از ویژگیهای شعر در ادب فارسی در دوران معاصر، گرایش هدفمند و آگاهانه به جامعه و سیاست بوده است. این خود از تفاوتهای آشکار شعر معاصر با شعر کلاسیک ایران است که در دوران معاصر با مداخلات کشورهای استعماری مواجه بوده است.
چند و چون حضور استعمار در ایران، به ویژه در قرن بیستم میلادی از موضوعات پردامنه تاریخ معاصر ایران و نقش دولت استعماری انگلیس در این میان به دلیل مداخلات بیانقطاع و گسترده، چشمگیرتر است.
حضور مداخلهجویانه استعمار مخصوصاً دولت استعماری انگلیس، از مسائل مهم و مؤثر اجتماعی بوده است که علیرغم گستردگی و پیچیدگی آن، هیچگاه دیگر پذیرفته نشد.
بر پایه گرایش شعر معاصر فارسی به اجتماع، بسیاری از مسائل تاریخی را به خوبی میتوان در شعر این دوران پیگیری کرد . به واقع میان تاریخ معاصر ایران با شعر این دوره ارتباطی تنگ وجود دارد. ازاینرو به بررسی، تبیین و تحلیل مداخلات دولتهای استعماری، به ویژه دولت استعماری انگلیس و مقاومت علیه این مداخلات میپردازیم، تا ضمن دریافت علل و انگیزههای این مقاومت از منظر شعر و شاعران و آشنایی بیشتر با استعمار، عاطفه و احساس و ادراک ایرانیان را نیز درباره استعمار انگلیس بیشتر بشناسیم.[1]
چنانچه اشاره شد، یکی از شاخصههای مهم تاریخ معاصر ایران، تأثیر دخالتهای دولتهای استعماری در آن است که عمدتاً نیز برای دستیابی بیشتر به مطامع خود با همدیگر در رقابت بودند و رقابت میان انگلیس و روسیه تزاری یکی از آنهاست.
در سال 1907 میلادی یعنی حدود یک سال پس از اعلان مشروطیت، دولت انگلیس از اوضاع آشفته ایران سوءاستفاده نموده، برای مقابله با آلمان -که در آن هنگام به رقیبی سرسخت برای دولتهای بزرگ اروپا تبدیل شده بود- با دولت تزاری روس متحد شد و در پی آن توافقنامه معروف به 1907م را با آن دولت منعقد ساخت . در پی انتشار مفاد قرارداد که عملاً در حکم القای استقلال ایران بود، در سراسر کشور، علیه آن اعتراض شد و گذشته از مجلس شورای ملی، دولت وقت هم، آن را به رسمیت نشناخت.[2] این رخداد از چشم شاعران این دوره به دور نماند . آنان به انگیزه میهندوستی، به نکوهش مداخلات استعماری پرداختند و اشعاری در این زمینه سرودند . ایرج میرزا انعقاد این قرارداد را از غفلت بزرگان کشور دانسته، نسبت بدان هشدار میدهد:
گویند که انگلیس با روس عهدی کردست تازه امسال
کاندر پلتیک هم در ایران زین پس نکند هیچ اهمال
افسوس که کافیان این ملک بنشسته و فارغاند از این حال
کز صلح میان گربه و موش بر باد رود دکان بقال
ادیبالممالک این قرارداد را سازش گربه و موش علیه خیک پنیر بقال بیخرد، تلقی کرده است:
گربه و موش به هم ساختهاند ای بقال وای بر خیک پنیر و سبد میوه تو
میتوان چاره این درد گران کرد ولی خرد و هوش ندارد سر کالیوه تو
و یکی دیگر از شاعران این عصر در اعتراض بدان گفت:[3]
ملک جم تقسیم شد ما بین روس و انگلیس آنیکی خونخوار و این دیگر از آن خونخوارتر
برای مثال ملکالشعرای بهار با سرودن «ترجیعبند وطنیه» هشدار میدهد که « وطن در خطر است» و از هموطنان خود میخواهد که علیه دشمنان متحد باشند و با اشاره به مفاد همین قرارداد میگوید:
رقبا را به هم امروز سر صلح و صفاست آری این صلح و صفاشان ز پی ذلت ماست
کس نگوید ز شما خانه من در خطر است ای وطن خواهان زنهار وطن در خطر است[4]
او با تأثیر از این قرارداد، قصیده « پیام به وزیر خارجه انگلستان» را نیز سرود و در آن وزیر خارجه انگلستان را چنین به باد انتقاد گرفت:
تو بدین دانش، افسوس که چون بیخردان کردی آن کار که جز افسوس از وی نبری
به لجاج و به غرض کردی کاری که بدو طعنه راند عرب دشتی و ترکتتری[5]
و به تعبیر «میرزاده عشقی» ایران مستملک انگلیس میشد :
صلاح اینطور میداند که ایران شود مستملکاتی انگلستان[6]
یا در مثالی دیگر اسماعیل فراهانی در شعری کوتاه اوضاع ایران را در آن هنگام چنین توصیف میکند:
طرفه ایران بین که ماند از فرط غفلت بیطرف تاشدند از هر طرف همسایگان با وی طرف
تاکنند این بیطرف را با طرفداران طرف انگلیس ازیکطرف بگرفت و روس ازیکطرف[7]
