44هیلاری کلینتون، انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را به رقیب خشمگین و خشن خود از جناح مقابل یعنی جمهوری خواهان باخت و عرصه سیاست را ترک کرد. حالا نهتنها پست ریاست جمهوری ایالات متحده که مجلسهای سنا و کنگره هم در اختیار اکثریت جمهوری خواهان هستند. دونالد ترامپ، نامزد پیروز انتخابات ریاست جمهوری این کشور، بر اساس سیاستهای درهای بسته اقتصادی تصمیم دارد، به زعم خودش، کشورش را از نو بسازد!
[divide style=”dots” icon=”square” color=”#471bfd”]
عصر جدید
اگرچه از همان ابتدا به خوبی پیدا بود که کلینتون در موقعیت بدی است اما پذیرش اینکه شخصی با گستاخی آشکار ترامپ به پست ریاست جمهوری برسد کمی دشوار مینمود!
دو مرتبه افشای ایمیلهای کلینتون و وارد شدن FBI در این پرونده آن هم در کمتر از 5 روز مانده به انتخابات، آشکار شدن بیماریهای کلینتون، مسائل جنسی مربوط به همسرش در دوران ریاست جمهوریاش، دفاع از وضع موجود و دولت اوباما درحالیکه عملکرد مناسبی در عرصههای داخلی نداشت و دریافت کمکهای عظیم مالی از دولتهای عربی و لابیهای خارجی، را میتوان از جمله مشکلات مهم کلینتون در این دوره از انتخابات برشمرد. علاوه بر اینها با کنار کشیده سندرز از رقابتهای درونحزبی دموکراتها، با سرخوردگی بسیاری از جوانان آمریکایی، آنها رأی خود را به نام ترامپ به صندوق انداختند.
کلینتون دشمن سرسختتری نسبت به ترامپ برای انقلاب اسلامی ایران به شمار میرفت. زیرا در ایجاد اجماع بینالمللی علیه ایران بسیار موفقتر مینمود. و علاوه بر اینها اکثریت مطلق نخبگان و صاحبنظران عرصه سیاست خارجی ایالات متحده، چه دموکرات و چه جمهوریخواه، از کلینتون حمایت میکردند. و رسانههای بزرگ دنیا مثل BBC و یا CNN تا دقایق آخر رأیگیری حاضر نبودند بپذیرند که ترامپ پیروز شده و نتایج آرا الکترال کالج را بیان کنند.
افشای سخنرانیهای مشمئزکننده جنسی ترامپ درباره زنان و دختران و ژست نژادپرستانه آشکار او، مقابله با مسلمانان و دیگر اقلیتها و ثروت کثیر و زندگی اشرافی ترامپ نتوانست آرای او را برگرداند. و این بیانگر چهره بدون روتوش و بزک شده ایالات متحده است. در ایالات متحده کسی برای ریاست جمهوری انتخاب شد که هیچ سابقه سیاسی ندارد و هیچ هماهنگی با سیاستهای خارجی این کشور هم ندارد!
پس رأی آوردن یک سیاهپوست در انتخابات ایالات متحده این میتواند دومین شگفتی انتخابات ایالات متحده به عنوان رهبر جهان [مثلاً] آزاد باشد (؟)!
از جمله مهمترین دلایل پیروزی ترامپ، شعارهای ضد جنگ و بهبود اوضاع داخلی او بود. او از همان ترفند اوباما برای پیروزی استفاده کرد: حل همه مشکلات در کوتاهترین مدت!!(که البته برای ما ایرانیها هم چندان ناآشنا نیست!)
مدتی است تغییرات گستردهای در دنیای غرب در حال شکلگیری است. تلاشی برای جایگزینی راهکارهای جدید و اجتماعی برای مدلهای قدیمی و ناکارآمد، اما با همان متد و روش سابق. یعنی تلاش برای جلوگیری از نابودی تمدن استوار بر استثمار تودهها با ابزار لذت و سکولاریسم لجامگسیخته، با مسکنهای قویتر و شوک.
