صادق زیباکلام، تئوریسین اصلاحات، اخیراً در کانال تلگرامی خود در پاسخ به منتقدینش درباره غربدوستی و به تعبیری غربپرستی او، به فصل اول کتاب غرب چگونه غرب شد، نوشته خودش، استناد کرده است؛ بنابراین نگارنده بر آن شد تا به نکاتی راجع به همین فصل کتاب ایشان اشاره کند؛ قطعاً این نوشته همه نکات مدنظر نیست ولی اهم آنهاست.
1) اولاً کتاب غرب چگونه غرب شد از کتابهای نادری است که منبع ندارد!(همانطور که کتاب تولد اسرائیل زیباکلام منبع ندارد!) و خود صادق زیباکلام نیز در پیش گفتار کتاب به این مسئله اذعان دارد و اینکه اعتبار و ارزش کتاب زیر سؤال است!
2) زیباکلام مینویسد:
«یکی از حوزههایی که ادبیات چپگرایانه حزب توده تحولی بنیادین در آن ایجاد کرد، نگاه ایرانیان به غرب بود. نهتنها آن نگاه مثبت و الهام بخشی که نخبگان ما قبلاً نسبت به غرب پیدا کرده بودند، به کل و به جز و به اصل و به فرع از میان رفت، بلکه در جهانبینی جدید، غرب مظهر پستی و پلیدی، استثمار، استعمار، ظلم و ستم و غارتگری شد.» ص29
زیباکلام نگاه استکبارستیز در نزد بزرگان و عوام را در قبل و بعد از انقلاب نشأتگرفته از غلبه نگاه مارکسیستی حزب توده در دهه 1320 به بعد بر اندیشهها، در ایران و سایر نقاط جهان میداند
حالآنکه یک قرن قبل از حضور تودهایها در ایران و چندین دهه قبل از ظهور مارکسیسم، سید جمالالدین اسدآبادی، در اواسط قرن 19 میلادی، استعمار و استکبار را تعریف و تبیین کرد و به مبارزه فکری-فرهنگی با این پدیده پرداخت.
«این استعمار که از نظر لغت به معنی آباد کردن است از لحاظ معنی حقیقی و اصیل به عقیده من مانند اسماء اضداد است. زیرا این استعمار یعنی استعباد و بنده و برده ساختن آزادگان و خاصه استعمار به معنی تخریب نزدیکتر است تا به تعمیر و عمران.»
سید جمال الدین اسدآبادی، ملاقات جمالیه، ص 168.
«یا مصیبتا این چه حالت است؟ این چه فلاکت است؟ مصر و سودان و شبهجزیره بزرگ هندوستان را که قسمت بزرگی از ممالک اسلامی است انگلستان تصرف کرده. مراکش، تونس و الجزایر را فرانسه تصاحب نموده، جاوه و جزایر بحر المحیط را هلند مالک گشته، ترکستان غربی و بلاد وسیعه ماوراء النهر و قفقاز و داغستان را روس به حیطه تسخیر آورده، ترکستان شرقی را چین متصرف شده و از ممالک اسلامی جز معدودی بر حالت استقلال نمانده اینها نیز در خوف و خطر عظیماند.»
سید جمال الدین اسدآبادی، ملاقات جمالیه، ص 170.
«آن[انگلیس] کفتاری که به گرسنگی شدید دچار است و گرفتار تشنگی است که بلعیدن دویست میلیون مسلمان و آشامیدن آب تایمز او را سیراب نکرده است و امروز این جانور، دهان آزمند خود را بیشتر باز کرده است تا سراسر قلمرو مسلمانان از نیل تا جیحون را ببلعد»
سید جمال الدین اسدآبادی، عروه الوثقی، ترجمه عبدالله سمندری ص 176.
«اینک دیگر اعمال دولت انگلیس و تجاوز او به حقوق عثمانیها و مسلمانان اسباب دلتنگی مسلمانان را فراهم آورده است. ستم انگلیس، دیگر غیرقابلتحمل است. ازاینرو بعید نیست که دلها به خشم آمده و صبرها لبریز گشته و مرزبندیها فروپاشد.»
