یکی از مباحث پر چالش معاصر جوامع بشری، نقش زن و جایگاه اوست. در جوامع مدرن، زن از جایگاه اصلی خویش بهعنوان مادر و همسر فاصله گرفته و به بهانه حضور در اجتماع نقشهای مردانه را پذیرفته و بازتاب چنین نگرشی در بسیاری موارد اختلال در نظام خانواده بوده است، تا آنجا که میتوان گفت خانواده نیز جایگاه و کارکرد اصلی خود را ازدستداده است.
در قرن بیستم جنبش فمینیسم سعی کرد تعریفی جدید از نقش زن ارائه کند و نقشهای سنتی زنان را تحت عناوین «رفع ظلم از زنان» و «احقاق حقوق زنان» به چالش کشید و جایگاه زنان را از حوزهی «خانه» به «اجتماع» کشاند. در نگاه فمینیسم نقشهای سنتی زنان ازجمله «مادری» و «همسری» ارزش زن را تنزل داده و او را از جامعه دور میسازد. در نگاه فمینیستها نقشهای مردانه حائز ارزشاند، آنها در تلاش خود در احقاق حقوق زنان تلاش کردند نقشهای مردانه به زن اعطا کنند تا مقام زن نیز ارتقاء پیدا کند. در راستای همین اهداف جایگاه زنانگی زنان در مادری و همسری ارزش خود را از دست داد و تعریف جدیدی از زن ارائه شد.
اما اسلام بهعنوان «دین جهانی و نهایی» بشریت، نگرش جدیدی را از زن ارائه داده و برای او مقام و ارزش والایی قائل شده است. در تعریف اسلام، زن در جایگاه خود ارزشمند است و برای کسب ارزش نیازی به تشابه به جنس مرد ندارد. نقش اصلی زن در اسلام «مادری» و «همسری» است و در کنار این نقشها میتواند نقشهای فرعی اجتماعی را نیز بپذیرد.
قرآن کریم برای تبیین جایگاه زن کلیدواژههای ویژهی خود را دارد که میتوان با بررسی مفهومی آنها بهنظام جامعی، در راستای فهم نقش و جایگاه زن در قرآن و اسلام پی برد. یکی از مفاهیم اساسیای که در قرآن کریم برای تبیین نقش «همسری» و «مادری» آمده است، واژهی «حرث» است که در آیهی «نساؤکم حرثٌ لکم» به جنس زن نسبت دادهشده است. فهم معنا و ابعاد این توصیف از جنس زن، ما را به فهم جایگاه زن در فرهنگ قرآن نزدیک میکند. با تبیین این مفهوم در علم کشاورزی و تطبیق آن با توصیف از «زن بهمثابهی حرث» در قرآن کریم میتوان به ابعاد این تشبیه دستیافت.
در عبارت مورد نظر از این آیهی شریفه «نساؤکم حرث لکم»، «حرث» اسم مکان و به معنای محل کشت و کشتزار است. در این گزارهی قرآنی که یکی از گزارههای مرتبط با بیان نظام آفرینش و قوانین تکوینی حاکم بر عالم خلقت است، زن حرث دانسته شده است.
برای تبیین چیستی حرث باید مبتنی بر چهارچوب مفهومی، چهارچوب نظری را بر مبنای تحلیل و تطبیق مفهوم «حرث» و نسبت آن با زن در نسبت با کشاورزی در علوم طبیعی، مورد تحلیل و تطبیق قرار دهیم.
دامنهی مفهومی حرث در قرآن کریم شامل واژههای «حرث»، «حارث»، «محروث» و «حراثت» است که به ترتیب با مفاهیم «کشتزار»، «کشاورز»، «بذر» و کشاورزی تطبیق دارد. همچنین دامنهی مفاهیم واژههای «نساء» در نسبت با زن بهمثابهی «حرث»، «رجل» در نسبت با مرد بهمثابهی «حارث»، «نطفه» در نسبت با «محروث» و بذر، و درنهایت «قوّامیّت» در نسبت با «حراثت» تطبیق مفهومی دارند.
عمدهی مفسرین علت نسبت دادن صفت «حرث» به زنان را، ادامهی فرآیند توالد و تناسل و استمرار خلقت انسان بر روی زمین بیان کردهاند که بدون حضور زن بهعنوان «حرث» فرایند استمرار خلقت انسان رو به تباهی گذاشته و نسل انسان نابود میگردد.
میتوان گفت آیتالله جوادی آملی جامعترین بیان و تبیین را از آغاز تا به امروز در تفسیر این آیه شریفه داشتهاند.
