقر باید تحدید نسل انجام داد یا نه، بسته به نحوهی تعریف مسئله دارد؛ چنانکه پیامبر اکرم (ص) در اوج مشکلات و فقر امت اسلام، مکرر مسلمانان را به فرزندآوری بیشتر توصیه و ترغیب کردهاند و فرمودهاند «اُطلُبوا الوَلَد»[۹]. در واقع، میتوان تصویری هولناک از رشد جمعیت و فقر و قحطی ناشی از آن ارائه کرد و حکم ثانویهی به صلاح بودن تحدید نسل را به دست آورد و هم میتوان «سالخورده شدن جمعیت در صورت تحدید نسل و خطر دشمنان» را مدنظر قرار داد و با تحدید نسل مخالفت کرد.
به هر صورت نسخهی اصلی اسلام برای رفع فقر، این است که عدالت حاکم شود. به عنوان نمونه پزشکان حقوق چند صد میلیونی نگیرند و مسئولان دولتی این ظلمها را مشروع جلوه ندهند. اگر اینگونه بیعدالتیها وجود داشته باشد، چه جمعیت یک میلیون نفر باشد چه دویست میلیون، کشور فقیر خواهد داشت.
همچنین اگر حلقهی بستهی مدیران مرفه، بیکفایت و فسیل شده، برای همیشه متولی امور اجرایی مردم باشند، قطعاً فقر پابرجا خواهد بود؛ چه جمعیت یک میلیون نفر باشد و چه دویست میلیون. اما اگر به مدیران سادهزیست، لایق و جوان فضا داده شود، ایران با منابع عظیمی که دارد ابداً با جمعیت زیاد، دچار فقر نخواهد شد. به نظر میآید که دکتر مرندی وجود سوء مدیریت در کشور را مفروض گرفته بودند که برای مبتلا نشدن به فقر همهگیر، نسخهی تحدید نسل پیچیدهاند.
ضمناً انسانی که به دنیا میآید صرفاً دهان، مری، معده و روده ندارد که کارش فقط خوردن باشد، بلکه بازو، اندیشه و دل نیز دارد. عمده هراس دشمنان کشور نیز از این است که جمعیت جوان ایران اسلامی به تعدادی برسد که صرفاً خودِ ایرانیها از منابع زیرزمینی کشورشان استفاده کنند و از خامفروشی و مفتفروشی منابع به مستکبران دست بکشند.
* اقتصاددانی آمریکایی به نام کنت آرو (Kenneth Arrow) که در سال ۱۹۷۲ برندهی نوبل اقتصاد شد میگوید: «جمعیت شکلی از سرمایه است. با کنترل جمعیت، رشد اقتصادی کنترل و محدود میشود. برنامهریز اقتصادی، باید اقتصاد را متناسب با جمعیت تنظیم کند، نه عکس آن»[۱۰]
۸- دکتر مرندی در جای جای مصاحبهاش یک مضمون را تکرار کرده است: «اطمینان دارم که به خاطر این اقدام (تحدید نسل) در روز قیامت اجر خواهم داشت، من وجدانم در برابر خدا راحت است، از نظر خودم تردید ندارم که در آن دنیا اجر خودم را میگیرم، اشکالی ندارد از نظر من که این اتفاقات را به گردن من بیندازند. وجدان من راحت است»
اما این صحبتها در تضاد کامل با سخنان پیشین ایشان است که اتفاقاً آن هم در خبرگزاری فارس منتشر شده بود. دکتر مرندی در اسفند ماه سال ۱۳۹۳ گفته بود: «من در حدی که عقلم میرسید این کار را انجام دادم. هنوز هم احساس عذاب وجدان میکنم؛ شاید اصلاً نباید وارد مسئله کنترل جمعیت میشدم!درباره جایزه جمعیت سازمان ملل هم باید بگویم من جوایز متعددی را بردهام؛ شاید از بدشانسی به من جایزه دادند»[۱۱]
ضمناً خوب است که دکتر مرندی بفرمایند که منظور از واژهی «مسئولین» در این جملهی مقام معظم رهبری چه کسانی هستند؟ «این را (سیاست تحدید نسل) متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیماند، خود بندهی حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد»[۱۲] احیاناً آقای دکتر مرندی، یک نفر از این «مسئولین» هم نبوده است؟!
