چکیده
امروزه قدرت نرم و منابع آن یکی از مؤثرترین نقشها را در مراودات سیاسی میان کشورهای قدرتمند ایفا میکند. قدرت به معنای توان تحمیل اراده بر دیگری میباشد و قدرت نرم به معنای به دست آوردن مطلوب از طریق ایجاد جاذبه است نه از راه جبر بهعبارتدیگر قدرت نرم برای پیروزی در صلح است و نه در جنگ. قدرت نرم از جذابیتهای فرهنگی، ایدهآلهای سیاسی و سیاستهای یک کشور ناشی میشود. منابع اصلی قدرت نرم یک کشور عبارتاند از: فرهنگ آن کشور، ارزشهای سیاسی و سیاست خارجی آن کشور.قدرت نرم در یک کشور به قدرت سخت وابسته نیست و ممکن است اعمال سیاستهای نادرست در اجرای یک طرح سخت باعث شود از قدرت نرم آن کشور یا گروه کاسته شود. در این مقاله به بررسی نقش قدرت نرم و بهرهگیری از فضای سایبر به عنوان یکی از ابزارهای آن برای تحمیل قدرت در روابط بینالملل و همچنین منابع قدرت نرم در کشورهای مختلف و بالأخص ایالات متحده آمریکا و اثر برخی عوامل کاهشدهنده قدرت نرم در این کشور پرداخته شده است.
1- مقدمه
امروزه موضوع «گفتمان قدرت نرم» افق تازه و نگرش جدیدی را در موضوع «قدرت» مطرح کرده است. بهعبارتدیگر «نرمافزار گرایی» گفتمانی جدید را شکل داده که در قالب آن نظریه قدرت، منابع قدرت و حتی ابزارهای اعمال قدرت مورد بازخوانی و بازتولید قرار گرفته و در نتیجه چهرهای تازه از قدرت مطرح میشود که صرفاً از منظر نظریهپردازی نباید بررسی شود بلکه باید از منظر گفتمانی نیز به آن پرداخت. بهعبارتدیگر آنچه «گفتمان قدرت نرم» را از گفتمانهای پیشین متمایز میسازد، صرف توجه به ابعاد ذهنی قدرت نرم نیست؛ بلکه افزون بر آن، تلقیای است که از ماهیت قدرت با عنایت به هنجارها ارائه میدهد. در این گفتمان هنجارها با هویتی کاملاً عینی و واقعی به قدرت سازی میپردازند. حتی میتوان ادعا کرد که ابعاد مادی قدرت نیز زائیده و متأثر از همین هنجارها و روابط هنجاری هستند.[1]
واژه لاتین «کوبرنن» یا «کوبرنتس» که به ترتیب به معنای کنترل کردن، کنترلکننده و یا سکاندار میباشند در طی زمان تغییر کرده و دو واژه «گاورن» – به معنای حکومت کردن – و «سایبر» یا «سایبرنتیک» را پدید آوردهاند. با توجه به این نکته میتوان اظهار داشت که فضای سایبر فضایی است که به صورت حقیقی و نه مجازی برای حکومت و ایجاد کنترل بر افراد ایجاد شده است.[2]
2- قدرت نرم
قدرت نرم عبارت است از توانایی کسب «مطلوب» از طریق جاذبه؛ نه از طریق اجبار و تطمیع. قدرت نرم از جذابیت فرهنگ، ایدهالهای سیاسی و سیاستهای یک کشور ناشی میشود. هنگامی که سیاستهای یک کشور از نظر دیگر کشورها یا اغلب کشورها مشروع و مورد قبول باشد، قدرت نرم آن کشور افزایش پیدا میکند. آمریکا از مدتها قبل با موضوع قدرت نرم آشنایی داشته و از آن برای گسترش سلطه خود استفاده ابزاری کرده و در این استفاده همواره از فناوری بهره جسته است. مصادیق زیادی بر وجود قدرت نرم آمریکا وجود دارد. آزادیهای چهارگانه مورد نظر روزولت رئیسجمهور آمریکا بر اروپا و سایر مناطق جهان در اواخر جنگ جهانی دوم، جوانهایی که پشت پرده آهنی از طریق رادیوی اروپای آزاد به موسیقی و اخبار آمریکایی گوش میکردند، و یا تظاهرات سمبلیک دانشجویان چینی با استفاده از نمادهای آزادی در میدان تینآنمن، دریافت یک نسخه از لیست حقوق شهروندان آمریکایی توسط افغانهای تازه آزادی یافته در سال 2001، تمایل کشورهای استقلال یافته بلوک شرق به تأسیس رستورانهای مکدونالد و استقبال بسیاری از مردم از سینمای هالیوود از جمله مظاهر قدرت نرم آمریکا هستند.[1]
همچنین امروزه شاهد گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی موبایلی و کامپیوتری در جوامع مختلف هستیم که با توجه به این امر که اکثر شرکتهای مربوط به این شبکههای اجتماعی در خاک آمریکا میباشند و یا این موضوع که این شرکتهای دارای ارتباط عمیقی با دولتهای خود هستند و دولتهای آنها نیز با دولت ایالات متحده ارتباط سیاسی دارند میتوانند زمینه را برای نفوذ فرهنگی و تحمیل افکار جهت یافته بر مردم جوامع مختلف ایجاد نمایند.
