آنچه در این نوشتار آمده، گزیدهای از نتایج پژوهش «ریچارد واتسون» به همراه تیم تخصصیاش درباره آینده جهان میباشد که در قالب کتابی ۳۱۳ صفحهای و یک تصویر اینفوگرافیک عرضه شده است.

آنچه در این نوشتار آمده، گزیدهای از نتایج پژوهش «ریچارد واتسون» به همراه تیم تخصصیاش درباره آینده جهان میباشد که در قالب کتابی ۳۱۳ صفحهای و یک تصویر اینفوگرافیک عرضه شده است.
۱- آقای دکتر مرندی در مصاحبهی اخیر خود با خبرگزاری فارس[۱]، طوری تاریخچهی اتخاذ سیاست تحدید نسل را بیان کردهاند که گویا تنها ایشان و همفکرانشان در دولت، خواهان اجرای این سیاست بودهاند: «این طرح به ذهن من رسید و دولت در نهایت آن را به عنوان یک طرح تصویب کرد و در مجلس به قانون تبدیل شد و شورای نگهبان نیز بر آن صحه گذاشت».
اما برخی از اسناد نشان میدهد که صندوق جمعیت سازمان ملل هم در اتخاذ تصمیم تحدید نسل سهیم بوده است. مثلاً نفیس صدیق، معاون دبیر کل و رئیس وقت صندوق جمعیت سازمان ملل در سفر خود به ایران میگوید: «گفتگوهایی که متعاقب سرشماری سال ۱۳۶۵ در سال ۱۹۸۸ با دولت ایران صورت گرفت به آن منجر شد که دولت در برنامه نخست توسعه، کنترل جمعیت را در نظر بگیرد».[۲] پس علیالقاعده به غیر از ارادهی مسئولین دولتی وقت، ارادههای دیگری نیز بودهاند که اسباب اتخاذ این سیاست را فراهم آوردهاند.
۲- دکتر مرندی دلیل اتخاذ سیاست تحدید نسل را رشد بالای جمعیت عنوان کرده است: «بههرحال بر اساس رشد ۳.۹ درصدی باید هر ۱۷ سال جمعیت کشور دو برابر میشد، اگر این روال ادامه پیدا میکرد جمعیت کشور ما امروز چند برابر بود» اما ایشان نمیگویند که هشتدهم از این رشد مربوط به ورود مهاجرین افغانستانی و معاودین عراقی بوده است که اگر از آن رشد جمعیت کسر شود، ۳.۱ درصد رشد میماند که همین عدد در سرشماری سال ۱۳۴۵ نیز بهدستآمده بود[۳]؛ یعنی اگر صرفاً فرزندآوری مادران ایرانی را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که خبری از بمب یا انفجار جمعیتی نبوده است. مقام معظم رهبری دربارهی تاریخچهی اتخاذ سیاست تحدید نسل به نکتهی لطیفی اشاره کردهاند: «اول کار از سال ۶۶ شروع شد. پیش من آمدند و تصویر هولناکی را ارائه کردند و ما معتقد شدیم که باید کنترل کرد»[۴]
۳- دکتر مرندی گفتهاند: «امام که ولی امر بودند هرگز نگفتند که این کار انجام نشود. امام مکتوب جواب دادند که مطلب جمعیت مهم است و کنترل جمعیت باید در رسانهها و دانشگاهها مطرح شود. نگفتند مخالف هستم» ایشان در ادامه هم مدعی میشوند که مردم در آن زمان گمان میکردهاند، ممانعت از بارداری حرام بوده و بعد از این صحبت حضرت امام (ره) خیالشان راحت شده که این مسئله حرام نیست و به تحدید نسل روی آوردهاند؛ اما در کجای این متن که آقای دکتر نقل کردهاند بحث حلال و حرام بودن ممانعت از بارداری مطرح شده؟ آیا سند و شاهدی برای این ادعا وجود دارد که مردم ممانعت از بارداری را حرام میدانستهاند؟ چرا دکتر مرندی متن این نامه را تاکنون با الفاظ متفاوت نقل کردهاند؟ چرا اثری از این نامه در صحیفهی نور وجود ندارد؟ بر فرض که حضرت امام (ره) که از مطلوبیت جمعیت دویست میلیونی ایران سخن گفته بودند، (صحیفه امام، ج ۷، ص ۳۹۳) نوشته باشند «در زمینهی کنترل جمعیت در رسانهها و دانشگاهها بحث شود» حال از کجای این جمله میتوان مطلوب بودن حرکت در مسیر تحدید نسل را برداشت کرد؟ آیا به صرف این که «امام … هرگز نگفتند که این کار انجام نشود» و «نگفتند مخالف هستم» یک فرد ولایتمدار تصمیمی به این مهمی اتخاذ میکند؟ (ضمناً موضوع جواز امام (ره) در مسئلهی ممانعت از بارداری به سال ۱۳۵۸ برمیگردد که ایشان در پاسخ به نامهی دکتر سامی – وزیر بهداری دکتر بازرگان – مرقوم داشتند: «استفاده از این روشها چنانچه زنان را در معرض مشکلات سلامت (آسیب) قرار نمیدهد و همچنین همسر با آن موافق است، برای حل مشکلات مندرج در گزارش شرعاً جایز است»[۵] البته که بعد از این مرقومه نیز، نه تنها هیچ کاهشی در فرزندآوری مادران ایرانی صورت نگرفت؛ بلکه این میزان، رشد نیز داشت).
