هر ملتی به گونهای خاص میاندیشد و به همانگونه که میاندیشد زندگی میکند. در واقع میتوان اینگونه پنداشت که انسان، «معرفتی» دارد. آن معرفت، «جهانبینی» او را شکل میدهد و انسان با آن جهانبینی نسبت به چیزهای اطرافش میاندیشد، عمل میکند و در نهایت «سبک زندگی» را به وجود میآورد. همچنین در ابتدای تاریخ، زمانی که گروهی از انسانها به واسطهی نقاط مشترکشان گرد هم آمدند و اجتماع را پدید آوردند، آن اجتماع مبتنی بر فکری بنا شد که از معرفت یکایک آن مردم سرچشمه میگرفت. شیوهی فکر کردن هر ملت پیامدهای مهمی در سرنوشت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی آن دارد. در واقع جایگاه بینالمللی ملتها را طرز تفکر آنها تعیین میکند، نه آنطور که موعظه میکنند و یا ثروتهای طبیعی دارند. شکلگیری یک سبک زندگی در جامعه به معنای این است که هرچیزی اعم از: فکر کردن، آداب و رسوم، تحصیل، معاش، کار کردن، جنگیدن، ورزش کردن و … در چهارچوب آن سبک زندگی قرار دارند. ژاپنیها از جمله مردمانی هستند که توانستهاند به سبک زندگی منطبق بر معرفت ثنویتی خود رسیده و علاوه بر آن، ساختارهایی را درونش شکل دهند که حتی در دورانی که دیگر «روح ژاپنی» از بین رفته باشد، همچنان بتواند برخی از آداب و ارزشهای روح ژاپنی را در خود حفظ کنند. برخی از ساختارهای شکل گرفته در سبک زندگی ژاپنی این قابلیت را دارد که به دیگر سرزمینها منتقل شده و همان آداب و ارزشها را در آن جوامع ترویج کند. در این یادداشت به یکی از این ساختارها میپردازیم: ورزشِ کاراته.
مهمترین تغییری که در دههها و قرن اخیر در نظام خانواده ایجاد شده، تغییر شکل خانواده است. به خصوص با صنعتی شدن کشورها و حضور فعال زنان و مردان مجرد در موقعیتهای مختلف کاری، عمدهی خانوادههایی که شکلگرفتهاند در زمرهی خانواده هستهای قرار گرفتند. زن و شوهری که سالها زندگی میکنند و به دلیل مشغلهی کاری و روانی حوصلهی بچهدار شدن را ندارند. موضوعی که با پیر شدن جامعه و کاهش جمعیت رابطهی مستقیم دارد. یکی از پیامدهای این نوع سبک زندگی پدیدهی ایندیویژوالیسم یا فردگرایی است. منظور از فردگرایی این است که افراد بهجای اولویتدادن به خواستها و علایق جمعی و خانوادگی، به ارزشها و خواستهای فردی خود اولویت میدهند. از تبعات فردگرایی میتوان به کاهش مسئولیتپذیری، کاهش میل به ازدواج و فرزندآوری و قطع رابطهی فرد با محیط بیرون اشاره کرد.
استقبال فراوان از فیلمها، سریالها و داستانهای مصوری که با موضوع ابرقهرمانان تولید و عرضه میشود، درجهی اهمیت این شخصیتها را تا جایی بالا میبرد که بررسی و واکاوی عناصر مختلف در داستانهای این قهرمانان را به عنوان امری مهم و ضروری معرفی میکند.
ازدواج، پدیدهای است که به کمترین تعداد ممکن در داستانهای ابرقهرمانان اتفاق میافتد. وقتی بررسی فیلمهای سینمایی که در دو دههی اخیر با موضوع ابرقهرمانان ساخته شده میپردازیم، نه تنها هیچ ازدواجی انجام نمیشود بلکه ازدواجهایی که در گذشته صورت گرفته متزلزل شده و ازدواجهایی که قرار است در آینده انجام شود به نحوی فراموش میشود. بهطورکلی هیچ ازدواجی صورت نگرفته و نمیگیرد. گویا نظر نویسندگان و سیاستگذاران فرهنگی ایالاتمتحده اینگونه است که عموماً روابط آزاد عاطفی و جنسی بر ازدواج ترجیح دارد.
در بازگشت بتمن (تیم برتون: ۱۹۹۲) جرقهی عشق میان بروس وین و سلینا کایل (زن گربهای) زده میشود اما در نهایت به یکدیگر نمیرسند. در سهگانهی بتمن (کریستوفر نولان) ابتدا بروس عاشق ریچل است. اما ریچل که قصد ازدواج با هاروی دنت را دارد کشته میشود و شخصیت هاروی به دو چهره تغییر پیدا میکند. در قسمت سوم زمانی که سلینا عاشق بروس میشود، با از خود گذشتگی بروس، این رابطهی عاطفی هم به جایی نمیرسد.
در هیچ یک از فیلمهای سوپرمن، رابطهی او با لوئیز رسمی نمیشود. همین موضوع در رابطه با مردآهنی و پپر نیز وجود دارد.
در سری فیلمهای سینمایی مردان ایکس که ساخت آنها از سال ۲۰۰۰ به کارگردانی برایان سینگر آغاز شد نیز چنین موضوعاتی را مییابیم. ابتدا رابطهی پروفسور خاویر با میستیک که از بین میرود و سپس رابطهی مگنیتو و میستیک که سرانجامی ندارد. لوگان (وُلورین) که عاشق جین است درحالیکه جین با سیکلوپ رابطه دارد. در این سری مجدداً هیچ ازدواجی صورت نمیگیرد.
