۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با حمله هوایی جنگندههای رژیم بعث به پایگاههای هوایی ایران ابتدا کسی فکر آن را نمیکرد که این صدای غرش سوخوهای عراقی زنگ خطر آغاز جنگی تمام عیار علیه ایران باشد. اما این حملات با پاسخ دندانشکنی از سوی ایران مواجه شد و با فاصله کمی تمام مناطق مرزی به حالت نظامی درآمد همهی مردم جنگ را با تمام وجود احساس کردند و یکدست در برابر آن ایستادگی کردند. اما جنگ تمام نشد این بار در غالب جنگ اقتصادی و نرم و در دوران سازندگی قانون هلمز برتون داماتو علیه اقتصاد در ایران تصویب شد و طبق آن هرگونه سرمایهگذاری بیش از ۴۰ میلیون دلار در سال برای توسعه بخش نفت و گاز در ایران و لیبی توسط هر شرکتی در دنیا ممنوع شد.
مطلب حاضر گزارش استراتژیک اندیشکدهی یقین با عنوان «استحاله انقلاب چین در رابطهی با آمریکا؛ از کمونیسم تا سیاست درهای باز به سوی لیبرالیسم» است که به صورت کامل از طریق باشگاه استراتژیستهای جوان در اختیار شما قرار گرفته است. متن PDF این گزارش از لینک زیر قابل دانلود است.
«آیا استراتژی دنگ شیائوپینگ میتواند الگویی برای دیگر کشورهای در حال توسعه باشد؟»
بعد از سالهای جنگ تحمیلی و آغاز دوران سازندگی، با تشکیل نهادی به نام «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام»، مطالعهی تاریخ کشور چین و بررسی الگوی توسعهی چینی در دستور کار این نهاد در جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. هدف از این تحقیق رسیدن به پاسخ سوالی بود که در بالای این متن نوشته شده است؛ این سوال را رئیس وقت این مرکز در سال ۱۳۸۳ در ابتدای کتاب «چین نو؛ دنگ شیائوپینگ و اصلاحات» مینویسد. رئیس این مرکز تحقیقاتِ حکومتی، کسی نبود جز رئیسجمهورِ حال حاضر جمهوری اسلامی ایران یعنی آقای حسن روحانی.
کار تحقیقاتی این مرکز برای دریافتن الگوی توسعهی چینی و تاریخ چینِ نوین صرفاً در تألیف یک کتاب خلاصه نشده است؛ بلکه موارد متعددی از مقاله، کتاب و گزارش را میتوان سراغ گرفت که به این موضوع پرداختهاند و جلسات متعددی را برای آن برگزار کردهاند.
از اینرو، با انتخاب آقای حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، سپس تعیین اعضای اصلی کابینه که از مدیران و هیأت علمی مرکز مذکور بودند، این بنا را ایجاد میکند که روش ادارهی کشور را مبتنی بر الگوی توسعهی چینی پیش خواهند برد. مضافاً اینکه اکنون بعد از گذشت دو سال از عمر دولتِ موسوم به حلقهی نیاوران، غالب تصمیمات و اظهارنظرهایی که از سوی مسئولین ارشد دولت و شخص رئیسجمهور اتخاذ میشود، چهارچوبی را به فکر متبادر میکند که در حوزهی سیاست، به «سیاست خارجی توسعهگرا» و در حوزهی اقتصاد به «سیاست درهای باز» شناخته میشود؛ و این دو مؤلفه دقیقاً همان محورهایی هستند که با مطالعهی تاریخ استراتژیک چین نوین به آنها میرسیم.
از اینرو، هدف این مقاله بررسی نقاط عطف در تاریخ استراتژیک کشور چین در دورهی موسوم به چین مدرن طی قرن بیستم میلادی میباشد؛ نقاطی که تعیینکنندهی جایگاه این کشور در نظام بینالملل بودهاند و مناسبات قدرت را در تعامل با نظام دوقطبی قرن بیستم مشخص کردهاند؛ نقاطی که از برآیند آنها «دکترین چو ئنلای» حاصل میشود که رابطهی انقلاب کمونیستی چین را با آمریکای تماماً لیبرال رقم میزند و با تعدیل اصول این انقلابِ رادیکال در طی یک بازهی حدود سی ساله، عادیسازی ارتباط با جهان غرب را فراهم میکند؛ ارتباطی که قرار است بهعنوان یک کاتالیزورْ زمینهساز نهادینه کردن اصول اقتصاد آزاد و نظام سرمایهگرایی در دوران حاکمیت دِنگ شیائوپینگ باشد؛ و استحالهی انقلاب را از طریق «سیاست درهای باز» در این کشور رقم بزند. فرازوفرودی که بر این دو نسل از انسان چینی حاکم بوده است، نقاط استراتژیک حاکم بر تاریخ این تمدن شرقی محسوب میشود.
