آنچنانکه میدانیم سینما دارای 3 وجه هنر، صنعت و رسانه میباشد. آنچه امروزه توسط سینماگران شبه روشنفکر داخلی ساخته میشود هیچ کدام از 3 وجهه فوق را نداشته بلکه نهایتاً افکار شلوغ و مریض خود را بر روی کاغذ نوشته و توسط افرادی همفکر خود به تصویر میکشند مانند فیلم استراحت مطلق اثر عبدالرضا کاهانی؛ اما اساتید اینان در غرب خود به آنچه گفتهاند نه باور دارند و نه اجرا میکنند. برای آنها ابتدا به ساکن وجه رسانه، پس از آن وجه صنعت و در انتها بعد هنری سینما مطرح میباشد.
«تمرکز»، عنوان فیلم سینمایی جدید هالیوود، اکران شده در سال 2015، به کارگردانی Glenn Ficarra با بازی ویل اسمیت میباشد. ماجرا از آنجا آغاز میشود که دختری (مارگات روبی) قصد اخاذی از مردی سیاهپوست (ویل اسمیت) را دارد اما وی خود سردستهی گروه دزدی است که با کمک همدستانش اموال بسیاری را به سرقت برده و میبرند. دختر پس از اطلاع از این موضوع قصد آن را دارد تا برای خود در گروه مذکور جایی باز کند. در ادامه با شکلگیری رابطهای عاطفی میان این دو ماجرا به گونهای دیگر رقم میخورد.
آنچه هدف از نوشتن این مقاله نیست:
– آنگونه که میدانیم زن در آثار سینمایی نماد سرزمین میباشد. حال سرزمینی را تصور کنید که با دزدی و دستاندازی به اموال دیگران برای خود تمدنی پوشالی ساخته است.
– هالیوود در توهین به ایرانیان پا را فراتر گذاشته و سعی دارد ایرانیان را انسانهای هوس بازی معرفی کند. حتی دانشمندان هستهای این کشور را هم به مانند انسانهای عامی درون جامعه خود تصور نموده است مانند سریال «فهرست سیاه» در فصل دوم قسمت هفتم. این توهین آشکار در مورد دیپلماتهای کشورمان، در فیلم سینمایی «سرخ» ادامه پیدا کرده است. در «تمرکز» نیز فردی ایرانی دارای زن و فرزند، انسانی شهوتران و بیبندوبار به تصویر کشیده شده است. حال توصیه به جامعهی هنری و دوستان دیپلمات این است که موضع خود نسبت به این گونه توهینها را اعلام نمایند تا خدایی ناکرده مردم گمان نکنند شما هم با نظر آنها موافق هستید.
– انسان بی ریشه و تنهای غربی سعی بسیار دارد واقعیت درونی خود را در تمامی آثار به تصویر بکشد. همانند بسیاری از آثار هالیوود در این فیلم نیز اثری از خانواده نیست و شخصیتها همگی مجرد و بی خانواده هستند.
اما هدف از نوشتن این مقاله:
در سکانسی از فیلم آقا و خانم بازیگر را میبینیم که در ورزشگاه مشغول شرطبندی بر روی مسائل مختلف (بازیکنان فوتبال آمریکایی، تماشاگران و …) میباشند. فردی شرقی خود را وارد بازی آنها کرده و شروع به شرطبندی بر روی موارد گوناگون مینماید. پس از چند بار پیروزی، مرد نقش اول به وی پیشنهاد میکند دوربین را برداشته به زمین بازی نگاه کرده و شمارهای را انتخاب کند تا وی حدس بزند. پس از انتخاب او، زن همراه وی شماره درست را حدس زده و نهایتاً آنان دو برابر مبلغ باخته شده را به دست میآورند.
حال به دیالوگ بین مرد و زن دقت کنید.
