آنگونه که ویلیام آروین و همکارانش در دانشگاههای معتبر ایالاتمتحده مدعی شدهاند جی جی آبرامز، مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ، دیوید لینچ، استنلی کوبریک و … فیلسوفانی در لباس کارگردان هستند و هدفشان نه فقط سرگرم کردن مخاطب بلکه ارائهی نسخهای برای آینده جوامع میباشد. اجازه دهید به فهرست بالا ریدلی اسکات را که تابهحال در هالیوود نقش آبرومندانه جلوه دادن اشتباهات فاحش سیاستمداران ایالاتمتحده را بازی میکرده است را هم اضافه کنیم. در ادامه اثر جدید وی که فیلمی تاریخی با نام هجرت خدایان و پادشاهان است را با 3 فرض بررسی کرده و در انتها نتیجهگیری را به عهده مخاطب میگذاریم.
فرض اول
در حالت اول فرض این است که اسکات قصد ساختن فیلمی تاریخی را داشته است. بر این فرض 2 حالت مترتب است که در ادامه بیان خواهیم نمود.
1-آیا ریدلی اسکات قصد تعریف تاریخ را داشته است؟
آلن وایت، ادیتور انجمن تبارشناسی کتاب مقدس در بررسیهای خود به مقایسه فیلم اسکات و روایت تورات پرداخته و معتقد است که همه جنبههای الهیاتی عذابهای الهی که در تورات هست از این فیلم حذف شدهاند. به گفتهی او: «اگر سازندگان فیلم اسامی برگرفته از کتاب مقدس را تغییر میدادند و یا نام فیلمشان را عوض میکردند آنگاه داستان فیلم چیز دیگری بود و من حتی ممکن بود که تشخیص ندهم این فیلم بر اساس داستان تورات ساخته شده است».
کاترین شورد منتقد روزنامه گاردین معتقد است: «در برخی صحنههای فیلم این حس در ما ایجاد میشود که در این فیلم از کتاب تورات به عنوان یکی از منابع اصلی برای نوشتن فیلمنامه استفاده نشده است».
اگر از منظر قرآن هم به این فیلم نگاه کنیم فقط در نام موسی و قوم بنیاسرائیل به اشتراک میرسیم و اختلاف مطالب مطروحه در این اثر با قرآن از زمین تا آسمان است.
بر این حالت 2 احتمال بیشتر پیدا نمیشود اول اینکه نویسندگان و کارگردان فیلم با تاریخ و کتب آسمانی ناآشنا بوده که با توجه به سطح بالای آثار هالیوود این احتمال باطل است. دوم اینکه اصلاً گروه سازنده قصد تعریف تاریخ را نداشتهاند که در این صورت باید به احتمال دوم از فرض اول بپردازیم.
2- آیا ریدلی اسکات قصد تحریف تاریخ را داشته است؟
بر کسی پوشیده نیست که حجم اطلاعات رسیده به مخاطب در یک اثر تاریخی معادل مطالعه صدها کتاب است. از طرفی بر همگان واضح و مشخص است که آیندگان برای بررسی و مطالعه تاریخ سراغ کتب نرفته و با بررسی آثار هنری نسبت به گذشتگان کسب آگاهی خواهند نمود. یکی از دلایلی که یهود سرمایههای کلان و هزینههای هنگفت برای سریالها و فیلمهای سینمایی خرج میکند نیز همین است. با جادوی سینما میتوان ملت بزرگ و متمدن ایران را به مانند بربرها به جهان معرفی نمود و یا قوم کوچک و تنبل و تنپرور یهود را ناجیان دنیا معرفی نمود. ریدلی اسکات و اربابانش بدانند شاید با 140 میلیون دلار بتوانند تاریخ را تحریف کنند اما تعویض هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
فرض دوم
بر این فرض هم 2 حالت متصور است.
اول) به این دیالوگها دقت نمایید.
«یه چیزی راجع به یهودیا، اونا آدمای متحد و مبارزی هستند.» «ما عبادت میکنیم و دعا میکنیم که دوباره کنعان رو ببینیم» «یه رهبر نجات داده می شه و اونی که نجات میده یه روزی رهبر میشه» و «شما سرزمین کنعان را تصرف خواهید کرد»
بر اساس نظرسنجی که توسط روزنامه هاآرتص انجام شده است بیش از یکسوم ساکنان سرزمینهای اشغالی خواهان ترک این مناطق هستند. آمارهای مشابه هم از تمایل جوانان که نیمی از جمعیت رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهند برای زندگی در خارج حکایت دارد.
3 مؤلفه در یک پیام وجود دارد و این اثر هم از این قاعده مستثنا نیست. اول گویندهی پیام که شخص ریدلی اسکات است. دوم گیرنده پیام که یهودیان سراسر دنیا بالأخص ساکنین سرزمینهای اشغالی میباشند.
اما خود پیام
با توجه به خبر بالا و پیروزیهای چشمگیر مقاومت در فلسطین اشغالی و از طرفی مشکلات اقتصادی موجود در سرزمینهای اشغالی باعث به وجود آمدن پدیدهی مهاجرت معکوس شده است. آقای اسکات با انتخاب این بخش از زندگی حضرت موسی (ع) و از طرفی انتخاب گلشیفته فراهانی در نقش همسر شخصی که دشمن این قوم به شمار میرود خطر ایران را گوشزد کرده و قصد تحریک یهود برای مهاجرت به سرزمینهای اشغالی را داشته و سعی نموده است با دیالوگهای ذکر شده تا حدودی اعتمادبهنفس را به این قوم ترسو بازگرداند.