با قدرت گرفتن آنجلا مرکل در آلمان، ترزا می در انگلستان (و خروج این کشور از اتحادیه اروپا) و دونالد ترامپ در ایالات متحده، شاهد شکلگیری مثلث نامتعادل قدرت سیاسی در جهان غرب خواهیم بود. این وضعیت نتیجه ناکارآمدی سیاستهای درهای باز اقتصادی و جایگزین شدن آن با سیاستهای اقتصاد درهای بسته است که با توجه به انتخابهای پیش رو در فرانسه و آلمان و افزایش ژستهای ناسیونالیستی و نژادپرستی در میان سران کشورهای غربی این روند ممکن است تشدید شود.
اما با اوج گرفتن بحران اقتصادی توامان با سیر افزایشی گرایش به خشونت در همه ابعاد اجتماعی و پایمال شدن کرامات انسانی در غرب، و در آخر آشکار شدن ناکارآمدی نظام سیاسی حاکم بر دنیای امروز، موج بیاعتمادی گسترده ملتها علیه تمامی ارکان جوامع استوار بر مدلهای غربی شروع میشود. و این آغازی بر پایان سالها سبک زندگی غربی باشد…
دیپلماسی دیجیتالی
رویکرد جدید محور غربی برای حفظ سلطه و هژمونی خود بر دنیا، بعد جدیدی به خود گرفته است. در این بعد جدید، مرزها رنگ ندارند و تمایزی میان دروغ و واقعیت نیز وجود ندارد. این بعد را اطلاعات رقم میزنند.
در گذشته برتری غربیها در همه حوزهها اعم از:
- فرهنگی: دارا بودن گستردهترین حجم رسانههای ارتباطات جمعی و مطبوعاتی، مبانی فلسفی ـ اجتماعی غالب بر حوزههای آکادمیک و کرسیهای عمده نظریهپردازی در اقصی نقاط دنیا
- اقتصادی: مبنا بودن دلار در معاملات بانکی، و از آن مهمتر بهرهگیری تمام دنیا از مدلهای اقتصادی غربی (چه مدلهای کمونیستی و چه مدلهای کاپیتالیستی)
- سیاسی: مدیریت تمام دنیا زیر پرچم واحد سازمان ملل متحد، تدوین قوانین بینالمللی و مرزبندی جغرافیایی دنیا متناسب با آیندهبینی غربی و منفعتطلبی انحصاری
- نظامی: برتری تکنولوژیک و ابزاری بر سایر کشورها، ساختار عظیم و پیچیده یگانهای نظامی و تکاوری، توسعه و تکامل سلاحهای کشتارجمعی نظیر انواع بمبهای هستهای و هیدروژنی
کاملاً محرز و آشکار بود و در بعضی از بخشها، رقبایی نیز داشتند.
اما با رخداد انقلاب عظیم 1357 شمسی در ایران، و ظهور یک مهره جدید در مناسبات جهانی با شعار نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی، همه پیشبینیها برای بقای هژمونی ایالات متحده بر دنیا، بعد از جنگ جهانی دوم بهیکباره رنگ باخت.
این قدرت نوپا در همه حوزهها، نظامهای غربی را به چالش کشید. اما با شروع قرن جدید و پیشرفت سرسامآور تکنولوژیکی و ارتباطی که منجر به حذف مرزهای جغرافیایی شد، فضای جدیدی به قلمروهای سهگانه و سنتی پیشین کشورها اضافه شد، فضای سایبر. قلمروی به مثابه خاک کشورها اما بدون مرز.
فضای سایبر، عرصه جنگهای بدون رویارویی، جاسوسی مدرن، شکلدهی و مدیریت افکار و دیپلماسی مجازی است.
