ماه رمضان سال ۸۸ بود که مقام معظم رهبری در دیدار اساتید دانشگاه نکات جدیدی در رابطه با علوم مختلف بهویژه علوم انسانی مطرح نمودند . رهبری مانند همیشه رو در روی استادان دانشگاههای کشور با دید انتقادی فرمودند ما که نه استاد مناسب و نه منابع مناسب داریم بنابراین چرا ۲ میلیون دانشجو در علوم انسانی پذیرفتهاید.
آن روز و آن استادان مبهوت از این سخن رهبری بعد از همان جلسه ستادی به نام شورای تحول و ارتقای علوم انسانی تشکیل دادند تا به تغییر و تحول در این علوم مهم و تأثیرگذار بپردازد. ریاست این شورا را نیز آقای حداد عادل بر عهده گرفت و قرعهی اولین تغییر و تحول به نام علوم سیاسی افتاد و از همان روزهای آغازین این شورا تغییر در این رشتهی تحصیلی را شروع کرد. از سال ۸۸ تا به امروز پنج سال میگذرد که در اوایل همین سال اعلام شد ارائهی سرفصلهای جدید در علوم سیاسی در مهرماه امسال لازمالاجراست .
ناگهان جوشوخروش در لایههای استادان این رشته در کشور آغاز شد و نتیجه یا به عبارتی دود این آتش روشنشده نامهای بود که ۱۶۰ نفر از استادان علوم سیاسی دانشگاههای کشور به رئیسجمهور روحانی و فرجی دانا وزیر سابق علوم ، تحقیقات و فناوری نوشتند. تمام سخنان این استادان محترم این بود که جلوی ایدئولوژیک شدن علوم سیاسی را بگیرید!!!
این ادعا هرگز برای ما قابلقبول و همینطور قابلفهم نیست، مگر امروز در این علوم سیاسی به ما دانشجویان ایدئولوژیها را تعلیم نمیدهند که ترس از ایدئولوژیک شدن آن دارند؟ ادعایی بس بیمنطق چراکه در همهی رشتههای علوم انسانی ایدئولوژی وجود دارد. در نامه این ۱۶۰ نفر که بعضی از آن افراد از همین دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بودهاند بر ضرورت تغییر و بازبینی در این رشته تأکید کردهاند اما اجرای آن را متضمن آسیبهای جبرانناپذیر نیز میدانند. بنابراین نیاز شد تا پارهای از مباحثی که قرار بود در این علوم سیاسی جدید تعلیم داده شود را بیان کنم. دروسی مثل سیرهی نبوی ، قرآن و سیاست ، ادبیات سیاسی فارسی و یا مفاهیمی مانند اقتصاد مقاومتی و مردمسالاری دینی در این سرفصلها وجود داشت. همچنین قرار بود بهجای درسی مثل نوسازی و توسعهی سیاسی ، توسعه و پیشرفت که با یکدیگر در تلقی دینی متفاوتاند تعلیم داده شود.
حال سؤال اینجاست دروسی که البته نه بهطور کامل از متن اسلام و قرآن و الگوهای بومی ما بیرون کشیده شده است ، اجرای آن آسیبهای جبرانناپذیری برای نظام علمی و بهتبع آن نظام اجرایی کشور دارد؟ همچنین این استادان محترم در این نامهی خود عنوان کردهاند که در این زمینه اصلاً از آنها و نهادهای مرجع علمی کمک و مشورتی گرفته نشده است و به همین علت دارای مبنا و اصول درست و مشخصی نیست. این در حالی است که آقای دکتر منوچهر محمدی ریاست کارگروه تغییر در علوم سیاسی مطرح میکند که قبل از آغاز بازبینی به انواع دانشگاههای کشور از نوع دولتی، غیرانتفاعی ، آزاد!!! و پیام نور برای مشارکت در این زمینه ایمیل زدهشده و در این خصوص درخواست همکاری کرده است. همچنین در رابطه با عدم هماهنگی با وزارت علوم نیز آقای محمدی عنوان میکند که جلسهای با حضور آقای میلی منفرد معاون آموزشی وزارت علوم و عبدالرحیم نوه ابراهیم مدیرکل برنامهریزی برگزار شد و آقای میلی منفرد اعلام کرده است که مصوبه برای اجرا ابلاغشده است، معالوصف اعتراضات این دوستان برای چیست. شاید همانطور که عدهای میگویند با اسلامی و بومی کردن علوم انسانی و دانشگاهها مخالفاند.
