مقدمه
«ادامه ساخت جنگافزارها و متوسلشدن به جنگ، اعتبار ما را بعد از این خدشهدار خواهد کرد. سازنده و عاقلانه خواهد بود اگر به خاطر جلب و عقد قراردادهای تجاری، تحقیقات طبی و دستیابی به منابع ارزان انرژی، با افراد تحصیلکرده طرف باشیم، کسانی که ما را خوب درک کنند و مشاوران خوبی برای دولت ما باشند. این است هدف برنامه فولبرایت.» (سناتور ویلیام فولبرایت، بانی و طراح برنامه فولبرایت)
تاریخچه
دولت جنگافروز آمریکا به فکر ابداع شیوههای جدید برای حفظ سیادت سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی خود در جهان برآمد که از آن به نام «امپریالیسم فرهنگی» یاد میکنند. بعد از جنگ جهانی دوم، یکی از متفکران سیاسی ایالات متحدهی آمریکا، سناتوری به نام فولبرایت از ایالت ارکنساس به این فکر افتاد که یکی از دلایل جنگهای بزرگ، جدایی ملتها و ناآشنایی آنان از همدیگر است؛ بنابراین، طرحی را به کنگره ایالات متحده آمریکا پیشنهاد کرد که باید نسلهای جوان از همدیگر شناخت بیشتر و فهم بهتر پیدا کنند و با هم ارتباط بهتر داشته باشند. این برنامه در طرحی به نام «تبادلات فرهنگی» ارائه شد. کنگره ایالات متحده قانونی را تصویب کرد که دولت ایالات متحده بودجهای را برای این برنامه اختصاص دهد و از طریق این بودجه نه تنها آمریکاییهای جوان به کشورهای دیگر بروند و تحصیل کنند، بلکه دانشجویان جوان اکثر کشورهای دیگر به ایالات متحده برای تحصیل بیایند؛ بنابراین، برنامه در سال 1946 به وجود آمد و در کنگره به تصویب رسید. از آن زمان تاکنون بیش از 235000 جوان از برنامهی فولبرایت استفاده کردهاند. فکر میکنم تاکنون بیشتر از 130 هزار آمریکایی در رشتههای گوناگون و در کشورهای مختلف تحصیل کردهاند، زبان آموختهاند، با فرهنگهای گوناگون آشنا شده و با مردمان مختلف ارتباط برقرار کردهاند و بیش از 222 هزار غیر آمریکایی به دانشگاهها و مؤسسات تحصیلات عالی آمریکا راهیافتهاند، تحصیل کردهاند، با فرهنگ، مردم و زبان آمریکا آشنا شدهاند و این تبادل فرهنگی، ملتها و بشریت را با هم بیشتر نزدیک ساخته و هنوز هم به قوت خود باقی است. (عباس کاموند، معاون بورسهای تحصیلی فولبرایت در سفارت آمریکا در کابل).
فولبرایت یک برنامه آموزشی وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا است که از محل «بودجه امنیت ملی» تأمین میشود. ازآنجا که ایالات متحده به این نتیجه رسیده جنگ و دخالتهای نظامیِ مستقیم جواب نمیدهد، بنابراین به بحث آموزش افراد به منظور تربیت رهبران کشورهای مختلف اقدام کردهاست.
بدین منظور افراد مستعد را از سراسر جهان شناسایی و سپس وارد این پروسه آموزشی میکنند. پروسه جذب این افراد نیز به اینگونه است که ابتدا هشت معتمد محلی در کشورهای مختلف با توجه به دارا بودن سه ویژگی
- مستعد بودن
- از کشور درحالتوسعه
- مستعد ادامه تحصیل بودن، شناسایی را صورت میدهند و افراد واجد شرایط به شورای فولبرایت مستقر در سفارتخانه آمریکا در کشور هدف (شامل سفیر، نفر دوم سفارت که معمولاً عنصر امنیتی هست و مسئول آموزش و بودجه) معرفی میشوند
حاصل کار این برنامه که در سال ۱۹۴۶ در چهارچوب سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان زیبای «مبادلات فرهنگی و آموزشی» شکل گرفت، پدیدآمدن گروه خاصی از جوانان «آمریکاییشده» بود که توانستند در ردههای مهم نهادهای فرهنگی، تحصیلی و دوایر دولتی کشورهایشان نفوذ کرده و چرخ را به نحوی، به نفع منافع استعمارگرایانهی آمریکا بچرخانند. بهواسطهی این طرح ۲۹ تن از این بورسیهها به ریاست حکومتها رسیدند. تونی بلر و گوردن براون دو صدراعظم انگلستان از جمله کسانیاند که از طریق این بورسیهها در آمریکا تربیت دیده بودند. از دیگر خروجیهای این طرح میشود به خاویر سولانا، محمد بنگلادشی، بانکیمون و همینطور ۲3 فرمانده ارتش کشورهای اسلامی اشاره کرد. افرادی مثل حامد کرزی، اشرف غنی احمدزی، فاروق وردک و عزیزالله لودین که طی یک دهه گذشته مهرههای مهم آمریکا در کشور افغانستان بودهاند، از همان اوان جوانی تحت تربیت فولبرایت قرار داشتند.
شخص حامد کرزی در سال ۱۹۸۷ طی یک برنامه تحصیلی وزارت خارجه آمریکا برای آموزش شیوههای رهبری در آن کشور تحت تربیت قرار گرفته بود.
یکی از کارمندان عالیرتبه سیا در دهه ۸۰ میلادی نقل میکند: «در اولین ملاقات با افرادی مانند کرزی و مسعود خلیلی، ما میدانستیم که اینان چهرههای مدرن جامعهی عشیرهای افغانستان هستند و به عوض جنگ با یک کلاشنیکوف بر ضد روسها در کوهها، در راه منافع ما در کاخهای سیاست، بهتر و خوبتر خدمت خواهند کرد.»
یکی از افراد افغانستانی بورس، در سال 76 الی 88 لیسانس و سه مدرک دکترا در افغانستان میگیرد و دو مقاله با موضوع همجنسبازی از نگاه فقه مینویسد. ایشان آشنایی هم با فقه دارد، چون رشته تحصیلی وی حقوق بوده است. جالب است که در برخی کشورهای مثل مصر، هم مبارک و هم مرسی که اختلاف نظر 180 درجهای داشتند بورس فولبرایت بودهاند. در آمریکا نحوه آموزش فرق میکند، آنهایی که در بورس فولبرایت قبول میشوند و در دانشگاههای آمریکا درس میخوانند، دو نوع آموزش میبینند.
یکم آموزش سیاسی ـ عقیدتی و دوم آموزش علمی که تمرکز تحصیلی آنها بر تحصیل در 30 دانشگاه است؛ در میان این دانشگاهها نام جرج تاون که یک دانشگاه سرویسی است تا هاروارد دیده میشود. وقتی فرد فارغالتحصیل میشود به یک عنصر تمامعیار برای سیستم و نظام آمریکایی تبدیل میگردد. در حال حاضر افغانستان از میان تمامی کشورها، بیشترین رقم بورسیههای فولبرایت را به خود اختصاص داده است. در افغانستان اعلانات بورسیههای تحصیلی فولبرایت در تلویزیونها و گوشه و کنار شهرهای کشور دیده میشود؛ و دستهدسته مستعدترین جوانان را بعد از رد شدن از فیلترهای رنگارنگ انتخاب میکنند و جهت تحصیل و مغزشویی به پوهنتونهای (دانشگاههای) آمریکا میفرستند. برنامه فولبرایت در بیش از ۱۵۵ کشور جهان در حال اجراست. این برنامه برای وزارت خارجه آمریکا سالانه در حدود ۳۶۰ میلیون دلار هزینه برمیدارد. بعد از بدنامی بیسابقه آمریکا در جنگ ویتنام، این کشور از طریق بورسیههای فولبرایت تلاش کرد که آبروی ازدسترفتهاش را احیا نموده و با تربیت تعدادی از ویتنامیها ذهن مردم را در مورد دولت آمریکا تغییر دهد. هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در سخنرانیای در ویتنام به تاریخ ۱۰ جولای ۲۰۱۲ درباره اهمیت برنامه فولبرایت گفت: «برنامه فولبرایت کمک نموده که تعلقات بین دو کشور را عمیق بسازیم… این فقط به خاطر تحصیل و کسب مهارتها نیست، بلکه به خاطر روابط و چشماندازی است که آنان کسب نموده با خود به کشورشان میآورند.» خصوصیات افرادی که در قدم نخست برای بورسیه برگزیده میشوند، چنین ذکر شدهاست: «توانایی در همسازشدن با زندگی در آمریکا، علاقهمندی قوی برای سرگرمشدن با آمریکاییان و استعداد بالقوه در ترویج تفاهم دوجانبه بین ایالات متحده و کشور آن شخص که بورس میشود.»
جمعبندی
– حاصل کار برنامه فولبرایت که در سال ۱۹۴۶ در چهارچوب سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان زیبای «مبادلات فرهنگی و آموزشی» شکل گرفت، پدید آمدن گروه خاصی از جوانان «آمریکایی شده» بود که توانستند در ردههای مهم نهادهای فرهنگی، تحصیلی و دوایر دولتی کشورهایشان نفوذ کرده، چرخ را به نحوی به نفع منافع استعمارگرایانهی آمریکا بچرخانند.