در این میان غرب و به ویژه انگلیس آماج حملات «بهار» در این دوره است . قصاید «صفحهای از تاریخ»، «نفرین به انگلستان»، « یک صفحه از تاریخ» و حتی قصیده «پیام به انگلستان» دال بر این مدعا میباشند. او قصیده «پیام به انگلستان» را در سال 1321 شمسی به هنگام جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به وسیله نیروهای انگلیس و شوروی سرود و در آن به شدت از اشغال ایران از سوی آنان انتقاد کرد:
برزگر گرسنه و جیش بریتانی سیر شهر بیتوشه و اردو زخورش مالامال
آخر این دشمنی از چیست بدین قوم فقیر نه شما زاده مرغید و نه ما نسل شغال
دیو با مردم این ملک نکرد آنچه کنند این گروه متمدن به جنوب و به شمال[8]
او سیاست انگلستان را در شرق، بالأخص در ایران مانع اصلاحات و پیشرفت کشور میدانست. بهار انگلستان را موجب جنگ جهانی دوم و هجوم قوای بیگانه به ایران معرفی میکرد. به همین دلیل در قصیده « نفرین به انگلستان» میگوید:
انگلیسا در جهان بیچاره و رسوا شوی ز آسیا آواره گردی وز اروپا پا شوی
ساختی از نادرستی کار مردان بزرگ باش تا خود بر سر این نادرستیها شوی
هرکجا دیدی جوانمردی وطنخواه و غیور از میان بردیش تا خود در جهان آقا شوی
نتیجه
این اشعار به روشنی بر تحول نگرش شاعران معاصر نسبت به شاعران گذشته درباره شعر و شاعری دلالت دارد. یکی از ویژگیهای آشکار شعر معاصر ایران در حوزه اندیشه، اشتمال بر مسائل اجتماعی-سیاسی است و حضور دولتهای استعماری از جمله موضوعات اجتماعی-سیاسی است که شاعران معاصر عمدتاً به انگیزه مخالفت و ستیز بدان پرداختهاند. بر پایه این بخش از اشعار فارسی، دولت استعماری انگلیس از مصادیق بارز استعمار در شعر معاصر است و مخالفت با مداخلات استعماری این دولت دارای وجوه متعدد و متنوع است.
از جمله نکات قابل استنباط از اشعار مزبور، دشمنی مستمر دولتهای استعماری و تصریح به موانعی است که این دولتها با مداخلات خود در راه پیشرفت و رشد ایران ایجاد کردهاند و در این میان ممانعتهای دولت استعماری انگلیس آشکارتر از بقیه بوده است.
بررسی رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران و تأمل در اشعاری که به تأثر از این رخدادها سروده شدهاند، نقش دولت استعماری انگلیس را آشکار میسازد . نقش این دولت به ویژه در مواردی، بهگونهای است که نشان میدهد این دولت هرگاه توانسته است، در عمل تمام اصول روابط انسانی و بینالملل را به بهانههای سست و نحیف زیر پا گذاشته است. از دیگر نتایج این پژوهش تبیین سیر تحول مبارزات است به این معنا که معمولاً در طی دورههای مختلف متناسب با تحولات سیاسی-اجتماعی، این نوع مبارزات ضد استعماری نیز متحول شده است. مثلاً دخالتهای انگلیس در بعضی از دورهها آشکار است . شاعران نیز آشکارا علیه این دولت استعماری سرودند و در بعضی از این دورهها این دخالتها پنهانی است. در این موارد، عمدتاً اشعار نیز صراحت را ندارند و معمولاً از معادلهایی چون بیگانه، فرنگی، غرب و … استفاده میکنند. جالب است که نتیجه حاصل از چند دوره مبارزات ضد استعماری مندرج در شعر فارسی، بازگشت به خود و عدم اعتماد به بیگانگی بوده است که جز به استثمار بیشتر و راحتتر نیندیشیدهاند و این نکته در تعاملات امروز بسی قابلتأمل است.[9]
پینوشت:
[1] مجموعه مقالات و سخنرانی ایران و استعمار انگلیس، 1388 ، ص 271
[2] مدنی،جلالالدین،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1، دفتر انتشارات اسلامی،1361،ص72؛ یحیی، آرین پور، از صبا تا نیما،ج2،تهران،زوار،چ پنجم،1372، صص7-6
[3] ذاکر حسین ، عبدالرحیم، ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت،ج1، تهران، نشر علم، ج اول، 1377، ص57، خارابی، فاروق،سیاست و اجتماع در شعر عصر مشروطه، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چ اول، 1380، 68-67.
[4] بهار، محمدتقی، دیوان اشعار، تهران، نشر آزادمهر، 1382، ص167
[5] همو، صص174-173
[6] ادبیات سیاسی ایران،ص464؛سیاست و اجتماع،ص70
[7] ادبیات سیاسی ایران، ج3، ص30
[8] دیوان اشعار، ص550 تا 556
[9] زارع، مجموعه مقالات و سخنرانی ایران و استعمار انگلیس، 1388، صفحه282