امروزه بحران مدرنیته در همه شاخههای علوم انسانی بهطورجدی مطرح است، بهطوریکه اندیشمندان هر حوزه که خود در دنیای مدرن چشم به جهان گشودهاند و در آغوش آن تمدن رشد یافتهاند، جسورانه به بنیادهای جامعهی مدرن تاخته و دستاوردهای علم و تکنولوژی آن را مورد انتقاد قرار دادهاند، بحرانهایی که همانند کنه[۱]بر جان پیکرهی جامعهی انسانی افتادهاند و خون اخلاق، ایمان و عدالت را میمکد؛ عدالتی که ریشه در اخلاق و اخلاقی که ریشه در ایمان دارد و میزان را مبنای عمل قرار میدهد بهطوریکه فرمود: «اَلَّا تَظغَوا فِی المِیزَانِ»[۲] هر کس در میزان طغیان نکرد در واقع به عدالت عمل کرده که امروزه نه تنها به آن عمل نمیشود بلکه بیعدالتی را در قالب علم آموزش میدهند و دنیا و آخرت انسانها را نابود میسازند که فرمود:«اعدِلٌوا هٌوَ اَقرَبٌ لِلتَّقوَی»[۳]در واقع بیشتر از آنکه از یک تبهکار آدم کش جانی بترسیم باید از عالم گمراه و تبهکاری بترسیم که هر چه در فکر فاسد خود داشته را به نام علم به دیگران انتقال داده است که قرآن درباره اینها میفرماید: «اَکثَرُهُم لَا یَعقِلونَ»[۴] تمدنی که علمش بر پایهی فساد، طغیان و بیعدالتی شکل میگیرد و در زمین فساد میکند محکوم به نابودی است که فرمود: «و الله لاَ یٌحِبٌّ الفَساَدَ».[۵]
سند در ۲۷ سپتامبر نهایی شد. شاید این اتفاقی باشد که این نشست هنگام عید تبرنکل (Tabernacle)[۱] یهودیان و نیز در چهارمین خسوف کامل (ماه خون) برگزار شد[۲].
هدف اصلی این سند که از حمایت شرکتهای بزرگ، افراد مشهور، رهبران اکثر کشورها و پاپ رهبر کاتولیکهای جهان برخوردار است در ظاهر بر این است که جهان را به صورت متحد علیه فقر، بیماری، نابرابری و دیگر مسائل به همکاری بگیرد و ادعایشان این است که اگر با این آهنگ رشد، منابع جهان را استفاده کنیم و با توجه به نرخ رشد جمعیت، منابع بهزودی به اتمام خواهد رسید بنابراین باید کنترل صورت گیرد.
باروخ (بندیکت) اسپینوزا فیلسوف خردگرای قرن ۱۷ اروپا میگوید:
«به دلایلی که دکارت ارائه کرده میدانیم که خدا وجود دارد و موجودی است کامل و نامتناهی؛ ولی اگر خدا نامتناهی است پس حد و مرز نمیتواند داشته باشد، چون اگر میداشت متناهی میشد. پس خدا همهچیز است؛ بنابراین مثلاً نمیتوان تصور کرد که خدا یک موجود است و جهان موجودی دیگر، چرا که وجودی دیگر خدا رو محدود میکرد. بدین قرار خدا باید همچنین مصداقِ هرچه وجود دارد باشد…کل چیزها تنها چیزی است که بیرون از آن هیچ نیست و این یعنی خدا…پس خدا بیرون جهان نیست، ولی درون جهان هم نیست؛ بلکه خود جهان است. میشود گفت جهان فیزیکی جسم اوست.»
در روز یکشنبه ۲۸ فوریه ۲۰۱۶ ساعت ۳۰: ۵ بهوقت محلی مراسمی از سوی آکادمی علوم و هنرهای سینمایی در «دالبی تیهتر»[۱] هالیوود برگزار شد و آدمکهایی زرین رنگ، بانام اسکار در میان «هتروسکشوال[۲]»ها و ملحدانِ کوشا در هالیوود توزیع گردید.
از میان همه حواشیِ موجود در برنامه ازجمله خردهگیریهای تند گوینده و بخش برگزیدهشده از فیلم «جوی[۳]» به چالش تبعیض نژاد در آمریکا تا متلکهای سنگین سیاسی به نامزد پیلها در انتخابات آینده ریاست جمهوری ایالاتمتحده؛ آنچه بیشتر خود را نمایان میکرد حضور آقای «جو بایدن[۴]» دستیار رئیسجمهور آمریکا در این مراسم بود. وی که در میان استقبال بیمانند حضار به روی سن رفت اعترافات کوتاه و غمانگیزی را پیش کشید که افسوس در میان هیاهوی رسانهای از «گور برخاسته» ها و «مکس دیوانه خدانشناس به گوشه رانده شد.
ازآنجاکه رخدادها و دیدگاههای مردمان «باختر دور» باگذشت بیش از ۵۰ سال در کشور ما به اجرا گذارده میشود؛ امروز پس از گذشت بیش از ۶ ماه از آن مراسم بر آن شدیم تا در نوشتاری اظهارات ایشان را مورد کندوکاو قرار دهیم و پیش از آنکه غرب دوستان درونی مردم ایران را بهسوی گذرگاه بنبستی که غربیان آن را طی نمودهاند رهنمون شوند، گامی هرچند کوچک در جهت روشنگری برداریم.
در بخش نخست نوشتار به چرایی پیدایش این معضل خواهیم پرداخت و در دنباله راهکار قرآن را برای به وجود نیامدن این موضوع بیان خواهیم نمود.
بخش نخست
آقای جو بایدن در این مراسم اینچنین گفتند:
با وجود پیشرفتهای قابل توجه اخیر باز هم مردها و زنهای زیادی در دانشگاه و خارج از آنها قربانی تجاوز جنسی میشوند و امشب من از شما میخواهم به میلیونها شهروند آمریکا از جمله من، رئیسجمهور اوباما و هزاران دانشجویی که در دانشگاه باهاشون ملاقات کردم و هنرمندانی که امشب اینجا هستند، بپیوندید. تا ازتون قول بگیریم، قولی که میگه در جایی که با رضایت کاری انجام نمیشه یا نمیتونه بشه، دخالت میکنم. بیاین این فرهنگ رو تغییر بدیم، تا هیچوقت یک زن یا مرد مثل کسانی که امشب خواهید دید، از خودشون بپرسند: ((مگه من چه کار اشتباهی انجام دادم.))
