خمینی کبیر (ره) میگفت: غرب در تکنولوژی و صنعت پیشرفته است. چرا آدابمان را از غرب بگیریم؟! چرا در فرهنگ و سیاست و حقوق بشر و فلسفهی اخلاق و بهطورکلی در مسائل اجتماعی دنبالهرو غرب باشیم؟
واقعیت قضیه نیز همین است. امروز غرب در تمامی عرصههای اجتماعی دچار بحران است. که همین بحرانهای اجتماعی، پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژیکی غرب را نیز تحت تأثیر قرار داده. شهر دیترویت آمریکا که ۳ کارخانهی خودروسازی اصلی آمریکا یعنی فورد، جنرال موتورز و کرایسلر در این شهر بود، امروز به دلیل بحران اقتصادی آمریکا دچار فروپاشی شده و به شهری متروک تبدیلشده است و تولید خودرو در این کارخانهها متوقف گشته است. لازم است برای بیشتر روشن شدن این موضوع، غربِ بعد از انقلاب صنعتی را در ۳ عرصهی سیاست، فرهنگ و اقتصاد با نگاه کلان بررسی کنیم.
غرب در عرصهی سیاست
تعداد کشتههای جنگهای یک قرن اخیر بیش از مجموع کشتههای جنگهای کل تاریخ بشر است. طبق گفتهی برژینسکی در کتاب ” خارج از کنترل ” در طی سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۹۰، یعنی ۸۰ سال، بیش از ۱۷۵ میلیون نفر در جنگهای مختلف کشتهشدهاند. وی در این کتاب تمامی جنگهای تاریخ را به همراه تعداد کشتههای آن فهرست کرده است. او که علت اصلی این تعداد جنگ و این تعداد کشته را اندیشههای دوران مدرن ازجمله لیبرالیسم، اگزیستانسیالیسم، سکولاریسم و … میداند معتقد است سیاستهای یک قرن گذشته را باید سیاستهای ” جنون سازمانیافته ” دانست.
بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، جنگ سرد که به جنگ جهانی سوم موسوم است شروع میشود و بلافاصله پسازآن جنگ جهانی چهارم یا به تعبیر هانتینگتون جنگ تمدنها آغاز میگردد.(۱) در طی یک قرن گذشته بیش از ۱۰۰ جنگ رخداده که مسبب اکثر آنها آمریکا بوده است. هیچ کشوری نیست که آمریکا در آن کشور حداقل یک کودتا به پا نکرده باشد.
جنگ جهانی در تاریخ متعلق به این دوران است که به کشته شدن بیش از ۷۰ میلیون نفر و هزاران آسیب و ورشکستگی بیسابقهی دیگر انجامید (که البته این آمار رسمی اعلامشده است و آمار دقیق بسیار بالاتر از این رقم است)(۲). و البته اضافه کنید جنگ جهانی سوم (جنگ سرد) و جنگ چهارم جهانی (به قول هانتینگتون جنگ تمدنها) را.
غرب در عرصهی فرهنگ
تجاوز به عنف، خودکشی، افسردگی، طلاق، بیماریهای اعصاب و روان، اضطراب و … در کشورهای غربی علیالخصوص آمریکا اموری شایع و رایج است. بهطوریکه بهعنوانمثال ریچارد واتسون درترند ۲۰۵۰ آمریکا اضطراب را بهعنوان یکی از ۱۳ بحران اصلی کشور آمریکا در افق ۲۰۵۰ میلادی برمیشمارد.(۳)
وضعیت امنیت در شهرهای مختلف آمریکا به گونه ایست که استاد دانشگاه باید با جلیقهی ضدگلوله بر سر کلاس حاضر شود.
DSM-یکی از کتابهای مرجع در روانشناسی است.(۴) این کتاب که مرجع کاملی از اختلالات شخصیت محسوب میشود مورداستفادهی روانشناسان در سرتاسر دنیاست. هرچند سال یکبار این کتاب در آمریکا بهروز شده و نسخهی جدید آن به دنیا عرضه میشود. یکی از اختلالات شخصیت مهم و شایع، افسردگی است. کشور آمریکا که خود منتشرکنندهی DSM است، در انواع بیماریهای روانی در مقایسه با سایر کشورها شیوع بالایی دارد. (۵)
امیل دورکیم در تحقیق خودکشی خود میگوید: در کشورهای توسعهیافته به دلیل پایین بودن ارتباط عاطفی و انس بین انسانها، ارتباط بین انسانها کم است و درنتیجهی ارتباط کم آمار خودکشی در این کشورها از همه جای دنیا بیشتر است.
