خواص، قسط و فمنیسم

متنی که خانم ترانه علیدوستی پیش‌تر در فضای مجازی به اشتراک گذاشته بود جنجال زیادی به راه انداخت لکن این واکنش‌ها نه به دلیل آنکه یک خانم در این فضا به انتشار حرف‌هایی عادی پرداخته است، بلکه به سبب محتوای مباحثی بوده است که ایشان بدان معتقد و معترف‌اند:

«برای مخالفت با واژه‌ی فمینیسم، بهتر است ابتدا معنی دقیق آن را بدانیم.

فمینیست: شخصی که به برابری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر دو جنس معتقد است.
(از کتاب «همه باید فمینیست باشیم» نوشته‌ی چیماناندا انگوزی آدیچی)

اگر سو تفاهم یا واهمه‌ای از این کلمه دارید به جای اتکا به روایت رسانه‌هایی که عمری است اخبارمان را تحریف و روند رسیدن اطلاعات به ما را مهندسی می‌کنند، از گوگل استفاده کنید. خودتان تحقیق کنید و اگر فمینیسم همان فرقه‌ی عقده‌گشایانه‌ی مردستیز و خانمان برانداری بود که در گوش ما خواندند، باز آن را پس بزنید.

مبارزه با سکسیسم فقط در جهت زنان نیست. مبارزه با نقش‌هایی است که جای اینکه خود انتخابشان کنیم جامعه و فرهنگ از پیش آن را به ما تحمیل می‌کنند. فقط چون زن یا مرد هستیم. برچسب‌هایی روی زنان و مردان هست که الزاماً واقعیت ندارند. نیازی نیست ما این چرخه بیمار را بازتولید کنیم.

اگر زنی انتخاب کند که خانه‌دار باشد این انتخاب حق اوست و قابل‌احترام.

اگر مردی انتخاب کند وظیفه کار بیرون را داشته باشد این حق اوست.

مسئله این است که مردان و زنان خودشان بنا به فردیتشان تصمیم بگیرند می‌خواهند چگونه زندگی کنند، نه اینکه جامعه از روزهای ابتدای کودکی رفته‌رفته ما را به جبر در این نقش‌ها قرار بدهد. و کم‌کم طلبکار شود و این نقش‌ها را از ما بخواهد…

من و همسرم هر دو شاغلیم، هر دو درآمدمان را برای زندگی‌مان خرج می‌کنیم، هر دو در بزرگ کردن فرزندمان نقش برابر داریم، و هر دو بخشی از نظافت خانه را هم به عهده می‌گیریم.

ما مبارزه با سکسیسم را این‌طور آموخته‌ایم. به این دلایل من خودم را قطعاً فمینیست می‌دانم. فمینیسم معرف اتحاد و انصاف است. من فمینیستم و کاش شما هم فمینیست باشید، یا بشوید.»[1]

 

به‌منظور تبیین بهترِ مسئله‌ی فمینیسم و برابری حقوق زن و مرد لازم است قدری به نگاه‌ها وسعت بخشید و موضوع را از دریچه‌ی دین و عقل توأمان مورد بررسی قرار داد.

دین اسلام با مفهومی به نام قسط به کارکرد ایده‌آل و آرمانی‌اش در جامعه خواهد رسید پس طبیعتاً جریان قابیلیستی به دنبال مغفول نگاه داشتن این مفهوم در بین جوانب مختلف اسلام خواهد بود.

در حقیقت اگر دین از این ماهیت اصلی و حقیقی‌اش تهی شود کاربرد خود را در سطح جامعه از دست خواهد داد و در مسائل مختلف تنها می‌توان برچسب اسلامی و یا مکتبی بودن بر افراد و یا روش‌ها و عملکردها را مشاهده نمود ولی خبری از اصل دین و حقیقت تعالی‌بخش و روح‌افزای او در بستر اجتماع نمود و بروز نخواهد داشت.

تلاش دین به جهت ایجاد ساختی نوین و فراگیر در جاهلیت مدرن امروزی می‌باشد لذا قدم اول در پیمودن این راه سیادت بخشیدن به عقل به منظور چیرگی بر نفس است. به کلام زیباتر هنگامی که بشر از مرحله‌ی تسلط غریزه بر فطرت، به منطقِ غلبه‌ی فطرت بر غریزه وقوف یابد و در این جهت حرکت کند می‌تواند امیدوار به حرکت در مسیر مستقیم و رسیدن به کمال حقیقی مورد انتظارش باشد ازاین‌رو تسلط فطرت بر غریزه اولین، مهم‌ترین و بن‌مایه‌ی ایجاد نظم نوین اسلامی در جهان بشری است.

اما کارکرد دین تنها به این مرحله ختم نمی‌شود چراکه پس از استقرار این اصل مهم، فردِ فطرت‌دوست، مسلح به عقلِ عدالت محور خواهد شود پس قابلیت و ابزار عدالت‌گرایی در این فرد در مسیر درست و زیبا رشد می‌یابد و این روند ادامه پیدا کرده تا انسانِ هدف را به مرحله‌ی بالاتر و عمیق‌تری از حیث ماهیت فطری که همانا تحول ژرف‌گونه در نوع نگاه عدالت‌مابانه‌اش به دنیای پیرامون و نظام مخلوق الهی است، سوق دهد.

بنابراین فرد عادل در این مرحله به داخلی‌ترین لایه از تأثیر دین بر افراد که همانا انصاف است، خواهد رسید؛ فرد منصف قابلیت به‌کارگیری عدالت در مسیر درست را پیدا می‌کند پس اگر در مقام آزمون قرار گیرد به خوبی به وجوه مختلف از حقوق الهی و انسانی پاسخ خواهد داد و از آزمون‌های متعدد پیروز بیرون می‌آید و بعدازاین هرگز عامداً دچار انحرافات بزرگ نخواهد شد و حتی اشتباهات کوچک او نیز می‌تواند در مسیر تنازل، به سمت نقطه صفر میل نماید.

اما دین چیزی فراتر از این را از بشر انتظار دارد چراکه محدود به خود ماندن، قدم اول در ضربه‌پذیری و پایین آمدن ضریب امنیتِ فردی و اجتماعی خواهد بود فلذا در کارکرد اصلی دین در این مرحله، که هسته و مغزِ دین نیز محسوب شده و بن‌مایه‌ی آن را تشکیل می‌دهد، به مرحله‌ی قسط خواهیم رسید.

 

قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید:

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ… (حدید-25)

به راستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آن‌ها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند… .[2]

 

این تعبیر قرآن کریم درباره تشویق و تهییج ملت‌ها به‌منظور حرکت در مسیرِ برپایی قسط حاکی از اهمیت ویژه‌ی اسلام به مقوله‌ی عدالت و قسط می‌باشد. در واقع این وظیفه‌ی عمومی و پایه‌ای برای هر فرد در قبال اجتماع و در راستای برپایی عدالت و برافراشتن پرچم حق خواهد بود فلذا در این مسیر عذری از افراد پذیرفته نیست چراکه این آیه به خوبی به هزینه‌ای که خدای متعال برای هدایت بشر به این مسیر مبتنی بر هدایت از طریق انبیاء و اوصیاء،پرداخته است، اشاره می‌کند، بنابراین با وجود منابع متعدد و متکثر دینی و فقهی، عذری جز سستی و راحت‌طلبی برای افراد در زیست دنیوی و اخروی‌شان نخواهد ماند.

اما قرآن کریم در جهت برپایی قسط در تمام گیتی خطاب خود را تنها به عوام جامعه محدود نکرده لکن این توصیه‌ها با شدت و حدت بیشتری به خواص جوامع بشری نیز اطلاق شده است.

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ…(مائده-8)

ای مؤمنان در راه [رضای] خدا به داد برخیزید و به عدل شهادت دهید… .[3]

 

حقیقت مهم در این توصیه خداوند متعال خطاب به خواص، بر اهمیت حرکت و رشد دادن و رشد یافتن این افراد در مسیر حق استوار است.

خداوند با حکمت و بینشی لایتناهی از تأثیر مهم خواص بر توده‌ها و تفکرات و بینش آنان آگاه است و بارها در قرآن به تأثیر این افراد بر مردم و آحاد ملت توصیه و هشدار می‌دهد ازاین‌رو جای تعجب نیست که در زمینه‌ی برپایی قسط با آن ویژگی‌های حیاتی، این قشر را از توصیه‌های خود محروم نگذارد.

اهمیت این گفتار به حدی است که علاوه بر کثرت تأکیدات و توصیه‌های قرآن در این زمینه، معصومین(ع) نیز به مراتب آن را مدنظر قرار داده و بدان اشاره کرده و هشدار می‌دهند؛ شاید یکی از بارزترین و مشهورترین روایات موجود گفتار حضرت علی(ع) دراین‌باره است که می‌فرمایند مردم به حاکمان‌شان شبیه‌تر از پدران‌شان هستند زیرا حاکمان در اندیشه و عمل بر ذهن و زبان مردم تأثیر می‌گذارند.

ازاین‌رو تأکید قرآن کریم به این خاطر است که خواص با توجه به جایگاهی که از حیث منزلت و حیثیت و مکنت و قدرت و نفوذ در بین مردمان جامعه‌شان پیداکرده‌اند، از اهمیت رفتارها و گفتارهایشان مطلع باشند و بر آن‌ها کنترلی به مراتب بیش از عوام داشته باشند.

اما مشکل از آنجا شروع می‌شود که برخی از خواص به سلاح بصیرت مسلح نشده باشند.

البته بخش عمده‌ی این مشکل از سمت همین افراد است و نه کارکرد حکومت لکن از نقش هیچ‌یک نمی‌توان چشم‌پوشی نمود بااین‌همه موضوع اصلی این است که خواصی که به مفهوم و کارکرد اصلی دینشان پی نبرده‌اند به مثابه بمبی در جامعه خواهند توانست ملتی را از درون متلاشی کنند کما اینکه در طول تاریخ ازاین‌دست عناصر که حکومت‌های معصومین را به زمین زده و انقلاب‌های آنان را به بیراهه هدایت نمودند، کم نبوده و در آینده هم کم نخواهد بود پس آرزوی فقدان حضورشان در این مقطع زمانی نیز بی‌جا و غیرمنطقی است بنابراین یکی از بزرگ‌ترین و حساس‌ترین چالش‌های انقلاب اسلامی در هر دوره‌ای و بخصوص دوران اخیر مواجهه‌ی درست و بجا با جریانی است که گاه به صورت آشکارا به ابراز عقاید خود می‌پردازد و گاه مترصد فرصتی مناسب به جهت افشای خود می‌نشیند و دراین‌بین خواصی از جنس سینما به‌طریق‌اولی از تأثیرگذاری در اجتماعات محلی و منطقه‌ای‌شان برخوردارند و این مطلب چالش موجود را ژرف‌تر خواهد کرد.

بااین‌همه هنوز قابلیت عمیق‌تر شدن مشکل توسط عناصر به اصطلاح فرهیخته و اهل مطالعه وجود خواهد داشت چراکه چهره‌هایی معروف و مشهور که البته این شهرت را هم از طرق دیگری به‌غیراز فرهیختگی در عرصه‌ی هنر، مبتنی بر تعریفی که در سینمای امروز ایران بدان اطلاق می‌شود، کسب نموده‌اند، هنگامی که مسلح به ابزارهای به ظاهر علمی در حوزه‌های غیرتخصصی و غیرآکادمیکشان شوند، فضای بغرنج‌تر و البته مستعدتری به منظور پذیرش افکار و اندیشه‌هایشان طی فرآیندی تزریق‌گونه و نرم، به اذهان عوام در جامعه ایجاد خواهند کرد که این امر می‌تواند مواجهه با نشر این‌گونه مطالب را کاری سخت‌تر و پیچیده‌تر نماید.

در واقع ترشح و تراوش اندیشه‌های فمینیستی، که از 160سال قبل و از آمریکا در پی انقلاب فمینیستی در این کشور در سده‌ی نوزده میلادی، به تمام دنیا سرایت نموده است، در کشوری دینی و مکتبی که دارای اندیشه‌های بی‌بدیلی در راستای ساختِ تمدن نوین جهانی است، نشان از سطح بالای نفوذ ایدئولوژیکی مکتب لیبرالیست در دنیای اسلام و ایران دارد.

خواص هنگامی نخواهند توانست به ماهیت کلامی برخی تعابیر متفکرین غربی پی ببرند که از توانایی و تحلیل آن‌ها مبتنی بر حقیقت وجودی و فطری خود بازمانده باشند. این مشکل ازآنجا نشأت می‌گیرد که خودِ این اندیشمندان و متفکران غربی نیز از به‌کارگیری نگاه فطری در تضارب آرایشان ناتوان مانده‌اند و مجبور به حرکت در مسیر حس‌گرایی و غیرعقلانی شدند چراکه خاستگاه حس در غریزه و بنیان عقل در فطرت نهادینه است.

طبعاً افراد و خواص مشهوری که تخصصی‌های دیگری به‌غیراز مطالعات جامعه‌شناختی حقیقی و دقیق را در طول دوران زندگی‌شان آموخته‌اند از توانایی تحلیل چنین پیشامدهایی بازمی‌مانند.

اگر آحاد افراد در جامعه از عدالت و قسط به عنوان کارکرد اصلی و حقیقی دین دور بمانند و تنها به ظواهر آن بسنده کنند در نهایت دچار انحرافاتی آشکار و پنهان خواهند شد که این موضوع بستری مناسب به منظور تولد جریانات افراط‌گرا و تفریط‌گرا را در پی خواهد داشت ازاین‌رو و با توجه به نفوذ تفکر «رهایی اندیشی» – لیبرالیسم- تمایل خواص به سمت ظواهر مدرن و تفکرات به ظاهر متجددگرایانه به مراتب بیش از گرایش به سمت جزم‌اندیشی و تقلیل‌گرایی خواهد شد پس به همین سبب پیروی از تفکرات افرادی چون «چیماناندا انگوزی آدیچی-فمنیست مشهور» توسط برخی خواص دور از ذهن نخواهد بود.

مشکل بعدی آن است که برخی خواص و به اصطلاح، عالمان و اندیشمندان، در تمیز دادن واژگان متفاوت از یکدیگر مانند «عدالت و برابری» ناتوان‌اند چه رسد به یافتن جایگاه کلامی این واژگان در جوامع و هویدا نمودن کارکرد هر یک از آن‌ها به منظور ارتقاء سطح زندگی انسان‌ها!

دقیقاً به همین علت است که خداوند متعال در قرآن کریم در تحلیل کارکرد دین و مفهوم‌شناسی آن اصالت را به «عدالت» می‌دهد و نه به «برابری».

بنابراین به منظور داشتن تحلیلی درست از کنش‌های اجتماعی لازم است علاوه بر وقوف به جایگاه واژگان، به تناسب آنان با یکدیگر نیز آگاهی یافت و پس‌ازاین مراحل می‌توان به بررسی و یا تحلیل کلام اندیشمندان غربی آن‌هم در فضایی آکادمیک و نه فضای اجتماعی، پرداخت.

اگر فرد و یا افرادی در زندگی به مفهوم عدالت پی نبرند هرگز نخواهند توانست به مفهوم حقیقی دین به عنوان تنها راه نجات بشری دست یابند چراکه عدالت مسیر اصلی و مستقیم رسیدن انسان‌ها به کمال است و لازمه‌ی مسلح شدن به این ویژگی، تلاش برای تسلط عقل بر نفس و فطرت بر غریزه خواهد بود.

حال اگر افراد و یا خواصی به این پیروزی بزرگ نائل آیند وظایفی برای آنان به عنوان خواص با بصیرت در اجتماع تعریف می‌شود که یکی از مهم‌ترین آنان امر به راه درست و نهی از اشتباهات و حرکت در مسیر خطاست پس تا رسیدن به مرحله‌ی هدایت‌گری و نشان دادن راه درست و غلط به لایه‌های عوام اجتماع از طرف برخی خواصِ غیرمتخصص، فاصله‌ی زیادی وجود دارد که این فاصله باید از ابتدا و با برداشتن گام‌های کوتاه ولی مطمئن آغاز شود و تا رسیدن به مرحله‌ی یقین استمرار یابد و در تمام این مدت از انتشار افکارِ کج‌روهایی چون «انگوزی آدیچی» پرهیز شود.

 


پی‌نوشت:

[1] اینستاگرام- ترانه علیدوستی:

https://www.instagram.com/p/3HqSI6LBuz/

[2] سوره مبارکه حدید- آیه 25- لینک دسترسی:

http://tanzil.net/?locale=fa_IR#57:25

[3] سوره مبارکه مائده- آیه 8- لینک دسترسی:

http://tanzil.net/?locale=fa_IR#trans/fa.khorramshahi/5:8

یک دیدگاه

  1. باسلام
    جامعه حقیقی مهدوی هیچگاه دربند و قید هذیان های غلیان یافته از ذهن بشری عده ای که مشهور هستند به شهرتی غیر تقوا الهی نخواهد ماند البته و صد البته مسیر آن بر ریل مستقیم طراط الهی است که هم مورد تایید عقل الهی و فطرت الهی است؛
    نه براساس راشنالیزم غربی و غریزه حیوانی است
    آنچه امثال این افراد را بر می انگیزد تا خلاف فطرت و عقل الهی و حتی تمدن و فرهنگ غنی خویش سخن برانند، نارسیستیکی است که هر از گاهی به سراغشان میآید تا حرفی زده باشند تا از قافله جاهلیت مدرن عقب نماند!
    اگر شاید اینگونه افراد در زندگی رفاه زده که حاکم بر حیات این روزهای خیلی از افراد است غوطه ور نبودن هیچگاه چنین سخنانی را بر زبان نمی آوردند.
    یقینا کلام خدای یکتای مادرم با دستان پینه بسته اش برتر از هجویاتی است که اینان بعنوان افراد مشهور نه محبوب از شیطانی که بعضا درونشان حلول کرده برتر و مزکی است.یاحق

دیدگاهی بنویسید