تجاوز جنسی
همانگونه که در تصاویر ملاحظه فرمودید، جو بایدن در اسکار ۸۸ چالش تجاوز جنسی ـ تجاوز جنسی، اصطلاحی در پزشکی قانونی و جرمشناسی جنسی است. تجاوز جنسی به معنی انجام نزدیکی جنسی با فرد، بدون رضایت اوست[۵]. بایست یادآوری نماییم که این سخن هیچگونه ارتباطی به شیوِههای ازدواجی آیینهای گوناگون ندارد ـ را مطرح نمود و از هنرمندان خواست تا در کمپینی که او و رئیسجمهور اوباما حضور دارند شرکت نمایند. هرچند این ظاهر رویداد بوده و بهاحتمال فراوان انگیزه وی از مطرح نمودن این سخنان در جمع سینماگران فراخواندن اینان برای ساخت آثاری است که این معضل را موردبررسی و واکاوی قرار دهند و نه همراهی در یک پویش ساده.
برخی در درون کشور برای فرماندهان باختر دور دایه مهربانتر از مادر هستند و از نکوهش غربیان آنچنان دلگیر میشوند که گویی به خودشان بدزبانی شده است[۶] و پیش از آنکه اعتدالیون آقای جو بایدن را به تندروی متهم نمایند هر دو گروه باید بدانند که
آمریکا جایگاه نخست همهگیری تجاوز را در جهان دارد. برابر گزارش دفتر آمارهای قضائی آمریکا، ۹۹ درصد متجاوزان را مردها تشکیل میدهند و از میان قربانیان، ۹۱ درصد زنان و ۹ درصد مرد هستند. طبق بررسی مرکز ملی خشونت علیه زنان، یک نفر از ۶ زن و یک نفر از ۳۳ مرد آمریکایی، یک مورد اقدام به تجاوز یا تجاوز کامل را در زندگیشان تجربه کردهاند. بیش از یکچهارم زنان در سن نوجوانی و اوایل جوانی اعلام کردهاند که بعد از ۱۴ سالگی، مورد حمله به نیت تجاوز یا تجاوز کامل قرارگرفتهاند. از اینهمه، فقط ۱۶ درصد آنها گزارششدهاند. تجاوزهای علنی در آمریکا رایج نیست و بیشتر موارد تجاوز بهصورت پنهانی انجام میشود[۷].
بر اساس آماره منتشره وزارت دادگستری آمریکا، از هر ۵ دانشجوی دختر در دانشگاهها، یک نفر قربانی تجاوز جنسی میشود[۸].
شبکه خبری آمریکایی گزارش داد: بیش از ۲۴۰۰ پزشک در ایالاتمتحده به دلیل آزار جنسی بیمارانشان مجازات شدهاند؛ این گزارش یک تحقیق جدید است که برای نخستین بار بر روی پروندههای مختلف در ۵۰ ایالت آمریکا انجامشده است[۹].
مقامات پنتاگون در ماه مه اعلام کردند که تجاوزات جنسی بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ بیش از ۳۵ درصد افزایش داشته و آمار سالانه را به ۲۶ هزار مورد که شامل تماس جنسی ناخواسته و یا تجاوز جنسی میشود، افزایش داده است[۱۰].
آثار سینمایی همچون رودخانه میستیک[۱۱] و افشاگر[۱۲] و… بهخوبی گویای ژرفای بسیار ناگوار در این زمینه هستند.
برای جلوگیری از طولانی شدن نوشتار، از ارائه اسناد دیگردر این زمینه خودداری نموده و به سراغ چرایی رخداد میرویم.
چه هنگام یک فرد، شخصی را مورد تجاوز جنسی قرار میدهد؟
بر پایه آنچه در نشست ۲۶۷ کلبه کرامت بانام زنای ذهنی آموختیم تنت فعالیت جنسی در جهان دارای ۲ مکتب کلان است.
الف) مکتب اصالت هورمون: مکتبی که اساس را بر آن مینهد که آدمی پس از طی شدن چرخه زمانی و آمادگی جسمی نیاز به انجام عمل جنسی پیدا میکند.
ب) مکتب اصالت ذهن: این مکتب اصالت را به ذهن داده و بهطور گزیده گمان را بر آن میگیرد که، نفر، هرگاه از منظر ذهنی به نیاز جنسی رسید باید دست به کنش بزند. صد افسوس که این اندیشه امروزه در جهان همهگیرتر است.
عمده خروجی مکتب دوم میشود تجاوز جنسی؛ زیرا تجاوز جنسی هنگامی رخ میدهد که فرد از دیدگاه روانی به دیوانگی جنسی رسیده باشد؛ در آن هنگام خِرَد در مصادره هورمون قرارگرفته و گوشبهفرمان شهوت عمل مینماید.
تنها در موارد کمی فرد ستمکار با برنامهریزی پیشین دست به چنین کارهایی نمیزند و در بسیاری دیگر از پیش در باور خود برنامهریزی مربوطه را انجام داده و تنها در مجالی درخور دست به عمل میزند. انجام زنا در فکر را زنای ذهنی نام نهادهاند. زنای ذهنی پدیده نو رسیدهای است که میوه درخت فرهنگ نوین است. فرهنگی که اندیشه فرد را پر از تصاویر محرک نموده است. از آوازهگری سیمایی و بازیگران زیباروی یهودی تا گونههای جدید تابلوهای تبلیغاتی[۱۳] متحرک در خیابانها، همه در اندیشه فرد ثبتشده و در نهان ناخودآگاه، تدوینگری چیرهدست آنان را تبدیل به فیلمی ناپسند نموده و در نما خانه ذهنی فرد نمایش میدهد[۱۴].
هنگامیکه بازیهای رایانهای و پویانماییهای ویژه کودکان لبریز از محرکات جنسی است.
هنگامیکه هر هفتهنامه و کتابی طرح جلد خود را نگاری برهنه و یا نیمه برهنه برگزیند.
هنگامیکه در جامعهای بیش از ۳۰ میلیون وبسایت پورنو وجود داشته باشد.
هنگامیکه اصلیترین فیلم دانشجویی در کشوری میشود آمریکن پای[۱۵].
هنگامیکه نوشیدنی ساده در جامعهای گونههای مشروبات الکلی است.
هنگامیکه مسائل جنسی از مؤلفههای بنیادین سینمای هالیوود باشد.
هنگامیکه آهنگ در جامعهای، آدمی را به پریشان مغزی کشاند.
هنگامیکه……
هنگامیکه …..
هنگامیکه …..
آن هنگام است که فرد ازنظر ذهنی به مرحلهای میرسد که دیگر تفاوتی میان گمان و واقعیت قائل نیست و دست به هر عملی میزند.
چرا اینگونه رفتارها با پرخاشگری همراه هستند؟
پاسخ پرسش بالا در نقشه انسان در قرآن است و آن این است که شهوت و غضب دوروی یک سکه هستند و در شغاف آدمی قرار دارند؛ بنابراین هر چه شهوت بیشتر برانگیخته شود خشم و غصب نیز بهتبع آن بیشتر میشود و اینگونه است که در بیشتر موارد ستمگر خشونت بسیاری را بکار میبرد.
