نهضت «خلقتگرایی» (Creationism) به معنی خاص آن، از زمان بروز نظریه تکامل (Evolution) داروین و برای رد نظریه و تقابل با آن شکل گرفت. تا آن زمان اثبات دین از طریق علم، تجربه و مشاهده بهصورت منسجم و سیستمی خود را بروز نداده بود ولی خطر گسترش نظریه داروین در مجامع علمی و بخصوص در بین جوانان و کمرنگ شدن دین در جامعه، افراد متدین حاضر در صحنههای مختلف علم تجربی را وادار به تحقیقات سیستماتیک آزمایشگاهی کرد. خلقتگرایان با استفاده از دین، اصولی متقن و قابل اثبات را در نگرش به جهان هستی در مقابل نظریه داروین مطرح میکنند:
داروینیسم به مثابه یک ستون پارادایم مدرنیسم را سرپا نگه میدارد. نه بهعنوان فرضیهای علمی بلکه بهعنوان یک ایدئولوژی بهمنزله یک دین در هدایت باورهای مردم در جهت ارزشهای مدرنیته[۱]. سکولاریزه شدن باورهای مردم مرهون ایدئولوژی تکامل داروینی است[۲]. متغیری بنام تصادف[۳] شاکله تکامل داروینی را تشکیل میدهد[۴] که خلقتی بیهدف و بدون پروردگار را برای مخاطبان تلقین میکند و مستقیم ادراکات توحیدی افراد را مورد هدف قرار میدهد. از این حیث داروینیسم و تکامل داروینی در ذات و صفات توحیدی ایجاد شرک میکند. سرنوشت مدرنیسم در گرو حفظ داروینیسم است و داروینیسم یکی از متعلقات پارادایم مدرنیسم است لذا در اینجا داروینیسم خود بهعنوان ساب پارادایم[۵] مدرنیسم مطرح میشود (شکل ۱).
(شکل ۱) موقعیت ساب پارادایم داروینیسم در مدرنیسم
سازوکارهای تکامل داروینی سالها قبل از چارلز داروین[۶] توسط پدر بزرگ وی اراسموس داروین[۷] و با همکاری ژان باتیست لامارک[۸] برنامهریزی و تألیف میشود[۹] و چارلزِ جوانِ جویای نام و شهرت پس از مدتی کشمکش و تردید در نهایت راه پدر بزرگ را بهعنوان رویکرد زندگی خود برمیگزیند و برای به نتیجه رساندن اهداف آن قدم برمیدارد. در اولین گام مأموریت مییابد تا با یکی از کشتیهای[۱۰] ناوگان سلطنتی بریتانیا[۱۱] که وظیفه تجسس و شناسایی منابع و ثروتهای سرزمینهای ناشناخته را داشته است عازم سفر شود تا در جهت مستندسازی سناریوی پدربزرگ دلایل و شواهد عینی بیابد. انتشار تکامل داروینی در سال ۱۸۵۹ با تنازع میان خلقتگراهای مسیحی و مادیون سکولار همراه شد[۱۲] و اینگونه بود که داروینیسم اساس ایدئولوژی سکولاریسم جهت نفی توحید قرار گرفت و به همین دلیل است که داروین را پدر علم سکولار معرفی میکنند[۱۳]. حمایت ایدئولوژیکِ غربِ مدرن از فرضیهای به ظاهر علمی، داروینیسم را تا به سر حّدِ یک اصل و قانونی علمی بالا میبرد[۱۴]. با ایجاد یک هژمون[۱۵] در همه گسترههای رسانهای، علمی و حکومتی جایگاه داروینیسم در نظام فکری مدرنیته تثبیت میشود. نقایص و معایب آن توجیه میشود، از قدرت هنر در جهت ساخت مدلهای فسیلی بهره برده میشود و سینمای تخیلی و سینمای به ظاهر علمی در ایجاد تلقین و باور این فرضیه به خدمت گرفته میشوند.
در سلسله سیاستهای حمایتی مدرنیسم، داروین پدر علم زیستشناسی[۱۶] معرفی میشود و داروینیسم نیز اساس نقشه علم زیستشناسی تعیین میشود. زیست شناسان باید طبق پروتکل داروینیسم عمل کنند، باید در ساب پارادایم داروینی یاد بگیرد، در ساب پارادایم داروینی تحقیق کند و در ساب پارادایم داروینی یافتههای خود را معرفی کنند. گویی اگر یک زیستشناس بخواهد اثری یا نظری را از خود منتشر کند باید طبق بخشنامهی دستوری داروینیسم را لحاظ کند. حتی شاهد آن هستیم که گرایشهای بیوشیمی، ژنتیک و علوم سلولی و مولکولی نیز که مباحثی صِرف سلولی و مولکولی را شامل میشوند نیز باید در ساب پارادایم داروینی تنظیم و تدقیق شوند. مخالفان فرضیه داروین قدرت ظهور و بروز نمییابند و بهوسیله پروپاگاندای[۱۷] رسانهای تضعیف، تحقیر و منزوی میشوند و با عناوین مختلف دارای برچسب میشوند. مخالفان فرضیه داروین در فضای آکادمیک دانشگاهها نیز مصونیت ندارند و اگر دانشمندی در هر رتبهای و در هر دانشگاهی بر ضد فرضیه داروین فرضی داشته باشد که تضعیفکننده و یا انکارکننده فرضیه داروین باشد با آن دانشمند برخورد میشود و در دانشگاه یا منزوی میشود و یا اخراج[۱۸]. ازاینرو داروینیسم همچون هولوکاست از حیث اهمیت در حوزه امنیت ملی ایالاتمتحده و کشورهای غربی قرار میگیرد و با مخالفان آن برخوردی امنیتی میشود، هر چند اگر دانشمند باشد و نظری کاملاً علمی داشته باشد.
اما امروز شاهد آن هستیم که به موازات تسلط هژمون داروینیسم یک پروپاگاندایِ منتقد خود را بهصورت خزنده بروز داده است که حین نقد داروینیسم و تکامل داروینی یک ما به ازای افسد را معرفی میکند[۱۹]. این پروپاگاندای رسانهای تحت حمایت بخشی از جریان صهیونیسم یهودی خود را مطرح نموده و به شکل زیرکانهای جایگزین خود را به مخاطب تلقین میکند. طراحی هوشمند کلمه رمز این جریان منتقد و البته مرموز است که چراغ خاموش در حال تئوریزه کردن مبانی فکری خود میباشد (تصویر ۱).
(تصویر ۱) تصویر کتاب طراحی هوشمند نوشته رهبر جریان رائیلیسم
این جریان با نقدِ تصادفِ داروینی به مفهومی به نام طراحی هوشمند میرسد و با نقد آفرینش افقی که طبیعت خالق آن است به آفرینشی عمودی که ابر انسانهای فضایی خالق آدمیان است نیل مییابد.
از مهمترین مفاهیم و متعلقات این جریان به موارد زیر اشاره میشود:
طراحی هوشمند[۲۰]: طراحی هوشمند، طرح هوشمند و یا طراحان هوشمند مجموعه واژگانی است که بهعنوان کلمه رمز این جریان مطرح میشود و مخاطب با توجه به این مفاهیم میتواند بخش عمدهای از تلاشهای این جریان را رصد نماید. طراح هوشمند در نتیجه نقد مفهوم تصادفِ تکاملِ داروینی مطرح میشود. این جریان بهصورت مستقل این مفهوم را مکرراً در برنامهها و موقعیتهای مختلف رسانهای گفتمان سازی میکند و غالباً حرفی از کیستی این طراح به میان نمیآورد. عموماً کیستی این طراحان هوشمند در موقعیتها و فضاهایی مستقل معرفی میشود تا این مفاهیم قدرت تلقین پیدا کرده و باورپذیر شوند.
ابر انسانهای فضایی[۲۱]: این مکتب و این جریان خالق آدمیان را ابر انسانهایی معرفی میکنند که از ماورای کره خاکی در زمین نسلی را گسترش دادهاند که پستتر از خود آنان هستند (تصویر ۲). گفتمان سازی این مفهوم شاید از زمانی آغاز شد که آدمی توانست جو زمین را دربنوردد و ازآنجا بود که قصه و افسانه انسانهای فضایی سوژه قصهپردازان و فیلمسازان و بعدها مستندسازان و سیاستمداران شد و در دستور کار این جریان قرار گرفت. انسانهایی قدبلند و دیلاق و عریان با سرهای بزرگ و خمرهای شکل و چشمانی درشت از مشخصات این ابر انسانها میباشد.
سفینههای فضایی[۲۲]: به موازات شخصیتپردازی از ابر انسانهای فضایی سفینههایی دایرهای شکل که از فوق و ماتحت به هم فشرده است بهعنوان وسیله نقلیه این ابر انسانها معرفی میشود. این وسایل در هوا معلق بوده و با سرعت نور درحرکتاند و گاهاً از خود نوری متصاعد میکنند.
(تصویر ۲) تصویری شماتیک از موقعیت طراحی هوشمند آدم و حوا توسط ابر انسانها
کلونینگ انسان[۲۳]: یکی از اهداف این جریان توجیه، قبح زدایی و اجرایی کردن پروژه کلونینگ انسان است. این جریان با افسانهسرایی از داستان خلقت آدمیان از ابر انسانهای مافوق اتمسفر، اینگونه تفلسف میکنند که آدمیان نیز باید این حق را داشته باشند تا انسانهای پستتر از خود را نیز خلق نمایند و به این نحو در جهت قبح زدایی کلونینگ انسان در حال تلاش هستند.
رائیلیسم[۲۴]: رائیلیسم نام مکتبی است که بر اساس مفاهیم فوق تنظیم شده است و با استفاده از آموزههای گزینشی از تورات و انجیل و حتی بعضاً قرآن مکتبی را جعل نمودهاند که در آن خالق ابر انسانهای فضایی هستند و رسالت و وظیفه بشر را نیز کلونینگ انسان معرفی میکنند. طراحی هوشمند، ابر انسانهای فضایی، سفینههای فضایی و داستان کلونینگ انسان همگی از متعلقات این مکتب محسوب میشود. موسیقی و ابتذال جنسی از رویکردهای تشویقی این جریان برای جذب و عضویت میباشد.
مفاهیمی که در نسبت با این جریان معرفی شد از سالها پیش وظیفه آمادهسازی افکار عمومی را آغاز نموده و هر چقدر که جلوتر میرویم این جریان خود را به شکل قویتری بروز میدهد. سریالها و فیلمهای سینمایی نیز روزبهروز بر این مفاهیم با دقت بیشتری متمرکز میشوند و مفاهیم موجود در مکتب رائیلیسم را در قابِ تصویرِ خود به نمایش میگذارند.
همانطور که اشاره شد بخشی از این جریان جهت تئوریزه کردن مبانی تفکری خود از طریق نقد داروینیسم عمل میکند و شاید این نخستین باری باشد که داروینیسم با چنین قدرت رسانهای مورد انتقاد و حمله قرار گرفته است. اینکه این جریان توانسته است در کنار امپراطوریِ ایدئولوژیِ داروین قدرت ظهور پیدا کند فرضیاتی را متصور میکند.
وابستگی این جریان به جریان صهیونیستِ یهودی به عینه از آراء منادیان آن و علائم این مکتب مشخص میشود و قاعدتاً این نخستین و مهمترین دلیلی میتواند باشد که این جریانِ منتقدِ تکامل توانسته است قدرت نمود پیدا کند (تصویر ۳).
(تصویر ۳) نماد جریان رائیلیسم به همراه نمادهای اختصاصی این جریانِ منادیِ طراحیِ هوشمند در اقوام و ادیان مختلف
اما چرایی این جریان از حیث آیندهپژوهی[۲۵] و اینکه در نهایت به چه هدفی متوجه هستند، در سه فرض غلبه دارد:
سناریوی نخست اقناع طیف منتقد و منکر داروینیسم و هدایت آنان به مقصدی افسد و ایجاد یک تعادل و توازن از حیث ایدئولوژیکال در کنار داروینیسم در زیر چتر پارادایم مدرنیسم (شکل ۲).
(شکل ۲) سناریوی نخست: توازن پارادایمیک از حیث ایدئولوژیک
دومین سناریویی که از آینده این جریان متصور هست مقولهی شیفت پارادایم[۲۶] است. داروینیسم به مثابه یک ساب پارادایم در پارادایم مدرنیسم جایگاه متزلزلی دارد و حفظ این پارادایم با این مبنای ایدئولوژیکال شاید تا چند سال آینده دیگر مقدور نباشد لذا در پارادایم مدرنیسم باید یک ساب پارادایم دیگر تعریف شود. شیفت پارادایم از ساب پارادایم داروینیسم به ساب پارادایم رائیلیسم یکی دیگر از سناریوهایی است که میتوان برای آینده این جریان متصور بود (شکل ۳).
(شکل ۳) سناریوی دوم: شیفت پارادایم از داروینیسم به رائیلیسم
و اما سومین سناریویی که از آینده این جریان برمیآید احیای ایدئولوژی داروینیسم است. در این سناریو رائیلیسم از حیث ایدئولوژیکال بنای جایگزینی با داروینیسم را ندارد بلکه بناست تا با بر طرف کردن نواقص، داروینیسم را احیا نماید. مفهومی بنام تصادف شاهکلید آفرینش داروینی به حساب میآید و در ضمن پاشنه آشیل این مکتب نیز به حساب میآید بهطوریکه بیشترین بارِ انتقادی به تکامل داروینی متوجه همین مقوله است. در این سناریو رائیلیسم بهعنوان متعلقی از داروینیسم کمیت تصادف را با مفهوم جذاب طراحی هوشمند جایگزین میکند. که حین اقناع منتقدین ابقای داروینیسم را نیز دنبال میکند (شکل ۴).
(شکل ۴) سناریوی سوم: رائیلیسم بهعنوان اینفرا پارادایم و متعلقی از داروینیسم
نکته آخر اینکه منتقدین داروینیسم باید هوشیار باشند و از گفتمان سازی این جریان جعلی غافل نشوند. نقد داروینیسم توأم با متعلقات جریان رائیلیسم ضرورت دارد و از طریق کلیدواژههایی که گذشت در جهت شناسایی و رصد این جریان نوبنیاد نگاهی تیزبینانه داشته باشند.
پینوشت:
[one_half]
[۱]نصر، سید حسین، ۱۳۸۸، نقد نظریه تکاملی داروین، مجله رشد آموزش معارف اسلامی، شماره ۷۲
[۲]مایر، ارنست، ۱۳۸۸، چه چیزی زیستشناسی را بیهمتا میسازد؟، کاوه فیض اللهی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، چاپ نخست
علم بیولوژی، چه موجودی را زنده میداند؟ کدام موجود صاحب حیات است؟ تفسیر بیولوژی از تمایز بین موجود زنده با غیرزنده کدام است؟ در این مقاله به برخی از علل غیر توحیدی بودن علم زیستشناسی میپردازیم.
به بهانه شیوع بیماری مرگبار ابولا در غرب آفریقا، بر آن شدیم تا در حد ظرفیت یک رصد استراتژیکی، به جهتگیریهای سیاستهای تهدید آمیز آمریکا در برخورد با محیط زیست و سلامت بشر در چهار مقوله مجزای اقلیم، غذا، دارو و سلاحهای بیولوژیکی بپردازیم. برای درک بهتر و بهرهگیری همه جانبه از اطلاعات مندرج در این قسمت، توصیه میشود سه قسمت دیگر قبلا مطالعه شود. ذیلا مختصری از فعالیتهای بیولوژیکی تسلیحاتی به رهبری آمریکا به عنوان آخرین بخش از این سلسله مباحث، مورد بررسی قرار گرفته است:
قسمت چهارم- سلاحهای بیولوژیکی
سلاحهای بیولوژیکی و جنگهای جهانی اول و دوم
”علم در خدمت نیروی نظامی” اوایل قرن بیستم، بهویژه از جنگ جهانی اول آغاز شد. جنگ جهانی اول به دلیل استفاده از گازهای سمی و اهمیت نیتراتها و انفجارات عظیم، اغلب جنگ ”شیمیدانان” نامیده میشود.
گاز سمی در سال ۱۹۱۵ با گاز کلراین توسط صنعت رنگرزی در آلمان شروع شد و در جنگ حهانی اول مورد استفاده آلمان و انگلیس قرار گرفت.
در جنگ جهانی دوم ”علم در خدمت نیروی نظامی” بهویژه فیزیک توسعه فراوانی پیدا کرد. به غیر از پروژه منهتن که به بمب اتم انجامید، انگلستان و آمریکا بر روی رادار کار کردند. رهآورد تکنولوژی دراین برهه، جت، رادار، فیوزهای مجاور و بمب اتم بود. بر این اساس رهبران نظامی به اهمیت علم و ادامه پیشرفتهای تکنولوژی در عرصه نظامیگری و پیروزیهای آینده بیشتر اصرار ورزیدند.
با پیدایش جنگ سرد، ارتباط بین موسسات نظامی و آکادمیهای علمی بهویژه در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق استوار شد.
بعد از جنگ جهانی اول فرانسه، انگلستان، آمریکا و شوروی سابق همگی، آلمان شکست خورده را متهم میکردند که مخفیانه در صدد توسعه سلاح بیولوژیکی بوده تا سربازان جنگی را با گوشتهای بستهبندیشده آلوده به سیاه زخم و مشمشه از بین ببرد.
همانطور که بعد از جنگ نیز اسناد آن آشکار شد، هیتلر نفرت آشکاری از سلاح بیولوژیکی داشت و تمامی فنون مربوط به توسعه این سلاحها را کنار گذاشت ولی فرانسه در اوایل دهه ۱۹۲۰ برنامه سلاح بیولوژیکی خود را آغاز کرد. این برنامه به ریاست Auguste Trillat یک مخترع شیمیدان که بر روی میکروبهای بیماریزای مسری که از طریق هوا کار میکرد، پایهگذاری شد. ”تریلات” ارتباط بسیار نزدیکی با موسسه پاستور در پاریس داشت و تا اشغال آلمان در سال ۱۹۴۰ این نقش را ادامه داد.
در سال ۱۹۲۵ با امضای پروتکل ژنو استفاده از سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی ممنوع شد. فرانسه به عنوان عضو پیمان ولی دارای سلاح بیولوژیکی به طور رسمی یک استثنایی را در پروتکل ابقا نمود و آن اینکه: ”حق مقابله به مثل یعنی آماده بودن برای حمله با سلاح میکروبی علیه آن که ابتدا حمله میکند”. این استثنا خط مشی را از ”ممنوعیت تام”به ”عدم استفاده برای بار اول” تغییر داد. این استثنا به دیگر امضا کنندگان پروتکل بهویژه انگلستان و شوروی اجازه داد تا برنامههای تهاجمی خود را تحت عنوان ”دفاع” توجیه کنند.
در شوروی در سال ۱۹۲۵ فیزیکدان نظامی بهنام Jacov Fishman رییس برنامه سلاحهای بیولوژیکی شد. پس از به قدرت رسیدن استالین، از آنجا که وی به دانشمندان علوم پزشکی و نظامی سوء ظن داشت، ”فیشمن” و تعداد زیادی از میکروبیولوژیستها را به زندان افکند.
بین دو جنگ جهانی، انگلستان و آمریکا علاقهای به صنعت سلاح بیولوژیکی نداشتند. در این هنگام شرکتهای شیمیایی ارتش با لابیکردن با سنای آمریکا توانستند در تصمیم سنا تاثیر بگذارند بهطوریکه آمریکا پروتکل ۱۹۲۵ ژنو (منع سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی) را تصویب نکرد. متخصصان نظامی آمریکا معتقد بودند که میکروب می تواند با سلاحهای انفجاری رقابت کند.
Frederick Banting کاشف انسولین
وقتی جنگ با آلمان شکل گرفت، Frederick Banting کانادایی مکتشف انسولین و برنده جایزه نوبل، این اعتقاد را تقویت کرد که کسانی که ارتش آلمان را کنترل می کنند به اندازه کافی بیرحم هستند که از سلاحهای بیولوژیکی استفاده کنند. بنابراین انگلیس باید خودش را برای دفاع و حمله آماده کند. وی تمامی راههای اشاعه و نشر میکروبها را از طریق اسپری کردن آن از هواپیما یا به صورت خشک از طریق پست بررسی نمود. نظرات بنتینگ انگلستان را ترغیب به برنامه سلاحهای بیولوژیکی کرد. در نتیجه Paul Fildes رییس برنامه بمب سیاه زخم، این پروژه را توسعه و مورد آزمایش قرار داد که مورد توجه چرچیل فرار گرفت.
بنتینگ مینویسد: ” جنگ واقعا جنگ یک ملت با ملت دیگر است. کشتن یا معلول کردن افراد غیر نظامی در خانه به اندازه از بین رفتن یک سرباز موثر است. بنابراین باید هر روشی را در جنگ بهکار برد.” تعریف وی از ”جنگ تمام عیار” با متفقین، بمباران هوایی شهرهای آلمان، توسعه و استفاده از بمب اتم توسط آمریکا و پیگیری سری کانادایی-آمریکایی-انگلیسی استراتژی جنگ بیولوژیکی بود.
Ira Baldwin متخصص در امر واکنشهای تخمیری در دانشگاه Wisconsin، نظارت بر امر تولید انبوه هاگهای سیاه زخم برای پرکردن بمبها را بر عهده گرفت. صدها دانشمند دیگر در تحقیقات نظامی بیولوژیکی داخل شدند که تحت عنوان ”پروژه منهتن” سری نگاه داشته شد. البته قبل از نهایی شدن سلاحهای بیولوژیکی مانند سیاه زخم، جنگ جهانی دوم پایان یافت.
Ishii Shiro
هنگامی که آمریکا و انگلیس فعالانه سلاح بیولوژیکی را پیگیری میکردند، ارتش ژاپن برای اولین بار از آن استفاده کرد. در سال ۱۹۳۴ فیزیکدان نظامی به نام ژنرال Ishii Shiro برنامه جنگی بیولوژیکی را بهوجود آورد. اولین جایی که این ژنرال، جنگ بیولوژیکی خود را آغاز کرد در شمال چین بود. وی ککهای آلوده به طاعون را در شهرها پخش کرد (۱۹۴۰ – ۱۹۴۲). دومین جنگ ”شیرو” در سال ۱۹۴۳، استفاده از سیاه زخم و مشمشه و حمله به روستاهای جنوب غربی شانگهای بود.
زمانی که متحدین، نازیها را در نورمبرگ به خاطر قتل عام و آزمایشات پزشکی بی رحمانه، تحت پیگرد قانونی قرار می دادند، مسئولین آمریکا در توکیو با طرفین ژاپنی به مذاکره نشستند و ضمانت کردند که ژاپنیها را در صورت تبادل اطلاعات مربوط به آزمایشات بیولوژیکی تحت پیگرد قانونی قرار ندهند. ژنرال داگلاس مک آرتور Douglas MacArthur، مسئول جنایات جنگی ژاپن برای انجام این معامله اختیارات کامل داشت که هیرو هیتو Hiro Hito امپراتور ژاپن و اعضای خانواده او را که احتمالا از جزئیات برنامه بیولوژیکی مطلع بودند حمایت کند.
Li Onesto ژورنالیست و گزارشگر روزنامه Revolution نیز طی مقالهای آورده است : ”هنگام جنگ جهانی دوم ژاپن به چین حمله کرد و آن را به اشغال در آورد. شعبهای از ارتش ژاپن بنام Unit 731 آزمایشات باکتریولوژیکی بر روی حدود ۲۷۰ هزار نفر شهروند و بر روی اسیران جنگی انجام دادند. پاسخ آمریکا به این جنایت بشری چه بود؟ آمریکا به اعضای واحد ۷۳۱ در قبال مبادله اطلاعات ، مصونیت اعطا کرد. و اما انداختن بمب اتم بر روی ژاپن بر خلاف آنچه که غربیها القاء می کنند به خاطر تسلیم کردن ژاپنیها در جنگ نبود. General Dwight Eisenhower ژنرال و فرمانده عالی نیروهای متحدین در جنگ جهانی ۲ (که بعدا رییس جمهور آمریکا شد) صراحتا اذعان کرد که ژاپنیها آماده تسلیم شدن بودند و احتیاجی به بمب اتم نبود. بنابراین چرا بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی بمب انداختند؟ یک تئوری اینست که دانشمندان دوست دارند با اسباببازیهایشان بازی کنند. البته انیشتین که کاتالیست مهمی در خلق بمب اتم بود گفته بود که دانشمندان موافق بهکارگیری آن نبودند بلکه سیاستمداران این تصمیم را گرفتند. فرضیه دیگر این است که آمریکا در صدد پایان دادن به جنگ جهانی نبود بلکه در فکر شروع جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی بود تا قدرت خود را به نمایش بگذارد.”
باید اضافه کرد که در این زمان کانادا هم در حال توسعه سلاح بیولوژیکی بود.
جنگ ویتنام و سلاحهای بیولوژیکی
Theodor Rosebury
بعد ار جنگ جهانی دوم تنها صدای شجاعانه ای که علیه سلاحهای بیولوژیکی برخاست از سوی Theodor Rosebury بود. وی ناظر و رئیس بیمارهای عفونی مسری از طریق هوا در کمپ Fort Detrick مرکز تحقیقات برنامه سلاحهای بیولوژیکی در مریلند در زمان جنگ جهانی دوم بود. ”رزبری” در سال ۱۹۴۵ ”فورت دتریک” را ترک کرد. در سال ۱۹۴۵ هنوز مردم در مورد دستیابی های تهاجمی آمریکا بی خبر بودند. دستیابی هایی نظیر: کارگاه بزرگ تولید عظیم سیاه زخم، تب مالت، سلاحهای ضد محصولات کشاورزی علیه برنج، گندم و توسعه و آزمایش بمبهای بیولوژیکی شامل بمبهای خوشهای جدید.
در سال ۱۹۴۹ رز بری ”صلح یا طاعون” را منتشر کرد که در آن استدلال کرده است که باید به خاطر بشریت، قدرتهای بزرگ سلاحهای بیولوژیکی را کنار بگذارند. زمانی که این کتاب انتشار یافت، آمریکا انتشار چنین متونی را ممنوع کرد و تهدید سلاحهای بیولوژیکی شوروی توسط کنگره و رسانه ها بزرگنمایی شد.
اوایل دهه ۱۹۶۰ در ادامه جنگ ویتنام، دانشمندان بیولوژیک از اینکه می توانند در حوزه وسیعتری برنامه حملات بیولوژیکی برروی هر جمعیتی (شهری یا روستایی) را پیاده کنند دلشاد شدند. در این زمان یکی از تحقیقات، استاندارد کردن تولارمی Tularaemia (بیماری عفونی خرگوش یا موش که به انسان سرایت می کند) با استفاده از انداختن بمب بود و آمریکا مشتافانه بهوسیله هواپیماهای جت این میکروبها را بر روی صدها مایلمربع منتشر کرد. بهدنبال این جنایت فجیع، در سال ۱۹۶۶ پنج هزار دانشمند به رییس جمهور وقت آمریکا جانسون نامه نوشتند و خواستار تجدید نظر در سیاستهای تسلیحات بیولوژیکی و شیمیایی آمریکا شدند که پاسخی به آن داده نشد تا اینکه نیکسون رییس جمهور شد. در سال ۱۹۷۴ در یک حرکت بی سابقه در تاریخ آمریکا، نیکسون از سلاحهای بیولوژیکی صرفنظر کرد و این تصمیم نیکسون، راه را برای (Biological and Toxin Weapons Convention (BTWC معاهده منع سلاحهای سمی و بیولوژیکی هموار نمود.
لازم به ذکر است که در حال حاضر طبق قانون بین المللی، توسعه و آزمایش سلاحهای بیولوژیکی ممنوع است و تمام برنامههایی که توسط دولتها تامین مالی می شدند باید خاتمه یابد. بنابراین چنین فعالیتهایی جرم و تروریستی قلمداد می شود.
موارد استفاده از سلاحهای بیولوژیکی از دوره جنگ سرد تا کنون
۱- استفاده از سیاه زخم و دیگر ویروسها در آمریکا و اروپا
در سال ۱۹۷۵ شوروی از الحاق آمریکا به معاهده بهرهبرد و برنامه عظیم جنگ بیولوژیکی تهاجمی خود را راهاندازی کرد. گمان بر این است که آمریکا بهطور مخفیانه برنامهاش را زنده نگاه داشته بود و این بهانهای برای رهبران شوروی بود تا این سرمایه گذاری بزرگ را انجام دهند. تا اینکه در سال ۲۰۰۱ نامههای بینام و نشان حاوی سیاه زخم در آمریکا، موسسات ملی بهداشتی را تحریک کرد تا دفاع بیولوژیکی را تقویت کنند و به ازدیاد پروژههای مقابله با تروریسم بیولوژیکی بپردازند.
Tom Burghardt نویسنده و محقق آمریکایی در مقاله ای مینویسد: بر اساس گزارشات چندین رسانه، بازرسان فدرال نتیجه گرفتند که هاگهای سیاه زخم که در نامه به آدرس Tom Daschle رییس سابق سنا و Patrick Leahy رییس قضایی کنگره ارسال شدند فقط میتواند در یک آزمایشگاه دولتی تولید شده باشد. میکروبی با غلظت یک تریلیون هاگ در هر گرم که کافی برای کشتن نیمی از جمعیت آمریکا است.
مرکز Plum Island Animal Disease Center توسط شرکت عظیم دفاعی امنیتی آمریکا بهنام (Science Applications International Corporation (SAIC ”شرکت بینالمللی کاربردهای علم” مهیا گردیده است. ”واشنگتن تکنولوژی” مینویسد: طبق لیست اسامی ۱۰۰ پیمانکار رده بالای فدرال، SAIC رتبه ۷ را دارد و درآمدی معادل ۴,۸۱۱,۱۹۴,۸۰۰ دلار از بستن قرارداد با دولت بهدست آورده است.
از دیگر موارد بیماریهای مسری از حیوان (foot-and-mouth disease (FMD تاولهای دهان و پا است که از موسسات بریتانیا در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۷ به خارج نشت پیدا کرد. در زمانی که این بیماری در حال ریشه کن شدن بود، در سپتامبر ۲۰۰۱ بیش از ۶ میلیون راس دام را کشتند و بیماری به فرانسه ، جمهوری ایرلند، هلند و ایرلند شمالی نشر پیدا کرد.
از دیگر پروژه های اهریمنی، عملیات WHITECOAT از برنامههای آزمایشی سری ارتش آمریکا در بین سالهای ۱۹۵۴ – ۱۹۷۳ بود که بر روی سربازانی که از Seventh-day Adventist Church بودند (افراد این کلیسا معتقد به نزدیکی ظهور حضرت عیسی و قیامت هستند) انجام شد. این سربازان با رضایت تن به این آزمایش دادند و مانند چهارپایان آنها را با تب کیو، تب زرد، هپاتیت آ، طاعون گاوی، تولارمی (تب خرگوش) عفونی کردند. این سربازان داوطلب تزریق ”وایت کت” را مثل حیوانات به صندلی در میان قفسی بستند و در ایالت یوتای آمریکا تب کیو را بر روی آنها اسپری کردند. تلخ تر اینکه بسیاری از این سناریوها را در نواحی مختلف شهری نیز اجرا کردند نظیر انداختن لامپی که از میکروب BW پرشده بود در متروی نیویورک، اسپری کردن pseudo-BW توسط مردی در واشنگتن که آن را از چمدانش اسپری کرد یا آزمایشات مشابهی در کالیفرنیا، تگزاس و فلوریدا.(ا)
Scott Shane ژورنالیست پژوهشگر که در بالتیمور سان و نیویورک تایمز مینویسد، کشف کرد که Dugway’s Life Sciences Division صدها کیلوگرم سیاه زخم برای بمبها ساخته است که انسانها را در صدها مایل آلوده کرده و میکُشد.
همچنین (Global Security Newswire (GSN فاش کرد که در سال ۲۰۰۹ طبق فهرست موجودی یک تاسیسات بیولوژیکی ارتش آمریکا، نزدیک به ده هزار آمپول حاوی میکروبهای بیماریزا ذخیره شده است.. در این رابطه Martin Matishak گزارشگر نوشت: ۹۲۲۰ نمونه کشف شده است که شامل باکتریها و ویروسهای طاعون، سیاه زخم، تولارمی (تب خرگوش)، ویروس ونزوئلایی، ویروسهای التهابات مغزی، تب خونریزی آرژانتینی و ویروس ایبولا بود.
آمریکا در تلاش است که آزمایشات ضد بشری و فاجعه آمیز خود را سری نگاهدارد بهطوریکه نیویورک تایمز در دسامبر ۲۰۰۹ خبر داد که قانون مانیتور کردن تحقیقات و توسعه سلاحهای بیولوژیکی ممنوع گردیده است.
۲- ایدز، فاجعهای دیگر برای بشریت
دکتر کنت ول ALAN CANTWELL, MD درماتولوژیست آمریکایی در گزارش خود مینویسد: ایدز بطور رسمی در ماه جون ۱۹۸۱ به عنوان بیماری مرگبار بین دهها نفر از جوانان همجنسباز سفیدپوست در شهرهای نیویورک و لسآنجلس آغاز شد و تا سال ۲۰۰۵ بیست میلیون را کشته و ۴۰ میلیون را به ویروس HIV مبتلا کرده است و هنوز منشا آن برای مردم اسرار آمیز است. باور عمومی بر اینست که منشا آن در آفریقا و از میمونهاست. درحالیکه در حقیقت منشا ویروس HIV در منهتن آمریکا در سال ۱۹۷۹ میباشد و در آن زمان هیچ موردی از این بیماری در آفریقا گزارش نشده بود.
دکتر کنت ول می افزاید: ارتباط نزدیکی بین مهندسی ژنتیکی و HIV وجود دارد. در سال ۱۹۷۰یک نوع آنزیم سلولی را کشف کردند که منتهی به یافتن ویروسهای پسگرد در سلولهای سرطانی حیوان شد و بهزودی دریافتند که میتوان با دستکاری ویروسهای پسگردی که بطور طبیعی در ژن خیلی از سلولهای حیوانات نیز پیدا می شود، اثرات مخربی روی سیستم مصونیتی بدن گذاشت. بنابراین منشا ویرس ایدز که HIV می باشد از یک آزمایشگاه ویروسهای سرطانی حیوان است و در حقیقت این ویروس که در سال ۱۹۸۴ کشف گردید ویروس ”عامل سرطان” نامیده شد.
بسیاری از دانشمندان معتقدند که ایدز، آزمایشگاهی و تولید کمپ Fort Detrick در مریلند است . مریلند خانه برنامههای شیمیایی و بیولوژیکی است. فورت دتریک HIV را ابتدا بر روی زندانیان داوطلب تست کرد که برخی از آنها همجنسباز بودند و پس از آزادی به نیویورک رفتند و این بیماری را در آنجا رواج دادند.
دانشمندان مستقل، ویروس HIV را به عنوان سلاح بیولوژیکی معرفی می کنند. از جمله Wangari Maathai اکولوژیست و اولین زن آفریقایی برنده جایزه نوبل اهل کنیاست که معتقد است HIV عمدا در آزمایشگاه به عنوان یک سلاح بیولوژیکی درست شد.
۳- جنگ کره (۱۹۵۰-۱۹۵۳)
آمریکا در سال ۱۹۵۰، ۵ ماده شیمیایی ضد نفر و دو ماده ضد محصولات خود را در بمبهای خوشه ای آزمایش کرد. در سال ۱۹۵۲ نیروی هوایی آمریکا ۲۳۹۰۰ عدد از این بمبهای خوشه ای را درخواست داد. بین سالهای ۱۹۵۱-۱۹۵۳ آمریکا ۳۴۵ میلیون دلار (به ارزش کنونی ۲/۲ بیلیون دلار) بر روی تحقیقات بیولوژیکی هزینه کرد.
سی و شش خلبان آمریکایی اسیر شده توسط کره اعتراف کردند که در عملیات خود ککهای عفونی و پرهای سمی بوقلمون را ریخته اند. انداختن اشیا عجیب مثل ساقههای سویا، پر، جعبههای مقوایی حاوی حشرات، ماهی گندیده، گوشت خوک فاسد، قورباغه، جوندگان، عنکبوت و پرهای آلوده به سیاه زخم و کک از جمله حملات بیولوژیکی آمریکا بود. جواب آزمایشاتی که بر روی ککها شد آلوده بودن به طاعون را مثبت اعلام کرد.
۴- سلاح سرطانزای سیا در آمریکای لاتین
Rory Carroll متخصص امور ونزوئلا در روزنامه گاردین با مقاله ای تحت عنوان ”قتلهای علمی سیا”، آمریکا را متهم میکند که هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا را بهوسیله سلاح بیولوژیکی به قتل رسانده است.
Hugo Chávez-Venezuela
Ignacio Lula da Silva-Brazil
Fernando Lugo-Paraguay
Tabare Vazquez-Uruguay
Cristina Fernandez de Kirchner-Argentina
Dilma Rousseff-Brazil
Juan Manuel Santos-Colombia
Fidel Castro-Cuba
Patrice Lumumba-Congo
Agostinho Neto-Angola
Eduardo Frei-Chile
وی می نویسد: چاوز خودش معتقد بود که سرطانهایی که رهبران چپگرای سابق آمریکای لاتین شامل رییس جمهور آرژانتین Nestor Kirchner (مبتلا به سرطان روده) و رییس جمهور برزیل Ignacio Lula da Silva مبتلا به سرطان گلو قسمتی از دسیسه سیا علیه رهبران چپگرای آمریکای لاتین بود.
کارول اضافه می کند: رییس جمهور چپگرای اروگوئه Tabare Vazquez از بیماری سرطان شفا یافت. این رییس جمهور خودش انکولوژیست و تحصیلکرده فرانسه بود. Fernando Lugo رییس جمهور پاراگوئه که در سال ۲۰۱۲ توسط جناح راست حمایت شده توسط سیا، از کشور اخراج شد به سرطان لنفاوی مبتلا گردید. همچنین رییس جمهور آرژانتین Cristina Fernandez de Kirchner مبتلا به سرطان تیرویید، رییس جمهور برزیل Dilma Rousseff مبتلا به سرطان سیستم لنفاوی ، رییس جمهور کلمبیا Juan Manuel Santos مبتلا به سرطان پروستات شدند. خیلی بعید است که ۶ رهبر چپگرای آمریکای لاتین در محدوده زمانی یکسانی تصادفی به سرطان مبتلا شده باشند.
فیدل کاستروی کوبا که چندین بار مورد هدف توطئه بیولوژیکی قرار گرفت به چاوز گفته بود: ” چاوز مراقب باش . این آمریکاییها تکنولوژیش را دارند، تو بیدقت هستی. مراقب آنچه میخوری باش. حتی یک تزریق کوچک.”
کاسترو از بیماری دستگاه گوارش نزدیک به مردن بود. وی پس از شرکت در نشست «People’s Summit» که در کوردوبا در جولای ۲۰۰۶ برگزار شد بیمار شد و در آن چاوز و نسترو هم بودند که هر دو مردند. نسترو از حمله قلبی ناگهانی و چاوز از سرطان نزدیک به لگن خاصره فوت کردند.
مواد بیولوژیکی و سلاحهای آن، قسمتی از پروژه سری MKNAOMI میباشد که توسط سیا و موسسه تحقیقات پزشکی ارتش آمریکا برای امراض عفونی در Fort Detrick تولید می شود.
در سال ۱۹۳۱دکتر Dr. Cornelius P. Rhoads نژادپرست سفیدپوست و دانشمند ضد آمریکای لاتین، ۱۳ نفر پروتوریکایی را با تزریق مواد سرطانزا مورد آزمایش قرار داد و از جمله آنان رهبر حزب ناسیونالیست پروتوریکا بنام Pedro Albizu Campos بود. این دکتر مدیر برنامههای سلاحهای بیولوژیکی و شیمیایی ارتش آمریکا در Fort Detrick, the Dugway Proving Ground and Deseret Test Center in Utah و منطقه کانال پاناما بود. وی سپس به کمیسیون انرژی اتمی رفت و شهروندان آمریکایی را با تستهای تشعشعات رادیویی آزمایش می کرد.
MKNAOMI برای قتل فیدل کاسترو و پاتریس لومومبا Patrice Lumumba نخست وزیر کنگو با سلاح بیولوژیکی برنامهریزی کرد که توسط دکتر Sidney Gottlieb رئیس فنی سیا انجام شد. یکی از اولین قربانیان سلاح سرطانزای سیا، اولین رییس جمهور آنگولا Agostinho Neto بود که در سال ۱۹۷۹ سرطان در بدنش سریعا توسعه پیدا کرد و در بیمارستان مسکو قبل از ۵۷ سالگی درگذشت. قربانی دیگر سیا، رییس جمهور سابق شیلی Eduardo Frei بود که در بیمارستان سانتیاگو در ۲۲ ژانویه ۱۹۸۲ بهعلت یک بیماری عفونی فوت کرد و پینوشه دیکتاتور به جای او نشست. این مواد سرطانزا میتواند قربانی خود را از طریق تزریق، تنقس کردن، تماس پوستی بهخصوص از طریق لباسهای زیر (که چاوز از این طریق مبتلا شد)، خوردن و آشامیدن و خمیر دندان مبتلا کند.
۵- کوبا قربانی سلاحهای بیولوژیکی آمریکا
بر اساس گزارش ۱۹۷۷ Newsday آمریکا با عملیات ”ضد تروریستی کاسترو”، ویروس تب خوکی آفریقایی را در سال ۱۹۷۱ وارد کوبا کرد. شش هفته بعد از انتشار این بیماری کوبا مجبور شد پانصد هزار خوک را بکُشد تا از سرایت این بیماری جلوگیری کند. این ویروس در مرکز Plum Island Animal Disease Center ذخیره شده و به تروریستهای تعلیم دیده توسط سیا در نیروی نظامی مستقر در کانال پاناما تحویل داده شده بود.
همچنین طبق گفته William H. Schaap محقق، در سال ۱۹۸۱ کوبا بهوسیله تب دنگ Dengue Fever (تب استخوان شکن) که بهوسیله پشه از راه انتقال خون سرایت می کند، مورد حمله قرار گرفت. در حالیکه این ویروس در نواحی مرطوب و پر جمعیت خیلی سریع تکثیر پیدا می کند، نشانی از این بیماری در نواحی مجاور کوبا مثل هائیتی و جمهوری دومینیکن نبود.
۶- سلاحهای میکروبی و شیمیایی در عراق
در سال ۲۰۰۲ سناریوی وحشتآور سلاح میکروبی بهویژه ادعای بیسند آمریکا در مورد تهدید آبله از سوی صدام ، مردم آمریکا را برای حمله به عراق آماده کرد.
آمریکا معاهده BTW را با ارسال مواد بیولوژیکی جنگی به عراق در دهه ۱۹۸۰ زمانی که عراق با ایران میجنگید نقض کرد و سپس به بهانه داشتن همین مواد بیولوژیکی ارسالی نظیر سیاه زخم به عراق، حمله ۲۰۰۳ خود را توجیه کرد.
پروفسور Louis Henkin از افراد برجسته و متخصص در حقوق بین الملل و سیاست خارجی آمریکا میگوید:
قوانین بین المللی یک دغلکاری و فریب است. این قوانین در موسسات علمی آموزش داده می شوند ولی اگر قوانین بین المللی واقعا قانون هستند پس دندانهایش کجاست؟ و اگر دندان ندارد، پس چه فایده ای دارد؟
در ماده یک BTW آمده است: هر دولت عضو این معاهده متعهد می شود که هرگز در هیچ شرایطی توسعه، تولید و ذخیره این موارد را نداشته باشد: ۱- مواد بیولوژیکی و میکروبی یا سمی ۲- سلاحهایی که برای بهکاربردن این مواد است.
گزارش سناتور Donald Riegle به سنای آمریکا نشان می دهد که سیاه زخم از آمریکا به عراق فرستاده شده. فاکتور لیست مواد میکروبی که در دوم می ۱۹۸۶به عراق صادر شده موجود میباشد(۲). از دیگر حمایتهای آمریکا از صدام در زمان جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران، حذف نام عراق از لیست کشورهای تروریست در فوریه ۱۹۸۲ توسط دولت آمریکا بود.
بر اساس گزارش سیا در زمان جنگ خلیج فارس و حمله عراق به کویت، هم انگلیس و هم آمریکا کاملا آگاه بودند که باید خود را برای جنگ بیولوژیکی آماده کنند، بهطوریکه در گزارش آپریل ۲۰۰۱ آمده است: آمریکا و انگلیس هر دو مطلع بودند که سیاه زخم و سم botulinum یک تهدید در این جنگ خواهد بود بنابراین واکسنهای مخصوص این مواد را در حد وسیعی تولید و استفاده کردند که این موضوع در گزارش ریگل در سال ۱۹۹۴ هم مشهود است.
۷- سلاحهای تخریبی و غیر کُشنده بیولوژیکی
Debora MacKenzie ژورنالیست در حیطه ”علم” که با سایت www.newscientist.com همکاری می کند، در سال ۲۰۰۲ طی مقالهای نوشت که: حشراتی که جادهها و ساختمانها را می خورند ، بیو کاتالیستهایی که سوخت و پلاستیک را تجزیه میکنند، شگردهایی که بهطور ناپیدا آلومینیوم و دیگر فلزات را میخورند. فقط چند نمونه از سلاحهای غیر کشنده آمریکاست که در حال توسعه و تحقیق میباشد. در عین حال گزارشات و پیشنهادات مستمر متعددی از سوی محققین تامین مالی شده میرسد. برای مثال Oak Ridge National Laboratory in Tennessee که استفاده از intense electromagnetic fields برای ایجاد اثراتی، از خلل در حافظه کوتاهمدت گرفته تا از دست دادن کامل کنترل اعمال اختیاری جسمی پیشنهاد کردهاست.
همچنین اداره تحقیقات Naval Research برای تولید میکروارگانیسمهای ژنتیکی مهندسیشده درخواست مالی کرده که این میکرو ارگانیسمها جادهها و راهها را می خورند و خرابی در قسمتهای فلزی، روکشها و مواد نفتی سلاحها، ماشینها و تجهیزات و سوختها بهوجود میآورند.
۸- ابولا سلاح بیولوژیکی آمریکا در غرب آفریقا
Joachim Hagopianافسر سابق ارتش آمریکا که مقالات متعددی در زمینه روابط بینالمللی و امنیت داخلی آمریکا نگاشته است، مینویسد: ویروس تب خونی ابولا در فوریه ۲۰۱۴ در گینه، غرب آفریقا شروع شد. سپس به لیبریا و سیرالئون و حالا به نیجریه سرایت کرده است و میتواند به یک بیماری مسری جهانی تبدیل شود. این بیماری با نشانه های یک تب سرما خوردگی عادی آغاز میشود و با تهوع ادامه مییابد. در نهایت بیمار بر اثر خونریزی داخلی میمیرد. محققین کانادایی میگویند که این ویروس از طریق هوا سرایت میکند و حتی بر روی اشیا تا مدت طولانی زنده میماند.
بهتازگی آمریکا اعلام کردهاست که واکسن ابولا در حال آزمایش است و (Department of Defense and Centers for Disease Control (CDC آن را به عنوان یک ماده بیولوژیکی جنگی طبقهبندی کرده است.
در سال ۱۹۷۶ شیوع ابولا در زئیر (جمهوری کنگوی کنونی) اتفاق افتاد و بعد به سودان گسترش پیدا کرد و جان ۲۸۰ نفر را در زئیر و ۱۵۱ نفر را در سودان گرفت.
دولت آمریکا بر روی Big Pharma (صنایع دارویی بزرگ) برای تهیه واکسن سرمایهگذاری کرد که سود چشمگیری دارد. به عنوان مثال Tekmira Pharmaceuticals شرکتی که بر روی داروهای ضد ابولا کار میکند، از پیش ۱/۵ بیلیون دلار از شرکت مرگآور دیگری بنام مونسانتو نقدا دریافت کرده است. این شرکت قبلا نیز از سازمان دفاع آمریکا قراردادی به ارزش ۱۴۰ میلیون دلار پاداش گرفته بود.
در سال ۲۰۱۰ CDC پتنتی (patent) را بر روی گونه ای از ویروس که در سال ۲۰۰۷ در اوگاندا شایع و از ۱۱۶ نفر مبتلا ۳۹ نفر را کشت، بهدست آوردند. این پتنت در خصوص گونه ای از ابولا بنهام ایبو بان Ebo Bun بود که شماره پتنت آن CA2741523A1 میباشد. پتتنت مورد اشاره را در اینجا می توانید مشاهده کنید.
با این پتنت دولت آمریکا به طور انحصاری از این اختراع سود میبرد. در قسمت خلاصه پتنت تصریح شده است که دولت آمریکا مالکیت و کنترل قانونی کامل بر روی تمامی گونههای ویروس ابولا را دارد یعنی اینگونه مرگبار ابولا جدیدترین دارایی آمریکا در سلاح بیولوژیکی خواهد بود.
به دلیل شیوع ابولا و شیوه غلط مقابله و عدم دقت در سرایت بیماری، سیرالئون اخیرا به همه متخصصین آمریکایی ابولا مشکوک شد و آنها را از دانشگاه Tulane University و موسسه US Army Medical Research Institute of Infectious Diseases (USAMRIID) که مرکز شناخته شده تحقیقات سلاحهای بیولوژیکی آمریکا به مرکزیت مریلند و Fort Detrick است را بیرون کرد.
پزشکی که نخواست نامش فاش شود و تجربیات زیادی در مداوای بیماران مبتلا به ابولا دارد به طور ناشناس مطلبی تحت عنوان ”درمان ساده ابولا ” منتشر کرد و در آن میزان بسیار بالایی از ویتامین سی را توصیه نمود. وی نوشته است که ابولا اساسا بدن را از ویتامین سی تخلیه می کند و فقدان خون اکسید شده باعث خونریزی داخلی و در نهایت مرگ میشود. این متخصص میگوید که نیازی به واکسن نیست. میزان مصرف بالای ۵۰۰ هزار میلی گرم ویتامین سی در روز توصیه میشود. ویتامین سی ویروس را نمیکشد ولی قدرت مصونیت بدن را افزایش میدهد تا ویروس ابولا را نابود کند. وی معتقد است که سیستم تحقیقاتی سلاحهای جنگی بیولوژیکی موجب شیوع بیماری ابولا در سیرالئون شده است.
پروفسور Dr. Jason Kissner استاد جرم شناسی دانشگاه کالیفرنیا طی مقاله ای در گلوبال ریسرچ در آگوست ۲۰۱۴ دروغپردازیهای آمریکا در مورد شیوع بیماری ابولا را مورد بررسی قرار داده و آن را به عنوان ترور بیولوژیکی آمریکا قلمداد می کند. وی مینویسد:
Kissner
دولت آمریکا سه دروغ بزرگ درباره ابولا گفته است. اولین دروغ اینکه ابولا از طریق هوا سرایت نمی کند. چندین مطالعه علمی به احتمال مسری بودن از راه هوا استناد کرده اند. البته قبل از همه چیز باید به این پرسش پاسخ دهند که هنوز نمیدانیم چگونه ابولا به آفریقا رسیده در حالیکه این بیماری هیچوقت در آفریقای غربی شیوع نداشته است.
دیگر اینکه شیوع این بیماری از جهت تعداد و گسترش بینالمللی یک عفونت تنفسی خیلی با دیگر موارد فرق میکند بهطوریکه ما الآن حدود ۲۰۰۰ مورد مبتلا داریم.
دروغ دوم در واقع نگفتن این حقیقت است که ما با یک شکل بیولوژیکی مشخصی از ابولا مواجه هستیم که قبلا مشاهده نشده است. طبق مجله پزشکی نیو انگلند در مورد ایبولای اخیر گینه و غرب آفریقا، گونه ابولای گینه از لحاظ ژنتیکی با نوع ابولای قبلی متفاوت میباشد که از پیشگونه خود تکامل پیدا کرده یعنی اینگونه ابولای گینه قبلا هرگز دیده نشده است.
سومین دروغ اینست که آمریکا دو داستان کاملا متناقض درباره شرایط تحویل داروی ایبولا بنام ZMapp به دکتر Kent Brantly که به ابولا مبتلا شده بود، تعریف میکند. یکبار میگوید تحویل دارو به این درمانگر ابولا کار ما بود و در جای دیگر میگوید کار ما نبود. اما واقعا تحویل زدمپ به دکتر کنت که توانست در عرض یکساعت وضعیت او را بهبود دهد کار که بود؟ شواهد نشان میدهد که آن ایده آمریکا بود چون هیچ شرکت خصوصی نمیتواند بدون پشتیبانی سازمان دفاع آمریکا مستقلا چنین کار مهمی را انجام دهد.
International Business Times می نویسد: داروی ZMapp نتیجه همکاری بین شرکت Mapp Biopharmaceutical Inc, LeafBio, DefyrusInc, Public Health Agency of Canada و دولت آمریکا بود. این سوال مطرح می شود که اگر این نوع و گونه جدیدی از ابولا هست بنابراین ZMapp نباید یک شبه درست شده باشد. ابولای گینه در دسامبر ۲۰۱۳ آغاز شد و در ژانویه ۲۰۱۴ ایبولا با ZMapp مورد هدف قرار گرفت یعنی فقط یک ماه فاصله. بنابراین احتمال این که ZMapp وقت کافی برای تولید داشته بسیار زیاد است.
اگر گفته شود که شرکت Mapp Biopharmaceutical Inc درباره گونه جدید ابولای گینه اطلاعی نداشت و از قبل این دارو موجود بود که بر روی این گونه جدید بکار برده شد، باید پرسید چگونه داروی ZMapp موثر برای گونه جدید بوده؟ پس باید زدمپ در خصوص ابولای دیگر به غیر از ابولای گینه نیز موفق بوده باشد. در غیر اینصورت چطور می توان نتیجه نگرفت که گونه ابولای گینه یک ترور بیولوژیکی از سوی آمریکاست.
Boyle
Francis A. Boyle پروفسور حقوق بینالملل دانشگاه ایلینویز آمریکا در مصاحبهای با تلویزیون یونان که در روزنامه اینترنتی Today در اکتبر ۲۰۱۴ منتشر شد میگوید: اگر به نقشهای که توسط CDC) Center of Disease Control) تهیه شده است نگاه کنید درمییابید که این آزمایشگاهها در سراسر مناطقی که بیماری ابولا شایع شده یعنی غرب آفریقا قرار دارند که به نظر من منشا ابولا از این آزمایشگاههاست. آمریکا فقط برای افکار عمومی میگوید که ”این آزمایشات، دفاعی است و ما باید واکسن تهیه کنیم” برای این کار آنها ابتدا باید عامل بیماری را درست کنند. طبق اسناد پنتاگون، CDC کار جنگ بیولوژیکی را برای سازمان دفاع آمریکا در قلب سیرالئون مرکز شیوع ابولا انجام میدهد. بنابراین Fort Detrick و CDC و دانشگاه تولین که معروف به مرکز جنگهای بیولوژیکی هستند با یکدیگر همکاری میکنند. دولت آمریکا با این اطمینان که لیبریا (مستعمره سابق آمریکا) در معاهده منع سلاحهای بیولوژیکی عضو نیست، تحقیقات خود را انجام می دهد.
وی در پاسخ به این سوال که نظر شما درباره اینکه آمریکا برای مبارزه با ابولا سرباز فرستاده است چیست می گوید: نیروی نظامی آمریکا به لیبریا حمله کرد. آنها برای مبارزه با ابولا و درمان آن آموزش ندیدهاند. آنها را برای درمان نمیفرستند. سازمان بهداشت جهانی و CDC میدانند که جریان چیست و نمیتوان حرفهای آنها را باور کرد چون آنها در این ماجرا دخیل هستند.
اگر این ابولا همان ابولای زئیر GMO شده (مهندسی ژنتیکی شده) در سال ۱۹۷۶ باشد ، نشاندهنده اینست که این ویروس را تسلیحاتی کردهاند.
وی در پاسخ به این سوال که چه باید کرد، اظهار میدارد که باید جلسه اضطراری متشکل از متخصصین علوم بهداشت تشکیل شود. وقتی در سال ۱۹۸۵ با نیکاراگوئه هم این کار را کردند و تب دنگخونی را در این کشور شیوع دادند، من به مقامات نیکاراگوئه گفتم که با سیاستمداران کاری نداشته باشید و متخصصان در امر بهداشت را که مستقل هستند متقاعد کنید و شکایتی علیه نقض معاهده منع سلاحهای بیولوژیکی را به شورای امنیت ببرید.
پروفسور Dr. Cyril Broderick پاتولوژیست لیبریایی طی یک سخنرانی در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۴ که در دیلی آبزرور منتشر شد، چنین اظهار داشت:
Broderick
شهروندان جهان، ابولا و ایدز به وسیله صنایع داروسازی غرب و سازمان دفاع آمریکا ساخته شده اند. ابولا یک ویروس GMO شده است. ویروس ابولا ارگان های داخلی بدن را تخریب و مانند ژله نرم می کند و بعد از مرگ، جسد نیز با سرعت تخریب می شود.
سازمان دفاع آمریکا ۱۴۰ بیلیون دلار به Tekmira شرکت داروسازی کانادایی پرداخت کرده تا تحقیقات در روی ابولا را انجام دهد. آنها ویروس مرگبار ابولا را بر روی انسانهای سالم تزریق میکنند.
رهبران کشورهای آفریقایی باید در دفاع از نوزادان، کودکان، زنان، مردان و سالخوردگان آفریقایی برخیزند. شایسته نیست که با آفریقاییها مانند موشهای آزمایشگاهی رفتار شود. مردم بیگناه در حال کشته شدن هستند. آفریقاییها حتی نمیتوانند با هم دست بدهند و عزیزان خود را در آغوش بگیرند. باید تمام کشورها برخیزند. این زنگ خطری است برای تمام آفریقاییها، آسیاییها، خاورمیانهایها، آمریکاییها و اروپاییها. این یک تهدید واقعی و جهانی است که به کمک همه کشورها احتیاج است.
خواهش میکنم برای توقف آزمایش ابولا و شیوع آن قیام کنید.
پینوشت:
Jeanne Guillemin, Anthrax: The Investigation of a Deadly Outbreak, Berkeley: University of California Press, 1999, pp. 176-177
Batch# 01-14-80 (3 each) G.G. Wright (Fort Detrick) V770-NPI-R Bovine anthrax, Class III pathogen2
به بهانه شیوع بیماری مرگبار ایبولا در غرب آفریقا، بر آن شدیم تا در حد ظرفیت یک رصد استراتژیکی در این قسمت، به جهت گیریهای سیاستهای تهدید آمیز آمریکا در برخورد با محیط زیست و سلامت بشر بپردازیم و به دلیل وسعت مباحث، هر بار یکی از موضوعات زیر مورد بررسی قرار می گیرد:
اقلیم
غذا
دارو
سلاح های بیولوژیک
قسمت سوم- دارو
هیچ شغل و حرفه ای بزرگتر از صنعت دارو نیست. حرفه مربوط به بیماری از هر صنعت دیگری در روی زمین سودآورتر است و این سود با هزینه کردن سلامت انسان بدست می آید.
تاریخچه مختصری از صنعت دارو در آمریکا به عنوان بزرگترین تولید کننده دارو: در اواخر قرن نوزدهم بعد از انقلاب صنعتی چند نفر ثروتمند که صاحبان شرکتهای بزرگی بودند دریافتند که ”صنعتی کردن” بهداشت و سلامت، کنترل بیشتر ثروت و قدرت را به دنبال دارد. بنابراین با ”حق ثبت اختراع” داروهای شیمیایی و مصنوعی، کار را توسعه دادند و دارو را انحصاری کردند.
”صنعتی کردن” دارو بدین معناست که بیمار را مشتری و دارو را کالا می داند و عوارض جانبی دارو ، خود یک بازار دیگری برای عرضه محصولات جدید خلق می کند. ”حق ثبت دارو” هم یعنی مولکولهای غیر طبیعی را برای استفاده در دارو ابداع کردن. چرا غیر طبیعی؟ چون قانونا مولکولهایی که در طبیعت وجود دارند را نمی توانند پتنت (patent) کنند.(۱)
(John Rockefeller (1839 –۱۹۳۷
برجسته ترین این افراد ثروتمند و طالب قدرت، جان راکفلر آمریکایی بود که همیشه می گفت : ”رقابت یک گناه است”.
شرکت استاندارد اویل (Standard Oil) راکفلر در اوایل قرن بیستم در صنعت نفت تفوق پیدا کرد که مادر شرکتهای ExxonMobil و Esso در حال حاضر می باشد.
راکفلر، مورگان را که بانکدار و نماینده بانک راسشایلد (Rothschild) و انگلند (England) در امریکا بود را به درون سیستم خود آورد و این دو باهم فدرال رزرو آمریکا Federal Reserve Board را بوجود آوردند یعنی تمام معاملات مالی کشور را در دست گرفتند که هنور هم در قدرت هستند.
شرکت دارویی استرلینگ .Sterling Drug, Inc به عنوان بزرگترین شرکت در امپراتوری دارویی راکفلر با ۶۸ شعبه آن در سال ۱۹۶۱، ۲۳،۴۶۳،۷۱۹ دلار یعنی ۵۴٪ سود نشان دادند. Squibb اسکوییب دیگر شرکت دارویی راکفلر در سال ۱۹۴۵ یک سود حیرت آور سه رقمی ۵۷۶٪ را بوجود آورد.
وضعیت کنونی حرفه دارو : یک چهارم ۵۰ شرکت بزرگ اول در دنیا از لحاظ ارزش مالی یا شرکتهای دارویی هستند یا پتروشیمی. بنابراین مدل شغلی راکفلر موفق بوده چرا که دراین دو حیطه یعنی نفت و دارو سرمایه گذاری کرد. به عنوان مثال ارزش شرکت فایزر Pfizer به عنوان سومین شرکت بزرگ دنیا پس از مایکروسافت طبق آمار بانک جهانی در سال ۲۰۰۲، حدود ۲۶۵ بیلیون دلار یعنی برابر با تولید ناخالص ملی کشورهایی نظیر سوییس، سوئد یا اتریش در بازار بود. فایزر صاحب ۸ مورد ثبت اختراع ۲۵ داروی شیمیایی مانند Lipitor, Viagra, Diflucan , Zoloft است که فقط این حق ثبت موجب کسب ۳۲ بیلیون دلار از فروش آنها گردید.
چهارمین رتبه از آن اکسون موبیل است با ارزش حدود ۲۳۷ بیلیون دلار.
حال سهامداران و مدیران شرکت فایزر (شرکت دارویی ) و اکسون موبیل ( شرکت پتروشیمی) را با یکدیگر مقایسه کنید:
این دو، حلقه ای را تشکیل می دهند که عملیات روزانه بزرگترین شرکتهای دنیا را کنترل می کنند.
ولی شخص اسرار آمیز مرکز حلقه چه کسی می تواند باشد؟
قبل از آن باید به نقش JP Morgan Chase در صنعت دارویی اشاره شود. این فرد به عنوان سهامدار و صاحب شرکت بزرگ داروسازی مرک Merck فعالیت می کند.
حالا به حلقه بزرکتری می رسیم:
با مراجعه به اسامی هیات رئیسه J P Morgan International Council ، شخص اسرار آمیز آشکار می شود:
خانواده راکفلر بیش از ۶۰ سال است که حرفه مرتبط به بیماری را با نگرش سوداگری از طریق نفوذ شخصی، کنترل بانکها، مالکیت شرکتهای بزرگ دارویی و پتروشیمی و حمایت های مالی از سیاستمداران مورد علاقه خود مدیریت می کنند.(۲)
Crony Capitalism
“کرونی کاپیبالیسم ” اصطلاحی است که معنی رفاقت تنگاتنگ دولت و سرمایه داران را می رساند.
در چین مردم به پزشک خانواده ماهیانه مختصری می دهند ولی وقتی مریض می شوند ماهیانه منوقف می شود تا موقعی که سلامتی خود را بازیابند. این سیستم سعی درتحصیل سلامت مردم دارد نه منافع شخصی.
در کاپیتالیسم شرکتهای دارویی در پیدا کردن بهترین درمانها با هم رقابت می کنند و آنها را با قیمتهای رقابتی می فروشند و سرمانه کسب می کنند.
در کرونی کاپیتالیسم ، انحصار گرایی و مونوپولی، شرکتهای محدود و بزرگی را خلق می کند بنام کارتل یا تراست که در تمامی مراکز قدرت ریشه می دوانند و در احزاب، پارلمان ، سیستمهای بانکی و دستگاه اجرایی رخنه می کنند.
در آمریکا از اوایل دهه ۱۹۳۰ خانواده راکفلر صنعت درمان را خصوصی کرد و دیگر کشورها نیز از آن تبعیت کردند. نتیجه آن، کنترل این صنعت توسط کارتلها شد یعنی کنترل:
– تمامی کتابهای درسی پزشکی
– تمامی تحقیقات علمی در مورد علل بیماریها
– تمامی تحقیقات علمی در مورد درست کردن داروها
– تمامی اطلاعات منتشر شده درباره مسائل پزشکی، چه در متون عمومی و چه در متون تخصصی
– تمامی قوانین داخلی و بین المللی که مشرف بر دارو است
– تمامی تولیدات، قیمت گذاریها و توزیع تمامی داروها و حتی ویتامینها و مواد معدنی
سود آنها مافوق تصور و عظیم است چون قیمت گذاری با هزینه ساخت دارو ارتباطی ندارد. آنها عملا در مورد علل امراض کند و کاو نمی کنند چون این یعنی بریدن سر مرغی که تخم طلا می گذارد. آنها پتنتها (patents) را می خرند و در اعماق دفن می کنند و بی وقفه به تبلیغات و دروغ پراکنی علیه این حقیقت که: ”بیشتر بیماریها خود-مصونیتی هستند” می پردازند.
بدین دلیل است که داروسازان بزرگ تحقیق بر روی آنتی بیوتیک پیشرفته جدید را متوقف کرده اند. دلیلی وجود دارد که آنها تکنولوژی هایی که به جنگ باکتری می روند مثل موسسه Bacteriophage Institute در شهر Tbilisi واقع در ایالت جورجیا را از بین می برند. (Bacteriophages یک نوع ویروس است که باکتریهای مخصوصی را می کُشد) . داروسازان بزرگ می دانند که تقریبا تمامی امراض با یک علت ناشناخته در حقیقت توسط resilient bacteria – mycoplasma’s بر گشت پذیر در محلهایی نظیر سیستم اعصاب مرکزی یا مفاصل بوجود می آید.(۳)
اطلاعات بیشتر در مورد راکفلر را را دراین لینکمی توانید پیدا کنید.
فساد در علم و کلاهبرداریهای کارتلهای دارو در جهان، هولوکاست در سکوت
۱- توزیع داروهای کُشنده و تقلبی
در سایت دکتر Mercola آمده است: Richard Smith ادیتور سابق مجله BMJ و مدیر سابق گروه سلامت امراض حاد می گوید: خیلی از مردم بیشتر توسط صنعت دارویی کشته می شوند تا مافیا. داروهای تجویزی با نسخه، خیلی بیشتر از داروهای غیر قانونی می کُشد.
نمونه آن مُسکن خطرناک Vioxx تولیدی شرکت Merck است. در سال ۲۰۰۸ چهار سال بعد از اینکه این دارو از بازار جمع شد، مطلبی در مجله (Journal of the American Medical Association (JAMA چاپ گردید که مدعی بود شرکت Merck با نیرنگ موجب انتشار اسناد علمی در متون پزشکی شده تا این دارو را رواج دهد. همچنین داروی Avandia برای دیابتی ها بین سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۷ باعث ۸۰هزار مورد حمله قلبی شده است ولی (GlaxoSmithKline (GSK تولید کننده این دارو بیش از ده سال اثرات مخرب این دارو را مخفی نگه داشت چرا که می دانست در فروش تاثیر منفی خواهد گذاشت. دو سال پیش GSK به پرداخت ۳ بیلیون دلار جریمه محکوم شد. همین شرکت در چین به اتهام رشوه (۴۸۹ میلیون دلار نقد) به پزشکان توسط افراد واسط محکوم گردید و ۴ نفر از مقامات بالای این شرکت دستگیر شدند.
شرکتهای داروسازی چند ملیتی که منبع اصلی تولید و توزیع داروهای جهان هستند به جرم تقلب و ادعای کذب در مورد داروهای تولیدی خود و توزیع داروهای تایید نشده به پرداخت مبالغ هنگفتی محکوم شدند که فقط به چند مورد آن اشاره می کنیم:
Pfizer فایزر: یکی از بزرگترین شرکتهای داروسازی در جهان می باشد که در آمریکا واقع شده و در سال ۲۰۰۹ به جرم پخش داروهای تایید نشده نظیر Bextra,Geodon,Zyvox,Lyrica حدود ۲/۳ میلیون دلار جریمه شد.
همچنین در آگوست ۲۰۱۲ این شرکت به اتهام دادن رشوه به کارکنان دولت از جمله کارکنان بیمارستان، پزشکان دولتی و اعضای کمیته خرید در چین، روسیه، ایتالیا، بلغارستان، صربستان، قزاقستان و کروشیا جهت نسخه کردن محصولات فایزر به ۲/۶۰ میلیون دلار جریمه نقدی محکوم شد.
دیگر اینکه فایزر در مورد داروی آرتروز Celebrex تحت انتقادات شدیدی قرار گرفت.
Abbott Laboratories: در سال ۲۰۱۲ به جرم پخش داروی تایید نشده Depakote جهت درمان اسکیزوفرنیا به پرداخت ۱/۵ بیلیون دلار محکوم شد.
Eli Lilly: در سال ۲۰۰۹ به جرم پخش داروی تایید نشده Zyprexa به پرداخت ۱/۴ بیلیون دلار محکوم گردید.
همچنین اسنادی نشان می دهد که این شرکتها مرتکب تقلبهای دارویی شده اند.
Merck : واکسن ام ام آر حاوی اوریون را با تقلب وارد بازار کرد.
Roche : پس از دریافت هشتاد هزار گزارش در مورد خطرات داروهای این شرکت، MHRA در انگلستان به تحقیق در مورد مرگ ۱۵۱۶۲ نفر بر اثر مصرف داروهای این شرکت پرداخت.(۴)
لیست اسامی بقیه شرکتهای دارویی بزرگ و معروفی که به دلیل ارتکاب جرم و تقلب به جزای نقدی محکوم شده اند را می توانید از اینجا پی بگیرید.
۲- رشوه های مرسوم
طبق آخرین فهرست موسسه راکفلر Rockefeller Foundation لیست هدایایی که در ۴۴ سال گذشته به موسسات و دانشگاهها پرداخت شده بالغ بر نیم بیلیون دلار می باشد که البته این دانشگاهها به دانشجویانشان تمامی دانش داروهای شرکتهای دارویی راکفلر را آموزش می دهند.
دانشگاه هاروارد با دانشکده پزشکی معروفش ۸،۷۶۴،۴۳۳ دلار، Yale یِیل ۷،۹۲۷،۸۰۰ دلار، جان هاپکینز ۱۰،۴۱۸،۵۳۱دلار، دانشگاه واشنگتن در سنت لوییس ۲،۸۴۲،۱۳۲ دلار، دانشگاه نیویورک کلمبیا ۵،۴۲۴،۳۷۱ دلار، دانشگاه Cornell کورنل ۱،۷۰۹،۰۷۲ دلار و …. و…. از کارتل دارویی راکفلر دریافت کردند.
به گفته موریس بل Morris Bealle ادیتور و مدیر سابق واشنگتن تایمز و هرالد، از نتایج این رشوه های کلان تحت عنوان هدایا این بود که دانشگاهها بهترین مراکز برای تبلیغ داروها و رشد منافع شرکتهای داروسازی راکفلر شدند و هم اکنون طوری شده که استخدام افراد در FDA سازمان غذا و داروی آمریکا، باید به تایید مرکز راکفلر برسد و اضافه می کند که: به غیر از FDA موسساتی که با سلامت و بهداشت در ارتباط هستند به مرکز راکفلر وابسته می باشند, نظیر:
U.S. Public Health Service, U.S. Veterans Administration, Federal Trade Commission, Surgeon General of the Air Force, Army Surgeon General’s Office, Navy Bureau of Medicine & Surgery, National Health Research Institute, National Research Council, National Academy of Sciences
شرکتهای داروسازی بزرگ مانند مرک ، الی لیلی ۲۵۸ میلیون دلار در سال ۲۰۰۹ در سراسر کشور آمریکا پرداخت داشته اند. پرو پابلیکا Propublica که یک سازمان مستقل تحقیقاتی در نیویورک می باشد گزارش داده است که آنها ۲۶/۴ میلیون دلار به پزشکان کالیفرنیا در همان سال پرداخته اند. این فقط آمار هفت شرکت بزرگ است و آمار بیش از ۱۰۰۰ شرکت توزیع کننده دارو به آن اضافه نشده است.
برای میزان پرداختی های شرکتهای داروسازی به دکترها به تفکیک ایالت به این لینک مراجعه کنید.
این شرکتهای بزرگ دارویی به پرداخت پول و دیگر مشوقات به پزشکان، بیمارستانها و داروخانه ها جهت نسخه کردن داروهایشان معروف هستند. برخی دکترها که میزان زیادی از داروهای این شرکتها را نسخه می کنند هدایایی نظیر مشروبات، کارتهای خرید، غذاهای گرانقیمت، هزینه سفر، بلیطهای ورزشی، عضویت در کلوبهای گلف و گواهی های اهدایی اعطا می کنند، برخی دیگر هم فقط نقدی دریافت می کنند. طبق مقاله ای در نیویورک تایمز، تعداد زیادی از پزشکان حدود صدها هزار دلار یا حتی میلیونها دلار هر ساله از شرکتهای بزرگ دارویی دریافت می کنند تا داروهای مورد نظر را توصیه کرده و یا درباره آن سخنرانی کنند. برای حدود یک چهارم دکترها نقدی پرداخت می شود و حدود دو سوم بقیه به طور مستمر غذا (ناهار برای کارکنانشان و شام برای خودشان) را می پذیرند.
در سال ۲۰۰۷ در کالیفرنیا دادخواستی علیه Bristol-Myers Squibb Co غول داروسازی آمریکا در مورد رشوه دادن به پزشکان تنظیم و به دادگاه ارائه شد.
طبق قانون جدید بهداشت و سلامت به تاریخ اکتبر ۲۰۱۱، بیش از ۱۱۰۰ شرکت دارویی و پزشکی ملزم به ارائه گزارش میزان پرداختی هایشان به پزشکان شدند که تا به حال اجرا نشده است.
۳- نقش (FDA (Food and Drug Administration، سازمان غذا و داروی آمریکا در فساد دارویی
این سازمان دولتی وسیع و گسترده، مسئولیت بهداشت و سلامت مردم آمریکا از طریق وضع قانون، نظارت بر محصولات غذایی، داروهای بدون نسخه و با نسخه، واکسنها، تجهیزات پزشکی، لوازم آرایشی و خوراک دام و طیور را بر عهده دارد. مدیر آن توسط رییس جمهور پس از کسب موافقت سنای آمریکا انتخاب می شود.
BMJ که سابقا British Medical Journal نام داشت، یکی از مجلات تحقیقاتی پزشکی مستقل و با نفوذی است و با این اعتقاد که : ”حق تقدم با بیمار است”، ”دانش پزشکی باید مستقل و بی طرف باشد”و ” شفافیت، اعتماد می آورد”، به انتشار مقالات، اخبار و دانش تحقیقاتی روز به صورت آنلاین می پردازد. BMJ در سایت خود به تاریخ هفتم جون ۲۰۱۲ تحت عنوان ”چرا باید FDA به اتهام قتل محاکمه شود”، آورده است: در سال ۲۰۱۱ داروهای نسخه ای به صدمات مرگبار یا نقص عضو ۲ تا ۴ میلیون آمریکایی منجر شده است. این یکی از مهیب ترین خطرات برای بشر به دست بشر است.
این مقاله می افزاید بنابراین اینکه گفته می شود FDA از این آمار و فاجعه آگاه نیست، پوچ است. این سازمان دولتی می داند و هیچ چیز درباره آن نمی گوید. برای اینکه FDA بی خطر و موثر بودن تمامی داروهای پزشکی را که موجب کشتن آمریکاییها می شود را گواهی و تایید می کند. FDA می داند چون در وب سایت خود اعتراف کرده است که سالیانه ۱۰۰۰۰۰نفر به واسطه داروهای پزشکی کشته می شوند و بیش از ۲ میلیون نفر از مصرف این داروها صدمات شدیدی می بینند. سایت رسمی FDA را ملاحظه بفرمایید.
در تحقیقاتی که صورت گرفت مشخص شد که اکثر اعضای انجمنها و ارگانهایی که با سلامت و بهداشت سر و کار دارند مانند ” طرح ملی آموزش کلسترول” و انجمن امراض روانی” توسط سازندگان دارو تامین مالی می شوند و بعید نیست که اعضای کمیته متخصصین که به FDA سازمان غذا و داروی آمریکا در مورد تایید یا رد دارو مشاوره می دهند نیز ارتباط مالی با صنعت دارویی داشته باشند. طبق خبری که در واشنگتن پست در تاریخ ۶ اکتبر ۲۰۱۳ درج گردیده، شرکتهای داروسازی برای شرکت در جلسات هیئت کارشناسان که به FDA مشاوره می دهند پول پرداخت کردند. دو پروفسور بنامهای Robert Dworkin از دانشگاه Rochester و Dennis Turk از دانشگاه واشنگتن ۵۰،۰۰۰ دلار برای یک میتینگ دریافت کردند.
بر اساس گزارش تحقیقاتی حیرت آوری که اتحادیه دانشمندان نگران Union of Concerned Scientists ارائه داده است، دانشمندان FDA سازمان غذا و داروی آمریکا خودشان این سازمان را محیط رعب آور، آکنده از سانسور با کلاهبرداری علمی توصیف می کنند. تحقیق بر روی ۹۹۷ دانشمند مشغول به کار در FDA نشان می دهد که ۴۰ درصد آنها از گفتن نگرانیشان از داروهای نسخه ای می ترسند و بیش از یک سوم دانشمندان حتی از اظهار کردن این نگرانیها در داخل سازمان در پشت درهای بسته احساس امنیت نمی کنند.(۵)
اگر به جای این پنج دارو : warfarin, dabigatran, levofloxacin, carboplatin, lisinopril که طبق آمار در راس داروهای کشنده قرار دارد، صد هزار نفر بر اثر استفاده شیر خام یا ویتامین دی می مردند، چه اتفاقی می افتاد؟ مطمئن باشید تیم SWAT و تانکها به فروشگاههای تغذیه سالم حمله می کردند.
هیچ داروی پزشکی در آمریکا نمی تواند برای استفاده عموم وارد بازار شود مگر اینکه FDA بگوید که آن بی خطر و موثر است. این قانون است. FDA هرماه و هر سال داروهای مختلفی را به تصویب می رساند و داروها سالیانه ۱۰۰۰۰۰ نفر و در طی ده سال یک میلیون نفر را می کشند و FDA و دولت فدرال آمریکا هیچ کاری نمی کنند با اینکه می دانند چه خبر است! این قتل است. سانحه نیست. قتل عام است. هولوکاست است.(۶)
۴- موشهای آزمایشگاهی سازندگان دارو
در داخل آمریکا بی خانمان ها هدف کلینیکهای آزمایشی داروسازان قرار دارند. آنها با پرداخت روزانه ۱۰۰ دلار طی یک دوره معین یکماه تا دو ماهه به استفاده از داروهای آزمایشی تن می دهند. گزارش تکان دهنده از بی خانمان ها و کارتن خوابهای آمریکا را با ذکر اسامی و قصه هایشان در مورد قبول تحت آزمایش قرار گرفتن در قبال پرداخت پول در این لینک بخوانید.
نه تنها افراد بی خانمان بلکه علنا در سایتهای مختلفی مردم را برای داوطلب شدن جهت تست کردن دارو به نام کمک به پیشرفت علم و بهبود بخشیدن امراض صعب العلاج تشویق می کنند. این یکی از نمونه های آن است:
http://www.trials4us.co.uk
از لحاظ برون مرزی نیز این کلینیکها بسیار فعال هستند. هند دومین کشور جهان از لحاظ جمعیت است و مردم هند بخصوص طبقه کم در آمدشان موشهای آزمایشگاهی شرکتهای تولید دارو در غرب شده اند.
دادگاه عالی هند بالاخره علیه این جرم سنگین سازمان یافته وارد عمل شد و به وزارت بهداشت هند دستور داد که برای مجوزهای خود به ۱۶۲ کلینیک آزمایشگاهی جهان که در هند فعالیت می کنند، دلیل محکمه پسند بیاورد.
هند هدف اولیه کارتلهای دارویی می باشد. شرکتهای بزرگ دارویی در کلاهبرداری از دولت هند برای دادن مجوز به آزمایشات new chemical entities) NCEs) ”مواد شیمیایی جدید” موفق بودند. این آزمایشات بیشتر در مناطق روستایی و جوامع فقیر صورت می گیرد. طبق آمار وزارت بهداشت هند، بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، ۱۵۴۲ نفر هنگام آزمایشات کلینیکی فوت کردند.(۷)
۵- آیا مجلات پزشکی، مستقل و منعکس کننده علم مدرن هستند؟
مجله پزشکی Journal of the American Medical Association – JAMA و دیگر مجلات پزشکی در آمریکا ارتباط مولفین مقالات با شرکتهای دارویی را نتوانستند مخفی نگاهدارند و بالاخره این موضوع علنی شد. به عنوان مثال یکی از مولفین مقالات منتشر شده در JAMA که تحقیق بر روی امراض کلیوی را هدایت می کند از اینکه مشاور حقوق بگیر شرکتهای Merck, Bristol-Meyers, Squibb, GlaxoSmithKline, Pfizer بود را مخفی کرده بود. شرکتهایی که برای محصولاتشان به واسطه اطلاعات مندرج در مقالات بازار تقاضا درست کرده بودند.
مکانیزم آن بدین صورت است که مولف یک تحقیقی از شرکتهای داروسازی پول دریافت می کند و مقاله را در مجله معتبر علمی به چاپ می رساند. سپس شرکتهای داروسازی با استناد به مقالات علمی ، بازاریابی می کنند. آنچه که در خفا است آنست که مولف، حقوق بگیر شرکت داروسازی است. این همان فساد سنتی است با مُهر تایید ”علم مدرن”. دیگر اینکه بیشتر این مجلات با پول آگهی ها که توسط شرکتهای دارویی پرداخت می شود اداره می شوند. بنابراین یک ارتباط مستفیم مالی بین شرکتهای داروسازی و مجلات علمی وجود دارد و از آنجا که بقایشان به آگهی بسته است قابل اعتماد نیستند.(۸)
۶- ماجرای آنفلوآنزاهای مرغی و خوکی و …
آنفلوآنزای خوکی و تبانی سازمان بهداشت جهانی WHO) World Health Organization) با شرکتهای داروسازی یکی از مباحث مهم دانشمندان و پزشکان مستقل می باشد.
تخقیق و وارسی مشترک BMJ و BIK در مورد آنفلوآنزای خوکی یا Swine Flu فراگیر و جهانی سال ۲۰۰۹ پرده از شواهدی برداشت که چگونه WHO منافع دانشمندانی که طراح نظریه فراگیر شدن آنفلوآنزای خوکی بودند را مدیریت کرده است. آنفلو آنزایی که منتهی به واکسیناسیون دهها میلیون نفر شد. در این تحقیق آمده است که WHO مکانی شد برای شرکتهای تولید کننده واکسن تا سود هنگفتی از آن بدست آورند.
سوال تخقیق کنندگان این بود چرا WHO توصیه های متخصصینی را که از شرکتهای داروسازی تامین مالی می شوند را پذیرفته است؟ یا چرا این سازمان جهانی از متخصصین آنفلوآنزا که از Roche تولید کننده واکسن oseltamivir و شرکت GlaxoSmithKline تولید کننده واکسن zanamivir پول دریافت کرده اند باید راهنماییهای کلیدی خود را دریافت کند؟
شرکتهای بزرگ دارویی ۴ بیلیون دلار در تولید واکسن آنفلوآنزای خوکی سرمایه گذاری کردند و WHO با تبلیغات و ایجاد ترس در مردم با آنها همکاری کرد. هدف نهایی متقاعد کردن دولتها در سرتاسر جهان برای خرید و انباشتن داروهای آنتی ویروس مثل oseltamivir (Tamiflu) – zanamivir (Relenza) – Pandemrix vaccines بود تا سودهای هنگفتی را به جیب بزنند.(۹)
البته این دو دارو در سال ۱۹۹۹ به بازار آمدند ولی کمیته مشاورین FDA در وهله اول آن را به دلیل بی اثر بودن رد کرد. پس از بررسی و تحقیقات دکتر Dr. Michael Elashoff که به پرونده بیماران مبتلا به آنفلوآنزای خوکی دسترسی داشت، ۱۳ نفر از ۱۷ عضو کمیته مشاورین FDA علیه zanamivir رای دادند و تاثیر این دارو را بیشتر از مشابه آن ندانستند. نظر دکتر این بود که این دارو عوارض جانبی نیز دارد. بنابراین بسیاری از مردم با اینکه توسط دولتشان تحت فشار بودند از زدن هر دو واکسن خودداری کردند و نتیجه این شد که این واکسنهای خریداری شده با مالیاتهای مردم دنیا، هم اکنون در انبارها بی استفاده مانده و خاک می خورند و تاریخ انقضای آنها نزدیک شده است.
گزارش کامل این تحقیق را در این سایت می توانید دنبال کنید.
برای اطلاع بیشتر از واقعیت واکسنهای آنفلوآنزاهای جدید، خود دست اندرکاران این توع واکسنها، منابع خوبی هستند.
جوزف موشه میکروبیولوژیست موساد و متخصص در خلق بیماری گفت: واکسن آنفلوآنزای خوکی یک سلاح بیولوژیکی است.
”Joseph Moshe (MOSSAD Microbiologist): “Swine flu vaccine is bioweapon
دکتر جوزف موشه در یک برنامه رادیویی در آمریکا درباره واکسن H1N1 واکسن آنفلوآنزای خوکی گفته بود که آزمایشگاه .Baxter International Inc تولید کننده واکسن در حقیقت یک سلاح بیولوژیکی ساخته است و مدعی شد که این واکسن موجب ضعیف شدن مصونیت بدن و در نتیجه بیماری جهان گیر و مرگ انبوه را باعث می شود. در پی این اظهارات اف بی آی وی را دستگیر کرد و پس از مدتی آزاد شد و چون تبعه اسراییل هم بود، به اسراییل رفت.
طبق مقاله ای در گلوبال ریسرچ ، شرکت بکستر واکسن آنفلوآنزای خوکی را یکسال قبل از شیوع بیماری، به شماره پتنت ۲۰۰۹/۰۰۶۰۹۵۰ A1 ثبت اختراع کرد.
این گزارش ادامه می دهد که بکستر ویروس آنفلوآنزای مرغی را که ژنتیکی مهندسی شده بود را با واکسن آنفلوآنزا مخلوط کرد و به ۱۸ کشور فرستاد. تصادفا آزمایشگاهی در کشور چک تصمیم گرفت که واکسن ها را بر روی چند موش تست کند که همگی در عرض چند روز مردند. بکستر کاملا مطلع بود که واکسنهایش مهلک هستند جون یکسال قبل برروی چند صد نفر بی خانمان لهستانی آزمایش کرده بود و دهها نفر بر اثر آن مردند. پس از تحقیقات انجام شده بکستر آن را پذیرفت و مدعی شد که واکسنها اشتباها آلوده به ویروس آنفلوآنزای مرغی Bird Flu یا همان Avian Flu بوده و شرکتی که این واکسنهای آلوده را از مرکزش در اتریش توزیع نموده تایید کرد که واکسنهای آزمایشی دارای ویروس H1N1 بودند.(۱۰)
۷- ضدیت شرکتهای داروسازی با درمانهای طبیعی
Webster Kehr, Independent Cancer Research Foundation, Inc می نویسد: بیشتر بیماران مبتلا به سرطان به دلیل صدمه سلولهای غیر سرطانی توسط شیمی یا پرتو درمانی می میرند، در حالیکه ویتامین laetrile) B17) درمان این بیماریست.
در آمریکا اداره FDA بر روی کلینیکهایی که با داروی طبیعی مثل ب ۱۷ درمان می کنند فشار می آورد. این موسسه تحقیقاتی مستقل تشریح می کند که ب ۱۷ بهترین روش درمان سلولهای سرطانی است که فقط سلولهای سرطانی را هدف قرار می دهد. جالب است که بدانید در آمریکا خرید قرص ب ۱۷ تقریبا غیر ممکن است و اگر دکتری آن را بخواهد برای مریضش سفارش دهد طبق قانون باید به FDA گواهی دهد که در مطب خود از آن استفاده می کند. بنابراین خرید این ویتامین غیر قانونی است.
این مقاله می افزاید: بهترین منبع طبیعی ب ۱۷ در مغز هسته زردآلو است که بیشتر متخصصین، مصرف روزانه بین ۲۴ تا ۴۰ عدد معز هسته زردآلو را به بیماران توصیه می کنند.
دکتر Dr. Philip Binzel همچنین منابع دیگر این ویتامین درمفیاس کمتر از مغز هسته زردآلو را در هسته سیب، هسته هلو، دانه انگور، دانه ارزن، گندم سیاه، و انواع مختلف توتها و جوانه لوبیا معرفی می کند و می افزاید: FDA مدعی است که لاترایل laetrile سمی است در حالیکه این کذب محض است. لاترایل فقط برای سلولهای سرطانی سمی است.
برای علاقمندان به این موضوع، کتاب World Without Cancer (book)By G. Edward Griffin معرفی می شود.
در راستای مخالفت شرکتهای داروسازی با روشها و مواد طبیعی، مایک آدامز Mike Adams ادیتور سایت مستقل Natural News در مارچ ۲۰۱۴ نوشت : قرص ۱۰۰۰ دلاری هپاتیت در آمریکا، کمتر از ۱۰ دلار در مصر بفروش می رسد. دلیل اینکه فرص هپاتیت سی به نام “Sovaldi” در مصر به قیمت ۱۰ دلار یعنی یک صدم فیمت آن در آمریکا فروخته می شود اینست که FDA به .Gilead Sciences, Inc سازنده داروی Sovaldi انحصار تولید را اعطا می کند و طبیعتا استراتژی شرکت می شود: ”فیمت را هرچقدر که می توانی بالا ببر بعد صورتحساتهای تا ۱۰۰۰ دلاری را برای هر یک عدد قرص برای شرکتهای بیمه ارسال کن”. وی می افزاید: وجود داروهای مدرن برای پول دار کردن شرکتهای بزرگ است نه سالم کردن مردم. FDA و شرکتهای بزرگ داروسازی به طور سیستماتیک در بی اعتبار کردن درمانهای طبیعی که بی خطر، موثر و ارزان هستند تلاش می کنند. برای مثال دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا ثابت کرده اند که هپاتیت سی با دو ماده طبیعی catechin و naringenini که حاوی bioflavonoids هستند و از گیاه گرفته شده و بدون عوارض جانبی می باشند کاملا درمان می شود.
وی نتیجه می گیرد که: وقتی می گوییم اقتصاد آمریکا از درون منفجر خواهد شد یعنی این سیستم بهداشت انحصاری و طفیلی، موجب چپاول تمامی درآمدها و سرمایه ها و سودهای شرکتهای کوچک می شود و دلیل اصلی بسته شدن شرکتها و اخراج کارکنان در آمریکا اینست که آنها نمی توانند هزینه کمرشکن بیمه سلامت را پرداخت کنند.
این سایت در جای دیگر توصیه می کندکه در مصرف این ۶ دارو حتما تحدید نظر کنید:
Proton pump inhibitors (PPIs) برای ریفلاکس معده که خطر کم خونی و عدم جذب مواد مغذی در بدن را دارد.
Statins برای بیماریهای قلبی و کلسترول که خطردیابت و امراض کبدی و مغزی را به همراه دارد.
Antipsychotics یکی از مرگبار ترین فرصها برای افسردگیهای شدید روحی مانند اسکیزوفرنیا
Opioid مصرف بیش از حد این مُسکن بیشتر از هرویین و کوکایین می کُشد.
Selective serotonin reuptake inhibitors (SSRIs) که در خیلی از قرصهای ضد افسردگی موجود است و باعث خونریزی معده، بیماری قلبی و اقدام به خودکشی می شود.
و آنتی بیوتیکها
تماشای مستند Forbidden Cures ارائه شده در این لینک، که به زبان انگلیسی است نیز توصیه می شود.
نهایت اینکه جبهه سرمایه در آمریکا، سیاستها (چه داخلی و چه خارجی) را شکل می دهد و هرگز انباشته نمی شود. به همین جهت است که همواره به نظم نوین جهانی به منظور هموار کردن مسیر برای چپاول بیشتر با سبعانه ترین شیوه می اندیشد.
راکفلر در سال ۱۹۹۴ گفت: ما در آستانه یک دگرگونی جهانی هستیم. به تنها چیزی که نیاز داریم یک بحران عظیم مناسب و سر بزنگاه است. آنگاه ملتها نظم نوین جهانی را خواهند پذیرفت.
(Project for the New American Century (PNAC که با هدف ”ارتقا رهبری جهانی آمریکا ” تاسیس شد، قبل از انفجار برجهای دو قلو در آمریکا نیز اظهاراتی شبیه راکفلر بیان کرد.
به بهانه شیوع بیماری مرگبار ایبولا در غرب آفریقا، بر آن شدیم تا در حد ظرفیت یک رصد استراتژیکی در این قسمت، به جهت گیریهای سیاستهای تهدید آمیز آمریکا در برخورد با محیط زیست و سلامت بشر بپردازیم و به دلیل وسعت مباحث، هر بار یکی از موضوعات زیر را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
۱) به لحاظ اسمی منظور «زیست شناسی با محوریت خدا» بوده است. در مقابل زیست شناسی و بیولوژی -به معنایی علمی که الان در دانشگاه ها تدریس میشود- را علمی انسان مدار و منتزع از جهان بینی مادی میدانیم. (چرا که اعتقاد دارم دانش انسان حاصل بینش اوست)
۲) به لحاظ موضوع biology فقط در حوزه مادیات (موجودات زنده مادی) حرف میزند و در مورد غیب (خدا، ملک، روح، جن و…) حرف نمی زند در صورتی که در theobiology از غیب در کنار شهادت حرف زده می شود و حتی مطالعه موجودات زنده انسان را به یاد خدا می اندازد. چرا که یک بیولوژیست مسلمان چشم آیت بین دارد و این آیات به او نشانی خدا را میدهند و به جای آنکه ایمان انسان کم شود افزایش می یابد.
۳) به لحاظ روش شناسی و متودولوژی biology مبتنی بر حجیت تجربه است در صورتی که در theobiology حجیت علاوه بر تجربه بر گزاره های یقینی وحیانی است.
۴) و از حیث غایت هدف biology شناخت موجودات زنده مادی است بدون توجه به ارزش های الهی! اما theobiology علاوه بر آن موجودات غیب را می شناسد تاثیر و تاثر آن را می پذیرد و به ارزش های الهی تن در می دهد و در واقع هدفش مثل هر علم نافع دیگری نزدیک کردن انسان به هدف خلقتش یعنی عبادت می باشد.
تفاوت theobiology با biology از نظر مبانی:
مبنای اول نظریه انتخاب طبیعی (biology) «تنازع برای بقا» است. کلمه تنازع و نزاع معنای بی رحمی و جنگیدن به هر قیمت رو در بردارد. کلمه بقا هم نسبی است چرا که به حکم عقل باطل است در ثانی به حکم نقل «کل من علیها فان» و «کل شی هالک الا وجهه» این امر محال است. این من باب تذکر بود، اما ما در قرآن (theobiology) مفهومی «فاستبقوا الخیرات» داریم. اولا عرصه حیات عرصه مسابقه است، ثانیا برای رسیدن خیرات و خوبی ها! حداقل این مطلب این است که داروینیسم اجتماعی از منظر قرآن رده!
مبنای دوم نظریه انتخاب طبیعی biology «انتخاب توسط طبیعت» است. چه کسی انتخاب میشود؟ آنکه با طبیعت سازگار تر باشد. شاید ما در مقابلش در theobiology «سازگارتر با سنت الهی» به تعبیر قرآن «اصطفی»(برگزیده) میشود، را داشته باشیم.
theobiology آیه محور است در صورتی که biology آرخه محور است.
تفاوت theobiologist(زیست شناسِ حکیم) با biologist(زیست شناسِ فیلسوف):
عنوان انتخاب شده شاید تا کنون استفادهنشده باشد اما باهدفی خاص انتخابشده است. حتماً لفظ حکمت، حکیم، محکم و… را زیاد شنیدهاید! اما آیا تا حالا از خود پرسیدهاید که معنای واقعی این کلمه چیست؟
اما آیات زیادی داریم که در آن حکیم و مشتقات آن بهکاررفته باشد: مثلاً خدای حکیم، قرآن حکیم، لقمان حکیم، آموزش و حکیم کردن مردم توسط انبیا و مواردی ازایندست.
واقعاً معنای حکیم چیست؟
بهصورت خلاصه می توان گفت که حکیم کسی است که میتواند حقیقت را از روی علائم پدیدهها تشخیص دهد.
حالا زیستشناس حکیم یا حکیم زیستشناس کیست؟ کسی است که حقیقت موجود در موجودات زنده رو از طریق علائم تشخیص میدهد! یعنی از واقعیت به حقیقت میرسد.
حالا حتماً میپرسید:
۱) راه دستیابی به حکمت چیست و چطوری میشود حکیم شد؟
در پاسخ باید بگوییم که راه آن تقوا پیشه کردن است. به این معنا که تسلیم خدا باشیم!
۲) اما ارتباط آن به زیستشناسی با محوریت خدا چیست؟
اگر هنگام بررسی موجودات زنده عالم با تقوا ورزیدن چشم قلب خودمان را بازکنیم، حکیم میشویم یعنی آیات الهی رو میبینیم و به خدا مؤمنتر میشویم و… .
به بهانه شیوع بیماری مرگبار ایبولا در غرب آفریقا، بر آن شدیم تا در حد ظرفیت یک رصد استراتژیکی در این قسمت، به جهت گیریهای سیاستهای تهدید آمیز آمریکا در برخورد با محیط زیست و سلامت بشر بپردازیم و به دلیل وسعت مباحث، هر بار یکی از موضوعات زیر را مورد بررسی قرار خواهیم داد: