برنامه شب آسمانی از سری برنامههای زنده شبکه قرآن سیما بخشی از ویترین برنامهی هفتگی اش را به شگفتی های آفرینش از منظر علم میپردازد. چندی قبل نیز دریکی از همین مجموعه برنامهها، گفتگوی جالبی دربارهی هستی و آنچهدر جهان پیرامون ما میگذرد در گرفت. (۱) میانههای این گفتگوکارشناس محترم برنامه بحثیرا در خصوص تعداد قابل توجه دانشمندان موحد در بین کیهان شناسان آغاز نمودند. سخن به جملهی مشهور آقای هاوکینگ رسید.کارشناس برنامه اینگونه فرمودند که « آقای هاوکینگ وارد حیطهی معرفتی نمیشوند. من بعد از مراجعه به اصل مطلب ایشان اینچنین دیدم؛ هاوکینگ خود در ابتدای بحثش میگوید از جایگاه نیوتون سخن میگوید. یک عادتی که نیوتون داشته این است که هرکجا دلیلی علمی برای پدیده ها نمییافت، پاسخ میداده: خدا اینطور تدبیر کرده. منظور از جملهی آقای هاوکینگ همین است که دیگر نیازی به دخالت دادن خدا در پدیده ها نیست. زیرا قوانین بسیاری از اتفاقات کشف شده است.» و در ادامه مجری محترم اعلام داشتند: «افرادی تریبون بدست که نه فلسفه میدانند و نه علم فیزیک، مدام در تریبون شان حرف هاوکینگ را تکرار میکنند.درحالیکه کارشناس برنامه ما که خود متخصص اخترفیزیک بوده و پژوهشگر است حرفی دیگر میگوید.» جدای از درستی یا نادرستی حرف هاوکینگ، لازم است به چند نکته پرداخته شود.
مسالهای که به غلط طرح میگردد. هرازچندگاهی شبهات معرفتی از سوی دانشمندان و بزرگان علمی غرب مطرح شده و درسطح جهان هیاهویی بپا می کند. سه سال پیش نیز آقای هاوکینگ کارشناس صاحبنام حوزه اخترفیزیک گفته بود: نیازی بهوجود خدا و دخالت او در هستی نیست. در پی این اظهارنظر افراد زیادی درصدد آمده تاهریک به نوبه خود ادلهای برای اثبات وجود خدا در کائنات یافتهو ارائه نمایند.که صد البته جای تقدیر دارد؛ و همینطور تاسف، نه از سخن هاوکینگ که در واکنشهای عموما منفعلانه و دفاعی که از این سو ارائه شده و همچنان میگردد. دو جهت گیری در این باره وجود دارد که ابتدائا باید تعیین گردد. نخست آنکه آیا حوزه دین و علم همچون دو جزیرهی کاملا جدای از هم هستند. یا آنکه کامل یا در مواردی بههم مرتبطند. واکنشهای متقابل به هاوکینگ عموما از جهت دوم است.اما آیا پدیدهی غیبی با مطالعات مادی اثباتپذیر است؟ خدایی که مادی نیست، چطور با آزمایشو تجربه پذیرفته یا رد میشود؟ و اصلا آیا خدایی که هاوکینگ میگوید، ناظر به خدای موحدان شیعی ست؟ توجه به این نکته ضروریست که اختلاف معرفتی مابین دانشمندان در غرب، به طورکلی بین دو گروه خلقتگرایان (۲)و تکاملگرایان (۳) است.خلقتگرایان با تکیه بر مسیحیت کلیسا، صاحبان نظریهاینتلیجن دیزاین هستند.برای آنان پذیرفته نیست که هستی دارای یک طرح هوشمندانه از جانب وجودی فرا انسانی نبوده و اتفاقی پدید آمده باشد. کارشاس محترم برنامه شب آسمانی گفتند: دو دیدگاه معرفتی موجود است. دیدگاه توحیدی و ماتریالی.اگر با نگاه توحیدی به پدیده های هستی نگریسته شود، همهی عالم جلوهی الهیست.وبا دید ماتریالی هرچقدر پدیدههای هستی عظیمترو پیچیدهتر شوند تفاوت و تاثیری بر عمق معرفت فرد نخواهد داشت.