آزادی جنسی تنها راه مهار غریزه جنسی است؟
گهگاه عوام از روی ناآگاهی و تاریک فکران از روی بداندیشی دیدگاه زهرآلودی را در جامعه پخش میکنند که هیچگاه و در هیچ کجا دستاورد درست در پی نداشته است. اینان مدعی هستند که آزادی جنسی تنها راه مهار غریزه جنسی است. ایراد سخن مطروحه این است که اینان کامجویی را شکم و انجام عمل جنسی را بهمانند خوردن خوراک انگاشتهاند و حال آنکه انجام عمل جنسی (خارجازاندازه) بهمانند خوردن آبشور است که نهتنها رفع تشنگی نمیآورد، چهبسا آدمی را تشنهتر کند؛ و این نه ادعای نگارنده که بالاتر از آن فریاد مارتین اسکورسیزی[۱۶] در گرگ والاستریت است.
همیشه پای یهود در میان است.
تا پیش از سده ۱۹ مردم آمریکا مردمی مسیحی و دینباور بودند. آنان بهمراتب از اروپاییان آیینیتر بوده و به آنچه در انجیل آمده بود ارج فراوان میگذاردند؛ ولی در اواخر سده ۱۹ یهودیانی به آمریکا کوچ نمودند که در آینده پایههای مستهجن نگاری را در ادبیات[۱۷] و انگارههای جنسی را در فرهنگ رفتار بنا نهادند. با پدید آمدن هنر هفتم راه برای رخنه پرشتابتر در اندیشه مردم و فاسد نمودن آن بازتر شد و سرمایهداران یهودی بزرگترین کمپانیهای فیلمسازی را تأسیس نمودند و این روند تا به آنجا پیش رفته است که در هر ۳۹ دقیقه یک فیلم مستهجن ساخته میشود و درآمد حاصل از صنعت پورنوگرافی بیش از مجموع درآمد شرکتهای مایکروسافت، گوگل، آمازون، ای بی، یاهو، اپل و نتفلیکس است[۱۸].
چه باید کرد؟
جایگاه چنگاندازی جنسی در آمریکا به نظر میرسد که به آستانه تشنج رسیده و این در هنگامی است که متمدنترین کشور منطقه با توجه به حکومت اسلامی و مردم دیندار، در تراز پایینتر از آرام قرار دارد و برای آنکه در سالهای آینده با چنین مشکلی دستبهگریبان نباشد باید
بهطور همهگیر همه دستگاههای فرهنگساز و تبلیغاتی مردم را از «زندگی دوم» و زنای ذهنی پرهیز دهند، چراکه ریشه این مشکل در زمین ذهن است.
در بخش علمی: استادان دانشگاهها و اهل دانش باید بدانند که مردم ایران انسان بوده و بههیچعنوان نباید آنان را بهسوی دیدگاههای جانورشناسی همچون کینزی و بیماری همچون فروید هدایت کنند. بهجای آن بهتر است با زایش نگرههای نوین، مردم دیگر کشورها را نیز از دست اینان برهانند.
در بخش هنر: هنرمندانِ پایبند بایستی شرایط را بهگونهای رقم بزنند که مردم پس از دیدن آثار آنها «رشید» شده باشند نه آنکه «اغوا» گشته و به خیالبافی رویآورند. بهکارگیری از بازیگرانی که هیچندارند مگر چهره زیبا ازبهر فروش چند بلیت بیشتر زیان این جهان و خسران آن سرای را برای خودشان و مردم به بار خواهد آورد. شوخیهای بیارزش جنسی در آثار برخی کارگردانان (مصطفی کیایی) جدا از آنکه ارزش هنر را در چشم مردم کم خواهد کرد، گام کوچکی نیز در راستای حیا زدایی از جامعه است.
در بخش دولت: امربهمعروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی است و این بدان معنا نیست که دولت از کارهای خودسر باز زند. همانسان که مردم باید به فرد لغزشکار گوشزد کنند، دولت هم باید با بر هم زنندگان آرامش روانی مردم برخورد بیچونوچرا و جدی داشته باشد. درست نیست که یک نفر، جوانانی را که توانایی ازدواج ندارند پریشانحال کند و آنگاه کابینه بهر از دست ندادن چند رأی هیچ عکسالعملی از خود نشان ندهد. (با پنداشت آنکه فرد مربوطه در انتخابات شرکت کند.)
و اما مردم: بر پایه آنچه در قرآن کریم آمده است[۱۹] زنان و مردان بایستی دودسته فرمان را به انجام رسانند تا جامعه برای خود و خانوادهشان بیترس گردد که در پلت پایین نمایش داده میشود.
متنی که خانم ترانه علیدوستی پیشتر در فضای مجازی به اشتراک گذاشته بود جنجال زیادی به راه انداخت لکن این واکنشها نه به دلیل آنکه یک خانم در این فضا به انتشار حرفهایی عادی پرداخته است، بلکه به سبب محتوای مباحثی بوده است که ایشان بدان معتقد و معترفاند:
در ابتدا خلاصهای از مقاله نویسنده محترم، سرکار خانم سپیده کاوه (دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه شهید مدرس و نویسنده سایت خبری_تحلیلی اقتصاد نیوز) آورده شده تا خوانندهای که اصل مقاله[۱]و[۲]را نخوانده تا حدودی با موضوع بحث و نظرات ایشان آشنا گردد؛ سپس مبتنی بر همین نظرات، نکات مهمی که به زعم نگارنده این یادداشت از نگاه نویسنده مقاله مذکور مغفول مانده و موجبات عدم جامعیت نوشته ایشان را فراهم آورده ذکر میگردد:
امام خمینی رحمه الله علیه پاردایم «نه شرقی نه غربی» را با محوریت «اسلام ناب» برای مسیر انقلاب اسلامی ترسیم کردند. در آن دوره زمانی دو تفکر شرقی با محوریت مارکسیسم و کمونیسم و غربی با محوریت لیبرالیسم بر جوامع سیطره داشتند.
در شرایط فعلی و در زمان زعامت امام خامنهایحفظهالله، پارادایم نه شرقی و نه غربی به دو ابر پارادایم خداگرایی و بشرگرایی تغییر کردهاند و مواجههی حق و باطل در عرصهی جهانی، صورت عینیتری پیدا کرده است. اسلام ناب، نمود اصلی در پارادایم خداگرایی به عنوان حق و ایمان مطلق، و لیبرالیسم به عنوان یکی از ارکان اصلی اومانیسم، به عنوان کفر و باطل در مقابل هم قرار گرفتهاند. این تنازع و تقابل حق و باطل در تمام صور و ارکان این دو ابرپارادایم، ظهور و بروز دارد.
