یکی از اتفاقات شاخص سال 2017 که در کنفرانس امنیتی مونیخ شاهد آن بودیم، نزدیکی مواضع رژیم صهیونیستی، عربستان و ترکیه بر علیه ایران بوده است که از نگاه تحلیلگران بینالملل نیز دور نماند.
عدهای این شبه ائتلاف را در راستای هماهنگی این سه قدرت منطقهای با دولت ترامپ دانسته و آینده این روند را برای تهران مخاطرهآمیز پیشبینی میکنند که به نظر این جانب موضع فوق، منطبق بر واقعیت نیست.
در وهله نخست باید توجه داشت عربستان سعودی از زمان سلطنت سلمان بن عبدالعزیز برای جلوگیری از افول نفوذ خود در خاورمیانه، در تلاش برای ایجاد ائتلاف بوده که به عنوان نمونه میتوان به تلاش برای ایجاد ائتلاف نظامی با بهانه یورش به یمن یا ائتلاف دیپلماتیک با مشارکت ترکیه و مصر اشاره کرد که البته ریاض در هیچکدام از این موارد آنطور که انتظار داشت به موفقیت دست پیدا نکرد. نزدیکی مواضع اظهاری از سوی ترکیه، رژیم صهیونیستی و عربستان را نیز باید در راستای همین تلاش ریاض دستهبندی کرد که بعد از ناامیدی از نزدیکی مصر به مواضع عربستان در قبال تحولات منطقه، رژیم صهیونیستی را جایگزین این کشور در طرح ائتلافی خود کرده است. با این اوصاف تحرکات اخیر این سه بازیگر منطقهای را نمیتوان به طور عمده تحت تأثیر روی کار آمدن دونالد ترامپ دانست.
رژیم صهیونیستی و عربستان و متحدانش، ایران را به دلایل غیرمشابه دشمن خود میدانند و با وجود عدم نزدیکی حداکثری میان این دو طیف قدرت در خاورمیانه، وجود دشمن مشترکی به نام ایران آنها را به فکر ایجاد ائتلاف انداخته است. تلآویو حاضر است در ازای این نزدیکی مواضع، به دشمنی دیرینه میان اعراب و رژیم صهیونیستی پایان دهد و این طرح به مثابه صلح میان اعراب و رژیم صهیونیستی، هدفی ست که بیش از نیمقرن از سوی اعراب خاورمیانه پیگیری شده است. رژیم صهیونیستی نیز با این طرح، هم به پشتیبانی سنی مذهبان در مقابل نیروهای شیعه تحت حمایت ایران دست خواهد یافت و هم با توجه به نفوذ عربستان در میان نیروهای جهادی سنی، تا حدودی از خطر بالقوه آنها امان خواهد بود.
با توجه به آنچه ذکر شد رژیم صهیونیستی برنده مطلق ائتلاف فوق میباشد حتی اگر دستاوردهای فوقالذکر به شکل حداکثری تحقق نیابند. اما آیا عربستان و متحدانش نیز برنده این معامله خواهند بود؟
اگر ریاض نگاهی واقعبینانه به تحولات و روندهای منطقه خاورمیانه داشته باشد درخواهد یافت که آنکارا هرگز و تحت هیچ شرایطی شریکی قابلاعتماد در ائتلافها نخواهد بود زیرا دکترین سیاست خارجه ترکیه همواره بر پایه تحقق منافع مبتنی بر آرمانگرایی ناسیونالیستی پیریزی شده که قابلتغییر نیز نیست. بر این اساس با جرئت میتوان ادعا کرد در شرایط معمول، آنکارا بر علیه تهران موضعگیری جدی نخواهد کرد و این مسئله با اهداف ائتلافی عربستان در تضاد مطلق است.
در باب رژیم صهیونیستی نیز، اولاً اگر محصول این ائتلاف کاهش تنش میان رژیم صهیونیستی و اعراب باشد، ریاض میتواند توان خود را معطوف به مقابله با ایران کرده و ثانیاً از پتانسیل دیپلماتیک رژیم صهیونیستی در جهت همراه کردن ایالات متحده با خود در مقابله با ایران استفاده کند.
اما این مسئله منجر به تنش بیشتر میان عربستان و ایران خواهد شد که با توجه به نفوذ ایران در حدفاصل مرزهای غربی خود تا دریای مدیترانه، یمن و مناطق شرقی عربستان و وجود جنگ نیابتی میان این دو کشور، قطعاً به نتایج مثبتی در راهحل بحران خاورمیانه ختم نخواهد شد. شاید درگیری نظامی میان ایران و عربستان دور از ذهن باشد ولی باید توجه داشت سطح تنش میان این دو کشور در حال حاضر در بالاترین حد ممکن قرار دارد و اگر تهران از واقعبینی فعلی خود سود نمیبرد شاید اکنون شاهد درگیری نظامی مستقیم و البته به صورت حداقلی میان این دو قدرت منطقهای بودیم.
در هر صورت برگ تصمیمهای حیاتی خاورمیانه این بار در دستان حکام عربستان سعودی است تا میان یک صلح مقطعی میان اعراب و رژیم صهیونیستی، و تلاش برای درک متقابل در جهت ایجاد صلح بزرگ میان خود و ایران، یکی را انتخاب کنند.