تاریخ غرب شاهد این بوده که تفکر دینی در برههای از زمان به عنوان گزارهای معرفتشناختی و اسلوبی برای سبک زندگی، حاکم بر ذهن و روح اهلش بوده. تقابل ایمان پولادین کاتولیکها با باور عمیق پروتستانها، فاجعهای آفرید که دامنه آن در زمان سفر کرد و تعمیم یافت و تبدیل به مدل فروپاشی از درون شد. امروز جنگهای سی ساله مذهبی یک روایت تاریخی نیست که در دانشکدههای تاریخ تدریس شود بلکه استراتژیای است که در اندیشکدهها و مراکز مطالعات استراتژیک جهان، برای نابودی اسلام و به آتش کشیدن غرب آسیا و شمال آفریقا بومیسازی شده است. نوشتار زیر در پی آن است که با رصد این دکترین در مراکز مربوطه اهمیت آن را احراز نماید.
در حال حاضر استراتژی غرب برای مقابله با بیداری اسلامی و بسط و گسترش آن به اروپا و آمریکا، استراتژی جنگ سی ساله مذهبی است که تا کنون از زبان استراتژیستهای بزرگ غربی همچون هنری کیسینجر و ریچارد هاس، زبیگنیو برژینسکی، ژوزف نای و … به صوت عمومی اعلام شده است و عمده ادبیات استراتژیک اصلی تولید شده برای آن هم توسط هنری کیسینجر در آخرین کتابش با عنوان نظم جهانی صورت گرفته است، بااینحال مراکز مطالعات استراتژیک مختلف غربی هم از قافله عقب نماندهاند و پشت سر استراتژیستهای کهنهکار غربی مشغول بسط این اندیشه هستند. در ادامه بخشی از مقالات مرتبط منتشر شده دراینباره توسط مراکز مطالعات استراتژیک غربی مورد بررسی قرار میگیرد.
جانتی کوئن، دارای مدرک دکترای PhD و برندهی جایزهی مونتادوی جامعهی ارتشی در سال ۲۰۱۰ است، وی در مقالهی «آیا درگیریهای مربوط به سوریه، آغاز جنگهای سی سالهی جهان اسلام است؟» در سایت Foreign Policy میگوید[۱]:
«بهار عربی در حال تبدیل شدن به پاییزی است که منعکسکنندهی درگیریهایی است که اروپا در قرون شانزدهم و هفدهم تجربه کرده است. این منطقه (خاورمیانه) از جهاتی به قرن ۱۶ هلند شباهت دارد از این نظر که شورشی علیه کلیسای هابسبورگ –کاتولیک- یا بهطورکلی دین محسوب میشود. در چنین مواقعی است که کشورهای صلحطلب وارد عمل میشوند و اجازه نمیدهند که چنین درگیریهایی به جنگهای سی سالهی اروپا نزدیک شود. جنگهایی که با بهار پراگ (پایتخت چک) آغاز شد.»
الکساندر گورلاخ، مؤسس، ناشر و ویراستار The European است. وی در یکی از مقالات خود در این روزنامه به نام «یک جنگ سی ساله» میگوید[۲]:
«جهان در ۱۱ سپتامبر وارد مرحلهی جدیدی از خشونت شد که نتیجه آن در نهایت عدم گرایش به دین مذهب – همانند اروپای سال ۱۶۴۸ یعنی بعد از جنگهای سی ساله – خواهد بود. جنگهای سی ساله زمانی است که گرایش به روشنفکری و اومانیسم گسترش پیدا کرد. در این جنگ سی سالهی جدید)، آزادی جهان مدرن به خطر خواهد افتاد که در نهایت سالهای تاریک و فراموش شده دوباره باز خواهند گشت.»