ضمناً باید به این موضوع هم توجه داشت که شبکه جهانی اینترنت زیر نظر سازمانهای اطلاعاتی GCHQ، NSA، CSE، ASD و GCSB که به ترتیب مربوط به کشورهای انگلستان، آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزلند میباشند و به کشورهای «پنج چشم» شهرت دارند اداره و کنترل میشوند[15] و شبکههای اجتماعی هم که بر بستر اینترنت کار میکنند خواسته یا ناخواسته ارتباطات عمیقی با این سازمانها دارند و اطلاعات خود را به صورت کامل در اختیار آنها قرار میدهند. [14]
در واقع اگر بتوان دیگران را به نحوی هر چند به صورت ناخواسته وادار کرد که فرهنگ و ایدهآلهای شما را بپذیرند و آنچه را بخواهند که شما میخواهید، در این صورت مجبور نخواهید بود که برای همجهت کردن آنها با خود، هزینه زیادی صرف اجرای سیاست هویج و چماق کنید. البته بدیهی است که پیروزی در صلح به مراتب مشکلتر از پیروزی در جنگ است و استفاده مناسب و به موقع از قدرت نرم برای پیروزی در صلح ضروری است.
آنچه قبلاً بیشتر مطرح بوده قدرت سخت کشورها بوده است که در تعاملات و معادلات بینالمللی نقش اساسی را ایفا میکرده است. قدرت سخت، نیروی نظامی و اقتصادی ممکن است باعث شود دیگران مواضع خود را تغییر دهند که در اکثر این موارد مستلزم هزینه هنگفت است؛ اما گاهی اوقات میتوان بدون استفاده از تهدید یا پاداشی محسوس به نتایج مورد نظر دست یافت. راه غیر مستقیم به دست آوردن نیازها را وجهه دوم قدرت مینامند. قدرت نرم بر قابلیت شکل دادن به علائق دیگران تکیه دارد. در همین راستا، کشورهای سلطهگر برای وادار کردن دیگر کشورها به ایجاد تغییر در رفتارشان، به جای تهدید با استفاده از نیروهای نظامی یا تحریمهای اقتصادی، جذب دیگر کشورها به طرق مختلف را نیز در دستور کار سیاستهای جهانی خود قرار دادهاند.[1]
قدرت نرم در واقع توانایی تعیین اولویتها است به گونهای که با داراییهای ناملموسی مانند: داشتن جذابیتهای فرهنگی، شخصیتی، ارزشهای سیاسی، نهادهای عمومی غیردولتی، استفاده از سازمانهای بینالمللی نشانها و مدالهای بینالمللی بتوانند سیاستهایی را پدید آورند که مشروع به نظر رسیده و یا دارای اعتبار معنوی باشند. قدرت نرم همچنین شامل توانایی جذب کردن است و این اغلب باعث مشارکت توأم با رضایت است[3].
در این نوع نگرش حتی کشورهای بزرگ نیز مقهور کشورهایی همچون آمریکا میشوند زیرا: اولاً به واسطه سلطه جهانی آنها بر فیلم و تلویزیون میتوانند به رؤیاها و آرزوهای دیگران الهام بخشند و ثانیاً وجود این واقعیت که تعداد زیادی از دانشجویان کشورهای دیگر برای تکمیل تحصیلات خود به ایالت متحده میروند.[1]
قدرت نرم نه تنها به قدرت سخت وابسته نیست بلکه با آن میتواند هیچ ارتباطی نداشته باشد. چه بسا سؤال تمسخرآمیز استالین مبنی بر اینکه پاپ چه تعداد لشکر دارد؟ اشاره به قدرت سخت باشد غافل از آن که باید گفت که واتیکان دارای قدرت نرم میباشد. البته به دست آوردن قدرت نرم یک موضوع است اما حفظ آن چه بسا موضوعی به مراتب مهمتر است. بهعنوانمثال زمانی اتحاد جماهیر شوروی سابق قدرت نرم قابلتوجهی داشت، اما پس از تجاوز به لهستان و چکسلواکی اغلب آن را از دست داد. حتی باوجوداینکه منابع سخت نظامی و اقتصادی شوروی در حال رشد بود اما قدرت نرم آن کشور کاهش پیدا کرد. در واقع به دلیل سیاستهای بیرحمانهای که اتحاد جماهیر شوروی در پیش گرفته بود، قدرت سخت آن کشور حتی باعث کاهش قدرت نرم آن نیز شده بود. در مقابل حوزه نفوذ شوروی در فنلاند به واسطه میزانی از قدرت نرم تقویت شد. از طرف دیگر هنگامی که فرانکلین روزولت قدرت نرم «سیاست همسایه خوب » (good neighbor policy) خود را در سال 1930 بکار گرفت، حوزه نفوذ ایالت متحده در آمریکای لاتین نیز تقویت شد.[1]
