توئینبی “Arnold J. Toynbee” و ویکو “Giambattista Vico”بر این اعتقادند که تمدنها پس از گذار از دو مرحله، به سقوط میانجامند:
- جهل
- فکر و فرهنگ و دانایی
- افول و سقوط در اوج خود
خط بطلان این نظریه، الگوی داود (ص) در اوّاب بودن جامعه است.
ویژگی اصلی داود (ص) به تعبیر قرآن کریم «اواب» بودن است؛ یعنی کسی که بارها به سوی خدا میرفت؛ گویی اصلاً از محضر خدا بیرون نرفته و دائماً به او رجوع میکرد.
اوّاب کسی که مدام نفس خود را با خدا هماهنگ میکند. کثیر الرجوع به خداست. اینگونه نیست که از خدا رو برگیریم و کارمان را بکنیم، بعد به سوی او باز گردیم. خیر! سخن از رجوع مستمر به خداست. (همانند سیستم استابلایزر، که ثبات را برای وسیله متحرک به وجود میآورد. استابلایزر انسان، اوّاب بودن است.) بر این اساس، نظام اجتماعی که اوّاب باشد، هر چه به پیش رود بالندهتر میشود. در مقابل نیز جامعهای که دائماً خود را با خدا چک نمیکند، لاجرم به سقوط میانجامد.
این لحظات، لحظات تمرین #اواب بودن است. همه اندیشهجویان به تأسی از حضرت داود (ص) باید اواب باشند. اندیشه دینی زمینه در اواب بودن دارد و اندیشه ورزی دینی بدون اواب بودن امکان ندارد؛ چراکه منبع معرفت اوست و باید از او الهام گرفت.
زمانی که من خود را با خدا هماهنگ کنم، خداوند متعال نیز همهچیز را با من هماهنگ خواهد کرد:
«وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدیدَ» (سوره سبأ – آیه ۱۰)
«خدا آهن را بر دستان داود (ص) نرم کرد.»
جامعه سازی دینی که نتیجه اندیشهورزی دینی است، نتیجه اواب بودن اندیشه ورزان و اندیشه جویان است. اندیشه جویان میباید به این لحظات نه صرفاً از دید اخلاقی و عرفانی، که به عنوان «امری تمدنی» به آن بنگرند.
برگرفته از جلسه ۳۱۷ کرسی نظریهپردازی کلبه کرامت با عنوان «دکترین داود (ص)» (در دی ۹۰) :