۴- آقای مرندی در صحبتهای خود مکرر به این کلام مقام معظم رهبری اشاره میکنند که فرمودهاند: «سیاست تحدید نسل در یک برههای از زمان درست بود» و از این معبر سعی میکنند خود را از پذیرش مسئولیت بحران کنونی جمعیت، تبرئه کنند؛ اما مقام معظم رهبری در ادامهی همان فرمایش خود، حد درست بودن این سیاست را هم مشخص کردهاند: «… آنطوری که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمیِ این قسمت تحقیق و بررسی کردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدی که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر میدادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم»[۶] حال آیا با توجه به آن که آقای مرندی در فاصلهی سالهای ۷۲ تا ۷۶ وزیر بهداشت بوده، احیاناً نباید اجرای این سیاست را متوقف میکرد؟!
۵- دکتر مرندی در مصاحبهی خود، اطلاع از وضع آماری کشور و این که میدانسته اهداف جمعیتی نظام محقق شده است را کتمان نمیکند (صد البته وقتی که نفر دوم اجرای سیاست تحدید نسل، – دکتر ملک افضلی – متخصص آمار حیاتی باشد، عدم اطلاع از آمارهای جمعیتی باورپذیر هم نخواهد بود) ولی درعینحال میگویند: «به طور مرتب تا ما آمار میدادیم، مرکز آمار هم اعلام میکرد که وزارت بهداشت بیربط میگوید. تا اینکه موقع سرشماری ۱۰ ساله رسید و مسئولین مرکز آمار متوجه شدند که نه تنها آمارهای ما درست بوده، بلکه رشد جمعیت کمتر هم شده»
اما نکتهی مهمی که باید مدنظر داشت این است که با وجود این اختلافات، سرشماری سال ۱۳۷۵ که توسط مرکز آمار صورت گرفت، به وضوح نشان داد که اهداف جمعیتی نظام که در برنامهی نخست توسعه آمده بود، محقق شده است (نرخ رشد جمعیت ۱.۹۶ به دست آمد، درحالیکه میبایست با رسیدن به نرخ رشد ۲.۳ اجرای تحدید نسل متوقف میشد). حال این سؤال پیش میآید که اگر آقای مرندی بر اساس آمار وزارت خودش عمل نکرده و معطل آمار سرشماری بوده است، چرا لااقل در سال پایانی مسئولیتش اجرای سیاست تحدید نسل را متوقف نکرده؟ اگر ایشان در این زمینه کوتاهی نکرده بود، فرهنگ لیبرال «فرزند کمتر؛ زندگی بهتر» جزء محکمات عقاید عموم مردم نمیشد و وضع جمعیت کشور نیز اکنون اینگونه بحرانی نبود که ایران یکی از سه کشور دنیا شود که با بیشترین سرعت در حال پیر شدن است. (و البته لااقل سه میلیون نفر از چهار میلیون نفری که برای تحدید نسل عقیم شدند، نیز عقیم نمیشدند)
۶- دکتر مرندی در مصاحبهی خود به خاطرهای از مقام معظم رهبری اشاره میکنند که در دوران ریاستجمهوریشان به دکتر مرندی گفتهاند: «نگذار شعارهای زمان شاه که دو فرزند کافی است زنده شود» بعد از آن هم میگویند: «شنیدم در زمان وزیر دیگری این شعار نوشته شد، اما مسئولیت آن با من نیست!» این که مخالفت با این شعار وظیفهی ایشان نبوده را با تسامح میپذیریم و به ایشان حق میدهیم که حتی در حد یک مصاحبه نیز با درج این شعار بر روی در و دیوار شهر، قبض برق و بستهی پفک مخالفت نکرده باشند، اما از ایشان میپرسیم: چرا در سال ۱۳۸۹؛ یعنی ۱۸ سال بعد از زمانی که باید سیاست تحدید نسل متوقف میشد و درست فردای آن روز که آقای احمدینژاد گفت: «به چه حقی قانون میگذارید که دو بچه کافی است و بیش از سه بچه نیاورید؟» در مخالفت با ایشان احساس وظیفه کرده، تمامعیار به میدان آمدید و در مصاحبهای گفتید: «افزایش تعداد فرزندان که هنر نیست، حیوانات هم میتوانند این کار را بکنند!» [۷] آیا در سال ۱۳۸۹ وزیر بودید و مسئولیتی داشتید؟!