ایشان ابتدا تفسیر آیه را بیان میکنند: «زنان برای بقای نوع و تکثیر نسل بشر، کشتزار مرداناند. این آیه در مقام بیان مسئله زناشویی و تولید نسل برای بقای نوع انسان، مرد را مانند کشاورز بذرافشان و زن را چون کشتزاری میداند که نطفه مرد در رحم او رشد میکند و زن با تولید فرزند مایه بقای نسل آدمی است. برای تأکید بر حفظ نسل که هدف اصیل عمل زناشویی است، واژه حرث در آیه تکرار شده است. هدف از آمیزش جنسی که میتواند در هر وقت و به هرگونه و از هر جا باشد، تنها لذایذ جنسی نیست، بلکه لذت جنسی، مزدی نقد برای تحمل زحمات طاقتفرسای تولید فرزند و پرورش اوست. خداوند برای ترغیب به هدفدار کردن آمیزش جنسی میفرماید که از رهگذر مباشرت با زنانتان فرزندان شایستهای برای آخرت خود بفرستید، پس تولیدمثل و بقای نسل مهم است، ولی فرزند نیز باید سودمند و صالح باشد. رعایت تقوای الهی و یقین به ملاقات خدا و لازم آن -یعنی تحفظ و مراقبت- در همه امور خانوادگی بایسته است. مژده الهی را پیامبر اعظم ص به مؤمنان میرساند.»[1]
سپس ایشان در دو بخش آراء و نظرات خود را در تفسیر آیه بیان میکنند:
«1) سهم زنان در تولید و حفظ نسل:
قران کریم هنگام بیان رابطه زناشویی بین زن و مرد، زن را کشتزار میداند نهفقط محلی برای ارضای غریزه جنسی: نساؤکم حرث لکم. بر این اساس وجود زن برای تولید نسل و حفظ بقای نوع انسان است و کردار شوهر با زن باید مانند رفتار کشاورز با کشتزارش، برای تولیدمثل باشد، پس آیه موردبحث، در مقام بیان سهم زن در تولید و حفظ نسل است و تکرار حرث به جهت اهمیت مسئله نسل و تأکید بر آن است.
2) رسالت انسانسازی و خلیفه آفرینی
تعبیر «نساؤکم حرثٌ لکم» جمله خبری و وصفی است، لیکن میتواند به داعی انشاء القا شود و بهصورت جمله انشائی و دستوری ظهور کند و پیام اساسی آن، هم متوجه زنان شود که ای زنان بزرگوار کوشا باشید تا محترث و کشتزار شوید، و هم متوجه مردان شود که ای رجال شریف بکوشید کشاورز به معنای حارث نه زارع گردید، زیرا انسانسازی، خلیفه آفرینی و کریم به بار آوردن کاری نیست که معادل داشته باشد. عمده آن است که مرد و زن آگاه باشند که هیچیک زارع نیست، بلکه محدوده کار آنها حرث و بذرافشانی و بذر پذیری است، نه زرع که احیای بذر و رویش حیاتمندانه آن باشد، چنانکه در جریان رویش تمام گیاهان، اصل حیاتبخشی از آن خدای سبحان است. قرآن حکیم دراینباره حرث و بذرافشانی را به مردم اسناد داده و زرع و احیای جماد مرده را به خداوند، و دربارهی پرورش فرزند اِمناء و نقل نطفه از جایی بهجای دیگر را به پدران نسبت داده و خلقت را به خداوند و چنین فرموده است: أَفَرَأَیتُم مَّا تَحْرُثُونَ (63) أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (64)، أَفَرَأَیتُم مَّا تُمْنُونَ (58) أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ (59) (سوره واقعه) »
آیتالله جوادی آملی در ذیل بیان خود چنین میافزایند: «از این تحلیل، فروعی استنتاج میشود: 1) رها کردن حرث که بهصورت موات یا بایر درآید مطابق ساختار اصلی آن نیست؛ 2) حضور بیگانه و تصاحب غاصب که بهصورت استثمار رحم درمیآید برابر فرآیند خلقت نیست؛ 3) اختلاط میاه و مشبوبیت نسل و نژاد با نظام آفرینش هماهنگ نیست؛ 4) دخالت در دستگاه خلقت به اسقاط جنین که در آستانه تبدیل حرث به زرع است، موازی حکمت الهی نخواهد بود.» [2]
ایشان با نگاه جامع به آیه به مسئله حفظ حرث، حفظ نسل، نسبت زن و مرد بهمثابه نسبت حرث و حارث و رسالت انسانپروری اشاره میکنند.
مبتنی بر این توضیح، مطالعه و تبیین جایگاه «حرث» در روند خلقت انسان، مبتنی بر آیات قرآن مورد بررسی قرار گرفت.
همانگونه که بیان شد حرث به معنای کشتزار[3] است یعنی زمینی که قابلیت باروری و زایش دارد و نسبت دادن این موضوع به زنان به این معناست که زن در عالم خلقت از جانب خداوند این نقش را به عهده دارد. اندام باروری در وجود زن رحم است که بخشی از فرآیند خلقت در آنجا رقم میخورد. بهطور خاص در آیهی 223 سوره بقره[4] «رحم زن» تشبیه به حرث شده است که قابلیت زایش دارد. همچنین در قرآن کریم اندام زایای زن با تعبیرات «رحم»[5]، «قرار مکین»[6] و «بطن»[7] آورده شده است.
مراحل «جعل نطفه»[8]، «سوّیتُ»، «نفخت» و «فطرت»، از مراحل خلقت، در رحم و به عبارتی در «حرث» که مکان زایش و باروری انسان است، صورت میگیرد. به تعبیر دیگر، از زمانی که نطفه وارد رحم شده و در آن جعل گردید، تا زمانی که روح در جنین دمیده شده و مرحلهی «نفخ» روح صورت میگیرد، و جنین تبدیل به انسان کامل شده و واجد فطرت میگردد، خلقت در «حرث» رقم میخورد.
تعبیری که قرآن کریم از جعل نطفه در «قرار مکین»[9] دارد، بیانکنندهی این است که این مکان زایش یا همان «حرث» محل استقراری است که استعداد و قدرت حفظ[10] و رشد این نطفه را دارد؛ تا نطفه از آبی بیمقدار تبدیل به انسانی کامل گردد.
زن و زایایی در فرهنگ ملتها و ادیان
همانگونه که در قرآن کریم به موضوع حرث و کشتزار بودن زن اشارهشده است، در قاموس ادیان و اساطیر هم پیوند محکمی میان زن و زمین وجود دارد. همانگونه که زمین مبنای زایش و رویش برای بشر است، وجود زن هم همین کارکرد را در تفکر بشری داشته است به همین دلیل متون مقدس آیینهای زرتشتی، هندو، و ادیان پیش از اسلام به بعد گیاهی انسان و نقش زن، زایش و پرورش او توجه نشان دادهاند.
در ادیان کهن و باورهای اساطیری زمین منشأ حیات و رویش و زایش است و زن هم ویژگیهای زمین را دارد و منشأ حیات و زایش نوع بشر است. «تاکنون باورها و آیینهای فراوانی مربوط به زمین، خدایانش و بهخصوص ” میهن- مادر” یا ” مام میهن” در مقیاسهای جهانی آنها به دست ما رسیده است. زمین که به یک معنا پایه و اساس کیهان محسوب میشده، تجلیگاه مذهبی بااهمیتی بوده و بارها پرستیده شده است.»[11]
در عمدهی ادیان و اساطیر کهن، الههها و ایزد بانوان مربوط به زمین، مؤنثاند، که ناشی از شباهت و ویژگیهای زن و زمین در حیاتبخشی و باروری است. «نظر به اینکه در روزگاران بس کهن و پیش از آشکار شدن علت فیزیولوژیک آبستنی در زن، بشر میپنداشته این امر از طریق نیروهای طبیعی یا تماس زن با شیئی یا جانوری از محیط کیهان پیرامون انجام میپذیرد به زن بهصورت موجودی بسیار نیرومند و زاینده و پرورشدهنده موجود دیگری مینگریستند.
در میان تمام اساطیر و فرهنگها و ملل و اقوام مختلف، اسطورهی زمین و کشت و باروری وجود دارد که عمدتاً همه مؤنثاند. پررنگترین اسطورهای که از آن میتوان بهعنوان اسطوره مادر زمین یادکرد، «گایا[12]» است. «گایا یعنی زمین، عنصر اولیهای که سلاله خدایان از آن به وجود آمدند. به عقیده هزیود، گایا بلافاصله پس از chaos(خلأ) و پیش از eros(عشق) به دنیا آمد، و بهتنهایی آسمان (ouranus) و کوهستانها و همچنین pontos (امواج) را به وجود آورد. گایا با آسمان وصلت کرد و از این وصلت خدایان پا به عرصه وجود گذاشتند.» [13]
«بهتدریج گایا-زمین که منبع و منشأ لایزال بارداری و حاصل خیزی بود، بهعنوان مادر جهانی و مادر خدایان معروف شد. »[14]