شادی حمید، مدیر بخش تحقیقات و سیاست خارجه در مرکز بروکینگز دوحه و مرکز سیاست خاورمیانه است در مقالهی خود به نام «بنبست همهجانبه بر همگونسازی مسلمانان در اروپا» منتشر شده توسط انستیتو بروکینگز بعد از بیان مسائلی پیرامون پناهندگی و سازگاری مسلمانان در اروپا میگوید[۳]:
«این خلاف اصول دموکراتیک و لیبرالیسم است که از مسلمانان اروپایی بخواهیم به همان اندازه که در خانه مذهبیاند، در بیرون هم باشند اما اسلام را از مناظر عمومی دور نگهدارند. این درخواست حتی برای بسیاری از مسلمانان غیرمذهبی غیرقابل درک است. البته درخواست ما از مسلمانان برای احترام به تفاوتها با توجه به تاریخ تاریک اروپا برای ایشان قابل درک است. در دوران قبل از روشنفکری، اختلاط مذهب و سیاست، اروپا را تا آستانهی فروپاشی کشاند که جنگهای سی سالهی اروپا روشنترین نمونه است.»
دکتر تئودور کاراسیک، مدیریت تحقیقات و مشاوره در موسسهی خاورنزدیک و تحلیلگر ارتشی خلیج (فارس) در دوبی و امارات، دارای دکترای PhD تاریخ از دانشگاه کالیفرنیا در یکی از نوشتههای خود برای خبرگزاری العربیه اذعان کرد[۴]:
«جنگهای سی ساله در بین سالهای ۱۶۱۸ و ۱۶۴۸ میان پروتستانها و کاتولیکها و همچنین درگیریهای سیاسی میان امپراتوری مقدس روم و دیگر قدرتها رخ داد که خسارتهای اقتصادی و قحطی شدیدی را به دنبال آورد. برخی دانشمندان معتقدند که خاورمیانه در حال وارد شدن به دورهای طولانی از بیثباتی و جنگهای بیپایان است. داعش، درگیریهای اسرائیل و فلسطین و هلال بیثباتی آفریقا، دلیلی بر این مدعاست. کلید حل این مسئله –که میتواند از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۴۴ باشد– جستجوی ویژگیهای مشترک بین این دو است. ویژگیهایی از جمله مذهب، تروریسم، ایجاد حکومتهای اولیه؛ به طور کل، عناصر مورد نیاز یک جنگ سی سالهی جدید موجود است.»
مونیکا دافی تافت، دارای دکترای PhD و ارشد از دانشگاه شیکاگو و مدرک BA علوم سیاسی، مدتی به عنوان مترجم ارتش آمریکا در جنوب آلمان حضور داشت. وی در مقالهای به نام «مذهب، جنگ داخلی و نظم بینالمللی» منتشر شده در مرکز بلفر دانشگاه هاروارد میگوید[۵]:
«به نظر من اسلام به سه دلیل موضوع درگیریهاست: اول اینکه اسلام، بر خلاف مسیحیت اروپا، تابهحال جنگی مذهبی در حد جنگهای سی سالهی اروپا) نداشته و در نتیجه دلیلی در جدا کردن دین و مذهب نمیبیند. دوم، شهرهای مقدس اسلام در مناطق نفتخیز واقع شدهاند. سوم اینکه اسلام دارای حکمی جنگی در مورد دفاع از ایمان – مانند جهاد – در خود جای داده است که مشابهی در دیگر ادیان معاصر مانند مسیحیت، یهودیت، بودائی و غیره ندارد.»
وی در مقالهی دیگری به نام «مذهبی شدن؟ اسلام متحیرکننده و جنگهای داخلی» میگوید[۶]:
«این سیستم حکومتی امروزی به دنبال جنگهای سی سالهی مذهبی در اروپا ایجاد شد.»
در بخش دیگری از مقاله میگوید:
«قسمتی از دین اسلام که در مورد دفاع از ایمان است با بعضی از احکام دیگر مذاهب همچون مسیحیت برابری میکند؛ اما در حکومتهای امروزی که به گواه تاریخ در جنگهای سی ساله دخیل بودهاند، این جزء دین، قرنهاست که به فراموشی سپرده شده است.»