۷- اما خوب است که فلسفهی اتخاذ سیاست تحدید نسل را هم از منظر دکتر مرندی مورد بحث قرار دهیم. دکتر مرندی در صحبتهای خود اشاره میکند که اگر سیاست تحدید نسل اتخاذ نمیشد «الآن باید دهها میلیون بیکار دیگر و نانخور بیشتر در کشور میداشتیم! با مشکلات امنیتی مواجه میشدیم. سوءتغذیه در کشور به وجود میآمد و فقر بیداد میکرد» اما آیا راهکار اسلام برای از بین بردن فقر یا مبتلا نشدن به آن، تحدید نسل است؟
بر اساس متون دینی، در حیطهی فردی قطعاً نمیتوان توصیه کرد که: فرزند نیاور تا فقیر یا فقیرتر نشوی. چنان که «بکر بن صالح» میگوید به امام کاظم علیه السلام نامهای نوشتم که: من مدت پنج سال است که از بچهدار شدن جلوگیری میکنم و این به خاطر آن است که همسرم فرزند نمیخواهد و میگوید: تربیت و ادارهی فرزندان برایم دشوار است؛ زیرا فقیر هستیم و از امکانات زیادی برخوردار نیستیم. نظر حضرتعالی چیست؟ امام علیهالسلام در پاسخ مرقوم میفرمایند: «اطْلُبِ الْوَلَدَ فَإِنَّ اللَّهَ یرْزُقُهُم» فرزند طلب کن! همانا خدا روزی آنها را میدهد.[۸]
در سطح حکومت نیز، این که آیا برای مقابله با فقر باید تحدید نسل انجام داد یا نه، بسته به نحوهی تعریف مسئله دارد؛ چنانکه پیامبر اکرم (ص) در اوج مشکلات و فقر امت اسلام، مکرر مسلمانان را به فرزندآوری بیشتر توصیه و ترغیب کردهاند و فرمودهاند «اُطلُبوا الوَلَد»[۹]. در واقع، میتوان تصویری هولناک از رشد جمعیت و فقر و قحطی ناشی از آن ارائه کرد و حکم ثانویهی به صلاح بودن تحدید نسل را به دست آورد و هم میتوان «سالخورده شدن جمعیت در صورت تحدید نسل و خطر دشمنان» را مدنظر قرار داد و با تحدید نسل مخالفت کرد.
به هر صورت نسخهی اصلی اسلام برای رفع فقر، این است که عدالت حاکم شود. به عنوان نمونه پزشکان حقوق چند صد میلیونی نگیرند و مسئولان دولتی این ظلمها را مشروع جلوه ندهند. اگر اینگونه بیعدالتیها وجود داشته باشد، چه جمعیت یک میلیون نفر باشد چه دویست میلیون، کشور فقیر خواهد داشت.
همچنین اگر حلقهی بستهی مدیران مرفه، بیکفایت و فسیل شده، برای همیشه متولی امور اجرایی مردم باشند، قطعاً فقر پابرجا خواهد بود؛ چه جمعیت یک میلیون نفر باشد و چه دویست میلیون. اما اگر به مدیران سادهزیست، لایق و جوان فضا داده شود، ایران با منابع عظیمی که دارد ابداً با جمعیت زیاد، دچار فقر نخواهد شد. به نظر میآید که دکتر مرندی وجود سوء مدیریت در کشور را مفروض گرفته بودند که برای مبتلا نشدن به فقر همهگیر، نسخهی تحدید نسل پیچیدهاند.