زن: ((از کجا میدونستی چه کسی رو میخواد انتخاب کنه؟))
مرد: ((خودمون بهش گفتیم. هر روز داشتیم بهش میگفتیم. از لحظهای که از اتاق هتل اومد بیرون داشتیم بهش القا میکردیم. ناخودآگاهش رو برنامهریزی میکردیم. تمام روز داشت شماره 55 (شماره انتخاب شده توسط فرد در زمان شرطبندی) رو میدید. توی آسانسور، توی لابی، حتی سنجاق سینه نگهبان درب. نه تنها اونا بلکه تمام مسیرش از هتل تا ورزشگاه رو پر کرده بودیم. از پنجره بیرون رو نگاه میکرد، القا کنندهها همه جا بودن. اونا رو نمیدید اما جلوی چشمش بودن. هیچ راه فراری نداشت. حتی فرهاد (بازیکنی که در زمین بازی پیراهن شماره 55 را پوشیده بود) رو هم دید. آره، و فقط چیزهایی که میدید نبود چیزهایی که میشنید هم بود. عدد 5 به زبان چینی میشه «وو» 124 بار کلمه «وو-وو» در آهنگ «همدردی با شیطان» وجود داره. شاید متوجهش نشده باشه ولی همش اونجا بود. پس وقتی دوربین رو برداشت، به زمین بازی نگاه کرد، چهرهی آشنایی رو دید که روی پیراهنش عدد 55 نوشته. صدایی در پشت ذهنش گفت، خودشه و فکر کرد این یه حس باطنیه و انتخاب کرد.
انواع حکومت:
سبکهای حکومت مورد علاقه در غرب (غرب در این مقاله به معنای نظام استکباری میباشد) بر 2 نوع میباشد.
1. نظام دیکتاتوری:
در این سبک از حکومت فردی با حمایت غربیها دست به کودتا زده و یا به انواع دیگر در رأس قدرت قرار میگیرد. وی تا زمانی که منافع غرب را تأمین کند میتواند بر صندلی خود بنشیند در غیراینصورت به بهانهای از قدرت خلع و شخص دیگری جای وی را خواهد گرفت. از نمونههای اجرا شدهی این روش میتوان به، به قدرت رسیدن رضاخان در ایران، صدام در عراق، آل سعود در عربستان و … اشاره کرد. این سبک از حکومت به دلیل انتخاب و یا حمایت مستقیم دارای هزینههای بسیار بوده و تقریباً دیگر مورد علاقه غرب نیست.
2. نظام دموکراسی:
دموکراسی برگرفته از 2 واژه «دموس» به معنای «مردم» و «کراتیا» به معنای حکومت میباشد. این واژه در آتن 5 قرن قبل از میلاد به نوع حکومت آن دوران اطلاق میشده است. هر چند این نوع حکومت در بین بزرگان یونان (افلاطون و ارسطو) با اختلافات بسیاری روبروست اما بههرحال غربیها این نوع حکومت را پذیرفتهاند و وارد کشورهای خود نمودند.
دموکراسی امروزه خود به 2 نوع جکسونی (دخالت مستقیم مردم در سیاست) و جفرسونی (پاسدار حقوق و آزادیهای فردی) تقسیم میشود. آنچه در غرب امروزه پیاده شده و دل تاریکفکران غربزدهی دیگر کشورها – از جمله ایران اسلامی – را نیز ربوده است نوع جفرسونی آن میباشد.
طرح مسئله:
چرا اینقدر دموکراسی برای غرب اهمیت دارد؟
آنگونه که در «تمرکز»، «سرآغاز» و برخی فیلمهای دیگر هالیوود مشاهده نمودهایم (و با توجه ویژه نسبت به دیالوگ تکان دهندهی اشاره شده) القای غیرمستقیم -چه برخی قبول کنند و چه برخی آن را توهم نام بنهند- روشی ناجوانمردانه برای تأثیر بر افکار عمومی است؛ که در غرب در حال اجراست؛ تا آنجا که برخیها یکی از دلایل انتخاب اوباما به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده را پخش سریال «24» میدانند. آنان به کمک این روش توانستهاند سالها بر دوش ملتها سوار شده و کلاهی گشاد بر سر آنها بگذارند؛ تاجاییکه انتخاب کننده باور میکند خودش رأی میدهد اما در واقع بازیچهی هوس اشخاص دیگری شده است. حال دلیل سرمایه گذاریهای سنگین یهود در هالیوود و بنگاههای دروغ پراکنی تا حدودی مشخص میشود.
روش سوم
به هر حال جامعه برای ادارهی امور جاری خود نیازمند حکومت است و فرد یا گروهی بایستی عهدهدار این مسئولیت گردند. اما آیا به جز نظام دیکتاتوری و دموکراسی(بخوانید پورنوکراسی) الگوی دیگری برای ادارهی جامعه نمیتوان یافت؟ به راستی همهی راهها به غرب ختم میشود؟ آیا خالق و آفرینندهی انسان هیچ برنامهای برای موضوع به این مهمی ارائه نکرده است؟
«وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیتِی قَالَ لاَ ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ » (سوره بقره آیه 124)
و (به ياد آر) هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش به امورى بيازمود، پس او همه را به نحو كامل انجام داد پروردگارش گفت: همانا من تو را براى مردم امام و پيشوا كردم. ابراهيم گفت: و از اولاد من چطور؟ گفت: پيمان من به ستمكاران نمىرسد.
مکتب غنی تشیع از آنجا که دست خود را از انبیا جدا نکرده است، برای ادارهی جامعه 2 نوع حکومت را پیشنهاد مینماید.
– در زمان امام معصوم (ع):
در ابروادی خدا محوری حق حاکمیت بر مردم تنها از آن خداست و تنها خداست که حق دارد حاکم بر مردم را انتخاب کند (إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا). در این حالت دیگر خدا با چند فیلم و سریال و تصویر، انتخاب اشتباهی را صورت نخواهد داد (وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ) و دیگر آنکه خدا هیچگاه فرد هوسرانی را برای حاکمیت برنخواهد گزید (لاَ ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)، بلکه انسان معصومی را انتخاب خواهد کرد که از گناه و بدی به دور باشد؛
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا» (سوره احزاب آیه 33)
جز این نیست که خداوند می خواهد از شما اهل بیت هر گونه پلیدی را بزداید و شما را به همه ابعاد پاکی پاکیزه گرداند.
تا آنجا که با تمام خصومتها هیچ سندی (حتی ضعیف) مبنی بر انجام معصیت توسط هیچ کدام از امامان معصوم شیعه یافت نمیشود.
– در زمان غیبت امام معصوم (ع):
در زمان غیبت ازآنجاییکه دسترسی به امام معصوم (ع) ممکن نیست و از طرفی بالاخره باید فردی امور جامعه را بهپیشببرد، الگوی پیشنهادی مردمسالاریدینی است؛ به زبان ساده یعنی مردم در چارچوب دین و قواعد الهی حق انتخاب رئیسجمهور و دیگر اعضاء حکومت را دارند و در رأس نیز مجتهد جامع الشرایطی قرار خواهد گرفت که عادل، شجاع و بیهوس باشد.
در پایان
اگر به دور از هرگونه کینهورزی و جنجال رسانهای به مقولهی بسیار مهم حق حاکمیت با نگاه بدون غرض بنگریم؛ آنگاه بدون شک الگوی شیعه را بر دیگر الگوهای مطرح شده ترجیح خواهیم داد. چرا که در دیکتاتوری افرادی همانند «صدام» و «قذافی» را دیدهایم. شاهکار دموکراسی هم در «جورج بوش» و اشخاص دیگر نمایان بود؛ اما حتی یک فرد انتخاب شده توسط خدا را نمییابیم که در حق مردم ظلمی را مرتکب شده باشد که از نمونههای بارز این انتخاب میتوان به داود نبی (ع)، سلیمان نبی (ع)، یوسف پیامبر (ع)، نبی مکرم اسلام، امیر المومنین علی (ع) و … اشاره نمود.