۹- خوب است آقای دکتر مرندی یکبار برای همیشه ناگفتههای پروژهی تحدید نسل را نیز بگویند. مثلاً بفرمایند در سال ۱۳۷۳ (در دوران وزارت ایشان) چه کسانی به قاهره رفتند و در کنفرانس جمعیت و توسعه (ICPD) از طرف دولت ایران تعهد دادند که رشد جمعیت ایران را به صفر برسانند؟
چنانکه در تصویر فوق، برگرفته از سایت مرکز آمار ایران مشاهده میشود، یکی از اهداف کنفرانس جمعیت و توسعه (ICPD) برای ایران، کشاندن کشور به ورطه «رشد جمعیتی برابر صفر» بوده است. پس از رسانهای شدن این هدف استعماری، بخش مزبور از سایت مرکز آمار کشور حذف شد.
یا بفرمایند همیاران غدا (غیر دولتی ایران)، باقر نمازی، حسین ملک افضلی و انجمن تنظیم خانواده چه نقشی در اجرای پروژهی تحدید نسل داشتهاند؟ یا بگویند بانک جهانی به چه دلیل برای واردات وسایل ممانعت از بارداری، وام میداد و کتاب «احکام تنظیم خانواده» را منتشر میکرد؟ آیا از شروط اعطای وامهای بینالمللی به ایران، اجرای پروژهی تحدید نسل بوده است؟
دکتر ملک افضلی در کنار باقر نمازی، اعضای هیئت مدیرهی همیاران بودند. وقتی روزنامه کیهان، دکتر ملک افضلی را به عنوان دست راست باقر نمازی افشا کرد[۱۳]، طولی نکشید که وی به برنامهی تلویزیونی «امضا» دعوت شد و به عنوان یکی از مفاخر جامعه پزشکی مورد تقدیر قرار گرفت! از تک تک مسئولیتهایش به جز همکاری با باقر نمازی حرف زد و اشارهای هم به کارنامهی خود در انجمن سلامت خانواده – تنظیم خانواده سابق- نکرد![۱۴]
۱۰- مقام معظم رهبری در ۲۷ تیر ۱۳۹۱ در دیدار خود با اعضای دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد بحث جمعیت فرمودند: «الآن به سراغ کمیسیونهای مجلس بروید و به دکتر مرندی و خانم دستجردی توصیه کنید که پیگیری کنند» حال از دکتر مرندی باید پرسید که بعد از این فرمایش ولی فقیه، چه گامی برای جبران خطاهایش در زمینهی تحدید نسل برداشته است؟ لااقل ایشان باید بگوید چرا پسازاین فرمایش و در سال ۱۳۹۳ در سمینار ضدجمعیتی «پویایی جمعیت در کشورهای مسلمان» شرکت کرده و تمهیدات آن را فراهم آوردند؟ (این سمینار توسط یک «عنصر نامطلوب»، صندوق جمعیت سازمان ملل و سفارت سوییس در دانشکده مطالعات جهان – در دوران ریاست فرزند دکتر مرندی بر این دانشکده – برگزار شد و علناً در آن فرزندآوری کمتر مادران و افزایش سن ازدواج در کشورهای مسلمان مورد توصیه قرار گرفت) لااقل دکتر مرندی باید بگوید چرا همچنان از عناصر ضدجمعیتی که بیش از دو دهه است در وزارت بهداشت جا خوش کردهاند، حمایت میکند؟ لااقل…
این متن شاید سبب دلخوری بزرگواران و دلسوزان در جبههی مردمی نیروهای انقلاب اسلامی شود، اما آموختهایم که موضوعات استراتژیک (از جمله جمعیت) را فدای سیاستورزیهای چندروزه نکنیم.