گفتمان مستکبرین و مستضعفین که توسط امام راحل بسط پیدا کرد نیز در ساختار تقابل حق و باطل تعریف میگردد. در جهان امروز گفتمان استیلاطلب، گفتمان مستکبرینی است که در رأس آنها شیطان بزرگ یعنی آمریکای جهان خوار قرار دارد و در مقابل، گفتمان حق و مستضعفین است که طبق وعدهی خداوند زمین به ارث آنان[۱] درخواهد آمد و غلبه و پیروزی نهایی با جبهه حق است. جبههی باطل در جهان، ساختار قدرتی را رقم زده است که اعتماد به آن مصداق کفر و رویگردانی از آن مصداق اتمّ و اکمل ایمان است. زیرا مؤمن کسی است که اعتماد و رجاء واثقش به خداوند کبیر متعال باشد.
مستکبرین عالم و در رأس آنان آمریکا به عنوان شیطان بزرگ و اعوان و انصارش، سیستمهایی را برای اعمال قدرت و سلطهی خود برای ادارهی جهان ترسیم کردهاند.[۲]
ساختار مرکز عملیات نظامی-غیر نظامی آمریکا
یکی از بخشهای مهم این ساختار برای ادارهی جهان، سازمان ملل است که یونیسف، برنامه جهانی غذا، دپارتمان عملیات حفظ صلح، کمیسریای عالی پناهندگان و دیگر آژانسهای سازمان ملل، زیر مجموعههای این سازمان بینالمللی هستند. مبتنی بر این سند[۳] سازمان ملل نه تنها یک سازمان بینالمللی نیست، بلکه سازمانی است که به عنوان زیر مجموعه نظامی آمریکا تعریف میشود.
پیشینه حضور سازمان ملل در ایران
جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۹۴۵ به عنوان یکی از ۵۱ کشور عضو مؤسس سازمان ملل متحد، نقش قابلتوجهی در توسعه این سازمان ایفا نموده و به گونهای فعال در تلاشهای ملل متحد، صندوقها، برنامهها و کارگزاریهای تخصصی آن مشارکت داشته است.
سازمان ملل متحد از سال ۱۹۵۰ در ایران، با فعالیتی اندک، حضور خود را آغاز نمود؛ اما در حال حاضر ۱۴ کارگزاری تخصصی و صندوق ملل متحد در زمینههای گوناگون مانند محیطزیست، آموزش، کودکان، پناهندگان، کشاورزی، صنایع، مبارزه با مواد مخدر، بهداشت، فرهنگ و کاهش خطرپذیری بلایا فعال هستند.
دفاتر سازمان ملل متحد در ایران با مشارکت با دولت به اولویتهای توسعه ملی و نیازهای فوری ایران پاسخ میدهند. سازمان ملل نه تنها با دولت بلکه با شرکایی در بخش غیردولتی به عنوان پارهای از طرحها و برنامههایی که در مورد آنها با دولت به توافق رسیده همکاری میکند.
ایران به عنوان کشوری با درآمد متوسط در شاخصهای توسعه انسانی مکلف به دستیابی آرمانهای توسعه هزاره است که به وسیله رهبران جهان در سال ۲۰۰۰ در اجلاس سران تصویب شد و ایران در آن حضور داشت. همانند سایر کشورها فعالیت کارگزاریهای سازمان ملل متحد در ایران به وسیله چارچوب کمکهای توسعهای ملل متحد (UNDAF) هدایت میشود. این چارچوب بر اساس و همسو با اولویتها و خط مشیهای توسعهای ملی دولت طراحی و توافق شده است. چارچوب مزبور ابزاری است که اجازه میدهد کارگزاریهای گوناگون سازمان ملل متحد در ایران تواناییها، طرحها و برنامههای خود را ارزیابی و هماهنگ کرده تا به بهترین نحو تلاشهای توسعهای کشور را حمایت کند.[۴]
مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری همپیمان با سازمان ملل
یکی از گردهماییهای بزرگ رهبران جهان که نقش تعیینکنندهای در پیشبرد توسعه پایدار داشت اجلاس هزاره ملل متحد بود. رهبران جهان در اجلاس هزاره که از ۶ تا ۸ سپتامبر سال ۲۰۰۰ در نیویورک و به دعوت سازمان ملل متحد تشکیل شد، در مورد مجموعهای از هدفهای قابل نیل در زمانی محدود و مشخص و هدفهایی برای مبارزه با فقر، گرسنگی، بیماری، بیسوادی، نابودی محیطزیست و تبعیض علیه زنان توافق کردند. نتیجه این اجلاس تصویب اعلامیه هزاره ملل متحد بود که سندی راهنما برای سده جدید بود و در آن کشورها متعهد شدند که با یکدیگر در زمینه ارتقاء توسعه و کاهش فقر تا سال ۲۰۱۵ میلادی همکاری نمایند. در این اعلامیه به منظور نیل به توسعه پایدار، هشت آرمان، در قالب ۲۱ هدف، و شصت شاخص تعریف شده است. اعلامیه هزاره در تاریخ ۸ سپتامبر به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید.[۵]
تمام آرمانهای هشتگانه توسعه هزاره به دلیل نقش مهم زنان در فرآیند توسعه به شکل مستقیم یا غیرمستقیم، با نقش آنان در ارتباط است. بند سوم این سند، یعنی ارتقای برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، در ارتباط مستقیم با نقش و جایگاه زنان در جامعه است.
مسئول اجرای این بند از سند توسعه هزاره در جمهوری اسلامی ایران، زنان فمینیست ایرانیای چون فائزه هاشمی، شهلا شرکت، آذر منصوری، زهرا شجاعی، شهلا لاهیجی و… بودند. شعار برابری زنان و مردان، توانمندسازی زنان، فرصتهای برابر در اشتغال و تحصیل، مشارکت سیاسی اجتماعی، از اهداف این جریان در راستای تعهدات به سند توسعه هزاره بود. پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان در ادامهی این روند، در دستور کار جریان فمینیست ایرانی قرار گرفت که به دلیل تضاد مسلّم با قوانین اسلام مورد تأیید مجلس ایران قرار نگرفت.
یکی از تعهدات اصلی ایران در کنفرانس اتحادیه بین المجالس که در فوریه ۱۹۹۷(بهمن ۱۳۷۵) در دهلینو[۶]، افزایش ۲۵ درصدی حضور زنان در مجلسهای قانونگذاری طی ۱۰ سال بود. همچنین بر این موضوع در سند ملی هزاره در سال ۲۰۰۰ نیز تأکید شد. بنابراین تعهد، اگر ایران به این حد از حضور زنان در کرسیهای مجلس دست نیابد، برخی از امتیازات این توافق بینالمللی را از دست خواهد داد.[۷] (در سال ۱۳۸۴ نیز با حضور رئیس جمهوری در اجلاس سران، بار دیگر دولت ایران بر آن مهر تأیید زد)[۸]
با توجه به تعهد برای افزایش حضور زنان در مجلس، حرکت زنان فمینیست ایرانی برای دستیابی به این هدف کلید خورد. تشکیل «کمپین تغییر چهره مردانه مجلس» به همت شهلا لاهیجی مدیر انتشارت روشنگران، برگزاری نشستهای ملی با عناوین «سمینار زنان در تاریخ مجالس» با حضور جمعیت زنان مسلمان نواندیش، به عنوان متولی این نشستها، و همکاری معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری، شورای همگرایی زنان، مؤسسه باران، بنیاد امید ایرانیان، انجمن روزنامهنگاران زن ایران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی و مرکز پژوهشهای مجلس و نشستهای با برد متوسط، در راستای این هدف ایجاد و برگزار شد.