پرسشی که مطرح میشود، آیا حقیقتا معرفتو علم تا این میزان از هم جدا هستند؟! آیا می بایست دین را تنها محصور در فرد دانست و در دیگرسو علم را در یک مجموعهی جداگانه به همگان عرضه نمود؟ لذا دیدگاه کارشناس و مجری محترم برنامه برای مان محترم است.در این مقال سعی برآن داریم تا به پاسخ این پرسشها برسیم.
علم و معرفت، دو جزیره جدای از هم؟
ما قائل هستیم که دین یک امرشخصی نیست. درهمهی امور دخالت دارد. از هنر و سیاست گرفته تا اقتصاد و سلامت و علم. معرفت دینی، قائل به علم بیهویت نیست. اما آیا حقیقتا علم امروز بشر، بیهویت و خنثیست؟ آیا همانگونه که ادعا میشود علم تنها علم است و هنر تنها هنر؟
بیشک هر سه حوزهی دین و علم و هنر دارای مفاهیمی مجزای از یکدیگر هستند. هر فرضیهی علمی که اثبات شده و به نظریه مبدل شود مقبول نظر عقل خواهد بود و به دین ارتباطی نخواهد داشت. دین را چهکار که زاویه بندی دوربین هنرمند عکاس و کادربندی فیلم بردار چگونه باید باشد. اما در عین حال، هرسه حوزهی علم و دین و هنر در مواردی باهم منطبق و مرتبطند. در بیانی بهتر، باهم همپوشانی دارند. اینرا دیرینگونه شناسی برای مان معلوم میدارد. دیرینگونه (۴) هر حوزه برای میل به شناخت دقیق آن حوزه ضروری خواهد بود.
هنر مطرح امروز درجهان، حاصل حسی مکشوفات و فرضیات علمیست. همچنین دیرینگونهها مشخص مینماید که بخش معرفت علم و هنر امروز در جهان ثنویتی و تثلیثیست.
ریشه ی درخت فلسفه تثلیثیست. تثلیث مصرباستان از ۱۵۰۰ سال قبل داخل در مسیحیت میشود .”پدر – پسر – روح القدوس”. (۵)
عنصر-کیفیت | لوگوس-کلمه | عدد-کمیت |
پسر | پدر | روح القدوس |
اید | ایگو | سوپرایگو |
سنتز | تز | آنتیتز |
آرخیا | یوکاریوتا |
باکتریا |
فروید(۶)و هگل (۷)و داروین (۸) ریشه تفکرشان تثلیثیست. در واقع ریشه فهم در غرب تثلیثیست.
در دیرین شناسی توحیدی، نه ثنویت محور قرار میگیرد و نه تثلیث. بلکه حدوسط محور است. که البته هیمنه و اشراف دارد بر دو مدل دیگر.
پس بدین جهت علم و هنر غربی و شرقی بدون اشراف فهم توحیدی برآن، سبب تغییر در نگرش انسان موحد میشود؛ بیآنکه خود متوجه باشد. زمانیکه انسان موحد از درون غیرموحد بشود، انسان سازی و جامعه سازی متناسب با نگرش خود خواهد ساخت. دیرین شناسی، یکی از راههای تصحیح معرفت است.
سخن آقای هاوکینگ و امثالهم نیازی به پاسخگویی ما ندارد. اما آنچه که حائز اهمیت است، و نباید ازآن غفلت بشود، ایناست که علم یا هنر منقطع از معرفت نداریم. تصور آنکه علوم غربی منهای معرفت حاکم بر آنها وارد کشور شده و تدریس میشود آنچنان که گفته شد تصور خامیست.
