رد پای اعداد و ارقام را در همهجا میتوان دید. از آشپزخانه تا علم پزشکی و از رسانه و مطبوعات تا نظام کهکشانها و حتی رشد سلولها. ریاضیات برای فهم جهان اطراف ما مفید و کاربردی است. بهطور خلاصه همهچیز تحت نفوذ ریاضیات و ارقام قرار دارد. اینطور که بررسی کردهاند در تاریخ نیز سازه فوق العاده ساخت بشر مانند اهرام مصر اسراری از معنای مستورشده در اعداد را به رخ میکشد.
چند وقت پیش یکی از جامعهشناسان ایرانی گفته بود علم جامعهشناسی مرده است. جامعهشناسان چه کردند بماند، اما اکنون که تحلیلهای متخصصان علوم اجتماعی در دانشگاههای ایران درباره مشکلات اجتماعی اخیر را میبینیم به واقعیت آن بیشتر واقف میشویم؛ از تحلیلهای مربوط به ماجرای تشییع جنازه آن خواننده پاپ تا اعتراضات پاییز و زمستان گذشته.
دکتر حسام الدین آشنا به عنوان رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک دولت تدبیر و امید در نخستین روز سال ۱۳۹۷ دقیقا در یکم فروردین ماه که نویدبخش امید و نوروزی است، یأسنامهی دکتر محمد فاضلی را در کانال خود منتشر کرد. پیش از او هم دکتر محسن رنانی به عنوان یک اقتصاددان از تئوریسینهای حامی دولت امید، تحلیل فاضلی را به عنوان تحلیل برتر سال در حساب رسمی خود انتخاب کرده بود. همین مثلث یأس را در نظر بگیریم: آشنا از علوم ارتباطات دانشگاه امام صادق، رنانی از رشته اقتصاد دانشگاه اصفهان، فاضلی از علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی، هر سه دائر بر مدار یأس و ناامیدی که ای وای ناکارآمدی نظام به تمامه عیان شده است.
پاسخ به استدلالات ایشان که البته عموما از انواع مغالطات بهره برده بود، انرژی بیحاصل صرف کردن است. چون پارادایم مبحث ایشان منتفی است. هر چه ایشان در تحلیل خود بر مفهوم «مسأله» تأکید کرد، من بر مفهوم «پارادایم» تأکید میکنم. «ما و فاضلی در یک پارادایم نیستیم». هر چقدر برای او تکلیف نامشخص است برای ما وضعیت روشن است. او از ابهامات زیاد در عرصه سیاستگذاری در نظام صحبت میکند، از نگرفتن تصمیمهای سختِ لازم، و گرفتن تصمیمهای سختِ غلط، از عدم شفافیتها و به هم ریختگیها، از چیزباختگیها و عدم دستاوردها یا دستاوردهای ناپایدار و بیدوام و … اما ریشه این همه، اصرار بر نفهمیدن پارادایم جدید است.
این جریان ناتوانی کسانی هستند که نتوانستهاند حقیقت انقلاب اسلامی را درک کنند و اکنون به صراحت اعلام موضع کرده و خود را در نوعی استیصال میدانند که اسمش را جدیدا گذاشتهاند وضعیت «پیشامسأله». دکتر فاضلی به صراحت اعلام میکند که اساسا هیچ طرح اقتصادی روی میز نیست؛ یعنی اصلا مسأله دعوا بر سر اجرای این طرح و آن طرح نیست، حتی قبل از مرحله اجرا، دعوا بر سر انواع راهحلها هم نیست، دعوا بر سر این است که اساسا مسأله چیست؛ ما در مرحله پیشامسأله هستیم. اینجاست که تفکیک پارادایم ما و فاضلی خود را نشان میدهد. ما در مرحله پیشامسأله نیستیم، این جامعه دانشگاهی است که در مرحله پیشامسأله گیر کرده است. پیش از او بزرگترین کارشناسان این حوزه در جهان اعلام تسلیم کردهاند. جوزف استیگلیتز برنده جایز نوبل اقتصاد کتاب نوشت با عنوان سقوط آزاد و گفت این اقتصاد جهان