قدرت را میتوان در سادهترین تعریف آن به توان تحمیل اراده بر دیگری تعبیر کرد. اگر این تعریف را به عنوان یک چهارچوب بپذیریم حال باید ببینیم که چه مدلهایی برای اعمال قدرت وجود دارد. یکبار ما از طریق قدرت سخت اراده خود را بر دیگری تحمیل میکنیم که حوزه قدرت نظامی را در برمیگیرد. مثلاً وقتی اسلحه را به سمت کسی میگیریم و او را مجبور میکنیم که کاری که ما میخواهیم انجام دهد. در نوع دوم، اعمال قدرت از طریق قدرت نیمه سخت صورت میگیرد که سازوکار آن مبتنی بر تشویق و تنبیه است و حوزه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در برمیگیرد. برای مثال شخص به خاطر خدماتی که انجام میدهد پولش را دریافت میکند؛ اما در نوع سوم اعمال قدرت طرف مقابل قانع میشود که فلان کار را انجام دهد و با میل خود این کار را انجام میدهد که این، از نوع اعمال قدرت نرم است و حوزه آن فرهنگ است.

مسئله «قدرت نرم» که فرض کلی بر این است که برای اولین بار در سال 1990 توسط ژوزف نای در نشریه فارن افرز (Foreign Affairs) در قالب یک مقاله مطرح شد و بعداً در کتابی با همین نام توسط وی منتشر شد مقوله ایست که عصر زندگی ما و آینده به آن برمیگردد و اقتضائات زمان ایجاب میکند که بر سازوکارهای تولید قدرت نرم مسلط شویم.
مبنا و اساس تولید قدرت نرم به چهار گزاره «حب و بغض» و «شک و یقین» برمیگردد. طبق تعریف پنتاگون برای جنگ نرم که آن را نبردی برای تسخیر قلبها و ذهنها عنوان کرده؛ تسخیر قلب از طریق حب و بغض و تسخیر ذهن از طریق شک و یقین صورت میگیرد. اگر کسی بتواند حبها و بغضهای خود و دیگران و همچنین شکها و یقینهای خود و دیگران را کنترل کند صاحب قدرت نرم است. سازوکار در رویه تولید قدرت نرم تبیین این نکته است که در زمان حال دیگر نه تصرف زمین و دریا و هوا از طریق قدرت سخت مطرح است و نه تصرف بازار اقتصادی و حکومت و مناسبات اجتماعی از طریق قدرت نیمه سخت، بلکه تصرف تکتک انسانها از طریق تصرف ذهن و یا قلب آنها مطرح است. انسان مادامیکه به کسی یا چیزی حب میورزد آنکس یا چیز قلب او را تسخیر کرده است و مادامیکه به کسی یا چیزی بغض میورزد نسبت به آن چیز نفرت دارد. اینکه در انتهای فروع دین دو فرع تولی و تبری را میبینیم، سازوکار «تولی و تبری» یعنی «ولایت جستن» و «برائت جستن» نیز به مقوله حب و بغض برمیگردد.
بخش عمدهای از تولید حب و بغض در سطح کلان کار هنرمندان از قبیل هنرپیشهها، موزیسینها و… و همچنین ورزشکاران که نقش الگوی شخصیتی را دارند است؛ اما عمده تولید شک و یقین و کار بر روی ذهن بر عهده ژورنالیستها، علما و دانشمندان میباشد. آنچه مطرح است این است که انگاره حب و بغض یک انگاره ارضایی است؛ وقتیکه تیم محبوب شما گل میزند بیاختیار به بالا و پایین میپرید، در واقع شما ارضا میشوید؛ اما انگاره شک و یقین یک انگاره اغنایی است مثلاً وقتی شما پای یک مناظره علمی مینشینید و یکطرف مناظره پیروز میشود شما احساس اغنا شدن میکنید.
در تفکیک قدرت سخت و نرم گزاره صلابت مطرح است. در اعمال قدرت سخت صلابت موضوعیت دارد؛ وقتی در خیابان راه میروید و کسی با اسلحه به شما حمله میکند تا شما را مجبور کند کاری را که او میخواهد انجام دهید شما به سرعت سنگر میگیرید و از خود دفاع میکنید و اجازه تعرض به او را نمیدهید اما وقتی کسی به آرامی باور شما را تغییر میدهد شما بدون اینکه متوجه شوید و بدون هیچ دفاعی کاری را که او میخواهد انجام میدهید. آقای ژوزف نای در کتاب قدرت نرم از کلمه متقاعد کردن استفاده میکند. او میگوید هر گاه شما متقاعد شدید کاری را که من میخواهم، انجام دهید بر روی شما قدرت نرم اعمال شده است. وی در این کتاب عنوان میکند که چرا مردم کشورهای عربی از اینکه آمریکا عراق را اشغال کرده ناراضیاند، ما در قدرت نرم باید کاری کنیم که مردم از این کار ما ناراضی نباشند یعنی کاری کنیم که مردم آن طوری که ما میخواهیم فکر کنند.
در قرآن کریم فرازی در آیت الکرسی را میبینیم که عنوان میکند «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» که هیچ اکراه و اجباری در دین نیست. از دید ژوزف نای اجبار و اکراه در حوزه قدرت سخت است، اما اینکه شما چیزی را به اختیار پذیرفته باشید در حوزه قدرت نرم است. این به اختیار پذیرفتن از دید ژوزف نای یکی است اما از منظر قرآن در آیه فوق دو نوع قدرت نرم وجود دارد؛ یک قدرت ارشادگر یعنی رشد دهنده و یک قدرت اغواگر یعنی گمراه کننده. قدرت اغواگر میگوید آن کاری را انجام بده که من میخواهم یعنی آن چیزی که مدنظر آقای نای است اما قدرت ارشادگر میگوید کاری انجام بده که خدا میخواهد یعنی آن چیزی که مدنظر انبیاست.
کار فرهنگی کردن و جامعه را به سمت هدف مطلوب سوق دادن مستلزم این است که بر سازوکارهای قدرت نرم اشراف کامل داشته باشیم.
سلام
استاد در کدام جلسه به موضوع جنگ شناختی، مبسوط پرداختند؟
سلام
با توجه فرمایشات جناب استاد
معتقدم غربی ها به چیزی به نام قلب(صدر و شغاف و قلب و فواد)یقین ندارند بلکه به اسپریت یا سویل و احساسی که ناشی از روح نیست بلکه از فعل و انفعالات غدد عروقی و…. ترشحاتشان در خو ن است علم دارند.