فلسفهغرب می گوید، ارسطو (برگرفته از اندیشه هراکلیتوس) عنصر حرکت و تغییر را مبنا قرار داد. (۹) او حتی ثبات را با حرکت تعریف می کند. محرک لایتحرک. از زمان هیدگر به اینسو بشر امروز عالم را منقطع از ثبات میداند. (۱۰) هواداران تفکر داروین نیز عالم را اتفاقی درنظر میگیرند.
تغییر و حرکت در سنت الهی نیز جایگاه ویژهای دارد. « ان الله لا یغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم » (۱۱)
تغییر مستلزم زمان است و زمان مستلزم تغییر.پس هجرت-هدایت-رجعت-صیرورت-ولایت که لازمهیشان حرکت است مستلزم زمان و تغییرند.
اما تمامی این متغیرات، ناظر به یک عنصر ثبات است. که تغییر و حرکت از او و به سوی اوست.با تکیه بر عالم غیب ثبات وجود دارد که آنرا حقمطلق میدانیم.
مطالعهی فیزیک، زیستشناسی، کامپیوتر، شیمی یعنی مطالعهی حرکت.تمام مناسبات حرکت و تغییر در آنها قابل پذیرشند اما در راستای وجود یک ثبات. بدین صورت بینش و نگرش مان هم در علم توحیدی میشود.
نقطهی مرکزی یعنی قسمت مشترک بین هر سه حوزه حائز اهمیت بسزاییست. فهم این بخش یعنی شناخت مرکز ثقل همهی دین و علم و هنر. این شناخت چگونه میسر میشود؟ اپیدمیولوژی (فراگیرسازیشناسی) دقیق نمیشود مگر با متدولوژی (روششناسی). شناخت صحیح متدها نیز منوط به ترمینولوژی (دورهشناسی) است.که لازمهی آن اتیمولوژیست. از لحظهی شکل گیری یکواژه تاکنون که احتمالا چندین قرن از عمرش سپری شدهاست متحمل تطوری شده که باید معلوم گردد. ظرفیت عظیم مفاهیم قرآنی در این بخش از مقاله نه تلاشمان براین است که تبیین مفاهیم قرآنی کنیم ؛ و نه آنکه وارد جزئیات و ریز مسائل یک علم بشویم. هدف از اشارهی مختصری که در ادامه خواهدشد، نشان دادن ظرفیت عظیم یکی از مفاهیم مغفول ماندهی قرآنیست که به گونهی حیرت آوری بخش وسیعی از علوم مکشوف بشر را شامل میگردد.همچنین این بخش از مقاله تلنگری را به همراه خواهد داشت. متخصصین موحد و مسلمان حوزهی علوم تجربی که سالهای سال زحمت و تلاش بیوقفه برای حوزهی تخصصی شان متحمل شدهاند، اما هیچگاه توجه نداشتهاند که اینبین سری هم به قرآن عزیز زده و مسایل علوم خودشان را ازآن بازیابند. همچنین فیلسوفان و حکمای مسلمان که از علوم تجربی ولو به قدر بازیبابی مفاهیم علمی قرآن کریم غافل ماندند. خلق و جعل
جاعل یکی از القاب خداست. علم فیزیک با ۲۵۰۰ سال عقبه، به عنوان تاج علوم جهان مدرن، تنها یک بخش کوچکی از ظرفیت عظیم واژه ی قرآنی “جعل” است.
فیزیک طبیعی، که مطالعهی رفتار طبیعت و روگرفت فرمولیزه شدهی نیچر است. فیزیک در پزشکی که مسائل غدد، ماهیچه ها،مفاصل و آناتومی بدن انسان و حیوان را مطالعه میکند. نظریهی بیگبنگ و این سفرهی گسترده هستی که همچنان در حال گسترش است، یعنی سازوکار کاسمولوژی (کیهان شناسی) در حوزه ی فیزک است. فیزیک حتی تربیت بدنی (فیزیکال اجوکیشن) در آموزش وپرورش ، و نیز در روانپزشکی و روانشناسی و اقتصاد و مدیریت را هم شامل میشود.