ایالات متحده خیلی زود با دریافتن اهمیت این فضا برای کنترل و شکلدهی افکار عمومی جهان (و در واقع شکلدهی این فضا برای این امر)، ضرورت وضع استراتژیهای جدیدی در این حوزه ذیل مفهوم دیپلماسی دیجیتالی را درک کرد. و اولین بار باراک اوباما در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1388 شمسی از آن سخن به میان آورد و کارکرد آن از سوی تحلیل گران این حوزه مورد سنجش قرار گرفت. بیشک دستاوردهای بزرگ ایالات متحده از این عرصه نوپا در حوادث پس از انتخابات، استمرار سیاستهای مدبرانهتر و دقیقتر را میطلبید.
وزارت خارجه ایالات متحده (Department of State)، آژانس اطلاعات مرکزی (CIA) و آژانس امنیت (NSA) ملی، هر سه نقشهای اساسی را در این دیپلماسی بازی میکردند:
- وزارت خارجه ایالات متحده با پشتیبانی عظیم رسانهای ـ تبلیغاتی، فکری ـ آموزشی نبرد بدون خشونت، مالی و سیاسی از سران مخالف، اپوزیسیون خارج نشین و روشنفکران سینهچاک غربی در ایران با طرح ایجاد سفارت مجازی آمریکا در ایران.
- سیا با حمایت و تربیت گسترده تحلیل گران و جاسوسهای بازیگر در نبردهای مخملین برای جمعآوری میدانی اطلاعات و تحلیل دقیق اوضاع ایران متناسب با اخبار رسیده از جاسوسان میدانی و مهرههای دیپلماتیک در ایران برای تصمیم گیران آمریکایی.
- آژانس امنیت ملی با تولید ابزارهای دور زدن سیستم فیلترینگ اینترنت در ایران، پشتیبانی فنی و تکنولوژیکی از فتنه گران، تحلیل فضای مجازی ایران و بررسی صحتوسقم اطلاعات منتشرشده در این فضا.
گرچه هیچگاه هدف فتنه گران و رهبران غربی آنها محقق نشد اما تجربه خوبی بود تا استفادههای بعدی از این فضا بهینهتر باشد.
ویروسهای متعدد رایانهای از استاکسنت گرفته تا دکو و شعله، همگی بخشهای بزرگتر و ناشناخته این فضا را آشکارتر میکنند و استعداد زمین خوردن حریف در دنیای با هجمههای دیجیتالی را بالاتر میبرند.
درصورتیکه هیلاری کلینتون، سرفرماندهی عملیات سایبری علیه ایران در سال 1388، به عنوان رئیس جمهور آتی این کشور انتخاب میشد، آنگاه میبایست شاهد برنامهریزیهای گسترده و دقیقی علیه ملت ایران، افزایش توجه به این حوزه و بالا گرفتن منازعات سخت و خشن ایالات متحده علیه ایران در این فضا میبودیم که هر چند به نظر میرسد با پیروزی ترامپ هم این موضوع از دستور کار سرویسهای خارجی ایالات متحده بیرون نخواهد رفت. و در آینده باید شاهد درگیریهایی تندتر و خشنتر باشیم.
گرچه احتمال بروز تشنج و ناآرامیهایی نظیر آنچه در سال 1388 اتفاق افتاد، کم است (ولی صفر نیست.) ولی بهرهگیری قدرتمند ایالات متحده از فضای سایبر و پشتیبانی کردن از روشنفکران حامی غرب در ایران و اپوزیسیون، چه خارج نشین و چه حاضر در ایران باعث میشود، جو عمومی جامعه به نفع آنها رقم بخورد. تا در درازمدت با استفاده از دکترین نارضایتی عمومی مهندسی شده، باعث موج بیاعتمادی گسترده مردم نسبت به نظام، و ایجاد کشمکشهای اجتماعی و سیاسی شوند که نتیجه آن فروپاشی از درون نظام جمهوری اسلامی است.
برای مثال، در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری در سال 1394، در شهر تهران با بهرهگیری مناسب از فضای سایبری، در همه ابعاد آن (از رسانههای ارتباط جمعی مثل شبکه تلویزیونی BBC گرفته تا شبکههای اجتماعی نظیر Twitter و Facebook برنامههای پیامرسان فوری مثل Telegram و Whats app)، موفق شدند تا اکثریت کرسیهای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری متعلق به تهران را تصرف کنند. و این شکستی بزرگ برای جریانات مخالف غرب در ایران بود. در حالی راهیافتگان این شهر به مجلسها عمدتاً شخصیتهای ناشناس، و بیشتر چهرههای سیاسی بودند (یا اینکه قبلاً هم پستهایی کلیدی را در اختیار داشتند اما عملکرد شایستهای از آنها دیده نشده بود.)، که عمده دلیل رأی آوردن آنها حضور در لیست جریان خاص و تبلیغات گسترده در حمایت از آنها در فضای مذکور بوده است.
با توجه به تجربه و آمادگی بیشتر تیم فکری دموکراتها و کلینتون در اندیشکده بروکینگز، بنگاه رند، موسسه کاتو، مرکز مطالعات استراتژیکی و بینالمللی (CSIS) و شورای روابط خارجی به نظر میرسید، در صورت پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری 2016، دیپلماسی تغییر اوباما از فضای درگیریهای خیابانی مخملین به دیپلماسی دیجیتالی کلینتون در فضای سرد سایبر کشیده شود. اما اکنون با پیروزی ترامپ، که از سخنرانی بعد از پایان شمارش آرا در ستاد انتخاباتیاش در شهر نیویورک پیدا بود برنامه خاصی برای دوران ریاست جمهوریاش ندارد، به نظر میرسد این تهاجم سایبری کمی به تأخیر بیفتد و آن اثرگذاری لازم را بر انتخابات ریاست جمهوری آتی ایران نداشته باشد. و این لطمهای بزرگ به حامیان غرب در ایران است.
از طرف دیگر، درگیریهای ترامپ با رسانههای شاخص غرب مثل CNN و NEW YORK TIMES او را فاقد درک صحیحی از فضای رسانهای غرب دارد و به نظر میرسد تصمیمات او بیشتر بر اساس عقاید شخصی و یا مشاوره از افراد همعقیده با خودش باشد. این اتفاق یک فرصت بزرگ برای ایران 1396 است تا با انتخاب یک رئیسجمهور کارآمد و بدون رویای اتصال با غرب، اقتصاد مقاومتی را شکل دهد و کشور را از پیچ سرنوشتساز تاریخی رد کند.
در سال آینده دو انتخابات مهم در ایران رقم میخورد که یکی در عرصههای خرد و دیگری در عرصههای کلان اجتماعی تأثیرگذاری به سزایی دارند. انتخابات شورای شهر و روستاها و انتخابات ریاست جمهوری.
در چند مدت اخیر تلاشهای گسترده و نظاممند سایبری و مطبوعاتی غربگرا یا اصلاحطلب، برای از گردونه خارج کردن رقبا و سرپوش گذاشتن بر حوادث ناخوشایند و ناکارآمدی دولت فعلی بوده است. که از جمله آنها حمله به استاد حسن عباسی با تقطیع ویدئو دو دقیقهای از یک جلسه طویل دو ساعتی با مضمون توهین به ارتش، برای خاموش کردن انتقادها و افشاگریهای تند وی به هیئت دولت و ناکارآمدی این دولت بوده است. یا در مورد دیگر پیشدستی حسامالدین آشنا در پاسخ به خبر حضور احتمالی ضرغامی (رئیس پیشین صداوسیما) در انتخابات ریاست جمهوری 1396؛ یا تلاشهای جریانات غربگرای سنتی نظیر نهضت آزادی برای مصادره چهرههایی نظیر شهید چمران، شهید رجایی و دکتر شریعتی برای اسطورهسازی و پیشینهسازی مثبت از این جریانات.
