داشتن سنجههای اندازهگیری از مولفههای هر تمدن میباشد از اینرو در طول تاریخ تمدنهای مختلف برای به رخ کشیدن قدرت و سلطه خود سنجههای تمدنی مربوط به خود را استانداردسازی کرده و بر دیگر کشورها تحمیل میکردند. با توجه به همین مسئله مشاهده میشود که پس از انقلاب فرانسه از اولین کارهای صورت گرفته همین تعیین سنجههای اندازهگیری بوده است و از آنجا که آمریکا از همان زمان نیز خود را به عنوان تمدن برتر میدانسته است هیچگاه زیر بار استفاده از استانداردهای فرانسوی نرفته است و تا امروز که تمام دنیا از استانداردهای فرانسوی برای اندازهگیری استفاده میکنند، آمریکا همچنان تنها کشوری است که سنجههای اندازهگیری مستقلی برای خود دارد. امروزه قوانین و پروتکلهای گوناگون توسط کشورهای ابرقدرت و بالأخص آمریکا تهیه میشوند و برای اینکه وجاهت بینالمللی و قابلیت اجرا شدن در تمام کشورهای دنیا را داشته باشند، سازمانهایی مانند سازمان ملل، آژانس انرژی اتمی[۱]، یونسکو[۲]، سازمان جهانی غذا و کشاورزی[۳] به وجود آمدهاند که تنها وظیفه آنها زدن مهر تائید بر این استانداردها بوده است و در حالی که عموماً خود این نهادها تهیهکننده این استانداردها نبودهاند. در حوزه استاندارد نیز همین اتفاق روی داده است و استانداردهای مختلف همانند گذشته توسط تمدن آمریکایی گذاشته میشوند و سازمانهایی نظیر ISO مسئول این هستند تا این استانداردهای آمریکایی را جهانیسازی کنند. با توجه به اینکه یکی از زمینههای اصلی که امروزه استانداردسازی در آن صورت میگیرد ارتباطات و IT میباشد در این گزارش سعی شده است تا به بررسی استانداردهای وضع شده در این حوزه و شناخت بیشتر سازمانهایی که استانداردهای این حوزه را وضع میکنند پرداخته شود.
کتاب «سودهای جنگ[۱]» نوشته «آریبن مناشه[۲]»، جاسوس اسرائیلی است که در سال ۱۹۹۲ چاپ شده است. او در این کتاب به نوشتن خاطرات خود پرداخته است. این کتاب توسط دکتر مسعود انصاری –از وابستگان فرح پهلوی– با نام «پول خون» به فارسی ترجمه شده است. این کتاب در ۲۱ فصل جمعبندی شده است که در فصل نهم آن ماجرای یک نرمافزار جاسوسی با نام «پرومیس[۳]» نوشته شده است که آژانس امنیت ملی آمریکا و سازمان اطلاعات اسرائیل از آن برای جاسوسی از سازمانهای اطلاعاتی دیگر کشورها استفاده میکردند.
این مستند محصول ۸ جولای ۲۰۱۶ و ساخته الکس گیبنی[۱] است که موضوع آن در رابطه با حمله سایبری ایالاتمتحده آمریکا و اسرائیل علیه برنامه هستهای ایران و آلوده سازی سانتریفیوژهای ایران با ویروس استاکسنت است. الکس گیبنی مستندساز ۶۲ ساله آمریکایی است که مستندهای او در جشنوارههای گوناگون بارها جایزه دریافت کرده است. از جمله آثار مستند او میتوان به مستندهای زیر اشاره کرد:
در ایران با ۴۴.۳ درصد اول، روسیه با ۱۱.۳ درصد دوم، ایتالیا با ۴.۵ درصد و برزیل با ۴.۲ در رتبههای بعدی ترافیک الکسا هستند.
شناسنامه تلگرام:
موسس: پاول دورف، ملیت: روسی، فارغ التحصیل دانشگاه دولتی سنپترزبورگ، مؤسس پیامرسان تلگرام در ۲۰۱۳، دارایی خالص ۲۶۰ میلیون دلار آمریکا (۲۰۱۲)
پیامرسان تلگرام (Telegram) یک پیامرسان چندسکویی (Cross-platform) است که برای نسخههای کلاینت متنباز است. کاربران تلگرام میتوانند پیامها، تصاویر، ویدئوها و اسناد (همه انواع پروندهها پشتیبانی میشود) خود ویرایش و بهصورت رمزنگاریشده تبادل کنند. تلگرام رسماً برای اندروید و آیاواس (از جمله تبلتها و دستگاههای بدون وای-فای) و ویندوزفون در دسترس است. همینطور نسخه وب، نسخه اواس ده، نسخه لینوکس و یک کلاینت دسکتاپ ویندوز از توسعهدهندههای مستقل که از رابط برنامهنویسی نرمافزار تلگرام استفاده میکنند در دسترس هستند. کاربران نرمافزار امکان تبادل پیام، عکس، ویدیو و فایل تا حجم ۱.۵ گیگابایت را دارند.
در بررسی شناسنامه تلگرام مخصوصاً از نویسنده و کشور تولید کننده، ممکن است این شبکه به نظر برسد که از نسخههای غربی آن قابلاعتمادتر است؛ اما در بررسیهای دقیقتر میبینیم پشت پرده این شبکه اجتماعی چه موضوعاتی است که عموم مردم و مخصوصاً نخبگان باید به آن توجه نمایند.
«تلگرام»چگونهجیباطلاعاتیایرانیانراخالیمیکند؟
در شرایطی که موج احساس عدم امنیت نسبت به محصولات نرمافزاری صهیونیستی در حوزه فضای مجازی که به صراحت و با وقاحت هرچهتمامتر به تخلیه اطلاعاتی و جاسوسی از دولتها و ملتها مشغول میباشند فراگیر شده بود، به ناگاه برنامه پیامرسانی بر بستر تمامی سیستمعاملها اعلام
موجودیت نمود که شعار خود را امنیت قرار داده بود و اینگونه القا میکرد که گویا بر آن شده تا نگرانیهای کاربران فعال حوزه شبکههای اجتماعی را برطرف نماید.
در این مقال قصد آن داریم که پرده از اسرار این محصول مشترک جاسوسی برداشته و زوایای پنهان این ابزار خطرناک را به نمایش عموم گذاشته تا مشخص شود که تلگرام نه نرمافزاری امن برای کاربران بلکه محصولی در خدمت امنیت دولتهای صهیونیستی میباشد.
مدیر سایت تلگرام پاول دروف و برادر وی نیکولای میباشند که برادر او هم مدیر سابق شبکه اجتماعی وی کی میباشد که به زاکربرگ دوم معروف است، جالب آنکه این شبکه ضداجتماعی جزء سایتهای محبوب در سرزمینهای اشغالی و در میان صهیونیستهاست.
پاول دروف دارای مدرک دکتری زبانشناسی و از تیزهوشترین دانشجویان دانشگاه سنپترزبورگ بوده و پدر وی نیز از یهودیانی است که استاد فلسفه دانشگاه محسوب میشود و در بدو شروع کلاسهای خود قسمتهایی از «کتوویم» قسمت سوم «تنخ» را قرائت میکند.
پاول در جریان کودتای آمریکایی اوکراین، دستور سرویس امنیتی روسیه FSB را جهت مسدودسازی صفحات رهبران کودتای اوکراین در شبکه اجتماعی وی کی و دادن اطلاعات لیدرهای میدانی کودتا را رد کرده و عملاً باعث گردید که دولت روسیه که بر سر باقی ماندن اوکراین در اتحاد با خود یا پیوستن به اتحاد دشمنان خود تحتفشار بود، با وی برخورد کرده و وی نیز همراه با اعلام استعفا خود سندی را دال بر فشار ولادیمیر پوتین و دستگاه امنیتی روسیه در وی کی انتشار داد و اعلام کرد هرگز به روسیه برنخواهد گشت. پاول قبل از خروج از طریق دوست همدانشگاهی خود با پدر وی «مایکل میری لاشویلی» آشنا میشود و همراه با سرمایه وی شرکتی به نام «قلعه دیجیتال» را در آلمان ایجاد میکند که مرکز آن در «برلین» قرار دارد.
مایکل میری لاشویلی میلیاردر یهودی -صهیونیست یک روسی- گرجستانی و صاحب شرکت کسبوکار میری لاشویلی و یکی از بزرگترین تاجران طلا و جواهر دنیا و رهبر کنگره یهودیان روسیه است.
وی تأثیرگذارترین عضو WJC کنگره جهانی یهود بوده و در حال حاضر ساکن تلآویواست. مایکل از حامیان تجهیز ارتش رژیم صهیونیستی به آخرین سلاحهای روز دنیا و افزایش بودجه نظامی این رژیم میباشد و بارها در کنگره جهانی یهود این موضوع را مطرح کرده است.
جالب آنکه سرور نرمافزار تلگرام در کشور انگلیس و شهر لندن بوده و این سؤال بیپاسخمانده که چطور میشود که شرکتی در برلین آلمان مستقر میباشد چرا باید سرور آن در لندن و آن هم بر یک سرور کاملاً دولتی که سایتهای دولتی انگلیس بر آن سوار است باشد؟! البته در سال ۹۵ تلگرام سرویسدهی به ایرانیها را از سرور انگلیس به هلند انتقال داد که این هم موضوع قابلتأملی است که در ادامه به آن اشاره میکنیم.
با توجه به اسناد یاد شده شکی نیست که تلگرام صرفاً به این دلیل ایجاد شده که با شعار تضمین امنیت کاربران خصوصاً کشورهای هدف صهیونیستها در برههای که اسناد متقنی در باب جاسوسی و فروش اطلاعات توسط وایبر، واتسآپ و اینستاگرام و… در فضای مجازی پخش گردید و اذهان عمومی را مشوش ساخت در لوای این ادعای دروغین مأموریت جمعآوری اطلاعات کاربران اینگونه نرمافزارها را بدون وقفه ادامه دهند.
مایکلمیریلاشویلیکیست؟
همانطور که بیان نمودیم مایکل میری لاشویلی سرمایهدار صهیونیست که رئیس کنگره یهودیان روسیه (RJC) عضو هیئترئیسه کنگره جهانی یهود (WJC) رئیس شرکت قلعه دیجیتال یکی از اصلیترین و مشوق همیشگی جنگطلبی ارتش رژیم صهیونیستی بوده و است.
مایکل میری لاشویلی مدیر شرکت قلعه دیجیتال (Digital Fortress) که مدیر و سرمایهگذار نرمافزار تلگرام میباشد یک مهره امنیتی ساده محسوب نمیشود بلکه بهجز مسئولیتهای رسمی وی، او را میتوان یک مدیر اطلاعاتی دانست.
مایکل میری لاشویلی در کنار معاون شاباک (شین بت)
در عکس زیر مشاهده میکنید مایکل لاشویلی کلاهی بر سر دارد که آرم یا نشان خاصی بر آن حک گردیده که برای کارشناسان نظامی امنیتی آشنا به نظر میآید. کسانی که با نیروهای ارتش اسرائیل آشنایی دارند به خوبی میدانند که هر شهروند صهیونیست مناطق اشغالی فلسطین، یک نظامی محسوب شده و طبق قانون داخلی اسرائیل غاصب باید یک محل خدمت نظامی را برای خود انتخاب کنند و در طول سال در خدمت واحد مربوطه بوده و در شرایط خاص نیز بهطور کامل تحت فرماندهی رده نظامی مشخص قرار گیرند.نشانی که به آن اشاره کردیم آرم سایرت متکل (סיירת מטכ”ל Sayeret Matkal) یگان فوق ویژه ستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش اسرائیل میباشد که بالاترین مرجع نظامی در دولت نامشروع صهیونیستی محسوب میگردد. نیروهای این یگان مستقیماً از فرماندهی ارشد کل ارتش جنایتکار اسرائیل دستور میگیرند.
جالب آنکه در شرح مأموریت این یگان فوق ویژه آمده است: این نیروها مسئولیت تمامی «عملیاتهای ضدتروریستی»، «عملیاتهای پنهانی و مخفی در عمق خاک دشمن» و قابلیت «حملات ضربتی همزمان» را بر عهده دارند!
جالب آنکه بسیاری از مسئولین طراز اول رژیم صهیونیستی سابقه حضور یا فرماندهی در یگان سایرت متکل را در پرونده جنایتکارانه خود به ثبت رساندهاند؛ از جمله جلادانی که میتوان به نام آنان اشاره کرد؛ ایهود باراک، بنیامین نتانیاهو، شائول موفاز و نفتالی بنت (وزیر اقتصاد) میباشند که هرکدام در زمان خود فرماندهی این یگان یا بخشهایی از آن را بر عهده داشتهاند.
سایرت متکل در حقیقت واحد شناسایی ستاد کل ارتش رژیم نامشروع صهیونیستی محسوب میشود و در جای دیگر از جزئیات مأموریت آن بیان شده است:
Conducting Deep Reconnaissance Behind Enemy Lines To Obtain Strategic Intelligence
که ترجمه دقیق آن «انجام شناسایی عمیق پشت خطوط دشمن برای به دست آوردن اطلاعاتی استراتژیک» میباشد.
