پذیریش داروینیسم و و روح حیوان پنداری گونهها و حیات، به مسالهای جا افتاده و پذیرفته شده در مجامع علمی غربی بدل شده است. چنانکه منافع عظیم مادی، تعصب بیجای دانشمندان و لابیهای زرسالار مدعی آزادی اجازه شنیده شدن صداهای مخالف را نمیدهند. هالیوود و مجمع پروپاگاندای غربی در این میدان بی رقیب یکهتازی میکند. آنها در آخرین تلاش خود دست به بازتولید کاراکتر دکتر دولیتل زدهاند. شخصیتی که به خوبی حیوانات را درک میکند و با آنها تماس برقرار میکند. و در یک مدل کوچک شده از جامعه، رهبری گونههای گوناگون برای نیل به اهداف بزرگ و آرمانهای عظیم را عهدهدار است.
لیبرالیسم واژهای است که اروپاییان و آمریکاییها از آن تعریف واحدی دارند و در مقابل «سوسیالیسم» یا «چپ» که دخالت شدید دولت در امور اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه را معتقد است، به کار میرود. البته در هر کشوری این تقسیمبندی با نامهای متفاوتی شناخته میشود که این تفاوت، در معنای هریک از آنها بیتأثیر نیست. در آمریکا تقسیمبندی لیبرالیسم و محافظه گرایی یا لیبرال و محافظهکار مورد پذیرش قرارگرفته است درحالیکه در اروپا گرایشها به چپ و راست تقسیم میشوند. جناح «چپ»، سوسیالیستها ازجمله مارکسیستها را در برمیگیرد و ضد لیبرالیسم است و جناح«راست»، لیبرالها و رفرمیستها میباشند که گرایشهای شدید ناسیونالیستی هم دارند. البته تقسیمبندی لیبرال و محافظه گرا از قرن نوزدهم توسط اروپاییها نفوذ پیدا کرد و محافظهگرایان به موافقین حکومت سلطنتی اطلاق میشد. لیبرالها خواهان رفورم و تغییر بودند و در مقابل گروه سنتی که خواستار حفظ پادشاهی بودند قرار گرفتند. در حقیقت لیبرالیسم بهعنوان ایدئولوژی یک جنبش رفرمیستی در اروپا آغاز شد و میتوان گفت که متأثر از مذهب عصر خود، کلیسا و روحانیون کاتولیک به وجود آمد. لیبرالیسم با همین نگرش اولیه در مورد کنترل و تحدید مذهب به گسترش ایدئولوژی و اصول خود در تمامی زمینهها پرداخت و درصدد جهانی کردن آن کوشید و میکوشد و آن را طوری تعریف کرده و میکند که همه را در آن جای دهد. مانند لباس تک سایزی که اندازه همه باشد. مؤید این سخن، موضعگیریهای مجمع اقتصاد جهانی است که سعی دارد از اصول لیبرالیسم بهعنوان یک معیار اندازهگیری، جداولی تهیهکرده و کشورها را رتبهبندی نماید. این مجمع، کشورهایی نظیر یمن، مالی، ایران، عربستان، مصر، سوریه، روسیه،… را در رده کشورهای محافظه گرا قرار داده و با هر یک از اصول لیبرالیسم به استدلال میپردازد. بهعنوانمثال یکی از شاخصهایش «نابرابری بین زن و مرد» است که توسط Global Gender Gap Report ارائه شده و در این رتبهبندی بهکاررفته است.
اکنون سینما، انیمیشن، و بازیهای رایانهای، محملی برای ارائه و نشر داروینیسم شدهاند. پرسش این است که فیلمها و بازیهای داروینیستی چه روندی را طی میکنند.
داروینیسم به مثابه یک ستون پارادایم مدرنیسم را سرپا نگه میدارد. نه بهعنوان فرضیهای علمی بلکه بهعنوان یک ایدئولوژی بهمنزله یک دین در هدایت باورهای مردم در جهت ارزشهای مدرنیته[۱]. سکولاریزه شدن باورهای مردم مرهون ایدئولوژی تکامل داروینی است[۲]. متغیری بنام تصادف[۳] شاکله تکامل داروینی را تشکیل میدهد[۴] که خلقتی بیهدف و بدون پروردگار را برای مخاطبان تلقین میکند و مستقیم ادراکات توحیدی افراد را مورد هدف قرار میدهد. از این حیث داروینیسم و تکامل داروینی در ذات و صفات توحیدی ایجاد شرک میکند. سرنوشت مدرنیسم در گرو حفظ داروینیسم است و داروینیسم یکی از متعلقات پارادایم مدرنیسم است لذا در اینجا داروینیسم خود بهعنوان ساب پارادایم[۵] مدرنیسم مطرح میشود (شکل ۱).