تصور میشد با قدرت گیری مجدد دموکراتها در آمریکا، حجم و شدت حملات سایبری علیه ایران و سایر حلقههای محور مقاومت اسلامی در منطقه بیشتر شود. البته اکنون با پیروزی جمهوری خواهان که جناح جنگطلب و خشونت خواه سنتی ایالات متحده هستند، بیشک دامنه درگیریها آتی گستردهتر خواهد بود. اما آن نتیجه مطلوب را در پی نخواهد داشت. زیرا بیشتر سیاستهای ترامپ اقتصادی است و کمتر توجه ای به عرصههای نبرد رسانهای با محور مقاومت اسلامی در منطقه دارد. و از طرفی او با مسدود کردن سفر اتباع ایرانی به ایالات متحده، لطمه جبرانناپذیری به غربگرایان ایران زد و احتمال پیروزی گزینه نیروهای انقلابی در ایران را بالاتر برد، البته به شرط اجماع بر یک گزینه کاریزما و کارآمد.
ایران
کلینتون همسر، یکی از قویترین اعضای حزب دموکرات در حوزه مسائل بینالمللی مرتبط با ایران است. او به مدت 4 سال در دوره اول اوباما، پست وزارت خارجه این کشور را بر عهده داشته است. و در شرایط مختلف مشکلات را مدیریت کرده است و توانسته بود استراتژیهای مناسبی برای شرایط مختلف تدوین و پیادهسازی کند. استراتژی کلینتون همسر در تقابل با ایران، سیاست با پنبه سربریدن در عرصه روابط بینالملل است!
او تقابل با ایران را به خوبی درک کرده است و بهتر از هر کس میداند راهبرد مقابله با ایران موضوعی فراتر از حرفها و شعارهای انتخاباتی است. ثمره استراتژی مذاکره با ایران کلینتون سبب شد، تیم مذاکرهکننده دولت فعلی در ایران، امتیازات گسترده زیادی را مبتنی بر اعتماد یکطرفه به طرف غربی مذاکره، و غرب بزرگبینی مفرط آنها، بدون وجود مکانیسم نظارتی قوی بر سازوکار اجرای این توافق به طرف مقابل میز مذاکره بدهد.
آنچه در این دوره از مذاکرات اتفاق افتاد درس بسیار خوبی در حوزه مدیریت راهبردی بینالمللی برای سیاستمداران غربی بود. ازیکطرف، ایالات متحده فرصت پیشآمده با انتخاب حسن روحانی، به عنوان رئیس جمهور در ایران و شتابزدگی وی برای حل مشکلات ایران از طریق مذاکره و اثبات این موضوع که همه مشکلات ایران از رابطه نداشتن با آمریکا سرچشمه میگیرد، را به خوبی درک کرد. و از طرف دیگر آنها چندان شتابی برای حل مشکل هسته ایران نداشتند و هدف، وقتکشی و کشاندن تیم مذاکرهکننده روحانی به دقایق نهایی برای گرفتن امتیاز بیشتر بود.
آنها ازیکطرف تحریمها را (در ظاهر) علیه ایران برداشتند (گر چه این برداشته شدن، فقط شامل تحریمهای مرتبط با توسعه فناوری فیزیک هستهای در ایران بود.) و از طرف دیگر هیچ شرکت خارجی برای سرمایهگذاری در ایران و همچنین هیچ بانک خارجی برای تبادل ارزی با ایران، از خود تمایلی نشان نداد. و سرمایههای آزاد شده ایران در بانکهای غربی که قرار بود اوضاع گل ایران را به سبزه آراسته کند، راهی برای ورود به داخل کشور پیدا نکرد! بنابراین به جای حل مشکلات داخلی کشور، که در اولویت قرار داشتند، باید صرف خریدها و خرجهایی در خارج از کشور میشدند تا هم موجب خشم داخلی نشوند و هم بیاستفاده نمانده باشند. درحالیکه این خرجها چندان اولویتی نداشتند.