این یگان فوق ویژه که وظیفه این چنینی را بر عهده دارد صرفاً از افسران خبره اطلاعاتی -عملیاتی ارتش رژیم اشغالگر فلسطین تشکیل گشته و هیچ سربازی حق حضور در این واحد را ندارد، این نیروی فوق ویژه طبق اسناد تنها یگان نظامی – امنیتی رژیم غاصب اسرائیل محسوب میگردد که حتی کیدون (Kidon) نیز در عملیاتهای خود نیازمند تائید فرمانده این یگان میباشد. با تفاسیر فوق میتوان تلگرام را تکاور نخبه اینترنتی ستاد کل ارتش رژیم صهیونیستی دانست که درواقع با شعار دروغین حفظ امنیت و حریم خصوصی کاربران که بعد از رسوایی تخلیه اطلاعاتی جاسوسکدههای همیشه همراه وایبر، واتسآپ و اینستاگرام موج ناامنی را در جامعه کاربران این قبیل شبکههای ضداجتماعی ایجاد کرده بودند، فعالیت خود را آغاز کرد تا براساس مأموریتی که برای این یگان فوق ویژه که در بالا بدان اشاره کردیم ترسیم شده ضمن شناسایی دقیق از خطوط دشمن خود به جمعآوری حداکثری اطلاعات استراتژیک آن اهتمام ورزد.
با این حساب باید دانست که تلگرام یک هواپیمای کاغذی سفید رنگ در آسمانی آبی نیست بلکه یک اپلیکیشن شناسایی مخفی کار است که میخواهد با نفوذ در عمق سختافزار و نرمافزار کاربران اطلاعات آنان را رصد و تخلیه نماید.
شرکت قلعه دیجیتال ۲ دفتر رسمی در منطقه و شهر بوفالو در نیویورک (دفتر اصلی شرکت) و نیز در برلین آلمان (دفتر دوم) و دفتر پوششی به نام ریتز کارلتون در هرتزلیا در سرزمینهای اشغالی فلسطین دارد و از نکات مهم و جالبتوجه آن است که شرکت و تیم تجاری Vaizra که متعلق به پسر ارشد میخائیل میری لاشویلی و دوست و همکلاسی پاول دروف در دوران دانشگاه نیز میباشد در دو شهر از این شهرها دفتر داشته و به کارهای تجاری مشغول است.
اکسل نف به همراه یدزحک میری لاشویلی به ترتیب عضو هیئتمدیره شرکت قلعه دیجیتال و مدیر اجرایی آن و یدزحک میری لاشویلی رئیس هیئتمدیره و پدر وی سرمایهگذار اصلی این شرکت میباشند.
البته در سایت قلعه دیجیتال مدیرکل (مدیر داخلی) این شرکت را فردی یهودی – آمریکایی به نام مت گربر (Matt Gerber) معرفی نموده است که در سابقه او مدیریت شرکتهای امنیتی حوزه سایبر که زیرمجموعه دولت آمریکا نیز بوده وجود دارد.
Venture Village مرجع خبری اخبار ویژه دنیای تکنولوژی در اروپا که اتفاقاً این شبکه خبری نیز در برلین آلمان مستقر است! به صراحت بیان میدارد که قلعه دیجیتال شرکتی آمریکایی با اصالتی روسی (خانواده میری لاشویلی) در راستای توسعه نرمافزارهاست که مسئولیت ساخت و مدیریت تلگرام را به عهده داشته و دارد.
همچنین سایت و نشریه مشهور اقتصادی فوربز (Forbes) که متعلق به خانواده یهودی – آمریکایی اصالتاً اسکاتلندی تبار فوربز بوده و دفتر آن در نیویورک مستقر است و جزء مؤثرترین نشریههای اقتصادی دنیا محسوب میگردد در بخش روسی خود با اشاره به اینکه نرمافزار تلگرام متعلق به شرکت قلعه دیجیتال مستقر در آمریکا است بیان داشته که پاول دروف به عنوان مدیر تلگرام در این شرکت مسئولیت را پذیرفته است. دیتاسنتر اصلی شرکت نیز در شهر کینگ واشنگتن و منطقه تاکویلا (Tukwila) در نزدیکی سیاتل واقع شده است که این دیتاسنتر یک مرکز فوق سری و امنیتی محسوب میگردد.
موضوع جالب دیگری که در این میان باید در آن تأمل کرد آن است که یکی از سه دیتاسنتر قدرتمند این غول بزرگ جاسوسی مرکز مدیریت شرکت TITAN و صاحب پروژه مخفی پهپاد گوگل و فیسبوک میباشد و این نیز سندی کامل بر مدیریت در سایه NSA (سازمان جاسوسی آمریکا در فضای سایبر) به وسیله شرکت قلعه دیجیتال در کنترل و همکاری با جاسوسخانهای دیگر در فضای مجازی به حساب میآید.
موضوع به همین سادگی تمام نمیشود شرکت SABEY که خود جزء اولین دیتاسنترهای آمریکا و از اصلیترین دیتاسنترهای جهان میباشد که به شرکتها و سازمانهای متعددی مانند ناسا و مایکروسافت و بوئینگ خدمات میدهد! زیرمجموعه شرکت قلعه دیجیتال (Digital Fortress) محسوب میشود.
با بررسی IP Address سایت تا سال ۹۵ میبینیم سروری که به ایران خدمات میداد در انگلیس مستقر بود (شکل زیر):
اما هماکنون و بعد از اعلام این موضوع توسط رسانهها و برخی مراکز، این سایت سرویسدهیاش را در سال ۹۵ برای منطقه ایران در هلند انجام میدهد که این موضوع هم قابلتأمل بود (شکل زیر):
شرکت قلعه دیجیتال به جز امور مرتبط با فناوری اطلاعات و ساخت و ایجاد دیتاسنترها و همچنین نرمافزارهایی مانند تلگرام که همه در خدمت و تحت مدیریت خانواده میری لاشویلی میباشد و به علت قرار گرفتن دفاتر آن در کنار سواحل کشور آمریکا و دسترسی به آبهای آزاد موقعیت مناسبی نیز برای آنان جهت تجارتهای دیگر نیز فراهم آورده است.
مطمئناً هر عقل سلیمی میپذیرفت که پاول دروف، جوانی دانشجو که ویکی (VK) را نیز با سرمایه خانواده لاشویلی راهاندازی کرد نمیتواند بهیکباره صاحب شرکتی به نام قلعه دیجیتال در آمریکا شود و او صرفاً یکمهره دستدوم و نمایشی روی صحنه بیشتر نیست و حتی شخصیتهایی مانند مت گربر یا اکسل نف نیز تنها افرادی امین برای قبول مسئولیتهایی از سوی دستگاههای امنیتی و شخصیتی نظامی – امنیتی مانند مایکل میری لاشویلی با واسطه پسر وی میباشد شخصی که در قامت یکی از بزرگترین رهبران کارتلهای صهیونیستی جهان و فرماندهان عالیرتبه و پدری معنوی در ستاد کل ارتش رژیم صهیونیستی شناخته میشود.
مایکل میری لاشویلی در طول این سالها خود را تا حدی در بین مقامات رژیم صهیونیستی در دنیا مؤثر نشان داده است که نتانیاهو او را اینگونه خطاب کرده است: من بارها در جلسه وزیران و مسئولین کشور بیان کردهام آقای لاشویلی سرمایه بزرگی برای امنیت اسرائیل است و ما شکرگذار این سرمایه هستیم، آقای لاشویلی از برادر به من نزدیکتر است (!) او در همهی مسائل مرتبط با امنیت اسرائیل از اینترنت و فضای مجازی تا کمک به ارتش قهرمان ما و پلیس شهری یک الگو در میان یهودیان ساکن در اسرائیل است! من امروز شخصاً به حضور شما رسیدم که قدردانی خود را از همه زحمات این برادر نزدیک و مهربان بیان کنم!
باید دانست قلعه دیجیتال که پروژهای فوق سری و امنیتی برای سرویسهای جاسوسی – تروریستی دولتهای صهیونیستی قلمداد میشود را نباید موضوعی سطحی در نظر داشت همانطور که اشاره نمودیم، نرمافزار جاسوسی تلگرام در زمانی و با شعاری فریبنده وارد کارزار گشت که گویی حافظ امنیت کاربران اینترنت است و اینچنین بود که با اضافه نمودن تمامی آنچه یک نامکاربری (User) و حتی بالاتر از نیاز وی بدان احتیاج دارد تمامی جذابیت اغواگرایانه خود را بکار بست تا بتواند افراد بیشتری را به خود جلب نماید.
وضعیت فعلی پیامرسان تلگرام
بعد از پناهنده شدن پاول دوروف به آلمان در طی جریان اوکراین، دولت روسیه مجدداً با ایشان رایزنی نموده و ایشان به کشور روسیه برگشته است.
حال اینکه رابطه روسیه با اسرائیل در فضای مجازی با توجه به تضاد سیاستهای آنها در موضوعات دیگر، چیست؟ موضوعی است که از تعامل سرویسهای اطلاعاتی این دو کشور از پیامرسان وایبر تاکنون قابلتأمل بوده و از موضوعاتی است که هنوز در پرده ابهام است؟!
چگونه میشود که سرویسهای اطلاعاتی این دو کشور درخصوص سرویس پیامرسان وایبر با هم دارای تعامل باشند (سرویسی که موضوع جاسوسی آن بعد از مدتی برای عموم مردم آشکار شد)؟! و هماکنون نیز با سابقهای که درخصوص پیامرسان تلگرام عنوان شد، میبینیم توانسته این تعامل را با شرکت این پیامرسان ایجاد نماید! واقعاً بین این دو سرویس اطلاعاتی در فضای مجازی چه ارتباطی هست؟!
فلذا تعامل بین سرویسهای اطلاعاتی این دو کشور از مباحث جدی و پنهانی است که همچنان جای سؤال و ابهامات زیادی را فراهم نموده است؟!
مسئولین؛ انتخاب بین غیرت سایبری و دیوث سایبری؟!
سایت خبر ایرانی به نقل از سایت خبری تحلیلی انتخاب در تاریخ ۲۳ دی ۹۴ از وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات اعلام نمود: تاکنون نیز چندین فهرست از کانالهای نامناسب که فعالیت مغایر با قوانین جمهوری اسلامی ایران داشته و از سوی وزارتخانه به شرکت تلگرام ارسال شده، مسدود شدهاند.
وزیر ارتباطات با اعلام این خبر که با مسئولان شرکت تلگرام درخصوص فعالیت برخی کانالهای تلگرامی مغایر با قوانین در ایران نامهنگاری کرده است، گفت: آنها اعلام کردهاند هر کانالی را که از سوی وزارت ارتباطات ایران اعلام شود، مسدود میکنند.
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در پایان خاطرنشان کرد: تا کنون نیز چندین فهرست از کانالهای نامناسب که فعالیت مغایر با قوانین جمهوری اسلامی ایران داشته و از سوی وزارتخانه به شرکت تلگرام ارسال شده، مسدود شدهاند.
حال با وضعیت این پیامرسان، میبینیم که در سال گذشته (بهمن ۹۴ که در خبر ۲۰:۳۰ به آن اشاره شد) حذف کانالهای غیراخلاقی را مسئولین نظام رایزنی میکنند تا این سرویس را فیلتر نکنند.
در اینجا باید پرسید، چگونه ما که برای خرید نرمافزارهای کاربردی و مفید، فیلتر هستیم و پشتیبانی برای کشور ایران صورت نمیگیرد به راحتی برخی سرویسها به ما داده میشود و حتی برایمان سایتهای اخلاقی را فیلتر میکنند تا ما در این سایت حضور داشته باشیم؟! آیا بهراستی مشکل ما با این پیامرسانها فقط مسائل اخلاقی است و یا موضوعات دیگری ما را تهدید میکند و زمانی متوجه آن میشویم که دیگر دیر شده است؟!
البته شنیدهها حاکی از این است که در توافق نهایی حذف کانالهای غیر اخلاقی را تلگرام دیگر انجام نمیدهد که با بررسی در این پیامرسان هم میبینیم برخی کانالها هنوز باز است. فلذا باز هم تأکید میگردد مشکل مسائل اخلاقی بخشی از تهدیدات این نوع شبکههاست و آنچه بیشتر از همه مورد تهدید است امنیت و داشتن اطلاعات کاربران ایرانی توسط سرویسهای دشمن است.
گرچه در هفته دوم خردادماه ۹۵ شورای انقلاب فرهنگی راهاندازی پیامرسان داخلی را تصویب و درخصوص پیامرسانهای خارجی هم ضوابطی را مقرر نمود، اما آنچه مهم است باید ببینیم وظیفه مسئولین، سازمانها و رسانهها در این خصوص چیست؟
قبل از تبیین این موضوع ابتدا به تبیین چند واژه میپردازیم و سپس این سؤال را پاسخ میدهیم.
