نگاههای عمومی به کردها به عنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار منطقهای در حدفاصل مرزهای غربی ایران تا مدیترانه عموماً نگاهی است با پیشفرضهای ناصحیح. یکی از این پیشفرضها یکپارچه دانستن تفکرات بنیادین این قوم در چهار کشور مختلف ایران، عراق، سوریه و ترکیه است. برخلاف آنچه عموم مردم متصور هستند، این قوم در چهار کشور میزبان از هیچ مانیفست یا تفکر بنیادین واحد و حتی زبان و ادبیات واحد تبعیت نمیکنند و تبعاً از جهانبینی، اهداف و راهبرد واحدی هم برخوردار نیستند.
چامسکی در مصاحبه اختصاصی با پایگاه اینترنتی «اکتیویزم مونیخ» در ۱۹ فروردین ۱۳۹۵ گفت: یکی از عوامل اصلی بحران در سوریه و عراق چیزی است که پاتریک کاکبرن، از خبرنگاران برجسته منطقه، آن را «وهابیسازی» اسلام سنی مینامد که هم به لحاظ مالی و هم از جنبه دکترین، از عربستان سعودی نشأت میگیرد، دکترینهای افراطگرایی، تندرویی، سلفی-وهابی از دل عربستان سعودی بیرون میآیند.
این فیلسوف آمریکایی افزود عربستان سعودی این دکترینها را نه تنها با پول بلکه به کمک مفتیها، مکتبخانهها، و ابزارهای فراوان دیگر در سراسر منطقه گسترش میدهد.
چامسکی در ادامه داعش و سایر گروههای تروریستی در سوریه را محصول دکترینهای افراطگرایی عربستان سعودی دانست و گفت: یکی از شاخههای القاعده، یعنی جبهه النصره در سوریه است و در تعهداتش با داعش فرقی ندارد و این شاخه آشکارا بهوسیله عربستان سعودی و سایر کشورهای (عربی) حوزه خلیج (فارس) و ترکیه و به طور غیرمستقیم آمریکا حمایت میشود و این گروه مسئول بخشی از خرابیهای منطقه است.
این تحلیلگر و فیلسوف سیاسی عامل دوم بحرانهای سوریه و عراق را تهاجم آمریکا و انگلیس به کشور عراق معرفی کرد و گفت: عامل دیگر بحران منطقه، تهاجم آمریکا و انگلیس به عراق بود که مانند پتک بر سر این کشور فرود آمد و اثرات وحشتناکی بر جای گذاشت و صدها هزار نفر کشته شدند و بخش زیادی از این کشور نابود شد و گذشته از همه اینها، باعث ایجاد نبردی فرقهگرایانه شد که تا کنون بیسابقه است و وضعیت این نبرد با شکنجه و تروریسم و سایر اقدامات شرورانه بدتر و بدتر شد.
وی افزود بحران عراق در حال «تکه پاره کردن» این کشور و کل منطقه است و به سوریه و جاهای دیگر هم کشیده شده است.
نوآم چامسکی همچنین در مصاحبه خود به بحران آوارگان اشاره کرد و سیاستهای آلمان و آمریکا در خاورمیانه را بخشی از دلایل اصلی آن دانست. البته او تصریح کرد آلمان در مقایسه با آمریکا، نقش بسیار کمتری دارد.
او گفت: من از آلمان حمایت نمیکنم ولی در وهله نخست، سیاستهای آمریکا و در وهله بعد سیاستهای انگلیس و فرانسه هستند که بر بحران آوارگان دامن زدهاند.
در بحث تخریب لیبی، این زبانشناس برجسته بینالمللی گفت جنگ لیبی نیز تأثیرات وحشتناکی بر منطقه گذاشت و بحران آوارگان را تشدید کرد.
چامسکی گفت: این زیردریائیهای کلاس دلفین که آلمان به اسرائیل میدهد فوراً در اسرائیل به سلاح هستهای مجهز میشوند و این کار برای دفاع از اسرائیل صورت نمیگیرد. این زیردریائیهای هستهای برای حمله در نظر گرفته میشوند و به همین دلیل است که این زیردریاییها در اسرائیل قرار دارند. ما میدانیم در کوتاهمدت هدف حمله آنها چیست: حمله به ایران در خلیج (فارس). این تهدیدی وحشتناک نه تنها برای ایرانیها، بلکه برای کل دنیاست.
این پروفسور آمریکایی افزود: اسرائیل دارای یک دکترین رسمی است؛ آنها میگویند در صورت تمایل مختارند به ایران حمله کنند، به علاوه، اسرائیل درگیر آنچه که پنتاگون جنگ با ایران توصیف میکند است و خود آمریکا هم همینطور.
چامسکی ضمن انتقاد از آمریکا و رژیم صهیونیستی گفت: وزارت دفاع آمریکا میگوید جنگ سایبری نوعی اقدام جنگی است و ناتو نیز با آنها موافق است و حملات سایبری را تهاجم تلقی میکند که میتوان با نیروی نظامی به آنها پاسخ داد، ولی زمانی که خود آمریکا و اسرائیل علیه ایران حمله سایبری انجام میدهند، با افتخار مسئولیت آن را به گردن میگیرند.
او افزود: آنها زمانی که با حملات سایبری اقدامات خرابکارانه علیه ایران انجام میدهند به آن افتخار میکنند، درحالیکه این هم نوعی جنگ است. کشتن دانشمندان هستهای ایران، احتمالاً کار اسرائیل است، البته ما مطمئن نیستیم.
این فیلسوف و تحلیلگر سیاسی همچنین ارسال زیردریایی مجهز به سلاح هستهای به رژیم صهیونیستی در این برهه از زمان را «اقدام ماجراجویانه افراطی» خواند.
امروزه سینما نقش بسیار باارزشی در زندگی مردم دارد. بهگونهای که میتوان ادعا نمود هر کس این سلاح را در دست داشته باشد بر افکار عمومی بهراحتی فرمانروایی خواهد نمود. بیمناکترین سلاح در این زمان، در دستان ایالاتمتحده آمریکاست.
[box type=”info” bg=”#” color=”#” border=”#” radius=”4″]مطلب حاضر برگرفته از سخنان استاد حسن عباسی در جلسه ۴۲۶ کرسی نظریهپردازی کلبه کرامت با عنوان «جنگ جهانی چهارم(۵)؛ صهیونیستهای مسلمان» در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ است که در قالب مقاله تنظیم شده است.[/box]
یکی از سازوکارهای تحلیلهای استراتژیک از سوی هر استراتژیستی این است که در طول ادوار مختلف برای مسائل و موارد بحث خودش پرونده تشکیل بدهد و به صورت دورهای به آنها بپردازد، ازاینجهت برای استراتژیستها هیچ تحول فرهنگی، تحول سیاسی، تحول اجتماعی، تحول اقتصادی و … تمامشدنی نیست.
ما درگیر یک پدیدهای به نام جنگ مذهبی سیساله شدهایم. جنگ مذهبی در اروپا در ۱۶۱۸ آغاز شد و به مدت سیسال تا ۱۶۴۸ بلایی بر سر مردم اروپا و مسیحیت آورد که پس از پایان این جنگ برای همیشه مردم دین را کنار گذاشتند؛ آنچه که امروز غربیها در منطقه ما دنبال می کنند دقیقا همان جنگ مذهبی سیسالهای است که در اروپا به تبع اتفاقاتی که در عید سن بارتلمی در فرانسه اتفاق افتاد، ایجاد شد و تمام اروپا را دچار یک طاعون سیاه کرد. غرب سرزمین سوختهای را در منطقه ما میخواهند که در آن جمعیت و زیرساختها نابود شده باشد و همانطور که در اروپا دین به زاویه رانده شد و کلیسا به امری شخصی تبدیل شد، در این منطقه هم نسل بعد اسلام را به کناری بگذارد و آن را محصور در اماکن مذهبی داشته باشند.
