درآمدی بر ضد استراتژی جنگ مذهبی سی ساله جدید

مقدمه:

مطلب حاضر به اهداف استراتژی جنگ مذهبی سی ساله جدید در منطقه غرب آسیا و سپس به پیش‌بینی اوضاع آینده در حوزه‌ی اجرا و یا مقابله‌ی مناسب با آن و در آخر به تبیین ضد استراتژی جهت تغییر موازنه‌ها به نفع جبهه مقاومت و قدرت بومی منطقه یعنی ایران اسلامی می‌پردازد.

 

اهداف جنگ مذهبی سی ساله جدید در غرب آسیا

رویدادهایی که در اروپای سال‌های 1618 تا 1648 رخ داد شامل دو جریان عمده بود که اجماع هر دو در پروژه نفوذ خلاصه می‌شود.

رویداد اول تجزیه و تبدیل حکومت‌های بزرگ مقتدر به حکومت‌های کوچک‌تر منفعل و رویداد دوم ظهور تفکری منطقی و حسی کاملاً مقارن با غرایز انسانی بود که بیان می‌کرد دین مسیحیت که چندین سال جنگ و تبعات آن را برای ما به بار آورده است در آینده هم مشکلی از ما حل نخواهد کرد و به نوعی نسل جوان آن روز دست به دین‌گریزی زد و حق هم با او بود.

اما این دو اتفاق جاده‌ای صاف و بدون دست‌انداز ایجاد کرد که غرب و صهیونیسم به راحتی در آن قدم برداشت و سال‌های سال هم جای پای خودش را سفت‌تر کرده است، آیا در غرب آسیا که اسلام رواج دارد همین مسئله را پیش رو داریم؟

موضوع اول که تجزیه و تکه‌تکه شدن کشورهای منطقه است تهدیدی جدی برای جبهه مقاومت به حساب می‌آید؛ برای مثال کشور سوریه که هم‌اکنون درگیر جنگ گسترده میدانی است دارای قومیت‌های مختلفی همچون کردها و غیره است که هر کدام سودای استقلال‌طلبی را در طایفه‌های خود به عنوان میراث دارند و در دیگر کشورهای منطقه هم اوضاع همین‌گونه است.

حال مسئله‌ی پان‌کردیسم و پان‌عربیسم را با مشکلات اقتصادی و اجتماعی حاصل از جنگ و تأثیرات سیاسی و تبلیغاتی غرب که گسترده هم هست کنار هم بگذارید ، در این شرایط حتی اگر در درگیری‌های موجود ، جبهه غرب موفقیت میدانی هم نداشته باشد شرایط کاملاً مساعد برای تجزیه و اعلام موجودیت گروه‌های مختلف است که عمده‌ترین مشکلی که ایجاد می‌کند تخریب اتحاد حامیان مقاومت و خاموش شدن جرقه‌های بیداری اسلامی است.

اما موضوع دوم که مشخصاً تحول بنیانی در جهان‌بینی سطوح مختلف جامعه است، برای اجرایی شدن ملزوماتی می‌خواهد اما برخلاف مسیحیت تحریف‌شده‌ی آن زمان اروپا، در اسلام هیچ‌گونه زمینه‌ای برای آن فراهم نیست.

وقتی از یک دین صحبت می‌کنیم منظور ، سبک زندگی و نوعی شیوه و مسلک است، وقتی که دریک اجتماع دینی تفاوت دیدگاه هر فرد نسبت به موضوعات گوناگون آن دین جدا از درست یا غلط بودنش منجر به تعصب شود ، آن اجتماع محکوم به درگیری و اختلافات شدید در میان خودش است و در آخر هم دچار انزوا می‌شود ، چه برسد که بخواهد برای پدیده‌های روز سبک‌رفتاری تبیین کند.

این مسئله دقیقاً ضعفی است که اسلام هیچ‌گاه درگیر آن نبوده و نخواهد بود و هیچ‌گاه اختلافات فرقه‌های مختلف آن، بنیادین نیست؛ پس در این صورت اتفاقی که ممکن است بیفتد اصلاً شبیه به اتفاقی که آن زمان افتاد نیست.