(شکل ۱) موقعیت ساب پارادایم داروینیسم در مدرنیسم
سازوکارهای تکامل داروینی سالها قبل از چارلز داروین[۶] توسط پدر بزرگ وی اراسموس داروین[۷] و با همکاری ژان باتیست لامارک[۸] برنامهریزی و تألیف میشود[۹] و چارلزِ جوانِ جویای نام و شهرت پس از مدتی کشمکش و تردید در نهایت راه پدر بزرگ را بهعنوان رویکرد زندگی خود برمیگزیند و برای به نتیجه رساندن اهداف آن قدم برمیدارد. در اولین گام مأموریت مییابد تا با یکی از کشتیهای[۱۰] ناوگان سلطنتی بریتانیا[۱۱] که وظیفه تجسس و شناسایی منابع و ثروتهای سرزمینهای ناشناخته را داشته است عازم سفر شود تا در جهت مستندسازی سناریوی پدربزرگ دلایل و شواهد عینی بیابد. انتشار تکامل داروینی در سال ۱۸۵۹ با تنازع میان خلقتگراهای مسیحی و مادیون سکولار همراه شد[۱۲] و اینگونه بود که داروینیسم اساس ایدئولوژی سکولاریسم جهت نفی توحید قرار گرفت و به همین دلیل است که داروین را پدر علم سکولار معرفی میکنند[۱۳]. حمایت ایدئولوژیکِ غربِ مدرن از فرضیهای به ظاهر علمی، داروینیسم را تا به سر حّدِ یک اصل و قانونی علمی بالا میبرد[۱۴]. با ایجاد یک هژمون[۱۵] در همه گسترههای رسانهای، علمی و حکومتی جایگاه داروینیسم در نظام فکری مدرنیته تثبیت میشود. نقایص و معایب آن توجیه میشود، از قدرت هنر در جهت ساخت مدلهای فسیلی بهره برده میشود و سینمای تخیلی و سینمای به ظاهر علمی در ایجاد تلقین و باور این فرضیه به خدمت گرفته میشوند.
در سلسله سیاستهای حمایتی مدرنیسم، داروین پدر علم زیستشناسی[۱۶] معرفی میشود و داروینیسم نیز اساس نقشه علم زیستشناسی تعیین میشود. زیست شناسان باید طبق پروتکل داروینیسم عمل کنند، باید در ساب پارادایم داروینی یاد بگیرد، در ساب پارادایم داروینی تحقیق کند و در ساب پارادایم داروینی یافتههای خود را معرفی کنند. گویی اگر یک زیستشناس بخواهد اثری یا نظری را از خود منتشر کند باید طبق بخشنامهی دستوری داروینیسم را لحاظ کند. حتی شاهد آن هستیم که گرایشهای بیوشیمی، ژنتیک و علوم سلولی و مولکولی نیز که مباحثی صِرف سلولی و مولکولی را شامل میشوند نیز باید در ساب پارادایم داروینی تنظیم و تدقیق شوند. مخالفان فرضیه داروین قدرت ظهور و بروز نمییابند و بهوسیله پروپاگاندای[۱۷] رسانهای تضعیف، تحقیر و منزوی میشوند و با عناوین مختلف دارای برچسب میشوند. مخالفان فرضیه داروین در فضای آکادمیک دانشگاهها نیز مصونیت ندارند و اگر دانشمندی در هر رتبهای و در هر دانشگاهی بر ضد فرضیه داروین فرضی داشته باشد که تضعیفکننده و یا انکارکننده فرضیه داروین باشد با آن دانشمند برخورد میشود و در دانشگاه یا منزوی میشود و یا اخراج[۱۸]. ازاینرو داروینیسم همچون هولوکاست از حیث اهمیت در حوزه امنیت ملی ایالاتمتحده و کشورهای غربی قرار میگیرد و با مخالفان آن برخوردی امنیتی میشود، هر چند اگر دانشمند باشد و نظری کاملاً علمی داشته باشد.