فیزیک در تمامی حالات و اشکال خود، از مشمولات جعل است.
جعل همچنین علاوه بر انطباق با حوزهی مادی فیزیک، فیزک اجتماع را هم شامل میشود. « … وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا » (۱۲)
یک معنای ساده و قابل برای جعل، سرجای خود قرار دادن یا سرجای خود قرار ندادن است. واژهی جعل در حالات مختلف خود ۳۱۱ بار در قرآن آمده که نشان از اهمیت آن دارد.
خدای باری تعالی ابتدا خالق است و خلق میکند. هر خلق او چندین جعل را در پی خود دارد.
فیزیک مطالعهی رفتار طبیعت است. اگر مفهوم خلق را به جای طبیعت درنظر آوریم، آنگاه میتوان جعل را هم به جای فیزیک قرار داد. گرچه که خلق و جعل دامنهای بسیار گستردهتر از طبیعت و فیزیک به همراه دارند. واژه خلق نیز ۲۱۸ بار در قرآن آمده است.
پس برای مطالعهی جعل، ابتدا میباسیتی خلقت را بررسی نمود. چراکه چندین جعل به تبع یک خلقت به وجود میآیند.
« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ » (۱۳)
آسمانها و زمین را خلق کرد و سپس ظلمات و نور را جعل کرد. به چه دلیل نور و ظلمات، از مجعولات خداوند هستند و نه مخلوقات؟
زیرا جعل، (در اصطلاح فلسفه) اعطای واقعیت به شیء است درحالیکه آن واقعیت، ذاتی آن شیء نباشد.
شب و روز برای اهالی زمین معنا دارد.اما به فرض برای یک فردی که از کرهی زمین فاصله میگیرد؛ از محدودهی خارج از جو زمین که آنرا مشاهده مینماید، زمین را تماما روز میبیند. پس شب و روز (ظلمات و نور) ذاتی زمین نیستند.
مباحث زیستشناسی که به موضوع تطور (Evolotion) میپردازد، را نیز میتوانیم در مقابل مفهوم قرآنی “سَـوَّیت” بررسی نماییم.
خالق متعال، خلایقش را پس از خلقت، ربوبیت مینماید. جعل نیز از صفات فاعلی خدا و در حوزهی ربوبیت اوست. صفات فاعلی دیگر خداوند، همچون بدیع ، صنیع، فاطر و… نیز در همین راستا جایگاه دارند. همانگونه که عرض شد، هدف از این نوشتار، تبیین هیچیک از مفاهیم قرآنی در حد قابلیت والای شان نیست. بلکه تنها مقدمهایست برای بیان ظرفیت عظیم قرآن در تبیین توحیدی علوم گوناگون بشری.
در حقیقت علم فیزیک تنها بخش اندکی از جعلیات خداوند را مطالعه میکند؛ عمده مطالعات فیزیک در ۴ سدهی گذشته از جاذبهی زمین (نیوتون) تا الکترومغناطیس (ماکسول) ، نسبیت عام (انیشتین) و فیزیک کوانتوم و فرضیه ریسمان ها در حوزه جعل قرار دارند. نیرو، شتاب، زمان و مکان، بعد و… که موضوعات مطالعهی علم هستند نیز در جعل جای دارند. به همین دلیل شناخت همهی خلقیات خداوند و سپس مشخص نمودن دامنه ی جعلیات هر خلق، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
تا به اینجا مقدمهای از دامنهی جعلیات خداوند که به تبع خلقت او پدید می آیند، ارائه شد. باید دانست که خلق نیز تابعی از آیت است.
« وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِن دَابَّهٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا یَشَاء قَدِیرٌ » (۱۴)
آیات الهی، کلام خداوند برای صحبت با انسان هستند. نشانه هایی که خداوند بر مخلوقات قرار داده تا به مدد آنها انسان به حقایق عالم پی ببرد. چنانکه خود گفته است : « اگر همه درختان روی زمین قلم شوند و دریا مرکب و هفت دریای دیگر به مددش بیاید ، سخنان خدا ( بخوانید آیات خدا ) پایان نمی یابد و خدا پیروزمند و حکیم است » (۱۵)
هرآن چیزی که خلق میشود، حق است. خلقیات الهی، بر پایهی سنت الهی پدید میآیند. حق، جایی دارد (در غیر جای خود ناحق است). عقل سلیم میپذیرد که هر چیزی باید سرجای خود باشد؛ و این یعنی عدل. اگر هر چیزی سر جای خود قرار بگیرد، پس جعل شده است. و چون جعل خداوند و یا جعل ممدوح بشر دیده بشود، زیباست؛ این زیبایی معادل مفهوم قرآنی حسن خواهد بود. سنت الهیست که این سازوکار را معلوم میدارد. و سنت الهی هم تبدیل بردار نیست.
نتیجه گیری
درحالی که انتظار عموم جهانیان براین است که علم فیزیک آنانرا به کنه خلقت میرساند، فیزیک هیچگاه نمیتواند پی به عمق خلقت ببرد. زیراکه اصلا وارد خلقت نشده و تنها در جعلیات بسر میبرد. لذا زحمت و تلاش بی وقفهی بشر، چه موحد و چه غیرموحد آنرا را قطعا ارج مینهیم. اما انتظارمان از فیزیکدانان و دانشمندان مسلمان براین است که دگربار و از منظر خلقت و جعل، علوم تخصصی خود را تبیین نمایند. که اندیشه و تفکر در این راستا، علاوه برآنکه منجر به تولید علم بومی و توحیدی میشود، برای همهی جهان نیز کارگشا خواهد بود. علم جدای از معرفت، قطعا به بمبست ختم می گردد. و تا اینگونه است، به هیچ وجه از سخنان امثال آقای هاوکینگ متعجب و دستپاچه نخواهیم بود. زیرا همانگونه که گفته شد، بشریت در یک سوء تفاهم بزرگ بسر میبرد. او هیچگاه پی به عمق خلقت نخواهد برد، اگر مفاهیم قرآنی خلقت و جعل و دیگر اسما و صفات الهی را به دقت در خلقت بازیابی ننماید.
پی نوشت:
۱- برنامه شب آسمانی – مورخ ۲۱/۵/۹۳ . پخش آنلاین برنامه
۲- آفرینشگرایی یا خلقت گرائی (پیروان نظریهی آفرینش هوشمند) از فراگیرترین ایدههای فلسفی و مذهبی است که به مثابه نوعی تبیین؛ انسان، حیات، کره زمین، قوانین و ساز و کارهای طبیعی و مجموعه جهان را آفریدگان موجود یا موجوداتی فراطبیعی (عموماًبا نام خدا) می شمارد.
۳- طبیعتگرائی یا ناتورالیسم (به انگلیسی: Naturalism) تنها قوانین و نیروهای طبیعت (نه قوانین و نیروهای فرا طبیعی) در جهان فعالند و چیزی فراتر از جهان طبیعی نیست. پیروان این اندیشه را ناتورالیست یا طبیعت گرا و خودش را ناتورالیسم یا طبیعتگرایی گویند. اینان بر آنند که قوانین طبیعی است که بر ساختار و رفتار عالم طبیعی حاکم است و کائنات مخلوق صرف همین قوانین است و آماج دانش کشف و انتشار بسامان قوانین طبیعی است.
۴- آرخیا تایپ (ArcheType) که به غلط کهن الگو ترجمه شده است. معنای صحیحتر آن دیرینگونه می باشد.
