چندی پیش فیلمی به اکران عمومی درآمد که بسیار مورد توجه مردم بود. از زمان جشنواره که موفق به دریافت سیمرغ بهترین فیلم از نگاه مخاطب شد، تا اکرانهای متعدد دانشجویی و تا اکران عمومی امسال. به راستی چرا این فیلم تا این اندازه مورد استقبال مردم واقع شد؟
یکی از دلایل اصلی موفقیت این فیلم که ممکن است کمتر مورد توجه واقع شود آن است که در شرایطی که در اکثر رسانههای برونمرزی و تا حدی رسانههای داخلی عمدتاً ابعاد دیگری از زن به نمایش درآمده و هنرمندان به عنوان افرادی که سعی در به تصویر کشیدن زیباییها دارند، عمدتاً در تلاشاند که زیباییهای حسی موجود در زن را به تصویر بکشند، در این شرایط وقتی فیلمی ساخته میشود که به بهترین وجه به ابعاد انسانی و نه غریزی زن میپردازد، این فیلم میتواند چون آبی گوارا باشد بر این تشنگی و عطش مخاطب و تا این اندازه مورد توجه قرار گیرد.
پیشازاین گفتیم که میتوان به زن دو نوع نگاه داشت: نگاه حسی و عقلی. فرض کنیم هنرمندی میخواهد در کار هنری خود زن را محور موضوع خود قرار دهد و زیباییهای موجود در زن را به تصویر بکشد. دو راه در پیش رو دارد. یا به زیباییهای حسی موجود در خلقت زن بپردازد و یا به زیباییهای عقلی. اگر راه اول را انتخاب کند، ممکن است لحظاتی غفلت در مخاطب ایجاد کند و مخاطب لذتی کوتاه و زودگذر ببرد، اما هزاران بلا و مصیبت برای او به ارمغان خواهد آورد که پیشازاین در یادداشت ” نگاه حسی و عقلی به زن ” به گوشهای از آنها اشاره شد. نکتهی دیگر آن است که محسوسات محدود، و معقولات نامحدودند و انسان موجودی است سیریناپذیر. مفاهیم و مطامع حسی در این دنیا محدودند و تمامشدنی هستند اما مطامع عقلی نامحدود و بیپایان.
محسوسات —-> محدود
معقولات —-> نامحدود
وقتی انسان ِسیریناپذیر به دنبال مفاهیم محدود میرود (مثلاً در هنر)، پس از مدتی با بنبست مواجه میشود در نتیجه برای فرار از این بنبست چارهای ندارد جز روی آوردن به ابتذال.
چون قافیه تنگ آید شاعر به جفنگ آید
اما چون به دلیل طی کردن روندی که گفته شد به این ابتذال رسیده، ممکن است خود، نام آن را ابتذال نگذارد و حتی جزو ذات هنر و لازمهی پیشرفت هنر تلقی کند. همچنانی که همین بنبست و افسردگی، علاوه بر ابتذال، باعث اعتیاد و مشکلات روانی گوناگونی برای بعضی از هنرمندان شده و بعضی آن را اجتنابناپذیر و دلیل بر رسیدن آن هنرمند به اوج کمال و پیشرفت هنری تلقی میکنند!
پرداختن به مفاهیم محدود —-> سوژه کم آوردن —-> روی آوردن به ابتذال
از طرفی دیگر انسانها و جوامع نیازمند تحرک هستند و نمیتوانند سکون داشته باشند. حال اگر انسان سیریناپذیر و نیازمند تحرک را در مسیری محدود قرار دهیم چه اتفاقی میافتد؟ احساس تنگنا و بنبست میکند و برای فرار از این تنگنا ممکن است به هر کاری دست بزند. برای مثال وقتی هنر و سبک زندگی ما در موضوع زن بر روی ریل و مسیر حسی بیفتد، پیش روی کردن در به تصویر کشیدن زیباییهای حسی زن، منجر به ابتذال خواهد شد. شاید کسانی که نگاه کوتاهمدت دارند تصور کنند که تا چند قدم بتوان پیش رفت و دچار ابتذال هم نشد. اما انسانِ ” سیریناپذیر ” و ” نیازمند به تحرک ” نمیتواند به همین چند قدم اکتفا کند و محکوم به آن است که در این ریل و مسیری که انتخاب کرده پیش روی کند. حال خودتان قضاوت کنید که جامعهای که بر روی این ریل افتاد کارش به کجا خواهد کشید.