آمریکا رکورددار تجاوز به عنف است.(۶) همچنین در حال حاضر بیش از ۴۵۰ میلیون وبسایت پورن در حال فعالیتاند که ۹۰ درصد کاربران آنها آمریکایی هستند. (۷) آزادی بیشازحد روابط زن و مرد، نهتنها موجب ارضای نیازهای جنسی و شهوانی نمیگردد، بلکه عطش انسانها را نیز افزایش میدهد و این مسئله را میتوان از آمار تجاوز به عنف فهمید.
غرب در عرصهی اقتصاد
ژوزف استیگلیتز -برندهی جایزهی نوبل اقتصاد- در کتاب “سقوط آزاد” خود میگوید: نباید تصور کرد که اقتصاد جهان در حال سقوط آزاد است. بلکه این علم اقتصاد است که در حال سقوط آزاد است.
بدهی مالی آمریکا امروز به بیش از ۱۹ تریلیون دلار رسیده است.
دیترویت که چهارمین شهر مهم صنعتی آمریکا محسوب میشد، امروز به یک شهر کاملاً متروکه تبدیلشده است.
بدهی اقتصاد جهان از درآمد آن بیشتر است و این یعنی اقتصاد جهان عملاً ورشکسته است.
اینها گوشهای از واقعیات کلان دنیا و بهویژه غرب در عرصههای اجتماعی است. تمامی این مسائل نشاندهندهی آن است که غرب در عرصههای اجتماعی هیچ افق روشنی در پیش روی خود ندارد. اگر قومهای عاد، ثمود، لوط و … هر کدام یک انحراف اخلاقی و اجتماعی داشتند و همان باعث فروپاشی آنها گردید، غرب امروز تمامی این انحرافها را همزمان دارد. سؤال اساسی اینجاست که ما چرا باید در عرصههای اجتماعی و علوم انسانی دنبالهرو غرب باشیم؟ علت بحرانهای اساسی و ریشهای غرب در عرصههای اجتماعی این است که عقل بشر برای پیدا کردن مسیر صحیح زندگی محدود است. آنکسی که ما را خلق کرده است میداند نیازهای اساسی انسان چگونه و از چه مسیری قابل پاسخگویی است. البته ما به دلیل داشتن منابع غنی اسلامی در تولید علوم انسانی تنبل بار آمدهایم و علت تلاشهای عظیم غرب در عرصهی علوم انسانی این بوده که به منبع وحی دسترسی نداشته و مجبور بودهاند از صفر شروع کنند، درنتیجه پرکارتر بودهاند. درست است که غرب، حجم عظیمی از کتاب و مقاله در علوم انسانی تولید کرده است، اما این بدان معنا نیست که جامعهی بشری در سرنوشت خود میتواند به آن تکیه کند. از طرفی نیز این حجم عظیم تحقیقات در علوم انسانی نیز دستاورد فکر بشر است و قابلتحسین است. اما ۲ اشکال اساسی دارد:
۱) ناقص است. ۲) در بعضی موارد مبانی آن غلط است.
اگر این علوم انسانی قابلاتکا و کافی بود، اینهمه بحرانهای ریشهای در جهان غرب -که به گوشهای از آنها اشاره شد- پدید نمیآمد. علوم انسانی به یک بازخوانی اساسی بر مبنای قرآن احتیاج فوری دارد. در خطبهی اول نهجالبلاغه میگوید: انبیا آمدند تا دفائن العقول را به بشر نشان بدهند. یعنی گنجینهها و ذخایر عقل. عقل بشری محدود است و بهتنهایی نمیتواند به حقایق عالم پی ببرد. بهخصوص درزمینهٔ علوم انسانی که از پیچیدهترین علوم است. انسانها همانطور که برای زندگی به آب، اکسیژن، منابع طبیعی و … نیاز دارند، به روش زندگی و قانون نیز نیازمندند. به طریقهی بهرهبرداری از طبیعت و مخلوقاتی که برای انسان آفریده شدند نیز نیازمندند. اگر خالق این جهان در این زمینه (که یعنی همان علوم انسانی) چیزی به بشر عرضه نکرده باشد، خلقتش نقص خواهد داشت. وقتی به قرآن و احادیث مراجعه میکنیم میبینیم بله؛ همهی اصولی که بشر برای نجات از انحرافات اجتماعی و مصیبتهای زندگی به آن نیازمند است به او ارائهشده و این انسانها هستند که باید با تحقیق و تفکر و تلاش، این علوم را بر مبنای اصول ارائهشده تدوین کنند.