ضمناً انسانی که به دنیا میآید صرفاً دهان، مری، معده و روده ندارد که کارش فقط خوردن باشد، بلکه بازو، اندیشه و دل نیز دارد. عمده هراس دشمنان کشور نیز از این است که جمعیت جوان ایران اسلامی به تعدادی برسد که صرفاً خودِ ایرانیها از منابع زیرزمینی کشورشان استفاده کنند و از خامفروشی و مفتفروشی منابع به مستکبران دست بکشند.
* اقتصاددانی آمریکایی به نام کنت آرو (Kenneth Arrow) که در سال ۱۹۷۲ برندهی نوبل اقتصاد شد میگوید: «جمعیت شکلی از سرمایه است. با کنترل جمعیت، رشد اقتصادی کنترل و محدود میشود. برنامهریز اقتصادی، باید اقتصاد را متناسب با جمعیت تنظیم کند، نه عکس آن»[۱۰]
۸- دکتر مرندی در جای جای مصاحبهاش یک مضمون را تکرار کرده است: «اطمینان دارم که به خاطر این اقدام (تحدید نسل) در روز قیامت اجر خواهم داشت، من وجدانم در برابر خدا راحت است، از نظر خودم تردید ندارم که در آن دنیا اجر خودم را میگیرم، اشکالی ندارد از نظر من که این اتفاقات را به گردن من بیندازند. وجدان من راحت است»
اما این صحبتها در تضاد کامل با سخنان پیشین ایشان است که اتفاقاً آن هم در خبرگزاری فارس منتشر شده بود. دکتر مرندی در اسفند ماه سال ۱۳۹۳ گفته بود: «من در حدی که عقلم میرسید این کار را انجام دادم. هنوز هم احساس عذاب وجدان میکنم؛ شاید اصلاً نباید وارد مسئله کنترل جمعیت میشدم! درباره جایزه جمعیت سازمان ملل هم باید بگویم من جوایز متعددی را بردهام؛ شاید از بدشانسی به من جایزه دادند»[۱۱]
ضمناً خوب است که دکتر مرندی بفرمایند که منظور از واژهی «مسئولین» در این جملهی مقام معظم رهبری چه کسانی هستند؟ «این را (سیاست تحدید نسل) متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیماند، خود بندهی حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد»[۱۲] احیاناً آقای دکتر مرندی، یک نفر از این «مسئولین» هم نبوده است؟!
۹- خوب است آقای دکتر مرندی یکبار برای همیشه ناگفتههای پروژهی تحدید نسل را نیز بگویند. مثلاً بفرمایند در سال ۱۳۷۳ (در دوران وزارت ایشان) چه کسانی به قاهره رفتند و در کنفرانس جمعیت و توسعه (ICPD) از طرف دولت ایران تعهد دادند که رشد جمعیت ایران را به صفر برسانند؟
یا بفرمایند همیاران غدا (غیر دولتی ایران)، باقر نمازی، حسین ملک افضلی و انجمن تنظیم خانواده چه نقشی در اجرای پروژهی تحدید نسل داشتهاند؟ یا بگویند بانک جهانی به چه دلیل برای واردات وسایل ممانعت از بارداری، وام میداد و کتاب «احکام تنظیم خانواده» را منتشر میکرد؟ آیا از شروط اعطای وامهای بینالمللی به ایران، اجرای پروژهی تحدید نسل بوده است؟
۱۰- مقام معظم رهبری در ۲۷ تیر ۱۳۹۱ در دیدار خود با اعضای دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد بحث جمعیت فرمودند: «الآن به سراغ کمیسیونهای مجلس بروید و به دکتر مرندی و خانم دستجردی توصیه کنید که پیگیری کنند» حال از دکتر مرندی باید پرسید که بعد از این فرمایش ولی فقیه، چه گامی برای جبران خطاهایش در زمینهی تحدید نسل برداشته است؟ لااقل ایشان باید بگوید چرا پسازاین فرمایش و در سال ۱۳۹۳ در سمینار ضدجمعیتی «پویایی جمعیت در کشورهای مسلمان» شرکت کرده و تمهیدات آن را فراهم آوردند؟ (این سمینار توسط یک «عنصر نامطلوب»، صندوق جمعیت سازمان ملل و سفارت سوییس در دانشکده مطالعات جهان – در دوران ریاست فرزند دکتر مرندی بر این دانشکده – برگزار شد و علناً در آن فرزندآوری کمتر مادران و افزایش سن ازدواج در کشورهای مسلمان مورد توصیه قرار گرفت) لااقل دکتر مرندی باید بگوید چرا همچنان از عناصر ضدجمعیتی که بیش از دو دهه است در وزارت بهداشت جا خوش کردهاند، حمایت میکند؟ لااقل…
این متن شاید سبب دلخوری بزرگواران و دلسوزان در جبههی مردمی نیروهای انقلاب اسلامی شود، اما آموختهایم که موضوعات استراتژیک (از جمله جمعیت) را فدای سیاستورزیهای چندروزه نکنیم.