این یک سوی بازی بردـبرد حسن روحانی با آمریکا بود. گر چه قبلاً هم سعید جلیلی در مذاکرات خود با طرف غربی، با همین پیشنهادها روبهرو شده بود اما از کنار آنها گذشته بود تا دولت بحرانزده اوباما را، در دقیقه نود به امتیازدهی وادار کند. این سیاست وقتکشی، علیه دولت حسن روحانی جواب داد. و این احساس را که میتوان باقی مشکلات را نیز با مذاکره حل کرد، در دولت حسن روحانی ایجاد کرد. و از همین رو، روحانی در سخنانی در آغاز سال 1394، از برجام 2 و برجامهای دیگر حرف به میان آورد.
دولت روحانی بعدازاین مذاکرات، در برابر ایالات متحده به شدت منفعلانه عمل میکرد. مثلاً هنگامی که سیستم قضایی ایالات متحده داراییهای بنیاد علوی ایران را توقیف کرد، برخورد مناسبی از سوی وزارت خارجه شاهد نبودیم. و یا موضعگیریهای منفعلانه این دولت در برابر وحشیگریهای حاکمان سگصفت سعودی، در مسئله کشتار حجاج، نشاندهنده تلاش این دولت برای تنشزدایی با ایالات متحده برای رقم زدن دور جدید مذاکرات برای رابطه مستقیم است.
هر چند این احتمال وجود دارد که در صورت عدم رأی آوردن حسن روحانی یا نماینده جناح غربگرای فعلی در ایران، در انتخابات ریاست جمهوری 1396 ایران، با وضع جدید تحریمهای ایالات متحده علیه ایران در حوزههای غیر مرتبط با هستهای یا تمدید مجدد تحریمها، توافق هستهای لوزان (JCPOA) به کلی به حاشیه رانده شود. گرچه با توجه به عدم وجود گزینه کاریزما و تأثیرگذار برای رقابت با روحانی، بهاحتمالزیاد او در انتخابات 1396 مجدداً به قدرت بازمیگردد. و در صورت بازگشت وی، به علت سیاستهای نادرست اقتصادی و ضعفهای مدیریتی، موج عظیم نارضایتی و بیاعتمادی گسترده مردم نسبت به نظام رقم خواهد خورد.
سیاستهای ایالات متحده، که رهآورد تلاشهای کلینتون است، علیه ایران بر این اصل استوار است که در درازمدت بیشترین تأثیرگذاری را بر جو و افکار عمومی ایران داشته باشد. راهبرد آتی ایالات متحده، شاید تلاش برای همسوسازی نظر مردم ایران با غرب و فروپاشی از داخل نظام جمهوری اسلامی است.
در زمان تصدی پست ریاست وزارت خارجه آمریکا توسط کلینتون، او با تشویق گسترده دانشجویان ایرانی به مهاجرت به غرب برای تحصیل و پژوهش، استراتژی فرار مغزها (Brain Drain) را علیه ساختار پژوهشی ایران تقویت کرد. که درازمدت شاهد خروج سیل عظیم نخبگان و پژوهشگران وطنی بودیم.
در این راستا با تغییر سیاستهای ویزای دانشجویی، به دانشجویان ایرانی اجازه داده شد، در زمان تحصیل خود در ایالات متحده بدون نیاز به تمدید ویزای خود بارها به ایران سفر کنند.
با انتخاب دونالد ترامپ، وجهه درنده غربی بار دیگر خود را به رخ عالم خواهد کشید. لغو ردیف دریافتی بودجههای همجنسبازان، سقط جنین و دولت خودگردان فلسطین در کرانه باختری، لغو ویزای 7 کشور دارای ویژگیهای مشترک از جمله مسلمان بودن اتباع آن، درگیری جنگ نیابتی با ایالات متحده و همپیمانان آن در جنوب غرب آسیا و …، نشان داد که ترامپ بر مستحکم سازی ساخت درون مصمم است. او یک خوی به شدت ناسیونالیستی دارد که چهره سادهلوح و نادان خود را به خوبی پشت آن پنهان کرده است!