در این مقاله پرسش اصلی این است، چه شد که چین کمونیست با اصول یک انقلاب ایدئولوژیک، به صعوبت دیوار چین، به دامن تمدن مقابل خود یعنی لیبرالیسم افتاد و در نهایت مبتنی بر اصول اقصاد آزاد، جامعهی خود را بنا کرد؟ نقش خارجتحصیلکردههای اعتدالگرا در نزدیکی چین به آمریکا چه بود؟ و آمریکا با چه ترفندهای دیپلماتیکی این رابطه را به وجود آورد؟ و در نهایت الگوی توسعهی چینی مبتنی بر سیاست درهای باز چگونه در این کشور اجرا شد؟
در تاریخ طرحریزی استراتژیک یکی از مهمترین مسائل؛ ثبت تجربیات و اتفاقاتی است که در دورههای مختلف روی میدهد و نقش یک معلم را برای دیگر ادوار بازی میکند. کسانی که نتوانند از تجربهها استفاده کنند محکوم به تکرار آن هستند.
به قول استاد عباسی هنر یک استراتژیست زندگی کردن با گذشتگان و عبرت گرفتن از پیروزیها و شکستهای آنان است تا که چراغی باشد در فراسوی آیندهی خویش و جامعهای که در آن حیات دارد.
در بی توجهی ما یکی دیگر از فرزندان جهانی امام خمینی از میان ما رفت. چند روز قبل شیخ حسین ذاکری که یک تنه نام امام و انقلاب را در منطقه ای دورافتاده و صعب العبور در مرز چین و هند زنده نگه داشته بود، به پیشوای انقلابی اش پیوست. او البته نسلی انقلابی در کارگیل هند تربیت کرد که گفتمان انقلاب را در آن منطقه دنبال کنند. سراغ مولانا انورحسین شرف الدین از روحانیون کارگیلی رفتیم تا برای ما از فعالیت های شیخ حسین ذاکری بگوید.
در قسمت اول در تشریح سیاستهای آمریکا در به انحصار درآوردن درهای باز چین، به اتخاذ سیاست حمایتی یا به قولی آقابالاسری بهعنوان مرحله اول سیاستگذاری آمریکا اشاره شد و سپس با انتشار اعلامیه دوم سیاست درهای باز، پس از آغاز قیام بوکسرها در چین، آمریکا با تغییر مشی خود وارد فاز دوم گردید.
بیش از ۲۰۰ سال از روابط بین چین و آمریکا میگذرد، از زمانی که در سال ۱۷۸۴ کشتی تجاری Empress of China از نیویورک بهطرف Canton راه افتاد. این شروع، حداقل برای مسافران آمریکایی ۳۰ درصد سرمایه، سود داشت.
در سالهای بعد آمریکا به بریتانیا در کسب دیپلماسی و دستاوردهای تجاری از جنگهای تریاک ۱۸۳۹ و ۱۸۵۸ ملحق شد.
در سال ۱۹۶۶ رهبر کمونیست چین -مائو تسه تونگ- اجرای طرحی را آغاز کرد که بعدها به انقلاب فرهنگی شهرت یافت. هدف مائو از اعمال این تغییرات بنیادین، احیای نفوذ و تسلط خود بر ارکان حزب کمونیست چین -که به تازگی با ورود رهبران جدید به عرصهی قدرت، از کنترل او خارج شده بود- و بازگرداندن کشور به مسیری متمایز از افکار کاپیتالیستی بود.
مائو جوانان چینی را برای ورود به عرصهی فرهنگی کشور فراخواند. او معتقد بود که ارزشهای انقلاب سال ۱۹۴۹ به تدریج در حال از دست رفتن است و کشورش نیاز مبرمی به یک روح انقلابی تازه دارد. انقلاب فرهنگی چنین در ابعاد مختلف تا سال ۱۹۷۶ – هنگام فوت مائو- جریان یافت. میراث خشونتبار انقلاب فرهنگی و ابزارهای ددمنشانهی آن، تاکنون بر سیاست و اجتماع چین تأثیر فراوانی نهاده است.