بر این آموخته وفاداریم.
منابع:
[۱] http://www.farsnews.com/13951202001729
[۲] http://www.rajanews.com/news/248134/
[۳] http://www.hawzah.net/fa/article/view/93634
[۴] بیانات مقام معظم رهبری پس از استماع گزارش دبیرخانه شورای عالی فرهنگی در خصوص تحولات جمعیتی و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی ۲۷/۰۴/۱۳۹۱
[۵] http://www.hawzah.net/fa/article/view/93633
[۶] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام مورخ ۰۳/۰۵/۱۳۹۱
[۷] http://www.fardanews.com/fa/news/109176/%D9%85%D8%B1%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%D9%85%D9%86%D9%81%DB%8C-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%DA%A9%D8%B0%DB%8C%D8%A8-%DA%A9%D8%B1%D8%AF
[۸] وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۳۶۲ (به نقل از کافی)
[۹] البحار، ج ۱۰۴، ص ۸۴، ح ۴۴ (به نقل از فردوس)
[۱۰] http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=24600
[۱۱] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931209000289
[۱۲] بیانات در اجتماع بزرگ مردم بجنورد ۱۹/۰۷/۱۳۹۱
مقدمه
زمانی که صحبت از سیاست درهای باز(Open Door Policy) میشود ذهن ناخودآگاه به سمت سیاست درهای باز چین و مقولهی اصلاحات چینی میرود. سیاست درهای باز نسبتاً تاریخچه طولانی دارد، اولین بار «جان هی»[۱] از این عبارت در عرصه سیاست رسمی استفاده کرد. وی در نامهای با همین عنوان سیاست پیشنهادی خود را برای گسترش امپریالیسم آمریکا در چین ابلاغ کرد. بعدها از این سیاست در کشورهای مختلف دنیا از جمله ایران به گونههای دیگری استفاده شد. جمهوری اسلامی ایران همواره در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی هدف طرحها و کینهتوزیهای ایالات متحده آمریکا بوده است و امروز نیز از این قاعده مستثنی نیست. برخورد با این ایران اسلامی در این سالها ابعاد جدید به خود گرفته است که مطالعه و رصد این رویدادها و مطابقت آن با تاریخ سیاستهای آمریکا ضروری به نظر میرسد.
پیروزی انقلاب اسلامی از استثنائیترین دورههای تاریخ است. تلاش شده است که در این انقلاب دین در عرصه حاضر شده و مناسبات اجتماعی را رقم بزند و این یعنی آرزوی انبیا و ائمه معصومین(ع) و صالحین که حاصل دسترنج آنها بعد از چند هزار سال در عصر ما رقم خورد و ما میراث دار این واقعه مهم هستیم.
این مستند محصول ۸ جولای ۲۰۱۶ و ساخته الکس گیبنی[۱] است که موضوع آن در رابطه با حمله سایبری ایالاتمتحده آمریکا و اسرائیل علیه برنامه هستهای ایران و آلوده سازی سانتریفیوژهای ایران با ویروس استاکسنت است. الکس گیبنی مستندساز ۶۲ ساله آمریکایی است که مستندهای او در جشنوارههای گوناگون بارها جایزه دریافت کرده است. از جمله آثار مستند او میتوان به مستندهای زیر اشاره کرد:
جوانان به چند انگیزه وارد دانشگاه میشوند:
تاریخ غرب شاهد این بوده که تفکر دینی در برههای از زمان به عنوان گزارهای معرفتشناختی و اسلوبی برای سبک زندگی، حاکم بر ذهن و روح اهلش بوده. تقابل ایمان پولادین کاتولیکها با باور عمیق پروتستانها، فاجعهای آفرید که دامنه آن در زمان سفر کرد و تعمیم یافت و تبدیل به مدل فروپاشی از درون شد. امروز جنگهای سی ساله مذهبی یک روایت تاریخی نیست که در دانشکدههای تاریخ تدریس شود بلکه استراتژیای است که در اندیشکدهها و مراکز مطالعات استراتژیک جهان، برای نابودی اسلام و به آتش کشیدن غرب آسیا و شمال آفریقا بومیسازی شده است. نوشتار زیر در پی آن است که با رصد این دکترین در مراکز مربوطه اهمیت آن را احراز نماید.