وجود و تنوع مؤسسات و نهادها خصوصاً نهادهای عمومی غیردولتی نیز میتوانند باعث افزایش منابع قدرت نرم کشور شود. به همین منظور، انگلستان در قرن نوزدهم و ایالات متحده در نیمه دوم قرن بیستم با ایجاد ساختاری از نهادها و قواعد بینالمللی، باعث ارتقا ارزشهای خود شدند. امروزه آنقدر بر تنوع و حوزه فعالیت این نوع نهادها افزوده شده است که ما شاهد تأثیرگذاری برخی از آنها در اموری در سطح بینالمللی هستیم. برخی از این نهادها و قواعد بینالمللی که با ماهیت دموکراتیک و لیبرال انگلستان و سیاستهای اقتصادی آمریکا سازگار هستند را میتوان بدین صورت نام برد: تجارت آزاد (free trade)، نظام پولی طلا (gold standard) در انگلستان؛ و صندوق بینالمللی پول (International Monetary Fund)، سازمان تجارت جهانی (WTO) و سازمان ملل (UN) در ایالات متحده.[1]
2-1- منابع قدرت نرم
منابع اصلی قدرت نرم در یک کشور عبارتاند از: فرهنگ آن کشور (آن بخشهایی که برای دیگران دارای جذابیت است)؛ ارزشهای سیاسی (در مواردی که در داخل و خارج کشور مورد توجه باشند)؛ و بالاخره سیاست خارجی.
فرهنگ عبارت است از دستهای از ارزشها و اعمال که به یک جامعه معنا میبخشد. فرهنگ نمودهای زیادی دارد.[1]
به نظر ادوارد تايلر مردمشناس بزرگ انگليسي، فرهنگ مجموعه پيچيدهاى است که شامل مجموعه علوم و دانشها، اعتقادات، هنرها، افکار و عقايد، صنايع، تکنيک، اخلاق، قوانين و مقررات، سخن، عادات و رسوم و رفتار و ضوابطى است که انسان به عنوان عضو يک جامعه آن را از جامعه خود فرامیگیرد و در قبال آن تعهداتى به عهده دارد]4[. همچنین فرهنگ را میتوان مجموعهای از باورها و پندارهاي ارزشي تعریف کرد كه در آدابورسوم، زبان، ادبيات، مذهب، و ساير ميراثهاي فرهنگي تجلي مييابد و رویهمرفته بر خلقوخوی مردم اثر ميگذارد. بهعبارتدیگر فرهنگ، حقيقت و هويت معنوي ملتها است كه ساختار كيفي زندگي يك ملت را مشخص نموده به گونهاي كه زندگي كمي و مادي او را تحت تأثير قرار ميدهد. اما در تعريف فرهنگ اسلامي علاوه بر ویژگیهای فوق، شاخص ديگري وجود دارد كه آن را از ساير فرهنگها متمايز ميکند. در تعريف فرهنگ اسلامي گفتهاند، فرهنگ اسلامي مجموعهاي از اعتقادات و اصول اسلامي آداب رسوم، اخلاق، ارزشها و قوانين است كه از وحي سرچشمه گرفته شده است ]6[.
وقتی فرهنگ یک کشور هم به واسطه محتوا و هم به واسطه تبلیغات بتواند به عنوان ارزش جهانی قلمداد شود بهنحویکه بنیاد سیاستهای آن را علایق و ارزشهای مشترک جهانی شکل دهد، احتمال اینکه نتیجه مطلوب با هزینه اندک و مبتنی بر قدرت نرم تحصیل شود، افزایش مییابد. افزایش این احتمال به واسطه این است که چنین فرهنگی بین جاذبهها و وظایف رابطه ایجاد میکند. البته باید توجه داشت که ارزشهای محدود و فرهنگهای ناحیهای کمتر میتوانند قدرت نرم ایجاد نمایند. بدیهی است که فرهنگ غنی اسلامی با توجه با سازگاری آن با فطرت انسانها اگر خوب تبیین و پیادهسازی شود به راحتی میتواند قدرت نرم بسیار مؤثری را ایجاد کند. ایالات متحده به واسطه وسعت جغرافیایی، تنوع قومیتی، تسلط بر فناوری و ابزار رسانهای توانسته به روشهای مختلف در بسیاری از جوامع فرهنگسازی کند. بنا بر نظر جوزف نای نویسنده آلمانی، قدرت نرم آمریکا حتی بزرگتر از داراییهای نظامی و اقتصادی آن ارزش دارد. فرهنگ ایالات متحده، صرفنظر از سطح آن به شدت در حال گسترش به کشورهای دیگر است. سلطه فرهنگی شوروی سابق فقط مربوط به مرزهای نظامی خودش بود؛ اما قدرت نرم آمریکا امروزه در گسترهی وسیعتری مطرح است]1 .[
اینجاست که میتوان فضای سایبر را باز به عنوان بازویی قدرتمند برای گسترش دیدگاههای فرهنگی در نظر گرفت.
