تاریخ یمن به حکومتهای میناییان (۶۵۰-۱۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح) و سباییان (۷۵۰-۱۱۵ سال قبل از میلاد) و هیمیارتیها (تا سال ۵۰۰ بعد از میلاد) برمی گردد. بنا بر برخی نظرها سرزمین یمن که در منابع به نام ”عربستان خوش بخت” نامیده شده به علت وجود آب کافی و نزدیکی به سواحل دریای سرخ و محصولات فراوان کشاورزی نام گرفت. وجود گیاهان خاصی که تنها در یمن میرویید اعتبار خاصی به این منطقه بخشیده بود. انواع عطرها، بخورات و صمغ یمن از محصولات مورد علاقه سرزمینهای دیگر بودند. یمن در تجارت ادویه، صمغ، کندر و قهوهی منحصر به فردش شهره آفاق بود.
حکومت سبا که در قرن دهم قبل از میلاد تأسیس یافت و توسط بلقیس ملکه سبا فرمانروایی میشد به کشاورزی و سیستم آبیاری اطراف سد بزرگی در مأرب (شهری در نزدیکی صنعا که اکنون استان مأرب منطقه نفتی است) مشهور بود. به یمن به خاطر ثروت و اهمیتش در لاتین Arabia Felix یعنی Happy Arabia میگفتند. بعدها یمن توسط حکومت حبشه مسیحی (اتیوپی کنونی) در قرن ۴ و اوایل قرن ۶ پس از میلاد به اشغال درآمد و سپس حکومت ساسانیان در قرن ۶ یمن را تصرف کرد.
در عصر حکومت خسرو پرویز، سرداری ایرانی به نام باذان پسر ساسان، از جانب شاه ایران، حاکم یمن شد. نمایندگان ایرانی خدمت پیامبر (ص) آمدند، حضرت با خبری که از عالم غیب بدیشان رسید فرمودند که شیرویه دیشب شکم پدرش خسرو پرویز را درید و او را هلاک ساخت. اینک شما به یمن بازگردید و به باذان بگویید اسلام اختیار کند. باذان از قضیهی کشته شدن خسروپرویز به طور رسمی مطلع و از صحت غیبگویی پیامبر شگفت زده گردید. در این هنگام، باذان به همراهی جمعی از ایرانیان یمن که آنها را «ابناء» و «احرار» میگفتند مسلمان شد و حضرت محمد (ص) باذان را همچنان بر حکومت یمن ابقا کردند.
در سال ۶۲۸ میلادی یمنیها به اسلام گرویدند. طبق تاریخ طبری یکی از افتخارات یمنیها این است که خود را تنها کشوری میدانند که بدون جنگ و خونریزی و با رسیدن «حضرت علی (ع)» به عنوان فرستاده ویژه «پیامبر اکرم (ص)» به اسلام گرویدند. هم اکنون در قسمت شمالی شیعیان و در قسمت جنوبی سنیهای شافعی زندگی میکنند.
عثمانیها از سال ۱۵۳۶ میلادی تا زمان سقوط امپراطوریشان به سال ۱۹۱۸ شمال یمن را در اشغال داشتند. در سال ۱۹۱۱ پس از قیامهای متعدد شیعیان زیدی شمال یمن، عثمانیها قسمت اعظم منطقه را به شیعیان واگذار کردند و جنگ جهانی اول موجب شد که عثمانیها تمام شمال یمن را به شیعیان تسلیم کنند. پس از آمد و رفت حکومتهای متعدد، در نهایت در سال ۱۹۷۸ علی عبدالله صالح به عنوان رییس جمهور یمن شمالی قدرت را به دست گرفت.
ولی در یمن جنوبی که انگلستان در سال ۱۸۳۹ عدن را اشغال کرد وضعیت متفاوت بود. در سال ۱۹۵۸ انگلیس یمن جنوبی را تحت الحمایه خود قرار داد ولی مخالفت روزافزون ناسیونالیستهای یمن موجب شد که انگلیس در سال ۱۹۶۷ از یمن بیرون رود و جمهوری خلق یمن به وجود آمد که با شوروی کمونیست ارتباط نزدیکی برقرار کرد. از سال ۱۹۸۰ توافقنامههای متعددی بین دو یمن منعقد شد که نهایتاً منجر به اتحاد یمن شمالی و جنوبی در ۲۲ ماه می ۱۹۹۰ گردید.

