باز هم محرم آمد و دلها شیفته و چشمها خیره ی کربلا شدند . حس عجیبی دارد فرا رسیدن ماه محرم . انگار همه جمع می شوند کربلا و دوباره بیعت می کنند . انگار شیعیان سوا می شوند و به رسم ادب برای سید وسالار شهیدان مشکی می پوشند و برای مظلومیتش ناله سر می دهند و اشک می ریزند . انگار محرم آیین هر ساله ایست برای شروع یک تغییر . درست مثل سال نو شمسی که طبیعت نو می شود و انسانها خودشان را همراه با طبیعت نو شده می دانند. اصلا محرم مانند عالم ذر است که دوباره بر میگردیم به خدا و با واسطه ی مولا حسین بیعت دوباره می کنیم بیعتی به تقلید از روز عاشورا . ایمان ، ازادگی ، شجاعت ، نماز ، امر به معروف و نهی از منکر، نفی ظالم و ستمکار ، دفاع از دین ، عزت مندی ، جوانمردی … همه و همه درس هایی از دل قران هستند که در روز عاشورا به تمام خلایق خدا داده شد . عاشورا عجیب مدرسه ایست . فرهنگ عاشورایی اینجا عظمتش معلوم می شود که در مدت کوتاهی چنان ورقی از تاریخ را عوض میکند که تا قیامت همه حیران حسین(ع) و قیامش هستند. عاشورا نقطه عطفی بزرگی در تاریخ شیعه است . شیعیان به پیغام امام زمانشان پاسخ نمی دهند و با سپاهی هفتاد و دو نفره در برابر سی هزار جنگجو قرار میگیرد و آنانی که به میدان راه پیدا می کنند شهید می شوند و اهل خیمه اسیر می شوند . چه عزتی در شهادت این هفتاد و دو نفر خدا قرار داده است که با وجود شکست در مقابل لشکر دشمن ، آنچنان خونشان بر شمشیر یزیدیان غالب می شود که تا تاریخ ادامه دارد همه ثناگوی حسین و اصحابش می شوند و لعنت کننده ی یزیدیان. عاشورا مدرسه ی انسان سازیست . نقل است پادشاهی در حین شکار راه گم کرد و در بیابان گرفتار شد . پس از جستجوی فراوان به کلبه ی فقیری رسید و شب را در انجا مهمان شد . صاحب کلبه بزی داشت که از شیر ان می نوشیدند و روزگار را سپری می کردند . او اگر چه پادشاه را نمی شناخت ولی برای مهمان نوازی از او بزش را سر برید و برای پادشاه غذایی تهیه کرد . فردای ان روز پادشاه خود را به قصر رساند و ماجرا را برای درباریان تعریف کرد . واز انان خواست تا روشی برای جبران محبت چوپان پیدا کنند . یکی گفت باید صد بز به او بدهید . دیگری گفت باید صد بز و مقداری سکه به او بدهید. و هر یک به این ترتیب چیزی گفتند . پادشاه گفت نه این پاداش ان چوپان نیست . اگر بخواهم محبت او را جبران کنم باید تمام تاج و تخت پادشاهی را به او ببخشم . درباریان تعجب کردند و علت این کار را پرسیدند . پادشاه گفت چوپان برای من از تمام زندگیش مایه گذاشت و تمام دارایی اش را به پای من ریخت پس من هم باید مثل او عمل کنم و همه ی دار و ندارم را به او بدهم تا بتوانم محبت او را جبران کنم.
