خداوند برای هدایت انسان رسولان برگزیده را فرستاد تا او را از ظلمات و تاریکی ها به سوی نور و روشنایی رهنمون گرداند؛ و به این وسیله زمینهی سعادت او را فراهم سازد.قرآن کلام خداوند است که توسط خاتم رسل، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به جهانیان عرضه شده است
قرآنی که به زبان عربی نازل گردید و در عربی بودنش آیتی است برای صاحبان عقل.
همانا ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم شاید که شما تعقّل کنید.[1]
این روزها صحبت از تهاجم فرهنگی در هر کوی و برزنی شنیده می شود که با استماع الفاظ گوناگون آن، از شبیح خون تا تهاجم اولین چیزی که به قلب انسان متبادر میگردد «احساس خطر» است. بدیهی است غفلت و عدم مقابلهی مناسب با هر تهاجمی از هر سطحی «بقاء» انسان در آن حوزه را مورد مخاطره قرار داده و از بین می برد. یکی از مهم ترین و اتفاقاً گمنامترین مصادیق تهاجم فرهنگی «انحراف کلام از موضع حقیقی آن» است که در قرآن کریم از آن به «یحرّفون الکلم عن مواضعه»[2] یاد شده است، این تهاجم طبق نص صریح قرآن کریم از تخصص های «یهود» بر علیه اسلام در طول تاریخ بوده، که متأسفانه تا امروز نیز ادامه داشته است. این که در قرآن صراحتاً یاد شده زبان قرآن عربی است به این معناست که «کلام عربی قرآن» نازلهی حقیقت آن است، و نه ترجمهی آن به زبان های دیگر! بنابراین عدم شناخت کافی از عمق، ریشه و بعد مفاهیم عربی قرآن موجبات کج فهمی و معرفت ناقص را فراهم میآورد و از این گذشته زمینه ساز غفلت از تهاجم دشمنان است.
یکی از مفاهیم بنیادین و نظاممند قرآن که به شدت دچار «انحراف از موضع اصلی خود» گشته، مفهوم «عفاف» است و متأسفانه کمتر کسی است که معنای حقیقی این مفهوم مهم را به درستی درک نموده است. لذا با توفیق خداوند متعال برآنیم تا «عفاف» را از مهجوریت و مظلومیت خارج نموده و به اندازهی وسع خویش ابعاد آن را از این طریق بشناسیم و با تهاجم فرهنگی صورت گرفته به این واژه مقابله نماییم.
بخش 1- دفتر نخست- عفاف شناسی
1-1 عفاف چیست؟
برای شناخت ابتدایی هر مفهوم در هر زبان باید به کتب لغت مراجعه نمود تا معنای آن برای انسان قابل درک و فهم گردد، در برخی از کتب لغت، عفّت و عفاف به این معنا آمده است:
1- حاصل شدن حالتى براى نفس و جان آدمى كه به وسيلهی آن از غلبه و تسلّط شهوت جلوگيرى مىشود. و مُتَعَفِّف: كسى است كه چنان حالتى از عفّت را در اثر تمرين و زحمت حاصل مىكند؛ و اصلش بسنده كردن در گرفتن چيز اندك است كه در حكم ته مانده شير در پستان است. و اسْتِعْفَاف: طلب عفّت و پاكدامنى و باز ايستادن از حرام است.[3]
2- حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است همانگونه که تقوی حفظ نفس از ارتکاب به محرمات، خلاف و عصیان، است[4].
همانگونه که مشاهده میشود به رغم معنای الکن و ناقص جاافتاده از عفّت و عفاف در میان عامه[5]، بار معنایی و عمق آن از ثقالت و وزانت خاصی برخوردار است. بنابراین عفاف نه به معنای پوشش ظاهری بلکه به معنای حالتی نفسانی است که از غلبه و تسلط شهوت و تمایل نفسانی جلوگیری میکند و این امر نتیجه ای جز عدم ارتکاب به گناه و خطا را در بر نخواهد داشت. نکتهی قابل تأمل آن است چنین حالتی که استمرار آن صورت «ملکه» را در درون انسان در پی خواهد داشت، جنسیت نداشته و هم در مورد زنان و هم مردان صدقیت پیدا میکند.