سیر تحولات در یمن

حوثیها شیعیان زیدی مذهب هستند که رهبرشان حسین بدرالدین الحوثی عضو سابق مجلس یمن بود و دولت وقت وی را متهم به تحریک مردم به شورش و تظاهرات علیه آمریکا و اسراییل در سال ۲۰۰۴ کرد و او را تحت تعقیب قرار داد که در نهایت صدها نفر دستگیر شدند و الحوثی و دهها تن از یارانش به شهادت رسیدند. از آن زمان به بعد مردم وفادار به الحوثی را حوثیها خواندند.
ده سال بعد وقتی حوثیها (انصارالله) در سپتامبر ۲۰۱۴ کنترل صنعا پایتخت یمن را به دست گرفتند آمریکا و رژیم عربستان برآشفته و مشوش شدند، منصور الهادی رییس جمهور حمایت شدهی آمریکا، اعلام کرد که مذاکرات برای دولت واحد یمن انجام میگیرد ولی حقیقت در مورد جنگ در یمن معکوس شد. جنگ و بیرون رفتن منصور الهادی نتیجه ضربه حوثیها نبود. برعکس، الهادی خارج شد برای اینکه او سعی کرد که راهی را که رفته بود و با حوثیها بر سر تحدید قدرت توافق کرده بود را مجدداً به دیکتاتوری برگرداند.
جنبش حوثیها و متحدین داخلیاش علیه الهادی، شامل هم مسلمانان شیعه و هم سنی است. با آغاز بیداری اسلامی در منطقه، حوثیها به این جنبش سراسری پیوستند و در نوامبر ۲۰۱۴ که حزب الهادی بنام کنگره «خلق یمن»، الهادی را از رهبریت حزب برکنار کرد، حوثیها کاخ ریاست جمهوری را تصرف کردند و با حمایت عموم مردم، دولت انتقالی را در فوریه ۲۰۱۵ تشکیل دادند و الهادی را وادار به استعفا نمودند که این استعفا خسارتی به سیاست خارجی آمریکا وارد آورد.
لس آنجلس تایمز در ۲۵ مارچ نوشت که حوثیها به اسناد محرمانه ای از اداره امنیت ملی یمن دست یافتند که نشان میداد الهادی با سیا همکاری نزدیکی داشته و بر عملیات آمریکا در یمن توافق کرده بود.
در ۷ مارچ الهادی به عدن فرار و آنجا را پایتخت موقت یمن اعلام کرد. به تبع آن کشورهای آمریکا، عربستان، کویت، بحرین، قطر و امارات عربی متحده سفارت خود را در صنعا بستند و به عدن منتقل کردند. در نتیجه انصارالله اعلام کرد که دولت در تبعید به وجود آمده است. وقتی یاسین وزیر خارجه الهادی از عربستان خواست که حمله نظامی کند، حوثیها به سرعت عرصهها و میادین هوایی نظامی یمن را به کنترل خود درآوردند و در تاریخ ۲۵ مارچ به عدن وارد شدند در نتیجه الهادی به عربستان متواری شد و در ۲۶ مارچ نیز عربستان به یمن حمله کرد.
مهدی داریوس ناظم رؤیا Mahdi Darius Nazemroaya تحلیلگر ژئوپولیتیکال و مؤلف در سایت گلوبال ریسرچ طی مقاله ای متذکر میشود که به دست گرفتن صنعا توسط حوثیها همزمان با موفقیتهایی برای ایران، حزب الله، سوریه، عراق و بلوک مقاومت بود، در سوریه ارتش مواضع خود را تحکیم کرد. در عراق با کمک قابل توجه ایران، داعشی ها به عقب رانده شدند و ایران مرکز معماری امنیت و ثبات شد. کاخ آل سعود و نتانیاهو نخست وزیر اسراییل شاکی ازاین بودند که ایران کنترل ۴ پایتخت منطقه را به دست گرفته است: بیروت، دمشق، بغداد و صنعا و باید جلوی پیشروی ایران را گرفت. وی هشدار میدهد که وقتی عربها و اسراییل در یک طرف قرار میگیرند مردم باید هشیار باشند.