نیست که بحران دارد این علم اقتصاد است که سقوط آزاد کرده. اگر ناکارآمدی در اقتصاد است مربوط به علم اقتصاد است. عمده مسئولین اقتصادی ما فارغالتحصیل رشته اقتصاد و از بهترین استادان این رشته در دانشگاههای خود بودهاند. و جالب آن که عمده مسئولین دپارتمان خزانهداری آمریکا اقتصادخوانده نیستند! ناکارآمدی از نظام دانشگاهی است. همین اخیرا دکتر گلشنی از دانشگاه شریف اندک حیثیت باقی مانده از دانشگاه را هم به پرسش گرفت. او که رئیس دپارتمان فلسفه علم این دانشگاه بوده و از این دانشگاه بالاتر در رتبهبندی دانشگاهها در ایران نداریم گفت و بارها هم گفته که دانشگاه ناکارآمد است. مگر امام خمینی نفرمود دانشگاه مبدأ همهی تحولات است؟ مگر مقام معظم رهبری نفرمود که کرسیهای نظریهپردازی در دانشگاهها را راه بیاندازید. کرسی نظریهپردازی دکتر آشنا، دکتر رنانی، دکتر فاضلی، و … کجا هستند؟ کدام نظریه و تئوری را ساخته و پرداخته کردهاند؟ دکترین ایشان چیست؟ ایشان سالها بر مصادر امور بودهاند. همان آقای رنانی در دولت دوم خرداد و همین آقای فاضلی در دولت تدبیر و امید در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری مسئولیت داشتهاند. کدام استراتژی را تدوین کردهاند؟ فاصله زمانی مسئولیت این دو در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری حداقل یک دهه است. یک دهه گذشته اما همچنان در مرحله پیشامسأله گیر کردهاند و مسئول قدیم، یأس مسئول جدید را لایک میکند! این است کارآمدی نظام دانشگاهی که تازه وقتی وارد موقعیت تصمیمسازی میشوند استیصال ایشان بالا میزند.
چرا؟ چون هنوز حقیقت انقلاب اسلامی را درک نکردهاند. انقلاب اسلامی اراده جدیدی را وارد ساحت حکمرانی کرده است. هر جا این اراده حاکم شد، هر پیچی را گذراندیم. هر جا هم حکمرانی بر پایهی ارادههای غیرانقلابی شد نتیجه طبیعی آن ماندن در همان پیچها بود. مثلا یکی از آنها نظام بانکداری است که دکتر فاضلی هم به آن اشاره میکند. چه در دهه شصت که خیزی برای اصلاح آن برداشته شد، چه در دهه هشتاد که طرح اصلاح نظام بانکی توسط دولت مهرورز ادعا شد کار دست اقتصاددانان افتاد. کجا کار دست انقلابیها بوده؟ اساسا اقتصاددان انقلابی اگر میشناسید معرفی کنید. علم اقتصاد از همه وضعیت بدتری دارد. با علم اقتصاد که نمیشود نظام مالی و اقتصاد غیرربوی داشت. ربا در جوهره کاپیستالیسم و علم اقتصاد قرار دارد. طرحهای تحول اقتصاد مانند همان هدفمندی یارانهها را دادند به همان اقتصادخواندهها مانند فرزین و حسینی و پژویان و دیگران که همه استاد اقتصاد بودند. این یعنی که دولت مهرورز اراده جدید انقلاب در حکمرانی را نفهمیده بود. علم اقتصاد در دنیا زمین خورده چه برسد به ایران؛ دانشجویان در دانشگاههای فرانسه و آمریکا کلاسهای امثال منکیو را ترک میکنند و آن را تبدیل به جنبشی دانشجویی کردهاند. اگر ناکارآمدی در اداره معیشت است مربوط به ناکارآمدی علم اقتصاد است. نگویند در فلان کشور فلان فرمولها و قواعد جواب داده، همانها در نظام اسلامی جواب نمیدهند. دفاع مقدس را جنگنخواندهها پیش بردند، اقتصاد را هم اقتصادنخواندهها. شرط آن وجود اراده و درک پارادایم جدید است.