مهمترین رکن این حرکت، کمپین حضور سیدرصدی زنان بر کرسیهای مجلس است که در تلاشاند چهره مردانه مجلس را تغییر داده و به حقوق برابر در این حوزه دست پیدا کنند. بر اساس این کمپین، کمیته سهگانه «من کاندیدا میشوم»، «۵۰ کرسی برای زنان برابریطلب»، «کارت قرمز برای کاندیداهای زنستیز» را تشکیل داده است.[۹]
برنامههای کمپین حضور سیدرصدی مشارکت زنان در مجلس
از میان سخنان افراد شاخص این کمپین میتوان به اهداف و برنامههای آنان برای جامعه زنان پس از حضور در مجلس پی برد.
۱- برابری زنان و مردان در تمام عرصهها
شعار همیشگی فمینیستها، برابری زنان و مردان در تمامی جوانب اجتماعی و خانوادگی بوده است. رهبران این گروه به دنبال تغییر قوانین و گفتمانسازی برای نیل به این هدف هستند. شهیندخت مولاوردی در «سمینار ملی زنان در تاریخ مجالس ایران» به این مسئله اشاره میکند:
«برای دستیابی به جایگاه واقعی زنان در عرصه قدرت و تصمیمگیری باید مجموعهای از راهکارهای چون «اتخاذ تدابیر چندبعدی و به موازات هم»، «تلفیق راهکارهای مختلف» و «رفع موانع موجود در ارتقاء جایگاه زنان» را به کار بست. لازم است اتخاذ این استراتژیها در راستای تأمین برابری و مشارکت زنان در جامعه، واقعبینانه و متناسب با نیازهای هر جامعه و در جهت پیشبرد اهداف و ارتقاء جایگاه زنان باشد … حضور زنان و اتفاق این روند جنسیتی، نهادهای اصلی جامعه را به سمت جنسیت و عدالت جنسیتی تغییر میدهد. این نکته مورد نظر شخص رییسجمهور نیز بوده و ایشان در طی دو مراسم سخنرانی در روز زن بر تحقق عدالت جنسیتی تأکید کردهاند..»[۱۰]
یکی از ظلمهای آشکار این زنان، ظلم به مفهوم «عدل» و «عدالت جنسیتی» است. این افراد از عدالت میگویند ولی به برابری عمل میکنند، چون اشراف به مفهوم عدل و عدالت جنسیتی ندارند. حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه مفهوم عدل را اینگونه تعریف میکنند:
خدواند عادل، زن و مرد را در جایگاه خود خلق کرده است و هرکدام لوازم و نقشهای خاص خود را برای رسیدن به کمال انسانی دارا هستند. این که نقشهای همسری، زایش و مادری با تمام جوانب آن به عهدهی زن گذاشته شده است به عدل است، و این که مرد در نظام خلقت در نسبت با زن قوّام است نیز به عدل است. این که حقوق و وظایف زن در خانواده و اجتماع با مرد متفاوت و گاهی متضاد است نیز در نظام عدالت الهی تعریف میشود. کسانی که دم از برابری و تساوی زن و مرد میزنند از این نظام عدل الهی غافلاند و آن را فهم نکردهاند که نمیتوانند زن و مرد را سر جای خود ببینند.[۱۲]
اگر مفهوم ظلم را در مقابل عدل در نظر بگیریم، ظلم یعنی خارج کردن افراد، پدیدهها و… از جایگاه خودشان. وقتی نقشهای مردانه به زن داده شد یعنی او از جایگاه خود خارج شده است و بزرگترین ظلم در حق او روا داشته شده است. بنابراین دم زدن از برابری زن و مرد در اجتماع، ظلم آشکار در حق زن است و زن را از جایگاه و منزلت حقیقیاش در نظام خلقت خارج میکند.
۲- بازتعریف نهاد خانواده
یکی از اهداف اصلی این گروه که ذیل این کمپین مطرح شده و در طول فعالیت جنبش فمینیسم در ایران دنبال شده است، بازتعریف نقشهای جنسیتی و تغییر مفهوم خانواده و کارکردهای آن است.
خانم سیمین کاظمی در همایش «زنان، اعتدال و توسعه» که یکی از مهمترین همایشهای زنان در سال ۱۳۹۴ بود و میتوان آن را مانیفست حرکتهای زنان در سالهای آینده دانست، اینگونه نهاد خانواده را مبتنی بر دیدگاه پارسونز تعریف میکند:
«خانواده میتواند یکی از مهمترین موانع خودشکوفایی زنان باشد و مرتبط با فرودستی زنان است. از کودکی به ما در مورد کارکردهای مثبت خانواده گفته میشود و ما در طی جامعهپذیری این مسائل را درونی میکنیم. کارکرد خانواده ابتدا اقتصادی بود، سپس تبدیل به واحد اجتماعی شد که نقش آن تولیدمثل و فرزندپروری است. پارسونز معتقد به تقسیمکار جنسیتی در خانواده است و نقش عاطفی را به زن و نقش ابزاری را به مرد میدهد که همین مسئله باعث فرادستی مرد میشود. او از این تقسیم کار به عنوان یک امر طبیعی یاد میکند.»[۱۳]
خانم کاظمی در ادامه نتیجه میگیرد که:
«در قانون اساسی ما هم به این مسئله اشاره شده است. در شرع هم که قانون برگرفته از آن است، به فرادستی مرد و فرودستی زن اشاره شده است. اصولاً ادیان به نقشهای جنسیتی شکل میدهند. یکی از مهمترین آیاتی که در این رابطه وجود دارد، آیه «الرجال قوامون علی النسا» است که بعد از جنبشهای اجتماعی این آیه بسیار مورد توجه قرار گرفت. برخی بر واژه قوامون تأکید میکنند و آن را به معنای برتری مرد بر زن میدانند، اما برخی میگویند برتری فقط در حوزه خانواده و آن هم به دلیل نفقهای است که مرد پرداخت میکند. گروه سوم، این آیه را مربوط به ریاست و مدیریت میدانند و میگویند کسی که توانایی بیشتری دارد رییس خانواده است و چون مردها صلاحیت بیشتری دارند، رییس میشوند.