– خصوصیات افرادی که در قدم نخست برای بورسیه برگزیده میشوند، چنین ذکر شده است: «توانایی در همسازشدن با زندگی در آمریکا، علاقمندی قوی برای سرگرمشدن با آمریکاییان و استعداد بالقوه در ترویج تفاهم دوجانبه بین ایالات متحده و کشور آن شخص که بورس میشود.»
اما در ایران؛ آمریکا بعد از تصویب این برنامه در کنگره به سراغ ایران رفت تا نسل جدیدی از «نخبگان» دلبستهی آمریکا را پرورش دهد. عجله آمریکا هم بیدلیل نبود. این کشور از خیزش جنبشهای ملیگرا و چپ در ایران که در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ اوج گرفته بودند، بهشدت نگران بود که مبادا نمونهای از انقلاب چین در آنجا تکرار شود. از سوی دیگر صنعت نفت ایران در آن زمان لقمهی چربی برای آمریکا و انگلستان بود؛ برای تداوم قبضه این صنعت به گردانندگان وفادار و مطیع نیاز داشتند. برای این اهداف، برنامه فولبرایت در چارچوب «گروه مبادلات فرهنگی و آموزشی ایران و آمریکا» در ۱۹۴۹ وارد عمل شد. در قسمتی از اسناد محرمانهای که توسط سفارت آمریکا در ایران تهیه و برای وزارت خارجه و «سیا» فرستاده میشد، آمدهاست: «برنامه مبـــادله آموزشی (برنامه فولبرایت) با ایالات متـحده که برای تأثیرگذاری بر رهبران، متخصصان، دانشجویان، معلمان و اساتید پژوهشگر ایرانی طراحی و توسعه روابط ما با ایران و تقویت عناصری از آن جامعه است که جو مناسبی برای سیاست خارجی ما فراهم کند… برنامه باید بر اساس درجهای از این اعتقاد پیاده شود که هر بورسیهای برای ایجاد تحول آرام در جامعه خود، پیوندهای سیاسی نزدیک یا حداقل ارتباط دوستانه با ایالات متحده برقرار خواهد کرد.» حاصل فعالیت «کمیسیون مبادلات فرهنگی و آموزشی ایران و آمریکا» ظهور طیفی از روشنفکران فرمانبردار آمریکا در آن کشور بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) توسط عوامل «سیا» که منجر به سقوط حکومت ملیگرای دکتر مصدق گردید، آمریکا با استفاده از «نخبگان فولبرایتی» مانند محمود مهران (وزیر آموزش و پرورش)، رضا حکمت (رییس مجلس)، ناصر ذوالفقاری (شهردار تهران) و صدها تن دیگر توانست به مدت ۲۵ سال دولت خودکامه و سفاک محمدرضا پهلوی را در دست داشته باشد.
یک روزنامهنگار افغانستانی میگوید: کار «امپریالیسم فرهنگی» آمریکا تنها به شستشوی مغزی جوانان خلاصه نمیشود، آمریکا از این طریق میخواهد حس ملی و آزادیخواهی را در روشنفکران کشته و مانع ظهور شخصیتهای مبارز و وطنپرست در کشورهای تحت ستم گردد. بیجهت نیست که سناتور فولبرایت افسوس میکشید که «چقدر زیبا میبود اگر استالین و مالتوف در پوهنتون کلمبیا (نیویورک) درس میخواندند.»
در پایان …
آمریکا دریافته است که قوّت پول، مقام، بورس و زرقوبرق سفرهای خارج چنان قوی است که روشنفکران ضعیف و سستعنصر را در خود حل میکند.
دستهدسته جوانان مستعد و ناآگاه زیر نام بورسیههای «فولبرایت» و … و یا تحت عناوین دیگر جهت شستشوی مغزی به غرب اعزام میگردند.
ذرات بسیار کوچک حب وطن و اعتماد به قدرت زوالناپذیر مردم در این نسل از تربیتیافتههای بیگانگان جراحی میشود. این روشنفکران طوری استحاله فکری شدهاند که مزدوری، اتکا و بیعت با آمریکا را تنها راه برای رهایی از بنبست فعلی تبلیغ میکنند و طوری بیشرمانه استدلال میکنند که گویی دربهای خوشبختی تنها برای ملتهایی باز است که بلهگو و مستعمره آمریکا باشند. اکثر این روشنفکران شکار شده توسط عوامل «سیا» که عموماً مستعد هم هستند به مهره و زبان آمریکا و تأمینکننده منافع آنان تبدیل شده و خطرناکترین عناصر برای آینده یک کشور به حساب میآیند.
پینوشت
این یادداشت، ششمین مطلب از ویژهنامهی تحلیلی-راهبردی نفوذ اقتصادی است که به همت جمعی از دانشجویان دانشگاههای برتر تهران و با محوریت دانشگاه تربیت مدرس نگاشته شده است. لذا انشاءالله سلسله مطالب نفوذ اقتصادی از این ویژهنامه بهمرور برایتان منتشر خواهد شد.