1- قانون 2- ثروت 3- آزادی 4- فرهنگ سازی 5-مشخص کرن طبقات اجتماعی 6- آموزش و پرورش مخصوصا دانشگاه ها 7- قدرت نظامی 8- توانایی علمی 9- مهاجرت پذیری 10- اینترنت
مواردی که ذکرشده را میتوان ستون های قدرت تمدن آمریکا نامید و درواقع هر ضربه و نقصانی در هر یک از موارد فوق می تواند عمر آن را کاهش دهد، در این مقاله بنا داریم هر یک را اجمالا بررسی کرده و راه ضربه زدن به هر یک را معرفی کنیم.
1)قانون : مهمترین مسئله در آمریکا برای آنها داشتن قانون است بهنوعی میتوان گفت قانون کتاب مقدس آنها است و اگر ما قوانین خودشان را در جامعه بشکنیم و حقیر کنیم آغاز فروپاشی اجتماعی را رقم زدیم.
باید گروههای قانونشناسی ایالتی راهاندازی کنیم یک نمونه ساده که در قانون تگزاس آمده در صورت برگزاری همهپرسی در این ایالت و رای به استقلال میتواند از آمریکا جدا شود و خوشبختانه خطاهای انسانی بسیاری در آن وجود دارد نکته دوم که درباره قانون باید گفت آن است که قوانین آمریکا و انگلستان قوانین است بر پایه رویه دادگاهی است یعنی اگر حکمی در دادگاه دادهشده باشد که برای 100 سال پیش باشد میتوان به آن استناد کرد و قانون مدونی وجود ندارد و قوانین را زمانی تصویب یا تغییر میدهند که در دادگاهها مشخص شده باشد.
2)ثروت: همانطور که میدانید جامعه آمریکا بر پایه پول بناشده و اگر بتوانیم ثروت را از آنها بگیریم بهصورت جدی نظم عمومی دچار مشکل میشود که ابزارهای مختلفی وجود دارد از اختلال در بورس تا کنار گذاشتن پول و رواج دادن معامله پایاپای . ایجاد شوکهای اقتصادی ضربتی، یعنی بهصورت مرحلهای در هر ایالت به نسبت جمعیت مهاجر و اقلیت و کمسواد و گروه هایی که زمینه جدایی طلبی دارند می تواند بسیار مفید باشد. مثلاً بودجههای ایالتی را که برای آمریکا بهعنوان منبع مالی محسوب می شود برای مردم آن منطقه بزرگ کنیم تا به مرحله جدایی برسانیم.
3)آزادی : باید در جامعه آمریکا آزادیهایی که دولت از مردم گرفته است را نزد مردم بزرگ کنیم و تا وقتی که به مرحله اعتراضات اجتماعی تبدیل شود ادامه دهیم که میتوان از رسانههای سایر کشورها ازجمله پرس تی وی، راشا تودی، سی سی تودی، الجزیره و غیره استفاده کرد ولی نیاز به یک هماهنگی با آنها دارد. فراهمسازی NGOها در چهارچوب آزادی بیان و نقض آن توسط دولت مانند حزب سبز که اجازه فعالیت در آمریکا در بخش قانونگذاری ندارند.
4)فرهنگسازی : باید از اقوام مختلفی که در آمریکا وجود دارد مثل : اسپانیایی، چینی ، هندی، عربی، و غیره … استفاده کرد و تضادهای آنها را پیدا کرد و ساختن رهبرانی در بین آنها و بزرگ کردن این تضادها و دامن زدن به آنها زمینه درگیری اقوام را فراهم کرد.
5)مشخص کردن طبقات اجتماعی : طبقاتی که در آمریکا وجود دارد که بهعنوانمثال 1 –تحصیلکرده و بی سودا 2- پولدار و فقیر 3- سفیدپوست و رنگینپوست 4-بومی و مهاجر 5- کلاهبرداران و دزدان خیابانی 6 – بیدین و متدین و پیدا کردن تفاوت اختلافات آنها.
6)آموزشوپرورش مخصوصاً دانشگاهها : دانشگاه بهعنوان مغز فکری جامعه را باید با عقاید غلط دولتمردانشان آشنا کرد از طریق ویدئوکنفرانس که با دانشگاهها برگزار میکنیم فعال کردن مراکز پرسش و پاسخ در دانشگاههای آنها ایجاد مراکز آموزشی خاص برای دانشآموزان در ایالتهای مختلف و دادن عقاید خود به آنها.