به‌هرحال هیچ جامعه‌ای از گزند معاندان آن در امان نیست و با مطالعه‌ی اوضاع اجتماعی و فرهنگی منطقه می‌شود به این نتیجه رسید که تنها راه برای هجمه‌ی فرهنگی بر جبهه مقاومت سوءاستفاده از مشکلات بعد از جنگ مخصوصاً بحث اقتصاد و ایجاد موجی است که آنان را از مبارزه خسته کند یا آنان را به پرچم‌داران مقاومت بدبین کند.

این مختص به عده‌ایست که در این سال‌ها خود را به جبهه‌ی مقاومت وابسته کرده‌اند ولی در گروهی دیگر که هنوز در افکار خود موضعی بی‌طرف دارند کار بسیار راحت‌تر است برای ایجاد شکاف بین آن‌ها و دین اسلام و اصل مقاومت.

درنتیجه‌ی این بخش دو گزاره وجود دارد که هدف اصلی استراتژی جنگ مذهبی سی‌ساله‌ی جدید در منطقه‌ی غرب آسیاست:

  • تجزیه‌ی کشورهای منطقه به حکومت‌های کوچک‌تر و منفعل و به‌گونه‌ای مستعمره‌ی سیاسی برای جبهه‌ی غرب
  • از بین بردن اتحاد جبهه‌ی مقاومت و جلوگیری از بیداری اسلامی در کشورهای دیگر

 

بخش دوم: تحولات در صورت اجرا یا عدم اجرا

دراین‌باره که اگر این استراتژی جنگ سی ساله انجام شود یا با آن مقابله شود چه تحولاتی رخ می‌دهد باید یک نکته را همواره در نظر داشت ، اهدافی که جبهه‌ی مقابل ما در نظر دارد به‌طور‌خلاصه یعنی «نفوذ و مساعد کردن شرایط برای بقاء اسرائیل و صهیونیسم»

و این را هم باید دانست که درگیری‌های اخیر آخرین ابزار غرب و جهودان صهیونیست برای امن کردن منطقه برای خود و ادامه به جنایاتشان است و به حول قوه اللهی در آتشی که راه انداختند تنها جهودان صهیونیست و دشمنان قسم‌خورده‌ی انسانیت می‌سوزند.

با مطالبی که بیان شد و اهدافی که مشخص شد جبهه‌ی مقاومت با تهدیدی مواجه است که به راحتی تبدیل به فرصت می‌شود.

این واضح است که جبهه‌ی غرب برای برون‌رفت از مشکلاتی که درگیر آن است این راه‌حل را اتخاذ کرده است و هم‌اکنون جبهه‌ی مقاومت دست برتر را دارد و غرب هم برای اینکه این موازنه را تغییر دهد دست به هر کاری میزند زیرا بعدازاین چیزی برای از دست دادن ندارد.

در میدان نبرد اگر پیروزی‌های مقاومت همین‌طور ادامه پیدا کند و به پاک‌سازی کامل منطقه‌ی عراق و سوریه منتهی شود آن‌وقت غرب با دو مشکل جدی مواجه است اول اینکه ، تروریست‌هایی از کل دنیا جمع کرده و پرورش داده است که بعد از مأموریتشان به کشورهایشان برمی‌گردند و مشکل‌ساز می‌شوند و مشکل دوم این است که ، تروریست‌ها در منطقه تنها بازوهای آن‌ها هستند که حتی قدم‌های سیاسی خود راهم به کمک آن‌ها برمی‌دارند و از دست دادن آن‌ها یا منهدم شدن آن‌ها ، به این معناست که دیگر سدی رو به روی مقاومت وجود ندارد ، چه از لحاظ تفکر و چه از نظر نظامی و قطعاً هدف بعدی اسرائیل است.

حال تصور کنید که غرب در میدان نبرد شکست بخورد و عراق و سوریه کاملاً پاک‌سازی شود آنگاه احتمال قوی‌تر آن است که به دنبال پناهگاهی جدید برای نیروهای خود باشند، جایی در قلب منطقه و در انباری از مهمات که این چند سال هزینه‌های زیادی برای تجهیز آن کرده‌اند. موضوع به قدری حساس خواهد شد که هر کار غیرعاقلانه‌ای از دست غرب برمی‌آید و حتی حاضر می‌شود هم‌پیمانان خود را در منطقه ، قربانی کند دقیقاً مانند رژیم بعث عراق.

قدم بعدی آن‌ها جایی جز عربستان نخواهد بود، زادگاه گروه‌های تکفیری تروریستی و انبار مهمات پرشده توسط آمریکا. البته این‌که آمریکا بخواهد خودش وارد شود، غیرممکن است زیرا حضور قدرتی مثل ایران و روسیه منطقه را برای او مانند جهنمی از آتش و خون خواهد کرد.