انسان آخرالزمان، انسان فکر و اندیشه و علم و تحقیق است و شیفتهی کشف حقایق و رمزگشایی از قوانین خلقت است. اینهمه کتاب و مقاله و متون پژوهشی که هر روز بیشتر و بیشتر تولید میشود و انسان امروز با ولع آنها را مطالعه میکند؛ اگر به مطالعهی قرآن نپردازد، کمکاری از خود اوست. حجت بر او تمامشده و هرآن چه او برای زندگی بدان نیازمند بوده توسط خالق او بدو عرضهشده است. دین، قانون زندگی اجتماعی است. به همین خاطر است که وقتی اجتماع به معنای حقیقی کلمه شکل گرفت، دین هم به شکل کامل به بشر عرضه شد.(۸) خداوند چند دین به بشر عرضه نکرده. دین خدا یکی بیشتر نیست. در سورهی آلعمران خداوند میفرماید: إنَّ الدّینَ عِندَ اللهِ الاِسلام. دین خدا اسلام است. بلکه دین برای ارائه به بشر سیری تکاملی طی میکند. چراکه در جوامع ابتدایی اجتماع و زندگی اجتماعی به معنای حقیقی کلمه شکل نگرفته بود. زمانی دین به شکل کامل ارائه میشود که زندگی اجتماعی بهطورجدی آغاز شد و نیاز به برنامه برای لحظهلحظهی زندگی در همهی عرصههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی، اخلاقی، روابط بینالملل و … بیشتر شد.(۹) نکتهی اساسی در اینجا این است که هر چه که جوامع جهانی به سمت تکامل بیشتر و زندگی اجتماعی به سمت پیچیدگی بیشتر حرکت میکند، به همان نسبت نیاز به پیروی از وحی بیشتر احساس میشود.
مسئلهی اسفبار در جامعهی اسلامی کنونی ما این است که درحالیکه ما مسلمانان تنها جوامعی هستیم که به این حقایق دسترسی داریم، هنوز علوم انسانی در دانشگاههای ما عمدتاً ترجمههای همین متون ناقص و پر اشکال غربیهاست. بهعبارتدیگر باید بگوییم ما مسلمانها دانشگاه نداریم. بلکه تعداد زیادی دارالترجمه داریم. یعنی هنوز در عمل، راه نجات درزمینهٔ علوم انسانی را که نهتنها ما بلکه کل جامعهی بشری به آن نیازمند است را پیاده نکردهایم. آری. این راه نجات چیزی نیست جز دفائن العقول
________________________________________
پینوشت:
۱) تقریباَ از ابتدای قرن بیستم تاکنون دنیا همواره در جنگ جهانی به سر برده است:
جنگ جهانی اول: ۱۹۱۴ – ۱۹۱۷
جنگ جهانی دوم: ۱۹۳۹ – ۱۹۴۵
جنگ جهانی سوم: ۱۹۴۵ – ۱۹۹۰
جنگ جهانی چهارم: ۲۰۰۰ – تاکنون
۲) بهعنوانمثال در جنگ جهانی اول ۱۰ میلیون ایرانی کشتهشدهاند که جمعیت ۲۰ میلیونی آن روز ما را به نصف کاهش میدهد و این واقعیت کمتر در محافل و رسانههای بینالمللی گفته میشود. همچنین برای مطالعهی بیشتر دربارهی جنگ جهانی اول ر.ک:
-نگاهی به تاریخ جهان – جواهر لعل نهرو – نشر امیرکبیر
– در جبههی غرب خبری نیست – اریش ماریا رمارک
– بازگشت – اریش ماریا رمارک
– وداع با اسلحه – ارنست همینگوی
– جادههای آتش – موریس فون بور
۳) نگارنده در مقالهی ” رکوردهای خودکشی، طلاق، تجاوز، افسردگی و … متعلق به کدام کشورهاست؟ ” بهتفصیل به این مسئله پرداخته است.
۴) راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی – Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders
۵) مرکز بهداشت و تغذیه آمریکا – مارتین سلیگمان، رئیس انجمن روانشناسی آمریکا (APA)
۶) مرکز آمریکایی کنترل و پیشگیری از بیماریها (مرکز آمار خشونتهای جنسی آمریکا، بر اساس این آمار، ایالتهای آلاسکا، اوریگون و نوادا بیشترین فراوانی تجاوز به عنف را دارد.)