یک مسألهی دیگر این است که در تاریخ تحریف صورت گرفته، یا به تعبیر درستتر باید گفت که از تاریخ سوء استفاده شده است. حوادث عالم، واقع شده است. آنچه را که واقع شده است، نمیشود عوض کرد؛ اما در جهت استفادههای گوناگون – که حالا این استفادهها هم طیف عظیم و وسیعی را درست میکند – آمدند بخشی از این واقعیتها را حذف کردند و نگذاشتند به گوش کسی برسد؛ بخشی را رنگ و لعاب دادند و یک خرده پُررنگ کردند؛ بخشی را اصلاً خلق کردند که وجود نداشته است؛ که البته شما نمونههایش را در تاریخ اسلام خودمان سراغ دارید و موارد زیادی را می دانید؛ در تاریخ جهان هم هست، در تاریخ امروز هم هست. مثلاً وقتی در باب تعصبات مذهبی صحبت میشود، چند درصد از مردم ایران، بلکه چند درصد از مردم خود اروپا خبر دارند که یک روز بر اساس تعصبات مذهبی، کشتار خونینی – که به کشتار «سنبارتلمی» معروف است – در شهر پاریس انجام گرفت و هزاران نفر را در یک شب کشتند؟این یک حادثهی مذهبی است؛ یعنی جنگ بین پروتستانها و کاتولیکها بوده است. در آن زمان حکام فرانسه کاتولیک بودند؛ اما شازدهیی از خودشان – که از سلسلهی «والوا» بود – اتفاقاً پروتستان شده بود. ملکهی فرانسه – یعنی «کاترین دومدیسی» – با صدراعظمش که یک کشیش بود و کاردینال «ریشلیو» نام داشت، نشستند تصمیمگیری کردند و یک شب تا صبح هزاران نفر را در شهر پاریس کشتند؛ فقط برای تعصب مذهبی! الان چند درصد از مردم فرانسه از این قضیه خبر دارند؟ این قطعه اصلاً از تاریخ حذف شده است؛ نمیگذارند در دنیا منعکس بشود. از مردم ما چهقدر خبر دارند؟ امروز شما ببینید اروپا چه قدر کسانی یا کشورهایی – از جمله جمهوری اسلامی – را به داشتن تعصب مذهبی شماتت میکند؛ اما این حادثه را از تاریخ حذف کردهاند! این سوء استفادهی از تاریخ است.
کتاب «کشتار سن بارتلمی» + دانلودکتاب «ملکه مارگو» + دانلودکتاب «جنگ جهانی چهارم» +دانلود فصل اولWorld Order by Henry Kissinger + downloadThe Thirty Years War Europe’s Tragedy by Peter H. WilsonMATCHLOCKS TO FLINTLOCKS Warfare in Europe and Beyond 1500 1700 William UrbanFrederick the Great A Military History By Dennis ShowalterWallenstein The Enigma of the Thirty Years War By Geoff MortimerThe Thirty Years War by Peter H. WilsonThe Thirty Years’ War By Geoffrey ParkerThe Thirty years War By Anthony GraftonThe Thirty Years’ War 1618-1648 By Richard BonneyThe Enemy at the Gate Habsburgs, Ottomans, and the Battle for Europe By Andrew Wheatcroft
گزینهی حمله نظامی که به گفتهی آمریکاییها همواره روی میز نگه داشته میشود و به عنوان اهرم فشار، در مذاکرات هستهای از آن یاد میشود، چقدر قابلاجراست؟
آیا متانت آمریکایی است که مانع از حملهی نظامی شده، ملاحظات بینالمللی و حقوقی این امکان را از آمریکاییها سلب نموده، و یا اساساً امکان عملیاتی کردن این گزینه برای آنان ممکن نیست؟
شاید هیچ گزارشی برای مخاطب عام، قابلقبولتر از این نباشد که از گفتههای خود آمریکاییها، ابعاد حمله نظامیشان به ایران را بررسی کنیم، چرا که در غیر این صورت، هرگونه قضاوتی متهم به جهتدار بودن یا هدفمند بودن خواهد شد.
Federation of American Scientists – FASیا همان فدراسیون دانشمندان آمریکایی، مجموعه ایست که به اذعان خود، با بهرهگیری از دانش و آنالیزهای علمی، سعی در ایجاد جهانی امنتر دارد![۱]
FAS در گزارش ویژهای در نوامبر ۲۰۱۲، تحت عنوان «تحریمها، ضربات نظامی و دیگر اقدامات بالقوه در برابر ایران[۲]»، ۶ سناریوی مختلف را برمیشمرد و هزینههای نظامی و غیرنظامی آن اقدامات را بر اقتصاد جهانی و اقتصاد آمریکا بیان میکند:
سناریوهای FAS
تشدید فشارها علیه ایران: در این سناریو آمریکا به سمت تحریم کامل بانک مرکزی ایران و مجازات شرکتها و دولتهایی که به بانک مرکزی معامله میکنند حرکت میکند. هزینه این سناریو بر اقتصاد جهانی ۶۴ میلیارد دلار برآورده شده است.
محاصره دریایی ایران و بستن تنگه هرمز: در این سناریو ایران محاصره دریایی میشود و از فروش نفت آن به هر خریدار بینالمللی جلوگیری میشود. هزینه این سناریو بر اقتصاد جهانی ۳۲۵ میلیارد دلار برآورد میشود.
عملیات محدود نظامی علیه تأسیسات هستهای و برخی تأسیسات نظامی: در این سناریو حملاتی محدود و هدفمند علیه تأسیسات هستهای و برخی مراکز نظامی ایران انجام میشود. هزینه این سناریو بر اقتصاد جهانی ۷۱۳ میلیارد دلار برآورد میشود.
بمباران همهجانبه ایران: در این سناریو آمریکا نهتنها به دنبال نابودی تأسیسات هستهای است بلکه توان ایران برای واکنش و حمله به منافع آمریکا در منطقه را نیز هدف میگیرد. هزینه این اقدام نظامی برای اقتصاد جهانی ۱۲۰۰ میلیارد دلار برآورد میشود.
حمله تمام عیار نظامی به منظور اشغال ایران که در این سناریو اقتصاد جهانی متحمل ۱۷۰۰ میلیارد دلار هزینه خواهد شد.
مصالحه و سازش با ایران که اقتصاد جهانی از این مسئله ۶۰ میلیارد دلار منتفع خواهد شد.
در این گزارش، توصیهی ایجابی یا سلبی خاصی به دولت آمریکا صورت نگرفته است و صرفاً هشداری است جهت هزینههایی که این اقدام روی دست عاملان آن خواهد گذاشت.
پاول سولیوان استاد اقتصاد دانشگاه جورج تاون دراینباره میگوید: «هرگونه حمله به ایران ممکن است قیمت نفت را تا مرز ۲۵۰ دلار بالا ببرد و این مسئله میتواند اقتصاد ایالاتمتحده را به یک دوره رکورد دیگر ببرد.»
مهندسی تغییر، برنامهای برای شکل جدید جنگ
دکتر رضا سراج، مسئول سابق سازمان بسیج دانشجویی، در تحلیلی جامع، با نیمنگاهی به این گزارش، در سه فراز، بحثی را پیرامون سبک جدید جنگ غرب علیه ایران ارائه کردند:
نگاه راهبردی به تحولات عراق
حوزه میدانی: چگونگی حرکت جریان بعثی-تکفیری برای اشغال اهداف از پیش تعیین شده و آخرین صفآراییها
شکل جدید جنگ: نسل چهارم جنگها، ادراکی و شناختی
از فراز سوم که به شدت تابع زمان است و در قالب ارائه در یک محتوای تحلیلی نمیگنجد میگذریم.
تحولات عراق را باید از منظر تحولاتی در چارچوب مهندسی تغییر برای منطقه نگریست، بهنحویکه انتهای این مسیر، تعامل با ایران بشود. چرا که طبق سناریوی ششم از گزارش FAS، تنها از این منظر آمریکا منتفع میشود.
تحولات عراق، محور مهندسی تغییر
لازمه نگرش استراتژیک به تحولات عراق، سه نکته هست:
کلان نگری (ارتباط این تحولات با سایر تحولات منطقه)
همهجانبه نگری
آیندهنگری
در دید کلان، که همان نگاه از بالا به حوادث است تا ارتباطات نمایان شود، سه مسئله مطرح است:
مهار و معکوس سازی بیداری اسلامی، منفعل سازی محور مقاومت و نیز از هم گسیختن کمربند اخوان در منطقه.
تحلیل این سه مسئله در این مقاله نمیگنجد و صرفاً توضیح مختصری راجع به کلان نگری حوادث منطقه بود تا تحولات عراق را بتوان با وسعت دید بیشتری بررسی نمود.
