پیرامون اقتصاد سالهاست در جامعه ما چنین مباحثی مطرح است که اقتصاد اسلامی چیست؟ ساختار و قوانین مربوط به آن چیست؟ دولت و یا وزارت اقتصاد چه وظایفی در تحقق اقتصاد اسلامی دارند؟
موضوعی که قرار است در این مقاله بدان پرداخته شود، بعد دوم اقتصاد اسلامی است. بدین معنا که اقتصاد اسلامی دو بعد دارد. بعد اول در قوانین حکومتی بوده و بعد دوم ریشه در اعتقادات مردم دارد.
این یعنی اگر قوانین موجود در جامعهای، اسلامی باشد بدین معنا نیست که آن جامعه اسلامی است. به بیانی واضحتر نمیتوانیم قوانین اسلامی را در جامعه وضع کنیم ولی اعتقادات مردم با اسلام آمیخته نباشد، آن وقت ادعا کنیم جامعه اسلامی است.
برای مثال قوانین موجود در بانکهای جمهوری اسلامی ایران منطبق بر فقه اسلامی میباشد ولی چون اعتقادات بسیاری از مردم (چه کارمندان یا رییسان بانک چه مراجعهکنندگان به آن) بهخوبی با اسلام آمیخته نشده یعنی بعد دوم اقتصاد اسلامی نادیده گرفتهشده لذا قوانین فقهی نیز کماهمیت دیده شده و آنچه در معاملات بانکی صورت میگیرد، همان چیزی است که میگویند ربا (رجوع شود به پیام آیتالله مکارم شیرازی در پیوست همین مقاله). البته این موضوع جدایی از موضوع مناسب بودن یا نبودن ماهیت بانک و برخی خدمات آن است.
برویم سر اصل مطلب. یکی از مهمترین ارکان اقتصاد اسلامی مسئله انفاق است که بارها در قرآن کریم به آن سفارش مؤکد شده است. برای نمونه به چند آیه اشاره میکنیم:
«و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.» – آیه 195 سوره بقره
«و کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا و تثبیت روح خود انفاق میکنند، همچون باغی است که در نقطه بلندی باشد و بارانهای درشت به آن برسد و میوه خود را دوچندان دهد و اگر باران درشت به آن نرسد، بارانی نرم به آن میرسد؛ و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست.» – آیه 265 سوره بقره
نکته قابل توجه این است که نه مجلس شورای اسلامی میتواند قوانینی برای انفاق کردن تصویب کند، نه دولت میتواند مسئولیت مردم در قبال انفاق را اجرا کند و نه قوه قضاییه میتواند کسانی را که انفاق نمیکنند مجازات کند.
بهعبارتیدیگر، یکی از مهمترین ارکان اقتصاد اسلامی توسط هیچیک از قوای سهگانه قابلکنترل نیست و تنها چیزی که میتواند مردم را به انفاق تشویق کند، اعتقادات آنهاست. همانطور که پیشتر بیان شد، در قرآن کریم بارها به انفاق توصیه و حتی امر شده است. گاهی با خواندن برخی از آیات قرآن این حس به انسان دست میدهد که این امر مستحب، واجب است. برای مثال به معنی آیات 34 سوره توبه و 180 سوره آلعمران توجه کنید:
«… و کسانی که طلا و نقره را گنجینه میسازند و آن را در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده» – 34 توبه
«کسانی که بخل میورزند و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده انفاق نمیکنند، گمان نکنند این کار به سود آنهاست، بلکه برای آنها شر است. به زودی در روز قیامت آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به گردنشان میافکنند؛ و میراث آسمانها و زمین از آن خداست و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است.» – 180 آلعمران
اکنون میخواهیم کمی بیشتر به اهمیت انفاق بپردازیم. تصور عمومی نسبت به واژه قرضالحسنه دارای ایرادی اساسی میباشد که مسبب اصلی این ایراد، بانک است که این واژه را در جایی غیر از معنای حقیقی آن به کار برده است. قرضالحسنه بانک جایی است که مردم پول خود را در آن به امانت میگذارند به عبارتی به بانک قرض میدهند. درصورتیکه طبق قرآن کریم قرضالحسنه آن است که پولی را به خداوند قرض دهیم، نه اینکه به مردم قرض دهیم. «مَّن ذَا الَّذِی یُقرِضُ اللَّهَ قَرضًا حَسَنًا …» (کیست که خداوند را قرضالحسنهای دهد …) – آیه 245 سوره بقره – طبق قواعد عربی در این آیه کلمه الله در نقش مفعول واقع شده یعنی خداوند خود را قرض گیرنده معرفی کرده است. اگر قرضالحسنه، قرض دادن به مردم است، پس معنای خود قرض چیست؟
این به معنای نیازمند بودن خداوند به قرض ما نیست. ازآنجاکه خداوند مبنای ارتباطات اجتماعی را، همبستگی و اتحاد قرار داده است «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّه جَمیعًا وَ لَا تَفَرَّقوا…» (آیه 103 سوره آلعمران) دوست دارد تا گشایش در نیازمندیها را از طریق بندگان رفع کند نه مستقیم و بدون واسطه.