-آسیبشناسی روانی، مارتین سلیگمن، ص ۳۴۸
-مسئله حجاب، شهید مطهری
۷) سازمان ملل – ۲۰۱۴
۸) خلاصهی تفاسیر المیزان و نمونه، عباس پورسیف، نشر شاهد، ص ۶۸، ذیل آیهی ۲۱۳ بقره
۹) لازم به توضیح است که منشأ چند دینی همیشه علمای ادیان بودهاند. اینکه امروز دینی به نام اسلام میشناسیم، دینی به نام مسیحیت و دینی به نام یهود، به دلیل پافشاری و تعصب علمای هر دین هنگام نزول پیامبر بعدی بوده است. وگرنه دین خدا یکی است، اما این دین بهتدریج ارائهشده است.
نوشته آقای محمد بحرینی
سلام .pdf مشکل داره.
/.
سلام علیکم
مطلب ژورنالیستی و خوب نوشته شده است. اما از کی تا به حال غرب علوم انسانی داشته و ما بی خبر بودیم؟
باتشکر
با این وضعیت چرا جوانان ما سینه چاک می کنند برای فرار از اینجا و رفتن به غرب؟ چرا سالی چند هزار نفر می روند انطرف و ۲۰ نفر ازانجا نمی ایند اینجا؟ انجا همه چیز سیاه و اینجا همه چیز روشن است… به به … ما که علوم انسانی کامل و توپ داریم چرا وضعمون اینه؟
جوش نزن امیر جان!
نکته ی اول:
علوم انسانی دانشگاه های ما یا همان دارالترجمه های ما هم کاملا غربیست و به این خاطر وضعمون اینه.
نکته ی دوم:
هرگاه ما غرب رو نقد میکنیم بعضی خیال میکنند که منظورمون اینه که این جا همه چی آرومه ما چقد خوشبختیم.
اتفاقا ما قصدمون اینه که به در بگیم دیوار بشنوه……..
منظورمون اینه که کسایی که به خاطر القاهای امپراطوری رسانه ای فعلی خیال میکنید غرب قبله ی آماله و به خصوص در فرهنگ دنبال غرب دارید میروید! ببینید آخر مسیرتون کجاست!
یا علی
من هم صد در صد موافقم که غرب بسیار عیب ایراد دارد و نحوه ی نگاهش به انسان کامل نیست. اما حس می کنم ما برای بهتر شدن بیش از انکه به نقد غرب نیاز داشته باشیم به نقد خودمان نیاز داریم. چرا ما به جای مطالعه ی جامعه و تفکر و تاریخ خودمان دائم دنبال این هستیم که فوکو چه گفت و راسل چه گفت و لاک چه کرد و … کلید مشکل ما در غرب نیست و ما باید تمرکز مطالعات خودمون رو روی نقد جامعه خودمان بگذاریم نه علوم انسانی غرب و شرق(هرچند که اون هم تا حدی لازمه). مشکل همینجاست: در درون دل ها و ذهن های خود ما، جایی که تحمل نظر مخالف نیست و ازاد اندیشی شکل نمی گیرد ، و اتفاقا راه حل هم همینجاست: در درون دل ها و ذهن های خود ما.
همه ی آن چه که گفتی
و همه ی آن چه که همه ی ما ایرانیان به دنبالش هستیم در مباحث دکتر عباسی به آن پرداخته می شود
یا علی
بازهم مخالفم دوست خوب. اندیشه رو هرگز نمیشه در وجود یک نفر جمع کرد و پیدا کرد. تنها راه رسیدن به راه حل جامع تضارب ارا هست. من پیگیر جلسات کلبه کرامت هستم و منکر کیفیت و عمق اونها نمی شم ولی تفکر و اندیشه اونم در این حد رو نمیشه ادعا کرد که در وجود یک غیر معصوم جمع شده. ما نیاز به فضای تضارب ارا و بحث و نقد داریم. فضای تک حرفی و تم منبری همان چیزیست که جلوی پیشرفت فکر را در کشور ما گرفته. امام علی (ع):
رایزنى کنید تا اندیشه درست متولّد شود.
غرر الحکم : ۲۵۶۷
باید عباسی بگوید، ازغدی بگوید، دینانی بگوید، حتی زیبا کلام بگوید و … سپس در فضای بحث و نقد فکری سالم این مباحث به بوته نقد گذاشته شود و اندیشه بهینه از دل ان بیرون بیاید. نکات مثبت گرفته شود و نکات منفی دور انداخته شود تا به اندیشه مناسب برسیم.