آغاز انقلاب فرهنگی
در دهه ۱۹۶۰ مائو تسه تونگ -رهبر وقت حزب کمونیست چین- تغییر رویه سیاسی در داخل حزب کمونیست را احساس کرد. طی چند سال اخیر رهبران تازهوارد حزب کمونیست، شیوهای اصلاحطلبانه را پیشهی خودساخته و به باور مائو، از ایدئولوژی انقلابی سال ۱۹۴۹ فاصله گرفته بودند. پس از اجرای ناموفق طرح «یک گام به جلو» (در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰) و بحران اقتصادی متعاقب آن، موقعیت مائو در رأس حزب کمونیست به شدت تضعیف شده بود.
در سال ۱۹۶۶ مائو با گردآوردن چندین تن از سیاستمداران رادیکال از جمله همسرش جیانگ چینگ و وزیر دفاع لین بیائو، در پی آن برآمد که جایگاه پیشین خود را به عنوان رهبر معنوی چین بازیابد.
در اوت ۱۹۶۶ مائو در جریان گردهمایی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین، طی یک سخنرانی متهورانه، از جوانان چینی خواست تا در راستای گسترش اندیشههای انقلاب فرهنگی پرولتاریایی و زدودن ارزشهای پوچ کاپیتالیستی، فعالیت بیشتری نمایند. طی ماههای بعد، خشونت به طرز فزایندهای در کشور رواج یافت. جوانان وفادار به مائو با تشکیل گروههایی به نام گاردهای سرخ، به روشنفکران و دگراندیشان چینی حمله کردند. مائو به شخصیتی مقدس تبدیل شد؛ نظیر همان شرایطی که استالین بدان دست یافته بود.
پوستری از گاردهای سرخ
نقش لین بیائو در انقلاب فرهنگی
در جریان مرحله نخست انقلاب فرهنگی (۱۹۶۶-۱۹۶۸) لئو شائوجی و تعدادی دیگر از رهبران ارشد حزب کمونیست از قدرت کنار گذاشته شدند (شائوجی بلافاصله پس از برکناری، به زندان افتاد و در سال ۱۹۶۹ درگذشت). تا سپتامبر ۱۹۶۷ در نتیجهی فعالیتهای خشونتبار گاردهای سرخ، کنترل شهرهای چین از اختیار دولت مرکزی خارج شد. مائو برای فرونشاندن اغتشاشات، لین بیائو را مأمور ارسال نیرو و بازگرداندن نظم و امنیت کرد. نیروهای نظامی موفق شدند شبهنظامیان گاردهای سرخ را از شهرها بیرون برانند؛ اگرچه اغتشاشگران به مناطق روستایی عقبنشینی کردند. ادامهی فعالیت گاردهای سرخ در روستاها، به کاهش تولیدات کشاورزی و تنزل اقتصاد چین انجامید؛ بهنحویکه میزان تولیدات صنعتی این کشور در سال ۱۹۶۸، نسبت به دو سال قبل، ۱۲ درصد کاهش یافت.
لین بیائو (سمت راست) در کنار مائو (سمت چپ)
در سال ۱۹۶۹ لین بیائو رسماً به جایگاه قائممقامی مائو منصوب شد. او سریعاً به بهانهی درگیریهای مرزی با شوروی، حکومت نظامی در سراسر کشور برقرار نمود. مائو که از اقدامات خودسرانهی لین بیائو خسته شده بود، با کمک چو انلای -نایب رئیس کمیته مرکزی حزب کمونیست- در پی پاکسازی بیائو و سایر مقامات خاطی برآمد. در سپتامبر ۱۹۷۱ لین بیائو در جریان سقوط هواپیما در مغولستان کشته شد. به نظر میرسد که او در حال فرار از چین بوده است. حتی بعدها شواهدی نیز نشان داد که هواپیمای او با اصابت موشک ساقط شده است که این فرضیه نیز سوءقصد به جان وی را ثابت میکند.
سایر متحدان و نزدیکان لین بیائو نیز در جریان پاکسازیهای بعدی از قدرت کنار گذاشته شدند. در این ایام، چو انلای با بهرهگیری از بیماری مائو و ناتوانی وی، بر قدرت و نفوذ خویش افزود. حذف لین بیائو از قدرت، بسیاری از مردم چین را مجاب کرد که انقلاب فرهنگی صرفاً دستاویزی برای جنگ قدرت در حزب کمونیست بوده است.