من به عنوان یک دانشجوی علوم سیاسی از این دوستان میپرسم که دیگر وجود درسی که تقابل دو ابرقدرت شوروی و آمریکا را بررسی میکند چه نیازی دارد و آیا این بد است که بهجای این درسی به نام مدیریت بحران را گذاشتهاند تا بتوانیم در هر شرایطی پنجه در پنجهی بحرانهای مختلف شویم ، حال چه شوروی و آمریکا باشد چه دیگر دولتها؟ یا اینکه چه ضرورتی دارد اندیشههای سیاسی اندیشمندان غربی مانند جان لاک و هابز و ماکیاول و … را مانند وحی منزل موردمطالعه قرار دهیم به دید انتقادی به آنها نگاه نکنیم؟ کسی برای حذف این اندیشهها به میدان نیامده است فقط میخواهیم در کنار این اندیشههای غربی حداقل اندیشههای اسلامی نیز وجود داشته باشد.
بعد انتشار این نامه بود که مهمترین ماهنامهی لیبرال کشور به نام مهرنامه که منتشرکنندهی آراء این استادان محترم میباشد در شمارهی اخیر خود نوشت که کودتا علیه علوم سیاسی خنثی شد. دوستان مهرنامه ای یا معنای کودتا را نمیدانند یا واقعاً این تغییر و بازبینی را که در پی اجرایی کردن خواستههای رهبری انجامشده بود نمیپسندند و با اسلامی شدن علوم انسانی مخالفاند. اگر معنای کودتا را نمیدانند پیشنهاد میکنم از همان منابع ترجمهی شدهی خود از کتب غربی بار دیگر به مطالعهی آن بپردازند اما اگر نیت یادشدهی دوم مدنظر است که باید به این دوستان بگوییم کودتا علیه علوم سیاسی ادامه دارد. علومی تعلیمی رشتهای که باارزشها و اصول اساسی جامعهی خود هماهنگی و همپوشانی نداشته باشد و صرفاً ترجمهای از کتب مختلف جوامع دیگر باشد قطعاً نیاز به کودتا دارد. مگر جز این است که خروجی دانشجویان این رشته در طول سالهای بعد از انقلاب هرگز نتوانستهاند ذرهای از مشکلات جامعهی دینی ما با تعلیماتی که از دانشگاه به دست آوردهاند ، حل کنند و راهکارها و طرحهای جدیدی ارائه دهند. تا زمانی که مبانی تئوریک و نظری این رشته با الگوهای بومی و اسلامی و ایرانی ما هماهنگ و منطبق نشده باشد این رشته نیاز به تغییر و تحول دارد.
نوشته آقای حسین شاهپری
4 دیدگاه دربارهٔ «کودتا علیه علوم سیاسی ادامه دارد»
یک مساله ی جنبی هم این بین برای من کم و بیش عجیب به نظر اومد.
و آن اینکه در طی این مدت مدام به وبلاگ های دانشجویان بسیجی و فعال سیاسی رشته علوم سیاسی سر زدم، اما ندیدم هیچیک شان در قبال این مساله ی بسیار مهم سخنی یا نوشته یا حتی جمله ای کوتاه گفته باشند.
و برایم بسیار عجیب آمد، هنوز نتوانستم این مساله را حل کنم که آیا اهمیت این امر، کمتر از مسائل تقریبا پیش پا افتاده ای ست که دوستان فعال دانشجویی معمولا به اونها می پردازند??
حب تا الان به کجا رسیده؟
یعنی وضعیت تغییر در علوم سیاسی چطور هست؟
هیچی دیگه کودتا خنثی شد، انشاالله کودتاهای بعدی:)
اخه مگه با تغییر سرفصل میشه توی دانشگاه تحول ایجاد کرد؟ شما یعنی اسم خودتونو گذاشتید استراتژیست ……………………………………….. . خداوکیلی دیدتون نسبت به دانشگاه اینه که با تغییر سرفصل میشه تحول ایجاد کرد؟؟؟؟؟؟؟؟ بابا دمتون گرم، اون استراتژی که شما استراتژیستش باشین تهش میشه همون انقلاب فرهنگی با داس و دسته بیل و این دانشگاه های دربو داغون نظام … خوش باشید در عوالم تخیل و اوهام …
“اصلاح شده”