در سهگانهی مرد عنکبوتی (سم ریمی)، پیتر عاشق مری جین است و در طول سه قسمت مری جین، بین پیتر و چند نفر دیگر دست به دست میشود. در نهایت نیز بهطور مستقیم به ازدواج آنها اشاره نمیشود و در این سهگانه به روابط آزاد بسیار تأکید میشود. حتی کشمکشهای پیتر و ادی باعث برهمخوردن رابطهی ادی و گوئن که قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند میشود. یکی از نمادهایی که در این سهگانه از آن استفاده شده است، آپارتمان کوچک و محقر است. این نوع آپارتمانها عموماً به عنوان نمادی از تفرد در فیلمهای سینمایی استفاده میشود. در دو قسمتی که از مردعنکبوتی شگفتانگیز (مارک وب) منتشر شده است، رابطهی پیتر و گوئن بسیار سطحی پرداخت شده است و طبق معمول با کشته شدن گوئن، ازدواجی میان پیتر و گوئن صورت نمیگیرد.
آیا تا به حال فرزندان ابرقهرمانان را دیدهاید؟
بهطورکلی در سری ابرقهرمانان، بیشتر شخصیتهای منفی فرزند دارند. به عنوان مثال دکتر آزبورن در مردعنکبوتی که پسرش هری آزبورن است. فرزندان ابرقهرمانان بیشتر در داستانهای مصور عصر جدید دیده میشوند. جایی که بالاخره وقتی بیش از ۳۰ یا ۴۰ سال از خلق این شخصیتها میگذرد و مخاطب در مورد ادامهی نسل آن قهرمان کنجکاو شده است. برای مثال دختر عنکبوتی که دختر پیتر و مری جین است برای اولین بار در یکی از مصورهای سال ۱۹۹۸ خلق شد. موضوع فرزند آنقدر سخیف جلوه داده شده که بیشتر آنها فرزندان دشمنان و شخصیتهای منفی هستند، سپس اگر فرزند قهرمان باشند، شخصیت منفی دارند و در شمار دشمنان قرار خواهند گرفت و در آخر هم تعداد بسیار کمی از آنها خود تبدیل به قهرمان میشوند.
مدتهاست که نظریهپردازان برجسته و فعال در سطح جهان، سینما را بهعنوان تأثیرگذارترین وسیلهی القای افکار و آرای خود یافته و با جدیت هرچه بیشتر از این وسیلهی مهم در راستای منافع مشروع یا نامشروع موردنظر خود سود میجویند. این افراد متفکر و جستوجوگر با آگاهی از زوایای ذهنی مخاطب به خلق گونههای متفاوت شخصیتی میپردازند تا رفتهرفته ذائقهی مخاطب را بهسوی افکار و اهداف خود سوق دهند. ازجمله مهمترین آنها قهرمانان داستانها و آثار سینمایی هستند که وظایف همراه ساختن مخاطب با افکار سینماگر را بر عهده دارد.
برای آشنایی بیشتر شما خوانندگان عزیز و پرسشگر، نکاتی را در مورد قهرمانپروری در سینما یادآور میشویم که در زیر میخوانید:
قهرمان
حال که قصد داریم تا به قهرمانپروری در سینما بپردازیم، نخستین پرسشی که مطرح میشود این است که: قهرمان کیست؟
پاسخ به این پرسش، از زوایای مختلف حائز اهمیت است، چراکه در صورت آگاهی از ابعاد آن، ضمن نظم بخشیدن به ذهنیت خود بهعنوان یک پژوهشگر، کمک خواهد کرد تا بدانیم به دنبال چه شخصیتی هستیم. اگر بتوانیم در شخصیتشناسی موفق باشیم، آنگاه به درک صحیح یکی از مهمترین عناصر آثار هنری میرسیم. شاید سادهترین راه برای تعریف قهرمان، برشمردن ویژگیهای او باشد؛ پاسخهای گوناگونی که همهی ما به پرسش قهرمان چه جور آدمی است؟ میدهیم. قهرمان کسی است که با خطر روبهرو میشود، نقاط ضعف خود را پوشش میدهد و در مقابل بدی ایستادگی میکند، نمایانگر شهامت و ازخودگذشتگی، «یه بابایی که از همهی آدمهای دیگه خیلی بهتر و بزرگتره!». امانگاهی عمیقتر به قهرمان لازم است تا بتوانیم نقش آن را نهتنها در ادبیات و سینما، بلکه در (سبک) زندگی هم بیابیم.
دیرینگونهی قهرمان
جوزف کمبل اسطورهشناس شهیر آمریکایی، با ترکیب نظریات مطرحشده در روانشناسی تحلیلی کارل یونگ در باب دیرینگونهها و نتایج حاصل از تحقیقها و پژوهشهای اسطورهشناسی خود، توانست به الگویی در روایتگری داستان دست یابد که آن را سفر قهرمان نامید. او سفر قهرمان را در کتاب قهرمان هزارچهره بهطور کامل تشریح کرده است.
در ادامه راه کمبل، کریستوفر ووگلر کتاب سفر نویسنده را منتشر ساخت که در آن نظریات کمبل در رابطه با سفر قهرمان را، کاملتر و کاربردیتر تبیین و برای آموزش به هنرجویان در رشتههای سینما و داستاننویسی آماده کرد. ازاینرو نظریات این دو نفر در رابطه با قهرمان بسیار مهم است. شاید مهمترین موضوعی که به مبحث این یادداشت مربوط است، نوع نگاه آنان به پدیدهی قهرمان است. آنها قهرمان را بهعنوان یک گونهی شخصیتی موردمطالعه قراردادند؛ دیرینگونهی شخصیتی قهرمان.
یونگ در نظریات خود به ناخودآگاه جمعی اشاره میکند. به زبان ساده هر فردی برای خود، ناخودآگاهی دارد که آن را ناخودآگاه فردی میگویند. زمانی که در رابطه با موضوعی افراد مختلف در یک جامعه، نظرات مختلفی نسبت به آن دارند و هرکدام از این نظرات مختصِ یک نفر است، در ناخودآگاه فردی جای میگیرد. اما لایهای عمیقتر از ناخودآگاه فردی وجود دارد و آن زمانی است که تعداد بسیار زیادی از افراد در مقابل یکچیز، همگی واکنشها، ذهنیتها و رفتارهای یکسانی را ارائه میدهند. البته ریشه این موضوع را میتوان در موارد مختلفی چون نحوهی آموزش و تربیت افراد در کودکی –شامل چیزهایی که میبینند، میشنوند، آموزش میبینند و …- جستوجو کرد. تمام موارد ذکرشده در ناخودآگاه جمعی جای دارند که محتوای ناخودآگاه جمعی، دیرینگونهها هستند که در میان جمع کثیری از مردم یکسان میباشند. حال دیرینگونهها در رابطه با شخصیت اینگونه تعریف میشوند: گونههای قدیمی شخصیت که میراث مشترک بشریت بهحساب میآیند. همهی ما در زندگی تجارب بسیار زیادی را کسب کردهایم، افراد بسیار زیادی را ملاقات کردهایم، حوادث مختلفی برایمان اتفاق افتاده، نقاشیها و عکسهای زیادی را دیدهایم، کتابهای زیادی را مطالعه کردهایم، فیلمهای فراوانی را دیده و مطالعه کردهایم و افراد دیگری هم این دست از موارد را تجربه، دیده، مطالعه، ملاقات و حس کردهاند که همه و همهی اینها عوامل تشکیلدهندهی ناخودآگاه جمعی ما هستند. اینجاست که وقتی با تعدادی از افراد در مورد ویژگیهای قهرمان صحبت میکنید، بدون شک به دیدگاههای مشترکی در پاسخ آنان میرسید.کریستوفر ووگلر به کارکردهای دراماتیک قهرمان اشاره میکند. باید بدانیم که یکی از دلایل اصلی وجود قهرمان در آثار هنری، ایجاد همذاتپنداری میان مخاطب و شخصیت قهرمان است. زمانی همذاتپنداری شکل میگیرد که قهرمان خصایص، عواطف و انگیزههایی را داشته باشد که همهی آدمها به طریقی آنها را تجربه کرده و یا با آنها روبهرو شده باشند (یا آنها را در قهرمان زندگیشان دیده باشند و یا خود را قهرمان دانسته و به مشکلاتی برخوردهاند).
نقایص هم در زمره همین ویژگیها قرار دارد. برای واقعیتر جلوه دادن قهرمان، نویسندگان برخی نقصها و نقاط ضعف را در شخصیت موردنظرشان قرار میدهند. ویژگی دیگر قهرمان این است که در طول داستان بیش از همه یاد میگیرد و به رشد در بخشهای گوناگونی میرسد. حال ووگلر انواع قهرمانها را اینگونه معرفی میکند:
۱- قهرمانان راغب و قهرمانان بیمیل: بهعبارتدیگر قهرمانانی که با تلاش و انگیزه قصد به پایان رساندن ماجرا رادارند و قهرمانانی که بیمیل و بدون انگیزه هستند که در چنین شرایطی باید نیروی محرکی، آنها در ماجرا هل بدهد. ۲- ضدقهرمان: شاید برای شما این مسئله پیشآمده باشد که چطور رابین هود یا کاپیتان جک اسپارو که بهطور اساسی دزد هستند، از محبوبترین و قهرمانترین شخصیتها بهحساب میآیند. ۳- قهرمانان گروهمدار و تکرو ۴- قهرمانان کاتالیزور: شخصیت اصلی که ممکن است قهرمانانه عمل کند، اما خودش چندان دچار تغییر نمیشود، چراکه کارکرد اصلی آن، ایجاد تحول در دیگران است.
چرا قهرمان؟
فیلمهای خاصی با مخاطب خاص وجود دارند که فاقد قهرمان هستند؛ فیلمسازانی که هیچ قهرمانی در دنیایشان زندگی نمیکند. اگر این دست فیلمها را کنار بگذاریم، به تعداد بسیار زیادی از آثار سینمایی میرسیم که هرکدام داستان و ماجرای مخصوص به خود را دارد. اینجاست که پای دیرینگونهی شخصیتی قهرمان وسط کشیده میشود، چراکه همهی ما انتظار داریم در هر ماجرایی فردی با ویژگیهای مطرحشده وجود داشته باشد و او را قهرمان بنامیم. با این تعریف دیگر سوپرمن، بتمن، اسپایدرمن، مرد آهنی، وولورین و تمام ابرقهرمانها یا حتی کماندوها، ورزشکاران، جاسوسان یا ناجیهایی چون رمبو، جک باور، نئو، ویلیام جیمز، جیسون بورن، جیمز باند، راکی، بروس لی، محمدعلی کِلِی، ژنرال ماکسیموس، ویلیام والاس و … بهتنهایی در زمرهی قهرمانان قرار نمیگیرند بلکه در اینجا از فرانک گالوین وکیل گرفته تا آبراهام لینکلن، کاپیتان میلر، لارنس عربستان، گاندی، هاروی میلک، ریک، اسکار شیندلر، گری کونلون، فارست گامپ، جان کیتینگ، آلن پریش، کاب و … همگی به لحاظ شخصیتی قهرمان هستند، اما در اینجا نکتهای مطرح است و آن اینکه کمبل و ووگلر، دیرینگونههای شخصیتی را به لحاظ رفتاری و روانی معرفی، دستهبندی و مورد واکاوی قرار دادهاند. درحالیکه نیاز است تا از منظر دیگری هم به قهرمانان نگاه کنیم و آنهم موقعیت و حوزهای است که قهرمانان در آن زندگی یا کار میکنند و مهمتر از همه اینکه روی یکدیگر تأثیرگذار هستند. دراینبین نکتهای که در یادداشت حاضر مدنظر است، تعیین نقش مردم و دیگر آحاد جامعه در ماجراهای قهرمان است. همچنین نکتهای که هیچگاه نباید فراموش کرد این است که زمانی به قهرمان نیاز داریم که ماجرایی اتفاق افتاده باشد و بنابراین لزوم دخالت قهرمان در آن حادثه موضوعیت پیدا میکند.
مقصود از بیان موضوع دیرینگونههای شخصیتی و ناخودآگاه جمعی این بود که بتواند دروازهای برای بهتر فکر کردن باشد. قهرمانانی که هالیوود به نمایش میگذارد و به دنیا عرضه میکند، چه شباهتی با قهرمانان موجود در ناخودآگاه جمعی مردم دارد؟ دلیل استقبالهای بسیار زیاد مردم ازایندست آثار چیست؟ فیلمهای مرد عنکبوتی، انتقامجویان، مرد آهنی، بتمن و سوپرمن از ابتدای قرن بیست و یکم بالغبر ۱۱ هزار میلیارد و ۴۱۰ میلیون دلار در گیشه فروش داشتند. بهطورکلی چرا قهرمانان به وجود میآیند؟
همهی انسانها در جوامع مختلف با مشکلاتی مواجه هستند. برای مثال، با توجه به اوضاع بهشدت خراب اقتصاد جهانی، برخی همواره با مسائلی چون فقر و بیکاری یا از دست دادن سهام در بورس روبهرو هستند و با آن دستوپنجه نرم میکنند. برخی دیگر با توجه به همین مسئله، وارد وادی خلافکاری، دزدی، باجگیری و یا حوزهی مواد مخدر میشوند، کسانی که باید دوباره مسیر و سمتوسوی زندگی خود را بیابند و به همین دلیل نیاز دارند تا کسی به آنها تشری بزند. برخی به دلیل پیشرفتهای بسیار خارقالعاده تکنولوژی و گسترش فضای ارتباطات، با پدیدهی تفرد مواجه شدند. پدیدهای بسیار خطرناک که تنها یکی از پیامدهای آن این است که افراد دیگر خود را در جامعه نمیبینند و ممکن است بهطور کامل ارتباط خود را با دیگران و جامعه قطع کنند. برخی دنبال کنندگان مسائل سیاسی هستند، مدام در ذهن خود با تحلیلها و احتمال وجود توطئهها و یا آگاهی از حملهای که قرار است به وقوع بپیوندد روبهرو هستند. درواقع این افراد در دنیای بیسروته سیاست گمشده و نیاز است تا با پیروی از نظرات فرد خاصی، با خیال آسودهتری زندگی کنند. برخی دیگر در زندگی خود به پوچی رسیدهاند و به قولی «دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند». آنها با زندگی بیگانه شدهاند و هیچچیز برایشان مهم نیست. این افراد نیاز دارند تا به نگاه هستی شناختی جدیدی برسند و دنیا را مجدد برای خود معنا کنند.
قهرمانان سطح فردی
در بسیاری از فیلمها شاهد آن هستیم که یک نفر بهتنهایی در پی کشف راز زندگی خود میباشد. شخصیتهایی ازخودبیگانه و یا کسانی که در زندگی عادی خود دچار آسیبها و مشکلات فراوانی شدهاند و قصد فرار از آن رادارند تا طی سفری، خود را پیدا کنند. به دنبال خویشتن خویش میگردند و درنهایت قهرمان خویش هستند. مانند ترومن در فیلم نمایش ترومن که با چیزهایی که در اطرافش میبیند متوجه ناهمگونی و نامنظمی خاصی میشود و به محیط پیرامونش شک میکند. اینجاست که ماجرای او بهعنوان کسی که میخواهد راز محل زندگی و نقش خودش در آن فضا را کشف کند، میآغازد. شخصیت رابرت ردفورد در فیلم همهچیز از بین رفته، رایان استون در جاذبه، چارلی فاینمن در بر من حکومت کن، جان دانبار در رقصنده با گرگها، تئودور در او، ویل هانتینگ در ویل هانتینگ نابغه، پای در زندگی پای، هرولد در عجیبتر از داستان، آرون لارستون در ۱۲۷ ساعت و … همگی در زمرهی قهرمان فردی هستند.
قهرمانانی که در سطح فردی از آنها نامبرده شد، عمدتاً با دو نوع از مشکلات مواجه هستند. یکی روانشناختی و دیگری هستی شناختی. شخصیتهای اصلی این فیلمها معمولاً فردی منزوی و بهدوراز جامعه است که حال نیاز داریم تا افرادی بیایند و به داد او برسند! به همین دلیل است که در بیشتر این دست فیلمها، شخصیتی با کارکرد استاد و مرشد در قالب برادر بزرگتر، روانشناس، دوست قدیمی و غیره وجود دارد تا به شخصیت اصلی برای یافتن راه خود کمک کند. فائق آمدن این افراد بر مشکلات پیشِروی، آنها را به قهرمانانی برای ما تبدیل میکند و بهعنوان سرمشقی برای افرادی که دچار مشکلات مشابه هستند و با قهرمان همذاتپنداری میکنند، قرار میدهد. پیام اصلی این دست آثار سینمایی غالباً موضوع همیاری و کمک به یکدیگر و نادیده نگرفتن مشکلات اطرافیان است.
تصویر ۱: برخی قهرمانان فردی
قهرمانان سطح خانواده
این دست افراد نیز از پرسش در مورد خود شروع میکنند و متوجه میشوند که به لحاظ اقتصادی و یا روانی از زندگی سالم و خوبی بهره نمیبرند. اینجاست که شروع به شنا کردن برخلاف جهت زندگی عادی خود میکنند. درنهایت با تکمیل صیرورت خود به انسان کامل یا کاملتری نسبت به قبل تبدیل میشوند و یا تمام گذشته خود را نابود کرده و سعی در شروع مجدد زندگی میکنند. در بدترین شرایط هم نابود میشوند. برای مثال جک کمبل در فیلم مرد خانواده، مت کینگ در نوادگان، جیمز بری در در جستوجوی ناکجاآباد، مایکل اُدانل در دوباره ۱۷ سالگی، فلچر رید در دروغگو دروغگو، دیک در شوخی با دیک و جین و غیره. در اینجا قهرمان با تعداد بیشتری از مردم در نسبت با سطح قبلی سروکار کار دارد و برخورد و درگیری بیشتری هم با آنها خواهد داشت.
خوبی این دست از فیلمها این است که برخلاف فردیها، شخصیت اصلی ابتدا درگیر مسائل مختلفی است، اما چالش از جایی شروع میشود که یا شغل خود را از دست میدهد، یا همسرش متوجه خیانت او میشود، یا خودش متوجه خیانت همسرش میشود، یا در برقراری ارتباط با همسر و فرزندانش دچار مشکل است و مواردی ازایندست.
نویسندگان این دست آثار بهطورمعمول دو کار را انجام میدهند. یک: راهحلی برای پشت سر گذاشتن مشکل پیشِرو نشان نمیدهند و در برخی مواقع مسائل و مشکلات را توجیه میکنند. در این شرایط مخاطب قانع میشود که مشکلاتش علتی دارند و برای بوجود آمدن این مشکلات نباید کسی را مقصر دانست. دو: به طرق مختلف شخصیت اصلی متنبه میشود و مسیر درست زندگی را یافته و از سر میگیرد. این فیلمها پای خود را در کفش سبک زندگی میکنند در محصولات سینمای ایالاتمتحده پیام اصلی، سبک زندگی آمریکایی است. نوعی از سبک زندگی که محصول ایدئولوژی آمریکایی است و اینجا متوجه میشویم که چرا یکی از پیامهای این تفکر، تفرد است. چراکه این نوع سبک زندگی بهطور مشخص دربرگیرنده و تبلیغکنندهی ایندیویژوالیسم یا تفرد است. در رابطه با این فیلمها، مردم و مخاطبان بر کرسی قضاوت مینشینند و بهعنوان کسی که نقطهی نظر کلیتری دارد و از بیرون به مسائل نگاه میکند، بهطور مداوم به دنبال بخشی از داستان میگردند که با زندگی خودشان یکی باشد و همیشه در این امر موفق هستند. همانطور که اشاره شد بستر اصلی این فیلمها سبک زندگی است و حال برای گذر از مشکلات، بستهی پیشنهادی سبک زندگی آمریکایی روی میز قرار میگیرد.
تصویر ۲: برخی قهرمانان خانواده
قهرمانان سطح شهری (پیشاملی)
منظور از قهرمان شهری این نیست که برای مثال کسی در مسابقات محلی شرکت کرده و حالا به مسابقهای در سطح شهر راهیافته و برندهشده و قصد شرکت در مسابقات ملی و سپس جهانی را دارد. در اصل منظور سطحی پیشاملی است. قطعاً با اشاره به نمونههایی در این زمینه، به فهم بهتری از این قهرمانان خواهیم رسید. فرانک گالوین در رأی نهایی هیئتمنصفه، وین در شکلات، کلاریس استارلینگ در سکوت برهها، مایکل اسکوفیلد در فرار از زندان، اندرو بکت در فیلادلفیا، جان کیتینگ در انجمن شاعران مرده و غیره. گاهی اوقات این قهرمانان بهمانند نوآوران در جامعه معرفی میشوند. گاهی چه نوآور باشند و چه نباشند برای هدایت عدهای از مردم که در چنگال شرّی گرفتارشدهاند وارد عمل میشوند.
میزان پیچیدگی در شخصیت قهرمان، از این مرحله به بعد بهطور تصاعدی افزایش پیدا میکند. عمدهی قهرمانان پیشاملی، دیگر چالش خودشناسی را پشت سر گذاشتهاند و به مرحلهای رسیدهاند که توان مدیریت، اداره و هدایت عدهای را پیداکردهاند. نکته بسیار مهم این است که شخصیت اصلی فقط خدمت گذار عدهای محدود است و بهعبارتدیگر شکاف میان تودهی مردم و انسان طراز (قهرمان) بسیار عمیق میشود. در این فیلمها بر نخبهسالاری تأکید میشود و با توجه به اینکه همه نمیتوانند به جمع نخبگان راه یابند، پیام این فیلمها در سبک زندگی، نوعی تنبلی و بیخیالی را به همراه میآورد. این موضوع بهشدت در بخش بعدی افزوده میشود که توضیحات لازم را در ادامهی بحث ذکر خواهیم کرد. همچنین در رابطه با موضوع «توجیه مشکلات عمومی»، مشکلات و چالشهای اجتماعی بسیار زیادی در آثار سینمایی مربوطه قرار میگیرد و درنهایت چنین پیامی از آنها برداشت میشود که خیالتان راحت! عدهای هستند که همینالان در حال رسیدگی به این مشکلات هستند و بهزودی این چالشها را مرتفع خواهند کرد. خیالتان راحت! اینگونه از حساسیتهای مردم نسبت به موضوعات و معضلات جدی موجود در جامعه کاسته شده و باعث میشود تا مردم، درگیر زندگی زودگذر و مصرفگرای خود شوند.
تصویر ۳: برخی قهرمانان پیشاملی
قهرمانان سطح ملی و فراملی
نامآشناترین و بهیادماندنیترین قهرمانان. ویلیام والاس در شجاعدل، فارست گامپ در فارست گامپ، اسکار شیندلر در لیست شیندلر، گری کونلون در به نام پدر، ادوارد مارو در شب بخیر و موفق باشید، آمستردام والوم در دار و دستهی نیویورکیها، جان نش در ذهن زیبا، کاپیتان میلر در نجات سرباز رایان، ران کوویچ در متولد چهارم جولای، جک باور در ۲۴، تونی مندز در آرگو، آبراهام لینکلن در لینکلن، ژنرال ماکسیموس در گلادیاتور، نئو در ماتریکس، مایا در سی دقیقه بامداد، ویلیام جیمز در هارتلاکر و غیره.
تصویر ۴: قهرمانان ملی و فراملی
نکته حائز اهمیت این است که نگاه ما نباید فقط به دنبال افرادی چون ویلیام والاس یا لینکلن بهعنوان قهرمان باشد، بلکه شخصیتهایی چون جان نش و فارست گامپ هم در زمرهی این قهرمانان قرار میگیرند. دامنهی این دست قهرمانان بسیار گسترده میباشد. شاید کمترین میزان تأثیرگذاری مردم، در آثاری با قهرمانمحوری و قهرمانپروری در این سطح باشد.
قهرمانان ملی. بااینکه مردم نمیدانند، اما فداکاریها و ازجانگذشتگیهای خارقالعادهای که افرادی برای حفظ منافع ملی، امنیت ملی و … انجام دادهاند. حالا که در سطح ملی یک قهرمان هستیم، پس در سطح جهانی هم حرف برای گفتن خواهیم داشت.
این قهرمانان از پیچیدگی بسیار زیادی برخوردارند. آنها ماجراجویی و سفر بسیار طولانی را در پیش دارند و بدین ترتیب با تمام چالشهایی که قهرمانان دیگر کموبیش با آن روبهرو میشوند، سروکار خواهند داشت. گاهی اوقات یک قهرمان در طول داستان، عقیدهاش نسبت به خودش و دنیای اطرافش بهطور کامل تغییر میکند. این قهرمانان میآیند که جهان را هدایت کنند.
ابرقهرمانان و قهرمانان تخیلی
تصویر ۵: برخی آثار تخیلی
دنیای کودکان امروز پر است از قهرمانانی که بههیچعنوان وجود خارجی ندارند. قهرمانانی با قدرتها و ویژگیهای متفاوت. به عبارتی، امروزه دنیای کودکان دنیای قهرمانان و قهرمانانه است. بهعنوان محبوبترین آثار تخیلی که قهرمانمحور هستند میتوان به مجموعههای هری پاتر، ارباب حلقهها، شرک، چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم، هابیت، نارنیا، شگفتانگیزان، ماداگاسکار، دلیر، پاندای کونگفوکار، منِ نفرتانگیز، پیتر پن، بِنتِن، عصر یخبندان، داستان اسباببازی و غیره اشاره کرد، اما ماجرا تنها به اینجا ختم نمیشود؛ بلکه باید منتظر دسر هم باشید! شاهد آن هستیم که آثار تخیلی دیگری نیز در کنار آثاری که به آنها اشاره شد موضوعیت دارند و درعینحال از اهمیت ویژهای برخوردارند؛ ابرقهرمانان. مجموعههای مختلف سوپرمن، مرد عنکبوتی، بتمن، مرد آهنی، مردان ایکس، واچمن، کاپیتان آمریکا، هالک، انتقامجویان، تور، فلش، لاکپشتهای نینجا، چهار شگفتانگیز همگی از طرق مختلف و به اشکال متفاوتی در اختیار اقشار مختلف مردم قرار میگیرد.
تصویر ۶: برخی ابر قهرمانان
ابرقهرمانان در زمرهی قهرمانان ملی و فراملی قرار دارند. اینها نیز بهنوبهی خود پیچیدگی خاصی دارند. به تصویر کشیدن چنین قهرمانانی میتواند کارکردهای متفاوتی داشته باشد. یکی از کارکردهای این آثار درزمینهی عملیات روانی این است که مخاطبان، تا حدی مشکلات واقعی، موجود و برجسته در زندگی خود را فراموش میکنند. همچنین چنانکه پیشازاین هم اشاره شد از طرفی خیالشان از بابت مسائل کلان و بسیار پراهمیت راحت میشود، چراکه میدانند و مطمئن شدهاند که بهطورقطع افراد دیگری در حال رسیدگی و پیگیری دائمی این موضوعات هستند. از طرف دیگر حق اظهارنظر درباره این دست از مسائل را به خود نمیدهند، چراکه میدانند و مطمئن هستند که چیزهایی وجود دارد که آنها را نمیدانند و مهمتر اینکه با خود میگویند: اصلاً به من چه! اینگونه از تمام زدوخوردهای مهم جهانی تصمیمگیریهای مهم ملی، تنها مشتی سمبل، ماچو، قصه و صحنههای اکشن بسیار حرفهای نصیب مردمی میشود که هیچچیز، هیچ ربطی به آنها ندارد. مردم فقط کار کنند، خرید کنند، بخورند، تولیدمثل کنند، بخوابند و در خواب، تجربهی پرواز مشترک با سوپرمن را داشته باشند.
مطالب فوق تنها بخشی از دامنهی وسیع کارکردهای اجتماعی، روانی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در حوزه سینما و جز بسیار مهم روایت، یعنی قهرمان هستند. در این یادداشت کوتاه، مجال بحث و تبیین دیگر مطالب مرتبط با این موضوع مهم نیست. امیدواریم که مباحث مطرحشده بتواند برای پژوهشگران در حوزهی سبک زندگی، مطالعات فرهنگی و سینمایی مثمر ثمر قرار گیرد و بتوانند گونهی شخصیتی قهرمان، رهبر، منجی و یا هر اسم دیگری که روی آن میگذارند را بهتر تحلیل و بررسی کنند.
فیلمشناسی
۱۲۷ ساعت
۱۲۷ Hours 2010
۲۴
۲۴ (TV Series)
ارباب حلقهها
Lord of the Rings Series
انتقامجویان
Avengers 2012
انجمن شاعران مرده
Dead Poets Society 1989
او
Her 2013
آرگو
Argo 2013
بتمن
Batman Series
بر من حکومت کن
Reign Over Me 2007
به نام پدر
In the Name of Father 1993
پاندای کونگفوکار
Kung Fu Panda Series
پیتر پن
Peter Pan 1953
تور
Thor Series
جاذبه
Gravity 2014
چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم؟
How to Train Your Dragon Series
چهار شگفتانگیز
Fantastic Four Series
دار و دسته نیویورکیها
Gangs of New York 2002
داستان اسباببازی
Toy Story Series
در جستوجوی ناکجاآباد
Finding Never land 2004
دروغگو دروغگو
Liar Liar 1997
دلیر
Brave 2013
دوباره ۱۷ سالگی
۱۷ Again 2009
ذهن زیبا
Beautiful Mind 2001
رأی نهایی هیئت منصفه
Verdict 1982
رقصنده با گرگها
Dances With the Wolves 1990
زندگی پای
Life of Pi 2013
زندگی پای
Life of Pi 2013
سکوت برهها
Silence of Lambs 1988
سوپرمن
Super-Man Series
سی دقیقه بامداد
Zero Dark Thirty 2013
شب بخیر و موفق باشید
Good Night and Good Luck 2005
شجاعدل
Braveheart 1995
شرک
Shrek Series
شکلات
Chocolat 2000
شگفتانگیزان
Incredibles 2004
شوخی با دیک و جین
Fun With Dick and Jane 2005
عجیبتر از داستان
Stranger Than Fiction 2006
عصر یخبندان
Ice Age Series
فارست گامپ
Forrest Gump 1994
فرار از زندان
Prison Break (TV Series)
فلش
Flash Series
فیلادلفیا
Philadelphia 1993
کاپیتان آمریکا
Captain America Series
گلادیاتور
Gladiator 2000
لاکپشتهای نینجا
Teenage Mutant Ninja Turtles Series
لیست شیندلر
Schindler’s List 1993
لینکولن
Lincoln 2013
ماتریکس
Matrix 2000
ماداگاسکار
Madagascar Series
متولد چهارم جولای
Born on the 4th of July 1989
مرد خانواده
Family Man 2000
مرد عنکبوتی
Spider-Man Series
مردان ایکس
X-Men Series
مردآهنی
Iron Man Series
منِ نفرتانگیز
Despicable Me Series
نارنیا
Narnia Series
نجات سرباز رایان
Saving Private Ryan 1998
نمایش ترومن
Truman Show 1998
واچمن
Watchmen Series
ویل هانتینگ نابغه
Good Will Hunting 1998
هابیت
Hobbit Series
هارتلاکر
Hurt Locker 2008
هالک
Hulk Series
هری پاتر
Harry Potter Series
همهچیز از بین رفته
All is Lost 2013
منبع: ماهنامهی موعود، شمارهی ۱۷۰ و ۱۷۱، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۴
فیلم سینمایی «شکاف»، دومین ساختهی کیارش اسدیزاده که پیشتر با دستیاری رسول صدرعاملی شناخته شده بود، است که در بخش سودای سیمرغ جشنوارهی امسال به نمایش درآمده است. تهیهکنندگان این فیلم علی سرتیپی و منیژه حکمت هستند. قبل از بررسی اجمالی فیلم، این نکتهی مهم قابل طرح است که فیلمنامه ابتدا با نام توده معرفی شد و سپس به «شکاف» تغییر نام پیدا کرده است. پیمان و سارا زوج جوانی هستند که هردو مربی شنا بوده و با وجود شرایط ویژهی جسمی سارا، این زوج در فکر بچهدار شدن هستند. در این زمان ایلیا، پسر فرهاد و نسیم که به تازگی طلاق گرفتهاند و دلیل بچهدار شدن آنها این بوده که فرهاد دوران سربازی خود را در تهران بگذراند، دچار افسردگی شده و نمیتواند با کسی ارتباط برقرار کند. وی در اثر حادثهای که در استخر برای او رخ میدهد، در بیمارستان بستری میشود و سپس از دنیا میرود. حال این سارا است که باید میان سلامتی خود و بچهدار شدن، یکی را انتخاب کند. جالب اینکه تنها راه فرار از بچهدار شدن، درآوردن کامل رحم او است.
صنعت سینمای مسیحی۱اصطلاحی است که به فیلمهایی با مضامین و پیامهای مسیحی و یا اخلاقگرا اطلاق میشود. همچنین آثار ساخته شده توسط فیلمسازان مسیحی و یا برای مخاطبان مسیحی نیز در زمرهی این دست فیلم ها قرار دارد. این فیلم ها یا توسط فرقه و گروه خاصی تولید میشود و یا عدهای بدون هیچ وابستگی به افرادی، دست به تولید آن میزنند. دو سال است که برخی از فیلمهای داستانی، کوتاه و مستند در جشنواره فیلمهای مسیحی۲در تگزاس شرکت میکنند.
طبق پایگاه اینترنتی فیلمهای مسیحی۳، فیلمهایی چون مصائب مسیح۴، نارنیا۵، کتاب الی۶ و بن هور۷در زمره مشهورترین فیلمهای مسیحی هستند و سالانه آثار بسیار زیادی به لیست فیلمهای مسیحی افزوده میشود. از مطرح ترین فیلمهایی که در سال گذشته اکران شدند میتوان به پسر خدا۸، خدا نمرده است۹، بهشت واقعی است۱۰ و پشتسر گذاشته۱۱اشاره کرد.
هر چهار فیلم با کیفیت قابل قبولی ساخته شدهاند؛ به خصوص فیلم «بهشت واقعی است» که به پژوهشگران و تحلیلگران توصیه میشود تا حتما به تماشا و مطالعهی این آثار بنشینند. یکی از کمپانی های مطرح در زمینه تولید آثار مسیحی کمپانی پیور فلیکس۱۲ نام دارد که فیلمهای نظیر کتاب دانیال۱۳، کتاب استر۱۴و شمارش معکوس اورشلیم۱۵را در کارنامهی خود دارد. این کمپانی به همراه اتحادیه دفاع از آزادی برای ایمان و عدالت۱۶ در سال ۲۰۱۴ فیلم سینمایی خدا نمرده است را تولید کردند.
فیلمی که تلاشش برای اثبات وجود خدا از راه عقلانی و همه فهم، قابل تقدیر است ولی ضعفهای بسیار جدی در کار وجود دارند. از ایرادات فرمی، تا اشکالات محتوایی. از ضعفهای داستانی و کارگردانی تا نوع نگاه فیلم به اسلام، تفکر شرقی و بزرگنمایی بیهوده ی مسیحیت. همچنین کمپانی پیور فلیکس در ادامه ی سری خدا نمرده است، فیلم سینمایی آیا اعتقاد داری؟۱۷را تولید کرده که بهار ۲۰۱۵ اکران خواهد شد.
اما به بهانهی خدا نمرده است، مطالبی را در حوزهی مباحث ایمانی و سبک زندگی که حائز اهمیت خاصی هستند را از نظر شما مخاطبان محترم میگذرانیم:
ایمان اسلامی، ضد ایمان مسیحی یا در ادامهی آن؟
همگان بطور کلی ایمان را باوری قلبی، اعتمادی درونی، تضمینی غیرالهی و مواردی از این دست میدانند و جایگاه ایمان را قلب در نظر میگیرند. از آنجایی که حرف از ایمانی به میان میآید که سرمنشأی غیرانسانی دارد، وارد حوزهی دین، مذهب و آئین میشویم. کتابها و فیلمهای بسیاری را مطالعه میکنیم و در آنها کاربرد کلمهی ایمان (Faith) را بسیار زیاد و متنوع مییابیم. اما چه فرقی میان Faith که توسط غیرمسلمانان و ایمانی که توسط مسلمانان مدنظر قرار میگیرد وجود دارد؟
ایمان اسلام
ایمان مصدر باب افعال و از ریشهی آمن(امنیت یافتن) است که به معنای جایگیر شدن اعتقاد در قلب، یا تصدیق چیزی با اطمینان است. دلگرمی و اطمینان شخص با ایمان تا جایی است که هرگز در اعتقاد خویش شک و تردید نمیکند و به تعبیری از شک و تردید ایمن است. اینها همه معنای ایمان در لغت بود. اما زمانی که ایمان را در اصطلاح بکار میبریم، بدون تردید متعلقات ایمان مدنظر ماست. طبق نص صریح قرآن کریم، ایمان یک مسلمان به خدا، غیب، ارسال انبیا، کتاب، آخرت، ملائکه و آیات الهی تعلق میگیرد. مومن کسی است که به تمام این متعلقات، با تمام وجود ایمان داشته باشد. نکته حائز اهمیت اینجاست که اگر تنها یکی از متعلقات ایمان در قلب کسی مخدوش شود، دیگر متعلقات نیز برای او بیمعنی و بیاهمیت جلوه میکند و فرد ایمان خود را از دست میدهد.
ایمان در مسیحیت
بطور کلی منظور مسیحیان از بکار بردن ایمان چیست: ایمان به عمل فراطبیعی، ایمان به اینکه هرچه خواست خدا باشد درست است، اعتقاد، اطمینان، توکل و غیره. مشخص است که مسیحیان به ملغمهای از مفاهیم ذکر شده گرایش دارند و هروقت حالتشان با یکی از موارد بالا همخوانی داشته باشد، فورا Faith را به زبان میآورند. به این دلیل که در انجیل و زبان آن، واژهای پیدا نمیشود که بطور مجزا بیانگر ایمان یا توکل یا اطمینان یا … باشد. از اینرو ایمان مسیحی در مرتبهی پائینتری نسبت به ایمان اسلامی قرار دارد.
جای خالی مسیحیت در سبک زندگی۱۸
امروزه دینمداران باید به ایمان به دینی زندگی کنند که بیش از هزار سال از زمان ظهور آن دین و پیامبر یا داعیهدارش میگذرد. از آن ادیان و بزرگان تنها کتابها و متونی باقی مانده است؛ کتب عهد عتیق تورات، کتب عهد جدید انجیل، قرآن و غیره. پیروان این ادیان باید چگونه زندگی کنند؟ آیا میتوانند مبتنی بر کتابهایی که هزاران سال قدمت دارند زندگی کنند؟ پاسخ به شرط خاصی بله است؛ اگر آن دین به قدری کامل باشد که بتواند در هر عصر، مدل زندگی برای آن عصر ارائه کند. اساسا زمانی گرایش به یک دین موضوعیت پیدا میکند که فرد بخواهد به شیوهای که آن دین ارائه کرده زندگی کند.
هیچیک از ادیان تحریف شدهی یهود، مسیحیت و … سبک زندگی مختص به خود را ندارند. چیزی که برای مثال بتوان آن را سبک زندگی مسیحی نامید. اگر به مطالعهی دقیق فیلمهای به قول خودشان مسیحی بنشینید، به راحتی متوجه این موضوع میشوید که چه مسیحی چه غیرمسیحی و بیدین، همگی یکجور زندگی میکنند؛ سبک زندگی آمریکایی. از خوردن گرفته تا روابط عاطفی بین افراد؛ هیچ فرقی نمیکند که به چه دینی گرایش دارند. این سبک زندگی آمریکایی است که باید بر زندگی افراد سیطره داشته باشد. حال اگر در کنارش هم یک دعوای موردی وجود داشت، ایرادی ندارد، فقط سبک زندگی آمریکایی باشد…! شاید یکی از سیاستهایی که برای تولید سازمانیافتهی فیلمهای مسیحی وجود دارد، پیام فرهنگی این محصولات برای نزدیک هم نشان دادن معتقدین به دین مسیحیت و دیگر مردم ایالات متحده باشد. راهی برای به جامعه کشاندن مسیحیان اما وقتی پا به جامعه گذاشتند، هیچ راهی به جز زیست با سبک زندگی آمریکایی ندارند. حال اگر از منظر سبک زندگی نگاه کنیم، متوجه بیهودگی تولید این آثار میشویم اما در عین حال نمیتوان منکر موفقیت این فیلمها در عمومی کردن استدلالها و راه اثبات وجود خدا و یک نیروی فراانسانی و فراطبیعی در عالم شد.
Christian Film Industry
Christian Film Festival
Christian Film Database (CFDb)
The Passion of the Christ (2004)
The Chronicles of Narnia Series
The Book of Eli (2010)
Ben-Hur (1959)
Son of God
God’s Not Dead
The Heaven is For Real
Left Behind
Pure Flix Entertainment
The Book of Daniel (2013)
The Book of Esther (2013)
Jerusalem Countdown (2011)
Alliance Defending Freedom; For Faith, For Justice