همانطور که در کتاب شریف مجمع البحرین آمده: «دیوث» به مرد بیغیرتی گفته میشود که مردان بیگانه را بر همسرش وارد میکند و این نگاه دین مبین اسلام به اینگونه افراد است و ما نیز در جامعهمان به این موضوع حساس هستیم که عمدتاً به این مسئله فقط پرداخته شده اما این واژه قابلیت بسط و توسعه در موضوعات دیگر را دارد که کمتر به آن پرداخته شده است و از آنجمله میتوان به دیوث سیاسی در بیانات علامه جوادی آملی اشاره نمود.
علامه جوادی آملی به عنوان یکی از اتیمولوژیستها و ترمینولوژیستهای جهان اسلام (ریشهشناس و جریانشناس واژه) در تبیین دیوث سیاسی عنوان داشتند:
«در فرهنگ قرآنی غیرت را سه عنصر معرفت، هویت و غیرزدایی تشکیل میدهند؛ غیرزدایی به این معنا است که اجازه ندهیم بیگانه به حریم ما نفوذ کند و خودمان هم در کار دیگران تجسس نکنیم. بیگانه را در حریم خود راه دادن و وارد حریم غیر شدن با غیرت سازگار نیست. کشور غنی و برخوردار از نعمات و مواهب الهی است، با وجود اینهمه منابع غنی در داخل کشور، واردات برخی کالاها که در کشور امکان تولید آن وجود دارد، دلیلی جز سوء مدیریت و در برخی موارد بیغیرتی ندارد… کسانی که راه نفوذ بیگانگان را در فضای اقتصادی و یا سیاسی به روی کشور میگشایند از غیرت اقتصادی و یا سیاسی برخوردار نبوده و دیوث هستند»
فلذا ما در این نوشتار به این موضوع (دیاثت سیاسی) نمیخواهیم بپردازیم و موضوع بحث ما نیست اما آنچه که میخواهیم به صورت اجمالی به آن بپردازیم، دیاثت سایبری است با این تفاسیر، دیوث سایبری کسی است که اطلاعات مردم و نظام را به بیگانه بدهد و هیچگونه غیرت در حفظ آنها نداشته باشد را گویند.
دیوث سایبری کسی است که بیگانه را در بستر فضای مجازی به حریم خصوصی مردم و اطلاعات نظام وارد نموده و راضی به این موضوع باشد را گویند فلذا غیرت سایبری به ما میگوید برای حفظ امنیت اخلاقی، فرهنگی، فکری و نظامی کشور باید خود برای حفظ اطلاعات کشورمان برنامه داشته و هزینه کنیم و راضی به استفاده از سرویسهای دشمن نشویم.
حال میبینیم بخشی از کارشناسان و مدیران بدنه فضای سایبر کشور به این موضوع راضی شدهاند که از این سرویسها استفاده شود با تمام شرایطی که قبلاً به آن اشاره شد و فقط برای حساسیتزدائی به دنیال بستن کانالهای اخلاقی آن هستند، درصورتیکه موضوع اصلی، اطلاعات افراد و سازمانهای ماست که اصلاً نمیخواهند به آن توجه نمایند و به اعتقاد ما اینگونه افراد پیادهنظام دشمن، خواسته یا ناخواسته هستند و عملاً از غیرت سایبری به دورند.
اما آنچه که مهم است دولت و رسانهها حداقل ۲ وظیفه را دارند:
یکی اینکه رسانهها و سازمانهای داخلی درخصوص موارد اطلاعرسانیهای خود باید از این شبکهها اجتناب نمایند و به نسخههای داخلی ولو با قابلیت کمتر رو بیاورند و حتی دولت ابلاغ نماید که هیچ یک از مجموعههای دولتی و خصوصی حق استفاده از اینها را ندارند و نباید کارکنان و مراجعهکنندگان خود را مجبور به استفاده از این پیامرسان نمایند و در صورت توجه ننمودن به این موضوع محدودیتها و برخوردهای مناسبی را برای آنها قرار دهند تا به فرهنگسازی این موضوع کمک کند.
دوم دولت نیز در هزینه کرد برای ایجاد و ارتقاء این پیامرسانها اهتمام لازم را داشته باشد تا امنیت مردم به خطر نیافتد. موضوعی که هنوز نه از سوی دولت آنچنان حمایت مناسبی انجام میشود و بدتر از آن میبینیم رسانههای مختلف داخلی حتی رسانه ملی به صورت رسمی اطلاعرسانیهای خود را در کانالهای این جاسوسافزار قرار میدهند و بدتر از آن به صورت گسترده و مکرر آن را تبلیغ میکنند!
و اما اگر این اهتمام در دولت و بخشهای مرتبط با فضای مجازی کشور نباشد، این موضوع ممکن است در وضعیت فعلی خطر خاص امنیتی افراد و نظام را تهدید نکند و یا خطراتی مانند موضوعات اخلاقی فقط پاشنه آشیل بخشی از مردم و سازمانهای دولتی باشد؛ اما با ادامه استفاده و قرار دادن اطلاعات توسط مردم و سازمانها در اینگونه سرورها و سایتها در آینده مشکلات امنیتی نیز مسئولین آینده نظام که از بدنه همین جامعه هستند را مورد تهدید و در اصل کل نظام را به خطر خواهد انداخت.
که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
استفاده در بحرانهای اجتماعی ازاینگونه شبکهها که با نداشتن مدیریت آن ممکن است به یک فاجعه تبدیل شود و به عنوان نمونه شبکههای اجتماعی فیسبوک و توئیتر در فتنه ۸۸ که راهبری میدانی توسط این شبکهها انجام میشد را میتوان مثال زد.
مسئولین آینده این نظام برخی از همین شهروندان عادی یا دانشجویان و اساتید بوده که در ۱۰،۱۵ و ۲۰ سال آینده پستهای مهم کشور را در اختیار میگیرند فلذا در موضوعات مهم نظام مثلاً تعامل با کشورهای خارجی، قراردادهای مهم، توافقات و مذاکرات سیاسی و اقتصادی کشور، سرویسهای اطلاعاتی از اطلاعات شخصی این افراد در گذشتهشان میتواند با مهندسی اجتماعی و شخصیت شناسی بر روی این افراد به نقاط قوت و ضعف و در نهایت مدیریت فکری، روحی و روانی این افراد بپردازد و یا از خبت و خطای آنها به عنوان گروکشی در مذاکرات استفاده نماید.
حتی از اطلاعات شخصی که در بند قبلی به آن اشاره شد سرویسهای طرف مقابل میتوانند برای جاسوس نمودن اطراف با تکنیک گروکشی استفاده نمایند و در آینده مشکلات مهم امنیتی را ایجاد نمایند.
و …
سؤالات کاربران و راهکارهای پیشنهادی
در اینجا به برخی از نکات و سؤالاتی که مردم عزیزمان مطرح میکنند به صورت خیلی اجمالی و فشرده میپردازیم زیرا برای دادن راهکارهای کاملتر و دقیقتر، خود نوشتار بلندی را نیاز دارد که به صورت جامعتر به آن پرداخته شود اما در این مقاله فرصت آن نبوده و به صورت کاملاً اجمالی به آن میپردازیم.
سؤال اول: حال با شناخت کاربران از وضعیت (بخوانید پشت پردههای) پیامرسانهایی مانند تلگرام، برخی از این کاربران سؤال میکنند که آیا از شبکههای خارجی استفاده نمایند یا خیر؟
برای این سؤال دو راه وجود دارد:
یکی اینکه اگر فرد حتماً لازم است از این پیامرسان استفاده نماید، سیمکارت خود را در یک گوشی جدا قرار داده و موضوعات ارتباطی و تمام دادهها و اطلاعات خود را در گوشی تلفن همراه خود که به اینترنت متصل نیست قرار دهد و یک تبلت یا گوشی یا هر واسط دیگری را برای این پیامرسانها در نظر بگیرد تا در صورت جاسوسی از تبلت یا گوشیتان هیچ اطلاعاتی (مانند کاربران تلفن همراه که شماره خانواده، اقوام، دوستان و همکارانتان میباشند و همچنین دادههای شخصی و خانوادگی و …) از فرد به سرقت نرود. همچنین بر روی دوربین تبلت یا گوشی یک مانع موقت قرار دهید و در نام کاربریتان مشخصات کامل را ننویسید (مشخصات دروغ هم ننویسید) و بیشتر از کانالهای آن و اخباری که میخواهید مطلع شوید فقط استفاده نمایید؛ اما با همه این ملزومات باز هم چون مجبورید گفتگوی دو یا چندنفره داشته باشید همچنان در معرض مهندسی اجتماعی خواهید بود که برای این مشکل هم تا میتوانید فضای سایبر را جای امنی برای گفتگو ندانید و اطلاعات مهمتان را از طریق خطوط ارتباطی تلفن و یا به صورت حضوری (در صورت امکان انجام دهید)
فضای سایبر یک محیط مدرن است که باید رفتار مدرن با آن داشت نه رفتار سنتی
راه دوم اینکه اگر میخواهید از همان گوشی تلفن برای ارتباطات اینترنتی استفاده نمایید از هیچ یک از پیامرسانهای خارجی استفاده ننمایید و از پیامرسانهای داخلی مانند بیسفون، ابرک، ساینا و … استفاده نمایید. لازم به ذکر است که در هیچ صورت اطلاعات شخصی مهم و خانوادگی خود را در گوشی که به اینترنت متصل است قرار ندهید.
باز هم باید تأکید کنم، دو روش فوق ضریب امنیت را بالا میبرد نه اینکه کاملاً امنیت را تأمین کند.
سؤال دوم: حال برخی از افراد که با نظام جمهوری اسلامی نیز زاویه دارند و یا مخالف این نظام هستند، موضوعی را مطرح میکنند که ما نمیخواهیم در پیامرسانهای داخلی با هم ارتباط داشته باشیم و اگر پیامرسانهای خارجی هم با کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس و یا رژیم جنایتکار اسرائیل و حتی روسیه همکاری میکنند، باز هم ما به آنها اعتماد میکنیم که اطلاعاتمان را داشته باشند؟!
در اینجا باید سه نکته را مطرح کرد:
یکی اینکه آیا نمیتوان اطلاعات سرویسهایی مانند پیامرسان تلگرام را از این شرکتها که تجاری هستند خریداری و یا با تعامل به اطلاعات این افراد دسترسی پیدا کرد؟! مگر نه این است که مواردی با تعامل با این شرکت کانالهای اخلاقی آن بسته میشد!
دوم اینکه اگر برخی از سرویسهای دیگر مانند وایبر و غیره هم اطلاعاتشان را ندهند آیا امکان حک و نفوذ وجود ندارد؟! در شرایطی که حتی سرویسهای خیلی امنتری مانند گوگل را میتوان هک نمود و اطلاعات کاربران را دزید که این مهم نیز توسط سرویسهای اطلاعاتی در دنیا متداول است.
فلذا درهرصورت پیامرسانهای خارجی نیز برای افراد داخل کشور ناامن است، حال با این شرایط نکته سومی که باید به این افراد گوشزد نماییم این است که آیا این افراد دوست دارند توسط سرویسهای اطلاعاتی مانند موساد، سیا و … مدیریت شوند و عملاً اطلاعات شخصی، خانوادگی و فکری خود را در اختیار این سرویسها قرار دهند و عملاً با این کار کنترل خود را به دست آنها دهند و یا میخواهند افرادی آزاد باشند؟!
در پایان نگارنده چند سؤال را مطرح مینماید:
کشورهای بزرگ که در شعار اقتصادیشان یک اصل اعتقادشان شده که (اگر یک دلار هزینه نمودی باید ۲ دلار از آن کسب نمایی) حال اگر به فرض هم یکی از سر انساندوستی اینگونه شبکههای اجتماعی را با میلیونها دلار راهاندازی نمود. آیا میتوان باز هم اعتماد نمود و اطلاعات خود و دوستان و خانواده خود را در اینگونه شبکهها قرار داد؟
کسانی که حتی کمترین شناخت ممکن را از تاریخ جهان دارند به خوبی میدانند که دشمنان اسلام، مسلمین و مستضعفین جهان جز به نابودی و حذف ملتی که به بردگی و استثمار آنان در نیاید راضی نخواهند شد و حال چه شده است که چنین نرمافزارهایی که میلیونها دلار هزینه ساخت آنها شده است را در اختیار ما قرار داده است؟ آیا میتوان باور کرد که همه اینها قربت الی آ… و از سر انساندوستی میباشد؟!
باز به بیانات مقام معظم رهبری در سالگرد امام راحل خرداد ۹۵ اشاره میکنم و به مردم و مسئولین توجه میدهم که ایشان فرمود:
استقلال فرهنگیبه اعتقاد بنده از همهی اینها مهمتر است. استقلال فرهنگی در این است که سبک زندگیرا، سبک زندگی اسلامی – ایرانی انتخاب بکنیم … امروز نظام سلطه برروی این مسئله دارد کار میکند؛ همین مسئلهی مهندسی اطّلاعات، این ابزارهای جدیدیکه وارد میدان شده است، اینها همه ابزارهایی هستند برای تسلّط بر فرهنگ یک کشور. بنده با این حرف نمیخواهم بگویم این ابزارها را از زندگی خودمان خارج کنیم؛ نهاینها ابزارهایی هستند که میتوانند مفید واقع بشوند امّا سلطهی دشمن را از اینابزارها بایستی سلب کرد. نمیتوانید شما برای اینکه مثلاً فرض بفرمایید رادیو وتلویزیون داشته باشید، رادیو تلویزیونتان را بدهید در اختیار دشمن؛ اینترنت همهمینجور است، فضای مجازی هم همینجور است، دستگاههای اطّلاعاتی و ابزارهایاطّلاعاتی هم همینجور است، اینها را نمیشود در اختیار دشمن قرار داد؛ امروز دراختیار دشمن است؛ وسیله و ابزار نفوذ فرهنگی است؛ ابزار سلطهی فرهنگی دشمن است.
امروزه قدرت نرم و منابع آن یکی از مؤثرترین نقشها را در مراودات سیاسی میان کشورهای قدرتمند ایفا میکند. قدرت به معنای توان تحمیل اراده بر دیگری میباشد و قدرت نرم به معنای به دست آوردن مطلوب از طریق ایجاد جاذبه است نه از راه جبر بهعبارتدیگر قدرت نرم برای پیروزی در صلح است و نه در جنگ. قدرت نرم از جذابیتهای فرهنگی، ایدهآلهای سیاسی و سیاستهای یک کشور ناشی میشود. منابع اصلی قدرت نرم یک کشور عبارتاند از: فرهنگ آن کشور، ارزشهای سیاسی و سیاست خارجی آن کشور.قدرت نرم در یک کشور به قدرت سخت وابسته نیست و ممکن است اعمال سیاستهای نادرست در اجرای یک طرح سخت باعث شود از قدرت نرم آن کشور یا گروه کاسته شود. در این مقاله به بررسی نقش قدرت نرم و بهرهگیری از فضای سایبر به عنوان یکی از ابزارهای آن برای تحمیل قدرت در روابط بینالملل و همچنین منابع قدرت نرم در کشورهای مختلف و بالأخص ایالات متحده آمریکا و اثر برخی عوامل کاهشدهنده قدرت نرم در این کشور پرداخته شده است.
۱- مقدمه
امروزه موضوع «گفتمان قدرت نرم» افق تازه و نگرش جدیدی را در موضوع «قدرت» مطرح کرده است. بهعبارتدیگر «نرمافزار گرایی» گفتمانی جدید را شکل داده که در قالب آن نظریه قدرت، منابع قدرت و حتی ابزارهای اعمال قدرت مورد بازخوانی و بازتولید قرار گرفته و در نتیجه چهرهای تازه از قدرت مطرح میشود که صرفاً از منظر نظریهپردازی نباید بررسی شود بلکه باید از منظر گفتمانی نیز به آن پرداخت. بهعبارتدیگر آنچه «گفتمان قدرت نرم» را از گفتمانهای پیشین متمایز میسازد، صرف توجه به ابعاد ذهنی قدرت نرم نیست؛ بلکه افزون بر آن، تلقیای است که از ماهیت قدرت با عنایت به هنجارها ارائه میدهد. در این گفتمان هنجارها با هویتی کاملاً عینی و واقعی به قدرت سازی میپردازند. حتی میتوان ادعا کرد که ابعاد مادی قدرت نیز زائیده و متأثر از همین هنجارها و روابط هنجاری هستند.[۱]
واژه لاتین «کوبرنن» یا «کوبرنتس» که به ترتیب به معنای کنترل کردن، کنترلکننده و یا سکاندار میباشند در طی زمان تغییر کرده و دو واژه «گاورن» – به معنای حکومت کردن – و «سایبر» یا «سایبرنتیک» را پدید آوردهاند. با توجه به این نکته میتوان اظهار داشت که فضای سایبر فضایی است که به صورت حقیقی و نه مجازی برای حکومت و ایجاد کنترل بر افراد ایجاد شده است.[۲]
۲- قدرت نرم
قدرت نرم عبارت است از توانایی کسب «مطلوب» از طریق جاذبه؛ نه از طریق اجبار و تطمیع. قدرت نرم از جذابیت فرهنگ، ایدهالهای سیاسی و سیاستهای یک کشور ناشی میشود. هنگامی که سیاستهای یک کشور از نظر دیگر کشورها یا اغلب کشورها مشروع و مورد قبول باشد، قدرت نرم آن کشور افزایش پیدا میکند. آمریکا از مدتها قبل با موضوع قدرت نرم آشنایی داشته و از آن برای گسترش سلطه خود استفاده ابزاری کرده و در این استفاده همواره از فناوری بهره جسته است. مصادیق زیادی بر وجود قدرت نرم آمریکا وجود دارد. آزادیهای چهارگانه مورد نظر روزولت رئیسجمهور آمریکا بر اروپا و سایر مناطق جهان در اواخر جنگ جهانی دوم، جوانهایی که پشت پرده آهنی از طریق رادیوی اروپای آزاد به موسیقی و اخبار آمریکایی گوش میکردند، و یا تظاهرات سمبلیک دانشجویان چینی با استفاده از نمادهای آزادی در میدان تینآنمن، دریافت یک نسخه از لیست حقوق شهروندان آمریکایی توسط افغانهای تازه آزادی یافته در سال ۲۰۰۱، تمایل کشورهای استقلال یافته بلوک شرق به تأسیس رستورانهای مکدونالد و استقبال بسیاری از مردم از سینمای هالیوود از جمله مظاهر قدرت نرم آمریکا هستند.[۱]
همچنین امروزه شاهد گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی موبایلی و کامپیوتری در جوامع مختلف هستیم که با توجه به این امر که اکثر شرکتهای مربوط به این شبکههای اجتماعی در خاک آمریکا میباشند و یا این موضوع که این شرکتهای دارای ارتباط عمیقی با دولتهای خود هستند و دولتهای آنها نیز با دولت ایالات متحده ارتباط سیاسی دارند میتوانند زمینه را برای نفوذ فرهنگی و تحمیل افکار جهت یافته بر مردم جوامع مختلف ایجاد نمایند.
ضمناً باید به این موضوع هم توجه داشت که شبکه جهانی اینترنت زیر نظر سازمانهای اطلاعاتی GCHQ، NSA، CSE، ASD و GCSB که به ترتیب مربوط به کشورهای انگلستان، آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزلند میباشند و به کشورهای «پنج چشم» شهرت دارند اداره و کنترل میشوند[۱۵] و شبکههای اجتماعی هم که بر بستر اینترنت کار میکنند خواسته یا ناخواسته ارتباطات عمیقی با این سازمانها دارند و اطلاعات خود را به صورت کامل در اختیار آنها قرار میدهند. [۱۴]
در واقع اگر بتوان دیگران را به نحوی هر چند به صورت ناخواسته وادار کرد که فرهنگ و ایدهآلهای شما را بپذیرند و آنچه را بخواهند که شما میخواهید، در این صورت مجبور نخواهید بود که برای همجهت کردن آنها با خود، هزینه زیادی صرف اجرای سیاست هویج و چماق کنید. البته بدیهی است که پیروزی در صلح به مراتب مشکلتر از پیروزی در جنگ است و استفاده مناسب و به موقع از قدرت نرم برای پیروزی در صلح ضروری است.
آنچه قبلاً بیشتر مطرح بوده قدرت سخت کشورها بوده است که در تعاملات و معادلات بینالمللی نقش اساسی را ایفا میکرده است. قدرت سخت، نیروی نظامی و اقتصادی ممکن است باعث شود دیگران مواضع خود را تغییر دهند که در اکثر این موارد مستلزم هزینه هنگفت است؛ اما گاهی اوقات میتوان بدون استفاده از تهدید یا پاداشی محسوس به نتایج مورد نظر دست یافت. راه غیر مستقیم به دست آوردن نیازها را وجهه دوم قدرت مینامند. قدرت نرم بر قابلیت شکل دادن به علائق دیگران تکیه دارد. در همین راستا، کشورهای سلطهگر برای وادار کردن دیگر کشورها به ایجاد تغییر در رفتارشان، به جای تهدید با استفاده از نیروهای نظامی یا تحریمهای اقتصادی، جذب دیگر کشورها به طرق مختلف را نیز در دستور کار سیاستهای جهانی خود قرار دادهاند.[۱]
قدرت نرم در واقع توانایی تعیین اولویتها است به گونهای که با داراییهای ناملموسی مانند: داشتن جذابیتهای فرهنگی، شخصیتی، ارزشهای سیاسی، نهادهای عمومی غیردولتی، استفاده از سازمانهای بینالمللی نشانها و مدالهای بینالمللی بتوانند سیاستهایی را پدید آورند که مشروع به نظر رسیده و یا دارای اعتبار معنوی باشند. قدرت نرم همچنین شامل توانایی جذب کردن است و این اغلب باعث مشارکت توأم با رضایت است[۳].
در این نوع نگرش حتی کشورهای بزرگ نیز مقهور کشورهایی همچون آمریکا میشوند زیرا: اولاً به واسطه سلطه جهانی آنها بر فیلم و تلویزیون میتوانند به رؤیاها و آرزوهای دیگران الهام بخشند و ثانیاً وجود این واقعیت که تعداد زیادی از دانشجویان کشورهای دیگر برای تکمیل تحصیلات خود به ایالت متحده میروند.[۱]
قدرت نرم نه تنها به قدرت سخت وابسته نیست بلکه با آن میتواند هیچ ارتباطی نداشته باشد. چه بسا سؤال تمسخرآمیز استالین مبنی بر اینکه پاپ چه تعداد لشکر دارد؟ اشاره به قدرت سخت باشد غافل از آن که باید گفت که واتیکان دارای قدرت نرم میباشد. البته به دست آوردن قدرت نرم یک موضوع است اما حفظ آن چه بسا موضوعی به مراتب مهمتر است. بهعنوانمثال زمانی اتحاد جماهیر شوروی سابق قدرت نرم قابلتوجهی داشت، اما پس از تجاوز به لهستان و چکسلواکی اغلب آن را از دست داد. حتی باوجوداینکه منابع سخت نظامی و اقتصادی شوروی در حال رشد بود اما قدرت نرم آن کشور کاهش پیدا کرد. در واقع به دلیل سیاستهای بیرحمانهای که اتحاد جماهیر شوروی در پیش گرفته بود، قدرت سخت آن کشور حتی باعث کاهش قدرت نرم آن نیز شده بود. در مقابل حوزه نفوذ شوروی در فنلاند به واسطه میزانی از قدرت نرم تقویت شد. از طرف دیگر هنگامی که فرانکلین روزولت قدرت نرم «سیاست همسایه خوب » (good neighbor policy) خود را در سال ۱۹۳۰ بکار گرفت، حوزه نفوذ ایالت متحده در آمریکای لاتین نیز تقویت شد.[۱]
وجود و تنوع مؤسسات و نهادها خصوصاً نهادهای عمومی غیردولتی نیز میتوانند باعث افزایش منابع قدرت نرم کشور شود. به همین منظور، انگلستان در قرن نوزدهم و ایالات متحده در نیمه دوم قرن بیستم با ایجاد ساختاری از نهادها و قواعد بینالمللی، باعث ارتقا ارزشهای خود شدند. امروزه آنقدر بر تنوع و حوزه فعالیت این نوع نهادها افزوده شده است که ما شاهد تأثیرگذاری برخی از آنها در اموری در سطح بینالمللی هستیم. برخی از این نهادها و قواعد بینالمللی که با ماهیت دموکراتیک و لیبرال انگلستان و سیاستهای اقتصادی آمریکا سازگار هستند را میتوان بدین صورت نام برد: تجارت آزاد (free trade)، نظام پولی طلا (gold standard) در انگلستان؛ و صندوق بینالمللی پول (International Monetary Fund)، سازمان تجارت جهانی (WTO) و سازمان ملل (UN) در ایالات متحده.[۱]
۲-۱- منابع قدرت نرم
منابع اصلی قدرت نرم در یک کشور عبارتاند از: فرهنگ آن کشور (آن بخشهایی که برای دیگران دارای جذابیت است)؛ ارزشهای سیاسی (در مواردی که در داخل و خارج کشور مورد توجه باشند)؛ و بالاخره سیاست خارجی.
فرهنگ عبارت است از دستهای از ارزشها و اعمال که به یک جامعه معنا میبخشد. فرهنگ نمودهای زیادی دارد.[۱]
به نظر ادوارد تایلر مردمشناس بزرگ انگلیسی، فرهنگ مجموعه پیچیدهاى است که شامل مجموعه علوم و دانشها، اعتقادات، هنرها، افکار و عقاید، صنایع، تکنیک، اخلاق، قوانین و مقررات، سخن، عادات و رسوم و رفتار و ضوابطى است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرامیگیرد و در قبال آن تعهداتى به عهده دارد]۴[. همچنین فرهنگ را میتوان مجموعهای از باورها و پندارهای ارزشی تعریف کرد که در آدابورسوم، زبان، ادبیات، مذهب، و سایر میراثهای فرهنگی تجلی مییابد و رویهمرفته بر خلقوخوی مردم اثر میگذارد. بهعبارتدیگر فرهنگ، حقیقت و هویت معنوی ملتها است که ساختار کیفی زندگی یک ملت را مشخص نموده به گونهای که زندگی کمی و مادی او را تحت تأثیر قرار میدهد. اما در تعریف فرهنگ اسلامی علاوه بر ویژگیهای فوق، شاخص دیگری وجود دارد که آن را از سایر فرهنگها متمایز میکند. در تعریف فرهنگ اسلامی گفتهاند، فرهنگ اسلامی مجموعهای از اعتقادات و اصول اسلامی آداب رسوم، اخلاق، ارزشها و قوانین است که از وحی سرچشمه گرفته شده است ]۶[.