کشوری مانند ایالات متحده امروزه از طریق احاطه بر همین فضا و با استفاده از ابزار رسانه مانند فیلمهای هالیوودی توانسته است فرهنگ باطل خود را به جهان صادر کند و خود را به عنوان یک ابر قدرت در جهان معرفی کند حال آنکه امروز تمام مردم جهان شاهد ضعف این کشور در عرصههای مختلف هستند. آنچه باعث شده است که باوجوداین همه ضعف در پیکره این نظام هنوز این کشور بتواند سر پا بایستد پنهان شدن پشت نقاب رسانه و فضای سایبر است. همانطور که افراد میتوانند چهرهای غیر از چهره واقعی خود در فضای سایبر به نمایش بگذارند که به اصطلاح «آواتار» نیز شناخته میشود؛ امروزه ایالات متحده آمریکا نیز چهره اصلی خود را پشت آواتاری به ظاهر قدرتمند که از خود در فضای رسانهای و سایبر ساخته است پنهان میکند. برخی تحلیل گران رفتار ناشی از قدرت نرم یعنی جاذبه را با منابع فرهنگی که گاهی ایجاد کننده قدرت نرم هستند اشتباه گرفتهاند. مثلاً مورخی مانند نایل فرگوسن قدرت نرم را نیروهای غیر سنتی از قبیل کالاهای فرهنگی و بازرگانی توصیف میکند که امروزه نقش مؤثری را در اعمال نفوذ ایفا میکنند]1 .[ البته ازاینگونه افراد نباید انتظار داشت که مردم کشورهای اسلامی را عاشق ایالات متحده کنند. البته فرهنگ عمومی همیشه یک منبع برای تولید قدرت نرم بوده اما اثر بخشی هر منبع به شرایط آن بستگی دارد. بهعنوانمثال ترویج پوشش غربی در جامعهای که فرهنگ مردم ریشه در دین و مذهب اسلامی دارد باعث به وجود آمدن نارضایتی و کاهش قدرت حکومت در آن جامعه میشود مانند قانون کشف حجاب که در زمان پهلوی در ایران رخ داد.
فیلمهای آمریکایی که ایالاتمتحده را در کشورهای چین و آمریکای لاتین جذاب نشان میدهند در کشورهایی مانند عربستان سعودی و پاکستان ممکن است نتیجه عکس داشته باشد. اما نظرسنجیها در حالت کلی نشان میدهد که فرهنگ همگانی و عامه باعث شده است ایالات متحده در نظر دیگران «هیجانانگیز، خوش آب و رنگ، ثروتمند، قدرتمند، و دارای آخرین درجه از مدرنیته و نوآوری» به نظر برسد. چنین تصویرهایی در عصری که مردم دوست دارند به عنوان شهروندان، از سبک آمریکایی زندگی تبعیت نمایند؛ مخاطب دارد هر چند از آفات آن از قبیل بدی وضعیت محیطزیست، آسیب دیدن عدالت اجتماعی،تضعیف نهاد خانواده، به وجود آمدن روابط نامشروع جنسی و بیماریهای ناشی از آن آگاهی دارند.[1]
تجارت یکی از راههای انتقال فرهنگ است. اما این انتقال بر اساس ارتباطات مرزی، ملاقاتها و تعاملات انجام میشود. اعتقادات و ارزشهای آمریکایی از طریق دانشجویانی که همهساله از دانشگاههای آنجا فارغالتحصیل میشوند و به کشورهای خود بازمیگردند، صادر میشود. این مسئله ممکن است که در ابتدا به عنوان منبع قدرت به حساب نیاید ولی با استمرار آن و در طول چندین سال میتواند نگرش مردم آن جامعه را نسبت به فرهنگ آمریکایی تغییر دهد که خود یک منبع قدرت برای آمریکا محسوب خواهد شد. همچنین این اطلاعات باعث دسترسی آسان آمریکا به نخبگان این کشورها میشود که عمدتاً نقش مهمی در قدرت دارند. فرزندان اغلب رهبران چینی تحصیل کرده آمریکا هستند و میتوانند تصویری از ایالات متحده به نمایش بگذارند که میتواند با آنچه در تبلیغات چینی تصویر میشود، مغایرت داشته باشد. همچنین در متقاعد ساختن پرویز مشرف رئیسجمهور پاکستان در پیروی و حمایت از معیارهای آمریکا در مورد افغانستان، شاید کار کردن پسر وی در بوستون در رسیدن به این هدف بیتأثیر نبوده است.[1]
2-2- فرهنگ به عنوان قدرت نرم
کارشناسان فرهنگی غربی اغلب بین فرهنگ عالی و فرهنگ عامه تمایز قائل میشوند. برخی با این نظریه موافق هستند که فرهنگ عالی آمریکا برای این کشور قدرت نرم تولید میکند. برای مثال میتوان به سخن کالین پاول وزیر امور خارجه ایالات متحده اشاره کرد که گفته بود”من فکر میکنم برای کشور ما هیچ دارایی ارزشمندتر از دوستی رهبران آینده جهان که در اینجا تحصیلکردهاند، نیست”. دانشجویان بینالمللی معمولاً با درک بهتری از ارزشها و نهادهای آمریکایی به خانه بازمیگردند. در واقع میلیونها نفری که در طول سالها در ایالات متحده تحصیل کردهاند گنجینهای از حسن نیت را برای آمریکا تشکیل میدهند]1 .[البته آمریکا تنها به این حسن نیت اکتفا نمیکند و کسانی که برای ادامه تحصیل به این کشور میروند را از بدو ورود زیر نظر داشته و رفتار آنها را کنترل میکند تا در صورت بروز هرگونه خطا از قبیل انحرافات اخلاقی و یا شیطنتهای سیاسی از آنها گافگیری کند و درصورتیکه این افراد پس از بازگشت به کشور خود به سمتی مهم دست یافتند از این اطلاعات بر علیه آنها سوءاستفاده کند و یا آنها را وادار به اجرای برخی از اهداف خود کند.
