بنیان فکری-معرفتی امام خمینی (ره) در حکمت و عرفان و فقه و سیاست و ادبیات و… بر مفهومی اساسی با نام «حضور» استوار است. در مسئلهی حضور، عالم یک نمایش تئاتر است و هرکس در این صحنه میبایست به عنوان یک بازیگر نسبت خود را با سایر بازیگران تئاتر یعنی موجودات و اشیاء و… تعریف نماید. ایشان چه در زمانی که در کتاب سر الصلاه رازمندی برای اقامهی نماز قائل میشوند و چه در سنین پایانی عمر پربرکتشان، دغدغهی مهمشان احساس حضور در محضر خدای متعال است. حس در حضور پیشگاه خدا بودن، به خودی خود انسان را به سجده برابر حق وامیدارد. حضور در تلقی امام روحالله از منظر فلسفی، ما را به یک نظام جامع فکری- معرفتی سوق خواهد داد. اگر اندیشهی هگل را پیرامون مفهوم گایست میشناسیم و شخصیت هیدگر را در مفهوم دازاین و نیز اندیشهی هوسرل را با فنومنولوژی و کانت را با نومن و فنومن، دکارت با کژیتو و شخصیت ملاصدرا با مفهوم حرکت جوهری او، بنیانگذار جمهوری اسلامی را فیلسوف و حکیم حضور میشناسیم.
ایدئولوژی لیبرالیسم و فرزند نامشروع آن «فمینیسم» با تکیه بر اباحه گری و برنتافتن حدود الهی در حلال و حرامش، تمام تلاش خود را برای گذر از مرزهای حق و حدود شرعی کرده است و سعی دارد «لسه فر» و لذت گرایی محض را در تمام شئون زندگی بشر نهادینه سازد. پاردایم لیبرالیسم که ذیل سوپر پارادایم اومانیسم تعریف می گردد، انسان را محور عالم قرار می دهد و تمام امور دیگر را مبتنی بر آن تنطیم میکند و «بگذار هر آن چه دلش می خواهد انجام دهد» را محور حرکت بشر غربی قرار می دهد.
مولود نا مشروع لیبرالیسم یعنی همان فمینیسم هم، همه ی توان خود را برای زدودن حیا در عرصه ی گیتی به کار گرفته است تا نابودی و هلاکت حرث و نسل۱ را رقم بزند. وجود زن که می تواند بلد طیبه ای۲ باشد که نسل صالح و سالم، حاصلش است با ایدئولوژی فمینیسم حیا از وجودش رخت بسته و هلاکتش رقم می خورد.
با امریکن لایف استایل و یا سبک زندگی غربی، به جای آن که حرث وجود زن۳ ، بلد طیبه ای باشد تحت حمایت و حفاظت حارث و کشاورزی توانا، می شود بیابانی خشک و سر راهی که هر حیوان درنده ای از آن عبور کرده و از آن تمتع می جوید و حاصل آن چیزی نخواهد بود جز فسادی که بر وجود آن زن مستولی می گردد و علف های هرزی که حاصلش می شود.
انسان غربی آزاد است تا انتهای مرز حیوانیت برود و تبدیل به حیوانی شود که بدون هیچ حد و مرزی فسادی عظیم را در زمین رقم بزنند و این فساد ممکن نیست جز با هلاکت حرث و نسل و نابودی زنان و از بین بردن حیای و عفت.
از تمدنی که حجاب را از سر زنان بر میدارد، روابط آزاد جنسی را قانونی می داند و حقوق هم جنس بازان را مجاز و حیا که میوه ی درخت ایمان است را می زداید و به حرث وجود زن تجاوز می کند تا مولود های نامشروع خود را در قواره ی جهانی منجی بشریت بداند، و این سبک زندگی باطل را در تمام جهان بگستراند، نمی توان جز این انتظار داشت که بیشتر فرزندانش ولدالزنا باشند.
جالب تر آنجاست که خود این تمدن آمار رسمی زنازادگان سرزمین خود را منتشر می کند!
در صفحه ی ۱۴ گزارشWorld Family Map 2014، به موضوع ازدواج و هم باشی۵ و این که در بسیاری از کشورها به دلایل متعدد هم باشی جایگزین نهاد ازدواج شده است اشاره می کند. همچنین در این بخش به افزایش پرورش فرزندان خارج از ازدواج هم اشاره می شود.
صفحه ی ۱۴ گزارش world family map 2014
در صفحه ی ۱۸ این گزارش به موضوع فرزندانی که خارج از تعهد رسمی ازدواج به دنیا آمده اند۶ و به عبارتی زنا زاده۷ هستند اشاره می کند.
گزارش world family map 2014
و در ادامه نمودار آمار زنازادگان (فرزندانی که خارج از تعهد رسمی ازدواج به دنیا آمده اند) کشورهای مختلف را ارائه می کند که نمودار را مشاهده می فرمایید.
همان گونه که مشخص است، کشورهای شرقی کمترین آمار فرزندان زنا زاده را دارند و کشور های آفریقایی، آمریکایی و اروپا بیشترین آمار فرزندان نامشروع را به خود اختصاص داده اند.
به عنوان نمونه ۴۱ درصد کودکان آمریکایی، ۵۵ درصد کودکان نیوزیلند، ۸۴ درصد کودکان کلمبیا و ۵۶ درصد کودکان فرانسه نا مشروعند و توسط زوجینی که به شیوه ی هم باشی با یکدیگر زندگی می کنند به دنیا آمده اند.
این گزارش رسمی سند بی آبرویی تمدنی حرام زاده است که مبتنی بر ایدئولوژی باطل لیبرالیسم، ادعای ابرقدرت بودن می کند و رؤیای تسخیر جهان را بر سر دارد و بدتر آن است که عده ای مسلمان نما سنگ این تمدن حرام زاده را بر سینه می زنند تا آن را در جامعه ای که مردم آن مسلمانند پیاده سازند. اما اینان بدانند که
و زمین پاک [ و آماده ] ، گیاهش به اذن پروردگارش برمىآید ; و آن [ زمینى ] که ناپاک [ و نامناسب ] است [ گیاهش ] جز اندک و بىفایده برنمىآید . این گونه ، آیات [ خود ] را براى گروهى که شکر مىگزارند ، گونه گون بیان مىکنیم .
زنانِ شما کشتزار شما هستند . پس ، از هر جا [ و هر گونه ] که خواهید به کشتزار خود [ در ] آیید ، و براى شخص خودتان [ در بهرهمندى از آنها ] پیشدستى کنید و از خدا پروا کنید و بدانید که او را دیدار خواهید کرد ، و مؤمنان را [ به این دیدار ] مژده ده .
ابتدا درآمدی بر اقتدار و قدرت را بیان می کنیم و سپس به موضوع هنر اقتدار آفرین می پردازیم . شاید در ریشه شناسی دو کلمه ی قدرت و اقتدار به یک نتیجه ی یکسان برسیم اما تفاوت قابل ملاحظه ای در معنی و مفهوم این دو کلمه یافت می شود . به زبان ساده تر قدرت یعنی توانایی تحمیل اراده ی خود بر دیگری و تسلط بر دیگری اما اقتدار یعنی شکوه و عظمت فرد مقتدر که توانایی تحمیل اراده ی خود بر دیگری را دارد اما در استفاده ی از قدرت دارای قید و بند است و چهارچوب خاص خود را دارد .