خلاصه این که مشکل ما کسانی هستند که نه رومیِ رومی هستند، نه زنگی زنگی. دکتر فاضلی میگوید در چهارچوب همین نظام باید عمل کنیم و اصلاحات صورت پذیرد. در اینجا باید مفهوم «نظام» را تدقیق کرد. نظام جمهوری اسلامی یعنی محصول انقلاب اسلامی. یعنی نهضت انقلابی به مثابه چشمهای فیّاض، اراده تحول و انقلاب را میجوشد و در میدان ارادهها وارد شده و کنشها را به همآوردی میطلبد. نظامسازیِ حاصل از این ارادهمندی، نظام جمهوری اسلامی را صورتبندی میکند. هر کس که در خود، آن اراده را میبیند در نظام جمهوری اسلامی تعریف میشود و هر کس هم که نه، طبیعتا خارج از این نظام حکمرانی است. لذا ما و فاضلی و آن مثلث یأس و ناامیدی در یک پارادایم نیستیم.
اینان محاظفه کارانی هستند که عزم و اراده هیچ تصمیم سختی را ندارند. الان در مرحله تقابل پارادایمی هستیم. تعارفها و عدم صراحتها را باید کنار گذاشت. همان امنیتی که ایشان از آن یاد کردهاند که در منطقه آتش گرفته غرب آسیا در جزیره آرامش هستیم، دستاورد همان اراده جدید انقلابی است. چطور این را به عنوان دستاورد نمیشمرند و تحلیل نمیکنند؟ آیا امنیت موجود خود به خود به وجود آمده؟ یا نتیجه سیاستگذاریهای دانشگاهیان است؟! سردار سلیمانی و سردار فدوی و سردار جعفری و امثالهم درس گرفته از مکتب خمینی بودهاند یا از دپارتمانهای جامعهشناسی و علوم سیاسی و اقتصاد و … نظام دانشگاهی؟
هر کس خود را متعلق به چهارچوب مثلث ناتوانی و یأس میداند صریح صحبت کند: ناکارآمدی مربوط به اراده انقلابی است یا غیر انقلابی؟ مگر رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی امنیت ملی در سال گذشته نفرمودند که باید در مقابل جریان غیرانقلابی درون نظام ایستاد؟ آقای دکتر فاضلی و بقیه اهالی سرزمین ناتوانی در زمره جریان غیرانقلابی درون نظام هستند. لذا نمیتوانند نان نظام را خورده و بگویند اصلاح را باید در چهارچوب همین نظام انجام داد و در عین حال تزریقکنندهی اراده غیرانقلابی درون آن باشند. هیچ اصلاحی در نظام جمهوری اسلامی بدون ارادهی انقلابی امکان اثربخشی ندارد.
پارادایم انقلاب اسلامی سنجههای تمدنی خود را دارد که با سنجههای تمدن مدرن متفاوت است. معیشت نظام اسلامی را اقتصاددانان نمیتوانند مدیریت کنند، سیاست خارجی حکومت اسلامی را متخصصان دیپلماسی از دانشگاهها نمیتوانند تعقیب کنند، سیاست داخلی جمهوری اسلامی را سیاستخواندههای دانشگاهی نمیتوانند به پیش ببرند، سینمای جمهوری اسلامی را هنرآموزان نمیتوانند نجات دهند، دانشگاه و علم در دانشگاه چه در ایران چه در هر کجای دیگری از این کره خاکی نمیتواند به کار نظام اسلامی بیاید. دستها را باید از این علم و نظام دانشگاهی شست. حالا رئیس جمهور مملکت پی این باشد که فیزیک اسلامی داریم یا نه. اینان هم البته در همان مرحله پیشامسأله هستند. رئیس فرهنگستان علوم دکتر داوری هم منتظر رسیدن عهد دینی باشد. انسداد فکری و عملی جماعت غیرانقلابی در تمام ابعاد خود را نمایانده است. اما در مقابل، جوانان مؤمن انقلابی معتقد هستند که در عهد دینی قرار دارند، نظام اسلامی از جوهر ارادهمندی انقلابی خود تغذیه میکند و در میدان کنش ارادهها، زورآزمایی میکند تا خود را اثبات کند. انسداد و ناتوانی فکری و عملی برای دانشگاهیان و غیرانقلابیهاست.