من کاملاً با این نظریه موافق هستم، اسم رمز آن [آزادی بیان و اندیشه و اعتقاد] است که البته به [آزادی آموزش یکسان برای همگان و آزادی استفاده از رسانه ها به شکل عادلانه (یعنی منحصر قدرت های خاصی نباشد)] باید اتکا داشته باشد. ولی هیچ چیزی را دور نباید انداخت، در ریاضیات بسیاری از کشفیات و راه حل ها بر اساس راه حل های غلط ممکن گردیده است. در نتیجه نکات منفی هم جای خودشان را دارند. حتی من نویسنده ای را می شناسم که یک کتاب نوشته بود تا بگوید چرا نظریه اش (یعنی نظریه ای که پیش از این خودش عرضه کرده بوده…) اشتباه بوده.
در کشور ما یکی از مسائل مهم اعتقادات دینی است که عملاً برای تمام آنهائی که در این جامعه به دنیا می آیند اجباری بوده و خروج از آن تنها با حکم مرگ پاسخ داده می شود. به عبارت دیگر سایۀ ترس یکی از دشمنان اصلی و بنیادی عقل و خرد است.چونکه ترس خرد را فلج می سازد. به عبارت دیگر اعتقاد به وجود خدا همان پیش فرض اولیه ای است که تنها ضامن حقانیتش تیغ آخته بر گردن فرد آدمی بوده و دیگر اشکال خشونت بار پایان بخشیدن به زندگی فرد خداناباور. مسلمان فطری و ملّی که بخواهد از دین خارج شود، حکمش مرگ است. در هر سه دین یکتا پرست همین قاعده رایج است و اسلام در این زمینه نوآوری خاصی انجام نداده است. البته در دوران ما در رسانه های جهانی بیشتر اسلام است که جلوی صحنه نشان داده می شود تا ابلیس نمائی یا سیاه نمائی شود، تا هر چه بیشتر کشورهای هدف گیری شده را تخریب کنند و هر چه رایگانتر منابع طبیعی را به تاراج ببرند. بد شانسی کشورهای مسلمان نشین بوده که روی ۶۰ درصد این منابع نشسته اند. البته به ازای نفت اسلحۀ بنجل می فروشند که بعداً مسلمان ها به بهانۀ حقانیت علی و عمر پدر صاحب بچۀ یکدیگر را در بیاورند. کاری که الآن در عراق راه افتاده که در واقع از طرح های قدیمی جهان استعمار و امپریالست ها برای خاورمیانه است.
مفهومی به نام « غرب » یک کمی در اینجا مبهم به نظر می رسد. من فکر می کنم اگر بجای غرب بگوئیم نظام سرمایه داری، موضوع کمی روشنتر شود. علوم و تکنولوژی در غرب پیشرفت کرد، چون که نظام سرمایه داری به آن نیاز داشت و تا حدی پیشرفت کرد و [پیشرفت] تا جائی جایز بود که به سرمایه چپ نگاه نکند. من فکر می کنم مسئله همواره به شناخت و آگاهی و مهارت و فن آوری های بشر و تسلط بر طبیعت و از جمله تسلط بر خود انسان به عنوان بخشی از طبیعت مطرح است. در هر صورت شناخت و آگاهی و پیشرفت و فن آوری همواره در تمام زمینه ها و امور انسانی تأثیر می گذارد. ولی این که مدعی شویم که در کتاب آسمانی تمام پاسخ ها را خواهیم یافت، در عین حال مفهومش این است که این کتاب ۱۴۰۰ سال اینجا بوده و تا حالا هیچکس آن را نخوانده است ( موضوعی که در مورد ایرانی ها خیلی صحیح بنظر می رسد چو.ن که زبان عربی نمی دانیم) و حالا باید برویم و برای اولین بار در تاریخ به محتوای آن پی ببریم. این دیدگاه بیشتر جنبۀ اعتقادی دارد که مطمئناً در عمل به شکل قاطعانه با شکست روبرو خواهدشد.. غرب و شرق را بگذاریم کنار. مسئله این است »: آیا شناخت برای انسان ممکن است ؟ آیا انسان می تواند با شناخت روی محیط اطراف خود به شکل مفیدی تغییر و تحول ایجاد کند ….