در حال حاضر استراتژی غرب برای مقابله با بیداری اسلامی و بسط و گسترش آن به اروپا و آمریکا، استراتژی جنگ سی ساله مذهبی است که تا کنون از زبان استراتژیستهای بزرگ غربی همچون هنری کیسینجر و ریچارد هاس، زبیگنیو برژینسکی، ژوزف نای و … به صوت عمومی اعلام شده است و عمده ادبیات استراتژیک اصلی تولید شده برای آن هم توسط هنری کیسینجر در آخرین کتابش با عنوان نظم جهانی صورت گرفته است، بااینحال مراکز مطالعات استراتژیک مختلف غربی هم از قافله عقب نماندهاند و پشت سر استراتژیستهای کهنهکار غربی مشغول بسط این اندیشه هستند. در ادامه بخشی از مقالات مرتبط منتشر شده دراینباره توسط مراکز مطالعات استراتژیک غربی مورد بررسی قرار میگیرد.
جانتی کوئن، دارای مدرک دکترای PhD و برندهی جایزهی مونتادوی جامعهی ارتشی در سال ۲۰۱۰ است، وی در مقالهی «آیا درگیریهای مربوط به سوریه، آغاز جنگهای سی سالهی جهان اسلام است؟» در سایت Foreign Policy میگوید[۱]:
«بهار عربی در حال تبدیل شدن به پاییزی است که منعکسکنندهی درگیریهایی است که اروپا در قرون شانزدهم و هفدهم تجربه کرده است. این منطقه (خاورمیانه) از جهاتی به قرن ۱۶ هلند شباهت دارد از این نظر که شورشی علیه کلیسای هابسبورگ –کاتولیک- یا بهطورکلی دین محسوب میشود. در چنین مواقعی است که کشورهای صلحطلب وارد عمل میشوند و اجازه نمیدهند که چنین درگیریهایی به جنگهای سی سالهی اروپا نزدیک شود. جنگهایی که با بهار پراگ (پایتخت چک) آغاز شد.»
الکساندر گورلاخ، مؤسس، ناشر و ویراستار The European است. وی در یکی از مقالات خود در این روزنامه به نام «یک جنگ سی ساله» میگوید[۲]:
«جهان در ۱۱ سپتامبر وارد مرحلهی جدیدی از خشونت شد که نتیجه آن در نهایت عدم گرایش به دین مذهب – همانند اروپای سال ۱۶۴۸ یعنی بعد از جنگهای سی ساله – خواهد بود. جنگهای سی ساله زمانی است که گرایش به روشنفکری و اومانیسم گسترش پیدا کرد. در این جنگ سی سالهی جدید)، آزادی جهان مدرن به خطر خواهد افتاد که در نهایت سالهای تاریک و فراموش شده دوباره باز خواهند گشت.»
شادی حمید، مدیر بخش تحقیقات و سیاست خارجه در مرکز بروکینگز دوحه و مرکز سیاست خاورمیانه است در مقالهی خود به نام «بنبست همهجانبه بر همگونسازی مسلمانان در اروپا» منتشر شده توسط انستیتو بروکینگز بعد از بیان مسائلی پیرامون پناهندگی و سازگاری مسلمانان در اروپا میگوید[۳]:
«این خلاف اصول دموکراتیک و لیبرالیسم است که از مسلمانان اروپایی بخواهیم به همان اندازه که در خانه مذهبیاند، در بیرون هم باشند اما اسلام را از مناظر عمومی دور نگهدارند. این درخواست حتی برای بسیاری از مسلمانان غیرمذهبی غیرقابل درک است. البته درخواست ما از مسلمانان برای احترام به تفاوتها با توجه به تاریخ تاریک اروپا برای ایشان قابل درک است. در دوران قبل از روشنفکری، اختلاط مذهب و سیاست، اروپا را تا آستانهی فروپاشی کشاند که جنگهای سی سالهی اروپا روشنترین نمونه است.»