۵- یکی از مهم ترین اصول اعتقادی مسیحیت اصل «تثلیث» یا «اقانیم(۱) ثلاثه» است. نام دیگر این اصل «ثالوث» می باشد و معنای آن چنین است: «اقرار کند به الوهیت پدر (رب اعلی) و الوهیت پسر (عیسی بن مریم) و الوهیت روح القدس. عیسی که در این ثالوث، اقنوم دوم است، همان ذات الهی می باشد که در پیکر بشریت ظاهر شده و در رحم مریم عذراء جسمیت یافته است. {علی اصغر حکمت، تاریخ ادیان، بی جا، بی نا، ۱۳۷۱، ص.۲۲۹ }
۶- فروید در سال ۱۹۲۳ مدل ساختاری دستگاه روانی را با اید و ایگو معرفی نمود. از نقطه نظر ساختاری دستگاه روانی به سه حوزه تقسیم می شود: اید، الگو و سوپر ایگو، که اعمالِ متفاوتی دارند.
Id اید (نهاد) : بخش ناخودآگاه شخصیت است که شامل غریزه جنسی , غریزه زندگی , غریزه مرگ , سائق های زیست شناختی از قبیل گرسنگی , تشنگی و تکانه پرخاشگری می باشد
ego ایگو ( من ): بخش منطقی و عقلانی شخصیت است.
Superego سوپرایگو (ابرمن – من برتر) : بخش اخلاقی شخصیت است و شامل ارزشها و آرمانهاست.
۷- دیالکتیک هگل:
جمع شدن دو نقیض یا دو ضد (تز و آنتی تز) در وضعی جامع(سنتز). از نظر هگل جهان منطقیست و از ساختاری عقلانی پیروی میکند. جهان چیزی جز فکر خداوند نیست و بنابراین همچون ساحت اندیشه و فکر تابع شیوهی دیالکتیک است: ابتدا تز قدم به پیش میگذارد و آنگاه آنتی تز در مقابل او میایستد و در این حال در اثر تلاقی این دو نقیض جهان به مرحلهی سومی به نام سنتز میرسد که دو مرحلهی قبلی را در خود هضم میکند. این مرحلهی سوم دوباره به عنوان تزی در برابر آنتیتزی دیگر مطرح میشود و همینطور این سیر تا بینهایت ادامه مییابد. هگل با استفاده از این شیوه همهی امور هستی اعم از تاریخ، طبیعت و فکر و اندیشه را تحلیل میکرد. {تضاد دیالکتیکی، عبدالکریم سروش، تهران، نشر حکمت، ۱۳۵۷، چاپ اول، ص ۴۳}
۸-باستانیان یا آرکیا (Archaea) ( که به پارسی؛ باکتریهای باستانی هم ترجمه شدهاند) گروهی از موجودات ریز تکیاختهای هستند.
در گذشته، این گروه به عنوان یک گروه غیرعادی از باکتریها قلمداد میشد و از آنها به عنوان آرکیباکتریها (باستانباکتریها) یاد میشد ولی از آنجا که تاریخ تکامل باستانیان ، بسیار متفاوت از دیگر اشکال زیستی است امروزه در سامانه سه فرمانروایی آنها به عنوان یک فرمانرو جدا یاد میشود. در این سامانه که توسط کارل ووس ترتیب داده شده، سه گروه اصلی دودمان تکاملی عبارتند از : آرکیا – باکتریا – یوکاریوت ها
۹- ارسطو پس از افلاطون با دید طبیعی و مکانیکی که به آفرینش داشت زمان را نتیجه حرکت دایره وار و مستمر اولین فلک (آسمان مادر)، دانست، حرکتی که بنظر او از بیرون بر او وارد شده و وجود آفریدگاری را ثابت میکرد. {سنبلی قیس (۵۰۰ م) در شرح مقولات ارسطو.}
۱۰- چون هایدگر حضور وجود را بدون زمان، غیر ممکن میشمارد طبعاً میتوان نتیجه گرفت که هر چه را که زمانی نباشد موجود نمیداند و بنظر او جهان، منحصر به جهان مادی است.
