مقدمه
از آنجائی که در بحث نظام سازی ایجاد سنجههای اندازهگیری جزء معیارهای اصلی باید باشد و البته این سنجهها باید بر اساس ساختارهای همان تمدن و قوم باشد، باید سنجههایی طراحی شود تا با موازین تمدنی همان سرزمین و قوم همخوانی داشته باشند. یکی از نظامهای قابل طراحی در هر جامعهای، نظام اقتصادی است. از ساختارهای تشکیل دهنده هر نظام اقتصادی، بازار نام دارد و معروفترین سنجه تمدنی فعلی در اقتصاد و بازار، پول است که شاخص مهمی در تمامی جنبههای زندگی افراد بشر شده است و همه متفق-القول بیهیچ تردیدی آن را پذیرفتهاند اما آیا به راستی در تمدن ایرانی – اسلامی پول وجود دارد و یا نه باید چیز دیگری وجود داشته باشد که آن را جست. برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید پول را تعریف کرد که مرسوم است
تعریف پول
اگر سیر مطالعاتی در خصوص پیدایش و تعریف پول را بررسی کنیم به چند تعریف واحد رسیده میشود. گویا تمام اقتصاددانان مطالبی جز این در خصوص پول را نمیدانند.
- به دلیل مشکلات موجود در مبادلات تهاتری، مردم یا دولتها به فکر ایجاد وسیلهای افتادند تا این مبادله از حالت تهاتر خارج شده و در عوض آن این وسیله بتواند همهجا و در هر مکان مورد پذیرش همگان باشد لذا طلا را سکه زدند تا وسیله مبادله باشد، هرچند خود تهاتر پول محسوب میشود
- مردم دنبال وسیلهای بودند تا درآمدشان را پسانداز کنند. وسیلهای که میشد پسانداز کرد همان وسیله مبادله بود که سکههای طلائی بود که پول نامیده میشدند زیرا سایر کالاها یا از بین میرفتند یا فاسدشدنی بودند.
- وسیلهای باید وجود میداشت تا میزان ارزش کالاهای مختلف و یا هر چیزی را تعیین کند. سنجهای که بهای هر چیز را تعیین میکرد تنها وسیلهای که همهجا اعتبار داشت پول بود.
«لذا در تمامی کتب مختلف بازار و اقتصاد سه کارکرد برای پول در نظر گرفتهاند
- پول به عنوان وسیله مبادله: پول باعث میشود که مبادلات آسانتر انجام گیرد
- پول به عنوان معیار سنجش ارزش: با پول کالاها به راحتی با هم مقایسه میشوند.
- پول وسیله حفظ ارزش: به وسیله پول میتوانیم پسانداز کنیم.»[۱]
اما با توسعه بازار (مکانیسم حاصل از تفکیک تولیدکننده و مصرفکننده[۲]) و کمبود طلاهایی که سکه شده بودند و سایر مسائل مربوط به پول، پولهای کاغذی که در واقع اعتباری بودند از طلاهایی که سکه شده بودند گسترش یافتند و در واقع قانون گرشام که گفت: «پول بد، پول خوب را به حاشیه میراند» محقق شد. در واقع کارنسی (اعتبار خلق شده به تبع طلاهای سکه شده) نقش پول بد را بازی کردند و طلا (پول خوب) کلاً دیگر پول به حساب نمیآمد. حالا دیگر پول کمیاب نیست. از حالا به بعد پول تعریف دیگری دارد ازاینپس، اسکناس پول همان کارنسی است.
«پول، بوروکراسی حاکم بر اقتصاد و بازار است. آن چیزی که ماکس وبر در بحث اصالت سازمان و بوروکراسی بر آن تأکید میکند این است که اگر فردی بهترین راننده باشد مادامیکه گواهینامه نداشته باشد رانندگی وی محلی از اعراب ندارد. یا اینکه هر کسی تا وقتی مدرک لیسانس، فوقلیسانس و یا دکتری نداشته باشد هر میزان سرشار از علم باشد هیچ ارزشی ندارد. نظام اداری و بوروکراسی قطعهی کاغذی است که به فرد، هویت میدهد و لذا خود فرد هیچ ارزشی در رانندگی یا علم ندارد. بوروکراسی حاکم بر اقتصاد پول است؛ قطعه کاغذی که واقعاً ما به ازایی ندارد».[۳]
طبق این تعریف در واقع پول اعتبار محسوب میشود و چون اعتبار است با محرک طمع برای کسب بیشتر آن تلاش میشود. لذا پول دیگر نه وسیلهای برای مبادله و نه معیار سنجش بلکه پول بدل به هدف شده است. کسب پول به هر نحو در سرلوحه امور قرار میگیرد و چون هدف شده است دیگر وسیله مبادله نیست بلکه خودِ پول کالاست و خریداریشده و یا فروخته میشود تا بیشتر شود.