2-1 عفّت سیاسی
اگر عفت به معنای جلوگیری از تسلط شهوت وامیال نفسانی در نفس است تا گناه و خطایی از انسان سرنزند بنابراین «عفت سیاسی» نیز همان معنای « نفس پایی» بر وزن «خویشتن پایی»[6] را در حوزهی «سیاست» مستفاد میگرداند. به این معنا که نفس از شهوت سیاست پایش شود و از غلبهی امیال سلطه مآبانه و منفعت طلبی های شخصی در حوزهی سیاست جلوگیری شود. بنابراین عفت سیاسی هم در حوزهی شناخت سیاستمداران صادق است و در شناخت خود مخاطبان تا از خطا و اشتباه مصون بمانند.
بخش 1- دفتر دوم- عمق عفاف
1-1 ترمینولوژی یا مفهوم شناسی عفاف
در بخش پیشین گفتیم عفاف حالتی درونی و نفسانی است که از غلبه و تسلط شهوت در موقعیت و موقف گناه جلوگیری میکند و اجازهی ارتکاب به گناه یا خطا را نمیدهد. بنابراین صبر و تحمل و استقامتی که در هنگام گناه در درون انسان رخ میدهد تا گناه از او سرنزد، «عفّت یا عفاف» خواهد بود.
میتوان اینگونه تفسیر نمود که نوعی ابزار خودکنترلی به صورت ملکه ای نفسانی در درون انسان به وجود میآید که مقدمه ای بر تقوا به شمار میرود. جالب اینجاست که در زبان عرب مفهوم «متعفّف» گاهی به کاسبرگ غنچهی گل نیز اطلاق شده است و این یعنی عاملی که از باز شدن و گشایش گل جلوگیری نماید. به دیگر سخن گلی که باز شود و یا پرپر شود دیگر عفّت ندارد.
بر این اساس بعد مفهومی و عمق این مفهوم با آنچه که امروز در جامعه به عفاف اطلاق میشود فاصله ای به اندازهی سال نوری دارد.

1-2 الگوی عفاف قرآن
با توجه به تعریف ارائه شده شایان ذکر است که الگویی که قرآن از عفت مندی برای انسان ارائه میدهد الگویی است که بر خلاف باور زنانه بودن عفاف در جامعه، مردی است از میان پیامبران الهی: یوسف صدیق (علیه السلام)
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ
«من هرگز خودم را تبرئه نمىكنم، كه نفس (سركش) بسيار به بديها امر مىكند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! بهدرستیکه پروردگارم آمرزنده و مهربان است.» سوره یوسف آیه 53
زن عزیز مصر محیطی را برای انجام عمل قبیح با یوسف آماده کرد و خود را برای او آراست، آن هنگام که یوسف را به نزد خویش خواند، او امتناع کرد و از آن مکان گریخت. یوسف در اینجا نفس خود را از این که به گناه تمایل داشت تبرئه نمیکند و اتفاقا تأکید مینماید که نفس امارهاش بسیار او را به سوی گناه سوق میداد.
اما چه عاملی باعث شد یوسف به گناه آلوده نگردد؟!
تنها رحمت خداوند، یوسف را از غلتیدن در منجلاب گناه بازداشت آنهم به وسیلهی
«عفاف»….
بنابراین میتوان اذعان نمود علاوه بر تحریف صورت گرفته در مفهوم عفاف و کسر و تنزّل آن، انحراف دیگر، جنسیتی دیدن این مفهوم است که جامعه باور دارد عفاف تنها به زنان اختصاص پیدا میکند.