در واقع، تماسهای فرهنگی عالی، اغلب برای ایالات متحده در طول جنگ سرد قدرت نرم به وجود آورد. تعداد زیادی از نهادهای غیردولتی آمریکایی مانند تئاترها، موزهها، و شرکتهای اپرا در اتحاد جماهیر شوروی برنامه اجرا کردند. یکی از موسیقیدانهای شوروی بیان کرده که به آنها تعلیم داده بودند تا باور کنند غرب رو به انحطاط است؛ از طرفی هم، هر ساله ارکست سمفونیهای بزرگی از بوستون، فیلادلفیا، نیویورک و سانفرانسیسکو به اینجا میآمدند و برای ما این سؤال به وجود میآمد که چگونه غرب رو به انحطاط، میتواند چنین ارکستهای سمفونی عالی را به وجود بیاورد؟]1 [
مبادلات علمی و دانشگاهی نیز نقش مهمی را در افزایش قدرت نرم آمریکا ایفا میکنند. در سال 1950، تنها 40 تا 50 دانشجو و فارغالتحصیل از هر کشور در این مبادلات شرکت کردند اما تأثیرات یک سیاست قوی میتواند حتی بر این تعداد کم هم اثر داشته باشد. به دلیل اینکه مبادلات فرهنگی بر نخبگان جامعه تأثیر میگذارد لذا یک یا دو تماس مهم، ممکن است تأثیرات سیاسی زیادی داشته باشد. برای مثال الکساندر یاخلف تحت تأثیر بسیار زیاد استاد علوم سیاسی دوران تحصیلش در دانشگاه کلمبیا در سال 1958، یعنی دیوید ترومن (سی و سومین رئیس جمهور ایالات متحده 1884-1972) قرار داشت. وی سرانجام به عنوان یکی از اعضای کلیدی پولیت بورو (بالاترین مرجع قانونگذاری در حزب کمونیست شوروی سابق )، و یکی از روشنفکران کلیدی در زمان رهبری گورباچوف شد]1.[ جذابیت و قدرت نرمی که از تماسهای فرهنگی میان نخبگان به وجود میآمد، سهم مهمی را در اهداف سیاسی آمریکا ایفا میکرد. همانطور که بن واتنبرگ نویسنده، جامعهشناس و مفسر آمریکایی که در سالهای 1960 تا 1970 رابطه نزدیکی با رهبران حزب دموکرات داشته است نیز تأکید کرده فرهنگ آمریکایی شامل درخشندگی، سکس، خشونت، پوچگرایی و مادهگرایی است. البته این فرهنگ همچنین ارزشهای آمریکایی را ترسیم میکند که باز، پویا، مبتنی بر استقلال فردی، ضد سازمانی، کثرتگرایانه، اراده گرا، عوامپسند، و آزاد میباشد. این گونه مضامین که اغلب با اعتقادات، فرهنگ و فلسفه وجودی یک کشور ممکن است زاویه داشته باشد به واسطه ابزار قدرت نرم در نهایت باعث جذب مردم به فرهنگ آمریکایی میشوند. این مضامین از سیاست یا اقتصاد قدرتمندتر بوده و باعث پیشبرد سیاست یا اقتصاد نیز میشوند.[1]
جذب فرهنگ عامه آمریکایی توسط مخاطبان خارجی ممکن است در طول زمان بیگانگی این فرهنگ با فرهنگ آنان را از بین ببرد. چنین اتفاقی برای برخی برنامههای آمریکایی در اروپا افتاده است. بهعنوانمثال استقبال اروپاییها از برنامههای غرب وحشی آمریکا در قرن 19 و اخیراً هم برنامههای شبکه MTV آمریکا ( شبکه بینالمللی آمریکایی برای پخش موسیقی و برنامههای سرگرم کننده ) کاهش یافته است.[4]
بااینوجود؛ در زمینه اخبار تلویزیون، یک تغییر سیاسی واضحی رخ داده است. در طول جنگ خلیج فارس، شبکههای CNN و BBC زمینه مناسبی برای چارچوببندی موضوع داشتند. بهعنوانمثال تجاوز عراق به کویت در آگوست 1991 توسط این شبکهها با واژه «تعرض عراق» توصیف شد درصورتیکه عراقیها به عنوان «بازپسگیری استان از دست رفته کویت» به آن نگاه میکردند. با گذشت زمان و این بار در جنگ عراق در سال 2003 شبکه تلویزیونی الجزیره و دیگر شبکههای تلویزیونی در شکلدهی به موضوع، رقیبان فعالی به شمار میآمدند و عملاً قدرت نفوذ شبکههای آمریکایی به صورت مستقیم کاهش یافت که این خود میتواند رویکرد و سیاست جدیدی تلقی شود که آنان پیشگرفتهاند. با توجه به این مسائل با مقایسه سال 2003 با سال 1992 متوجه میشویم که تأثیر شبکههای تلویزیونی در قدرت نرم آمریکا در منطقه کاهشیافته است.[5]