بخشی از سخنرانی دکتر فاضلی تحت عنوان «بحران ناکارآمدی یا جنبش چیزباختگان» در نشست «بررسی ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناآرامیهای دیماه ۹۶» در فیلم زیر قابل مشاهده است:
امروزه بحران مدرنیته در همه شاخههای علوم انسانی بهطورجدی مطرح است، بهطوریکه اندیشمندان هر حوزه که خود در دنیای مدرن چشم به جهان گشودهاند و در آغوش آن تمدن رشد یافتهاند، جسورانه به بنیادهای جامعهی مدرن تاخته و دستاوردهای علم و تکنولوژی آن را مورد انتقاد قرار دادهاند، بحرانهایی که همانند کنه[۱]بر جان پیکرهی جامعهی انسانی افتادهاند و خون اخلاق، ایمان و عدالت را میمکد؛ عدالتی که ریشه در اخلاق و اخلاقی که ریشه در ایمان دارد و میزان را مبنای عمل قرار میدهد بهطوریکه فرمود: «اَلَّا تَظغَوا فِی المِیزَانِ»[۲] هر کس در میزان طغیان نکرد در واقع به عدالت عمل کرده که امروزه نه تنها به آن عمل نمیشود بلکه بیعدالتی را در قالب علم آموزش میدهند و دنیا و آخرت انسانها را نابود میسازند که فرمود:«اعدِلٌوا هٌوَ اَقرَبٌ لِلتَّقوَی»[۳]در واقع بیشتر از آنکه از یک تبهکار آدم کش جانی بترسیم باید از عالم گمراه و تبهکاری بترسیم که هر چه در فکر فاسد خود داشته را به نام علم به دیگران انتقال داده است که قرآن درباره اینها میفرماید: «اَکثَرُهُم لَا یَعقِلونَ»[۴] تمدنی که علمش بر پایهی فساد، طغیان و بیعدالتی شکل میگیرد و در زمین فساد میکند محکوم به نابودی است که فرمود: «و الله لاَ یٌحِبٌّ الفَساَدَ».[۵]
لیبرالهای ایرانی که بعضی اوقات ادعا میکنند مسلمان هم هستند، در ۴۰ سال گذشته تنها راهکار اصلاح اقتصاد کشور را در ایجاد ارتباط با غرب میدانستند. این را کسانی که در سر بحث کلاسهای این افراد بهاصطلاح استاد در دانشگاهها نشستهاند بهخوبی میدانند. عموم جامعه هم با پیگیری نوشتهها و گفتههای این افراد در رسانهها متوجه این زاویهی فکری میشوند. همین افراد بودند که با کوس ما نمیتوانیم، ضرورت ایجاد برجام را به جامعه تحمیل کردند؛ و الان هم که برجام به شکست رسیده است، جز سکوت کاری نمیکنند!
هر اشکال و ایرادی که امروز در معیشت جامعه وجود دارد، به استادان اقتصاد برمیگردد. چون تمام مسئولیتهای اقتصادی کلان کشور در همیشه به عهدهی استادان اقتصاد بوده است؛ اما و هربار که صحبت کردهاند به جای اینکه برای حل معضلهای معیشتی راهکار بدهند، طلبکار سیاست و فرهنگ و حتی دین هستند. اما مردم بدانید که ما در ۴۰ سال گذشته پیشرفتهای بسیار زیادی داشتهایم که با دوران قبل از آن قابل مقایسه نیست؛ البته مشکلاتی هم وجود دارد که به دلیل حضور تفالههای جریان غربپرست در مسیر علمی و اجرایی کشور حل آن مشکلات با مانع روبهرو خواهد بود.
اگر در ۴۰ سال گذشته اقتصاد ما نفتی مانده است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته اقتصاد ما ربوی مانده است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته در اقتصاد ما بیکاری مانده است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته در اقتصاد ما تورم ریشه کرده است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته اقتصاد ما ضعیف شده و تولید از بین رفته است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته در اقتصاد ما برخی کارخانهها ورشکست شدهاند، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته اقتصاد ما در رکود مانده است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته در اقتصاد ما ارزش_ریال از بین رفته است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته در اقتصاد ما اختلاف_طبقاتی بیشتر شده است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته در اقتصاد ما وابستگی بیشتر شده است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته خامفروشی بیشتر شده است، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
اگر در ۴۰ سال گذشته هر بنجلی را با واردات به کشور آوردهایم، به خاطر اقتصادخواندههای دانشگاه است؛ اقتصادخوانها، تدریس اقتصاد را تعطیل کنید…
…
مردم هرچه فریاد دارید بر سر اقتصادخواندههای دانشگاه بزنید؛ همینها بودهاند که در ۴۰ سال گذشته در رأس مسئولیتهای کلان و حساس اقتصادی حضور داشتهاند و دائم حرف از وابستگی زدهاند.
محسن رنانی، علی طیبنیا، شمسالدین حسینی، محمود بهمنی، جمشید پژویان و تمام کسانیکه در این سالها هم استاد اقتصاد بودهاید و هم مسئول حکومتی، لطفاً تدریس اقتصاد را تعطیل کنید و به خانههایتان بازگردید….
بیانات رهبری در دیدار با نخبگان؛ امروز (چهارشنبه، ۲۶ مهر ۱۳۹۶):
«یک عدّهای از غربزدهها، از صد سال پیش تبلیغ کردند که اگر میخواهید کشورتان پیشرفته بشود و ایران جلو بیفتد، بایستی بروید در ذیل غرب تعریف بشوید ــ غربزدگی؛ همان تعبیر غربزدگی که مرحوم آلاحمد مطرح کرد و نوشت ــ این فکرِ غلطی بود؛ حالا در مورد بعضی از آن کسانی که این فکر را القا میکردند، خائنانه هم بود، [امّا] بعضی خائنانه نبود، جاهلانه بود. امروز هم هنوز کسانی از دنبالههای آنها ــ و باید گفت تفالههای آنها ــ همین فکرها را ترویج میکنند که ‹ما در ذیل غرب بایستی پیشرفت کنیم›. نه، پنجاه سال کشور در زمان دوران پهلوی در ذیل غرب زندگی کرد؛ پنجاه سال! یک مدّتی در آن اواسطِ رضاخان در ذیل آلمان، بعد یک مدّتی در ذیل آمریکا تا آخر؛ چه پیشرفتی برای کشور حاصل شد؟ جز بدبختی، جز عقبافتادگی، جز نابود شدن سرمایههای اساسی کشور، چه عاید کشور شد؟ نخیر، در ذیل غرب نمیشود، نمیتوان [پیشرفت کرد]؛ آنکسی که این حرف را بزند که کشور در ذیل غرب ممکن است پیشرفت بکند، خائن به کشور است اگر بداند چه میگوید؛ ممکن هم هست جاهل باشد.»
با توجه به اهمیت سند برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و با عنایت به عملکرد دولت آمریکا در میزان پایبندی به تعهداتش بعد از حدود یک سال و نیم از توافق بر سر موضوع هستهای با ایران و همچنین با اقدام اخیر مقامات آمریکایی مبنی بر ارائه طرحی در راستای اعمال تحریمهای فراگیر و گسترده موسوم به اس.۷۲۲ و با توجه به کتابی که در همین باب سال پیش تحت عنوان «بررسی دکترین برجام از آغاز تا فرجام»[۱] توسط اینجانب به رشته تحریر درآمده است، لزوم پرداختن مجدد به این موضوع را از اهمیتی دوچندان برخوردار کرده است.
زمانیکه مردم مؤمن ایران در عزای حسینی بودند، خنّاسی در پستوی خود به فکر این بود که چهطور میتوانم انرژی حاصل از شور حسینی را به جای رساندن به شعور حسینی به بیشعوری برسانم؟! نتیجهی این خناسی، سیاههای شد به نام «آشتی ملی، عفو عمومی، و حق خواهری برای کُردها؛ دلنوشته محسن رنانی برای شام غریبان حسین ع» بر بستر شبکههای اجتماعی نشسته و خاطر مؤمنین را مکدر ساخت. بیتوفیقی خود در عزاداری برای سبط رسول را به گردن نظام انداخته که این نظام، حسینی عمل نمیکند. آخر، همناله شدن با رژیم صهیونیستی بر ضرورت همهپرسی استقلال کردستان این همه مایه گذاشتن از حسین بن علی ع را میخواست؟! آسمان حسین به ریسمان «توسعه» بافته شده تا سکتاریسم و جداییطلبی به عنوان نتیجهای از سیاستهای «نظام» نمایانده شود. به سیاق سیاهههای قبلی این آقا، سیاهی ذغال هم تقصیر نظام (بخوانید ولایتفقیه) است، چه رسد به اینکه حقوق اقلیتها در ایران نادیده گرفته شده باشد و نتیجه طبیعی آن جداییطلبی.