او با بیان اینکه الگوی پارسونز، اسلام و قانون اساسی ایران نزدیک به هم هستند، خاطرنشان کرد: این الگوها قابل نقد هستند. امروز در سخنرانیهای همایش گفتند راهبرد اعتدال میخواهد راهی برای توازن و تعادل داشته باشد، اما این حرفها در حد شعار است. در این دو سال تغییر محسوسی به نفع زنان ندیدیم. ما از پیروزی انقلاب منتظر تغییراتی بودیم، اما جز شعار ندیدیم. »[۱۴]
این تعریف از خانواده به دلیل فهم غلط این نهاد در نظام جامعه است و انطباق تعریف پارسونز از خانواده با تعریف اسلام از این نهاد مبارک، ظلمی است آشکار در حق آن. در اسلام خانواده سلول و پایه اصلی تشکیل جامعه است که پایداری آن تضمینکنندهی بقای آن است. نظام رحامت مبتنی بر خانواده حرثمحور در نظام خلقت، با تشکیل خانواده شکل میگیرد و سکینت، مودّت و رحمت با این نهاد بنیادی در سطح جامعه بسط پیدا میکند. تمام نقشهایی که قرآن کریم برای زن و مرد، اعم از حرث[۱۵] و حراثت و قوّامیت تعیین کرده است، در انطباق با نوع خلقت زن و مرد است و با نظام عدل الهی تناسب دارد. در خانواده اسلامی زن و مرد هردو در سکینت، مودّت و رحمت نقش دارند و قرار گرفتن زن و مرد در سر جای خود مبتنی بر نقشهای جنسیتی که خالق رقم زده است موجب پرورش نسل صالح و سالم، به عنوان محصول و خروجی آن است.
۳- تغییر قوانین و متناسبسازی آن با زمان
یکی دیگر از محورهایی که توسط این جنبش پیگیری میشود تغییر قوانین در حوزه خانواده است که به تعدد در جلسات مختلف به آن اشاره کردهاند. تغییر قوانینی مانند قوانین طلاق، اجازه خروج از منزل، حضانت فرزند و… از جمله مواردی هستند که در راستای اهداف آنان پیگیری میشوند.
ناهید توسلی، سردبیر روزنامه نافه و پژوهشگر حقوق زنان، در جلسه رونمایی از طرح کمپین تغییر چهره مردانه مجلس در محل دفتر انتشارات روشنگران، در خصوص ضرورت تغییر چهر مردانه مجلس گفت: «چهره مردانه مجلس باید از تکجنسی / تکزبانی / تکساحتی به سمتوسوی چهرهای با تجمیع زنان و مردان تغییر پیدا کند و شکل بگیرد … برای تحقق این امر ما به مجلسی نیاز داریم که زنان نمایندهاش بهگونهای برگزیده شده باشند که به حداقل حقوق برابر و عادلانه زن، آشنایی داشته باشند تا بتوانند در برابر تصویب قانون چندهمسری، حضانت فرزند، عسر و حرج، ارث، دیه، خروج از کشور، حق ازدواج، حق طلاق و… دیگر مسائل مبتلابه زنان، با تکیه بر استدلال و باز هم بهزعم من، آشنا با فقه پویا، مانع تصویب قوانین شبههبرانگیز و غیردینی شوند؛ قوانینی که به نظر من بزرگترین عامل و دلیل فروپاشی خانواده در این مقطع زمانی یعنی در هزاره سوم و در جهان سده بیست و یکم است.»[۱۶]
در همان جلسه، زهرا ربانیاملشی؛ قرآنپژوه و فعال مدنی برابریخواه به موضوع تغییر قوانین اشاره میکند و میگوید: «قوانینی که در امور زنان داریم به دهه ۵۰ برمیگردد. مثل قانون با اجازه مرد از خانه بیرون رفتن؛ حالا اگر بخواهیم زن آن موقع را با الآن مقایسه کنیم، آیا امکانپذیر است؟ به هر حال کمکم این درک و فهم در جامعه به وجود آمد که زن میتواند و باید هم بتواند…درهرصورت ما تواناییهای زن امروز را باید در نظر بگیریم و به اصلاح بعضی از قوانین که با توانمندیهای زن امروز سازگار نیست، توجه کنیم. حالا این قوانین باید متناسب با زمان، اصلاح و تغییر کنند، اما روشن است که قوانین به دست مردانی که زنستیز هستند عوض نمیشود… نیمی از جمعیت مملکت ما را زنان تشکیل میدهند. ما میخواهیم از حق و عدالت دفاع کنیم، دفاع ما هم از زنان و هم از مردان عدالتخواه است.»
آنچه مدنظر فمینیستهای ایرانی است، تطابق قوانین با شرایط زمان است، روش آنها دراینباره روش عرفی کردن و سکیولاریزه کردن دین است که توسط نظریهپردازان اصلاحات همچون سروش و… مطرح شد. در طول زمان، جریان فمینیسم، زن را از جایگاه خود خارج کرده است و یکی از راهکارهای اصلیاش برای تحقق هدف برابری، تغییر قوانین بوده است. درصورتیکه این قوانین مسلّم اسلام نیستند که باید تغییر کنند، بلکه زن باید به جایگاه خود بازگردد تا قوانین در سرجای خود کارایی داشته باشند. کما اینکه امام خامنهایحفظهالله به تغییر قوانین و خلاءهای قانونی موجود در حوزهی زنان تأکید کردهاند[۱۷]، اما این قوانین، قانونهایی مانند ارث، حضانت و حق طلاق و… نیستند. قوانینی مانند عسر و حرج و روش اثبات آن برای زن، قوانین مربوط به چندهمسری مردان در جهت تأمین حقوق زنان پس از ازدواج مجدد مرد و امثالهم در جهت رفع ظلم از زنان، باید تغییرات اساسی پیدا کنند.
۴- افزایش مشارکت اجتماعی سیاسی زنان به عنوان حق مسلم آنان
فمینیستهای ایرانی به تبع اهداف کلی ایدئولوژی فمینیسم، حضور اجتماعی را یکی ارکان و اهداف اصلی برنامه خود میدانند و حضور سیدرصدی زنان در مجلس نیز در جهت نیل به همین هدف است. به دلیل این که برنامه اجرایی این کمپین و جریان فمینیست ایرانی، از دکترینهای بینالمللی که در سازمان ملل و اجلاسهای مرتبط با آن در زمینه توسعه و نقش زنان در آن منشاء میگیرند، همه سازوکارهایی مخالف با اسلام دارند و چون مطالعهی تطبیقی صحیح در این حوزه نداشتهاند، امکان تطبیق و متناسب کردن این قوانین را با شرایط جامعه ایرانی که میان سنت و مدرنیته، حیران است، ندارند.
اسلام در حوزهی حضور و مشارکت سیاسی اجتماعی زنان دکترینهای ویژه خود را دارد که چهارچوب مشارکت زنان در امور سیاسی- اجتماعی را تبیین میکند. دکترین حضور اجتماعی زنان مبتنی است بر مسئولیت زن نه مشغولیت او. این حضور در تمام عرصهها باید در چهارچوب حدود واجب و مستحب باشد و نه مکروه و حرام. دکترین فمینیسم در حضور اجتماعی زنان هیچ قید و حدی ندارد و معطوف است به حضور برابر زنان و مردان؛ در صورتی که اگر در اسلام حدود واجب و مستحب در این حضور نفی شوند، این حضور مکروه و حرام بوده و به ساختار جامعه آسیب میرساند.