دکتر تئودور کاراسیک، مدیریت تحقیقات و مشاوره در موسسهی خاورنزدیک و تحلیلگر ارتشی خلیج (فارس) در دوبی و امارات، دارای دکترای PhD تاریخ از دانشگاه کالیفرنیا در یکی از نوشتههای خود برای خبرگزاری العربیه اذعان کرد[۴]:
«جنگهای سی ساله در بین سالهای ۱۶۱۸ و ۱۶۴۸ میان پروتستانها و کاتولیکها و همچنین درگیریهای سیاسی میان امپراتوری مقدس روم و دیگر قدرتها رخ داد که خسارتهای اقتصادی و قحطی شدیدی را به دنبال آورد. برخی دانشمندان معتقدند که خاورمیانه در حال وارد شدن به دورهای طولانی از بیثباتی و جنگهای بیپایان است. داعش، درگیریهای اسرائیل و فلسطین و هلال بیثباتی آفریقا، دلیلی بر این مدعاست. کلید حل این مسئله –که میتواند از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۴۴ باشد– جستجوی ویژگیهای مشترک بین این دو است. ویژگیهایی از جمله مذهب، تروریسم، ایجاد حکومتهای اولیه؛ به طور کل، عناصر مورد نیاز یک جنگ سی سالهی جدید موجود است.»
مونیکا دافی تافت، دارای دکترای PhD و ارشد از دانشگاه شیکاگو و مدرک BA علوم سیاسی، مدتی به عنوان مترجم ارتش آمریکا در جنوب آلمان حضور داشت. وی در مقالهای به نام «مذهب، جنگ داخلی و نظم بینالمللی» منتشر شده در مرکز بلفر دانشگاه هاروارد میگوید[۵]:
«به نظر من اسلام به سه دلیل موضوع درگیریهاست: اول اینکه اسلام، بر خلاف مسیحیت اروپا، تابهحال جنگی مذهبی در حد جنگهای سی سالهی اروپا) نداشته و در نتیجه دلیلی در جدا کردن دین و مذهب نمیبیند. دوم، شهرهای مقدس اسلام در مناطق نفتخیز واقع شدهاند. سوم اینکه اسلام دارای حکمی جنگی در مورد دفاع از ایمان – مانند جهاد – در خود جای داده است که مشابهی در دیگر ادیان معاصر مانند مسیحیت، یهودیت، بودائی و غیره ندارد.»
وی در مقالهی دیگری به نام «مذهبی شدن؟ اسلام متحیرکننده و جنگهای داخلی» میگوید[۶]:
«این سیستم حکومتی امروزی به دنبال جنگهای سی سالهی مذهبی در اروپا ایجاد شد.»
در بخش دیگری از مقاله میگوید:
«قسمتی از دین اسلام که در مورد دفاع از ایمان است با بعضی از احکام دیگر مذاهب همچون مسیحیت برابری میکند؛ اما در حکومتهای امروزی که به گواه تاریخ در جنگهای سی ساله دخیل بودهاند، این جزء دین، قرنهاست که به فراموشی سپرده شده است.»
برندان سیمز، پروفسور تاریخ روابط بینالملل در دانشگاه کمبریج و مایکل آکسوورثی، مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه اکسِتِر، در مقالهای با عنوان «پایان دادن به جنگ سیسالهی جدید» در سایت New Statesman ، در ابتدا با برشمردن تعدادی از وقایع ناگوار جنگی و با بیان اینکه این فجایع مربوط به سوریه نیستند و جزء اتفاقاتی هستند که در جنگ سی سالهی اروپا رخ دادهاند؛ سعی بر نشان دادن شباهت این دو دوره به یکدیگر دارد. وی در ادامه میگوید[۷]:
«جنگ سی ساله که اشغال لورین فقط بخش کوچکی از اتفاقات آن زمان است، در بحثهای اخیر خاورمیانه به عنوان حادثهای مشابه مطرح شده است. این مسئله را افرادی چون هنری کیسینجر ریچارد هاس (رئیس شورای روابط خارجی آمریکا)، اساتیدی چون مارتین ون کرولد و خبرنگارانی همچون آندریاس ویتام اسمیت مطرح کردهاند. همانند جنگ سی سالهی اروپا -که در واقع مجموعهای از کشمکشهای جدا اما دارای پیوندی درونی بودهاند– کشمکشهای اخیر در خاورمیانه، جنگ در اسرائیل، مناطق اشغالی و لبنان، نبرد طولانی و خونین ایران و عراق، جنگهای دوگانهی خلیج و جنگهای داخلی حال حاضر سوریه و عراق را شامل میشود. با توجه به جنگ سی ساله، حوادث عراق و سوریه هم با نبردهای فرقهای و دخالتهایی توسط خرده حکومتها (و حکومتهای دورتر) که جنگهای نیابتی راه انداختهاند شناخته میشوند. در هر دو دوره (در اروپا و خاورمیانه) جنگها، جانها و مالهای بسیاری را مورد تهاجم قرار دادند.»