اما امروز شاهد آن هستیم که به موازات تسلط هژمون داروینیسم یک پروپاگاندایِ منتقد خود را بهصورت خزنده بروز داده است که حین نقد داروینیسم و تکامل داروینی یک ما به ازای افسد را معرفی میکند[۱۹]. این پروپاگاندای رسانهای تحت حمایت بخشی از جریان صهیونیسم یهودی خود را مطرح نموده و به شکل زیرکانهای جایگزین خود را به مخاطب تلقین میکند. طراحی هوشمند کلمه رمز این جریان منتقد و البته مرموز است که چراغ خاموش در حال تئوریزه کردن مبانی فکری خود میباشد (تصویر ۱).
(تصویر ۱) تصویر کتاب طراحی هوشمند نوشته رهبر جریان رائیلیسم
این جریان با نقدِ تصادفِ داروینی به مفهومی به نام طراحی هوشمند میرسد و با نقد آفرینش افقی که طبیعت خالق آن است به آفرینشی عمودی که ابر انسانهای فضایی خالق آدمیان است نیل مییابد.
از مهمترین مفاهیم و متعلقات این جریان به موارد زیر اشاره میشود:
طراحی هوشمند[۲۰]: طراحی هوشمند، طرح هوشمند و یا طراحان هوشمند مجموعه واژگانی است که بهعنوان کلمه رمز این جریان مطرح میشود و مخاطب با توجه به این مفاهیم میتواند بخش عمدهای از تلاشهای این جریان را رصد نماید. طراح هوشمند در نتیجه نقد مفهوم تصادفِ تکاملِ داروینی مطرح میشود. این جریان بهصورت مستقل این مفهوم را مکرراً در برنامهها و موقعیتهای مختلف رسانهای گفتمان سازی میکند و غالباً حرفی از کیستی این طراح به میان نمیآورد. عموماً کیستی این طراحان هوشمند در موقعیتها و فضاهایی مستقل معرفی میشود تا این مفاهیم قدرت تلقین پیدا کرده و باورپذیر شوند.
ابر انسانهای فضایی[۲۱]: این مکتب و این جریان خالق آدمیان را ابر انسانهایی معرفی میکنند که از ماورای کره خاکی در زمین نسلی را گسترش دادهاند که پستتر از خود آنان هستند (تصویر ۲). گفتمان سازی این مفهوم شاید از زمانی آغاز شد که آدمی توانست جو زمین را دربنوردد و ازآنجا بود که قصه و افسانه انسانهای فضایی سوژه قصهپردازان و فیلمسازان و بعدها مستندسازان و سیاستمداران شد و در دستور کار این جریان قرار گرفت. انسانهایی قدبلند و دیلاق و عریان با سرهای بزرگ و خمرهای شکل و چشمانی درشت از مشخصات این ابر انسانها میباشد.
سفینههای فضایی[۲۲]: به موازات شخصیتپردازی از ابر انسانهای فضایی سفینههایی دایرهای شکل که از فوق و ماتحت به هم فشرده است بهعنوان وسیله نقلیه این ابر انسانها معرفی میشود. این وسایل در هوا معلق بوده و با سرعت نور درحرکتاند و گاهاً از خود نوری متصاعد میکنند.
(تصویر ۲) تصویری شماتیک از موقعیت طراحی هوشمند آدم و حوا توسط ابر انسانها
کلونینگ انسان[۲۳]: یکی از اهداف این جریان توجیه، قبح زدایی و اجرایی کردن پروژه کلونینگ انسان است. این جریان با افسانهسرایی از داستان خلقت آدمیان از ابر انسانهای مافوق اتمسفر، اینگونه تفلسف میکنند که آدمیان نیز باید این حق را داشته باشند تا انسانهای پستتر از خود را نیز خلق نمایند و به این نحو در جهت قبح زدایی کلونینگ انسان در حال تلاش هستند.
رائیلیسم[۲۴]: رائیلیسم نام مکتبی است که بر اساس مفاهیم فوق تنظیم شده است و با استفاده از آموزههای گزینشی از تورات و انجیل و حتی بعضاً قرآن مکتبی را جعل نمودهاند که در آن خالق ابر انسانهای فضایی هستند و رسالت و وظیفه بشر را نیز کلونینگ انسان معرفی میکنند. طراحی هوشمند، ابر انسانهای فضایی، سفینههای فضایی و داستان کلونینگ انسان همگی از متعلقات این مکتب محسوب میشود. موسیقی و ابتذال جنسی از رویکردهای تشویقی این جریان برای جذب و عضویت میباشد.