1-3 ظرافت عفاف
نکتهی ظریفی که میتوان به آن اشاره نمود این است:
عفاف مربوط به افراد آفتاب و مهتاب ندیده و کنج عزلت خزیده نیست، کسانی عفیفند که در موقعیت های گناه در حالیکه دلهایشان میل فراوانی برای ارتکاب به گناه و خطا داشته باشد و ناخواسته به سمت آن کشیده شوند، خدا به آنان رحم میکند و عفت را به ایشان ارزانی میدارد تا قادر باشند به نفس سرکش خود لجام زده و جلوی آلوده شدن به گناه را بگیرند.
– چه بسیار موقعیت های غیبت کردن، که تنها افراد عفیف با آن که میل نفسانی زیادی به رها کردن زبان خویش در بردن آبرویی از مؤمن دارند؛ از گناه غیبت دوری میورزند….
– چه بسیار موقعیت های چشم چرانی که فرد عفیف با وجود تجرد و میل شدید به جنس مخالف، از طنازی و زیبایی و دلبری جنس مخالف، چشمان خویش را غَمض و غَض میکند تا خدا را خشنود سازد….
– چه بسیار بو و طعم خوش و وسوسهانگیز غذاهای حرام که فرد عفیف در عین گرسنگی از اینکه شکم خویش را با آنها انبان سازد، دوری میورزد….
– چه بسیار خلوت هایی که حاضری جز خدا نیست و تنها عفیف است که از زنا دوری میکند…
– چه بسیار رشوهها و پول های مشتبه به حرام و وام های آلوده به ربا که تنها نیازمندان عفتمند از دریافتشان سرباز میزنند…
– چه بسیار مهمانی های مختلط و میل شدید به رقص و آواز و عیاشی؛ چه کسی جز نفس عفیف از این مهلکه میگریزد…
– و…
آری درون عفاف معانی عمیق و گستردهای به اندازهی وسعت جلوگیری از همهی گناهان و خطاها نهفته است چرا که اولین قدم در سیر و سلوک علاوه بر بال انجام واجبات، بال ترک محرمات است که این ترک و اقدام سلبی در قدم نخست «عفاف» را بر سر راه سالکین قرار میدهد تا در موقعیت گناه و خطا خود را حفظ کنند.
2-1 عفّت سیاسی
سیاست یکی از ارکان «قدرت» و به عبارت دیگر مهمترین رکن قدرت به شمار میرود. بسیارند کسانیکه با سیاستبازی و سیاستمندی قادرند محیط را تحت سلطه و غلبهی خویش درآورند. در فرهنگ غربی مفهوم «Politics» به معنای «فن تسخیر قدرت» به هر قیمتی است، که مسامحتاً در معنای «سیاست» ترجمه میشود. در این فرهنگ تسخیر قدرت هدف نهایی است و به همهی ابزار رسیدن به آن صورتی مشروع میبخشد.
مثلاً اگر شما بخواهید به پست مهمی در ادارهی خود دست پیدا کنید فارغ از اینکه لیاقت آن را دارید یا ندارید، پلیتیک یا سیاست غربی به شما اجازه میدهد در مورد مدیر فعلی آن پست، هرگونه توهین، دروغ و شایعه را استفاده کنید. تا با به زیر کشاندن وی و برتر دیدن خود نسبت به او همچنین تبلیغات اغراق آمیز افراد و محیط اطراف را برای شغل آن مدیر ناامن و پر تردید کرده و به این وسیله خود را نسبت به آن پست محق جلوه دهید.
بنابراین رسیدن به قدرت سیاسی میدانی را پیش روی انسان قرار میدهد که مملو از زمینه های گناه است. به گونه ای که امیال نفسانی بشر که ذاتا قدرت طلب است به سوی شهوت و اشتهای بیکران قدرت طلبی پیش میرود.