۱۱- سوره مبارکه رعد – آیه ۱۱
۱۲- « وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا » سوره مباره فرقان – آیه ۷۴
۱۳- سوره مبارکه انعام- آیه ۱
۱۴- سوره مبارکه شوری – آیه ۲۹
۱۵- سوره مبارکه لقمان – آیه ۲۷
خانم مطهره مطیعی
19 دیدگاه دربارهٔ «قرآن سرچشمه علم حیاتبخش (خلق و جعل)»
سلام
خدا قوت. مطلبو یکم خوندم. عالی بود.
دعا کنید بتونم با یه برنامه ریزی منسجم و عملیاتی کردن اون آثار با ارزش سایت شما و خروجی های تفکر استاد رو مطالعه کنم، بفهمم و انتقال بدم.
اجر شما با حکمت آفرین
یا علی
سلام
خیلی ممنون
کِی اینا رو تبدیل به کتاب میکنید؟
خیلی سخته این همه مطلب بخوای رو کامپیوتر بخونی. عالیه ها، ولی خب برا امثال من سخته. رو کاغذ بهتر میشه.
راستی میشه برای خودمون به صورت شخصی، بریم پرینت کنیم مقاله ها رو؟ اجازه هست؟
سلام. ممنون از لطف شما.
بله میتوانید مقالات را پرینت کنید
خیلی خوب بود قبلا با مسائل خلق و جعل آشنا بودم ولی الان کاملا آن را متوجه شدم .
سلام ممنونم از مطلبتون البته میشه گفت برداشتی از جلسات خلق و جعل اندیشکده بود . یه چییز میخواستم بگم شاید ربطی نداشته باشه اما اگه شما در جلسات شرکت میکنید به افرادی که تدوین میکنند جلسات رو بگید زودتر جلسات بعدی رو تدوین کنند آخه چرا اینقدر طول می کشه نظم جلسات رو هم رعایت کنند . من تهرانی نیستم ولی اگه بودم حتما میومدم و حضوری تذکر میدادم
علیکم السلام
لازم به تاکید است که مقالاتی که برداشت شخصی دانشجویان از یک مبحث یا جلسه کلبه هستند دارای اولویت بالاتری برای انتشار هستند.
درباره تدوین جلسات هم بچه های تدوین اندیشکده حداکثر تلاش شون رو انجام می دن و آخرین جلسات رو هم می تونید از سایت رسمی دانلود بفرمایید.
سلام
البته علاوه بر خلق و جعل، چندین جلسه دیگه را هم شامل میشه. به طور مثال جلساتی که در نقد علم غیرتوحیدی و جلسات دیرین گونه شناسی هست.
دوستان زیادی دارم که به خاطر تاخیر در تدوین جلسات کلبه گله مند هستند.اما هربار خدمتشون گفتم که اتفاقا این یک فرصت خوبیه برای مرور جلسات سالهای گذشته.برخی جلسات باید با گذشت زمان چندین بار مرور بشوند تا همه ی نکاتش بدرستی درک بشه.
تبدیل جلسات کلبه کرامت به همراه برداشت های شخصی به مقاله، علاوه بر آشنایی دوستان دیگر با خطوط کلی و حتی جزئیات هر مبحث، یک حسن بزرگ دیگه هم به همراه داره. و اون فرصتیست که به بهانه ارائه مقاله برای اون فرد پیش میاد تا ساعتها و حتی روزها مطالعه و تفکر و بررسی داشته باشه در مبحثی که حتی شاید موضوع تخصصی او هم نبوده باشه.
سلام استفاده بردیم.
سلام و خداقوت
مقاله خوبی بود…
من یک سوال دارم کسانی که به دکتر عباسی دسترسی ندارند چطور می تونن سوالاتشون رو از ایشون بپرسن؟!
من مقالات زیادی راجع به دکتر سید حسین نصر مطالعه کردم و به یک جمع بندی رسیدم، ولی خیلی دوست دارم نظر دکتر رو راجع به آراء و نظرات دکتر نصر و نظریه اسلام سنتی ایشون بدونم… ممنون میشم پاسخ بدید…
موفق باشید
کلاسهای دورهی کلبه کرامت، هر هفته پنجشنبهها، ساعت ۸ صبح تا نماز ظهر برقرار است. پس از برگزاری نماز جماعت ظهر و عصر، پرسش و پاسخ علمی پیرامون مباحث تدریس شده تا ساعت ۱۶ ادامه دارد.