اما در بعد همهجانبه نگری، بایستی این سلسله تغییرات را در نسبت با ایران برسی کرد.
حفظ رژیم تحریمها و تغییر موازنه استراتژیک در منطقه، دو عاملی بود که میبایست از رهگذر آن، ایران را به تغییر در رفتار سیاست خارجی مجاب کند.
در بحث رژیم تحریمها، مذاکرات فرسایشی و زیرکانهی هستهای در دستور کار است.
اما بحث اصلی ما که تحولات منطقه است، دو رخداد این موازنهی استراتژیک را به نفع ما برگرداند:
نخست پیروزیهای ارتش سوریه و نیروهای دفاع وطنی بود که در پی آن، انتخابات سوریه رقم خورد. این وقایع، تحولات را در محور شام، به نفع ما برگرداند.
در محور عراق نیز، میخواستند انتخابات برگزار نشود، که باز همچنین نشد و این نیز پیشامدی مبارک به نفع ما بود.
با این اوصاف، صحنهی عراق تنها عرصه برای برگرداندن آن موازنهی استراتژیک علیه ماست، لذا میبینیم طی یک فراخوان، گسیل نیروها از سوریه و بقیهی جاها به میدان عراق شکل گرفته است.
فهم نسبت حوادث با هم
این توضیحات، صرفاً کد دهیهایی بود، برای فهم بهتر حوادث پیرامونی و نسبتشان، با سیاستهای غرب که قرار است منتج به تعامل با ایران شود.
پیش از آن نیز، اشارتی غیرمستقیم داشتیم، به امکانسنجی حمله نظامی آمریکا به ایران، و تبعات ناشی از آن (البته با تحلیل خود غربیها از این رویداد)، همچنین در حد امکان سعی کردیم برنامههای غرب برای تحقق تعامل با ایران را، که شاید مطلوبترین سناریو بر طبق گزارش FAS است، از میان حوادث پیرامونیمان رهگیری کنیم.
شاید ادعای حمله نظامی برای ایجاد جنگ روانی برای عوام، یک ادعای مناسب بوده باشد و به نوعی مطالبهی مردمی را برای انجام توافق هستهای در پی داشته باشد، اما روشنگری مستدل (همچون گزارشات FAS) تدبیر مناسبی برای جلوگیری از این عوامفریبی است.
نسل نو جنگها
امروزه، در جنگها، ابتدا صحنهی نظامی شکل نمیگیرد؛ یا حتی اگر شکل گیرد، اهدافی بالاتر از پیروزی نظامی برای آن متصور است. در واقع جنگ نظامی، پیوستی است برای یک جنگ دیگر؛ جنگی به نام جنگ «ادراکی و شناختی»
رشد ریاضی مسلمانان در اروپا، باعث گرانی شدید غرب گشته و نکتهی جالب اینجاست که بخش اساسی از درگیر شدن غرب در تحولات منطقه، بابت مخاطب غربی است.
اگر کلیدواژههایی چون muslim population in europ 2030 یا از این دست عبارات را در اینترنت جستجو کنید، به آمارهای خیرهکنندهای راجع به رشد ریاضی مسلمین در اروپا خواهید رسید.
لذا برای جلوگیری از گسترش اسلام و ایجاد بیگانه هراسی، بعد از کمونیست، تکفیریها و اسلام هراسی ناشی از آن، بهترین راهبرد است. به عنوان یک کد، تا حالا به این مسئله دقت کردید که به طور مثال چرا هرگاه یک کمپین عفاف و حجاب در شبکههای اجتماعی شکل میگیرد، به سرعت از آن پایگاه حذف میشود، ولی شنیعترین جنایات تکفیریها، با تکنیکهای تصویری هالیوودی! و بهصورت گسترده در اینترنت قابل دسترسی است؟!
ماحصل این مقاله، اینکه بایستی شناختمان از دشمن و شرایطش چنان مستدل و دقیق باشد که در جنگ روانی وی، مرعوب نشویم.
بستر مذاکرات هستهای هم که این روزها در صدر وقایع داخلیمان است نیز، به شدت تحت تأثیر ادعای گزینهی حمله نظامی آمریکا قرار گرفته است و موجب دلنگرانی مردم گشته است.
فارغ از آمادگی خودی و اطمینانی که پاسداران این مرزوبوم در پاسخ به ماجراجویی غرب دادهاند، تحلیل خود آمریکاییها از عواقب این اقدام، گزینه حمله را به امری تقریباً غیرممکن در شرایط فعلی، برای آنان بدل کرده است.
انشاءالله که در این وادی، دچار کژفهمی و در ادامهی آن، کژرفتاری نشویم.
[download id=96]
پینوشت:
[۱] جهت آشنایی بیشتر به آن مجموعه، میتوانید به سایت https://fas.org/ رجوع کنید
[۲] sanctions, military striks, and other potential actions against iran
به بهانه شیوع بیماری مرگبار ابولا در غرب آفریقا، بر آن شدیم تا در حد ظرفیت یک رصد استراتژیکی، به جهتگیریهای سیاستهای تهدید آمیز آمریکا در برخورد با محیط زیست و سلامت بشر در چهار مقوله مجزای اقلیم، غذا، دارو و سلاحهای بیولوژیکی بپردازیم. برای درک بهتر و بهرهگیری همه جانبه از اطلاعات مندرج در این قسمت، توصیه میشود سه قسمت دیگر قبلا مطالعه شود. ذیلا مختصری از فعالیتهای بیولوژیکی تسلیحاتی به رهبری آمریکا به عنوان آخرین بخش از این سلسله مباحث، مورد بررسی قرار گرفته است:
قسمت چهارم- سلاحهای بیولوژیکی
سلاحهای بیولوژیکی و جنگهای جهانی اول و دوم
”علم در خدمت نیروی نظامی” اوایل قرن بیستم، بهویژه از جنگ جهانی اول آغاز شد. جنگ جهانی اول به دلیل استفاده از گازهای سمی و اهمیت نیتراتها و انفجارات عظیم، اغلب جنگ ”شیمیدانان” نامیده میشود.
گاز سمی در سال ۱۹۱۵ با گاز کلراین توسط صنعت رنگرزی در آلمان شروع شد و در جنگ حهانی اول مورد استفاده آلمان و انگلیس قرار گرفت.
در جنگ جهانی دوم ”علم در خدمت نیروی نظامی” بهویژه فیزیک توسعه فراوانی پیدا کرد. به غیر از پروژه منهتن که به بمب اتم انجامید، انگلستان و آمریکا بر روی رادار کار کردند. رهآورد تکنولوژی دراین برهه، جت، رادار، فیوزهای مجاور و بمب اتم بود. بر این اساس رهبران نظامی به اهمیت علم و ادامه پیشرفتهای تکنولوژی در عرصه نظامیگری و پیروزیهای آینده بیشتر اصرار ورزیدند.
با پیدایش جنگ سرد، ارتباط بین موسسات نظامی و آکادمیهای علمی بهویژه در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق استوار شد.
بعد از جنگ جهانی اول فرانسه، انگلستان، آمریکا و شوروی سابق همگی، آلمان شکست خورده را متهم میکردند که مخفیانه در صدد توسعه سلاح بیولوژیکی بوده تا سربازان جنگی را با گوشتهای بستهبندیشده آلوده به سیاه زخم و مشمشه از بین ببرد.
همانطور که بعد از جنگ نیز اسناد آن آشکار شد، هیتلر نفرت آشکاری از سلاح بیولوژیکی داشت و تمامی فنون مربوط به توسعه این سلاحها را کنار گذاشت ولی فرانسه در اوایل دهه ۱۹۲۰ برنامه سلاح بیولوژیکی خود را آغاز کرد. این برنامه به ریاست Auguste Trillat یک مخترع شیمیدان که بر روی میکروبهای بیماریزای مسری که از طریق هوا کار میکرد، پایهگذاری شد. ”تریلات” ارتباط بسیار نزدیکی با موسسه پاستور در پاریس داشت و تا اشغال آلمان در سال ۱۹۴۰ این نقش را ادامه داد.