«و هنگامیکه به آنان گفته شود از آنچه خدا به شما روزی کرده انفاق کنید، کافران به مؤمنان میگویند آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا میخواست او را اطعام میکرد. شما فقط در گمراهی آشکارید. – آیه 47 سوره یس» لذا انفاق، صدقه و زکات را برای کمک به نیازمندان قرار داد که این امور بسیار وحدتآفرین بوده و همدلی را میافزایند.
پس قرض دادن به خداوند (انفاق) آن است که مال خود (یا چیز دیگر) را به نیازمند آن ببخشیم نه اینکه به او قرض دهیم. پس قرضالحسنه یعنی بخشیدن مال به نیازمند و قرض دادن آن به خداوند.
خوب است که به این موضوع اشاره شود که خداوند از آنجا که انفاق را قرضی برای خود دانسته، بازگرداندن آن را بر خود ملزم دانسته. «… وَ مَا تُنفِقوا مِن خَیرٍ یُوَفَّ الَیکُم وَ اَنتُم لَا تُظلَمون» (و آنچه از خوبیها انفاق میکنید به طور کامل به شما داده میشود و به شما ستم نخواهد شد – آیه 272 سوره بقره) طبق این آیه خداوند بازگرداندن مالی کمتر از مقدار انفاق شده را ستمی از جانب خود میداند و از آنجا که خداوند ستمگر نیست، عین آن را بازمیگرداند. به شرطی که انفاق کردن برای خودنمایی نباشد زیرا در این صورت دیگر مال را به خداوند قرض ندادهایم و آن را صرف افزایش ظاهری اعتبار خود کردهایم. «آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق میکنند و ایمان به خدا و روز واپسین ندارند و کسی که شیطان قرین او باشد، بد همنشین و قرینی است- آیه 38 سوره نساء»
البته بازگرداندن عین مال، حداقل آن است و در مواردی دیگر خداوند فرموده است:
«کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هرکس بخواهد چند برابر میکند و خدا وسیع و داناست – آیه 261 سوره بقره»
«کیست که به خدا وام نیکو دهد تا خداوند آن را برای او چندین برابر کند – آیه 11 سوره حدید»
البته باید متذکر شد که راه بازگرداندن قرض مشخص نیست، ممکن است خداوند جلوی یک ضرر اقتصادی را از ما بگیرد و یا هر راه دیگری.
پس از روشن شدن اهمیت انفاق باید به نکاتی توجه کنیم.
نکته اول این است که بدانیم مراحل انفاق چگونه است. برای پی بردن به اولویت در انفاق به آیه 215 سوره بقره توجه میکنیم:
«از تو سؤال میکنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو هر خیر و نیکی که انفاق میکنید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد و هر کار خیری که انجام دهید خداوند از آن آگاه است.»
نکته بعدی در مورد مقدار انفاق است. برای اینکه بدانیم چه مقدار از مال خود را باید انفاق کنیم به حدیث زیر توجه کنیم:
یک روز امام صادق (ع) در نزد شاگردانش آیه 67 سوره فرقان را تلاوت نمود. «وَالَّذینَ اِذَآ اَنفَقوا لَم یُسرِفوا وَ لَم یَقتُروا وَ کانَ بَینَ ذَلکَ قَوَامًا» (و کسانی که هرگاه انفاق کنند نه اسراف مینمایند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو حد اعتدالی دارند.) آنگاه مشتی سنگریزه از زمین برداشت، محکم در دستش گرفت و فرمود این همان بخل و سختگیری است. سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن بر روی زمین ریخت و فرمود این همان اسراف است. بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود بهگونهای که مقداری فروریخت و مقداری در دستش باقی ماند و فرمود این همان اعتدال بین سختگیری و اسراف است.
نکته بعدی این است که چه کسانی باید انفاق کنند؟ آیا تنها کسانی که ثروتمند هستند باید انفاق کنند و یا کسانی که جزو قشر کمدرآمد هستند نیز باید انفاق کنند؟ پاسخ به این سؤال را با این آیه قرآن آغاز میکنم.
« آنان که امکانات وسیعی دارند، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگدستاند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند؛ خداوند هیچکس را جز به مقدار توانایی که به او داده تکلیف نمیکند، خداوند به زودی بعد از سختیها آسانی قرار میدهد. – آیه 7 سوره طلاق»
برای شرح این موضوع باید گفت اولاً تنها توانگرها نیستند که به برکت نیاز دارند، بلکه تنگدستها هم به برکت حاصل از انفاق نیاز دارند. ثانیاً هر تنگدستی باید بداند که تنگدستتر از او هم ممکن است وجود داشته باشد که به کمک او نیازمند است. یقیناً انفاق در تنگدستی ارزش بیشتری نزد خداوند دارد.
البته اینگونه عمل کردن در قالب تمدن توحیدی امکانپذیر است و اگر ما خود را غرق در تمدن مصرفگرای غربی کنیم هرگز چنین عملی را معقول نمیپنداریم.
اکنون ذکر این نکته ضروری است که اگر مثلاً در جامعهای که چهل میلیون جمعیت دارد، تنها پنج میلیون آن اهل انفاق باشند، مشکل معیشت کل جامعه حل نمیشود؛ و لازم است تا اکثر مردم در نفس خود انقلابی فرهنگی ایجاد کنند و انفاق گر شوند تا وعده خداوند محقق شود: «… اِنَّ اللَّه لا یُغیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغیِّروا ما بِاَنفُسِهِم …» (… خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در نفس خودشان است تغییر دهند … – آیه 11 سوره رعد)
این همان چیزی است که علم اقتصاد آن را نادیده گرفته است؛ یعنی تأثیر قدرت خداوند در اقتصاد و معیشت مردم. مثلاً خداوند در آیه 39 سوره سبا فرموده است: «بگو خداوند روزی را برای هرکس بخواهد وسعت میبخشد و برای هرکس بخواهد تنگ میسازد و هرچیزی را انفاق کنید عوض آن را میدهد و او بهترین روزی دهندگان است.» که این موضوع با هیچ فرمول ریاضی و هیچ علم اقتصادی قابلحل نیست. لذا دولتها بیخود کلید در دست نگیرند و شعار ندهند که قادرند مشکل معیشت را حل کنند. مشکل معیشت مردم تنها با انقلاب فرهنگی و تحقق بعد دوم اقتصاد اسلامی سر و سامان میگیرد و از عهده حکومت خارج است.
تا زمانی که این اتفاق نیافتد مردم به شدت به وامهای بانکها نیازمندند لذا بانکها به مردم زور میگویند و ربا میگیرند. ولی اگر این امر محقق شود، وابستگی مردم به وام بانکها کاهش پیدا کرده لذا این بانکها خواهند بود تا به مردم التماس کنند تا از آنها با بهره کم وام بگیرند و اگر مردم بخواهند بانکها مجبور میشوند خود را از ربا تهی کنند.
پیام آیتالله مکارم شیرازی به مناسبت اکران مستند (فاکتور صوری):
بسم الله الرحمن الرحیم
هنگامی که نظام اسلامی پیروز شد، با انبوهی از مشکلات روبهرو شد، از جمله مشکل بانکهای رباخوار بود. جمعی از محققان و علمای دین و دانشمندان اقتصادی علوم بانکی نشستند و راهی برای اصلاح نظام بانکهای رباخوار و تبدیل آن به بانک بدون ربا، بعد از مطالعات فراوان، به دست آوردند که سود تنها بر محور عقود شرعیه واقعیه باشد، نه سود در برابر پول! و آن را به همه بانکها ابلاغ کردهاند و آموزش دادند و افکار همه راحت شد که از بانک داری ظالمانه رباخوار قبلی رهایی یافتهاند.
ولی متأسفانه چیزی نگذشت که با انحراف از مسیر عقود شرعیه و قناعت کردن به اسناد صوری و غیرواقعی، آن نظام بانکداری اسلامی را منحرف ساختند و تا حد زیادی، آلوده رباخواری شدند.
از تمام کسانی که برای جلوگیری از این گونه کارهای انحرافی در نظام بانکی تلاش میکنند، به سهم خود تشکر میکنم.
ناصر مکارم شیرازی ۷/۷/۹۳
پینوشت:
- قرآن کریم
- سخنرانیهای دکتر حسن عباسی