«بحران زن» حاصل تلاش جریان فمینیست ایرانی در جامعه اسلامی
جریان فمینیسم در جهان سه اشتباه استراتژیک داشت. اول این که برای رفع ظلم از زنان، مانعی برای ظلم مردان ایجاد نکرد، بلکه سعی کرد زنان به جایگاهی برسند که مورد ظلم واقع نشوند و توانمند شوند تا آنها هم بتوانند ظلم کنند و در مقابل ظلم مردان بایستند. اشتباه استراتژیک دوم این بود که برای رفع این ظلم، زنان را از جایگاه خود خارج و مردواره کرد. این خود بزرگترین ظلم در حق زن بود چون جایگاه زن در نظام عدل خلقت فقط ویژه اوست و هیچ بدیلی ندارد. سوم تعریف اشتباه آنان از قدرت بود. قدرت به معنای «توان تحمیل اراده بر دیگری است». قدرت ارگانیک دارای سه طیف، نرم، نیمه سخت و سخت است. خالق متعال در نظام خلقت حد اعلای قدرت نرم را به زن اعطا کرده و شکل کامل قدرت سخت را به مرد داده است. جریان فمینیست با این فهم اشتباه از قدرت، قدرت زنانه را که قویترین نوع قدرت در طیفشناسی آن است را از زن گرفت و او را بالاجبار وارد حیطهی قدرت سخت کرد که نه تناسبی با خلقت او دارد و نه جایگاهش.
جریان فمینیست ایرانی هم از این قاعده کلی مستثنا نیستند و این سه اشتباه استراتژیک را در حرکت خود دارند که این موجب ظلمهای بسیاری بر زنان ایرانی شده است. مهمترین ظلم این جریان را میتوان ایجاد و بسط «بحران زن» در ایران را به تبع «بحران» زن در جهان دانست.
امام خامنهایحفظهالله در رابطه با بحران زن در خردادماه سال ۱۳۹۰ اینگونه فرمودهاند:
«مسئلهی زن – که امروز در دنیا باید به عنوان «بحران زن» آن را نامید – یکی از اساسیترین مسائل هر تمدنی، هر جامعهای و هر کشوری است… دربارهی مسئلهی زن در جامعه، اساس مشکل، دو چیز است؛ …آن دو چیز، یکی عبارت است از نگاه غلط و بد فهمیدن جایگاه زن و شأن زن در جامعه؛ که این نگاه و این بدفهمی از غرب شروع شده و خیلی هم قدیمی و ریشهدار نیست. آن کسانی که مدعی شدند که در پروتکلهای اندیشمندان صهیونیست این مسئله وجود داشته، میشود حدس زد که این، خلاف واقع نیست … نقطهی دوم که اساس مشکل است، بد فهمیدن مسئلهی خانواده و بد عمل کردن در رفتارهای داخل خانواده است. این دو تا مشکل است که به نظر ما بحران مسئلهی زن را – که امروز یک مشکل اساسی در دنیاست – به وجود آورده.»[۱۸]
مصادیق کلی بحران زن که موجب آسیب به زنان و مردان و عدم ثبات ساختار جامعه شده است را میتوان در بحران خانواده، ازدواج و برهم خوردن نظام کفویت، بالارفتن سن ازدواج دختران، برهم خوردن نظام جنسیتی در عرصهی اشتغال و تحصیل و تغییر نقشهای جنسیتی دانست.
در جامعهی امروز ایران به دلیل عدم تبیین دکترین حضور اجتماعی زن و اجرای شاخصهای آن در نظام اشتغال و تحصیل، و فقدان نگرش سیستمی در این حوزه، زنان بدون وجود هیچ محدودیتی وارد عرصهی تحصیل و در ادامه آن اشتغال شدند. این حرکت در نهایت موجب حضور بیشتر زنان در دانشگاهها و برهم خوردن نسبت جنسیتی شد. تا جایی که ۷۰ درصد دانشجویان دختر و ۳۰ درصد پسران شدند. در کنار این موضوع سربازی پسران و معضل اشتغال برای آنان موجب شد تا به این مشکل دامن زده شود. همین مسئله موجب ورود بیشتر دختران به دانشگاه و عرصههای اشتغال و بازماندن پسران از تحصیل شد. این مسئله و مسائلی مانند تغییر معیارها و نگاه به ازدواج، مادی شدن نگاه دختران و پسران در مسئله ازدواج و تغییر ذائقه پسران در انتخاب همسر به دلیل کاهش حیا در زنان و…، همگی موجب بالا رفتن سن ازدواج دختران و برهم خوردن نظام کفویت در ازدواج شدند.
توانمندسازی زنان و در کنار آن، ناتوانسازی مردان در خانواده و جامعه توسط جریان فمینیست ایرانی، موجب برهم خوردن نقشهای جنسیتی در خانواده و جامعه شده و همهی این عوامل بحران خانواده را رقمزدهاند. راهکار برونرفت از این بحران و برگرداندن جامعه به حالت ثبات و آرامش مسلماً راهکار فمینیستی و برابری زنان و مردان در تمام ارکان جامعه نیست. برای برونرفت از این بحران باید نقش زن در اسلام ناب را در تمام شئون زندگی، مبتنی بر خلقتش تبیین کرد و او را به جایگاه خود در نظام آفرینش برگرداند تا ثبات و آرامش به جامعه بازگردد.
نتیجهگیری
جریان فمینیست ایرانی و تلاشهای آن در برهم زدن نهاد خانواده و بسط بیحیایی در جامعه یکی از مصادیق نفوذ استراتژیک در نظام جمهوری اسلامی است. زیرا این جریان به ساختار قدرت جهانی که در رأس آن آمریکاست، باور کامل دارد و تماماً خطمشیهای خود را از برنامههای بینالمللی در سازمان ملل متحد، میگیرد. (کمپین حضور ۳۰ درصدی در مجلس از نمونههای کوچک آن است) به همین دلیل تحلیلهای آنان از شرایط زن ایرانی اشتباه بوده و در ارائه راهکار صحیح دچار خطا میشوند.