هوشمندانه نیست که قدرت نرم را فقط در ایجاد تصویر مطلوب در اذهان، روابط عمومی و محبوبیت زودگذر خلاصه کرد. در واقع قدرت نرم نوعی قدرت است، یعنی وسیلهای برای حصول به نتایج مطلوب است. لذا باید توجه داشت که اگر اهمیت جاذبه کشور خود برای کشورهای دیگر را دست کم بگیریم، به ناچار باید هزینه این کار را پرداخت کرد.[1]
از همه مهمتر، وقتی مردم یک کشور آنقدر از آمریکا متنفرند که طرفداری از آمریکا به معنای مرگ سیاستهای ملی آن کشور است، رهبران سیاسی آن کشور نخواهند توانست برای کمک به آمریکا امتیازاتی را قائل شوند. بهعنوانمثال بعد از جنایاتی که آمریکا در عراق یا افغانستان به وجود آورد و یا کشتاری که هماکنون گروه داعش در عراق پیش گرفته است نه تنها قدرت نرم آنها را افزایش نمیدهد بلکه باعث به وجود آمدن یک انزجار عمومی از آنها خواهد شد. نتیجه این امر آن است که چه آنها بتوانند با این خشونت دولت خود را سر کار آورند چه شکست خورده و حکومت مردمی شکل بگیرد، در هر دو صورت به دلیل سابقه خشونت باری که از خود به جا گذاشتهاند مردم از آنها تنفر داشته و هیچگاه همجهت با سیاستهای آنها نخواهند شد. قبلاً اشاره شد که قدرت نرم از ارزشهای فرهنگی و سیاستهای ملی و سیاست خارجی شکل میگیرد؛ بسیاری از اثرات فرهنگ آمریکایی، خوب یا بد، خارج از کنترل حکومت است. اما حکومت میتواند هنوز یک اثرگذاری بزرگ در این زمینه داشته باشد. به همین منظور ملاحظه میشود که کارهای بیشتری برای بهبود دیپلماسی عمومی آمریکایی در همه ابعاد انجام میگیرد. لذا آنها توانایی پخش عمومی برنامهها و پخش برنامههای مخصوص در اینترنت را شدیداً افزایش میدهند. اما هر دوی اینها باید بر مبنای گوش دادن بهتر باشد زیرا همانطور که اشاره شد زمانی پخش این برنامهها باعث افزایش قدرت نرم خواهد شد که بتواند مخاطبین خود را جذب کند و درک این موضوع تنها از طریق مشاهده و تحلیل بازتاب پخش این برنامهها در جامعه خواهد بود. بنا بر نظر نیوت گینگریچ رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا در بین سالهای ۱۹۹۵ تا 1999 اثرگذاری و موفقیت استراتژی ارتباطاتی ایالات متحده به طور مستمر میتواند بر مبنای ”کشور با کشور” اندازهگیری شود. یک سازمان مستقل در زمینه امور همگانی باید تشکیل شود و به طور هفتگی چگونگی آگاهی مردم، حداقل 50 کشور بزرگ دنیا از پیامهای آمریکا را به اطلاع مردم برساند. وی معتقد است چنین روشی به انتخاب موضوعات مرتبط و تنظیم عکسالعملهای کوتاهمدت کمک میکند و به شدت باید سرمایهگذاری بر قدرت نرم را افزایش داد.[1]
3- منابع قدرت نرم آمریکا
ایالات متحده منابع بالقوه بسیاری دارد که میتواند قدرت نرم فراهم کند، مخصوصاً هنگامیکه سهم توانایی اقتصادی این کشور را – نه فقط به خاطر توانگری و ثروتی که ایجاد میکند بلکه به دلیل شهرت و جذابیتی که همراه خود میآورد – مورد لحاظ قرار دهیم. آمریکا نه تنها دارنده بزرگترین اقتصاد جهان است بلکه نزدیک نیمی از 500 شرکت برتر جهان نیز آمریکایی میباشند و این تعداد پنج برابر بیشتر از رتبه بعدی یعنی ژاپن است. از 100 مارک برتر جهانی 62 برند آمریکایی هستند. در مورد مکاتب اقتصادی نیز، از ده مکتب برتر جهانی، هشت مورد آن آمریکایی میباشند.[1]
شاخصهای اجتماعی نیز موارد مشابهی را نشان میدهند. به موارد زیر توجه کنید:
- در زمینه جذب مهاجرین خارجی، ایالات متحده در مقایسه با کشور آلمان – که در رتبه دوم قرار دارد – نزدیک به شش برابر بیشتر، ورودی مهاجر دارد.