اهمیت ژئوپولیتیکی یمن
یمن در همسایگی عربستان در دروازه دریای سرخ و در مرکز نقطه داغ یعنی یکی از گلوگاههای مسیر نفتکش های نفتی قرار دارد. باب المندب باریکه استراتژیکی مهمی است که خلیج فارس را با اقیانوس هند و دریای مدیترانه از طریق دریای سرخ متصل میکند و به اندازه کانال سوئز حائز اهمیت است.
Engdahl روزنامه نگار آلمانی-آمریکایی در مقاله ای تحت عنوان دستور جلسه مخفی یمن مینویسد: امنیت استراتژیکی منطقه بین یمن و سومالی، سود ژئوپولیتیکی دارد و آن تنگه باب المندب است که دولت آمریکا آن را در لیست مراکز هفتگانه استراتژیکی کشتیهای نفتی جهان قرار داده است. آژانس اطلاعات انرژی آمریکا اعلام کرده است که بستن باب المندب میتواند تانکرهای نفتی را از خلیج فارس دور نگاه دارد تا به کانال سوئز دسترسی پیدا نکنند و به ناچار به سمت نوک جنوب آفریقا منحرف شوند. تنگه باب المندب تنگه ای بین شاخ آفریقا و خاورمیانه (ارض الانبیا)* است. این بهانه ایست برای نظامی کردن آبهای اطراف باب المندب توسط آمریکا و ناتو تا تنگههای هفتگانه جهان را تحت کنترل داشته باشد و با این هدف که جریان نفت را علیه چین یا اروپا یا هر منطقه ای که با آمریکا مخالفت کند در دست گیرد. با توجه به اینکه بیشتر نفت عربستان که از طریق باب المندب عبور میکند، کنترل نظامی آمریکا در آن منطقه، سعودیها را از فکر اینکه نفت خود را با چین به غیر از دلار بفروشد منصرف میکند به طوری که رابرت فیسک Robert Fisk روزنامه نگار ایندیپندنت اخیراً این گرایش سعودیها را گزارش کرده بود. همچنین آمریکا در وضعیتی قرار میگیرد که نفت چین را که از بندر سودان در دریای سرخ و درست در شمال باب المندب (شاهرگ حیاتی چین) بارگیری میشود را تهدید کند.
به غیر از موقعیت ژئوپولیتیکی یمن و باب المندب به عنوان مسیر حمل نفت جهانی، یمن بزرگترین ذخیره غیر استفاده نفتی جهان را داراست. شرکتهای بین المللی نفتی از ذخیره عظیم چاههای نفت مازیلا و شبوا خبر دادهاند. توتال فرانسه و چند شرکت نفتی کوچک دیگر در تولید نفت یمن و توسعه آن مشغول هستند. همچنین فرد مطلعی در درون دولت آمریکا گفته که یمن بهقدری نفت ذخیره دارد که نیاز جهان را تا ۵۰ سال پاسخ خواهد داد.
منطقه دریای عرب دهها سال است که صحنه نزاع ابرقدرتی برای کنترل نفت خاورمیانه (ارض الانبیا) است و نخبگان سیاسی آمریکا مثل کیسنیجر و برژنسکی همیشه به آن دل مشغول بودند.
آمریکا میخواهد اطمینان حاصل کند که آل سعود با تحت سلطه قرار دادن یمن تنگه باب المندب، خلیج عدن و جزایر سوکوترا را به کنترل در آورد. اسراییل نیز نگران است که کنترل یمن دسترسی اسراییل به اقیانوس هند از طریق دریای سرخ را قطع کند و زیردریاییهای اسراییلی نتوانند به راحتی در خلیج فارس به منظور تهدید ایران مستقر شوند.
دانشگاه نیومکزیکوی آمریکا طی مقاله ای تحت عنوان Ancient Yemen نیز در اهمیت باب المندب مینویسد: آمریکا در یمن جنوبی منفعت کلیدی دارد بنابراین کنترل تنگه باب المندب به دست حوثیهای حمایت شده توسط ایران پذیرفتنی نیست. سعودیها در درگیریهای سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ به جای گرفتن صعده این منطقه را به حوثیها باختند. سعودیها با رشوههای کلان به دنبال جدا کردن طرفداران حوثیها هستند و سعی دارند تا گارد جمهوری یمن را که قبلاً وفادار عبدالله صالح بودند از حوثیها جدا کنند.
