در سالهای اخیر ساخت فیلمهایی که در آینده اتفاق میافتند با معانی به قدرت رسیدن افراد ضعیف جامعه و ایستادگی آنها در برابر حکومتهای ظالم حاکم بر جامعه رواج یافته که ازجملهی آنها سری hunger games که قسمتهای بعدی آن هنوز در دستساخت است و Jupiter Ascending و فیلم موردنظر ما Divergent را میتوان نام برد که بخش اول این فیلم که در ۲۱ مارس ۲۰۱۴ اکران شده است.
در اغلب این دسته فیلمها حکومت مردم را در بخشهایی تقسیمبندی نمودهاند و آنها را تحت سلطه دارند. در فیلم Divergent که در اینجا به معنی متفاوت است انسانهای جامعه را به ۵ بخش تقسیم میکنند که طبق دیالوگهای ابتدایی فیلم از زبان شخصیت اول فیلم بئاتریس اینگونه اند:
ما رو پنج بخش گروه کردن تا صلح رو به پا کنن افراد باهوش که ارزش دانش و منطق رو میدونن توی گروه دانشمندان بودن اونا هرچی رو میدونن /گروه دوستی که کشاورزی میکنن اونا مهربون و یکدل هستن و همیشه خوشحال/ گروه راستین که قدر شرافت و نظم رو میدونن اونا همیشه واقعیت رو میگن اگرچه برخلاف میلشونم باشه/ و بعدش گروه بی پروا ها اونا محافظین ما، سربازان ما و پلیسهای ما هستن من همیشه فکر میکردم اونا شگفت انگیز هستن شجاع، نترس و آزاد بعضیا فکر میکنن گروه بی پروا ها دیوونه هستن که یه جورایی هم هستن. گروه من فداکاریه “اونا به ما میگن “ساده لوح ما زندگیمون ساده هست فداکار و ازخودگذشتگی برای کمک به دیگران ما بیشتر به کسانی گروه ای ندارند غذا میدیم، اونا کسایی هستن که جایی توی گروه ها ندارن
افراد تا ۱۸ سالگی در گروه های والدین خود هستند و بعد از آن طی گذراندن مرحله استعدادیابی قادر به انتخاب گروه برای خود میشوند. توضیحی که فرد مسئول بهطورکلی درباره گروهبندی افراد میگوید به این شرح است:
صدسال پیش، پیش از جنگ بنیاد گزاران ما یه سیستم رو درست کردن که باور داشتند از جنگهای آینده جلوگیری میکنه و صلح رو به وجود میاره امروز آزمون استعداد براساس شخصیت شماس که میگه به کدوم گروه باید ملحق بشین به عقیده ما انتخاب گروه بهوسیله آزمون بهترین امکان موفقیت رو براتون توی سیستم میاره شما امکان این رو هم دارین که فردا توی مراسم انتخاب گروهیکی از پنج گروه رو انتخاب کنین برخلاف نتیجه آزمونتون. بهرحال هر انتخابی که بکنیندیگه نمیتونین عوضش کنین
این سکانس بهنوعی بیانگر این امر است که شما میتوانید با آنچه در درون خود دارید فضای اطراف خود و حتی آنچه که در اصل و ریشه شما (خانواده) است را تغییر دهید و راه زندگی خود را انتخاب کنید.
لازم به ذکر است هرکسی در آزمونهای ورودی گروه انتخابی خود قادر به گذراندن مراحل نشود از گروه بیرون راندهشده و اصطلاحاً بی گروه میشود. این آزمونها افراد بهتر را انتخاب میکنند و به گفتهی یکی از سرپرستهای گروه در فیلم آنها وقت و سرمایهی خود را صرف افرادی که قادر به گذراندن مراحل نبودند نمیکنند که این مفهوم برای ما یادآور اصل بقای اصلح داروین است.
نکته قابلتوجه این است که این ۵ گروه (بدون در نظرگیری گروه بی گروه ها) بهطور تمام و کمال تأمینکنندهی نیازهای جامعه نیستند و هیچ طیفی از افراد جامعه از این گروه ها مستثنا نیستند درنتیجه این تقسیمبندی برای جریان زندگی در یک جامعه کافی نیست و این بخش از فیلم مخدوش میباشد؛ و نکته دیگر اینکه در تمام طول فیلم ما در کنار گروه بی پروا ها شاهد جریان فیلم هستیم و این محدود بودن زاویه دید قدرت ما را برای شناخت این جامعه کم میکند.