- ایالات متحده صادر کننده شماره یک فیلمهای سینمایی و برنامههای تلویزیونی در جهان میباشد و این در حالی است که کمپانی بالیوود هند هر ساله تعداد فیلم سینمایی بیشتری تولید میکند.
- از یکمیلیون و ششصد هزار دانشجویی که در دانشگاههای خارج از کشورشان تحصیل کردهاند 28% در ایالات متحده هستند که این میزان در انگلستان 14% است.
- در سال 2002 بیش از 86 هزار محقق خارجی در مؤسسات آموزشی آمریکا اقامت داشتهاند.
- ایالات متحده بیش از هر کشور دیگری کتاب چاپ میکند.
- فروش موسیقی دو برابر بیش از رتبه بعدی یعنی کشور ژاپن دارد.
- بیش از 13 برابر کشور ژاپن، در اینترنت، وب سایت دارد.
- رتبه اول را در جایزه نوبل فیزیک، شیمی و اقتصاد داراست و در جایزه نوبل ادبیات با فاصله بسیار کمی نسبت به رتبه اول یعنی فرانسه قرار دارد. (البته باید توجه داشت که نهادهای تعیین کننده این جوایز در خود آمریکا قرار دارند و این خود میتواند در تعیین جوایز نقش داشته باشد و خود نوعی منبع تولید قدرت نرم به حساب میآید)
- 4 برابر بیشتر نسبت به رتبه دوم یعنی ژاپن مقالات علمی و روزنامهای چاپ میکند.[1]
- وجود شرکتهای بزرگ خدمات دهنده مرتبط با وب مانند موتورهای جستوجوی گوگل و یاهو، مرورگرهای اینترنتی مانند کروم و فایرفاکس.
- شرکتهای بزرگی مانند ماکروسافت و اپل در زمینه ساخت سیستمعامل.
- شبکههای اجتماعی مختلف مانند فیسبوک، توییتر، گوگل پلاس، گوگل تاک، هنگاوتس، اینستاگرام و …
- استانداردهای پروتکلهای ارتباطی مانند TCP\IP
- سازمانهای استانداردسازی جهانی مانند IEEE، ISI، IETF، سازمان انرژی اتمی، سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول و …
- دلار به عنوان ارز مبنا برای تبادلات
- زبان انگلیسی به عنوان زبان بینالمللی
البته برخی از ویژگیهای ایالات متحده این کشور را مرکز جهانیسازی قرار داده است. آمریکا همواره سرزمین مهاجرت بوده است. فرهنگ و جامعه چند قومی این کشور بازتابی از بخشهای مختلف دنیا میباشد. مهاجرت باعث شده تا همه دنیا امکان عرضه این سنتها را در ایالات متحده داشته باشند و به همین دلیل است که وقتی به تأسیس کنندگان بسیاری از شرکتهای بزرگ آمریکایی نگاه انداخته میشود متوجه این موضوع میشویم که آنها ملیت آمریکایی ندارند این مسئله در نهایت، ایالات متحده را تبدیل به آزمایشگاهی برای آزمایشهای فرهنگی کرده است تا آنجا که سنتهای مختلف با یکدیگر ترکیب شده و صادر میشوند. ضمناً، به خاطر حجم گسترده اقتصاد آمریکا، این کشور بزرگترین بازاری است که در آن میتوان به این نکته پی برد که کدام فیلم، سرود یا بازی مخاطبین مختلف و بیشتری را جذب خواهد کرد. انواع تولیدات و ایدههای مختلف آزادانه در ایالات متحده پیاده شده و به سهولت به بیرون از کشور جریان مییابند. بیدلیل نیست که بسیاری از آسیاییها پیتزا را غذایی آمریکایی میدانند!.[1]
بسیاری از مکانیزمهایی که جهانیشدن را پیش میبرند خصوصیات برجسته فرهنگی و اقتصادی ایالات متحده هستند. بخش بزرگی از انقلاب اطلاعات نشأتگرفته از اقتصاد آمریکاست و قسمت بزرگی از محتویات شبکههای اطلاعات جهانی هم اکنون در این کشور تولید میشود. گاهی اوقات دوری جستن از استانداردهای آمریکایی، نظیر ویندوز مایکروسافت یا اینترنت – با وجود اینکه شبکه گسترده جهانی World Wide Web در اروپا اختراع شد – سخت است. از سوی دیگر برخی رویهها و معیارهای متعارف آمریکا همانند استفاده از سیستم اندازهگیری پوند و فوت – بیش از سیستم اندازهگیری گرم و متر – گرفته تا مجازاتهای مربوط به مرگ، آزادی خریدوفروش اسلحه در جامعه،آزادیهای نامشروع جنسی مانند همجنسبازی، نادیده گرفتن حقوق زن و استفاده ابزاری از او، با حیرتزدگی و یا حتی خصومت آشکار دیگران مواجهاند.[7]