آری این چنین است قصه ی معامله ی امام حسین و خداوند. حسین (ع) ان چنان برای خدا بندگی کرد و وفای به عهد را به جا اورد ، که خدا نه تنها او را وارد بهشت کرد که برای دوستداران او نیز رحمتی فراوان قرار داد. اصلا جنس غم امام حسین (ع) فرق دارد . حساب و کتاب عزاداران امام حسین نیز فرق دارد. خدا چنان کرم دارد به عزاداران حسین که بی اندازه رحمتشان می دهد. مکتب امام حسین (ع) مورد توجه خداست که انسان ساز شده . اما چگونه باید از امام حسین (ع) درس بگیریم؟
آزادگی : ما که امام حسین (ع) را ندیده ایم و حضورش را درک نکرده ایم ، حسینی بودن در قرن بیست و یکم را چگونه باید انجام دهیم . در عصری که سوداگران ظالم ، زیاده خواهی خودشان را می خواهند از سفره ی ناتوانان تامین کنند و به واسطه ی قدرت نظامی می خواهند حرف خود را در قالب زیبا و متن دروغی به نام “حقوق بشر” بر مردم دنیا تحمیل کنند . خود را قدرت مطلق می دانند و هر کسی که این را نپذیرد . از نظرشان تروریسم و خطر جهانی است . شعار آزادی سر می دهند و به اسارت کسانی که زیر نشانه ی سلاح هایشان قرار دارند توجهی ندارند . حقوق بشر تدوین می کنند و خدا را به کل نادیده میگیرند . حق خدا را هم می خورند و آزادی را از ان انسان می دانند و خدایی که انسان را محدود خلق کرد را در تعیین آزادی انسان موثر نمی دانند . خود منبع فساد و ترور و جنایت و تجاوزند ، با این وجود اداره کردن دنیا را نیز لایق خود می دانند . امام حسین آزادی و آزاده بودن را تنها مختص مسلمانان نمی داند . و می فرماید اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید . این یکی از بزرگترین درس های عاشوراست که خود منشا انقلاب های بسیاری در طول تاریخ شده است .در دنیایی که همّ و غمّ بسیاری از مردم سیر شدن شکمشان است و گردنشان در یوغ مستکبران گرفتار ، مکتب امام حسین (ع) چراغ هدایت است. شاگرد مکتب حسین (ع) بودن یعنی اینکه نباید ظلم را پذیرفت حتی اگر توانایی مقابله نداشته باشی ، بازهم باید نفی ظلم کنی و در جدال ظالم و مظلوم ، باید از مظلوم حمایت کنی در غیر این صورت شریک عذاب ظالم خواهی بود . اری این کار شجاعت می خواهد و ادم شجاع در این زمانه کم است . “اشجع الناس من غلب هواه” این درس ما از عاشوراست.
امر به معروف و نهی از منکر : جنبه ی دیگر قیام امام حسین (ع) زنده نگه داشتن امر به معروف و نهی از منکر است . خداوند امر به معروف و نهی از منکر کننده را جانشین خود و رسولش و امامان بعد از او می داند . امام حسین در روز عاشورا تا آخرین لحظات تلاش می کرد تا دشمنانش را به راه راست هدایت کند . اما شکمهاشان از مال حرام پر شده بود و حرف حق در آنها اثر نداشت . مگر یک انسان چقدر می تواند بزرگ باشد که حتی نگران اخرت دشمن خود نیز باشد . در زندگی کنونی ما امر به معروف و نهی از منکر آنقدر کمرنگ شده که حواسمان نیست این یک امر واجب است و راحت از کنارش عبور می کنیم . عده ای نیز در مقابل امر به معروف می گویند : دموکراسی چه می شود ؟ باید گفت این چه دموکراسی و آزادی است که ازادی دینداران را محدود می کند . مگر نه اینکه تقابل یک بد حجاب و یک فرد متدیتن باعث آزار فرد متدین می شود و او را محدود می کند . این چه آزادیست؟ البته نمی توان گله ای هم داشت . ما می گوییم “معروف ” یعنی چیزی که عرف و مقبول جامعه است و حال جامعه ی کنونی ما بد جور خراب است . عرف ما هم تغییر کرده این مصیبت بزرگ امروز جامعه است.
دفاع از دین : امام حسین جمله ی معروفی دارند . اگر دین جدم جز با کشته شدن من زنده نمی ماند ، پس ای شمشیر ها مرا دریابید . امام حسین می دانست اگر با یزید بیعت کند . انچنان دین را تحریف می کند که دیگر چیزی به نام اسلام باقی نمی ماند . خود و خانواده اش را فدای دین جدش می کند تا دین زحمات رسول خدا هدر نرود و اسلام به نسل های بعدی برسد. اینجاست که می فهمیم “ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه “. امروز ما باید تلاش کنیم تا دین رسول الله را در جهان گسترش دهیم و در مقابل اسلام هراسی دشمنان سینه سپر کنیم و هیچگاه اجازه ندهیم به اسلام و مسلمانان اهانت شود . زورگویان و مستکبران جهان خوب میدانند تا زمانی که شیعه به اعتقاداتش پایبند باشد و زیر پرچم ابا عبدالله (ع) باشد توان مقابله با او را ندارند . پس امروز به جای لشکر کشی به سرزمینها ، دلهای پاک را هدف قرار داده اند . پس باید آگاه باشیم و آگاه کنیم.