زیباییهای عقلی موجود در زن که میتوان بینهایت کار هنری بهوسیلهی آن خلق کرد عبارتاند از:
- نقش مادری زن و زیباییهای یک مادر
- نقش همسری زن و زیباییهای موجود در حُسنِ شوهرداری
- نقشهای اجتماعی زن بهویژه نقشهایی که کمتر از عهدهی مردان برمیآید و با روحیهی زنان سازگار است مثل صبوری یک معلم یا پرستار و هزاران نقش دیگر
- زیباییهایی موجود در مسئلهی حیا (لازم به یادآوری است که زیبایی حیا عقلی است و نه حسی)
- و هزاران زیبایی دیگر که ازآنجاییکه این مسیر برای زن، نامحدود است با تفکر پیرامون آن و بهکارگیری قوهی خلاقیت میتوان به بینهایت گزینه دیگر نیز رسید.
در سینمای آمریکا یک دورهی کوتاه تلاش برای به تصویر کشیدن زیباییهای غیر حسی در زن اتفاق افتاد که البته بهسرعت توسط یهود سرکوب شد. خانم آلیس گیبلاشه[۱] که اولین کمپانی فیلمسازی در آمریکا را به نام سولاکس (Solax) راهاندازی نمود فردی به دور از مسائل غیراخلاقی بود و زندگی سالمی داشت. تعدادی از فیلمهای ساخته شده توسط وی مشخصاً به موضوع زن میپردازد که گاهی نیز نقش آن را خود ایفا نموده است. مانند فیلم ” محدودیتهای مادرانه “[۲] که خودش نقش مادر را بازی میکند که فیلمی کاملاً مادرانه و خانواده محور است. این نوع به تصویر کشیدن زن در سینما که به زیباییهایی غیر حسی زن میپردازد بعد از آلیس گیبلاشه در آمریکا سرکوب شد و دیگر کمتر دیده شده.
نکتهی مهم دیگر آن است که وقتی گفته میشود نگاه اسلام به زن عقلی است و نه حسی ممکن است این تصور پیش بیاید که الگوی زنی مطلوب است که به دور از عواطف و ظرافتهای عاطفی و شخصیتی زنانه باشد.[۳] همچنانی که این اشتباه در سریال کلاه پهلوی انجام شد. در این سریال هم که مانند شیار ۱۴۳، سعی بر این بود که الگویی از یک زن اسلامی ارائه شود، شخصیتپردازی برای این پرسوناژ بهگونهای بود که بیننده با یک زنِ خشک و تا حدی مغرور و مرد صفت مواجه است. حتی در سکانسهایی که مربوط به خلوت این زن با همسر خود است، این خشکی وجود دارد. بله در برخورد با نامحرم، برخورد به دور از لطافت و تا حدی غرورآمیز توصیه شده اما نه اینکه اگر خواستیم الگوی زن اسلامی را به تصویر بکشیم، این زن در بین زنان دیگر و محارم خود و در خلوت با شوهر نیز به دور از لطافتهای زنانه و مرد صفت باشد. در این صورت این پرسوناژ برای فطرت مخاطب جذابیت نخواهد داشت و این مسئله عملاً نیز اثبات گردید. زنی که فیلم شیار ۱۴۳ به تصویر میکشد تا این اندازه مورد استقبال مخاطب ایرانی و حتی خارج از ایران واقع میشود اما زنی که کلاه پهلوی ارائه میدهد – باآنکه ایفاگر هر دو نقش، یک هنرپیشه است – بههیچعنوان مورد استقبال مخاطب واقع نمیشود.
بنابراین اصلیترین دلیل موفقیت فیلم شیار ۱۴۳ و به ویژه موفقیت بازی خانم مریلا زارعی آن است که مخاطب امروز از کارهای هنری رایج که به دنبال به تصویر کشیدن زیباییهای حسی زنانه است اشباع شده و تشنهی نگاهی انسانی است که بتواند سیریناپذیری او را نیز ارضا نماید.. اگر بخواهیم دلیل موفقیت فیلم را محور بودن یک مادر شهید و انتظار او برای فرزندش بدانیم، در فیلم بوسیدن روی ماه این مسئله وجود دارد و فیلم بوسیدن روی ماه و نقش مادر شهید در آن فیلم هیچگاه تا این اندازه مورد استقبال مخاطبان مختلف واقع نشد. در فیلم بوسیدن روی ماه، مادر شهید وجود دارد اما فیلم تمام تمرکز خود را برای نشان دادن ” زیباییهای مادرانه ” قرار نمیدهد. اگر باز هم شاهد فیلمهایی باشیم که محور آنها زیباییهای غیر حسی زن باشد، به شرطی که از لحاظ فرم و ابعاد تکنیکی به خوبی پرداخته شده باشند، بلاشک موفقیتی نظیر شیار ۱۴۳ و حتی بیشتر کسب خواهند کرد.
به امید روزی که به همان صورت که کارهای هنری با هدف به تصویر کشیدن زیباییهای حسی زن همه روزه به طور گسترده در حال تولید است، ما نیز به مرحلهای برسیم که کارهای هنری با محوریت زیباییهای عقلی زن به طور مستمر و گسترده تولید کنیم و در زنان، حسرت و آرزوی مادر شدن، همسر نمونه بودن و … را ایجاد کنیم و نه حسرتها و آرزوهایی که امروز در حال افزایش است. انشاءالله
پینوشت:
[۱] خانم آلیس گیبلاشه زنی فرانسوی بود که به آمریکا سفر کرد و اولین کمپانی فیلمسازی در آمریکا را قبل از کمپانی فیلمسازی توماس ادیسون و کمپانی دیوید وارک گریفیث و قبل از هالیوود راه اندازی نمود. وی که از استعداد بالایی برای فیلمسازی نیز بهرهمند بود بعد از ۱۹۲۰ از فیلمسازی محروم شد. چرا که حاضر نبود به سیاستهایی که از جانب یهود برای سینما دیکته میشد تن در بدهد. بعد از گیبلاشه خانم لوئیس وبر که یهودی بود، با حمایت شدید لابیهای یهودیان باقی ماند و برای اولین بار بر روی پردهی سینما زن کاملاً برهنه نشان داد. گیبلاشه فیلمسازی مستقل بود و خود را هماهنگ نکرد و حذف شد اما لوئیس وبر با استانداردهای مدنظر یهود هماهنگ بود و حفظ شد. همهی اینها در حالی است که آلیس گیبلاشه از نظر ابعاد فنی و تکنیکی سینما یک نابغه محسوب میشد و بسیاری از کارها را برای اولین بار موفق شده بود در سینما انجام دهد و اینها نشان میدهد که برای جریان امپریالیستی یهود این مسائل به هیچ عنوان اهمیت ندارد و تنها همسویی با اهدافشان برایشان مهم است. به عنوان مثال بعضی از تواناییهای فنی و تکنیکی آلیس گیبلاشه عبارت بود از:
ساخت اولین فیلم دارای صدا
چرخش ۳۶۰ درجه دوربین فیلمبرداری برای اولین بار بدون فلو شدن تصویر
ساخت فیلمهای بلند (که در آن زمان بهآسانی مقدور نبود)
و …
نکتهی دیگری که دربارهی آلیس گیبلاشه اهمیت دارد آن است که نهتنها بعد از سال ۱۹۲۰ از فیلمسازی محروم شد بلکه دیگر اجازه ندادند حتی نامی از او برده شود و اواخر عمرش را در گمنامی و غربت به سر برد. تا آنکه بعد از دهها سال کتابی با نام ” آلیس گیبلاشه ” توسط جریان فمینیست نوشته میشود و دوباره نام او مطرح میشود و سر زبانها میافتد. فمینیستها که به خاطر اینکه از او به عنوان یک کارگردان و فیلمساز توانمند زن تمجید کرده باشند این کتاب را نوشتند، ناخواسته به بایکوت رسانهای او که هدف یهود و صهیونیسم بود خاتمه دادند.