Michel Chossudovsky پروفسور اقتصاد دانشگاه اتاوای کانادا از زاویه بازتری جنگ یمن را مورد بررسی قرار داده است. وی مینویسد:
آدمیرال آلفرد ماهان ژئواستراتژیست نیروی دریایی آمریکا گفته بود: «هرکس به برتری دریایی در اقیانوس هند دست یابد، یک بازیگر برجسته در صحنه بین المللی خواهد بود.»
پروفسور با اشاره به اینکه مجمع الجزایر سوکوترا در اقیانوس هند در ۸۰ کیلومتری شاخ آفریقا قرار دارد، میافزاید: سوکوترا توسط یونسکو به عنوان منطقه حفاظت شده حیات وحش و میراث ملی جهانی ثبت شده است. سوکوترا تقاطع استراتژی آبی دریای سرخ و خلیج عدن است که برای آمریکا اهمیت حیاتی دارد.
در دوم ژانویه ۲۰۱۰ عبدالله صالح رییس جمهور وقت یمن و ژنرال پترائوس فرمانده ارتش آمریکا در صنعا پشت درهای بسته با یکدیگر ملاقات کردند. برخی گزارشها تأیید کردند که این دیدار در خصوص میزان حضور نظامی آمریکا در یمن و تأسیس پایگاه نظامی در جزایر سوکوترا بود. یک روز قبل از این ملاقات پترائوس در یک کنفرانس خبری در بغداد اعلام کرد که کمک امنیتی به یمن از ۷۰ میلیون دلار به ۱۵۰ میلیون دلار افزایش پیدا خواهد کرد. تأسیس نیروی هوایی آمریکا در سوکوترا توسط رسانههای آمریکایی تحت عنوان ”مبارزه با تروریسم” عنوان شد.
آدمیرال ماهان در استدلال حرف خود که در بالا آورده شد، میگوید:
«اقیانوس هند کلید دریاهای هفتگانه در قرن ۲۱ است. سرنوشت جهان در این آبها تعیین میشود.»
القاعده دارایی آمریکا
القاعده توسط بن لادن سعودی تعلیم دیده آمریکا، شاخه خود در یمن را ایجاد کرد و گلوبال ریسرچ از آن به عنوان دارایی آمریکا نام میبرد و مینویسد: انور العواقی فرمانده القاعده در منطقه شبه جزیره عربستان بود که مظنون به بمب گذاری در هواپیمای باری UPS و نیز متهم به انفجار ۱۱ سپتامبر در آمریکا بود ولی آزادانه اجازه مسافرت به آمریکا و دیگر نقاط جهان را داشت و به شهرهایی نظیر سان دیه گو، کالیفرنیا و ویرجینا که فاصله کمی با اداره مرکزی سیا دارد، تردد میکرد. بنابراین ”جنگ علیه تروریسم” در یمن بهانه ای در جهت اجرای نقشه درازمدت امپریالیستی است.
باید به این نکته نیز اشاره کرد که به موازات حمایت از القاعده، سیاست ایران هراسی اسراییل و عربستان نیز در پیش گرفته شد که مؤثر واقع نگردید. اخیراً طبق آمار Gallup فقط ۹ درصد مردم آمریکا ایران را به عنوان بزرگترین دشمن میانگارند که این آمار در زمان سخنرانی نتانیاهو در کنگره آمریکا صورت گرفت.
جنگ نیابتی در یمن
Tony Cartalucci تونی کارتالوچی نویسنده آمریکایی و محقق ژئو پولیتیک که در بانکوک مستقر است و سایت Land Destroyer Report متعلق به اوست مقالات جالب متعددی در خصوص حمله عربستان به یمن نگارده است. وی طی یکی از مقالاتش مینویسد: طبق ادعای عربستان ۱۰ کشور در تجاوز به یمن با او متحد شدند. در حقیقت جنگ یمن یک جنگ نیابتی است نه بین ایران و عربستان بلکه بین ایران و آمریکا. جنگ در سوریه نیز به خاطر قطع ارتباط سوریه با یکی از مهمترین متحدین ایران و حزب الله لبنان است.
