تمدن غرب با تمامیت خود به صحنه مبارزه وارد شده است، کارزار اقتصادی امروز دیگر بر سر منافع نیست بلکه بر سر وجود است، انکار مکتب اقتصادی غرب یعنی نقطه تمامیت تمدن غرب. در این نزاع تمدنی، متناسب با شرایط و تحولات اجتماعی، در هر برهه زمانی، یک کدام از عرصههای حیات اجتماعی بشر اهم جلوه داده میشود و نزاع در آنجا به نهایت خود میرسد، روزگاری در نظام سازی بود و اکنون در اقتصاد.
غالب شدن در کارزار اقتصادی امروز زمینهساز تمدن آتی خواهد بود. انقلاب اسلامی ایران داعیهدار تمدن نوین اسلامی، شرایط جهانی را به گونهای رقم زد که تمدن غرب امروز بر سر وجود هدف خود مبارزه میکند، بر سر وجود اومانیسم مبارزه میکند. تمدن غرب دریافته که ماهیت کارزار امروز متفاوت است با جنگ سرد دیروز، در گذشته بر سر مسیر درگیری بود و امروز بر سر هدف. امروز دیگر برای وجود یا عدم وجود اومانیسم و امپریالیسم مبارزه میکند نه بر سر مسیر رسیدن به این اهداف. و درک همین موضوع باعث شده تا نتانیاهو – وزیر رژیم صهیونیستی در مصاحبه با خبرنگار فرانسوی در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۳۱ بگوید «دیگر به چه زبانی بگویم داریم سقوط میکنیم.» آیا تابهحال به این مسئله اندیشیدهاید، که چرا تمدن غرب اصرار دارد تا انقلاب اسلامی (کشور ایران) را وارد ساختارهای جهانی کند؟. چرا آنقدر اصرار دارد تا در تحولات جهانی ایران را با خود همراه کند؟ یا به گونهای دیگر، چرا آنقدر تمایل دارد که در تحولات جهانی، خود را همراه ایران کند؟. در نگاه اول، پاسخ تمام این سؤالات در مسئله براندازی، استحاله و نفوذ گنجانده میشود، اما در ادامه به گونهای دیگر به این سؤالات یا سؤالاتی از این دست پاسخ داده خواهد شد.
مبانی شکلگیری انقلاب اسلامی ایران، چیزی را در اذهان تداعی میکرد که تمدن غرب حتی به خود اجازه تفکر درباره آن را نمیداد. چرا که اساس شکلگیری تمدن غرب فرار و گریز از این مسئله بود. به عبارتی انقلاب اسلامی، نقطه ضعف تمدن غرب است. هر مسئلهای که انقلاب اسلامی بر روی آن دست میگذارد و مطرح میکند در راستای افول تمدن غرب معنا مییابد و این یعنی نزاع تمدنی. هرقدر انقلاب اسلامی پیشروی و گستردگی داشته باشد در مقابل، تمدن غرب متزلزل و منزوی خواهد شد. آمریکا به حکم تجربه، این نزاع را در راستای جنگ سرد تعریف و سعی کرد که استراتژی کهنه را بازآفرینی کند و به شیوه سابق به صحنه مبارزه قدم بگذارد. هر انسانی با کمی تأمل در میباید که برای التیام و بهبود نقطه ضعف درونی، باید در بستر درون و نهان خود، با خویشتن مبارزه کند در صورت غیر، جز رسوایی و نابودی نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت. اینگونه است که گری سیک – عضو اسبق شورای امنیت ملی آمریکا – در تاریخ ۱۳۸۸/۹/۲۲ در گفتوگو با رادیوی زمانه میگوید «رک و صریح بگویم، آمریکا قادر به سرنگونی جمهوری اسلامی نیست.» یا روزنامه آمریکایی نشنال در ایام فتنه ۸۸ در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۱۳ تیتر میزند که «احمق تشریف داشتیم» و در ادامه میگوید «فکر براندازی و تغییر نظام سیاسی ایران حماقت محض است.». پس اگر تمدن غرب به دنبال براندازی نیست، چه هدفی را دنبال میکند؟. در جواب باید گفت که در وهله اول بر سر وجود خود مبارزه میکند و در ادامه برای نفوذ و استحاله. در عرصه کنونی تمدن غرب دیگر به تمامیت خود رسیده است یعنی در کارزار حاضر که نزاع در عرصه اقتصاد شکل گرفته و روزبهروز پیچیدهتر میگردد، لرزش ستونهای تمدن غرب بیشتر از پیش احساس میشود و هر لحظه احتمال ریزش آن افزایش مییابد. به عبارتی جبهه امروز، صحنه درگیری دو تمدن به معنای تمام کلمه است. تمدن غرب برای وجود خود دستآویز انقلاب اسلامی شده است، سعی دارد با همراهی کردن انقلاب اسلامی، به نظام پوشالی خود اعتبار ببخشد، و بسیار واضح است که این اندیشه تمدن غرب، بس بیهوده و حماقت محض است. کارزار امروز، صحنه هدف تمدن غرب است، پیروزی انقلاب اسلامی در صحنه اقتصاد برابر با افول تمدن غرب و انکار ساختارهای اقتصادی لیبرالی جهان، در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی خواهد بود.
در ابتدای شکلگیری انقلاب اسلامی و چندی بعدازآن، افراد بسیاری سعی کردند تا با راهاندازی احزاب سیاسی و فکری (توده، آزادی، مجاهدین خلق و …)، نظام اندیشه خود را بر چارچوب اندیشه انقلاب اسلامی غالب کرده، تا بتوانند سیاستگذاریها را و آرمانها و اهداف انقلاب را در عرصه سیاست، هم جهت با منافع حزب خود کنند، چرا که انقلاب را سیاسی معنا کرده بودند و اصل را بر قدرت و سیاست ماکیاولی قرار داده بودند. شرایط زمانی حاضر، از نظر استراتژی و مباحث راهبردی، شباهتی با ایام بعد از انقلاب در عرصه نظام سازی دارد (عرصه سیاست). در این زمان نیز افرادی بسیاری وجود دارند، که سعی میکنند، اندیشه و نظام فکری خود را در بحث اقتصاد و توسعه و پیشرفت بر چارچوب اندیشه انقلاب اسلامی غالب کرده و تئوری و نظریه خود را اصل قرار بدهند و بارها نیز بیان کردهاند که راه توسعه و پیشرفت فقط از کانال و بستری که مدنظر ما است، میگذرد. این افراد نیز انقلاب را به درستی درک نکردهاند و سطح این بیداری اسلامی عظیم را به سطح مباحث اقتصادی تقلیل داده و حاضرند هر بهایی را برای توسعه و رشد اقتصادی ، بپردازند. همانطور که مسبوق به سابقه، حرکت در مسیر نظریه نظام سازی انقلاب اسلامی، توانست دست فرنگیان را از این کشور کوتاه و سبب افول تمدن غرب شود در روزگار کنونی نیز حرکت در مسیر نظریه اقتصادی انقلاب اسلامی – اقتصاد مقاومتی- سبب خواهد شد، انقلاب اسلامی در مسیر صعود قدم بردارد و تمدن غرب در مسیر نزول.