در اینجا فرهنگ غنی اسلام میگوید:
« دیانت ما عین سیاست ماست»
در تبیین این جمله که شهید آیت الله مدرس بیان نمودهاند میتوان این گونه گفت:
«سیاست همان دیانت است در عمل»
بنابراین اگر حوزهی حضور فرد در جامعه سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی را دربربگیرد و دیانت علی رغم تلقی موجود از سطح و محیط فردی به محیط اجتماعی ارتقاء حضور یابد؛ سیاست را نیز تحت لوای خویش درمیآورد، اینجاست که میدان وسیع با پتانسیل گناه پیش روی سیاستمدار در اولین گام دینی با«عفّت سیاسی» حد میخورد و افراد در این میدان با خویشتنداری این جملهی بلند را از حضرت امام خمینی (ره) به یاد میآورند:
«عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید»
از این رو اگر عفّت به معنای جلوگیری از تسلط شهوت وامیال نفسانی در نفس است تا گناه و خطایی از انسان سرنزند بنابراین «عفت سیاسی» نیز همان معنای « نفس پایی» بر وزن «خویشتنپایی» را در حوزهی «سیاست» مستفاد میگرداند. به این معنا هنگامیکه نفس به گناه و قبیحی سیاسی اشتها نشان داد، و ناخودآگاه شهوتی به وجود آمد، نفس از غلبه شهوت سیاست پایش شود و از تسط امیال سلطه مآبانه و منفعت طلبی های شخصی در حوزهی سیاست جلوگیری شود. بنابراین عفت سیاسی هم در حوزهی شناخت سیاستمداران صادق است و هم در شناخت خود مخاطبان، تا با سنجش میزان عفّت و بی عفّتی از خطا و اشتباه مصون بمانند.
مورد مطالعاتی که بسیار روشن و شفاف میزان عفاف را در سیاست به مخاطبان گرامیمیشناساند، مسألهی «انتخابات» است چه قبل و چه بعد از آن. لذا اگر کاندیدایی برای اثبات خود به تخریب دیگران میپردازد، یا در مورد وضع موجود سیاهنمایی میکند و یا و عده های دروغ و غیر عملی به مردم میدهد، مصداق بارز یک «بیعفّت در عرصهی سیاست» قلمداد میشود؛
چرا که خود را در برابر میدان آزمایشی که سرشار از زمینه های گناه است، نپاییده و تن به نافرمانی خداوند داده است، او حضور خداوند را درک نکرده، به تبع حدود خدا را نیز درک نمیکند، در نتیجه حدودش را نیزحفظ نمیکند.
بخش 1- دفتر سوم- مفاهیم همراه عفاف
1-1 ضد عفاف
حضرت علی علیه السلام در حدیثی میفرمایند: «تعرف الأشیاء بأضدادها» به این معنا که اشیاء و چیزها با ضد خود شناخته میشوند. بنابراین در شناخت مفهوم قرآنی «عفاف» تبیین ضد آن کمک شایانی به تعمیق معرفت ما مینماید. از این رو در حدیث شریف جنود عقل و جهل[7] مفهوم «هتک» به عنوان ضد عفاف آمده است.
· هَتَكَ:
هَتْكاً السترَ و نحوَهُ : پرده و مانند آنرا دريد ، پرده را از جاى خود كند و يا بريد ، قسمتى از پرده را دريد تا آنچه كه در پس آن است آشكار شود.
· هَتِك: ثوبٌ هَتِكٌ: جامه پاره[8].
همانگونه که در معنای هتک دیده میشود، پاره شدن و دریده شدن از آن استفهام میگردد، بر این اساس عفاف به معنای «حفظ کردن» خواهد بود.
برای مثال اگر شخصی «هتک حرمت» شد گفته میشود که او پردهی عفّتش دریده شده است. در اینجا حرمت مانند پرده ای و حجابی است که درون خود را حفظ نموده است اما با هتک شدن آن درونش آشکار گردید. مثلاً تجاوز سلفی های وهابی به مزار صحابی گرانقدر حضرات معصومین علیهم السلام، در رسانه ها با عنوان هتک حرمت به مزار شریف آن بزرگوار آمده است.