مفاهیمی که در نسبت با این جریان معرفی شد از سالها پیش وظیفه آمادهسازی افکار عمومی را آغاز نموده و هر چقدر که جلوتر میرویم این جریان خود را به شکل قویتری بروز میدهد. سریالها و فیلمهای سینمایی نیز روزبهروز بر این مفاهیم با دقت بیشتری متمرکز میشوند و مفاهیم موجود در مکتب رائیلیسم را در قابِ تصویرِ خود به نمایش میگذارند.
همانطور که اشاره شد بخشی از این جریان جهت تئوریزه کردن مبانی تفکری خود از طریق نقد داروینیسم عمل میکند و شاید این نخستین باری باشد که داروینیسم با چنین قدرت رسانهای مورد انتقاد و حمله قرار گرفته است. اینکه این جریان توانسته است در کنار امپراطوریِ ایدئولوژیِ داروین قدرت ظهور پیدا کند فرضیاتی را متصور میکند.
وابستگی این جریان به جریان صهیونیستِ یهودی به عینه از آراء منادیان آن و علائم این مکتب مشخص میشود و قاعدتاً این نخستین و مهمترین دلیلی میتواند باشد که این جریانِ منتقدِ تکامل توانسته است قدرت نمود پیدا کند (تصویر ۳).
(تصویر ۳) نماد جریان رائیلیسم به همراه نمادهای اختصاصی این جریانِ منادیِ طراحیِ هوشمند در اقوام و ادیان مختلف
اما چرایی این جریان از حیث آیندهپژوهی[۲۵] و اینکه در نهایت به چه هدفی متوجه هستند، در سه فرض غلبه دارد:
سناریوی نخست اقناع طیف منتقد و منکر داروینیسم و هدایت آنان به مقصدی افسد و ایجاد یک تعادل و توازن از حیث ایدئولوژیکال در کنار داروینیسم در زیر چتر پارادایم مدرنیسم (شکل ۲).
(شکل ۲) سناریوی نخست: توازن پارادایمیک از حیث ایدئولوژیک
دومین سناریویی که از آینده این جریان متصور هست مقولهی شیفت پارادایم[۲۶] است. داروینیسم به مثابه یک ساب پارادایم در پارادایم مدرنیسم جایگاه متزلزلی دارد و حفظ این پارادایم با این مبنای ایدئولوژیکال شاید تا چند سال آینده دیگر مقدور نباشد لذا در پارادایم مدرنیسم باید یک ساب پارادایم دیگر تعریف شود. شیفت پارادایم از ساب پارادایم داروینیسم به ساب پارادایم رائیلیسم یکی دیگر از سناریوهایی است که میتوان برای آینده این جریان متصور بود (شکل ۳).
(شکل ۳) سناریوی دوم: شیفت پارادایم از داروینیسم به رائیلیسم
و اما سومین سناریویی که از آینده این جریان برمیآید احیای ایدئولوژی داروینیسم است. در این سناریو رائیلیسم از حیث ایدئولوژیکال بنای جایگزینی با داروینیسم را ندارد بلکه بناست تا با بر طرف کردن نواقص، داروینیسم را احیا نماید. مفهومی بنام تصادف شاهکلید آفرینش داروینی به حساب میآید و در ضمن پاشنه آشیل این مکتب نیز به حساب میآید بهطوریکه بیشترین بارِ انتقادی به تکامل داروینی متوجه همین مقوله است. در این سناریو رائیلیسم بهعنوان متعلقی از داروینیسم کمیت تصادف را با مفهوم جذاب طراحی هوشمند جایگزین میکند. که حین اقناع منتقدین ابقای داروینیسم را نیز دنبال میکند (شکل ۴).
(شکل ۴) سناریوی سوم: رائیلیسم بهعنوان اینفرا پارادایم و متعلقی از داروینیسم
نکته آخر اینکه منتقدین داروینیسم باید هوشیار باشند و از گفتمان سازی این جریان جعلی غافل نشوند. نقد داروینیسم توأم با متعلقات جریان رائیلیسم ضرورت دارد و از طریق کلیدواژههایی که گذشت در جهت شناسایی و رصد این جریان نوبنیاد نگاهی تیزبینانه داشته باشند.
پینوشت:
[one_half]
[۱]نصر، سید حسین، ۱۳۸۸، نقد نظریه تکاملی داروین، مجله رشد آموزش معارف اسلامی، شماره ۷۲
[۲]مایر، ارنست، ۱۳۸۸، چه چیزی زیستشناسی را بیهمتا میسازد؟، کاوه فیض اللهی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، چاپ نخست