امروزه از پایان جنگ جهانی دوم ۶۰ میلیون پناهنده و مردم رانده شده در جهان وجود دارند که تقریباً نیمی از آنها مسلمان هستند. بعد از پناهندگان افغانی، سوریها بزرگترین گروه را تشکیل میدهند و هماکنون نیز صدها هزار مسلمان روهینگیا در بخشی از این تصویر دردآور بر روی کره زمین سهیم هستند.
هماره سهلانگاری در شناخت استراتژی دشمن در قبال تغییر رویکرد نسبت به ایران در بخش امنیتی و سیاسی عواقب متأثرکنندهای در پی داشته است ازاینرو یادداشت حاضر از یک منظر ناظر به آن دسته از کسانی نوشته شده که گمان میکردند هدف غایی آمریکا در ناکارآمدسازی جمهوری اسلامی با رفتن یک جمهوریخواه و آمدن یک دموکرات در حال تغییر است و به همین دلیل مدافعان و حامیان کلینتون در این سوی دنیا هر آنچه که در توان داشتند برای پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا صرف نمودند تا با روی کار آمدنش بارقهای از امید در دل غیر دلواپسان عرصه سیاست و درایت روشن شود! و از سویی روی سخنم با کسانی است که گمان میکردند با نگاه سادهاندیشانه و تساهلمآبانه به تغییرات تاکتیکی و استراتژیکی که در نهادهای امنیتی شیطان بزرگ در قبال ایران صورت میگیرد، میتوان حس امنیت را در کشور بیشازپیش تقویت کرد لکن محاسبات هردو گروه اشتباه از آب درآمد.
از شواهد و قراین پیداست که بانک مرکزی و دولت دوازدهم عزم خود را برای تکنرخی کردن قیمت ارز جزم کردهاند. منطقاً با اجرای این تصمیم دولت قصد دارد تعیین نرخ تعادلی ارز را بر اساس میزان عرضه و تقاضا به دست نامرئی بازار بسپارد. همزمان با این تصمیمِ بانک مرکزی که مدتهاست به دنبال اجرای آن است، برخی از کارشناسان اقتصادی نیز بر تعدیل نرخ ارز بر اساس مابهالتفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی کشور اصرار دارند و اینگونه استدلال میکنند که افزایش نرخ ارز بر اساس نرخ تورم و تضعیف پول ملی، باعث میشود کالای تولیدی داخل کشور برای مصرفکننده خارجی ارزانتر تمام شود و به همین دلیل مصرفکننده خارجی تمایل بیشتری برای کالای ایرانی داشته باشد؛ در نتیجه این روند موجب افزایش میزان صادرات میگردد. به همین صورت افزایش نرخ ارز موجب گرانتر شدن کالای خارجی برای مصرفکننده داخلی خواهد شد؛ در نتیجه مصرفکننده داخلی تمایل کمتری برای خرید کالای خارجی خواهد داشت که این رویه نیز باعث کاهش میزان واردات خواهد شد.
محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان است که از دولت اصلاحات تا کنون رسالت اجتماعی خود را دفاع از مظاهر کفر، نفاق و روشنفکری لیبرال تعریف کرده است. وی داعما اقدام به سخنرانی و انتشار یادداشتهایی کنایهآمیز به جبهه انقلاب اسلامی میکند. از این رو هرچند سیاهههای او ارزش پاسخ دادن ندارد اما برای تنویر افکار عمومی لازم است، شبههافکنیها و حملات سفسطهآمیز وی توسط افسران جنگ نرم پاسخ داده شود، لذا باشگاه استراتژیستهای جوان پاسخ یکی از اندیشهجویان استاد حسن عباسی را در پاسخ به یادداشت «قاتل بنیتا حکومت است یا ربایندگان؟» از رنانی را منتشر میکند که در ادامه میبینید: