زمانی که اغلب رسانهها تیتر اصلی خود را خواسته یا ناخواسته به اتفاقاتی چون کشته شدن سربازان وطنی یا جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا و مراسم و مناسک شبهای قدر اختصاص داده بودند شاید کمتر کسی گمان میکرد که اصول کلی برجامی دیگر که وعدهی آن را رئیس دولت در پیام نوروزی خود داده بود، بین بانک مرکزی جمهوری اسلامی و کارگروه موسوم به اقدام مالی مبارزه با تروریسم در حال عقد باشد!
طبق این توافق که بهمنظور ترغیب دولت ایالاتمتحده مبنی بر آزادسازی ۹ میلیارد دلار از داراییهای جمهوری اسلامی را که قرار بود طبق توافق برجام ۱ آزاد شود و دولت آمریکا از این اقدام سر باز زده است، کارگروه مذکور که گروههای مقاومت اسلامی منطقه غرب آسیا چون حزبالله لبنان و جهاد اسلامی و مجاهدین یمنی را جزو گروههای تروریستی در لیست خود گنجانده است و به شدت مراودات اقتصادی منابع مالی بینالمللی را به جهت جلوگیری از هرگونه کمک به این گروهها رصد میکند، متعهد میشود تا به مدت یک سال و آنهم به طور موقت و در صورت پایبندی ایران به توافقش با این کارگروه با وجود باقی نگاه داشتن نام جمهوری اسلامی ایران در زمره تأمینکنندگان مالی گروههای تروریستی (مقاومت اسلامی) اما از هرگونه نامهنگاری مبنی بر ایجاد فشاری مضاعف بر این کشور به بهانهی حمایت از این گروهها اجتناب میورزد و روند عملکرد ایران در طول یک سال آینده از سوی آمریکا و کارگروه موسوم به مبارزه با تروریسم به دقت رصد میشود و در پایان یک سال- که مصادف با انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ است- در صورت رضایت آمریکا از تراکنشهای مالی بانک مرکزی و شبکه پولی ایران، شاید اقدامات دیگری به نفع جمهوری اسلامی از طرف این کارگروه صورت پذیرد.
تعلیق یکسالهای که این توافق در روابط پولی و مالی ایران با سایر طرفهای حساب خود ایجاد میکند موجب شد تا سید حسن نصرالله در سخنرانی روز جمعهاش بلافاصله طی سخنانی که نگرانیهای آشکار او را از روند دیپلماسی دولت مستقر در ایران نشان میداد، ابراز کند که بسیاری از مایحتاجهای مالی و نظامی حزبالله از طرف ایران انجام میشود.
به نظر میرسد جریانی خزنده در داخل کشور با فریب رسانهای و عملیات روانی و ادراکی علاوه بر بزرگ نمودن سلسله فیشهای حقوقی برخی افراد خاص به منظور پوششی بر تبادلات مالی هنگفت و افسانهای بین برخی مقامات مستقر و شرکتهای نفتی و غیرنفتی، از اتفاقات رخ داده در این مدت نیز به عنوان حائلی به جهت جلوگیری از اشراف عمومی بر کمکاریهای داخلی دولت یازدهم در راستای بهبود وضع اقتصادی و معیشتی مردم در پی سوءاستفاده از این اتمسفر به منظور بهرهبرداری از محصول آن در بسط و تعمیق روابط با آمریکا و واگذاری بخشهایی از اقتدار و حیثیت ایدئولوژیکی و مکتبی انقلاب اسلامی مردم ایران را دارد.
در واقع سیاست دیپلماسی دولت تدبیر و امید بر کاستن از اقتدار و حوزهی نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران در ازای زنده نگاهداشتن توافق برجام با ترغیب دولت ایالاتمتحده به اجرای تعهداتش در این سند استوار است.
دیپلماسی تنشزدایی دولت مستقر این بار در مسیر تحقق اهداف کلان مقامات واشینگتن بهمنظور فَشَل نمودن تواناییهای بازدارنده ایران در حوزهی نظامی و دیپلماتیک و در جهت نیل به اهداف استراتژیستهایی چون «جیمز بلکول» در کتاب «صاعقه در صحرا» مبنی بر حذف گالیور بزرگ غرب آسیا از نقشه و تبدیل او به لیلیپوتهای تابع و کشورهای آرزومند در قالب دکترین «گالیور بزرگ»- مصوب کنگره آمریکا در سال ۱۹۹۱ – قرار گرفته است.