وقتی فرهنگ یک کشور هم به واسطه محتوا و هم به واسطه تبلیغات بتواند به عنوان ارزش جهانی قلمداد شود بهنحویکه بنیاد سیاستهای آن را علایق و ارزشهای مشترک جهانی شکل دهد، احتمال اینکه نتیجه مطلوب با هزینه اندک و مبتنی بر قدرت نرم تحصیل شود، افزایش مییابد. افزایش این احتمال به واسطه این است که چنین فرهنگی بین جاذبهها و وظایف رابطه ایجاد میکند. البته باید توجه داشت که ارزشهای محدود و فرهنگهای ناحیهای کمتر میتوانند قدرت نرم ایجاد نمایند. بدیهی است که فرهنگ غنی اسلامی با توجه با سازگاری آن با فطرت انسانها اگر خوب تبیین و پیادهسازی شود به راحتی میتواند قدرت نرم بسیار مؤثری را ایجاد کند. ایالات متحده به واسطه وسعت جغرافیایی، تنوع قومیتی، تسلط بر فناوری و ابزار رسانهای توانسته به روشهای مختلف در بسیاری از جوامع فرهنگسازی کند. بنا بر نظر جوزف نای نویسنده آلمانی، قدرت نرم آمریکا حتی بزرگتر از داراییهای نظامی و اقتصادی آن ارزش دارد. فرهنگ ایالات متحده، صرفنظر از سطح آن به شدت در حال گسترش به کشورهای دیگر است. سلطه فرهنگی شوروی سابق فقط مربوط به مرزهای نظامی خودش بود؛ اما قدرت نرم آمریکا امروزه در گسترهی وسیعتری مطرح است]۱ .[
اینجاست که میتوان فضای سایبر را باز به عنوان بازویی قدرتمند برای گسترش دیدگاههای فرهنگی در نظر گرفت.
کشوری مانند ایالات متحده امروزه از طریق احاطه بر همین فضا و با استفاده از ابزار رسانه مانند فیلمهای هالیوودی توانسته است فرهنگ باطل خود را به جهان صادر کند و خود را به عنوان یک ابر قدرت در جهان معرفی کند حال آنکه امروز تمام مردم جهان شاهد ضعف این کشور در عرصههای مختلف هستند. آنچه باعث شده است که باوجوداین همه ضعف در پیکره این نظام هنوز این کشور بتواند سر پا بایستد پنهان شدن پشت نقاب رسانه و فضای سایبر است. همانطور که افراد میتوانند چهرهای غیر از چهره واقعی خود در فضای سایبر به نمایش بگذارند که به اصطلاح «آواتار» نیز شناخته میشود؛ امروزه ایالات متحده آمریکا نیز چهره اصلی خود را پشت آواتاری به ظاهر قدرتمند که از خود در فضای رسانهای و سایبر ساخته است پنهان میکند. برخی تحلیل گران رفتار ناشی از قدرت نرم یعنی جاذبه را با منابع فرهنگی که گاهی ایجاد کننده قدرت نرم هستند اشتباه گرفتهاند. مثلاً مورخی مانند نایل فرگوسن قدرت نرم را نیروهای غیر سنتی از قبیل کالاهای فرهنگی و بازرگانی توصیف میکند که امروزه نقش مؤثری را در اعمال نفوذ ایفا میکنند]۱ .[ البته ازاینگونه افراد نباید انتظار داشت که مردم کشورهای اسلامی را عاشق ایالات متحده کنند. البته فرهنگ عمومی همیشه یک منبع برای تولید قدرت نرم بوده اما اثر بخشی هر منبع به شرایط آن بستگی دارد. بهعنوانمثال ترویج پوشش غربی در جامعهای که فرهنگ مردم ریشه در دین و مذهب اسلامی دارد باعث به وجود آمدن نارضایتی و کاهش قدرت حکومت در آن جامعه میشود مانند قانون کشف حجاب که در زمان پهلوی در ایران رخ داد.
فیلمهای آمریکایی که ایالاتمتحده را در کشورهای چین و آمریکای لاتین جذاب نشان میدهند در کشورهایی مانند عربستان سعودی و پاکستان ممکن است نتیجه عکس داشته باشد. اما نظرسنجیها در حالت کلی نشان میدهد که فرهنگ همگانی و عامه باعث شده است ایالات متحده در نظر دیگران «هیجانانگیز، خوش آب و رنگ، ثروتمند، قدرتمند، و دارای آخرین درجه از مدرنیته و نوآوری» به نظر برسد. چنین تصویرهایی در عصری که مردم دوست دارند به عنوان شهروندان، از سبک آمریکایی زندگی تبعیت نمایند؛ مخاطب دارد هر چند از آفات آن از قبیل بدی وضعیت محیطزیست، آسیب دیدن عدالت اجتماعی،تضعیف نهاد خانواده، به وجود آمدن روابط نامشروع جنسی و بیماریهای ناشی از آن آگاهی دارند.[۱]
تجارت یکی از راههای انتقال فرهنگ است. اما این انتقال بر اساس ارتباطات مرزی، ملاقاتها و تعاملات انجام میشود. اعتقادات و ارزشهای آمریکایی از طریق دانشجویانی که همهساله از دانشگاههای آنجا فارغالتحصیل میشوند و به کشورهای خود بازمیگردند، صادر میشود. این مسئله ممکن است که در ابتدا به عنوان منبع قدرت به حساب نیاید ولی با استمرار آن و در طول چندین سال میتواند نگرش مردم آن جامعه را نسبت به فرهنگ آمریکایی تغییر دهد که خود یک منبع قدرت برای آمریکا محسوب خواهد شد. همچنین این اطلاعات باعث دسترسی آسان آمریکا به نخبگان این کشورها میشود که عمدتاً نقش مهمی در قدرت دارند. فرزندان اغلب رهبران چینی تحصیل کرده آمریکا هستند و میتوانند تصویری از ایالات متحده به نمایش بگذارند که میتواند با آنچه در تبلیغات چینی تصویر میشود، مغایرت داشته باشد. همچنین در متقاعد ساختن پرویز مشرف رئیسجمهور پاکستان در پیروی و حمایت از معیارهای آمریکا در مورد افغانستان، شاید کار کردن پسر وی در بوستون در رسیدن به این هدف بیتأثیر نبوده است.[۱]
۲-۲- فرهنگ به عنوان قدرت نرم
کارشناسان فرهنگی غربی اغلب بین فرهنگ عالی و فرهنگ عامه تمایز قائل میشوند. برخی با این نظریه موافق هستند که فرهنگ عالی آمریکا برای این کشور قدرت نرم تولید میکند. برای مثال میتوان به سخن کالین پاول وزیر امور خارجه ایالات متحده اشاره کرد که گفته بود”من فکر میکنم برای کشور ما هیچ دارایی ارزشمندتر از دوستی رهبران آینده جهان که در اینجا تحصیلکردهاند، نیست”. دانشجویان بینالمللی معمولاً با درک بهتری از ارزشها و نهادهای آمریکایی به خانه بازمیگردند. در واقع میلیونها نفری که در طول سالها در ایالات متحده تحصیل کردهاند گنجینهای از حسن نیت را برای آمریکا تشکیل میدهند]۱ .[البته آمریکا تنها به این حسن نیت اکتفا نمیکند و کسانی که برای ادامه تحصیل به این کشور میروند را از بدو ورود زیر نظر داشته و رفتار آنها را کنترل میکند تا در صورت بروز هرگونه خطا از قبیل انحرافات اخلاقی و یا شیطنتهای سیاسی از آنها گافگیری کند و درصورتیکه این افراد پس از بازگشت به کشور خود به سمتی مهم دست یافتند از این اطلاعات بر علیه آنها سوءاستفاده کند و یا آنها را وادار به اجرای برخی از اهداف خود کند.
در واقع، تماسهای فرهنگی عالی، اغلب برای ایالات متحده در طول جنگ سرد قدرت نرم به وجود آورد. تعداد زیادی از نهادهای غیردولتی آمریکایی مانند تئاترها، موزهها، و شرکتهای اپرا در اتحاد جماهیر شوروی برنامه اجرا کردند. یکی از موسیقیدانهای شوروی بیان کرده که به آنها تعلیم داده بودند تا باور کنند غرب رو به انحطاط است؛ از طرفی هم، هر ساله ارکست سمفونیهای بزرگی از بوستون، فیلادلفیا، نیویورک و سانفرانسیسکو به اینجا میآمدند و برای ما این سؤال به وجود میآمد که چگونه غرب رو به انحطاط، میتواند چنین ارکستهای سمفونی عالی را به وجود بیاورد؟]۱ [
مبادلات علمی و دانشگاهی نیز نقش مهمی را در افزایش قدرت نرم آمریکا ایفا میکنند. در سال ۱۹۵۰، تنها ۴۰ تا ۵۰ دانشجو و فارغالتحصیل از هر کشور در این مبادلات شرکت کردند اما تأثیرات یک سیاست قوی میتواند حتی بر این تعداد کم هم اثر داشته باشد. به دلیل اینکه مبادلات فرهنگی بر نخبگان جامعه تأثیر میگذارد لذا یک یا دو تماس مهم، ممکن است تأثیرات سیاسی زیادی داشته باشد. برای مثال الکساندر یاخلف تحت تأثیر بسیار زیاد استاد علوم سیاسی دوران تحصیلش در دانشگاه کلمبیا در سال ۱۹۵۸، یعنی دیوید ترومن (سی و سومین رئیس جمهور ایالات متحده ۱۸۸۴-۱۹۷۲) قرار داشت. وی سرانجام به عنوان یکی از اعضای کلیدی پولیت بورو (بالاترین مرجع قانونگذاری در حزب کمونیست شوروی سابق )، و یکی از روشنفکران کلیدی در زمان رهبری گورباچوف شد]۱.[ جذابیت و قدرت نرمی که از تماسهای فرهنگی میان نخبگان به وجود میآمد، سهم مهمی را در اهداف سیاسی آمریکا ایفا میکرد. همانطور که بن واتنبرگ نویسنده، جامعهشناس و مفسر آمریکایی که در سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ رابطه نزدیکی با رهبران حزب دموکرات داشته است نیز تأکید کرده فرهنگ آمریکایی شامل درخشندگی، سکس، خشونت، پوچگرایی و مادهگرایی است. البته این فرهنگ همچنین ارزشهای آمریکایی را ترسیم میکند که باز، پویا، مبتنی بر استقلال فردی، ضد سازمانی، کثرتگرایانه، اراده گرا، عوامپسند، و آزاد میباشد. این گونه مضامین که اغلب با اعتقادات، فرهنگ و فلسفه وجودی یک کشور ممکن است زاویه داشته باشد به واسطه ابزار قدرت نرم در نهایت باعث جذب مردم به فرهنگ آمریکایی میشوند. این مضامین از سیاست یا اقتصاد قدرتمندتر بوده و باعث پیشبرد سیاست یا اقتصاد نیز میشوند.[۱]
جذب فرهنگ عامه آمریکایی توسط مخاطبان خارجی ممکن است در طول زمان بیگانگی این فرهنگ با فرهنگ آنان را از بین ببرد. چنین اتفاقی برای برخی برنامههای آمریکایی در اروپا افتاده است. بهعنوانمثال استقبال اروپاییها از برنامههای غرب وحشی آمریکا در قرن ۱۹ و اخیراً هم برنامههای شبکه MTV آمریکا ( شبکه بینالمللی آمریکایی برای پخش موسیقی و برنامههای سرگرم کننده ) کاهش یافته است.[۴]
بااینوجود؛ در زمینه اخبار تلویزیون، یک تغییر سیاسی واضحی رخ داده است. در طول جنگ خلیج فارس، شبکههای CNN و BBC زمینه مناسبی برای چارچوببندی موضوع داشتند. بهعنوانمثال تجاوز عراق به کویت در آگوست ۱۹۹۱ توسط این شبکهها با واژه «تعرض عراق» توصیف شد درصورتیکه عراقیها به عنوان «بازپسگیری استان از دست رفته کویت» به آن نگاه میکردند. با گذشت زمان و این بار در جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ شبکه تلویزیونی الجزیره و دیگر شبکههای تلویزیونی در شکلدهی به موضوع، رقیبان فعالی به شمار میآمدند و عملاً قدرت نفوذ شبکههای آمریکایی به صورت مستقیم کاهش یافت که این خود میتواند رویکرد و سیاست جدیدی تلقی شود که آنان پیشگرفتهاند. با توجه به این مسائل با مقایسه سال ۲۰۰۳ با سال ۱۹۹۲ متوجه میشویم که تأثیر شبکههای تلویزیونی در قدرت نرم آمریکا در منطقه کاهشیافته است.[۵]
هوشمندانه نیست که قدرت نرم را فقط در ایجاد تصویر مطلوب در اذهان، روابط عمومی و محبوبیت زودگذر خلاصه کرد. در واقع قدرت نرم نوعی قدرت است، یعنی وسیلهای برای حصول به نتایج مطلوب است. لذا باید توجه داشت که اگر اهمیت جاذبه کشور خود برای کشورهای دیگر را دست کم بگیریم، به ناچار باید هزینه این کار را پرداخت کرد.[۱]
از همه مهمتر، وقتی مردم یک کشور آنقدر از آمریکا متنفرند که طرفداری از آمریکا به معنای مرگ سیاستهای ملی آن کشور است، رهبران سیاسی آن کشور نخواهند توانست برای کمک به آمریکا امتیازاتی را قائل شوند. بهعنوانمثال بعد از جنایاتی که آمریکا در عراق یا افغانستان به وجود آورد و یا کشتاری که هماکنون گروه داعش در عراق پیش گرفته است نه تنها قدرت نرم آنها را افزایش نمیدهد بلکه باعث به وجود آمدن یک انزجار عمومی از آنها خواهد شد. نتیجه این امر آن است که چه آنها بتوانند با این خشونت دولت خود را سر کار آورند چه شکست خورده و حکومت مردمی شکل بگیرد، در هر دو صورت به دلیل سابقه خشونت باری که از خود به جا گذاشتهاند مردم از آنها تنفر داشته و هیچگاه همجهت با سیاستهای آنها نخواهند شد. قبلاً اشاره شد که قدرت نرم از ارزشهای فرهنگی و سیاستهای ملی و سیاست خارجی شکل میگیرد؛ بسیاری از اثرات فرهنگ آمریکایی، خوب یا بد، خارج از کنترل حکومت است. اما حکومت میتواند هنوز یک اثرگذاری بزرگ در این زمینه داشته باشد. به همین منظور ملاحظه میشود که کارهای بیشتری برای بهبود دیپلماسی عمومی آمریکایی در همه ابعاد انجام میگیرد. لذا آنها توانایی پخش عمومی برنامهها و پخش برنامههای مخصوص در اینترنت را شدیداً افزایش میدهند. اما هر دوی اینها باید بر مبنای گوش دادن بهتر باشد زیرا همانطور که اشاره شد زمانی پخش این برنامهها باعث افزایش قدرت نرم خواهد شد که بتواند مخاطبین خود را جذب کند و درک این موضوع تنها از طریق مشاهده و تحلیل بازتاب پخش این برنامهها در جامعه خواهد بود. بنا بر نظر نیوت گینگریچ رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا در بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ اثرگذاری و موفقیت استراتژی ارتباطاتی ایالات متحده به طور مستمر میتواند بر مبنای ”کشور با کشور” اندازهگیری شود. یک سازمان مستقل در زمینه امور همگانی باید تشکیل شود و به طور هفتگی چگونگی آگاهی مردم، حداقل ۵۰ کشور بزرگ دنیا از پیامهای آمریکا را به اطلاع مردم برساند. وی معتقد است چنین روشی به انتخاب موضوعات مرتبط و تنظیم عکسالعملهای کوتاهمدت کمک میکند و به شدت باید سرمایهگذاری بر قدرت نرم را افزایش داد.[۱]
۳- منابع قدرت نرم آمریکا
ایالات متحده منابع بالقوه بسیاری دارد که میتواند قدرت نرم فراهم کند، مخصوصاً هنگامیکه سهم توانایی اقتصادی این کشور را – نه فقط به خاطر توانگری و ثروتی که ایجاد میکند بلکه به دلیل شهرت و جذابیتی که همراه خود میآورد – مورد لحاظ قرار دهیم. آمریکا نه تنها دارنده بزرگترین اقتصاد جهان است بلکه نزدیک نیمی از ۵۰۰ شرکت برتر جهان نیز آمریکایی میباشند و این تعداد پنج برابر بیشتر از رتبه بعدی یعنی ژاپن است. از ۱۰۰ مارک برتر جهانی ۶۲ برند آمریکایی هستند. در مورد مکاتب اقتصادی نیز، از ده مکتب برتر جهانی، هشت مورد آن آمریکایی میباشند.[۱]
شاخصهای اجتماعی نیز موارد مشابهی را نشان میدهند. به موارد زیر توجه کنید:
در زمینه جذب مهاجرین خارجی، ایالات متحده در مقایسه با کشور آلمان – که در رتبه دوم قرار دارد – نزدیک به شش برابر بیشتر، ورودی مهاجر دارد.
ایالات متحده صادر کننده شماره یک فیلمهای سینمایی و برنامههای تلویزیونی در جهان میباشد و این در حالی است که کمپانی بالیوود هند هر ساله تعداد فیلم سینمایی بیشتری تولید میکند.
از یکمیلیون و ششصد هزار دانشجویی که در دانشگاههای خارج از کشورشان تحصیل کردهاند ۲۸% در ایالات متحده هستند که این میزان در انگلستان ۱۴% است.
در سال ۲۰۰۲ بیش از ۸۶ هزار محقق خارجی در مؤسسات آموزشی آمریکا اقامت داشتهاند.
ایالات متحده بیش از هر کشور دیگری کتاب چاپ میکند.
فروش موسیقی دو برابر بیش از رتبه بعدی یعنی کشور ژاپن دارد.
بیش از ۱۳ برابر کشور ژاپن، در اینترنت، وب سایت دارد.
رتبه اول را در جایزه نوبل فیزیک، شیمی و اقتصاد داراست و در جایزه نوبل ادبیات با فاصله بسیار کمی نسبت به رتبه اول یعنی فرانسه قرار دارد. (البته باید توجه داشت که نهادهای تعیین کننده این جوایز در خود آمریکا قرار دارند و این خود میتواند در تعیین جوایز نقش داشته باشد و خود نوعی منبع تولید قدرت نرم به حساب میآید)
۴ برابر بیشتر نسبت به رتبه دوم یعنی ژاپن مقالات علمی و روزنامهای چاپ میکند.[۱]
وجود شرکتهای بزرگ خدمات دهنده مرتبط با وب مانند موتورهای جستوجوی گوگل و یاهو، مرورگرهای اینترنتی مانند کروم و فایرفاکس.
شرکتهای بزرگی مانند ماکروسافت و اپل در زمینه ساخت سیستمعامل.
شبکههای اجتماعی مختلف مانند فیسبوک، توییتر، گوگل پلاس، گوگل تاک، هنگاوتس، اینستاگرام و …
استانداردهای پروتکلهای ارتباطی مانند TCP\IP
سازمانهای استانداردسازی جهانی مانند IEEE، ISI، IETF، سازمان انرژی اتمی، سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول و …
دلار به عنوان ارز مبنا برای تبادلات
زبان انگلیسی به عنوان زبان بینالمللی
البته برخی از ویژگیهای ایالات متحده این کشور را مرکز جهانیسازی قرار داده است. آمریکا همواره سرزمین مهاجرت بوده است. فرهنگ و جامعه چند قومی این کشور بازتابی از بخشهای مختلف دنیا میباشد. مهاجرت باعث شده تا همه دنیا امکان عرضه این سنتها را در ایالات متحده داشته باشند و به همین دلیل است که وقتی به تأسیس کنندگان بسیاری از شرکتهای بزرگ آمریکایی نگاه انداخته میشود متوجه این موضوع میشویم که آنها ملیت آمریکایی ندارند این مسئله در نهایت، ایالات متحده را تبدیل به آزمایشگاهی برای آزمایشهای فرهنگی کرده است تا آنجا که سنتهای مختلف با یکدیگر ترکیب شده و صادر میشوند. ضمناً، به خاطر حجم گسترده اقتصاد آمریکا، این کشور بزرگترین بازاری است که در آن میتوان به این نکته پی برد که کدام فیلم، سرود یا بازی مخاطبین مختلف و بیشتری را جذب خواهد کرد. انواع تولیدات و ایدههای مختلف آزادانه در ایالات متحده پیاده شده و به سهولت به بیرون از کشور جریان مییابند. بیدلیل نیست که بسیاری از آسیاییها پیتزا را غذایی آمریکایی میدانند!.[۱]
بسیاری از مکانیزمهایی که جهانیشدن را پیش میبرند خصوصیات برجسته فرهنگی و اقتصادی ایالات متحده هستند. بخش بزرگی از انقلاب اطلاعات نشأتگرفته از اقتصاد آمریکاست و قسمت بزرگی از محتویات شبکههای اطلاعات جهانی هم اکنون در این کشور تولید میشود. گاهی اوقات دوری جستن از استانداردهای آمریکایی، نظیر ویندوز مایکروسافت یا اینترنت – با وجود اینکه شبکه گسترده جهانی World Wide Web در اروپا اختراع شد – سخت است. از سوی دیگر برخی رویهها و معیارهای متعارف آمریکا همانند استفاده از سیستم اندازهگیری پوند و فوت – بیش از سیستم اندازهگیری گرم و متر – گرفته تا مجازاتهای مربوط به مرگ، آزادی خریدوفروش اسلحه در جامعه،آزادیهای نامشروع جنسی مانند همجنسبازی، نادیده گرفتن حقوق زن و استفاده ابزاری از او، با حیرتزدگی و یا حتی خصومت آشکار دیگران مواجهاند.[۷]
۴- نتیجهگیری
با توجه به مسائل مطرح شده میتوان دریافت که در جهان امروز دیگر قدرت تنها به داشتن یک ارتش نیرومند نمیباشد بلکه در کنار آن قدرت نرم نیز مورد نیاز است. چهبسا کشوری دارای یک ارتش نیرومند نظامی باشد ولی در عرصه قدرت نرم حرفی برای گفتن نداشته باشد. در این شرایط این کشور بسیار ضربهپذیر خواهد بود چه از لحاظ فرهنگی، چه از لحاظ اقتصادی و از بسیاری جنبههای دیگر که خسارات ناشی از آن میتواند چندین برابر یک جنگ سخت باشد.
از سوی دیگر خسارتهای به وجود آمده در جنگ نرم بر خلاف جنگ سرد میتواند سالها بعد خود را نمایان کند به این معنا که ممکن است شما سالها در جنگ نرم با کشوری خاص بوده بدون آنکه خود از آن خبر داشته باشید و سالها بعد زمانی متوجه خسارات ناشی از آن میشوید که دیگر کاری نمیتوان کرد.
فضای سایبر به عنوان یکی از ابزار جنگ نرم پتانسیل بسیاری برای تسلط بر ذهن و افکار انسانها دارد و میتوان از آن هم در جهت رشد و تعالی بشر و هم در جهت انحطاط او استفاده کرد. با توجه به اینکه این فضا هماکنون در دست دشمن است و با افکار شیطانی او مدیریت و قانونگذاری میشود بازی در این زمین در نهایت به نفع او تمام خواهد شد پس برای اینکه بتوان در این نبرد پیروز شد باید یا زمینبازی جدیدی تعریف کرد به این معنا که زیرساخت ارتباطاتی و اطلاعاتی کشور به معنا واقعی از سختافزار تا نرمافزار مربوطه بومیسازی شود همانند کاری که در روسیه انجام گرفته یا اینکه قوانین حاکم بر آن تغییر پیدا کند به این معنا که پروتکلهای ارتباطی در فضای سایبر و قوانین حاکم بر اینترنت بومیسازی شود.
امروزه سرمایهگذاریهای کلانی در کشورهای قدرتمند روی این زمینه انجام شده است لذا باید در کشور عزیزمان ایران نیز جدیتر به این موضوع پرداخته شود تا به حول قوه الهی در این عرصه نیز مانند دیگر عرصهها قدرتمند شویم.
منابع:
اس.نای، جوزف، قدرت نرم ابزارهای موفقیت در سیاست بین الملل، ترجمه: سید محسن روحانی-مهدی ذوالفغاری، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)،۱۳۸۷
بهار علی، اکبر -دانشجوی دکتری دانشگاه امام حسین(ع)- محمدی، علی -دانشکده و پژوهشکده مهندسی فاوا، بررسی و شناسایی سازمان امنیت ملی آمریکا، نخستین همایش ملی دفاع سایبری، ۱۳۹۰
گرن گرینوالد، No place to hide، Metropolitan Books، ۲۰۱۴
تاریخ بشر در هر دوره با پدیدههای تکنولوژیک جدیدی مواجه شده است کـه هـر یـک در زمـان خـود تحولاتی را ایجاد کردهاند. این تحولات عمدتاً در راستای تسهیل زنـدگی بشـر و افـزایش توانمندیهای وی ارزیابی شده است. دورهی اخیر نیز از این روند مستثنا نیست، اما آنچـه انکارناپـذیر اسـت، رشـد پرشتاب و سرعت این تحولات تکنولوژیک است که باعث شده است هر پدیده پـیش از آنکـه بـه طـور درست شناخته شود و کاربرد آن در تسهیل زندگی فرد بررسی شود تبدیل به یک نیاز اصلی شـده و بـه سبک زندگی وی شکل تازهای بدهد.