[۲] madam fancies
[۳] همانطور که در یادداشت ” نگاه حسی و عقلی به زن ” اشاره شد، نگاه عقلی به معنای خالی شدن از عواطف، احساسات و مسائل حسی نیست. بلکه وقتی ما عقل را حاکم کردیم، خودِ این عقل به ما میگوید که بعضی مواقع جای احساسات است و هر چیز سر جای خود قرار میگیرد در صورتی که با دچار شدن به دید حسی، عقلانیت ضعیف میشود. یک نکتهی دیگر هم وجود دارد و آن تفاوت حس با احساس است. حس (sense) و احساس (feel) دو مفهوم متفاوتاند. وقتی میگوییم حس، منظور حواس ۵ گانه میباشد اما احساس به عواطف و ظرافتهای عاطفی بر میگردد. در مجموع آنچه که مهم است آن است که نگاه مطلوب آن است که عقل تصمیم بگیرد که کجا جای عواطف است، کجا جای پرداختن به زیباییها و نیازهای مربوط به حواس ۵ گانه و کجا جای منطق و عقلانیت است. بهطوریکه هر چیز در جای خود باشد. به دور از افراط در دچار شدن به دید حسی و تفریط در ندیده گرفتن مسائل حسی و احساسی.
مطلب مرتبط: نگاه حسی و عقلی به زن
سلام مثل همیشه کارتان عالى است.
اما ……نگاهى دوباره به مطالب سایت بیندازید فکر نمى کنید سایت تبدیل به وبلاگ شخصى شما شده؟ .
سلام
نه، چنین فکری نمی کنیم.
سلام
ممنون از لطف شما نسبت به مطالب بنده
درباره ی پرسش تان هم دوستان مختلف دیگر نیز مطالب زیادی به سایت می دهند اما خیلی از اوقات مورد تایید مدیران سایت قرار نمی گیرد. که این اتفاق برای ۲ تا از مطالب بنده نیز تاکنون افتاده است.
سلام
من عذر میخوام به جای امتیاز عالی روی افتضاح کلیک کردم
خیلی خوب بوب بود
اما عالی به معنای اینکه بهترین باشه نه چون این موضوعات به خاطر اهمیتشون خیلی جای کار داره و حتما هم نویسنده ی عزیز وقت بیشتری صرف کنن مطلب کاملتری میتونن ارائه بدن
متشکر
سلام حمید جان
ممنونم ازت
دوستان دیگری هم به بنده گفتند که مطلبت پیرامون فیلم شیار جامع نیست. دلیلش این است که راجع به فیلم شیار در این یک سال بسیار گفته شده و قصد من صرفا روشن کردن نکته ای بود که در متن آمده که مرتبط با مطلب قبلی ام بود. وگرنه زوایای دیگر فیلم در این مدت به اندازه ی کافی گفته شده و بنده احساس کردم تکرار مکررات نکنم بهتر است.
سلام.
این روزها اوضاع طوری شده که نقش مادری و همسری دارد از یاد دختران می رود.
شاید یکی از دلایلش همین برجسته کردن جذابیت های حسی زنان در رسانه ها باشد که دارد از آنها عروسک هایی برای التذاذ می سازد.
این وسط پردازش مفهوم عقلانی زنان، رسالت هنرمندان است، چه سینماگر، چه نویسنده و…
از طرفی چون در ارائه این بعد از ویژگی زنان (عقلی) عمدتا بسیار ناشیانه، بی ذوق و سطحی کار می شود، مخاطب رغبتی به آن پیدا نمی کند.
اما امثال شیار 143 که موضوع را خوب از آب در می آورند این خلا بسیار مهم را پر کرده و عطش مخاطب را فرو می نشانند. ان شاءالله خداوند رزقشان را افزون گرداند…