سید جمال الدین اسدآبادی، عروه الوثقی، ترجمه عبدالله سمندری ص 189.
زیباکلام از علاقه شدید مسئولین و منورالفکرها به غرب میگوید و اینکه آنها چطور شیفته غرب بودند؛ و از این نگاه نتیجه میگیرد که از زمان قاجارها به بعد همیشه تمایل به غرب در بین ایرانیان وجود داشته است و حتی انقلاب مشروطه ناشی از الگوبرداری از اندیشه سیاسی-اجتماعی غرب بوده است.
به ایشان باید گفت:
آنچه به زعم شما تمایل به غرب خوانده میشود، تمایل به مظاهر مادی و علمی و تمدنی غرب بوده است که احتمالاً اکنون نیز وجود دارد؛ اما نکته اساسی این است که اگر جامعه آن روز را به دو دسته عوام و منورالفکرها تقسیم کنیم، عوام بیسواد که وضعیتشان مشخص است اما منورالفکرها در آن دوران غالباً تحصیل کرده غرب بودند و قاعدتاً از اندیشه غرب نیز تأثیر میپذیرفتند و این امر سبب میشد بدون توجه به مبانی معرفتی، فلسفی و جهانبینی غالباً اومانیستی غرب، شیفته غرب باشند.
و اینکه مخالفت با غرب، مخالفت با تمدن غرب نبوده و نیست بلکه مخالفت با تفرعن، تکبر و همچنین مبانی نظری غرب است.
3) زیباکلام در تناقضی آشکار، یکی از دلایل مهم نفرت مردم از غرب، را همپیمانی غرب با شاه، در بین سالهای 1332(کودتای 28 مرداد) تا 1357(انقلاب اسلامی) میداند اما در صفحات بعد به طرز جالبی دبه میکند!
«غرب و غربیها از دید نخبگان فکری و مبارزان سیاسی کشور، در کنار شاه و در حقیقت همپیمان و ارباب او توصیف میشدند؛ در حقیقت در تمامی 25 سال بعد از کودتای 28 مرداد، غرب شریک جرم رژیم شاه در میان ایرانیان توصیف میشد» ص36
«واقعیت آن است که آمریکاستیزی و غربستیزی در ذات انقلاب نبود؛ اساساً علت نارضایتی مردم از رژیم قبل از انقلاب به این خاطر نبود که چرا شاه به آمریکا یا به غرب نزدیک است» ص42
4) زیباکلام مینویسد:
«اگر استکبار را از غرب بگیریم باز هم ایران غربستیز خواهد ماند؛ چرا که غرب خوشبختی و سعادت انسان را بدون خداوند و تعلیم دینی، امکانپذیر میداند درحالیکه اسلامگرایان، جهان بدون خداوند و صرفاً متکی به عقل بشر را نسخه محتوم تباهی و سقوط میدانند» ص45
پاسخ این کلام زیباکلام ساده است؛ مگر ما با بوداییان و تائویستهای چین، هندوگراهای هند، سرخپوستان مکزیک و حتی روسیه(در عصر حاضر) و … ستیز داریم؟ ستیز ما با غرب بر سر استکبار آنهاست؛ آنچه ما با غرب و حتی شرق از حیث معرفتی، ارزشی، فلسفی، جهانبینی، ماوراءالطبیعه، حق، باطل، قانون و…مشکلداریم، با زبان، منطق، استدلال و برهان قابلحل است نه با ستیز؛ همانطور که اکنون نیز، مبلغین حاضر در اروپا و آمریکا با زبان نرم تبلیغ میکنند نه با زور
جدال معرفتی و ارزشی با غرب، جدال احسن است؛ جدال از نوع دعوت است ولاغیر
ادْعُ الی سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
با حكمت و اندرز نیكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی كه نیكوتر است، استدلال و مناظره كن! پروردگارت، از هرکسی بهتر میداند چه كسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت یافتگان داناتر است.