در سال ۱۳۸۸ که استاد حسن عباسی از عمق نفوذ آژانس امنیت ملی آمریکا در شبکههای اینترنت و ارتباطی خبر داد کمتر کسی فکر میکرد این صحبتها تا به این حد حقیقت داشته باشد. بخشی از این صحبتها را که در مهرماه ۹۰ بیانشده را مرور میکنیم:
«تأکید میکنم که مالک اینترنت در جهان همین سازمان NSA یعنی آژانس امنیت ملی آمریکاست. آژانس امنیت ملی ایالاتمتحده آمریکا کنار «جاده بالتیمور، در شهر واشنگتن دیسی» در زیرزمین، تأسیسات عظیمی ایجاد کرده است که در مقابل حملات اتمی مقاوم است و آنجا به نوعی مغز جهان را به وجود آورده است. این مرکز ۳ میلیارد پیام سایبری را در روز به دقت رصد میکند.
ساختمان سازمان NSA در شهر واشنگتن دیسی امریکا
شبکه اینترنت کاملاً تحت کنترل و رصد سازمان امنیت ملی آمریکا است و اینکه عدهای در داخل کشور ما اعتراض میکنند که دولت به فضای اینترنت، امنیتی نگاه میکند اشتباه است زیرا واقعاً آمریکا از طریق این شبکه همه ما را کنترل میکند و همچون پادگان تحت فرماندهی اوست و رئیس این پادگان یک ژنرال در نیروی دریایی آمریکاست که به وزارت دفاع آمریکا مأمور میشود، بنابراین باید بدانیم رئیس این شبکه یک نظامی است.
سازمانی تحت عنوان NSA در سال ۱۹۵۳ شکل گرفت. NSA در جهان، اینترنت را بهمثابه یک شبکه عصبی برای جهان به وجود آورد که به تدریج با ظهور و بروز فناوریهای جدید، هرگونه تبادل پیام و اطلاعات در جهان از طریق این شبکه اینترنت صورت پذیرد و هرگونه تبادل اطلاعات در اینترنت نیز از طریق مغز جهان (تجهیزات مخابراتی و امنیتی موجود در آمریکا) عبور کرده و پردازش گردد.
NSA تمامی پیامها، تراکنشها، تبادل اطلاعات و … در سطح جهان را از طریق اینترنت و از طریق سوپرکامپیوترهای موجود در بستر سازمانی خود کنترل و پردازش مینماید.
جهان امروز دارای مغزی است که تمام اطلاعات در آنجا پردازش و کنترل میشود. ما در قالب ۳۰۰ جلد کتاب، اطلاعات مربوط به همین موضوع را آماده کرده و به دستگاههای امنیتی و تصمیمساز ارائه دادهایم. وقایع پس از انتخابات سال ۸۸ و روشن شدن نقش توئیتر و فیسبوک در شایعهپراکنی و پروپاگاندای دشمن را آشکار کرد، بعد از حوادث انتخابات سازمانهای امنیتی کشور خواستند مسئله نفوذ در این حوزه را بررسی کنیم لذا در کمتر از ۴۵ روز ساختار سازمان NSA را به عنوان مغز سیستم سایبری جهان به عنوان صاحب و مالک اینترنت تهیه کردیم و در طی ۲ سال گذشته حدود ۱۰۰ سخنرانی دانشگاهی، نگرانی خود را از این موضوع تبیین کردیم. آنچه که امروز موجب نگرانی بنده است، این است که ما با نوع گستردهای از بیاعتنایی در حوزه فضای سایبری از سوی مسئولان مواجه هستیم در حالی ما باید فضای سایبر حضور داشته باشیم.»[۱]
جرج بوش در بازدید از سازمان NSA
اگر رسانههای مجازی و مکتوب اگر این صحبتها را باور میکردند انعکاسی در رسانههایی که برای ترک دیوار خبر مخابره میکنند، پیدا میکرد. حتی استاد حسن عباسی در برنامه دو نیم ساعت شبکه خبر در سال ۹۰ با موضوع امنیت در فضای سایبری اظهار داشت که موبایل استفاده نمیکند و اطلاعات شخصی ایشان در اینترنت نیست یا مخدوش است. در قضاوت و نگاه عرف امروز جامعه، نداشتن موبایل و گوشی هوشنمد و عدم استفاده شخصی در اینترنت تحجر و سختگیری افراطی به نظرمی رسد و لذا ایشان را یکی از نظریهپردازان و نیز قربانیان توهم توطئه میخواندند. ایشان و همه کسانی (عمداً از طبقه انقلابی و مذهبی جامعه) که به همه چیز بدبین هستند و معتقدند که جهان امروز را مستکبرین با انبوهی از نیرنگ و فریب اداره میکنند و نظم نوین جهانی محصول اتاقهای فکر مستکبرین و ابرقدرتها است و این انبوه نقشههای استعماری شبانه روز در سرتاسر دنیا و در تمامی ساختارهای اطلاعاتی اجتماعی سیاسی و حتی محصولات تکنولوژیک در حال پیادهسازی است.
استاد حسن عباسی در برنامه دو نیم ساعت با موضوع امنیت در فضای سایبری-شهریور ۹۰
این نگاه به جهان امروز در نگاه و تفسیر غربگرایان و تجددخواهان وطنی تفکراتی است که زندگی را زهر میکند. نشانه تحجر و افکار طالبانی است. و بسط این فکر در اداره جامعه و سیاست باعث عقبماندگی و انزوا و خارج شدن جامعه از مدار رشد و توسعه با معیارهای جهان مدرن میشود. باعث ایجاد تنش با جهان میشود. باعث قطع رابطه با کشورهای به اصلاح پیشرفته غربی میشود.
در کلام روشنفکران و سیاسیون غربگرا و اصلاحطلب مضرات این نگاه به جهان امروز و کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا باعث عدم اعتماد به آنها میشود و این عدم اعتماد و تنش و بدبینی توهمی باعث عدم استقبال از شرکتهای بینالمللی و چندملیتی و عدم سرمایهگذاری خارجی میشود و در نتیجه رشد و توسعه اقتصادی و رفاه در کشور حاصل نخواهد شد. پس راه کسب خوشبختی برای ایرانیان با تعریف رفاه و لذت، و البته بهشرط بدون عزت و هویت با هضم شده در فرهنگ دنیوی غرب است. مانند کره، ژاپن، مالزی، عربستان و…
به فرازی از مقاله مشاور رییسجمهور آقای سریعالقلم در مقاله «ایران و جهانیشدن، چالشها و راهحلها» توجه فرمایید:
محمود سریعالقلم
«جهانیشدن یک جریان و فرآیند نیست. منطق کانونی آن یعنی نوسازی مبتنی بر علم و صنعت و نوآوری از قرن هفدهم شروع شده است. … غرب جغرافیای اصلی این جریان خطی چند قرن بوده که به تدریج از قرن نوزدهم و به طور گستردهای از نیمه دوم قرن بیستم، کل جهان را در برگرفته است.»
«اگر دوباره به معانی سنتی فرهنگ و حاکمیت ملی در جامعه ایرانی برگردیم، تناقض سیاسی و رویارویی مفهومی و منطقی فرآیند جهانیشدن با این تعاریف را پیدا خواهیم کرد. به همین دلیل، تعاریف سنتی سیاست و فرهنگ در کشور ما نیازمند تغییراتی هستند تا جهانیشدن در مجموعه فرآیند مملکتداری در ایران، امری واقعی، اجتنابناپذیر و حتی منطقی تلقی گردد.» (ص ۲۵-۲۶)
«اگر نخبگان سیاسی یک کشور تصمیم گرفتند تا از مخزن ثروت، کار، فنآوری و توانایی جهانی بهرهبرداری کنند، به لحاظ سیاسی باید با آن هماهنگ و همسو باشند.» (ص ۴۹)[۲]
محمود سریعالقلم، مشاوره رییسجمهور
و البته از مهمترین موانع فکری همسو شدن و هماهنگ شدن سیاسی و فرهنگی برای دسترسی به خزاین آمریکا و اروپا و زرسالاران یهود تفکر استکبارستیزی، تنشزایی با ظالمان و جنایتکاران، مبارزه با شیطان بزرگ و امالفساد قرن است و یک کلام تفکر اسلام ناب امام خمینی (ره) است.
از زمان صحبتهای حسن عباسی درباره در اختیار داشتن اینترنت و شبکههای اجتماعی و شنود مکالمات و تصویربرداری وبکمها و جاسوسی از تمام محتوا مکالمات و ارتباطات دهکده جهانی توسط سازمان NSA تا امروز که طبل رسوایی جاسوسی آمریکا بهعنوان شیطان بزرگ و مستکبر اعظم دنیای مدرن به صدا درآمده است باز هم رسانههای داخلی در سکوتی بهتآمیز فرورفتهاند. سالها است که مطبوعات زنجیرهای و انبوه نویسندگان و روزنامهنگاران و مترجمان و شبه روشنفکران (و طیف سیاسی آنها به نام اصلاحطلبان) کشور سعی بر تطهیر افکار و اعمال دنیای غرب برای افکار عمومی کشور داشتند و سعی بر ترسیم جهانی عاری از توهمات و سوظنهای بیمورد و ایدئولوژیک رهبران و متفکران انقلابی و مذهبی کشور برای مردم کشور از طریق روزنامهها و مجلات و فیلمها و کتابها و مقالات خود داشتهاند.
اما اکنون که کشورهای اروپایی به علت جاسوسی آمریکا از مکالمات سیاسیون و مردم کشورشان پیگیر شکایات خود از آمریکا هستند و اکنون که اسناد ادوارد اسنودن کارمند سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا گواهی سالها جاسوسی گسترده شیطان بزرگ و امالفساد جهان امروز است به یاد بیاوریم نگاه حکیمانه و فراست باطن بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی (ره): «من شنیدم که گرگها وقتی که میخواهند بخوابند ـ جمعیت هستند و میخواهند بخوابند ـ رو به هم میخوابند، یعنی یک دایره میشود، هیچکدام پشت به هم نمیکنند برای اینکه اگر پشت بکنند میترسند آنیکی بخوردش. این ابرقدرتها اینطوری هستند.»[۳]
مروری بر این رسوایی تاریخی داشته باشیم:
نشریه گاردین بار دیگر بر اساس مستندات جدید ادوارد اسنودن، کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا، فاش کرد: مقامات کاخ سفید، وزارت دفاع و وزارت امور خارجه آمریکا شماره تلفنهای رهبران جهان را به آژانس امنیت ملی این کشور دادهاند و «ان اس آی» نیز شماره تلفنهای ۳۵ تن از رهبران جهان را شنود میکرده است.
فرانسوا اولاند رئیسجمهور فرانسه در پی اتهامات مبنی بر جاسوسی تلفنی آمریکا از میلیونها شهروند فرانسوی، از باراک اوباما خواست دراینباره توضیح دهد.
ادوارد اسنودن، از شنود مکالمات تلفنی شهروندان آمریکایی، سران و همچنین سفارتخانه کشورهای مختلف در واشنگتن پرده برداشت.
ادوارد اسنودن – کارمند سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا
پیشازاین نیز مطبوعات مکزیک حقایقی را فاش کرده بودند مبنی بر این که آژانس امنیت ملی آمریکا از نرمافزارهای ویژهای برای جاسوسی از برخی از کشورهای آمریکای لاتین استفاده میکرده است.[۴]
پارلمان اروپا به تعلیق توافق تبادل اطلاعات سوئیفت (اتحادیه جهانی انتقالات بینبانکی) با آمریکا رأی داده است. این پارلمان پس از نگرانیهایی که افشای جاسوسیهای اخیر از کشورهای اتحادیه اروپا ایجاد کرده بود اقدام به این کار کرد. «آمریکا غیرقابلاعتماد است» پیام نخستین واکنش رسمی «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان به خبر شنود مکالمات تلفنی وی از سوی آژانس امنیت ملی آمریکا بود.[۵] همچنین آنگلا مرکل ضمن انتقاد از آمریکا خواستار امضای یک توافقنامه میان برلین- پاریس با واشنگتن درباره عدم جاسوسی از یکدیگر شد و تأکید کرد جاسوسی از دو متحد بسیار نزدیک واشنگتن سریعاً باید متوقف شود.[۶] روزنامه فرانسوی لوموند نیز گزارش داد که آژانس امنیت ملی آمریکا از ۷۰.۳ میلیون تماس تلفنی فرانسویها در فاصله ۱۰ دسامبر سال گذشته تا ۸ ژانویه ۲۰۱۳ جاسوسی کرده است. به نوشته این روزنامه، شماری از افرادی که هدف جاسوسی بودهاند، هیچ ارتباطی با تروریسم نداشتهاند.[۷] این اقدام با برنامهای به نام «US-985D» صورت گرفته است و در قالب آن از پیامهای متنی نیز جاسوسی شده است. لوموند قبل از آن نیز از جاسوسی گسترده آمریکاییها از شبکه اینترنت در فرانسه خبر داده بود که از جمله اهداف جاسوسی میتوان به شبکههای اجتماعی فیسبوک، توییتر و اطلاعات بانکی اشاره کرد.[۸] رسانههای برزیل اسنادی را فاش کردند که نشان میداد ایالاتمتحده از ارتباطات رسمی دیلما روسف (رئیس جمهور برزیل)، مشاوران نزدیک به وی و همچنین شرکت نفت «پتروبراس» جاسوسی کردهاند. [۹]
اسنودن در ماه ژوئن ۲۰۱۳ اطلاعات فوق محرمانه و طبقهبندیشدهای را درباره برنامه جاسوسی پریزم (PRISM) در اختیار روزنامه گاردین و واشنگتنپست قرار داد. طبق این برنامه سازمان امنیت ملی ایالاتمتحده این اختیار قانونی را داشته تا بدون نیاز به حکم قضایی، اقدام به جاسوسی از ایمیلها، مکالمات تلفنی و پیامکهای شهروندان آمریکایی کند. اسنودن هدفش از انتشار این اسناد را نشان دادن همکاری نزدیک غولهای تکنولوژیک جهان، از جمله گوگل، فیسبوک و مایکروسافت با نهادهای اطلاعاتی در ایالاتمتحده در سه سال گذشته دانسته بود.[۱۰]
روزنامه اسپانیایی «آل پاییس» نیز پیشازاین با استناد به اظهارات محافل امنیتی اسپانیا گزارش داده بود، پیشبینی میشود در اسپانیا میلیونها مکالمه تلفنی شنود شده و در مورد میلیونها ایمیل و SMS نیز جاسوسی انجام گرفته است. گفته میشود آمریکا اطلاعات مربوط به ایمیل، فیسبوک و توییتر کاربران اسپانیا را نیز ضبط و گردآوری نموده است.
طبق اخبار منتشره واحدی به نام« S2C32 »که مسئول اروپا بوده تلفنهای مرکل و بسیاری از شخصیت اروپایی را شنود کرده است. بر اساس سند محرمانهای به تاریخ سال ۲۰۱۰، واحدهای مشابهی که در سالهای پایانی دهه ۱۹۷۰ پایهگذاری شدهاند، در ۸۰ نقطه مختلف جهان برای دستگاههای اطلاعاتی آمریکا جاسوسی میکنند. در این میان ۱۹ پایگاه در قاره اروپا قرار داشته و در پاریس، مادرید، رم، پراگ و ژنو مستقر میباشند. [۱۱]
خود ادوارد اسنودن، افشاگر اطلاعات آژانس امنیت ملی آمریکا گفته است که «آژانس امنیت ملی آمریکا شالودهای بناکرده است که اجازه میدهد همهچیز رهگیری شود. با چنین قابلیتی بخش اعظمی از مکالمات افراد به صورت خودکار و بدون هدفگیری در دسترس خواهد بود. نمیخواهم در جامعهای زندگی کنم که چنین چیزهایی را در درون خود دارد.»
لورتا سانچز، یکی از قانونگذاران آمریکا گفت که افشای اخیر جاسوسیهای آژانس امنیت ملی از سوی اسنودن تنها «قطرهای از یک دریا» را به رخ کشیده است[۱۲].
اکنون که آشکار شده است که گوگل، فیسبوک و توییتر و…بهعنوان بزرگترین شرکتهای دنیای IT و گستردهترین شبکههای اجتماعی مجازی بَرده و جاسوس دولت آمریکا بودهاند. اکنون که اسناد شنود مکالمات مردم این جهان مدرن تکنولوژیک توسط کدخدا و ارباب طاغوتیاش منتشر شده است. اکنون یکی از صد برگ رسوایی شیطان بزرگ منتشر شده است و به کارنامه سیاه و قرمز دولت آمریکا اضافه شده است باید از روشنفکران وطنی پرسید که به چه سخنی ایمان میاورید؟ چه زمانی زمان بیداری از توهم متوهم خواندن انقلاب و انقلابیون است؟ چه زمانی شهامت آن را خواهند داشت که بجای تبلیغ، تطهیر و توصیه به سبک زندگی متوهمانه و غریزی مدرن و ساختارها و نظامهای مقلدانه و باطل از دنیای غرب مدرن اومانیست، عمر، اندیشه، قلم و بیان خویش را صرف شناخت واقعیات تلخ جهان امروز از جمله طرح و نقشه اربابان طاغوتی دنیای مدرن بکنند و برای برونرفت و غلبه بر این ساختارها و سیستمهای طاغوتی به تلاش گران فکری فرهنگی جبهه مقدس انقلاب اسلامی بپیوندند و برای ایجاد ساختارها و نظامهای اقتصادی و فرهنگی توحید محور مبتنی بر آموزههای اسلام ناب (قران و اهلبیت) تلاش کنند که غایت و ماهیت انقلاب جمهوری اسلامی ایران برای رفع فتنه از عالم است نه برای تنشزدایی از صاحب NSA!
هر دولتی بهطور مستقل میتواند اینترنت درون کشور خود را بهطور کامل کنترل کند. هر صفحه اینترنتی را میتوان فیلتر و یا خدمات یک شرکت ارائهدهنده اینترنت را بهطور کامل قطع کرد!
امروزه زندگی بشر شاهد تغییراتی است که نه میتوان منکر آن شد و نه میتوان از دایره تسلط آن بر جامعۀ انسانی خارج گردید؛ چرا که همهگیرشدن نظام دیجیتالی و ابداع نوع دیگری از زندگی با نام زندگی دوم، حرف اول را در انتخاب اجباری سبک زندگی میزند. زندگی دوم! مفهومی که یکهتاز عرصۀ نهادهای خانوادگی، شهری، بینالمللی و در حقیقت جهانی گردیده و باید آن را شناخت تا از مدرنیتهای که جزء لاینفک زندگی بشر امروز شده جا نماند.
بشر در هر دورۀ تاریخی که زندگی کرده، با همنوع خود ارتباط داشته است. در دورۀ باستان نقاشی، ایما، اشاره و آواهای اولیه که بعداً این آواها شکل ساختار یافت و به صورت زبان تجلی پیدا کرد. زبان رسانۀ بشر اولیه برای ارتباطگیری با همنوعان خود بود تا زمانیکه انسان وارد دورۀ جدید ارتباطی با اختراع رایانه شد. تغییرات گستردهای که در شصت سال گذشته در حوزۀ ارتباطات برای انسان بهوجود آمده که در شش قرن گذشته، چنین حجمی از تغییرات اتفاق نیفتاده است. البته باید گفت که یقیناً کار به همینجا ختم نمیشود.
تغییراتی که با ورود وسایل تکنولوژیک اتفاق میافتد، تصویر آینده را متفاوتتر نشان میدهد. مسئلۀ مهم در این بین این است که ماهیت و جنس ارتباطات جمعی بهکلی تغییر یافته است. این تصور که با عوضشدن وسایل و ابزارهای ارتباطی، اتفاق خاصی در وجود انسان رخ نمیدهد، کمی سادهاندیشانه است. با این تصور از اقتضائات و ویژگیهای مخصوص هر دورۀ ارتباطی غافل میشویم که نوع مواجهه انسان با پیرامون خود را بازتعریف میکند و شرایط و نحوۀ زندگی جدیدی را رقم میزند.
تمیز این نوع زندگی با زندگی در قدیم، با مثالهایی از تعاملات افراد و نوع ارتباطاتی که با دیگران داشتند، ملموستر خواهد شد. در گذشتۀ باستانی، زمانیکه خبری از پیشرفت نبود، تنها وسیلۀ ارتباطی کلام و آوا بود. به مرور زمان، این ارتباط به نوشتن و استفاده از کاغذ و چاپ رسید و پساز مدتی این بهبودِ ارتباطی، خود را به شکل دیگری نشان داد. جامعۀ صنعتی شکل گرفت و روزنامه، تلفن و تبلیغات جای روشهای ارتباطی پیشین را گرفت. البته این روند به این شکل باقی نماند و جامعۀ اطلاعاتی با دست پُر وارد میدان شد. رادیو، تلویزیون، اینترنت و… وارد بازی شدند و پس از آن، جامعه بهسمت یک جامعۀ دانشی سوق یافت؛ جامعۀ دانشی که به همراه اجتماع موبایل، وبلاگها، ویکیها و… جوامع را اداره میکردند و حالا دیگر قادر به ارتباطاتی از نوع دیجیتالی شده بودند.
عکس شمارۀ ۱
طبق عکس شمارۀ ۱ تا مرحلۀ جامعۀ دانشی، تعاملات در یک ارتباط واسطی بین انسان و تکنولوژی برقرار بود؛ اما از جامعۀ مجازی به بعد، واسطه برداشته میشود و فضای مجازی بخشی از وجود انسان را تشکیل میدهد. درواقع، بدون واسطههای تکنولوژیک نمیتوان ارتباط گرفت؛ چراکه نقش بسیار مهم و اصیلی پیدا میکنند و حضور آنها الزامی و ضروری میشود و وابستگی انسان به این وسایل، مثل یک نیاز حیاتی و ضروری میشود که بدون آنها احساس کمبود و ضعف به انسان دست میدهد.
هرچقدر از جامعۀ باستانی بهسمت جامعۀ الحاقی میل پیدا میکنیم، درگیری و احتیاج انسان به وسایل ارتباطی بسیار زیاد میشود و شکل کامل آن در جامعۀ الحاقی است که بهصورت واسط لمسی، واسط عصبی و کنترل امواج مغزی، جامعۀ مجازی و الحاقی را میسازند و اساساً بدون داشتن وسایل تکنولوژیک، ارتباطگرفتن در این جوامع محال است. در جامعۀ الحاقی، تکنولوژی بهطور مستقیم بخشی از اعضای بدن انسان، مانند چشم و گوش میشود. درحقیقت، انسان که یکی از بازیگردانهای اصلی این جوامع است، به عنوان یک ابزار مورد استفاده قرار میگیرد.
عکس شمارۀ ۲
اختراع کامپیوتر و شکلگیری دنیای تارعنکبوتی اینترنت، دورههای اطلاعاتی مخصوص بهخود را دارد. همانطورکه در شکل شمارۀ ۲ مشخص است، میزان نیازمندی و درگیری انسان با وسایل تکنولوژیک بیشتر میشود، تاحدیکه دیگر وسایل تکنولوژیک همانند عضوی، همراه دائمی انسان هستند. از اینجاست که انسان زندگی جدیدی را در فضاهای تکنولوژیک مجازی تجربه میکند و این تجربه، سبک زندگی جدیدی را برای آن رقم میزند.
باتوجهبه بیشازپیششدن اختراعات تکنولوژی و نفوذ فضاهای دیجیتالی به زندگی انسان، میتوان گفت سبک زندگی دیجیتالی، سبک زندگی حتمی دنیای آینده خواهد بود. سبک زندگی که انسان بیش از هرچیز در عالم مجاز و غیرواقع به زندگی میپردازد. مهمترین خصیصۀ این سبک از زندگی، پوشیدهشدن حقیقتهایی است که انسان بهصورت محسوس با آن ارتباط برقرار میکرد؛ چراکه جای حواس پنجگانۀ انسان را ابزارهای تکنولوژیک میگیرد.
بهترین نمونۀ عینی جامعۀ الحاقی را میتوان در فیلم گزارش اقلیت (Minority Report ،۲۰۰۲) استیون اسپیلبرگ مشاهده کرد. فیلم، مجموعهای از فناوریهای مختلف را پیشبینی میکند که در آیندۀ نزدیک به واقعیت تبدیل خواهند شد. برای کسانی که سعی میکنند روند پیشرفتهای مختلف فناوری را حدس بزنند، فیلم جذابی است. یکی از پیشبینیهای این فیلم که اتفاقاً خیلی زود قدم به واقعیت گذاشت، فناوریهای لمسی در استفاده از رایانهها بود. در این فیلم، کاربران با پوشیدن دستکشهای مخصوصی میتوانستند یک سطح مجازی ایجادشده در فضای ۳بعدی را لمس کرده و دستور خود را به آن بدهند.
زندگی دیجیتالی بهدنبال القای حرص و طمع برای بهدستآوردن چیزهایی است که وجود خارجی ندارند. معنا در صفات انسانی نهفته است و این صفات مانند ایثار، مهربانی، فداکاری و سادهزیستی در عالم واقع عیان میشود؛ عیانی که در زندگی دوم حلقۀ مفقود و دستنیافتنی برای بشر امروزی محسوب شده و بیمعنایی جانشین آن شده است.
اما در آخر باید به یک نکته اشاره داشت، وقتی زندگی دوم، سبک زندگی آینده خواهد شد، چه میزان القائات و ارضائات مصنوعی و غیرحقیقی که دنیای تکنولوژیک برای انسان ایجاد میکند، قابل قبول خواهد بود؟ بستگی دارد انسان تا به کی در این بیمعنایی سرخوشانۀ ابلهانه قصد زندگی داشته باشد؛ اما بالاخره انسانی که در ذات خود حقیقتجوست، روزی چنین سبکی را برنخواهد تافت و علیه آن طغیان خواهد کرد. سبک زندگی دوم قطعاً پاسخگوی نیازهای اصیل انسانی نیست؛ اما تا زمانیکه سبک زندگی دیجیتالی کنترلکننده ارادههاست، نمیتوان انتظار برتافتن علیه آن را داشت.