اگر این جریان به مجلس راه یابد چند موضوع را علاوه بر آنچه در بخش اهداف کلی این جریان ذکر شد، به عنوان اهداف اصلی خود دنبال خواهد کرد. اولین موضوع پیوستن به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض از زنان است که در مجلس ششم پیگیری شد اما به سرانجام نرسید. دوم اجرا و قانونی کردن تعهداتی است که در تفاهم بین مرکز امور خانواده و ریاست جمهوری با صندوق جمعیت سازمان ملل در ایران به امضا رسید.[۱۹] و در نهایت پیادهسازی و تبیین قوانین آنچه خانم مولاوردی از آن با عنوان برنامهریزیهای انجام شده با الگوگیری از آنچه در جهان مطرح خواهد بود. خانم مولاوردی هدف کلی مرکز امور زنان برای مجلس آینده را اینگونه اعلام کردند:
«هدف ما داشتن پارلمان حساس به جنسیت برای تغییر ماهیت نهادهای اصلی جامعه است که منعکسکننده همه نیازها و مطالبات زنان و مردان جامعه باشد. حضور زنان در مجالس به دو دلیل اهمیت دارد یکی بهعنوان تحقق حقوق اساسی بشر و دیگری برای زنان و به نفع زنان. حضور زنان در مجالس اهمیت دارد؛ زیرا زنان آمادگی بیشتری برای همکاری بین حزبی دارند، نمایندگانی مسئول و صادق شناخته میشوند و بیشتر از مردان متعهد به صلح و امنیت هستند.»[۲۰]
[۱۷] نگاه کنید ببینید عوامل سَلب آرامش و سکینهی روحی زن در خانواده چه چیزهایی است؟ دنبال این باشید که با قانون، با روشهای تبلیغی، با روشها و شیوههای گوناگون، اینها را برطرف کنید. این، اساس قضیّه است. زن در خانه مایهی آرامش است؛ مایهی آرامش مرد، و مایهی آرامش فرزندان؛ دختر و پسر. اگر خود زن برخوردار از آرامش روانی و روحی نباشد، نمیتواند این آرامش را به خانواده بدهد. زنی که مورد تحقیر قرار بگیرد، مورد اهانت قرار بگیرد، مورد فشار کار قرار بگیرد، نمیتواند کدبانو باشد؛ نمیتواند مدیر خانواده باشد؛ درحالیکه زن، مدیر خانواده است. این مسئلهی اصلی است. این یکی از آن اصلیترین مسائل است، که خب در محیط زندگی ما – چه محیطهای قدیمی ما، چه محیطهای جدید ما – چندان مورد توجّه قرار نگرفته است و باید مورد توجّه قرار بگیرد. بیانات در دیدار جمعی از بانوان برگزیده کشور ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
به نظر من خیلی از این مشکلات مربوط به بانوان، ناشی است از مشکلات حیات جمعی خانواده، به حیثی که زن در آن محور است. ما خلأهای قانونی و عادتی و سنتی عجیب و فراوانی داریم. گاهی اوقات خانمهایی با ما تماس میگیرند – یا از مجلس، یا از حوزه، یا از مراجعات گوناگون مردمی، یا از مراکز دیگر – و مشکلاتشان را میگویند؛ این مشکلات عمدتاً مربوط میشود به مشکلات داخل خانواده. اگر زن داخل خانواده امنیت روانی داشته باشد، امنیت اخلاقی داشته باشد، آسایش داشته باشد، سَکَن داشته باشد، حقیقتاً شوهر برای او لباس محسوب شود – همچنان که او لباس شوهر است – و همچنان که قرآن خواسته، مودّت و رحمت بین اینها باشد، و اگر «و لهنّ مثل الّذی علیهن»(۲) در خانواده رعایت شود – این چیزهایی که اصول کلی و اساسی است – آنگاه مشکلات بیرون خانواده برای زن قابل تحمل خواهد شد؛ اصلاً بر اینها فائق میآید. اگر زن در آسایشگاه خود، در سنگر اصلی خود، بتواند مشکلات خودش را کاهش بدهد، بلاشک در عرصهی اجتماع هم خواهد توانست. بیانات در سومین نشست اندیشههای راهبردی با موضوع زن و خانواده ۱۴/۱۰/۱۳۹۰
[۱۸]بیانات در دیدار جمعی از بانوان نخبه ۰۱/۰۳/۱۳۹۰
سه فعالیت حاصل از این تفاهم از این قرار است: فعالیت ۱: استخدام کوتاهمدت مشاوران ملی و کارشناسان جهت ارائه کمک فنی به معاونت امور زنان و خانواده (انتخاب مشاوران و شرح خدمات آنها مشترکا با صندوق جمعیت ملل متحد صورت خواهد گرفت) فعالیت ۲: استخدام مشاوران بینالمللی جهت ارائه کمک فنی به معاونت امور زنان و خانواده فعالیت ۳: تبادل تجربه با سایر کشورها به منظور یافتن مکانیسمهایی برای تقویت بنیان خانواده و پیشرفت زنان
که در پی آن گروهی متشکل از سه کارشناس و مسئولین دفتر معاونت امور زنان و سه نفر از سازمانهای مردمنهاد دیگر به فنلاند اعزام شدند تا از تجارب آنان در آموزشهای خانواده استفاده کنند و مشاوران بینالمللی را در این حوزه استخدام کنند. لازم به ذکر است که فنلاند یکی از مراکز فمینیستی مهم جهان است.
هر ملتی به گونهای خاص میاندیشد و به همانگونه که میاندیشد زندگی میکند. در واقع میتوان اینگونه پنداشت که انسان، «معرفتی» دارد. آن معرفت، «جهانبینی» او را شکل میدهد و انسان با آن جهانبینی نسبت به چیزهای اطرافش میاندیشد، عمل میکند و در نهایت «سبک زندگی» را به وجود میآورد. همچنین در ابتدای تاریخ، زمانی که گروهی از انسانها به واسطهی نقاط مشترکشان گرد هم آمدند و اجتماع را پدید آوردند، آن اجتماع مبتنی بر فکری بنا شد که از معرفت یکایک آن مردم سرچشمه میگرفت. شیوهی فکر کردن هر ملت پیامدهای مهمی در سرنوشت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی آن دارد. در واقع جایگاه بینالمللی ملتها را طرز تفکر آنها تعیین میکند، نه آنطور که موعظه میکنند و یا ثروتهای طبیعی دارند. شکلگیری یک سبک زندگی در جامعه به معنای این است که هرچیزی اعم از: فکر کردن، آداب و رسوم، تحصیل، معاش، کار کردن، جنگیدن، ورزش کردن و … در چهارچوب آن سبک زندگی قرار دارند. ژاپنیها از جمله مردمانی هستند که توانستهاند به سبک زندگی منطبق بر معرفت ثنویتی خود رسیده و علاوه بر آن، ساختارهایی را درونش شکل دهند که حتی در دورانی که دیگر «روح ژاپنی» از بین رفته باشد، همچنان بتواند برخی از آداب و ارزشهای روح ژاپنی را در خود حفظ کنند. برخی از ساختارهای شکل گرفته در سبک زندگی ژاپنی این قابلیت را دارد که به دیگر سرزمینها منتقل شده و همان آداب و ارزشها را در آن جوامع ترویج کند. در این یادداشت به یکی از این ساختارها میپردازیم: ورزشِ کاراته.