وی میافزاید: رژیم غیر انتخابی و موروثی سعودی که از خود در مورد حقوق بشر بدنامی به جای گذاشته است حالا ژست داور و حَکَم را به خود گرفته و قضاوت میکند که در یمن چه چیزی قانونی و مشروع است و چه چیزی نیست و آمریکا نیز از وی حمایت میکند گرچه خود آمریکا نیز دچار کمبود شدید اقتدار مشروع است. جالب اینجاست که فرقههای رادیکال مورد حمایت آمریکا و سعودی که شامل القاعده یمن میباشد به نیابت از آنها با حوثیها مبارزه میکردند تا لزومی به حمله مستقیم نظامی نباشد یعنی سعودیها و آمریکا درست موقعی به یمن حمله کردند که تروریستها در مقابله با حوثیها شکست خوردند.
کارتالوچی در جای دیگر به قمار خطرناک عربستان اشاره میکند و معتقد است که مردم شبه جزیره عربستان باید انتخاب کنند یا به خطر انداختن زندگیشان برای رژیمی که موکل غرب است را بپذیرند یا قسمتی از این شبه جزیره را برای خودشان بردارند.
وی میافزاید: مشروعیت آمریکا در حال آب رفتن است. همین ماه گذشته بود که آمریکا حمله روسیه به کریمه را به جهان یاد آور شد. علیرغم بی ثبات کردن اوکراین برای نفوذ ناتو در اروپای شرقی، غرب به روسیه هشدار داد که نباید در امور اوکراین دخالت کند. این در یمن بارز تر است. جایی که به مردم یمن اجازه داده نشد تا در امور خود تصمیم بگیرند به خاطر اینکه این تصمیم مناسب و مطابق منافع آمریکا نبود. این یک نفاق عریان است و جهان آن را نظاره میکند.
کارتالوچی در مقاله دیگری تحت عنوان The New Normal مینویسد: عربستان در یک حرکت بی سابقه نظامی به یمن حمله کرد و آن را «تلاش برای بازگرداندن دولت مشروع یمن» نامید. درحالیکه واژه «دولت مشروع» برای رژیم استبدادی که انتخابات ندارد مبهم است.
وی یادآوری میکند که حوثیها در حقیقت تنها نیروی موجود در یمن هستند که با القاعده در شبه جزیره عربستان مبارزه میکنند.
نویسنده با اشاره به گزارش نیویورک تایمز که مدعی شده که عربستان به یمن حمله کرد تا قبل از اینکه یمن به جنگ داخلی گرفتار شود به آن ثبات بخشد، پاسخ میدهد که در حقیقت جنگ داخلی شروع شده بود و طرفی که تحت الحمایه آمریکا در یمن بود باخت. به جای اینکه به مردم یمن اجازه دهیم که خودشان سرنوشتشان را رقم بزنند همانگونه که غرب در مورد اوکراین اصرار میکند، ولی همه کاری صورت میدهند تا آمریکا پیروز میدان شود.
وی به نکته جالبی اشاره میکند و مینویسد: سعودیها در حالی دست به این تجاوز نظامی زدند بدون اینکه از سوی یمن کوچکترین تهدیدی به امنیت ملی کشورشان رخ داده باشد. برای این حمله نظامی عریان که آشکارا توسط آمریکا و انگلیس حمایت میشود حتی از ظاهر فریبندهی مصوبه سازمان ملل هم استفاده نشد، آیا این یک رویه معمول و استاندارد جدیدی است؟ یعنی بمباران و تجاوز به یک کشوری به خاطر اینکه قدرتهای خارجی از قدرت حاکمه آن خوششان نمیآید؟ بدون بکار بردن حتی قانون بین المللی ساختگی؟ با این معمول و استاندارد جدید، رسم خطرناکی توسط عربستان شکل میگیرد یعنی روسیه نیز این رویه را که هم اکنون نمیتواند آزادانه به اوکراین وارد شود و رژیم اشغالگر «کیف» را بمباران کند به فراموشی خواهد سپرد. همچنین نیروهای نظامی ایران، عراق، سوریه و لبنان برای ایجاد امنیت در بلاد شام میتوانند از این رویه استفاده کنند.
سؤال اینست: آیا آمریکا آماده است که عواقب خطر این استاندارد یا این معمول جدید را که خود به وجود آورده است بپذیرد؟