برندان سیمز، پروفسور تاریخ روابط بینالملل در دانشگاه کمبریج و مایکل آکسوورثی، مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه اکسِتِر، در مقالهای با عنوان «پایان دادن به جنگ سیسالهی جدید» در سایت New Statesman ، در ابتدا با برشمردن تعدادی از وقایع ناگوار جنگی و با بیان اینکه این فجایع مربوط به سوریه نیستند و جزء اتفاقاتی هستند که در جنگ سی سالهی اروپا رخ دادهاند؛ سعی بر نشان دادن شباهت این دو دوره به یکدیگر دارد. وی در ادامه میگوید[۷]:
«جنگ سی ساله که اشغال لورین فقط بخش کوچکی از اتفاقات آن زمان است، در بحثهای اخیر خاورمیانه به عنوان حادثهای مشابه مطرح شده است. این مسئله را افرادی چون هنری کیسینجر ریچارد هاس (رئیس شورای روابط خارجی آمریکا)، اساتیدی چون مارتین ون کرولد و خبرنگارانی همچون آندریاس ویتام اسمیت مطرح کردهاند. همانند جنگ سی سالهی اروپا -که در واقع مجموعهای از کشمکشهای جدا اما دارای پیوندی درونی بودهاند– کشمکشهای اخیر در خاورمیانه، جنگ در اسرائیل، مناطق اشغالی و لبنان، نبرد طولانی و خونین ایران و عراق، جنگهای دوگانهی خلیج و جنگهای داخلی حال حاضر سوریه و عراق را شامل میشود. با توجه به جنگ سی ساله، حوادث عراق و سوریه هم با نبردهای فرقهای و دخالتهایی توسط خرده حکومتها (و حکومتهای دورتر) که جنگهای نیابتی راه انداختهاند شناخته میشوند. در هر دو دوره (در اروپا و خاورمیانه) جنگها، جانها و مالهای بسیاری را مورد تهاجم قرار دادند.»
در جای دیگر این مقاله عنوان میکنند:
«ریشهی جنگهای خاورمیانه هم مانند جنگ سی ساله، به مسائل مذهبی مربوط میشود.»
آنچه بدان اشاره شد این نکته را روشن میسازد که نظام سلطه، امروز از درگیری مستقیم با پارادایم اسلام هراس دارد و در پی درونیسازی جنگ صلیبی بین مسلمانان است. خنثیسازی این فتنه عظیم نیازمند همان دو وجه همیشگی صبر و یصیرت است.
بدون شک شناخت زمینبازی و قواعد دشمن از ارکان بصیرت به شمار میآید لذا لازم است در زمینه عقبه جنگ های سی ساله و آنچه که امروز در حال اجرا است مطالعات عمیق و گسترده صورت بگیرد و این مطالعات نیازمند شناخت مبانی نقد و تحلیل و تبیین این پروژه از نگاه همان مراکزی است که در آن تولید شده.
پینوشت:
[۱] http://foreignpolicy.com/2013/06/27/is-syrian-related-violence-the-beginning-of-the-muslim-worlds-thirty-years-war/
[۲] http://www.theeuropean-magazine.com/alexander-goerlach–2/10554-terror-attacks-in-paris
[۳] http://www.brookings.edu/research/opinions/2011/08/18-muslim-europe-hamid
[۴] http://english.alarabiya.net/en/views/news/middle-east/2015/12/15/The-Saudi-anti-terror-coalition-could-be-a-game-changer.html
[۵] http://belfercenter.hks.harvard.edu/publication/2962/religion_civil_war_and_international_order.html
[۶] http://live.belfercenter.org/files/is3104_pp097-131_toft.pdf
[۷] http://www.newstatesman.com/politics/uk/2016/01/ending-new-thirty-years-war
[download id=117]