حال اگر عربستان بخواهد پا در صحنه‌ی جنگ بگذارد و مانند صدام خودش را قربانی راهبردهای غلط غرب بکند احتمال این وجود دارد که کشورهای دیگر هم احساس خطر کرده و اقداماتی انجام دهند ، زیرا کشورهای حوزه‌ی خلیج‌فارس درآمد خود را با فروش نفت و جاذبه‌های توریستی تأمین می‌کنند و کشیده شدن آتش جنگ به سمت آن‌ها حکم نابودی را برایشان دارد و این‌گونه با اشتباه استراتژیک عربستان احتمال بروز یک جنگ بزرگ منطقه‌ای وجود دارد که کنترل تبعات آن تقریباً غیرممکن است و صدمات این جنگ کشورهای کل دنیا را متضرر خواهد کرد.

حال با مشخص شدن اهداف و تحولاتی که ممکن است رخ دهد ، می‌شود با تبیین یک راهبرد مناسب و اجرای دقیق و به موقع آن تمام موازنه‌ها را به نفع جبهه‌ی مقاومت به رهبری ایران تغییر داد.

 

بخش سوم: درآمدی بر تبیین ضد استراتژی

ضد استراتژی جنگ مذهبی سی ساله جدید دستور کاری است که هدف از آن ناکام گذاشتن اهداف غرب در این برهه‌ی تعیین‌کننده از زمان و تبدیل تهدید جنگ نیابتی به فرصت برای منافع ملی و انقلابی است. ما برای رسیدن به اهداف خود طبق اهدافی که غرب دنبال می‌کند راهکارهایی را تبیین می‌کنیم.

در بخش اول برای جلوگیری از پروژه تجزیه و نفوذ در منطقه باید از فرسایشی‌شدن درگیری‌ها در میدان نبرد بپرهیزیم و با ایجاد موفقیت‌های پی‌درپی پیروزی نهایی را به سرعت رقم بزنیم و دشمن را تا پشت دروازه‌ها عقب بکشانیم تا آن‌ها علاوه بر شکست درگیر مشکلات جدی بعدازآن شوند.

در بخش دوم برای جلوگیری از استقرار دوباره‌ی آن‌ها در منطقه‌ی راهبردی عربستان و ورود آن به درگیری و در نهایت پیشگیری از جنگ بزرگ منطقه‌ای طبق شرایط سیاسی کنونی ، در قبال این کشور از سمت قدرت‌های منطقه اعم از ایران و روسیه باید کنش‌های خشن و بعضاً تهدیدآمیز را اتخاذ کنیم و تا جایی پیش برویم در این موضوع که اگر نیاز بود رزمایش‌هایی در خلیج‌فارس برگزار کنیم.

در بخش سوم جهت پیشگیری از حس مبارزه‌زدگی و دین‌گریزی کورکورانه در بین مردم و مخصوصاً جوانان، طی طرح‌های گوناگون و مناسب برای هر قشر، مباحث بنیانی مقاومت، دلایل دینی آن و سبک زندگی جهادی را مطرح کنیم تا قدرت مقابله با مشکلات و شرایط بعد از جنگ را پیدا کنند.

مسئله‌ی مهمی که درآخر باید به آن توجه داشته باشیم این است که اتحاد بین کشورهای اسلامی و ایجاد جبهه‌ی مقاومت، بخشی از اتوپیای کلی «ایجاد تمدن نوین اسلامی» می‌باشد … .

توسط سید علی سجادپور

Journalist???? Writer Intelligence science expert Student of diplomatic relations

3 دیدگاه

  1. مایلم این نکته را خاطر نشان شوم تا زمانی که نابودی اسراییل به دوران پسا تروریسم موکول شود ،حذف اسراییل سخت است چون غرب می داند گروها ی تکفیری تنها گزینه برای تداوم بقای اسراییل است و درصورت پاکسازی تروریست ها اسلحه مقاومت مسقیما به سمت صهونیست ها نشانه خواهد رفت پس منطقی است که دست به هر کاری بزنند تا پاکسازی را سخت بکنند.
    بهترین راه حل همزمان کردن پاکسازی تروریسم و افزایش فشار به شکل فزاینده بر رژیم صهونیستی است

دیدگاهی بنویسید