7)قدرت نظامی : اصولاً آمریکا با هیچ قدرت واقعی جنگ نکرده در جنگ جهانی دوم تقریباً زمانی وارد میدان شد که نازیها دچار ضعف شدید شد و ژاپن دچار یک نو دودستگی و فشار روسیه از به شمال آن کشور شد ونیز درواقع در حال حل کردن موضوع چین بود و می توان گفت آنها تحمل شکست را ندارند و در جنگی که پیروزی حتمی باشد وارد میشوند آمریکا بیشتر با تجهیز کردن خود و استفاده از نوع سلاحهایی که در جامع بهعنوان نسلکشی مطرح است استفاده میکند بهتر برای ضربه زدن به ساختار نظامی آنها از بین بردن امنیت نظامیان بهنوعی فکری و فرار از خدمت ونیز در زمان مرخصی در سایر کشورها و تحقیر آنها به پردازیم چون اگر اسطوره نبودن سربازان را در سایر کشورها کوچک کنیم قدمی بزرگ برای ترس سربازان در میدان جنگ به وجود میآید که بهاختصار میتوان جنایتکار جنگی ، دزد ، فروشنده مواد و … غیره نشان داد.
8)توانایی علمی : شاید یکی از مهمترین قدرتهای آنها باشد حتی مهمتر از قدرت نظامی، علم باعث القای برتر بودن می شود، چه در چشم غریبه و چه در چشم خود را ایجاد می کند ولی زمانی که این القا توسط کشور دیگری شکسته شود باعث به وجود آمدن سایر اختلافات دیگر میشود بهتر است حذف بسیاری از مشاهیر بزرگ کشورهای اسلامی را در این حوزه بدانیم وجود باسوادترین قشر ایرانیهای مهاجر و ایجاد تفکر و تزریق برتری شرقیها نسبت به غرب و علت حذف بسیاری از اختراعات ایران و تبدیل نشدن به تولیدی را در این زمینه دنبال کنیم.
9) مهاجرتپذیری کشور آمریکا : آمریکا اصولاً بر پایه مهاجرت بناشده از زمان کشتار سرخپوستان تا بردهداری سیاهپوستان و افرادی که بهعنوان مهاجر شناخته میشوند برای زندگی بهتر و رشد بیشتر به چنین اقدامی دستزدهاند البته این نکته قابلذکر میباشد که اصولاً تفاوت نژادی یک مسئله مهم میباشد در این کشور سفید که بیشتر در قشر سفیدپوست و سیاهپوست شایع است و وجود سلاح در بین این دو قشر از آمریکا میتواند یک آتشفشان خفته باشد که لازم به یک جرقه میباشد. توجه داشته باشید آمریکا تا جایی که میتواند مشکل را از خارج از مرزهای خود عنوان میکند در کشتارهای وسیع ( منظور بیش از 5 نفر است ) و اگر حالا توسط شخصی که سالها آمریکای زاده بوده علیه نژاد مخالف رخ دهد ، چه اتفاقی رخ میدهد.
10) اینترنت : مهمترین قدرت در جنگافزارهای نرم به شمار میآید جایی که بیشترین القاها را کنترل و کند میتواند بانفوذ بر بسیاری از کشورها نفوذ کند، نفوذی که هر زمان میتواند برای کشورهای رقیب مشکلساز شود ولی اگر به توانیم یک اجماع در سطح جهانی برای حذف آمریکا از این چرخه درست کنیم بهنوعی میتوان گفت بمب هسته آمریکا را گرفتهایم.
ما زمانی میتوانیم در مقابل آمریکا به مقاومت کنیم که از سلاحهای آنها علیه خودشان استفاده کنیم که در جنگ نرم مهمترین سلاحها نظریهها میباشد ان شاء الله که به توانیم بهترین استفاده را از آن به کنیم.
درواقع گفتههای بالا مقدمه میباشد که با کمک دوستان ان شاء الله کامل تر می شود.
نوشته آقای عماد علی محمدی
تایپش افتضاحه. کلی غلط داره. تعجب می کنم از برخی راهکارها ! اصلا انسانیه که چند تا گروه رو به جان هم بندازیم و ادم کشی صورت بگیره تا مثلا امریکا سقوط کنه؟