در این فیلم گروه حاکم بر جامعه که منشأ آنها نشان داده نمیشود و جزو گروه ها هم نمایش داده نمیشوند درصدد از بین بردن افراد دارای قابلیت برتر و ترکیب نیروهای عقل و بیپروایی و فداکاری هستند. درواقع هوش بالا و تفکر عمیق که بعضاً از کنترل خارج شود را برای جامعه عامل ضرر و ناامنی میدانند. در این بخش هم ما مجدد به وجود نژاد برتر و تکاملیافته داروین اشاره داریم و هم به رویهی نظامهای حاکم بر جامعه که خواستار فروبردن مردم در اموری هستند که برای آنها در نظر گرفتهشده و فکر کردن بیشتر و به کار بردن عقل در حدی که تصمیمی از جانب فرد گرفته شود را سرکوب میکنند.
آنها برای اینکه اعتماد مردم را هم جذب کنند بهطور نمادین حکومت را در دست یکی از گروه های مردم (فداکارها) گذاشتند و این آنقدر برای آنها باورپذیر شده و بین دو گروه برای به دست آوردن قدرت اختلاف میافتد درحالیکه اصلاً هیچکدام درواقع در رأس حکومت نیستند و عدهی خاصی همان ها را هم تحت کنترل دارد؛ و این برای ما یاد آور دو گروه جمهوری خواه و دموکرات در آمریکا و گروه های دیگر در بسیاری از کشور ها است.
افراد پس از گروهبندی شدن بهطور کامل از خانوادههای خود منقطع میشوند و همچنین کاری با دیگر گروه ها ندارند. بهنوعی تمام انرژی و وقت و ذهن و … آنها وقف امری میشود که به آنها محول شده است. در این گروه ها به نحوی این افراد تحت تأثیر قرار میگیرند که در بخشی از فیلم زمانی که بئاتریس (شخصیت اول زن قصه) نیاز به کمک دارد و نزد برادر خود میرود علاوه بر پسزده شدن توسط وی میبیند که او از خانواده و گروه قبلی خود بیزاری و برائت جسته و به نحوی تحت تأثیر گروه جدید قرارگرفته که تمام حرفهای آنها را تکرار میکند بااینحال که او ۱۸ سال در کنار خانواده خود در گروه قبلی زندگی کرده و پدرش هم از عوامل آن حکومت است. اینجا به اثر قوی قدرت نرم (نفوذ در قلبها و ذهنها) پی میبریم؛ و در جامعه کنونی نیز شاهد پشت کردن نسل جدید به بسیاری از آرمانهای نسل قبل براثر تبلیغات جوامع دیگر هستیم؛ که البته گاه این تغییر میتواند مثبت قلمداد شود و گاه منفی.
در ادامه کار ورودیهای گروه بیپروایان با پوشیدن لباس این گروه و سوزاندن البسه قبلی خود که بیانگر گروه های قبلی آنها بوده بهنوعی با گذشته خود خداحافظی کرده و وارد بخش جدیدی از زندگی میشوند.
در فیلمهای دهه اخیر معمولاً قهرمان داستانهای غربی افرادی دلسوز و مهربان نسبت به مردم اطراف خود هستند خود را به خاطر آنها به خطر میاندازند و حاضر هستند که خود آسیب ببینند ولی آسیب نزنند و یا لااقل برای بقیه خطر عمدی ندارند. حتی زمانهایی که نیاز به انجام عمل کثیفی توسط قهرمان در فیلم میشود (مثل قتل و خیانت و …) معمولاً این کار برای آنان به دست شخص دیگری انجام میشود یا اینکه موقعیت آن کار بهخودیخود با ایجاد شرایط جدید تغییر مینماید.
این افراد منتخب معمولاً نیاز به قدرت جسمی خود برای بقا پیدا نمیکنند بلکه از ذهن و هوش خود بهره میگیرند. بهطور مثال در بخشی از فیلم که تریس در حال تمرین جسمی است فور (شخصیت اول مرد قصه) نزد او میآید و به ضعف بدنی او اشاره میکند و او را راهنمایی میکند تا از فرز بودن و هوش خود برای شکست حریف استفاده کند.
مورد دیگر تتو های این افراد است که بسیار در فیلم به آن توجه شده. مهمترین تتوها تتوی فور و بعد تتوی تریس است.
تتوی فور که به زبان خود او در فیلم توضیح داده میشود. تتوی تریس هم که نماد سه پرنده در حال پرواز است نشانگر دیورجنت (متفاوت) بودن وی و میل او به محصور نبودن ذهنش است.
این بخشی از مکالمه تریس و فور است که تتوی فور را توضیح میدهد:
-خالکوبیت چیه؟
-تو میخوای ببینیش؟
-بی نظیره. گروهها
-چرا همشون روخالکوبی کردی؟
-نمیخوام فقط یکی رو داشته باشم. نمیتونم. میخوام شجاع و فداکار باشم و باهوش و راستگو و مهربون.
در این اثر همانند بسیاری از آثار هالیوودی ساخت ارتشی با نیروی بدنی بالا و ذهنی قابلکنترل که از آرزوها و ترند های آنها میباشد به چشم میخورد. در این فیلم ما شاهد استفاده هر دو نوع قدرت نرم و سخت برای کنترل مردم هستیم.
در طی فیلم چند بار به دیوارههای حاشیه شهر اشاره میشود و اینکه کسی خبر دقیقی درباره آنطرف دیوار ندارد و در پایان ما شاهد خروج دو قهرمان داستان از دیوارهها برای ماجراجویی جدید هستیم. کسی نمیتواند یک قهرمان را محصور کند. در فیلمهای اخیر سرکشی و شکستن قوانین بهنوعی ارزش تبدیلشده است و اطلاعاتی که حکومتها راجع به خط قرمزها در اختیار ما میگذارند معمولاً اشتباه هستند.
حضور بازیگری با بازی قوی و محبوب (بعد از پخش فیلم دیگر او “اشتباه ستارگان ما “) شایلن وودلی از نقاط قوت دیورجنت است. همچنین صحنههای اکشن و داستان پر کشش و در کنار آنها بالا نبودن سطح خشونت و بالانس رومنس و اکشن و ساینس هر بینندهای را به خود جذب میکند.
از موارد قابلبررسی در این فیلم موسیقی متن و موسیقی پایانی فیلم میباشد که سه ترک آن با صدای الی گلدینگ که یک خوانندهی معروف بریتانیایی است میباشد؛ و همینطور برای تیتراژ پایانی سه ترک جداگانه که اثر سه فرد متفاوت است ساختهشده است.
بخش بعدی این فیلم در دستساخت است و در سال ۲۰۱۵ اکران خواهد شد.
نوشته خانم عرفانه زند
سلام
نمی دونم چرا و نمی دونم درست می گم یا نه اما من تماما احساس می کنم این فیلم نمایش جنین حکمت است
البته خیلی مطالعه و تخصص در این زمینه ندارم اما در حد جلسات اولیه کلبه از موضوع جنین حکمت اطلاع دارم.
به نظرم این انسان های ناهمتا (divergent) انسان های حکیم هستند که بعد از اینکه در رحم (واشنگتن) متوجه وجود فضایی کشف نشده در خارج از دیوارها (حقیقت کشف نشده) شدند که نمی دانستند برای چه به آنجا (شریعت) کسی نمی رود. با بالا بردن توانایی های خود (طریقت) توانستند راهی را برای خروج از این رحم پیدا کنند و بروند تا به نجات (رویت حقیقت) برسند.
البته قطعاً مطالعه رمان اصلی این فیلم می تواند حقیقت مطلب را بیشتر روشن کند.
اگر اشتباهی در تحلیلم هست (که هست) لطفا اعلام کنید.
یا علی
به نظرم سیستم جامعه ای که در این فیلم توصیف شده بیشتر به سیستم جمهوریت افلاطونی شبیهه با این تفاوت که در جمهوریت گروه فیلسوف ها بر سایر گروه ها حکمفرمایی می کنن با این سیستم بهتر میشه فیلم رو توضیح داد تا سازوکار داروینی که البته اون هم اشاره به بخش کوچکی از جامعه داره
اونجا که گفتین تتوی تریس که سه تا پرنده س نشون دهنده ی متفاوت بودن اون هست و اینکه نمیخواد محصور باشه کاملا اشتباهه.توی رمان دایورجنت نوشته ی ورونیکا راث بطور مستقیم به این موضوع که سه تا پرنده نماد سه عضو خانواده ی تریس هستند اشاره شده…که البته توی رمان و طبق توصیف ورونیکا راث این سه پرنده درحال پرواز به سمت قلب تریس هستن که توی فیلم اشتباه نشون داده شده.