حضور در این کلاسها آزاد است و نیاز به هماهنگی قبلی نیست. از ورود دانشجویان از ساعت ۱۱ به بعد جلوگیری میشود.
خواهشمند است جهت ورود به کلاس، مشخصات خود را در فهرست حضور و غیاب وارد نمایید. به همراه داشتن کارت شناسایی معتبر الزامی است.
به همراه داشتن تلفن همراه، ضبط صوت، دوربین، لپتاپ، تبلت، و به طور کلی هر گونه وسایل صوتی و تصویری مطلقاً مجاز نیست.
کلاس در ایام تعطیلات رسمی کشوری برقرار نیست. اگر استثنائاً در روزهای عادی، برقراری کلاس منتفی شود، از طریق همین وبسایت اطلاعرسانی خواهد شد.
محل برگزاری: تهران نو، خیابان ۱۱ نیروی هوایی (شهید خشی)، ضلع جنوب غربی میدان اندیشکده (لوزی)، ساختمان فطرت، پلاک ۳۰. آخرین ایستگاه از خط چهار مترو – ایستگاه شهید کلاهدوز – خروجی پارک پیروزی
خسته نباشید بزرگوار! مشکل همینه دیگه… ما ساکن تهران نیستیم 🙁
میتوانید نظرات خود را در اینجا مطرح کنید
نظرمو گفتم دیگه… منظورم یه پل ارتباطی با استاد بود مثه یه ایمیل رسمی که استاد چک می کنن و جواب سوالاتو میدن. اگه هست و جواب میدن بفرمایید، اگه نه هم که ممنون میشم پاسخ سوالی رو که در مورد دکتر نصر پرسیده بودم بهم برسونید. ایمیلمم که هست خدمتتون… سپاس
حالا امیدی به پاسخ هست یا کلا بی خیال شم؟! 🙂
با سلام
در حال حاضر از طریق سایت باشگاه امکان ارتباط با استاد وجود ندارد اما اگر مطلبی حاوی نظر استاد در این باره به دست ما برسد ان شاء الله در پاسخ به همین نظر خواهیم آورد.
ضمنا می توانید با ایمیل اندیشکده هم دراین زمینه در ارتباط باشید.
سلام.از همرزمان تشکر می کنم.شماره آیه را لطفا اصلاح نمایید..(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ (الأنعام /۱۳))
از کار بسیار زیبایتان تشکر می کنم.
سلام علیکم
منظور از ۱۳ پس از آیه شماره پی نوشت است نه شماره آیه.
به نظر من فرق خلق و جعل دراین است که خلق نشان قدرت و جعل نشان حکت و علت است. هر جا بحث خلق مطرح شده در قرآن قدرت خدا به رخ کشیده شده است مانند خلق آسمانها و زمین. اما پس از خلق حکمت و نیز علت آن خلق بیان شده است (بنگرید به کتاب جستارهایی در هستی شناسی و معرفت شناسی نوشته غلامرضا فدائی. انتشارات امیرکبیر در سال ۱۳۹۵). البته باید پذیرفت که بعضی موارد هم پوشانی هست. ولی به نظر می رسد عمده آن این است. جاعل خلیفه در زمین وجعل مودت و رحمت بین انسانها. جعل ظلمات و نور و یا جعل زمین به عنوان گهواره برای انسان و مانند آن
سلام
نظریه ی طراحی هوشمند یا همان اینتلیجنت دیزاین، مربوط به مسیحیان نیست، بلکه یه نظریه ی جدیده.
نسبت مسیحی دادن به این دانشمندان، توطعه ی داروینیست ها برای سرکوبی این نظریه ست.