«زوتوپیا»؛ پنجره ای به سوی جهانی‌سازی باغ وحش انسانی مدرن

مقدمه:

در گرماگرم جنگ‌های منطقه‌ای و جهانی، در فضایی که تمدن غرب با خلق تروریست‌های خون‌خوار به جان مردم بی‌گناه جهان افتاده تا جان از زن و مرد، کودک و پیر، و جوان و میان‌سال بستاند و درست در زمانی که دین توسط استکبار جهانی به‌عنوان جریانی خشن، غارتگر و متجاوز به همگان معرفی می‌شود، نواها و پیام‌های عجیب و حیرت‌انگیزی از ینگه‌ی دنیا به گوش می‌رسد. آن‌سوی دنیا در مهد رذالت‌ها و خباثت‌ها کمپانی معروف والت دیزنی که نام خود را مدیون والتر الیاس دیزنی (صهیونیست یهودی) می‌داند دست به خلق اثری انیمیشنی زده تا به گمان خود ماهیت واقعی انسان را به جهانیان نشان دهد و آن‌ها را از تقابل درنده‌خویانه بازدارد و دریچه‌ای از صلح به رویشان بگشاید.

walt disney company

دریغ از اینکه او حتی با گذشت سال‌های متمادی از بشره‌ی خود خارج نشده تا بخواهد به انسانیت دست یابد و تعریفی به‌حق از انسان ارائه دهد. دریغ از اینکه استکبارِ حامیِ امپراتوریِ الحادیِ رسانه‌ای حتی یک روز را بدون جنایت و خونریزی، چپاول و غارت و نابودی حرث و نسل سپری نکرده است.

زوتوپیا …

Zootopia-Poster

زوتوپیا با آمدنش حیرت سینما دوستان را برانگیخت. انیمیشن خوش ساختی که از نظر تکنیکی جزو برترین آثار انیمیشنی سینمای هالیوود به شمار می‌آید و از نظر محتوایی ضمن کسب امتیازات بالا از مخاطبان و منتقدانش، در زمره‌ی مجموعه‌های کلاسیک والت دیزنی قرار می‌گیرد.

critics

زوتوپیا که 55مین اثر کلاسیک دیزنی است گوی سبقت را از رقبای خود ربوده و با تلاش هر چه بیشتر خود را به مرز فروش 1 میلیارد دلاری نزدیک می‌کند. قریب به 150 میلیون دلار برای ساخت زوتوپیا هزینه شده و شخصیت‌های هنری برجسته‌ای چون جنیفر گودوین، جیسون بیتمن، شکیرا و تنی چند از هنرمندان و صداپیشگان در آن به ایفای نقش می‌پردازند.

cast

زوتوپیا در موسیقی نیز چیزی کم ندارد. مایکل جاکینو که آهنگسازی آثار سریالی شاخصی چون لاست، آلیاس، فرینج و بازی‌های کامپیوتری معروفی نظیر مدال افتخار و ندای وظیفه و فیلم‌های سینمایی شناخته ‌شده‌ای چون مأموریت غیرممکن 3، استارترک، راتاتوئی، بالا، سوپر 8، ماشین‌های 2، سقوط سیاره‌ی میمون‌ها، جهان ژوراسیک، درون و برون و … را در کارنامه‌ی خود به ثبت رسانده، آهنگسازی زوتوپیا را نیز عهده‌دار شد.

Michael Giacchino

جاکینو همچنین دارنده‌ی جوایز متعددی در عرصه موسیقی است که در این میان می‌توان به جوایز شناخته‌شده‌ای چون امی، گرمی، گلدن گلوب و اکادمی اشاره کرد.

michael giacchin award

زوتوپیا در کنار ارائه نوعی خاص از جهان‌بینی غربی که خود جای بررسی‌های مفصل دارد روایتگر قصه‌ای روتین و حتی کلیشه‌ای از همراهی دو عنصر متضاد (که روزی دشمن هم به‌حساب می‌آمده‌اند) است.

Zootopia_teaser_trip

یک‌سوی داستان خرگوشی به نام جودی هاپس ایفای نقش می‌کند که در آرزوهایش پلیس شدن را می‌گذراند درحالی‌که آن‌سوی قصه روباهی استقرار دارد که مکارانه به دنبال کلاه گذاشتن بر سر مردم حیوان نماست تا از این راه معاش خود را تأمین کند؛ دست سرنوشت این دو را به هم می‌رساند و با متحد کردن آن‌ها داستانی ماجراجویانه که با شوخی و طنز نیز همراه می‌شود را رقم می‌زند. اما این، ‌همه‌ی قصه نیست. جبهه‌ای از برهم زنندگان نظم در زوتوپیا شکل می‌گیرد. هدف آن تهییج خوی درندگی ساکنان اتوپیای باغ‌وحشی است. خرگوش و روباه همراه می‌شوند تا شرایط را به دوران صلح و پیشادرنده‌خویی بازگردانند.

زوتوپیا برخلاف نام بامسمایش، به دنبال زدودن نظم حاکم نیست. از یک منظر زوتوپیا از قبل شکل یافته و دیگر نیاز نیست زوتوپیایی جدید پدید آید بلکه باید زوتوپیای قبلی را با چنگ و دندان حفظ کرد تا درنده‌خویی از آن محو شود. از منظری دیگر زوتوپیا در پی ارائه‌ی نوعی آرمان‌شهر است. آرمان‌شهری حیوانی. اتوپیایی که در آن حیوان مبناست و غایت آن چیزی نیست جز حیوان طراز.

نقد و تحلیل پویانمایی:

عنوان اثر چه می‌گوید؟

 zootopia1
نقد زوتوپیا را باید از نام آن آغاز کرد. زوتوپیا ترکیبی است از زو به معنی باغ‌وحش (و حیوان) و اتوپیا به معنی آرمان‌شهر یا مدینه‌ی فاضله. پویانمایی، اتوپیایی از جنس باغ‌وحش (حیوان) پیش روی مخاطب می‌گشاید. زوتوپیا به مخاطب می‌آموزد آرمان‌شهر تو ناکجاآبادی است که قانون باغ‌وحش بر آن حاکم است. ای انسان! جهان تو جهانی است به وسعت یک باغ‌وحش که ملزم به رعایت هنجارهای آن هستی و در صورت تمرد از خطوط قرمز، به تخت بسته خواهی شد یا در پشت میله‌های سخت و فولادین درنده‌خویی گرفتار می‌آیی. درست مانند امیت اترتون و مانچس که به سلک درنده‌خویان درآمدند و زندانی شدند.

prison zootopia

قدری تأمل در باب اتوپیا:

واژه‌ی اتوپیا (که واژه‌ای یونانی است) اولین بار توسط تامس مور (1478 – 1535 میلادی) ابداع شد.

thomas more

او در کتاب اتوپیای خود به توصیف کشور-جزیره ای ایده آلیستی می‌پردازد. بااین‌وجود تامس مور اولین کسی نیست که از آرمان‌شهر و اتوپیا می‌گوید. در تاریخ فکر و فلسفه اولین آرمان‌شهر را افلاطون ابداع کرد.

plato

افلاطون در کتاب جمهور به معرفی جامعه‌ای آرمانی که در عصر او وجود نداشت ‌می‌پردازد. او همچنین در اثر دیگرش، به شهر گمشده‌ای اشاره می‌کند و نام آتلانتیس را بر آن می‌نهد.

atlantis

آتلانتیس جزیره‌ی گمشده‌ای است که سرزمین خوبی‌ها خوانده می‌شود. مدتی در اروپا تصور می‌کردند که آتلانتیس افلاطون، جزیره‌ی گمشده‌ای در نزدیکی جزیره‌ی کرت یا سیسیل در مدیترانه است؛ اما شواهد تاریخی نشان می‌دهد آتلانتیس افلاطون به دوران استقرار ملک سلیمان در فلسطین بازمی‌گردد. درواقع آتلانتیس همان سرزمین موعود مدنظر یهود است. سرزمینی که یهود سودای احیای آن را در سر می‌پروراند. یهود به دنبال احیای سرزمین موعود یا آتلانتیس است اما نه برای تحقق حق و حقیقت که برای سیطره برجهان و ساخت امپراتوری شیطان.

اواخر عصر کلیسا در غرب و آغاز رنسانس و جنبش امانیسم دوم در اروپا بود که سه حرکت ویژه از غرب اروپا به‌ویژه انگلیس آغاز شد. با حمایت و فرمان دولت‌های اسپانیا و انگلیس کریستف کلمپ به سمت غرب روانه شد و به سرزمین سرخپوستان رسید. این مرحله سرآغازی شد بر اشغال و غارت سرزمین سرخپوستان و شکل‌گیری دنباله‌ی تمدن غرب. تمدنی که نام امریکا را بر آن نهادند.

west genocide against native american

حرکت دوم نگارش کتاب اتوپیا توسط تامس مور (سیاستمداری در دربار انگلیس) بود. او در اتوپیا با ترکیب امانیسم جدید و برخی انگاره‌های کاتولیک، ضمن نقد جامعه‌ی آن زمان غرب، طرح جامعه آرمان نوینی را ارائه می‌دهد. به‌گونه‌ای که در سده‌های بعد، برخی نویسندگان غرب معتقد بودند کمونیسم موجود در اتوپیای تامس مور، مبنا یا الهام‌بخش کمونیسم مارکس شده است. اتوپیایی که متعاقباً در شوروی شکل گرفت.

marxism

حرکت سوم توسط فرانسیس بیکن کلید می‌خورد. بیکن آتلانتیس افلاطون را در قالبی متفاوت بازنویسی می‌کند. مجموعه‌ی وقایع مذکور تولد امانیسم دوم را رقم می‌زند. اتوپیای پسا قرون‌وسطایی همان اتوپیایِ امانیستیِ کلاسیکِ یونانی است با این تفاوت که برچسب مدرنیسم بر آن خورده و شکل نوینی را ارائه می‌دهد.

Pourbus_Francis_Bacon

تفاوت اتوپیا و آتلانتیس:

آتلانتیس که با افلاطون معرفی می‌شود، ریشه در سرزمین موعود یهود دارد. در اتوپیا، موضوع یک «ناکجاآباد» مطرح است درحالی‌که در آتلانتیس مسئله «سرزمین موعود» است. در اتوپیا شنونده ترغیب می‌شود جامعه‌ای آرمانی که تاکنون وجود نداشته را بجوید و آماده‌ی ساختن آن شود اما در آتلانتیس، درگذشته جامعه‌ی مطلوب پدید آمده ولی گم‌شده است. در آتلانتیس مخاطب ترغیب می‌شود که در جست‌وجوی این مکان گمشده باشد. با این توصیف زوتوپیا یک اتوپیاست یا یک آتلانتیس؟

زوتوپیا؛ اتوپیا یا آتلانتیس؟

عنوان انیمیشن از اتوپیا می‌گوید. اتوپیایی باغ‌وحشی (و اتوپیایی حیوانی)… اما توجه صرف به‌عنوان کافی نیست! باید به بطن قصه رفت و به جستجوی فلسفه‌ی پشت پرده‌ی آن پرداخت.

در نگاه اول مخاطب ترغیب می‌شود تا ناکجاآباد و آرمان‌شهرش را در زوتوپیای قصه جستجو کند. مکانی که از ویژگی‌های منحصربه‌فردی برخوردار است و هر کس و ناکسی اجازه حضور در آنجا را پیدا نمی‌کند. از بیرون جهان زوتوپیا مخاطب به سمت تشکیل آرمان‌شهری زوتوپیایی تشویق و ترغیب می‌شود؛ اما از درون زوتوپیا بازیگران اصلی در پی بازگرداندن زوتوپیا به شرایط پیش از درنده‌خویی مدرن هستند. ازاین‌رو زوتوپیا از دید نقش‌آفرینان درون آن به آتلانتیس شباهت بیشتری دارد. زوتوپیا برای مدتی گم می‌شود. آن هنگام که بذر درنده‌خویی توسط دستیار شهردار زوتوپیا (داون بلوزر) در زوتوپیا پراکنده‌شده و کابوسی می‌شود بر آرزوهای ایده‌آل‌گرایانه‌ی جانداران گیاه‌خوار و غیر درنده‌خو. رعب و وحشت شهر را فرامی‌گیرد، اعتمادها سلب می‌شوند و آرامش از زوتوپیای رؤیایی رخت برمی‌بندد و جای خود را به تقابل‌های آشکار و نهان می‌دهد.

 زوتوپیا دیگر زوتوپیا آرمانی گذشته نیست. زوتوپیا گم‌شده و باید دوباره پیدا شود. در این هنگام است که روحیه‌ی آتلانتیس‌گرایانه‌ی جودی و نیک گل کرده و زمینه را برای احیای مجدد زوتوپیا فراهم می‌آورد.

 ویژگی‌های زوتوپیا:

1- حیوان مداری:

محال است بتوان موجودی با ظاهر انسان در زوتوپیای دیزنی پیدا کرد. ساکنان جهان زوتوپیا لباس حیوان به تن پوشیده‌اند اما همگی انسان‌اند. گویا انسان‌های زوتوپیا هیچ تمایلی ندارند انسان باشند و حیوان بودن، حیوان ماندن و حیوان شدن را به حقیقت و صیرورت انسانی خود ترجیح می‌دهند. جامعه‌ی زوتوپیایی جامعه‌ای است که از انسان بودن خود خسته شده، حیران و هراسان به دنبال حیوانیت و نفسانیات می‌گردد.

Zootopia-group-selfie

حیوان ماندن و حیوان شدن شهروند زوتوپیایی موضوع جدیدی نیست. آتلانتیس‌گرایان اتوپیای باغ‌وحشی بازگشتی (رنسانسی) دارند به گذشته‌ی خویش. زوتوپیای پیش رو، زوتوپیایی با خصوصیات مدرن است اما ادامه‌ی عقبه‌ای است که حیوان بودن انسان سنت رایج آن بوده است. فلسفه با شناخت ماده‌ی اصلی جهان آغاز می‌کند. از تالس که ماده اصلی عالم را آب می‌داند تا سایرین که هر یک پاسخی متفاوت درباره چیستی عالم ارائه داده‌اند در این موضع متفق‌القول‌اند که اساس جهان بر ماده است. وقتی منشأ هستی و جهان بر ماده باشد قطعاً ماهیت ماورائی عالم و انسان که جزئی از آن است، در هاله‌ای از ابهام فرورفته و در حجاب باقی خواهد ماند. حجابی که انسان خود برای خود ایجاد کرده است.

to khod hejabe khodi

به‌تبع این نگاه آنچه از انسان باقی می‌ماند بشره، ماده و غریزه‌ی اوست. ازاین‌رو دیگر انسان مخلوقی ماورایی و ملکوتی نیست بلکه حیوانی است در کنار سایر حیوانات که تنها برتری او برخورداری از ذهن و قوه‌ی نطق اوست.

از طرفی مرور تاریخ فکر، فلسفه و علم غرب این موضوع را به اثبات می‌رساند که انسان حیوان است. از ارسطو گرفته تا داروین، فروید و دورتیه از فلسفه گرفته تا روانشناسی و جامعه‌شناسی همه بر یک اصل لایتغیر پای می‌فشرند که «انسان حیوان است». تنها تفاوت نگاه‌ها در انسان‌شناسی امانیستی غربی صفاتی است که به ماهیت حیوانی انسان نسبت داده می‌شوند.

انسان حیوانی است ناطق، ضاحک، مدنی الطبع، غیرقابل‌اعتماد، شگفت‌انگیز، احساسی، بی‌رحم، استدلال‌گر و … . همه‌ی این واژگان تنها صفات انسان به‌عنوان حیوان را تعیین می‌کنند نه ماهیت و حقیقت او را. در اندیشه‌ی غربی انسان همان حیوان است و تنها در صفت با سایر حیوانات متفاوت است. همان‌طور که درنده‌خویی یکی از صفات گرگ و کفتار است ناطق بودن نیز یکی از صفات انسان است. در جهان‌بینی بشر غربی انسان و گرگ از حیث حیوانیت خود مساوی‌اند تنها تفاوت میان آن‌ها در صفاتشان نهفته است. همان‌گونه که حیوانات هر یک از صفات مختلفی برخوردارند.

2- اگزیستنسیالیسم:

جودی هاپس روی صحنه نمایش تاریخ جهان را روایت می‌کند. جهانی که در گذشته خود جولانگاه دشمنی‌ها بود. جهانی دوئالیستی که در یک‌سوی آن درندگان و شکارگران و در سوی دیگر غیر درندگان و شکار شوندگان جبهه گرفته بودند. جهانی که صلح زمانی در آن بی‌معنا بود و دشمنی حرف اول را می‌زد؛ اما در ادامه پیمانی دو جبهه را به هم رساند و به صلح کشاند. جودی در انتهای نمایش از آرمان‌شهری رؤیایی پرده برمی‌دارد:

judy in city

«فقط 211 مایل اونطرف تر شهر بزرگ زوتوپیا وجود داره. جایی که در ابتدا نیاکان ما در صلح دور هم جمع شدند و اعلام کردن که هر کسی هر چیزی می تونه بشه.»

هر کس می‌تواند هر چیزی بشود …

سخن از شدن است. جودی دیگر از درندگان نمی‌هراسد چون آن‌ها رفتار درنده‌خویانه‌ی گذشته‌ی خود را کنار گذاشته و در لباس حیواناتی متمدن ظاهرشده‌اند. کت‌وشلوار به تن پوشیده، کراوات به گردن انداخته، گوشی هوشمند به دست گرفته، شغلی را برای خود برگزیده و در کنار شکار شوندگان به زندگی مسالمت‌آمیز خود ادامه می‌دهند. جودی با فراهم بودن امنیت ناشی از صلح نیاکانش اکنون سودای صیرورتی (شدنی) نو را در سر می‌پروراند. او می‌خواهد پلیس شود…

ابتدا مورد تمسخر قرار می‌گیرد اما ناامید نشده و بر هدف خویش مصرانه پای می‌فشرد. جودی در هستی‌شناسی‌اش صیرورتی را پی می‌گیرد که با گذشته‌ی نیاکانش سنخیتی ندارد. او می‌خواهد پلیس شود اما پدر و مادرش به هدف جودی باور ندارند و سعی می‌کنند مانع او شوند. از طرفی سایر شهروندان به‌هیچ‌وجه نمی‌توانند پلیس بودن خرگوش را بپذیرند. باوجود تمام موانع جودی متهورانه هدفش را پی می‌گیرد.

تهور جودی، تهوری اگزیستانسیالیستی (هستی‌گرایی یا وجودگرایی) است. اگزیستنسیالیست‌ها بر این باورند که زندگی بی‌معناست مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد. ژان پل سارتر انسان را محکوم ‌به آزادی می‌داند و بر این اصل تأکید دارد که انسان آزادانه انتخاب می‌کند که چه بشود.

jean paul sartre

معنا بخشی به زندگی در وجودگرایی به اختیار و آزادی گره می‌خورد. اگر اختیار نباشد و تصمیم ناشی از اختیار به زندگی معنا نبخشد پس زندگی بی‌معنا و پوچ است؛ اما آیا می‌توان همین استدلال را برای فطرت و روح ملکوتی انسان نیز اقامه کرد؟ در اگزیستنسیالیسم وجود بر ماهیت مقدم است. ازاین‌رو در وجودگرایی غربی خلقت انسان توسط خداوند و روح و فطرتی که در وجود او نهاده شده، نفی و هیچ انگاشته می‌شود.

جودی می‌خواهد پلیس شود، آن دیگری می‌خواهد فضانورد شود، دیگری می‌خواهد لخت مادرزاد امیال شهوانی‌اش را دنبال کند  و … . هر کس می‌خواهد چیزی شود و چیزی شدن به زلف اختیارش گره می‌خورد. اینکه جودی می‌خواهد پلیس شود مشکل اساسی نیست. اینکه دیگری می‌خواهد معلم، منجم، کارمند یا هر چیز دیگری شود اشکال بنیادین نیست بلکه مشکل اساسی آنجایی رخ می‌نماید که جعل انسان در اختیارش از چارچوب حد و عقل خارج شود. در این صورت جعل و اختیار انسان ویرانگر خواهد بود. از سوی دیگر غایت انسان تنها شدن و صیرورت اگزیستنسیالیستی نیست بلکه انسان قبل از اینکه قدم به عالم ماده بگذارد و به نظاره آن بنشیند از روح و فطرت الهی برخوردار بوده است. جودی تا زمانی که به اختیارش پلیس نشده هیچ نیست. چون به زندگی‌اش معنا نبخشیده است. پس شدن اگزیستنسیالیستی، شدنی بی‌ روح و فطرت و عقل و ملکوت است. صیرورتی به‌سوی ناکجاآباد هیچستان است.

زوتوپیا، آرمان‌شهری است اگزیستنسیالیستی که اختیار ساکنان آن به زندگی‌شان معنا می‌بخشد. آرزوی جودی بودن و ماندن در زوتوپیاست تا به اختیار در آنجا پلیس شدن را تجربه کند. قطعاً انسان مختار است اما تا کجا؟ اختیار در ناکجاآباد زوتوپیا ناکجاست. اختیار زوتوپیایی اختیاری بی‌حدوحصر است. بی‌قاعده و چارچوب است. زوتوپیا البته دارای قوانینی است اما آن قوانین، قوانینی اباحی‌گرایانه است. تا جایی که اصل اساسی «بگذار هر چه می‌خواهد انجام دهد» نقض نشود کسی مواخذه نمی‌شود؛ اما تمرد از لسه فر که اساس لیبرالیسم را شکل می‌دهد حکمی جز نابودی و عدم نخواهد داشت. وجود در گرو لیبرالیسم است. هر کس بخواهد وجود داشته باشد، دیده شود و به آرزوهایش برسد مجبور است به لسه فر تن دردهد. هر کس می‌خواهد اختیارش ول‌انگارانه فضا را پر کند به زوتوپیا بیاید.

3- لسه فر و لیبرالیسم:

جودی پس از کسب مقام اول از آکادمی پلیس زوتوپیا، چمدانش را بسته از والدینش خداحافظی می‌کند و رهسپار زوتوپیا می‌شود. سوار بر قطار درحالی‌که از دروازه‌های زوتوپیا عبور می‌کند، صدای ترانه try everything شکیرا خواننده زن مشهور امریکایی که نقش او را غزال ایفا می‌کند، به گوش می‌رسد.

shakira

قطار از مکان‌های مختلفی عبور می‌کند و زیبایی‌های زوتوپیا جودی را مبهوت و مجذوب خود می‌سازند. شکیرا می‌خواند:

من امشب خراب کردم، من در مبارزه‌ای دیگر باختم

من هنوز هم خراب می‌کنم اما دوباره شروع خواهم کرد

به سقوط کردن ادامه میدم، به زمین خوردن ادامه میدم

همیشه بلند میشم تا ببینم چه اتفاقاتی در راهه

پرنده‌ها فقط پرواز نمی‌کنند، اون‌ها سقوط می‌کنن و بلند میشن

هیچ کس بدون اینکه مرتکب اشتباه (خطا و گناه) بشه یاد نمی‌گیره

من شکست نمی‌خورم، نه من پا پس نمی‌کشم

تا وقتی که به آخر برسم و دوباره از نو شروع کنم

نه من دست بردار نیستم، من میخوام همه راه‌ها رو امتحان کنم

من به انجام اشتباهات (خطاها و گناهان) جدید ادامه میدم

من هر روز انجام این اشتباهات (خطاها و گناهان) جدید رو ادامه میدم

همه چیز رو امتحان می‌کنم، هر چیزی رو انجام میدم

شکیرا مصمم است که به انجام اشتباهات، خطاها و گناهانش ادامه دهد. این حرف تنها حرف شکیرا نیست بلکه ماهیت جهان زوتوپیا را توصیف می‌کند. عنوان و محتوای شعر به زبان بی‌زبانی از لسه فر می‌گویند.

shakira-zootopia

Try everything

هر راهی را امتحان کن، همه‌چیز را امتحان کن، هر چیزی (کاری) را انجام بده …

لسه فر عمق لیبرالیسم و اباحی‌گری را توصیف می‌کند. لسه فر می‌گوید «بگذار هر چه می‌خواهد انجام دهد» لسه فر با زبانی ساده‌تر ندای «ولش کن» را سر می‌دهد. درست مانند عنوان شعر شکیرا که با ورود جودی به زوتوپیا فضای انیمیشن را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. جودی با ورود به زوتوپیا در آستانه لیبرالیسم و اصالت اباحی و لسه فر قرار دارد. لسه فر همان try everything است. هر چیزی را امتحان کن و انجام بده … در زوتوپیا هیچ محدودیتی وجود ندارد. هر چه می‌خواهی انجام بده.

درجایی دیگر، جودی کنجکاوانه در جستجوی سرنخی از گم‌شدن امیت اترتون است که به باشگاه طبیعت‌گرایان برخورد می‌کند. یاکس (مالک باشگاه) که از فرط کثیفی غرق در مگس‌هاست، قصد دارد به جودی کمک کند. او پیشاپیش حرکت می‌کند در این هنگام جودی با مشاهده‌ی بدن لخت یاکس شوکه شده و بی‌درنگ چشمان خود را می‌پوشاند. در این حین نیک (روباه قصه) پرده از راز بزرگی در زوتوپیا برمی‌دارد:

yax zootopia

جودی: اوه! تو لختی؟!

منشی: اوه! بگم بدونی. ما از باشگاه طبیعت‌گرایان هستیم.

نیک: آره، تو زوتوپیا هر کس میتونه هر چی بشه. این رفقا لخت می‌گردن.

Naturalist-clubs

در زوتوپیا هر کس می‌تواند هر چه که می‌خواهد باشد. ظاهراً زوتوپیا جولانگاه نفسانیات است. اختیار قوه‌ای است ارزشمند که از جانب خداوند متعال در وجود انسان نهاده شده است. درصورتی‌که انسان از دایره‌ی حدود الهی خارج شود مرتکب گناه شده و مستوجب عذاب و عقاب الهی است. اگر بشر از اختیار که قوه‌ای خدادادی است برای پیش برد مطامع شیطانی سوءاستفاده کند خود را به‌سوی هلاکت و منجلاب خواهد کشاند. در چارچوب حدود حرکت کردن به معنای نفی اختیار نیست بلکه به معنای هدایت درست اختیار در جهت رشد و تعالی است. حقیقت اختیار به هیچ وجه باطل نیست بلکه این جعل باطل انسان است که از اختیار سوء استفاده می‌کند و باطل را رقم می‌زند. چاقو (کارد، تیزی، تیغ) در دست قاتل، جانی را می‌ستاند اما در دست جراح جانی را نجات می‌دهد. این چاقو نیست که عمل قتل یا احیا را انجام می‌دهد بلکه جعل باطل انسان در استفاده سوء از اختیار خویش است.

جامعه‌ی زوتوپیایی جامعه‌ای است که شهروندان آن درحرکتی جمعی به دنبال سقوط در چاه لیبرالیزم‌اند. درست مانند همان قطعه‌ای که شکیرا می‌خواند.

به سقوط کردن ادامه میدم، به زمین خوردن ادامه میدم

من به انجام اشتباهات (خطاها و گناهان) جدید ادامه میدم

4- زوتوپیا؛ اتوپیایی انگلوصهیون:

ساختمان‌های سر به فلک کشیده و آسمان‌خراش‌های رنگارنگ بر روی خشکی‌های آن‌سوی آب‌ها چشمان جودی را به خود خیره می‌کنند … او سوار بر قطار درحالی‌که به آهنگ غزال گوش فرا می‌دهد از مناطق اتوپیای رؤیاهایش عبور می‌کند…

بیابان با شن‌های زردرنگ و درخشانش، کوهستان با سرما و سپیدی برف‌هایش، جنگل با تمام زیبایی و شکوه سبز و فواره‌های آب و آبشارهایش و شهر با تمام زرق‌وبرقش، نوید اتوپیایی چند اقلیمی و چند فصلی را به جودی می‌دهند … او همچنان مات و مبهوت عشوه‌گری‌های اتوپیایی حیوانی است که قطار از حرکت بازمی‌ایستد …

Zootopia-Neighborhoods

آن جنگل‌ها و بیابان‌ها، آن ساختمان‌های سر به فلک کشیده و کوهستان‌های پوشیده از برف هیچ‌ یک صرفاً در آرزوهای ذهنی و خیالات و توهمات زوتوپیاسازان ثبت‌نشده تا زوتوپیا را پدید آورد. آنان زوتوپیا را از واقعیتی موجود پدید آورده‌اند. زوتوپیا روگرفتی است از ام‌القری‌های انگلوصهیون. لندن و نیویورک.

newyork

نیویورک پرجمعیت‌ترین شهر امریکا است. مکانی که بیش‌ترین یهودی امریکا را در خود جای‌داده و قمارخانه‌های (بازار بورس) آن در خیابان وال میعادگاه طمع ورزان و رباخواران جهان است. سازمان ملل در نیویورک، چماقی است بر سر ملت‌های جهان تا نمایندگانی از آن‌ها را زیر یک سقف آورد و رقم‌زننده‌ی تصمیمات جهانی شود اما در عمل هدفی جز اجرای سیاست‌های خصمانه‌ی استکبار جهانی دنبال نمی‌کند.

نیویورک با نگاهی ساده‌اندیشانه نقش تجمع سیاسی جامعه‌ی جهانی را بازی می‌کند درحالی‌که اساس آن بر تزویر بزرگان کفر استوار است. هر زمان هالیوود بخواهد جهان درتهدید را تصویر کند از نیویورک می‌آغازد. نیویورک درخطر به‌مثابه جهان درخطر است. این استراتژی سینمایی در راستای اثبات جهان‌وطنی انگلوصهیون است.

زوتوپیای قصه نیز ترکیبی از لندن که تاریخ آن پر است از خباثت‌ها، چپاول‌ها و غارت‌های کاخ‌نشینان این شهر (انگلیس نزدیک به 90 درصد از کشورهای جهان را اشغال کرده است) و نیویورک که ‌ام‌القرای انگلوصهیون است.

British-have-invaded-nine-out-of-ten-countries---so-look-out-Luxembourg---Telegraph2

 

در زوتوپیا فضایی چند فرهنگی و قومیتی حاکم است. همان‌گونه که نیویورک با تزویر نمایندگانی از کشورهای جهان را گرد یک میز می‌آورد، زوتوپیا نیز بستری می‌شود برای زیست انواع و اقسام حیوانات تا کنار هم قرار دادن آن‌ها در رؤیایی اتوپیاگرایانه را توصیف کند. بافت شهری و کنار هم قرارگیری ساختمان‌ها، تکنولوژی‌های رایج، سیستم اداره شهر و … روگرفتی نزدیک به اصل از نیویورک و لندن را به نمایش می‌گذارد.

در این اتوپیای انگلوصهیون نقش سرمایه‌داران و مافیا صفتان ریزنقشی چون آقای بزرگ (که اقتباسی از ویتوکورلئونه‌ی پدرخوانده و تونی مونتانای صورت زخمی است) دوست‌داشتنی، محبوب و به‌دوراز خشونت ترسیم می‌شود. مخاطب از آقای بزرگ انتظار قتل و چپاول دارد اما زوتوپیا، اتوپیایی است که در کنار پایبندی به کپیتالیسم نقش مافیاصفتان را زیبا جلوه می‌کند؛ چراکه آن‌ها را حامی کپیتالیسم می‌داند.

mr-big-vito-and-tony

رؤیایی برای حفاظت از وضع موجود:

judy hopps zootopia

جودی از کودکی رویای پلیس شدن را در سر می‌پروراند. او می‌خواهد پلیس شود تا شاهد جهانی بهتر باشد؛ اما کدام جهان؟ جهانی که جودی در آرزوی حفاظت از دست‌آوردهای آن است چگونه جهانی است؟

جودی پلیس می‌شود تا از وضع موجود اتوپیای آرزوهایش دفاع کند. او خود را سپر بلا می‌کند تا زوال زوتوپیا را نبیند. جودی مخاطب را با خود همراه می‌کند تا مانع از سقوط اتوپیایی باغ‌وحشی شوند. تا مانع از نابودی لیبرالیزم، صهیونیسم و حیوان مداری حاکم بر آنجا شوند. جودی به‌عنوان قهرمانی ریزجثه اما جسور اجازه نمی‌دهد تا حکومت شکل یافته از باطل و طاغوت در معرض خطر قرار گیرد. او پلیس می‌شود تا وکیل مدافع شیطان باشد و هژمونی استکبار را استحکام بخشد.

جودی پروتاگونیست است. او موافق وضع موجود و مخالف بر هم زنندگان نظم حاکم است. نظمی که در سایه‌ی مدرنیسم شکل و استمرار یافته. روباه نیز که نماد مکر انگلیس است با او همراه می‌شود تا در اتحادشان به حفاظت از انگلوصهیونیسم بپردازند. انگلوصهیونیسمی که شکل یافته از انگلوساکسونیسم و صهیونیسم است. از این رو رویای پلیس شدن جودی، رویایی است در راستای دفاع و حفاظت از جهان‌وطنی (کاسموپلیتنیسم) انگلوصهیونیسم است.

نتیجه‌گیری:

زوتوپیا، مخاطب بیرون را به ساخت اتوپیایی مدرن و مخاطب درون را به جستجوی آتلانتیس گم‌شده‌ی موعود ترغیب می‌کند. ناکجاآبادی که در آن مرزهای فرهنگی، اعتقادی، دینی، قومی و … محو و به‌جای آن لیبرالیزم به‌عنوان یک ایدئولوژی انگلوصهیون و جهان‌وطن معرفی می‌شود. آتلانتیسی گم‌شده که مخاطب را برای احیای مجدد سرزمین موعود یهود و بازگشت به آن با خود همراه می‌کند. از حیوان‌مداری انتروپومورفیک گرفته که تحقیر حقیقت روح و فطرت بشر را به همراه دارد تا اگزیستنسیالیسمی که از هیچ می‌آغازد و به پوچی منتهی می‌شود همگی به‌سوی غوایت و ظلمات متکثر سوق می‌دهند. شکیرای زوتوپیا از سقوط می‌گوید، گناه را عیب نمی‌داند و پیروزی را در اشتباهات و پیروی از نفسانیات جستجو می‌کند. غزال قصه حیات بشر را در گروی «بگذار هر چه می‌خواهد انجام دهد» لیبرالیسم می‌داند و با سردادن نوای «هر چیزی و هر راهی را امتحان کن» به نبرد با نفس لوامه می‌شتابد.

زوتوپیا، آرمان‌شهری است که در رأس آن نه انسان بلکه حیوان مستقر است. انسان طراز زوتوپیا حیوانی طراز است که هژمونی حاکم را پذیرفته و در پی حفاظت از وضع موجود است. زوتوپیا درواقع همان نیویورک و لندن است، همان امریکا و انگلیس است. زوتوپیا طویله‌ای بزرگ است که در سایه‌ی انگلوساکسونیسم و صهیونیسم روزگار می‌گذراند. انگلوصهیون‌هایی که شیطان اکبر و طاغوت اعظم‌اند و با خوی استکباری خود مکارانه سودای به بند کشیدن ابناء بشر را در سر می‌پرورانند. بند و افساری از جنس شهوات و نفسانیات باطل.

منبع: پویانقد

11 دیدگاه

  1. سلام تحلیلتون خوب بود اما تکراری ومثل انیمیشن های قبلی بود لطفا یه سری به تحلیل سایت “کالبدشکافی بازی های رایانه ای” بزنید تحلیل این سایت هم موافق با شرایط حاضراست هم به نتیجه گیری کاملتر وقابل فهم تر میرسد

  2. سلام
    در مورد مسائلی که بین ایمان و کفر هستش اولین ضربه شما به خود انسان ـ نفاسانیت انسان ـ باشه.
    مثلا توی این جمله «درصورتی‌که انسان از دایره‌ی حدود الهی خارج شود مرتکب گناه شده و مستوجب عذاب و عقاب الهی است.» قسمت «درصورتی‌که انسان از دایره‌ی حدود الهی خارج شود مرتکب گناه شده و مستوجب عذاب و عقاب الهی است.» رو به نظرم بهتر بود این طور بیان می شد که «با خارج شدن از دایره حدود الهی انسان اول از همه به خودش ظلم می کنه» و شاید بعدش قسمت بعد که «مرتکب گناه شده و مستوجب عذاب و عقاب الهی هست» هست.
    چون میدونید نفسانیات جولانگاه ابلیس و شیاطین انسی و جنی هست و این طور اول از همه از خدا مایه گذاشتن و خدا رو اول از همه مقابل نفسانیات قرار دادن باعث میشه که با نجواهای ابلیس و شیاطین اولین نفسانیات و راحت طلبی بشر دشمن خدا دیده بشه، در حالی که اولین دشمن نفاسانیات خود انسان هست. اگر انسان حتی با روحیه سودگرایی هم نگاه بکنه، اولین کسی که جلوی نفاسانیات انسان می ایسته خود انسان هست، جنبه دیگری از انسان. جنبه ای که اون رو به داشتن بیشتر تشویق می کنه. اینطوری جنبه تنبلی نفس رو در تقابل با جنبه زیاده خواهی نفس میذاریم و اولین جنگ رو در درون انسان نشون میدیم و بعد جنگ بین نفسانیات و فطرت و بعد رابطه اش با ایمان به خدا.
    ما نباید اول از همه از خدا یا اهل بیت یا دین مایه بذاریم. ما اول باید قسمت های مختلف و جنبه های مختلف فرهنگ غربی رو جلوی خودش بذاریم و دشمنی رو از اونجا شروع کنیم و در آخر معرفی کنیم که این کار معصیت خدا هم هست و خدا این راه حل رو گذاشته که «بیایید به سمت من، من شما رو خلق کردم و بهتر میشناسم، من میدونم چه چیز برای شما خوب هست و چه چیز بد». این طوری جنگ و تقابل اول یک جنگ داخلی بین انواع فرهنگ ها و فلسفه های غربی ـ مثل اصالت سود، لسه فر و … ـ هست و در نهایت راه حل رو باید از طرف خدا ارائه داد. یعنی انسان هر کاری بکنه، هر طور که بخواد از طریق نفس، خود، انسانیت و هیومنیزم، حق طبیعی و هر میل دیگه ای که به خود انسان برمیگرده صحبت کنه به بن بست میرسه و تنها کسی که قادر به ارائه راه نجات هستش خداست.