در حقیقت برجام و سازوکارهای مندرج در آن بخصوص در حوزهی بازرسیها و الزامات آن مبنی بر تصویب و اجرای پروتکل الحاقی بیهیچ قید و شرطی که باز گذاشتن دست بازرسان آژانس انرژی اتمی در بازرسی از تأسیسات و اماکن نظامی و غیرنظامی را نیز شامل خواهد شد، و با توجه به سابقهی سیاه بازرسان این نهاد بینالمللی و اسناد معتبر موجود مبنی بر نفوذ و اشراف سازمانهای امنیتی و نظامی ایالاتمتحده بر این نهاد و همینطور آزادی عمل آمریکا و دول طرف توافق در برجام به جهت هدایت روند تعاملات پسابرجامی با ابزارهای موجود گنجانده شده در این سند، سیاست مرموز و خطرناکی در منطقه را آشکار میکند که استراتژیستها و سیاستمداران محافظهکار آمریکایی چون هنری کیسینجر و ریچارد هاس در قالب خلع سلاح (مواد) هستهای جمهوری اسلامی ایران به منظور کاهش ضریب ریسکپذیری تجزیه کشور ایران با جلوگیری از انباشت مواد غنیشدهی هستهای در سایتهای اتمی این کشور[۱] در راستای تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و کشورهای همپیمان منطقهای و جلب حمایت بیشازپیش آنان در این پروژه با جلوگیری از تجهیز گروههای تروریستی تجزیهکننده در داخل ایران به این مواد، در آمریکا به شدت دنبال میکنند.
بااینهمه به نظر میرسد برخی گروهها و جریانات داخلی همچنان به هر قیمتی از سند توافق هستهای و شرایط به وجود آمدهی پسازآن دفاع خواهند کرد چراکه برجام سند حیثیت این گروه و بزرگترین دستاورد جریان اصلاحات در تمام طول زیست سیاسیاش محسوب میشود لکن آمریکا نیز با حمایت از ریویزیونیستهای مدافع برجام در سطح داخلی و بینالمللی در وهلهی اول از فرصت به وجود آمده در سطح سیاسی ایران به منظور پیشبرد اهداف خود در رابطه با این کشور و مناطق تحت حوزهی نفوذش در غرب آسیا بیشترین بهرهبرداری را صورت خواهد داد و در وهلهی دوم سعی مینماید تا از مرگ دولت مستقر در سطح سیاسی تا اطمینان از پیروزی جریان مستقر در انتخابات آینده ریاست جمهوری، جلوگیری به عمل آورد.
شاید این بده و بستان نانوشتهی سیاسی با ارسال کدی آشکار به مقامات دولتی آمریکا توسط محمدجواد ظریف- وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران- که طی سخنرانی وی که در شورای روابط خارجی آمریکا در شهریورماه سال ۱۳۹۳ انجام شد، آغاز شده باشد. وی در پاسخ به سؤال هاله اسفندیاری (مدیر بخش مطالعات خاورمیانه اندیشکده وودرو ویلسون و یکی از عناصر فعال در فتنهی سال ۸۸ و مرتبط با بنیاد جرج سروس (منشاء طراحی انقلابهای مخملی)) که پرسیده بود: «لطفاً کمی دربارهی گفتگوها و تأثیر آن بر فضای سیاسی داخلی کشور توضیح دهید.» میگوید: «… اگر مذاکرات شکست بخورد مردم در انتخابات به ما رأی نمیدهند… غرب حواسش باشد که اگر اشتباه سال ۸۴ را تکرار کند باز مردم به فردی متفاوت که ضد سیاستهای غرب است رأی خواهند داد و ما دوباره بازنشسته میشویم …» ظریف ادامه میدهد: «بیتردید، همینطور است زیرا ما روندی را شروع کردهایم که هدف از آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی در ایران برگزار میشود، به این عملکرد ما (با آرای خود) پاسخ دهند. وقتی قبلاً در تعامل و مذاکرات درباره توافق هستهای با جامعه بینالمللی در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، توافقهایی کردیم و تلاشهای ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیسجمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد! البته باید توجه داشت که اتحادیه اروپایی به تنهایی فعالیت نمیکرد و مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا مانع از هرگونه توافق شدند، همانطور که حالا هم کسانی هستند که نمیخواهند هیچگونه توافقی حاصل شود، قطعنظر از اینکه مفاد آن چه باشد. حالا من بار دیگر زنده شدهام. به نظر من، در انتقال پیامی که جامعه بینالمللی و بهویژه غرب میخواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند. باید دید تعامل از جانب ایران و تلاش ایران برای باز بودن و نگاه به آینده داشتن با پاسخ مثبت مواجه میشود یا اینکه بار دیگر، رد میشود. من فکر میکنم مردم ایران پاسخ خود را در صندوقهای رأی نشان خواهند داد.»
این نخستین باری نیست که جریان مورد حمایت رئیسجمهور روحانی در پوشش مذاکرات هستهای، دغدغههای دیگری را مطرح میکند.
محمدجواد ظریف بلافاصله پس از شکست مذاکرات «وین-۵» نیز در صفحه توئیتر خود نوشته بود: «دستیابی به توافق جامع هستهای غیرممکن نیست، نیاز است توهمات کنار گذاشته شود، نباید مانند سال ۲۰۰۵ فرصت از دست برود.»