بنابراین اگر عفاف حالتی نفسانی است که از تسلط و غلبهی شهوت جلوگیری میکند، «تهتّک» نیز حالتی است که نفس را در شهوات غوطهور و رها میسازد. یکی نفس را لجام میزند و دیگری لجام را از نفس افسار گسیخته برداشته و پاره میکند تا آزاد و یله باشد.
اما اگر عفاف را از شخصی به زور بگیرند، او را هتک کرده اند یا به عبارتی مانند حیوانات وحشی او را دریده و پاره پاره کردهاند.
1-2 حجاب چیست؟
معنای حجاب از نظر لغت:
1- پرده
2- رادع
3- مانع
4- سد
5- حائل
بین دو چیز میباشد که این چند معنا همه برگشت به حائل حسی میان دو جزء میکند و یا میتوان گفت به معنای هر حائلی و اعم ازحسی و غیر حسی میباشد یعنی «کل ستر مطلوبک عن عینک فهو حجاب» هر چیزی که بین چشم تو و بین آنچه دوست داری حائل شود، آن حجاب است، چه مادی و حسی باشد و چه نادیدنی و معنوی[9].
حجاب در آیاتی از قرآن بمعنی حائل و پرده حس و مادی به کار رفته است مانند:
آیه «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] میخواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دل های شما و آنها بهتر است![10]
و در آیاتی دیگر بمعنی حائل و ستر معنوی و نوری آمده است مانند:
آیه «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْیًا أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ»[11] و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند؛ چرا که او بلندمقام و حکیم است!
کلمه حجاب در بعض احادیث به معنی حائل و ستر معنوی و نوری آمده است، مانند : «ان لله سبعین الف حجاب من نور و ظلم» به تحقیق برای پروردگار هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است.
باز در حدیث دیگر میفرماید: «ان الله احتجب عن العقول کما احتجب عن الابصار و ان الملکة الاَعلی یطلبونه کما یطلبون انتم» به تحقیق خداوند به عقل شما نمی گنجد همان طور که به دید شما نمیآید و..[12]
کلمه «حجاب» در اشعار فارسی:
امام خمینی (ره) [13]
حجاب از چهره دلدار ما باد صبا بگرفت چو من هر کس بر او یک دم نظر افکند مجنون شد
(بهمعنی ستر معنوی)
حافظ
حجاب چهره جان می شود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
(بهمعنی پرده)
شجاع کاشانی
اگر حجاب کنی از خدا فرشته شوی چنین که میکنی از مردمان حجاب اینجا
(بهمعنی حیا)
رودکی
به حجاب اندرون شود خورشید چون تو گیری از آن دو لاله حجب (بمعنی پرده)
حافظ
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز خوشا کسی که در این راه بی حجاب رود
(بهمعنی پرده)
عطار
ما در این ره حجاب خویشتنیم
ور نه روی تو در مقابل ماست
(بهمعنی حائل و ستر معنوی)
صائب
صد بار تا زپوست نیائی برون چو مار
چشم تو بی حجاب نیافتد بروی ماه
(بهمعنی حجاب معنوی)
بنابراین آنچه مسلم است این است که حجاب تنها چادر و مقنعه نیست بلکه پوششی است که مانند پرده چیزی را میپوشاند.

1-3 نسبت شناسی عفاف و حجاب
در ادبیات روزمره افراد جامعه معمولاً مفاهیم عفاف و حجاب با هم شنیده میشود، در واقع تلقی بیشتر مردم بر این است که این دو واژه مترادف و هم معنی اند. اما با توجه به توضیحات و تبیین صورت گرفته حقیقت چیز دیگری است. گفتیم عفاف حالتی نفسانی است که از غلبه و تسلط شهوت به وجود آمده، جلوگیری میکند اما حجاب یک مانع و پرده است. بنابراین عفاف به معنا و مفهوم عمیق تری نسبت به حجاب حکایت دارد و حجاب در ذیل عفاف تعریف میشود. دامنهی مفهومی عفاف گسترده تر از حجاب است.