در سال ۱۹۲۵ با امضای پروتکل ژنو استفاده از سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی ممنوع شد. فرانسه به عنوان عضو پیمان ولی دارای سلاح بیولوژیکی به طور رسمی یک استثنایی را در پروتکل ابقا نمود و آن اینکه: ”حق مقابله به مثل یعنی آماده بودن برای حمله با سلاح میکروبی علیه آن که ابتدا حمله میکند”. این استثنا خط مشی را از ”ممنوعیت تام”به ”عدم استفاده برای بار اول” تغییر داد. این استثنا به دیگر امضا کنندگان پروتکل بهویژه انگلستان و شوروی اجازه داد تا برنامههای تهاجمی خود را تحت عنوان ”دفاع” توجیه کنند.
در شوروی در سال ۱۹۲۵ فیزیکدان نظامی بهنام Jacov Fishman رییس برنامه سلاحهای بیولوژیکی شد. پس از به قدرت رسیدن استالین، از آنجا که وی به دانشمندان علوم پزشکی و نظامی سوء ظن داشت، ”فیشمن” و تعداد زیادی از میکروبیولوژیستها را به زندان افکند.
بین دو جنگ جهانی، انگلستان و آمریکا علاقهای به صنعت سلاح بیولوژیکی نداشتند. در این هنگام شرکتهای شیمیایی ارتش با لابیکردن با سنای آمریکا توانستند در تصمیم سنا تاثیر بگذارند بهطوریکه آمریکا پروتکل ۱۹۲۵ ژنو (منع سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی) را تصویب نکرد. متخصصان نظامی آمریکا معتقد بودند که میکروب می تواند با سلاحهای انفجاری رقابت کند.
Frederick Banting کاشف انسولین
وقتی جنگ با آلمان شکل گرفت، Frederick Banting کانادایی مکتشف انسولین و برنده جایزه نوبل، این اعتقاد را تقویت کرد که کسانی که ارتش آلمان را کنترل می کنند به اندازه کافی بیرحم هستند که از سلاحهای بیولوژیکی استفاده کنند. بنابراین انگلیس باید خودش را برای دفاع و حمله آماده کند. وی تمامی راههای اشاعه و نشر میکروبها را از طریق اسپری کردن آن از هواپیما یا به صورت خشک از طریق پست بررسی نمود. نظرات بنتینگ انگلستان را ترغیب به برنامه سلاحهای بیولوژیکی کرد. در نتیجه Paul Fildes رییس برنامه بمب سیاه زخم، این پروژه را توسعه و مورد آزمایش قرار داد که مورد توجه چرچیل فرار گرفت.
بنتینگ مینویسد: ” جنگ واقعا جنگ یک ملت با ملت دیگر است. کشتن یا معلول کردن افراد غیر نظامی در خانه به اندازه از بین رفتن یک سرباز موثر است. بنابراین باید هر روشی را در جنگ بهکار برد.” تعریف وی از ”جنگ تمام عیار” با متفقین، بمباران هوایی شهرهای آلمان، توسعه و استفاده از بمب اتم توسط آمریکا و پیگیری سری کانادایی-آمریکایی-انگلیسی استراتژی جنگ بیولوژیکی بود.
Ira Baldwin متخصص در امر واکنشهای تخمیری در دانشگاه Wisconsin، نظارت بر امر تولید انبوه هاگهای سیاه زخم برای پرکردن بمبها را بر عهده گرفت. صدها دانشمند دیگر در تحقیقات نظامی بیولوژیکی داخل شدند که تحت عنوان ”پروژه منهتن” سری نگاه داشته شد. البته قبل از نهایی شدن سلاحهای بیولوژیکی مانند سیاه زخم، جنگ جهانی دوم پایان یافت.
Ishii Shiro
هنگامی که آمریکا و انگلیس فعالانه سلاح بیولوژیکی را پیگیری میکردند، ارتش ژاپن برای اولین بار از آن استفاده کرد. در سال ۱۹۳۴ فیزیکدان نظامی به نام ژنرال Ishii Shiro برنامه جنگی بیولوژیکی را بهوجود آورد. اولین جایی که این ژنرال، جنگ بیولوژیکی خود را آغاز کرد در شمال چین بود. وی ککهای آلوده به طاعون را در شهرها پخش کرد (۱۹۴۰ – ۱۹۴۲). دومین جنگ ”شیرو” در سال ۱۹۴۳، استفاده از سیاه زخم و مشمشه و حمله به روستاهای جنوب غربی شانگهای بود.
زمانی که متحدین، نازیها را در نورمبرگ به خاطر قتل عام و آزمایشات پزشکی بی رحمانه، تحت پیگرد قانونی قرار می دادند، مسئولین آمریکا در توکیو با طرفین ژاپنی به مذاکره نشستند و ضمانت کردند که ژاپنیها را در صورت تبادل اطلاعات مربوط به آزمایشات بیولوژیکی تحت پیگرد قانونی قرار ندهند. ژنرال داگلاس مک آرتور Douglas MacArthur، مسئول جنایات جنگی ژاپن برای انجام این معامله اختیارات کامل داشت که هیرو هیتو Hiro Hito امپراتور ژاپن و اعضای خانواده او را که احتمالا از جزئیات برنامه بیولوژیکی مطلع بودند حمایت کند.
Li Onesto ژورنالیست و گزارشگر روزنامه Revolution نیز طی مقالهای آورده است : ”هنگام جنگ جهانی دوم ژاپن به چین حمله کرد و آن را به اشغال در آورد. شعبهای از ارتش ژاپن بنام Unit 731 آزمایشات باکتریولوژیکی بر روی حدود ۲۷۰ هزار نفر شهروند و بر روی اسیران جنگی انجام دادند. پاسخ آمریکا به این جنایت بشری چه بود؟ آمریکا به اعضای واحد ۷۳۱ در قبال مبادله اطلاعات ، مصونیت اعطا کرد. و اما انداختن بمب اتم بر روی ژاپن بر خلاف آنچه که غربیها القاء می کنند به خاطر تسلیم کردن ژاپنیها در جنگ نبود. General Dwight Eisenhower ژنرال و فرمانده عالی نیروهای متحدین در جنگ جهانی ۲ (که بعدا رییس جمهور آمریکا شد) صراحتا اذعان کرد که ژاپنیها آماده تسلیم شدن بودند و احتیاجی به بمب اتم نبود. بنابراین چرا بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی بمب انداختند؟ یک تئوری اینست که دانشمندان دوست دارند با اسباببازیهایشان بازی کنند. البته انیشتین که کاتالیست مهمی در خلق بمب اتم بود گفته بود که دانشمندان موافق بهکارگیری آن نبودند بلکه سیاستمداران این تصمیم را گرفتند. فرضیه دیگر این است که آمریکا در صدد پایان دادن به جنگ جهانی نبود بلکه در فکر شروع جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی بود تا قدرت خود را به نمایش بگذارد.”
باید اضافه کرد که در این زمان کانادا هم در حال توسعه سلاح بیولوژیکی بود.
جنگ ویتنام و سلاحهای بیولوژیکی
Theodor Rosebury
بعد ار جنگ جهانی دوم تنها صدای شجاعانه ای که علیه سلاحهای بیولوژیکی برخاست از سوی Theodor Rosebury بود. وی ناظر و رئیس بیمارهای عفونی مسری از طریق هوا در کمپ Fort Detrick مرکز تحقیقات برنامه سلاحهای بیولوژیکی در مریلند در زمان جنگ جهانی دوم بود. ”رزبری” در سال ۱۹۴۵ ”فورت دتریک” را ترک کرد. در سال ۱۹۴۵ هنوز مردم در مورد دستیابی های تهاجمی آمریکا بی خبر بودند. دستیابی هایی نظیر: کارگاه بزرگ تولید عظیم سیاه زخم، تب مالت، سلاحهای ضد محصولات کشاورزی علیه برنج، گندم و توسعه و آزمایش بمبهای بیولوژیکی شامل بمبهای خوشهای جدید.
در سال ۱۹۴۹ رز بری ”صلح یا طاعون” را منتشر کرد که در آن استدلال کرده است که باید به خاطر بشریت، قدرتهای بزرگ سلاحهای بیولوژیکی را کنار بگذارند. زمانی که این کتاب انتشار یافت، آمریکا انتشار چنین متونی را ممنوع کرد و تهدید سلاحهای بیولوژیکی شوروی توسط کنگره و رسانه ها بزرگنمایی شد.
اوایل دهه ۱۹۶۰ در ادامه جنگ ویتنام، دانشمندان بیولوژیک از اینکه می توانند در حوزه وسیعتری برنامه حملات بیولوژیکی برروی هر جمعیتی (شهری یا روستایی) را پیاده کنند دلشاد شدند. در این زمان یکی از تحقیقات، استاندارد کردن تولارمی Tularaemia (بیماری عفونی خرگوش یا موش که به انسان سرایت می کند) با استفاده از انداختن بمب بود و آمریکا مشتافانه بهوسیله هواپیماهای جت این میکروبها را بر روی صدها مایلمربع منتشر کرد. بهدنبال این جنایت فجیع، در سال ۱۹۶۶ پنج هزار دانشمند به رییس جمهور وقت آمریکا جانسون نامه نوشتند و خواستار تجدید نظر در سیاستهای تسلیحات بیولوژیکی و شیمیایی آمریکا شدند که پاسخی به آن داده نشد تا اینکه نیکسون رییس جمهور شد. در سال ۱۹۷۴ در یک حرکت بی سابقه در تاریخ آمریکا، نیکسون از سلاحهای بیولوژیکی صرفنظر کرد و این تصمیم نیکسون، راه را برای (Biological and Toxin Weapons Convention (BTWC معاهده منع سلاحهای سمی و بیولوژیکی هموار نمود.
لازم به ذکر است که در حال حاضر طبق قانون بین المللی، توسعه و آزمایش سلاحهای بیولوژیکی ممنوع است و تمام برنامههایی که توسط دولتها تامین مالی می شدند باید خاتمه یابد. بنابراین چنین فعالیتهایی جرم و تروریستی قلمداد می شود.
موارد استفاده از سلاحهای بیولوژیکی از دوره جنگ سرد تا کنون
۱- استفاده از سیاه زخم و دیگر ویروسها در آمریکا و اروپا
در سال ۱۹۷۵ شوروی از الحاق آمریکا به معاهده بهرهبرد و برنامه عظیم جنگ بیولوژیکی تهاجمی خود را راهاندازی کرد. گمان بر این است که آمریکا بهطور مخفیانه برنامهاش را زنده نگاه داشته بود و این بهانهای برای رهبران شوروی بود تا این سرمایه گذاری بزرگ را انجام دهند. تا اینکه در سال ۲۰۰۱ نامههای بینام و نشان حاوی سیاه زخم در آمریکا، موسسات ملی بهداشتی را تحریک کرد تا دفاع بیولوژیکی را تقویت کنند و به ازدیاد پروژههای مقابله با تروریسم بیولوژیکی بپردازند.
Tom Burghardt نویسنده و محقق آمریکایی در مقاله ای مینویسد: بر اساس گزارشات چندین رسانه، بازرسان فدرال نتیجه گرفتند که هاگهای سیاه زخم که در نامه به آدرس Tom Daschle رییس سابق سنا و Patrick Leahy رییس قضایی کنگره ارسال شدند فقط میتواند در یک آزمایشگاه دولتی تولید شده باشد. میکروبی با غلظت یک تریلیون هاگ در هر گرم که کافی برای کشتن نیمی از جمعیت آمریکا است.
مرکز Plum Island Animal Disease Center توسط شرکت عظیم دفاعی امنیتی آمریکا بهنام (Science Applications International Corporation (SAIC ”شرکت بینالمللی کاربردهای علم” مهیا گردیده است. ”واشنگتن تکنولوژی” مینویسد: طبق لیست اسامی ۱۰۰ پیمانکار رده بالای فدرال، SAIC رتبه ۷ را دارد و درآمدی معادل ۴,۸۱۱,۱۹۴,۸۰۰ دلار از بستن قرارداد با دولت بهدست آورده است.
از دیگر موارد بیماریهای مسری از حیوان (foot-and-mouth disease (FMD تاولهای دهان و پا است که از موسسات بریتانیا در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۷ به خارج نشت پیدا کرد. در زمانی که این بیماری در حال ریشه کن شدن بود، در سپتامبر ۲۰۰۱ بیش از ۶ میلیون راس دام را کشتند و بیماری به فرانسه ، جمهوری ایرلند، هلند و ایرلند شمالی نشر پیدا کرد.
از دیگر پروژه های اهریمنی، عملیات WHITECOAT از برنامههای آزمایشی سری ارتش آمریکا در بین سالهای ۱۹۵۴ – ۱۹۷۳ بود که بر روی سربازانی که از Seventh-day Adventist Church بودند (افراد این کلیسا معتقد به نزدیکی ظهور حضرت عیسی و قیامت هستند) انجام شد. این سربازان با رضایت تن به این آزمایش دادند و مانند چهارپایان آنها را با تب کیو، تب زرد، هپاتیت آ، طاعون گاوی، تولارمی (تب خرگوش) عفونی کردند. این سربازان داوطلب تزریق ”وایت کت” را مثل حیوانات به صندلی در میان قفسی بستند و در ایالت یوتای آمریکا تب کیو را بر روی آنها اسپری کردند. تلخ تر اینکه بسیاری از این سناریوها را در نواحی مختلف شهری نیز اجرا کردند نظیر انداختن لامپی که از میکروب BW پرشده بود در متروی نیویورک، اسپری کردن pseudo-BW توسط مردی در واشنگتن که آن را از چمدانش اسپری کرد یا آزمایشات مشابهی در کالیفرنیا، تگزاس و فلوریدا.(ا)
Scott Shane ژورنالیست پژوهشگر که در بالتیمور سان و نیویورک تایمز مینویسد، کشف کرد که Dugway’s Life Sciences Division صدها کیلوگرم سیاه زخم برای بمبها ساخته است که انسانها را در صدها مایل آلوده کرده و میکُشد.
همچنین (Global Security Newswire (GSN فاش کرد که در سال ۲۰۰۹ طبق فهرست موجودی یک تاسیسات بیولوژیکی ارتش آمریکا، نزدیک به ده هزار آمپول حاوی میکروبهای بیماریزا ذخیره شده است.. در این رابطه Martin Matishak گزارشگر نوشت: ۹۲۲۰ نمونه کشف شده است که شامل باکتریها و ویروسهای طاعون، سیاه زخم، تولارمی (تب خرگوش)، ویروس ونزوئلایی، ویروسهای التهابات مغزی، تب خونریزی آرژانتینی و ویروس ایبولا بود.
آمریکا در تلاش است که آزمایشات ضد بشری و فاجعه آمیز خود را سری نگاهدارد بهطوریکه نیویورک تایمز در دسامبر ۲۰۰۹ خبر داد که قانون مانیتور کردن تحقیقات و توسعه سلاحهای بیولوژیکی ممنوع گردیده است.
۲- ایدز، فاجعهای دیگر برای بشریت
دکتر کنت ول ALAN CANTWELL, MD درماتولوژیست آمریکایی در گزارش خود مینویسد: ایدز بطور رسمی در ماه جون ۱۹۸۱ به عنوان بیماری مرگبار بین دهها نفر از جوانان همجنسباز سفیدپوست در شهرهای نیویورک و لسآنجلس آغاز شد و تا سال ۲۰۰۵ بیست میلیون را کشته و ۴۰ میلیون را به ویروس HIV مبتلا کرده است و هنوز منشا آن برای مردم اسرار آمیز است. باور عمومی بر اینست که منشا آن در آفریقا و از میمونهاست. درحالیکه در حقیقت منشا ویروس HIV در منهتن آمریکا در سال ۱۹۷۹ میباشد و در آن زمان هیچ موردی از این بیماری در آفریقا گزارش نشده بود.
دکتر کنت ول می افزاید: ارتباط نزدیکی بین مهندسی ژنتیکی و HIV وجود دارد. در سال ۱۹۷۰یک نوع آنزیم سلولی را کشف کردند که منتهی به یافتن ویروسهای پسگرد در سلولهای سرطانی حیوان شد و بهزودی دریافتند که میتوان با دستکاری ویروسهای پسگردی که بطور طبیعی در ژن خیلی از سلولهای حیوانات نیز پیدا می شود، اثرات مخربی روی سیستم مصونیتی بدن گذاشت. بنابراین منشا ویرس ایدز که HIV می باشد از یک آزمایشگاه ویروسهای سرطانی حیوان است و در حقیقت این ویروس که در سال ۱۹۸۴ کشف گردید ویروس ”عامل سرطان” نامیده شد.
بسیاری از دانشمندان معتقدند که ایدز، آزمایشگاهی و تولید کمپ Fort Detrick در مریلند است . مریلند خانه برنامههای شیمیایی و بیولوژیکی است. فورت دتریک HIV را ابتدا بر روی زندانیان داوطلب تست کرد که برخی از آنها همجنسباز بودند و پس از آزادی به نیویورک رفتند و این بیماری را در آنجا رواج دادند.
دانشمندان مستقل، ویروس HIV را به عنوان سلاح بیولوژیکی معرفی می کنند. از جمله Wangari Maathai اکولوژیست و اولین زن آفریقایی برنده جایزه نوبل اهل کنیاست که معتقد است HIV عمدا در آزمایشگاه به عنوان یک سلاح بیولوژیکی درست شد.
۳- جنگ کره (۱۹۵۰-۱۹۵۳)
آمریکا در سال ۱۹۵۰، ۵ ماده شیمیایی ضد نفر و دو ماده ضد محصولات خود را در بمبهای خوشه ای آزمایش کرد. در سال ۱۹۵۲ نیروی هوایی آمریکا ۲۳۹۰۰ عدد از این بمبهای خوشه ای را درخواست داد. بین سالهای ۱۹۵۱-۱۹۵۳ آمریکا ۳۴۵ میلیون دلار (به ارزش کنونی ۲/۲ بیلیون دلار) بر روی تحقیقات بیولوژیکی هزینه کرد.
سی و شش خلبان آمریکایی اسیر شده توسط کره اعتراف کردند که در عملیات خود ککهای عفونی و پرهای سمی بوقلمون را ریخته اند. انداختن اشیا عجیب مثل ساقههای سویا، پر، جعبههای مقوایی حاوی حشرات، ماهی گندیده، گوشت خوک فاسد، قورباغه، جوندگان، عنکبوت و پرهای آلوده به سیاه زخم و کک از جمله حملات بیولوژیکی آمریکا بود. جواب آزمایشاتی که بر روی ککها شد آلوده بودن به طاعون را مثبت اعلام کرد.
۴- سلاح سرطانزای سیا در آمریکای لاتین
Rory Carroll متخصص امور ونزوئلا در روزنامه گاردین با مقاله ای تحت عنوان ”قتلهای علمی سیا”، آمریکا را متهم میکند که هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا را بهوسیله سلاح بیولوژیکی به قتل رسانده است.
Hugo Chávez-Venezuela
Ignacio Lula da Silva-Brazil
Fernando Lugo-Paraguay
Tabare Vazquez-Uruguay
Cristina Fernandez de Kirchner-Argentina
Dilma Rousseff-Brazil
Juan Manuel Santos-Colombia
Fidel Castro-Cuba
Patrice Lumumba-Congo
Agostinho Neto-Angola
Eduardo Frei-Chile
وی می نویسد: چاوز خودش معتقد بود که سرطانهایی که رهبران چپگرای سابق آمریکای لاتین شامل رییس جمهور آرژانتین Nestor Kirchner (مبتلا به سرطان روده) و رییس جمهور برزیل Ignacio Lula da Silva مبتلا به سرطان گلو قسمتی از دسیسه سیا علیه رهبران چپگرای آمریکای لاتین بود.
کارول اضافه می کند: رییس جمهور چپگرای اروگوئه Tabare Vazquez از بیماری سرطان شفا یافت. این رییس جمهور خودش انکولوژیست و تحصیلکرده فرانسه بود. Fernando Lugo رییس جمهور پاراگوئه که در سال ۲۰۱۲ توسط جناح راست حمایت شده توسط سیا، از کشور اخراج شد به سرطان لنفاوی مبتلا گردید. همچنین رییس جمهور آرژانتین Cristina Fernandez de Kirchner مبتلا به سرطان تیرویید، رییس جمهور برزیل Dilma Rousseff مبتلا به سرطان سیستم لنفاوی ، رییس جمهور کلمبیا Juan Manuel Santos مبتلا به سرطان پروستات شدند. خیلی بعید است که ۶ رهبر چپگرای آمریکای لاتین در محدوده زمانی یکسانی تصادفی به سرطان مبتلا شده باشند.
فیدل کاستروی کوبا که چندین بار مورد هدف توطئه بیولوژیکی قرار گرفت به چاوز گفته بود: ” چاوز مراقب باش . این آمریکاییها تکنولوژیش را دارند، تو بیدقت هستی. مراقب آنچه میخوری باش. حتی یک تزریق کوچک.”
کاسترو از بیماری دستگاه گوارش نزدیک به مردن بود. وی پس از شرکت در نشست «People’s Summit» که در کوردوبا در جولای ۲۰۰۶ برگزار شد بیمار شد و در آن چاوز و نسترو هم بودند که هر دو مردند. نسترو از حمله قلبی ناگهانی و چاوز از سرطان نزدیک به لگن خاصره فوت کردند.
مواد بیولوژیکی و سلاحهای آن، قسمتی از پروژه سری MKNAOMI میباشد که توسط سیا و موسسه تحقیقات پزشکی ارتش آمریکا برای امراض عفونی در Fort Detrick تولید می شود.
در سال ۱۹۳۱دکتر Dr. Cornelius P. Rhoads نژادپرست سفیدپوست و دانشمند ضد آمریکای لاتین، ۱۳ نفر پروتوریکایی را با تزریق مواد سرطانزا مورد آزمایش قرار داد و از جمله آنان رهبر حزب ناسیونالیست پروتوریکا بنام Pedro Albizu Campos بود. این دکتر مدیر برنامههای سلاحهای بیولوژیکی و شیمیایی ارتش آمریکا در Fort Detrick, the Dugway Proving Ground and Deseret Test Center in Utah و منطقه کانال پاناما بود. وی سپس به کمیسیون انرژی اتمی رفت و شهروندان آمریکایی را با تستهای تشعشعات رادیویی آزمایش می کرد.
MKNAOMI برای قتل فیدل کاسترو و پاتریس لومومبا Patrice Lumumba نخست وزیر کنگو با سلاح بیولوژیکی برنامهریزی کرد که توسط دکتر Sidney Gottlieb رئیس فنی سیا انجام شد. یکی از اولین قربانیان سلاح سرطانزای سیا، اولین رییس جمهور آنگولا Agostinho Neto بود که در سال ۱۹۷۹ سرطان در بدنش سریعا توسعه پیدا کرد و در بیمارستان مسکو قبل از ۵۷ سالگی درگذشت. قربانی دیگر سیا، رییس جمهور سابق شیلی Eduardo Frei بود که در بیمارستان سانتیاگو در ۲۲ ژانویه ۱۹۸۲ بهعلت یک بیماری عفونی فوت کرد و پینوشه دیکتاتور به جای او نشست. این مواد سرطانزا میتواند قربانی خود را از طریق تزریق، تنقس کردن، تماس پوستی بهخصوص از طریق لباسهای زیر (که چاوز از این طریق مبتلا شد)، خوردن و آشامیدن و خمیر دندان مبتلا کند.
۵- کوبا قربانی سلاحهای بیولوژیکی آمریکا
بر اساس گزارش ۱۹۷۷ Newsday آمریکا با عملیات ”ضد تروریستی کاسترو”، ویروس تب خوکی آفریقایی را در سال ۱۹۷۱ وارد کوبا کرد. شش هفته بعد از انتشار این بیماری کوبا مجبور شد پانصد هزار خوک را بکُشد تا از سرایت این بیماری جلوگیری کند. این ویروس در مرکز Plum Island Animal Disease Center ذخیره شده و به تروریستهای تعلیم دیده توسط سیا در نیروی نظامی مستقر در کانال پاناما تحویل داده شده بود.
همچنین طبق گفته William H. Schaap محقق، در سال ۱۹۸۱ کوبا بهوسیله تب دنگ Dengue Fever (تب استخوان شکن) که بهوسیله پشه از راه انتقال خون سرایت می کند، مورد حمله قرار گرفت. در حالیکه این ویروس در نواحی مرطوب و پر جمعیت خیلی سریع تکثیر پیدا می کند، نشانی از این بیماری در نواحی مجاور کوبا مثل هائیتی و جمهوری دومینیکن نبود.
۶- سلاحهای میکروبی و شیمیایی در عراق
در سال ۲۰۰۲ سناریوی وحشتآور سلاح میکروبی بهویژه ادعای بیسند آمریکا در مورد تهدید آبله از سوی صدام ، مردم آمریکا را برای حمله به عراق آماده کرد.
آمریکا معاهده BTW را با ارسال مواد بیولوژیکی جنگی به عراق در دهه ۱۹۸۰ زمانی که عراق با ایران میجنگید نقض کرد و سپس به بهانه داشتن همین مواد بیولوژیکی ارسالی نظیر سیاه زخم به عراق، حمله ۲۰۰۳ خود را توجیه کرد.
پروفسور Louis Henkin از افراد برجسته و متخصص در حقوق بین الملل و سیاست خارجی آمریکا میگوید:
قوانین بین المللی یک دغلکاری و فریب است. این قوانین در موسسات علمی آموزش داده می شوند ولی اگر قوانین بین المللی واقعا قانون هستند پس دندانهایش کجاست؟ و اگر دندان ندارد، پس چه فایده ای دارد؟
در ماده یک BTW آمده است: هر دولت عضو این معاهده متعهد می شود که هرگز در هیچ شرایطی توسعه، تولید و ذخیره این موارد را نداشته باشد: ۱- مواد بیولوژیکی و میکروبی یا سمی ۲- سلاحهایی که برای بهکاربردن این مواد است.
گزارش سناتور Donald Riegle به سنای آمریکا نشان می دهد که سیاه زخم از آمریکا به عراق فرستاده شده. فاکتور لیست مواد میکروبی که در دوم می ۱۹۸۶به عراق صادر شده موجود میباشد(۲). از دیگر حمایتهای آمریکا از صدام در زمان جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران، حذف نام عراق از لیست کشورهای تروریست در فوریه ۱۹۸۲ توسط دولت آمریکا بود.
بر اساس گزارش سیا در زمان جنگ خلیج فارس و حمله عراق به کویت، هم انگلیس و هم آمریکا کاملا آگاه بودند که باید خود را برای جنگ بیولوژیکی آماده کنند، بهطوریکه در گزارش آپریل ۲۰۰۱ آمده است: آمریکا و انگلیس هر دو مطلع بودند که سیاه زخم و سم botulinum یک تهدید در این جنگ خواهد بود بنابراین واکسنهای مخصوص این مواد را در حد وسیعی تولید و استفاده کردند که این موضوع در گزارش ریگل در سال ۱۹۹۴ هم مشهود است.
۷- سلاحهای تخریبی و غیر کُشنده بیولوژیکی
Debora MacKenzie ژورنالیست در حیطه ”علم” که با سایت www.newscientist.com همکاری می کند، در سال ۲۰۰۲ طی مقالهای نوشت که: حشراتی که جادهها و ساختمانها را می خورند ، بیو کاتالیستهایی که سوخت و پلاستیک را تجزیه میکنند، شگردهایی که بهطور ناپیدا آلومینیوم و دیگر فلزات را میخورند. فقط چند نمونه از سلاحهای غیر کشنده آمریکاست که در حال توسعه و تحقیق میباشد. در عین حال گزارشات و پیشنهادات مستمر متعددی از سوی محققین تامین مالی شده میرسد. برای مثال Oak Ridge National Laboratory in Tennessee که استفاده از intense electromagnetic fields برای ایجاد اثراتی، از خلل در حافظه کوتاهمدت گرفته تا از دست دادن کامل کنترل اعمال اختیاری جسمی پیشنهاد کردهاست.
همچنین اداره تحقیقات Naval Research برای تولید میکروارگانیسمهای ژنتیکی مهندسیشده درخواست مالی کرده که این میکرو ارگانیسمها جادهها و راهها را می خورند و خرابی در قسمتهای فلزی، روکشها و مواد نفتی سلاحها، ماشینها و تجهیزات و سوختها بهوجود میآورند.
۸- ابولا سلاح بیولوژیکی آمریکا در غرب آفریقا
Joachim Hagopianافسر سابق ارتش آمریکا که مقالات متعددی در زمینه روابط بینالمللی و امنیت داخلی آمریکا نگاشته است، مینویسد: ویروس تب خونی ابولا در فوریه ۲۰۱۴ در گینه، غرب آفریقا شروع شد. سپس به لیبریا و سیرالئون و حالا به نیجریه سرایت کرده است و میتواند به یک بیماری مسری جهانی تبدیل شود. این بیماری با نشانه های یک تب سرما خوردگی عادی آغاز میشود و با تهوع ادامه مییابد. در نهایت بیمار بر اثر خونریزی داخلی میمیرد. محققین کانادایی میگویند که این ویروس از طریق هوا سرایت میکند و حتی بر روی اشیا تا مدت طولانی زنده میماند.
بهتازگی آمریکا اعلام کردهاست که واکسن ابولا در حال آزمایش است و (Department of Defense and Centers for Disease Control (CDC آن را به عنوان یک ماده بیولوژیکی جنگی طبقهبندی کرده است.
در سال ۱۹۷۶ شیوع ابولا در زئیر (جمهوری کنگوی کنونی) اتفاق افتاد و بعد به سودان گسترش پیدا کرد و جان ۲۸۰ نفر را در زئیر و ۱۵۱ نفر را در سودان گرفت.
دولت آمریکا بر روی Big Pharma (صنایع دارویی بزرگ) برای تهیه واکسن سرمایهگذاری کرد که سود چشمگیری دارد. به عنوان مثال Tekmira Pharmaceuticals شرکتی که بر روی داروهای ضد ابولا کار میکند، از پیش ۱/۵ بیلیون دلار از شرکت مرگآور دیگری بنام مونسانتو نقدا دریافت کرده است. این شرکت قبلا نیز از سازمان دفاع آمریکا قراردادی به ارزش ۱۴۰ میلیون دلار پاداش گرفته بود.
در سال ۲۰۱۰ CDC پتنتی (patent) را بر روی گونه ای از ویروس که در سال ۲۰۰۷ در اوگاندا شایع و از ۱۱۶ نفر مبتلا ۳۹ نفر را کشت، بهدست آوردند. این پتنت در خصوص گونه ای از ابولا بنهام ایبو بان Ebo Bun بود که شماره پتنت آن CA2741523A1 میباشد. پتتنت مورد اشاره را در اینجا می توانید مشاهده کنید.
با این پتنت دولت آمریکا به طور انحصاری از این اختراع سود میبرد. در قسمت خلاصه پتنت تصریح شده است که دولت آمریکا مالکیت و کنترل قانونی کامل بر روی تمامی گونههای ویروس ابولا را دارد یعنی اینگونه مرگبار ابولا جدیدترین دارایی آمریکا در سلاح بیولوژیکی خواهد بود.
به دلیل شیوع ابولا و شیوه غلط مقابله و عدم دقت در سرایت بیماری، سیرالئون اخیرا به همه متخصصین آمریکایی ابولا مشکوک شد و آنها را از دانشگاه Tulane University و موسسه US Army Medical Research Institute of Infectious Diseases (USAMRIID) که مرکز شناخته شده تحقیقات سلاحهای بیولوژیکی آمریکا به مرکزیت مریلند و Fort Detrick است را بیرون کرد.
پزشکی که نخواست نامش فاش شود و تجربیات زیادی در مداوای بیماران مبتلا به ابولا دارد به طور ناشناس مطلبی تحت عنوان ”درمان ساده ابولا ” منتشر کرد و در آن میزان بسیار بالایی از ویتامین سی را توصیه نمود. وی نوشته است که ابولا اساسا بدن را از ویتامین سی تخلیه می کند و فقدان خون اکسید شده باعث خونریزی داخلی و در نهایت مرگ میشود. این متخصص میگوید که نیازی به واکسن نیست. میزان مصرف بالای ۵۰۰ هزار میلی گرم ویتامین سی در روز توصیه میشود. ویتامین سی ویروس را نمیکشد ولی قدرت مصونیت بدن را افزایش میدهد تا ویروس ابولا را نابود کند. وی معتقد است که سیستم تحقیقاتی سلاحهای جنگی بیولوژیکی موجب شیوع بیماری ابولا در سیرالئون شده است.
پروفسور Dr. Jason Kissner استاد جرم شناسی دانشگاه کالیفرنیا طی مقاله ای در گلوبال ریسرچ در آگوست ۲۰۱۴ دروغپردازیهای آمریکا در مورد شیوع بیماری ابولا را مورد بررسی قرار داده و آن را به عنوان ترور بیولوژیکی آمریکا قلمداد می کند. وی مینویسد:
Kissner
دولت آمریکا سه دروغ بزرگ درباره ابولا گفته است. اولین دروغ اینکه ابولا از طریق هوا سرایت نمی کند. چندین مطالعه علمی به احتمال مسری بودن از راه هوا استناد کرده اند. البته قبل از همه چیز باید به این پرسش پاسخ دهند که هنوز نمیدانیم چگونه ابولا به آفریقا رسیده در حالیکه این بیماری هیچوقت در آفریقای غربی شیوع نداشته است.
دیگر اینکه شیوع این بیماری از جهت تعداد و گسترش بینالمللی یک عفونت تنفسی خیلی با دیگر موارد فرق میکند بهطوریکه ما الآن حدود ۲۰۰۰ مورد مبتلا داریم.
دروغ دوم در واقع نگفتن این حقیقت است که ما با یک شکل بیولوژیکی مشخصی از ابولا مواجه هستیم که قبلا مشاهده نشده است. طبق مجله پزشکی نیو انگلند در مورد ایبولای اخیر گینه و غرب آفریقا، گونه ابولای گینه از لحاظ ژنتیکی با نوع ابولای قبلی متفاوت میباشد که از پیشگونه خود تکامل پیدا کرده یعنی اینگونه ابولای گینه قبلا هرگز دیده نشده است.
سومین دروغ اینست که آمریکا دو داستان کاملا متناقض درباره شرایط تحویل داروی ایبولا بنام ZMapp به دکتر Kent Brantly که به ابولا مبتلا شده بود، تعریف میکند. یکبار میگوید تحویل دارو به این درمانگر ابولا کار ما بود و در جای دیگر میگوید کار ما نبود. اما واقعا تحویل زدمپ به دکتر کنت که توانست در عرض یکساعت وضعیت او را بهبود دهد کار که بود؟ شواهد نشان میدهد که آن ایده آمریکا بود چون هیچ شرکت خصوصی نمیتواند بدون پشتیبانی سازمان دفاع آمریکا مستقلا چنین کار مهمی را انجام دهد.
International Business Times می نویسد: داروی ZMapp نتیجه همکاری بین شرکت Mapp Biopharmaceutical Inc, LeafBio, DefyrusInc, Public Health Agency of Canada و دولت آمریکا بود. این سوال مطرح می شود که اگر این نوع و گونه جدیدی از ابولا هست بنابراین ZMapp نباید یک شبه درست شده باشد. ابولای گینه در دسامبر ۲۰۱۳ آغاز شد و در ژانویه ۲۰۱۴ ایبولا با ZMapp مورد هدف قرار گرفت یعنی فقط یک ماه فاصله. بنابراین احتمال این که ZMapp وقت کافی برای تولید داشته بسیار زیاد است.
اگر گفته شود که شرکت Mapp Biopharmaceutical Inc درباره گونه جدید ابولای گینه اطلاعی نداشت و از قبل این دارو موجود بود که بر روی این گونه جدید بکار برده شد، باید پرسید چگونه داروی ZMapp موثر برای گونه جدید بوده؟ پس باید زدمپ در خصوص ابولای دیگر به غیر از ابولای گینه نیز موفق بوده باشد. در غیر اینصورت چطور می توان نتیجه نگرفت که گونه ابولای گینه یک ترور بیولوژیکی از سوی آمریکاست.
Boyle
Francis A. Boyle پروفسور حقوق بینالملل دانشگاه ایلینویز آمریکا در مصاحبهای با تلویزیون یونان که در روزنامه اینترنتی Today در اکتبر ۲۰۱۴ منتشر شد میگوید: اگر به نقشهای که توسط CDC) Center of Disease Control) تهیه شده است نگاه کنید درمییابید که این آزمایشگاهها در سراسر مناطقی که بیماری ابولا شایع شده یعنی غرب آفریقا قرار دارند که به نظر من منشا ابولا از این آزمایشگاههاست. آمریکا فقط برای افکار عمومی میگوید که ”این آزمایشات، دفاعی است و ما باید واکسن تهیه کنیم” برای این کار آنها ابتدا باید عامل بیماری را درست کنند. طبق اسناد پنتاگون، CDC کار جنگ بیولوژیکی را برای سازمان دفاع آمریکا در قلب سیرالئون مرکز شیوع ابولا انجام میدهد. بنابراین Fort Detrick و CDC و دانشگاه تولین که معروف به مرکز جنگهای بیولوژیکی هستند با یکدیگر همکاری میکنند. دولت آمریکا با این اطمینان که لیبریا (مستعمره سابق آمریکا) در معاهده منع سلاحهای بیولوژیکی عضو نیست، تحقیقات خود را انجام می دهد.
وی در پاسخ به این سوال که نظر شما درباره اینکه آمریکا برای مبارزه با ابولا سرباز فرستاده است چیست می گوید: نیروی نظامی آمریکا به لیبریا حمله کرد. آنها برای مبارزه با ابولا و درمان آن آموزش ندیدهاند. آنها را برای درمان نمیفرستند. سازمان بهداشت جهانی و CDC میدانند که جریان چیست و نمیتوان حرفهای آنها را باور کرد چون آنها در این ماجرا دخیل هستند.
اگر این ابولا همان ابولای زئیر GMO شده (مهندسی ژنتیکی شده) در سال ۱۹۷۶ باشد ، نشاندهنده اینست که این ویروس را تسلیحاتی کردهاند.
وی در پاسخ به این سوال که چه باید کرد، اظهار میدارد که باید جلسه اضطراری متشکل از متخصصین علوم بهداشت تشکیل شود. وقتی در سال ۱۹۸۵ با نیکاراگوئه هم این کار را کردند و تب دنگخونی را در این کشور شیوع دادند، من به مقامات نیکاراگوئه گفتم که با سیاستمداران کاری نداشته باشید و متخصصان در امر بهداشت را که مستقل هستند متقاعد کنید و شکایتی علیه نقض معاهده منع سلاحهای بیولوژیکی را به شورای امنیت ببرید.
پروفسور Dr. Cyril Broderick پاتولوژیست لیبریایی طی یک سخنرانی در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۴ که در دیلی آبزرور منتشر شد، چنین اظهار داشت:
Broderick
شهروندان جهان، ابولا و ایدز به وسیله صنایع داروسازی غرب و سازمان دفاع آمریکا ساخته شده اند. ابولا یک ویروس GMO شده است. ویروس ابولا ارگان های داخلی بدن را تخریب و مانند ژله نرم می کند و بعد از مرگ، جسد نیز با سرعت تخریب می شود.
سازمان دفاع آمریکا ۱۴۰ بیلیون دلار به Tekmira شرکت داروسازی کانادایی پرداخت کرده تا تحقیقات در روی ابولا را انجام دهد. آنها ویروس مرگبار ابولا را بر روی انسانهای سالم تزریق میکنند.
رهبران کشورهای آفریقایی باید در دفاع از نوزادان، کودکان، زنان، مردان و سالخوردگان آفریقایی برخیزند. شایسته نیست که با آفریقاییها مانند موشهای آزمایشگاهی رفتار شود. مردم بیگناه در حال کشته شدن هستند. آفریقاییها حتی نمیتوانند با هم دست بدهند و عزیزان خود را در آغوش بگیرند. باید تمام کشورها برخیزند. این زنگ خطری است برای تمام آفریقاییها، آسیاییها، خاورمیانهایها، آمریکاییها و اروپاییها. این یک تهدید واقعی و جهانی است که به کمک همه کشورها احتیاج است.
خواهش میکنم برای توقف آزمایش ابولا و شیوع آن قیام کنید.
پینوشت:
Jeanne Guillemin, Anthrax: The Investigation of a Deadly Outbreak, Berkeley: University of California Press, 1999, pp. 176-177
Batch# 01-14-80 (3 each) G.G. Wright (Fort Detrick) V770-NPI-R Bovine anthrax, Class III pathogen2