«پول دارای چند ویژگی است:
- هرگز نمیخوابد و خواب ندارد زیرا هزینه فرصت محسوب شده و باید کار کند
- خالق است، محصولات را خلق میکند و هم خود به تکاثر خود میپردازد
- منبع قدرت است و یک انسان بورژوا به آن تکیه میکند و مایهی مباهاتش است یعنی برای یک انسان بورژوا پول اعتبار اوست.
بشر مرچنت (سوداگر) است و به دنبال پول بیشتر و سود بیشتر در مدت زمان کمتر است جولان دادن در حوزه کارنسی آنها را بهتبع اعتبار آن ارزشمندتر میکند «لذا پول اصلی به محاق رفت»(قانون گرشام) و گسترش نهادهایی که کارنسی را رقم میزدند شکل گرفت.»[۴]
نهادهایی که کارنسی (اینجا پول) را گسترش دادند ۴ دسته هستند:
- بانک (شامل بانکهای مرکزی و خصوصی و … زیرا ارز و اسکناس = پول)
- بورس (ورق سهام = پول، حق تقدم سهام = پول کالائی، اوراق، فرابورس و NASDAQ در آمریکا)
- صنعت بیمه (تأمین اجتماعی، آتیه، زیرا با ارزش زمانی پول کسب سود میکنند)
- اوراق مشتقه (اوراق قرضه (در ایران اوراق مشارکت)، خزانه و …)
این نهادها به علت اینکه در مدتزمان کم، بهره بیشتر ارائه میکنند بیشتر مورد توجه قرار میگیرند در اصل این ۴ نهاد هستند که پول خلق میکنند زیرا خود ورق سهم پول محسوب میشود، اوراق قرضه، خود اسکناس هم پول محسوب میشوند.
نکته حائز اهمیت در این خصوص این است که تمام سودها که افراد مرچنت در این ۴ بازار کارنسی کسب میکنند از طریق نوسانات قیمت و نرخ بهره است. خود قیمت پول را اقتصاددانان نرخ بهره میدانند یعنی بر اساس تغییرات قیمتی یک انسان مرچنت سود میکند نتیجهای که میشود در این خصوص رسید آن است که یک انسان مرچنت چون برای کسب پول تلاش میکند لذا هر خرید یا فروشی انجام میدهد برای کسب پول است و یا از آن فراتر هر چیزی را که برای نوسان قیمت تجارت (خرید فروش) میکند در واقع پول محسوب میشود حتی اگر این سرمایهگذاری خریداری مستغلات، املاک و یا هر چیزی باشد که نه برای رفع نیاز بلکه برای کسب سود. بر این تعاریف دو نکته قابلبیان است
اگر نوسانات قیمت، تورم و نرخ بهره و یا حتی تغییرات قیمتی را از نهادهای مالی بگیریم عملاً کسب سود برای انسان مرچنت غیرقابل دستیابی است = پاشنه آشیل اقتصاد مدرن
پول دیگر تعریفش معطوف به سهام، اوراق قرضه، مشتقات و …. نیست کما اینکه معطوف به سکه طلا نشد لذا با این تعاریف هر چیزی که تغییر قیمت ایجاد شود برای سرمایهگذاری پول تعریف میشود یعنی پول اینگونه تعریف میشود
پول: هر چیزی که بشود آن را فروخت و یا خریداری کرد طوری که با تغییر قیمت آن حین فروش بشود سود برد
در مبحث پول دارای خدائی هستیم که خواب ندارد، تولید و خلق میکند و بسیاری توانائی دارد و خدائی نیز در بازار وجود دارد که بازار با تعادل قیمتها متعادل میکند، همان دست نامرئی بازار است که باز از تغییر قیمتها حاصل میشود
با این تفاسیر کل دلالیها برای خرید فروش پول است. این دلالیها که زائیده تفکیک تولیدکننده از مصرفکننده است نه فقط بانکها، کارگزاریهای بورس، بروکرها[۵] بلکه تمام خردهفروشیها، خواربارفروشیها و کلاً تمام کسانی که از تولیدکنندهها به مصرفکننده کالا تحویل میدهند با افزودن کارمزدی به کالا آن را میفروشند در واقع با خریدوفروش پول سود کسب میکنند نه کالا.
پینوشت:
[۱] نظری، ۱۳۸۵، اقتصاد کلان، نشر پوران پژوهش، ص ۱۵۷
[۲] تافلر، آلوین؛ موج سوم، شهیندخت خوارزمی (مترجم)،، ص ۵۳، ۵۴ و ۵۵.
[۳] شمسالدینی، محمد، ۱۳۹۲، دکترین تجارت جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۱۴، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
[۴] وارسته کچلامی، محمد، ۱۳۹۳، دکترین بازار اسلامی، دانشگاه آزاد واحد یزد
[۵] Broker