دوم) بدهی 16 تریلیون دلاری ایلات متحده، کسری بودجه عظیم این کشور، جنبش والاستریت در سالهای گذشته، تخریب چهرهی این کشور در سطح جهان به دلیل جنگهای مکرر، نمایان شدن ایرادات بسیار در تفکرات اومانیستی و ساختن خانهای از حباب بر این پایههای سست چند سالی ست که صدای شکسته شدن استخوانهای نظام سرمایهگرایی را به گوش میرساند هر چند برخی انگشت در گوش خود فروکرده و نخواهند بشنوند. ازاینرو چند سالی ست که این مطلب در سریالها (جریکو)، آثار سینمایی (2012)، انیمیشنها (عصریخبندان 4) به طور واضحی بیان شده و نسخهی جایگزین تجویز میگردد.
بر همین اساس فیلسوف – کارگردان انگلیسیتبار هالیوود هم با آگاهی از این مسئله به تهیه نسخه جایگزین برای یهود (قومی که عادت کرده همیشه خود را در سایهی امپراتوری دیگران مخفی کند) پرداخته و سعی نموده از آب گلآلود ماهی خود را صید نماید. مرد صهیونیستی هالیوود خوب میداند که از یهود تنبلتر و تنپرور در جهان وجود ندارد و تا زمانی که آنها مجبور باشند با جوانان فلسطینی بجنگند محال است که بتوانند زمینهای آنان را از آن خود کنند.
فرض سوم
شکی نیست که بشر غربی با پشت سر گذاشتن مدرنیسم در مدرنیزاسیون به سر میبرد اما این امروزهی بشر نیست که مدنظر سینماگران هالیوود است. آنان همیشه در طول سالهای گذشته وظیفه جهتدهیهای آینده را بر عهده داشتهاند. غرب از توهینهای فلسفی به خدا به توهین به ملائک در سریالهای طولانی (سوپرنچرال) با جاذبههای بصری فراوان رسید. در طی چند سال گذشته علاقهی هالیوود به ساخت آثار تاریخی مربوط به دورهی پیامبران (نوح، ابراهیم، اسماعیل، یوسف، موسی، عیسی، نبی مکرم اسلام) شیب تندتری به خود گرفته است. این تغییر رویه توجه هر روشنضمیری را به خود جلب میکند که برنامهی آتی گردانندگان هالیوود چیست؟ آنچه واضح و مشخص است این است که پس از مدرنیزاسیون دوران پستمدرن شروع شده و پسازآن به ترانس مدرنیسم خواهند رسید. از مؤلفههای دوران پستمدرن نفس محوری است که از آن به شرک بنفش تعبیر میشود. اگر نفس انسان حاکم بر جهان گردد به فرض آنکه شیطان به صورت مادی وارد دنیا نگردد (سوپر نچرال) باز هم ما با شیطانهای انسی روبرو خواهیم شد. از ملزومات دوران ترانس مدرنیسم نبود آیات و نشانههای الهی است. دین زدایی چند سالی ست که کلید خورده و با پلورالیزم دینی به جدیت توسط غرب پیگیری میشود. اگر آنها بتوانند پیامبران الهی را (به عنوان مبلغ پیام خداوند) افرادی متوهم برای نسلهای بعد معرفی نمایند در آن حال دیگر، دین، موضوعیت نخواهد داشت و اگر حتی پروژههای دیگر هم زمین بخورد تنها با همین گزینه خواهند توانست زمینه برای حاکمیت شیطان بر روی زمین را آماده کنند. فرقههای شیطانپرستی چند سالی است که با روش و منش خودشان به دنبال یارگیری برای نبرد نهایی میباشند.
به نظر میرسد ریدلی اسکات ناخواسته و یا احتمالاً خواسته (با توجه به انتخاب رنگ سیاه برای لباس موسی در تمام طول داستان و سفید برای فرعون و نجات پیدا کردن فرعون از دریا و ….) قطعهای از پازلی را تکمیل نموده که در صورت نهایی شدن دودش در چشم خودش هم خواهد رفت.
دکترین یهود
با توجه به اینکه دکترینهای اصلی یهود همچون حلیت ربا در معامله با غیر یهود و یا استفاده ابزاری از زن برای رسیدن به مقصود از دل تورات تحریف شده گرفته میشود، آن اصلی که در این فیلم به وضوح نمایان است و حتی اعلام هم میشود فشار به مردم برای عقبنشینی حکومت شیوهای است. حال دلیل تحریمهای 35 ساله غرب علیه جمهوری اسلامی را انسان بهتر درک میکند.
نام مقاله بهترین قسمت اون بود(موسی از زبان سامری)
معلوم نیست نقد فیلم را قرار است مطالعه کنیم یا مقاله ای است در خصوص ساز و کارهای صهیونیست بین الملل! با چاشنی توهم دشمن گرایی. متاسفم که هنوز در جامعه ی ما خلط مبحث و مغالطه ارزش تعبیر شده و مورد ستایش است.
همه چیز و با سیاست واینا قاتی میکنین . نیست یوسف پیامبرو خیلی بی عیب ساختین حالا میایداز هالیوود نقد میکنید.حالا به جاهای دیگه فیلم کار ندارم ولیاز لحاظ علمی دریا با سونامی کم عمق بشه با عقل بهتر جور میاد تا با عسا شکافته بشه.
این هم نظره ربطی به باور دینی نداره.
سلام
تحلیل و نقد فوق العاده جالبی بود، خسته نباشید می گم خدمتتون
بعضی ها مثل فرعون تا عذاب الهی و مرگ را در چند قدمی خودشون نبینند باور نمی کنند.
مثل آنها در قرآن کر و کور و لال و احمق عنوان شده