4- نتیجهگیری
با توجه به مسائل مطرح شده میتوان دریافت که در جهان امروز دیگر قدرت تنها به داشتن یک ارتش نیرومند نمیباشد بلکه در کنار آن قدرت نرم نیز مورد نیاز است. چهبسا کشوری دارای یک ارتش نیرومند نظامی باشد ولی در عرصه قدرت نرم حرفی برای گفتن نداشته باشد. در این شرایط این کشور بسیار ضربهپذیر خواهد بود چه از لحاظ فرهنگی، چه از لحاظ اقتصادی و از بسیاری جنبههای دیگر که خسارات ناشی از آن میتواند چندین برابر یک جنگ سخت باشد.
از سوی دیگر خسارتهای به وجود آمده در جنگ نرم بر خلاف جنگ سرد میتواند سالها بعد خود را نمایان کند به این معنا که ممکن است شما سالها در جنگ نرم با کشوری خاص بوده بدون آنکه خود از آن خبر داشته باشید و سالها بعد زمانی متوجه خسارات ناشی از آن میشوید که دیگر کاری نمیتوان کرد.
فضای سایبر به عنوان یکی از ابزار جنگ نرم پتانسیل بسیاری برای تسلط بر ذهن و افکار انسانها دارد و میتوان از آن هم در جهت رشد و تعالی بشر و هم در جهت انحطاط او استفاده کرد. با توجه به اینکه این فضا هماکنون در دست دشمن است و با افکار شیطانی او مدیریت و قانونگذاری میشود بازی در این زمین در نهایت به نفع او تمام خواهد شد پس برای اینکه بتوان در این نبرد پیروز شد باید یا زمینبازی جدیدی تعریف کرد به این معنا که زیرساخت ارتباطاتی و اطلاعاتی کشور به معنا واقعی از سختافزار تا نرمافزار مربوطه بومیسازی شود همانند کاری که در روسیه انجام گرفته یا اینکه قوانین حاکم بر آن تغییر پیدا کند به این معنا که پروتکلهای ارتباطی در فضای سایبر و قوانین حاکم بر اینترنت بومیسازی شود.
امروزه سرمایهگذاریهای کلانی در کشورهای قدرتمند روی این زمینه انجام شده است لذا باید در کشور عزیزمان ایران نیز جدیتر به این موضوع پرداخته شود تا به حول قوه الهی در این عرصه نیز مانند دیگر عرصهها قدرتمند شویم.
منابع:
- اس.نای، جوزف، قدرت نرم ابزارهای موفقیت در سیاست بین الملل، ترجمه: سید محسن روحانی-مهدی ذوالفغاری، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)،1387
- thefreedictionary.com
- اس.نای، جوزف، مقاله cyber power (دانشکده کندی دانشگاه هاروارد، می 2010)
- http://siasi.porsemani.ir/node/2014
- کوش، دنی، مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی، ترجمه: فریدون وحیدا، تهران: انتشارات سروش،1381
- http://lpfl.mshdiau.ac.ir/index.php/-mainmenu-91/1390-03-10-08-15-01.html
- بهار علی، اکبر -دانشجوی دکتری دانشگاه امام حسین(ع)- محمدی، علی -دانشکده و پژوهشکده مهندسی فاوا، بررسی و شناسایی سازمان امنیت ملی آمریکا، نخستین همایش ملی دفاع سایبری، 1390
- گرن گرینوالد، No place to hide، Metropolitan Books، 2014
- http://www.washingtonpost.com
- http://www.theguardian.com/us
- http://www.cyptome.com
- https://www.rt.com/news
- http://www.nsainfo.ir
- اسناد فاش شده توسط ادوارد اسنودن(edwardsnowden.com)
- متن کامل پیمان UKUSA
- Dana Priest، William M.Arkin، Top Secret America، Little, Brown and Company ، 2011
- مقاله Top Secret America چاپ شده در 19 جولای 2010
[download id=125]
بسيار خوب
با تشكر