  3. دوست عزیز، پیام اصلی زوتوپیا قضاوت نکردنه، چیزی که در نوشته شما بارها و بارها و بارها دیده شد، خدا رو شکر که محدوده مخاطب استراتژیستهایی مثل شما و حسن عباسی محدود به تعداد قلیل آدمهای مثل خودتونه ، کسانی که دنیا رو دارای یک هیات مدیره صهیونیستی ، فراماسونری می دونن و فکر می کنن خودشونن تنها کسانی هستن که اینا رو می دونن، خدا رو شکر که فیلمی مثل زوتوپیا رو‌تمام دنیا دیدن و یک میلیارد دلار فروش داشته و یکی از پربیننده ترین انیمیشن های ایران بوده، شما و حسن عباسی و رایفی پور هم بشینید و در افشانی کنید و طرفدارای محدودتون هم براتون دست بزنن

  4. یه انیمیشن درباره حیوانات ساختن شما تیجه میگیرن که تبلیغ خوی حیوانیه ؟
    اگه تو این انیمیشن انسان ها بودن کنار حیوانا میگفتین یعنی باید خوی حیوانی رو احترام گذاشت کنار خوی انسانی، اگه انسان ها مسلط به حیوونا بودن میگفتین اون انسانها یهودیان هستن و حیوونا هم غیر یهودیا که باید تحت سلطه یهودیا باشن، الان هم که همه حیوون میگین نظریه میده که انسان ها باید مثل حیوونا باشن و غرایز جسمانی فقط داشته باشن
    این انیمیشن سازها هرچی بسازن شما با فکر منجمد خودتون دنبال اثبات عقاید از پیش مشخص شده خودتونین انگار !!!

    1. دوست عزیز
      سینما و انیمیشن بستر انتقال اندیشه به صورت هنرمندانه است.
      مطالبی هم در این مقاله و بقیه مقالات می خوانید؛ 100 برابر بیشتر آن توسط فیلسوفان امروز دانشگاه‌های آمریکایی در سری کتاب‌های And Philosophy انتشارات Blackwell و کتب دیگر آمده است به شرط اینکه کمی اهل تحقسق و مطالعه باشید و با این خوش بینی مفرط به همه چیز نگاه نکنید. با دیدی که شما دارید هر کس هر انیمشینی بسازه فقط هدفش این بوده که ملت رو سرگرم کنه.
      کمی فکرتون رو باز کنید و از کنار همه چیز ساده نگذرید.

      تعدادی از این کتاب‌ها که در مجموع توسط 413 نفر از اساتید فلسفه دانشگاه‌های برتر دانشگاه‌های آمریکا تهیه شده است در زیر قرار دارد، اگر احیا قصد یافتن حقیقت رو داشته باشید:
      http://dl.ystc.ir/book

  5. دوست عزیز
    کمی فکرتون رو باز کنید
    هر انیمیشنی که ساخته بشه و توش حیوون باشه، اگه مستند نباشه و حیوونا شخصیت داشته باشن تبلیغ غرایز حیوانی نیست که پیام بده انسان ها باید حیوان باشن !

  6. سلام ببخشید بنده آسیب های انیمیشن رو قبول دارم و معتقدم که یهود یا آمریکا یا هر ستمگر دیگه ای جنگ نرمی رو در قالب رسانه میاد پیش ببره. لکن آیا این دلیلی میشه بر پرهیز از رسانه؟ یعنی چون این اتفاقات وجود داره ، ما باید تا زمانی که خود فلسفه و علوم استرتژیست مربوط به رسانه رو نخوندیم و متخصص نشدیم باید پرهیز کنیم ؟ میشه حدودش رو مشخص کنید

    1. سلام علیکم
      خیر، اتفاقا برعکس.
      اگر به عنوان مصرف کننده محصولات فرهنگی این رو می‌پرسید که باید گفت شما اولا باید با آگاهی این محصولات رو ببینید و به دیگران هم اطلاع بدید که با آگاهی ببینند. ضمن اینکه اگر یک مقدار ذکاوت به خرج بدین و اهل پیگیری بعضی جلسات کلبه و کودکان استاد هم باشید می‌تونید کلا اون محصول فرهنگی رو مصادره به مطلوب کنید.
      اگر هم که تولید کننده محصول فرهنگی هستید که دیگه هیچی حتما باید ببینید و صددرصد هم باید تکنیک‌هاشون رو استفاده کنید که از ظرف اون‌ها برای محتوای خودتون استفاده کنید.

  7. مشکل اینجاست که با عینک بدبینی و ضدیت مفرط با غرب و توهم شدید توطئه این کارتون را تماشا کرده اید.
    زوتوپیا در نگاه اول کارتونی با مفاهیم ساده و روان و پیامهای انسانی است که تاثیر مثبتی بر بیننده برجا می گذارد و چه نیازی به این تفسیرهای چندلایه و پیچیده و البته منفی نگرانه است. مثلا استفاده از شخصیتهای حیوانات در این مقاله به شدت تقبیح شده در صورتیکه به کار بردن نماد حیوان به جای انسان در ادبیات همه ملتها از گذشته مرسوم بوده است و در این کارتون هم حداکثر می تواند به معنای خوی شرارت فراموش شده یا نهفته انسان باشد که ممکن است هر آن و از هرگوشه این دنیا دوباره خود را نمایان کند…

    1. برادر
      مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد… و این است قصه ما و استعمارگران و زور گویان روزگار….
      آیا سرگذشت غم انگیز جدا شدن اران ( جمهوری آذربایجان فعلی) ، ترکمنستان، افغانستان، بحرین را از مام وطن ایران خوانده ای؟ و قصه غم انگیز برجام را که حی و حاضر است نمی بینی؟ در مجامع کاملا رسمی که افراد کاملا خبره گول می خورند…. وای به حال جاهایی که با خوش خیالی و بدون تیز بینی و نگاه نقاد، بلکه با حس سرگرمی و خوشگذرانی، روح و ذهنمان را به ساخته هایشان میسپاریم….

دیدگاهی بنویسید