در جای دیگر این مقاله عنوان میکنند:
«ریشهی جنگهای خاورمیانه هم مانند جنگ سی ساله، به مسائل مذهبی مربوط میشود.»
آنچه بدان اشاره شد این نکته را روشن میسازد که نظام سلطه، امروز از درگیری مستقیم با پارادایم اسلام هراس دارد و در پی درونیسازی جنگ صلیبی بین مسلمانان است. خنثیسازی این فتنه عظیم نیازمند همان دو وجه همیشگی صبر و یصیرت است.
بدون شک شناخت زمینبازی و قواعد دشمن از ارکان بصیرت به شمار میآید لذا لازم است در زمینه عقبه جنگ های سی ساله و آنچه که امروز در حال اجرا است مطالعات عمیق و گسترده صورت بگیرد و این مطالعات نیازمند شناخت مبانی نقد و تحلیل و تبیین این پروژه از نگاه همان مراکزی است که در آن تولید شده.
پینوشت:
[۱] http://foreignpolicy.com/2013/06/27/is-syrian-related-violence-the-beginning-of-the-muslim-worlds-thirty-years-war/
[۲] http://www.theeuropean-magazine.com/alexander-goerlach–2/10554-terror-attacks-in-paris
[۳] http://www.brookings.edu/research/opinions/2011/08/18-muslim-europe-hamid
[۴] http://english.alarabiya.net/en/views/news/middle-east/2015/12/15/The-Saudi-anti-terror-coalition-could-be-a-game-changer.html
[۵] http://belfercenter.hks.harvard.edu/publication/2962/religion_civil_war_and_international_order.html
[۶] http://live.belfercenter.org/files/is3104_pp097-131_toft.pdf
[۷] http://www.newstatesman.com/politics/uk/2016/01/ending-new-thirty-years-war
[download id=117]
مقدمه
تاریخ بشر در هر دوره با پدیدههای تکنولوژیک جدیدی مواجه شده است کـه هـر یـک در زمـان خـود تحولاتی را ایجاد کردهاند. این تحولات عمدتاً در راستای تسهیل زنـدگی بشـر و افـزایش توانمندیهای وی ارزیابی شده است. دورهی اخیر نیز از این روند مستثنا نیست، اما آنچـه انکارناپـذیر اسـت، رشـد پرشتاب و سرعت این تحولات تکنولوژیک است که باعث شده است هر پدیده پـیش از آنکـه بـه طـور درست شناخته شود و کاربرد آن در تسهیل زندگی فرد بررسی شود تبدیل به یک نیاز اصلی شـده و بـه سبک زندگی وی شکل تازهای بدهد.
چکیده
مقاله پیش رو سعی دارد تا نگاه کشورهای غربی و مسئولان آن را به کشورهای استقلالیافته و یا عقب نگه داشته شده در قالب جنگ جهانی بین کشورهای شمال و جنوب بررسی و تبیین نماید. این مقاله سعی خواهد کرد تا به این سؤال پاسخ دهد که آیا کشورهای غربی (شمال) با ایجاد ارتباط با کشورهای جنوب حقیقتاً به دنبال ایجاد یک بستر مناسب برای تجارت و شراکت با آنها میباشند و یا اهداف دیگری را دنبال میکنند؟
مبتنی بر دیدگاه هگل، هرگاه برای یک پرسش جدید، پاسخ کهنهای ارائه شود بحران پدید میآید. بحران درجهای از وخامت است که یک سیستم نیازمند واکنشی بسیار سریع و تهاجمی از بیرون سیستم باشد، چرا که عموماً کلیه مناسبات سیستمی در معرض خطر جدی قرار گرفته است و سیستم در معرض خطر انهدام کامل است.[۱] امروز جهان در آستانه بحران اقتصادی به سر میبرد. در این مقاله سعی داریم به وقوع جنگ ارزی اخیر چین و بحران اقتصادی که جهان را فرامیگیرد، بپردازیم.