پایان انقلاب فرهنگی
چو انلای از طریق احیای نظام آموزشی قدیم و بازگرداندن بسیاری از مقامات پیشین به عرصهی قدرت، ثابت کرد که انقلاب فرهنگی به منتهای ناکارآمدی خود رسیده است. در سال ۱۹۷۲ مائو بر اثر سکته، از قدرت فاصله گرفت. در همان سال، چو انلای نیز دریافت که به بیماری سرطان مبتلاست. این دو تن متفقاً قدرت را به دنگ شیائوپینگ (سیاستمداری که در جریان مرحله نخست انقلاب فرهنگی از کار برکنار شده و بار دیگر به عرصهی قدرت بازگشته بود) واگذار نمودند. این اقدام، مخالفت شدید جیانگ چینگ -همسر مائو- و متحدان وی را به دنبال داشت. طی چند سال آینده، عرصه سیاسی چین میان این دو گروه تقسیم شده بود. سرانجام در آوریل ۱۹۷۶ تندروها مائو را مجاب نمودند که شیائوپینگ را از کار برکنار کند (قابل ذکر است که چو انلای، متحد شیائوپینگ، چند ماه قبل فوت کرده بود). مائو تسه تونگ سرانجام در سپتامبر همان سال درگذشت. با مرگ مائو ائتلافی از نیروهای نظامی چین، با شیائوپینگ تجدید بیعت کرده و تندروها را از قدرت کنار زدند. شیائوپینگ در ۱۹۷۷ به رأس قدرت بازگشت و تا ۲۰ سال بعد بر سر کار باقی ماند.
دنگ شیائوپینگ
پیامدهای انقلاب فرهنگی
حدود ۱٫۵ میلیون نفر در جریان انقلاب فرهنگی چین کشته شدند. بسیاری از افراد نیز با محرومیت از حقوق اجتماعی، زندان و مصادرهی اموال مواجه گردیدند. اثرات کوتاه مدت این جنبش بر زندگی شهری چین کاملاً نمایان شد اما تأثیرات بلندمدت آن را باید در اعتقاد چینیها به حکومت مستقر در این کشور مشاهده کرد. بسیاری از مردم چین اطمینان خود را به حزب کمونیست و مائو از دست دادند. مائو که روزگاری به عنوان رهبر معنوی چینیها در رأس تمامی امور قرار داشت، اینک به شخصیتی عادی تبدیل شده است. از سوی دیگر، انقلاب فرهنگی که برای محو افکار سرمایهداری در جامعهی چین آغاز شده بود، برخلاف انتظار، موجب تسریع ورود این تفکرات به جامعهی سنتی چین گردید.
پایگاه «گلوبال ریسرچ» در مقالهای به قلم پروفسور «اسماعیل حسینزاده»[۱] به تحلیل سیاستهای اقتصادی دولت روحانی پرداخته و نسبت به ادامه این سیاستهای تعامل اقتصادی بازِ ایران ابراز نگرانی کرده و نسبت به سیاستهای اشتباه کلان اقتصادی هشدار داده است؛ البته نویسنده این مقاله با تاکید برای اینکه سیاست دولتمردان ایران الگوی توسعه چینی نیست و آنها عملکردی بدتر و مشابه بوریس یلتسین دارند، که باید به این نکته توجه داد که تیم فکری و اقتصادی دولت از مدت ها پیش مطالعه الگوی چین و تطبیق آن با ایران را در دستور کار خود قرار دادهاند که کتاب «چین نو» با پیشگفتار حسن روحانی محصول مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت از جمله ادبیات تولید شده در این زمینه است که در هر صورت اجرای این سیاستها برای کشور فاجعهبار خواهد بود. در ادامه ترجمه این مطلب گلوبال ریسرچ قرار داده شده است:
اشراف اطلاعاتی استراتژیک در مبحث نفوذ جریانی (شبکهای)، ناظر به تبیین دو پرسش اساسی اطلاعات استراتژیک است:
دشمن چگونه میاندیشد؟
دشمن دربارهی ما چگونه میاندیشد؟
آمریکا و غرب به عنوان دشمنان قسم خوردهی ایران اسلامی، آنچه دربارهی انقلاب اسلامی در سر دارند تنها و تنها نابودی انقلاب اسلامی از هر راه ممکن است. در این مسیر از رویههای تجربهشدهی خود در مواجهه با دیگر انقلابها بهره میبرند؛ مانند مواجهه با انقلاب کوبا، انقلاب شوروی و انقلاب چین.