ابراز نگرانی ظریف به عنوان یک مقام مسئول ارشد در رأس ساختار قدرت سیاسی ایران مبنی بر از دست رفتن «فرصت» همانند سال ۲۰۰۵ آنقدر واضح بود که بسیاری از شبکههای بیگانه و بعضاً معاند نظام اسلامی ایران نیز آن را مورد توجه قرار دادند. در این راستا شبکه بی.بی.سی فارسی در تحلیلی نوشت: «نگرانی اصلی ظریف برای به نتیجه نرسیدن مذاکرات هستهای نیست، بلکه باخت دوباره تیم روحانی در انتخابات آینده و تکرار تجربه انتخابات ۱۳۸۴ است»[۲]
با وجود انتقادات گستردهای که در ایران نسبت به این گفته ظریف در توئیتر صورت گرفت و طی آن منتقدان از او خواستند شأن و جایگاه وزارت امور خارجه را رعایت کند و از طرح و پیگیری دغدغههای جناحی در قالب مذاکرات هستهای پرهیز کند، اما همچنان روند تعامل مسئولین مذکور با طرفهای غربی و صحبتهای ردوبدل شده میان آنها حاکی از کرنش بیسابقهی دولتمردان تدبیر و امید در حوزهی سیاست خارجی در برابر خواستههای طرف غربی به منظور زنده نگاهداشتن جنین نیمهجان خود میباشد.
البته ارسال این کدهای آشکار توسط مدافعان برجام از سوی همتایان آمریکاییشان در آنسوی دنیا به خوبی دریافت و مورد تحلیل واقع شد تا اینکه مقامات دولتی این کشور مبتنی بر رمزگشایی آیندهنگرانه از این پیامها سیاست دوگانهی حمایت و هدایت دولت جمهوری اسلامی را در دستور کار خود قرار دهند.
در همین رابطه جرمی فریدمن در نشنال اینترست اینگونه به این موضوع اشاره و تأکید مینماید که «این توافق این امکان را برای روحانی و ظریف فراهم میآورد که استدلال نمایند که ایران در سطح بینالمللی به ثباتی رسیده است و حالا دیگر نوبت پرداختن به مسائل داخلی است. اصلاحات داخلی در حال حاضر بیش از هر زمانی در گذشته در ادبیات سیاسی ایران شنیده میشود. این مسائل تنها توسط مخالفان مطرح نمیشود، بلکه افراد متعهد به نظام نیز آن را مطرح میکنند.»
وی همچنین ادامه میدهد: «به نظر میرسد با عادی شدن شرایط ایران در دنیا، نظام برای اثبات کارآمدی خود به سراغ اصلاحات داخلی برود. توافق هستهای میتواند نظام ایران را مجبور کند تا به سراغ اقدامات انقلابی خود در درون کشور برود. آمریکا با تضمین امنیت و همکاری با ایران میتواند برای نیروهای اصلاحات این امکان را فراهم آورد تا مسیر نظام ایران را مشخص نمایند، مسیری که تهدیدی برای آمریکا محسوب نشود. این به معنی تضعیف جنبه نظامی ایران و ایجاد تغییر مطابق خواست ماست. در شرایط امروز، توافق اخیر هستهای بین ایران و آمریکا را باید یک تغییر بزرگ دانست. این توافق به تحریمهای اقتصادی علیه ایران پایان خواهد داد و میتواند مانند یک توربو شارژر برای تغییر در ساختار به وجود آمده از سال ۱۹۷۹ عمل کند. اثر این توافق حتی به حدی خواهد بود که شاید بتواند اساساً به این ساختار پایان دهد.»
ایالاتمتحده مبتنی بر استراتژی «غفلت و ضربه» و با اشراف به سهمخواهی گروهی خاص در داخل کشور بهمنظور حفظ و بقای منافع خود در قدرت به هر قیمتی و با استفاده از وضع مطلوب طرحریزی شده از قبل در مواجهه با ایران، درصدد وارد کردن ضربه به نقاط مهم کشور بر خواهد آمد ازاینرو انتظار میرود بیشازپیش بر عملکرد برخی عناصر غافل داخلی و جهتگیریهای مقامات آمریکایی در قبال ایران در سطوح مردمی و مسئولین دقت لازم مبذول شود تا مجدداً از تکرار توافقات پنهانی در پوششهای عادی اما با محتوایی خطرناک که امنیت ملی نظام اسلامی را به مخاطره میاندازد، جلوگیری به عمل آید یا درصورت وقوع، در وقت مناسب و با عملکردی شایسته برخورد مقتضی صورت گیرد.
پینوشت:
[۱]. مقاله «جنگ سیساله جدید»- ریچارد هاس (Richard N. Haass)- باشگاه استراتژیستهای جوان:
[۲]. خبرگزاری صدا و سیما- آدرسی اینترنتی:
http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=616513