سوره نحل-125
وَلَا تُجَادِلُو ا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوٓا آمَنَّا بِالَّذِيٓ أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
با اهل كتاب جز به روشی كه از همه نیكوتر است مجادله نكنید، مگر كسانی از آنان كه ستم كردند؛ و (به آنها) بگویید: «ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آوردهایم، و معبود ما و شما یكی است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!
سوره عنكبوت-46
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى
بهسوی فرعون بروید؛ كه طغیان كرده است!
اما به نرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذكّر شود، یا (از خدا) بترسد!
سوره طه43 و 44
دراینارتباط مسئله انتظار و مقدمه سازی ظهور نیز خود بحث مفصلی است.
5) زیباکلام در کتابش اصرار دارد غربستیزی و استکبارستیزی جز مبانی انقلاب نبوده و بعد از انقلاب جز ارکان انقلاب شده است. او مینویسد:
«آنچه آرشیو انقلاب نشان نمیدهد، اتفاقاً مقولاتی همچون غربستیزی، استکبارستیزی، آمریکاستیزی، صدور انقلاب و از این دست خواستهها بود» ص49
آنقدر این بخش از فصل اول کتاب او بیپایه و اساس است که خواننده متعجب میشود.
کافی است ایشان به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و به عنوان کسی که فرضیههایش باید بر مبنای پژوهش باشد، نه تخیلات و مطلوباتش، به خود زحمت بدهند در نرمافزار کتاب صحیفه نور(آرشیو سخنرانیها و نامههای امام خمینی از سال 42 تا 68) کلمه آمریکا یا استکبار یا استعمار یا کلمه معادل آن را سرچ کنند تا به حجم عظیم سخنرانیهای امام راجع به استکبارستیزی دست یابند.
قطعاً جای این حجم عظیم سخنرانی در این نوشته نیست ولی به چند مورد اشاره میشود:
«آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکاست، این وکلا هم از آمریکا هستند، این وزرا هم از آمریکا هستند، همه تعیین آنهاست، اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابل داد بزنند؟»
ج1-ص106-4 آبان 43
«دنیا بداند که هر گرفتاریای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است، از آمریکاست.»
ج1-ص110-4 آبان 43
«عوامل و ایادی استعمار که میدانند با آشنایی ملتها بخصوص نسل جوان تحصیلکرده به اصول مقدسه اسلام، سقوط و نابودی استعمارگران و قطع دست آنان از منافع ملتها و کشورهای استعمار شده قطعی خواهد بود، به کارشکنی پرداخته و میکوشند که با سمپاشیها و مشوش ساختن اذهان و افکار جوانان، از جلوهگر شدن چهره تابناک اسلام جلوگیری نمایند و با عناوین فریبنده و مکتبهای رنگارنگ، جوانان ما را منحرف سازند»
ج1-ص185 22 تیر 51
«معاملات اسارتبار و بخصوص معامله 15 میلیارد دلاری اخیر با استعمار آمریکا، ضربه نابوده کننده دیگری است که شاه به اقتصاد ایران وارد ساخته و چوب حراج تازهای است که بر ثروت و ذخائر ملت محروم ایران میزند.»
ج1-ص212- 21 اسفند 53
تاریخ همه این موارد قبل از انقلاب است.
امید رامز
تو کتاب « ما چگونه ما شدیم » هم از این زرت و زورتا زیاد داره محل بش ندین تو دانشگاه 12 واحد باهاش درس پاس کردم سر یکیشون نرفتم! هیشکی نمی رفت. فقط شیرین عسلاش!
خیلی جالبه که شما دانش آموخته علوم سیاسی هستین و ادبیات شما در دانش آموخته جاهل های دهه 40 هم نیست البته چون سر کلاس نمی رفتید احتمالا ا ین تاثیر منفی رو روی شما گذاشته .
نقد ضعیفی بود