و یا اینکه باید برگردد به قرآن که در آنجا به چیزی که به خدا نسبت داده شده، و یک عده به آن باور دارند بیاموزد که زنش را باید کتک بزند و هزار و یک نمونه دیگر از نظریاتی که سرانجام ما را در مورد آسمانی بودن این کتاب دچار تردید خواهد کرد. واقعاً خیلی ادعای شگفت انگیزی است که ما بگوئیم که ما ایرانی هائی که پارچۀ چادر زنان ایرانی را از انگلیس وارد می کنیم، و برای پدافند هوائی باطل شده که به ما تحویل نداده اند شاکی هستیم….ادعا کنیم که ما تنها ملتی هستیم که حقیقت را می دانیم. و ما ایرانیهائیکه حتی یک کلمه از قرآن را هم نمی فهمیم، ادعا کنیم که از عربها اسلام را بهتر شناخته ایم و می شناسیم. اتفاقاً یکی از دلایل چنین توهماتی در مورد کتابهای آسمانی در همین نکته نهفته است که از محتوای آن بی اطلاع هستیم. حالا باید بپرسیم و تحقیق کنیم که چنین اعتقاداتی واقعاً به چه عواملی تکیه دارد. باید از خودمان بپرسیم که چرا تمام کشورهائی که زیر سیطرۀ اسلام و فرهنگ اسلامی به سر می برند، بی هیچ استثنائی مصرف کننده هستند؟ و نه تولید کننده.
عالی بود به جز قسمتی که در مورد قران گفتید. قران کتاب خداست ولی عده ای ساده اندیش خیال می کنند همه چیز با تمام جزعیات در ان امده است و ما نیازی نداریم از عقل خود استفاده کنیم. کافیست قران بخوانیم! جالب است بدانید همین الان درمراکز دینی ما(نمی خواهم اسم ببرم!) هستند افرادی(از بزرگان!) که با فلسفه و عقل محوری مشکل دارند. همانطور که امام علی(ع) در نهج البلاغه فرموده در قران فقط کلیات امده است و برای رسیدن به جزئیات باید از اون مغز لاکردار کمی استفاده کرد! از نظر من دلیل عقب ماندگی و مصرف کنندگی مسلمانان همین اعتقاد پوچ و باطل است که می گوید همه چیز را به ما گفته اند و ما نیازی به فکر کردن نداریم و فقط مافیست در متون دینی به دنبال همه چیز بگردیم! علوم طبیعی هم که لاشه ی علم هستند، به ما چه ربطی دارد که در اروپا ۱۰ میلیارد یورو صرف کشف ذره هیگز می شود! بگذار انها کشف کنند و ما خبرش را تیتر کنیم! اینطور به صرفه تر است! عقل را کنار گذاشتیم و عقب مانده شدیم،
امیر گرامی از داوری شما ممنونم. ممنونم بخاطر تزدیکی ما به حقیقت…ولی اگر ما خودمان را روی دستگاه مذهبی متمرکز کنیم در همان دامی می افتیم که اپوزیسیون های ایرانی (نما) ی وابسته به پنتاگون برایمان چیده اند. در عین حال باید ببینیم که این عوامل بازدارندۀ پیشرفت در جامعۀ ما به نفع چه کسانی تمام می شود ؟ در اصطلاح علوم انسانی طبقه ای هست که آن را بورژوازی کمپرادور می نامند (یعنی بورژوازی وابسته و معامله گر) که در دوران استعمار در کشورهای مستعمره و یا استعمار زده تشکیل شد و در واقع وکیل مدافع منافع استعمار در کشور خودشان است. این طبقه با کار، تولید، آموزش، خلاقیت، آزادی و یابه قول معروف با پپسی کولا برای همگان خصومت آشتی ناپذیری دارد.علیه این ایدئولوژی هست که ما باید مبارزه کنیم، ولی ابتدا باید این ایده ئولوژی را در زندگی روزمره، و در زبان رد یابی کنیم ( یا ره گیری کنیم). خصوصاً در زبان و در بیان نظریات، چون که اساساً ایدئولوژی ناخودآگاه است و الزاماً در تمام مراتب انسانی و خاصه در زبان تبلور می یابد. مثلاً، چه نظریه ای بهتر از «خواست خدا» یا تکیه کلامهائی مانند « خدا روزی رسان است» و جز اینها می تواند شکاف طبقاتی و ثروتی را که برخی بی هیچ کار .و کوششی به دست آورده اند توجیه کند؟ نتیجه گیری های بعدی را به خودتان واگذار می کنم