«…. نگاه ایالات متحدهی آمریکا به نظام اسلامی، نگاه نفی موجودیت است؛ این را در طول سالها کاملاً فهمیدیم. البته خودشان میگویند نخیر، تغییر رفتار. تغییر رفتاری که آنها میگویند، اگرچه همیشه هم روی آن پافشاری ندارند، معنایش نفی هویت است. یعنی آن رفتارهای اصلیای که شاخص اسلامی بودن است، باید تغییر پیدا کند. ما هم نگاهمان به آمریکا، نفی موجودیت استکباری آمریکاست؛ و الّا رژیم آمریکا و دولت آمریکا یک کشوری است مثل بقیهی دولتها. استکباری بودن آمریکا، سلطهی جهانی بودن، ابرقدرتی آمریکا، از نظر ما مردود است؛ ما قبول نداریم. پس این شد مخالفت بنیانی.» (*)
کارگروه رصد و بررسی های کفر سازمان یافته توجه شما را به فرماندهان سیاسی ابلیس علیه متعلقات ایمان در گستره جهانی جلب می کند:
حکمت نگارش این دست گزارشها این موضوع است که طبیعتاً همه دانشجویان کلبه کرامت (طرحریزی استراتژیک) در بخشی از نظام مشغول خدمت هستند و هر کدام بر بخشی از جامعه اشراف دارند. فلذا اگر این دید استراتژیک را به عنوان بهترین محصول از این کلاس بیاموزند و با این دید به منطقه مورد اشراف خود نگاه بکنند، میتوانند گزارشی از منطقه مورد اشراف خودشان به دست بیاورند که از باب «زکاه العلم نشره»، شکرگزاری و همچنین تقویت جبهه حق در قبال استاد خود قرار دهند تا هم دانشجویان کمی از این رکورد خارج و هم استاد که طبیعتاً انسان است و نمیتواند در همهجا حضور داشته باشد، به اطلاعات بسیار سودمندی دست پیدا کند که در طرحریزی و تصمیمسازیهای ایشان بسیار مؤثر خواند بود و گامی در جهت تقویت جبهه حق خواهد شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مسئله ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه همواره مورد توجه و انتقاد گروههای مختلف غربگرا با زمینههای فکری لیبرال بوده و هست.
در مبحث آیندهپژوهی و آیندهنگاری با اصطلاحی به نام سناریو مواجه هستیم؛ که روشی برای بررسی آیندههای محتمل است که نه به طور حتمی بلکه به طرز قابلانتظاری رخ میدهند؛ یعنی در فضایی که توسط سناریو خلق میکنیم هر آنچه که در آینده انتظار میرود که اتفاق بیفتد را بررسی میکنیم.
سخنرانی اخیر استاد حسن عباسی در تاریخ ۲۵ فروردینماه ۹۴ در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، دستاویز تازهای را برای برخی سایتها و رسانههای منتقد اصلاحطلب فراهم ساخت تا به سنت دیرین به جای تأمل و برخورد منطقی با آن، به تحریف سخن و تخریب شخصیت وی بپردازند.
یک روزنامه اسرائیلی بر اساس گزارشی که نخستین بار در ۱۹۹۴ توسط یدعوت آحرانوت منتشر شده بود، مدعی است که رئیس جمهور ایران در سال ۱۳۶۵ به عنوان سرپرست هیئتی از مجلس شورای اسلامی با مشاور ضد تروریسم نخست وزیر اسرائیل ملاقات کرده، بی آنکه از هویت او باخبر باشد. هر چند صحیح بودن این گزارش زیر سوال است، اما دولت باید هرچه سریعتر نسبت خود را با این سند روشن کند در غیر این صورت اعتماد مردم به مذاکرات و دولت از بین خواهد رفت.
اصولاً منطقه غرب آسیا و خلیجفارس مشخصه یک ناحیه جغرافیایی است. هیچ ناحیه جغرافیایی به تنهایی و در انزوا نمیتواند اهمیت و ارزشی داشته باشد. فقط با ترکیب با عوامل دیگر است که به یک منطقه جغرافیایی معنی و هویت معین میدهد. جغرافیا مجموعهای از عوامل نظیر اندازه، موقعیت، آبوهوا و وضعیت طبیعی محیط همچون کوه، رود و غیره است و این عوامل تأثیر بهسزایی در قدرت ملی دارند.
۱- قانون ۲- ثروت ۳- آزادی ۴- فرهنگ سازی ۵-مشخص کرن طبقات اجتماعی ۶- آموزش و پرورش مخصوصا دانشگاه ها ۷- قدرت نظامی ۸- توانایی علمی ۹- مهاجرت پذیری ۱۰- اینترنت
مواردی که ذکرشده را میتوان ستون های قدرت تمدن آمریکا نامید و درواقع هر ضربه و نقصانی در هر یک از موارد فوق می تواند عمر آن را کاهش دهد، در این مقاله بنا داریم هر یک را اجمالا بررسی کرده و راه ضربه زدن به هر یک را معرفی کنیم.