عفاف سیرت است و به بعد درونی اشاره دارد اما حجاب صورت است و به ابعاد بیرونی میپردازد. عفاف ناظر به احوالات درونی و نفسانی است اما حجاب به لایه های بیرونی و ظاهری نظارت دارد.

نکتهی حائز اهمیت این است که:
هر با عفّتی حتماً با حجاب هم هست
اما هر با حجابی لزوماً باعفّت نیست
اینکه در جامعه هرکس چادر به سر داشته باشد به معنای عفیف بودن است معنای غلطی است چرا که برای آن مثال های نقض بسیاری میتوان یافت مانند قاتلین و گنهکارانی که از درون پرده های عفّت نفسشان دریده شده بود اما با پوشش و حجاب ظاهر میشدند نظیر خانم سکینه آشتیانی که چندی پیش پروندهی او دستمایه فشار حقوق بشری به ایران در نهاد های بین المللی شده بود زنی که با ارتکاب به زنای محصنه با همدستی مباشرش همسر خود را به قتل رسانید، اما در انظار عمومی با چادر و حجاب ظاهر میشد. بنابراین میتوان ادعا نمود هر عفیفی و هر با عفّتی حتما خود را از نامحرمان حفظ میکند و حجاب دارد اما لزوما این رابطه عکس ندارد و هر با حجابی با عفّت قلمداد نمیگردد.
2-1 عفّت اقتصادی
اقتصاد دومین رکن از ارکان قدرت به شمار میرود. در واقع همانطور که دستگاه گوارش در بدن انسان وظیفهی تأمین انرژی حرکات و فعالیت های بدن را به عهده دارد و همهی اعضا از جمله مغز و قلب انسان که حیاتی ترین اعضای بدن انسان به شمار میروند، نیرو و انرژی لازم خود را از دستگاه گوارش تأمین میکنند، اقتصاد نیز در جامعه بر همین اساس نقش تأمین و سوخت رسان بخش های دیگر را ایفا میکند، به گون های که سیاست و فرهنگ، اجتماع و نظامی گری نیز برای ادامهی حیات و تضمین بقا به بخش اقتصاد وابسته و نیازمندند.
اقتصاد وقتی درون دین و با فیلتر اسلام شناخته شود، حتما عفاف و عفّت را برمیتابد. از آنجایی که عفاف حفظ و نگهداشتن نفس از اینکه شهوات به او غالب شوند، میباشد «عفّت اقتصادی» به نگهداشتن نفس از تسلط شهوات اقتصادی اطلاق میگردد.
چه بسیار مال های مشکوک به حرام که عفّت مند اقتصادی از دست یازی به آنها خود را نگه میدارد…
چه بسیار مال های شبهه ناک که تنها عفیف اقتصادی خود را از آن دور میسازد…
چه بسیار رشوه هایی که داده می شوند اما عفیف اقتصادی است که نه راشی میشود و نه مرتشی…
چه بسیار وام های ربوی که تنها عفاف جلودار نفس تشنهی پول خواهد بود…
چه بسیار فرصت ها که می توان با احتکار و گرانفروشی جامعهی مسلمین و مؤمنین را در تنگنا قرار داد… چه کسی جز عفت مند اقتصادی این فرصتها را از بین میبرد…
چه کم است فرصت های انفاق و صدقه…
چه کم است فرصت های پرداخت خمس و زکات…
چه کم است دستگیری از فقرای جامعه…
و چه اندک شمار عفیفان اقتصادی که با راهبردهای مالی اسلام جامعه را از برکت مملو می سازند…
آری اگر نگاهی عمیق به پدیده های اقتصاد داشته باشیم خیلی راحت عفت یا بی عفتی را در آن ها تشخیص میدهیم. میتوان به این مهم اذعان نمود که یگانه راه نجات کشور از ورطه گاه اقتصاد که اکنون به مهمترین معضل جوامع بین الملل تبدیل شده است «عفاف» است. اولین گام در عفاف شناسی «نه» گفتن به امیال و شهوات درونی است؛
تصور کنید اگر هرکس به خواسته و نیازهای کاذب درون خود پاسخ منفی دهد
برای اقتصاد کشور چه اتفاقی میافتد؟!
اکنون کشور با تحریم های گستردهی اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، «عفّت مندی اقتصادی» تک تک آحاد جامعه میتواند اثر سوء تحریم ها را خنثی نماید. به دین سان که همهی افراد به نیاز نفس خود نسبت به هر آنچه که مورد تحریم واقع شده است از درون پاسخ منفی دهند دیگر نیازی نسبت به آن چیز در درون افراد شکل نخواهد گرفت و وقتی نیاز به جنس خارجی تحریم شده، از بین برود، اساساً «تحریم» موضوعیت نداشته و از درجهی اعتبار ساقط خواهد شد.
بنابراین با شناخت و تعمیق «عفت اقتصادی» و مصادیق آن می توان بسیاری از مشکلات جامعه را حل نمود و از دامنهی بسیاری از مشکلات تا حد زیادی کاست.
“هاله اسماعیل نژاد”
ادامه دارد…
[1] – سوره یوسف آیه 2- (ترجمه قرآن کریم، مکارم شیرازی، ناصر)
[2] – مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً – (قرآن الکریم، سوره نساء آیه 46)
بعضى از يهود، سخنان را از جاى خود، تحريف مىكنند و (به جاى اينكه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم»)، مىگويند: «شنيديم و مخالفت كرديم! و (نيز مىگويند:) بشنو! كه هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مىگويند:) راعنا [ما را تحميق كن!]» تا با زبان خود، حقايق را بگردانند و در آيين خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى اين همه لجاجت) مىگفتند: «شنيديم و اطاعت كرديم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقايق را درك كنيم)»، براى آنان بهتر، و با واقعيت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته از این روست که جز عدهی کمی ایمان نمیآورند. (ترجمه قرآن کریم، مکارم شیرازی، ناصر)
[3] – راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن؛ خسروي حسيني،سيدغلامرضا مترجم، نشر مرتضوي، ج2، ص 618
[4]– مقا- عفّ: أصلان صحيحان: أحدهما الكفّ عن القبيح. و الآخر دالّ على قلّة شيء. فالأوّل- العفّة: الكفّ عمّا لا ينبغي. و رجل عفّ و عفيف. و قد عفّ يعفّ عفّة و عفافة و عفافا. و الأصل الثاني- العفّة: بقيّة اللبن في الضرع …. هو حفظ النفس عن تمايلاته و شهواته النفسانيّة. كما أنّ التقوى حفظ النفس عن المحرّمات و عمّا يوجب الخلاف و العصيان. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، جلد8 ، صفحه 180
[5] – امروزه در جامعه عفاف و عفت در معنای پوشش مخصوصا چادر و آن هم مختص زنان فهم میگردد.
[6] – تقوا
[7] – مروی از امام صادق علیه السلام- کتاب اصول کافی- جلد اول
[8] http://www.almaany.com/
[9] لغت نامه دهخدا، لغت حجاب.
[10] یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللّهِ عَظیمًا : ای کسانی که ایمان آوردهاید! در خانههای پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ امّا هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت مینماید، ولی از شما شرم میکند (و چیزی نمیگوید)؛ امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد! و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] میخواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است! قرآن کریم سوره احزاب، آیه 53.
[11] سوره شوری، آیه 51
[12] دائره المعارف تشیع، ج 6، ص 81
[13] ص57، محرم راز
منبع: مشرق
سلام. وقت بخیر
از زمانی که این دکترین ارائه شده ، شاید 4 سال میگذره.
ولی هنوز که هنوزه ما منتظریم ادامه این مطلب ارائه بشه. میشه بگید زمان قسمت بعدی این دکترین چه زمانی هست؟