سپندارمذ نیز از دیگر اساطیر کهن ایرانیان است که در میان آنها با زمین پیوند دارد. «در میان امشاسپندان نیز دو ایزد بانو وجود دارد؛ امرداد ایزد بانوی گیاهان و بیمرگی که بیدادگران نسبت به گیاهان را از ورود به بهشت بازمیدارد، و سپندارمز، ایزد بانوی زمین وزنان پارسا، که کفران کنندگان بر زمین (دزدان، ستمکاران و مرگ ارزانان) را گزند میرساند…در گاتها 18 بار از اسپندارمز یادشده است. آرایش بهشت نکاستنی با اسپندارمز است (یسنای 28، بند 7)، او سازندهی جانوران است. (یسنای 28 بند 12) او گشایش بخش هستی است. (یسنای 46 بند 11) به کشتزاران رامش میدهد. (یسنای 47 بند 3) آباد کنندگان زمین با کشت و ورز و با چراگاهان خرم برای چارپایان سودمند مایهی خوشنودی سپندارمزند. (یسنای 39 بند 9)»[15]
«اسفندارمذ با عنوان فرشته زمین بهویژه مَشیَت قلمروهای طبیعی را بر عهده دارد که در آنها عنصر زمینی تفوق دارد. زیرا که زمین، مخلوق فرشتهی اوست. زمین همان است که در خود میپذیرد. ظرف پذیرندهی مایع فرضی و اثرات کرات آسمانی، و نقش زن را در قبال مرد به عهده دارد.»[16]
همچنین واژهی «گایا» که بهعنوان یکی از مهمترین اساطیر یونانی از آن یاد شد و از آن بهعنوان «مادر-زمین» یاد میشود در معنای ریشهشناختی خود نیز با زمین پیوند مفهومی دارد. «Gaia به معنای زمین، اولین زاده و یکی از ایزد بانوان یونان باستان است. این واژه باریشههای گیاه، گیتی، گیهان، کیهان و جهان؛ و ریشه gé به معنای زمین در واژگانی چون géologie و géogragphie و نیز با واژه Gaea به معنای مادر زمین مرتبط است. از رسول اعظم (صلواتاللهعلیه) روایتشده است: تحفظوا من الارض فانها امکم.»[17]
با همهی این توضیحات میتوان گفت زن به مثابهی حرث در چیستی خود مکانی است که قایلیت زایش دارد و تداوم نسل انسانی و حیات بشر از حیث این که مراحل خلقت از نطفه تا خلق آخر در آن رقم میخورد اهمیت بالایی دارد.
لازم به ذکر است که وجه «حرث» بودن زن، یکی از شقوق وجودی زن از حیث جنسیت اوست و دیگر ابعاد وجودش همانند وجه «سکینت»، «زوجیت» و… باید مورد مطالعه قرار گیرد. (جدای از ابعاد انسانی مشترک میان هر دو جنس)
پینوشت:
[1] جوادی آملی، عبدالله، 1389. التسنیم فی تفسیرالقرآن الکریم، نشر اسراء، ج 11، ص 185
[2] همان، ص 190-189
[3] نمونه ج 2 ص 141، المیزان ج 2 ص 318، مفردات ص 226، تسنیم ج 11 ص 187
[4] نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاَقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ
[5] بقره 228، آل عمران 6، رعد 8، حج 5، لقمان 34
[6] مومنون 13، مرسلات 21
[7] زمر 6، نحل 78، نجم 32
[8] المؤمنون، 13
[9] همان
[10] مصطفوی، حسن. 1380. تفسیر روشن. تهران: مرکز نشر کتاب، ج 11 ص 163
[11] خوش منش، ابوالفضل، 1389. زن سیمای زندگی در دین و اسطوره، قم: ادیان، ص 169
[12] نکته ای که می بایست در اینجا توجه کرد این است که واژه ی گایا به لحاظ مفهومی با حرث قابل تطبیق هست اما قابل جایگزینی نیست که بگوییم گایا همان حرث است. زیرا عمق مفهومی گایا قابل قیاس با حرث و دامنه ی مفهومی آن نیست. این اشتباه را دوستان در برخی مقالات منتشر شده داشتند که باید تذکر داده می شد.
[13] گریمال، فرهنگ اساطیر یونان و رم، دکتر احمد به منش، دانشگاه تهران، ص 324
[14] همان، 326
[15] طاهری، صدر الدین. و محمود طاووسی. 1389. تندیسهای ایزدبانوان باروری ایران. مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان. سال 8. شماره 2، ص 49
[16] کربن، هانری، 1383. ارض ملکوت. تهران: طهوری، ص 131
[17] خوش منش، ابوالفضل، 1389. زن سیمای زندگی در دین و اسطوره، قم: ادیان، ص 170
سلام و ادب خدمت نویسنده محترم سرکار خانم منافی
چند نکته در مورد متن مقاله :
1. موضوع ؛ زیبا و مهم و کاربردی هست
2. بسیار زیبا و قابل فهم توانستید مطالب به این مهمی را پشت سرم هم و در تناسبی زیبا کنار هم به نگارش در آورید
3.با خواندن متن مقاله به وجد آمدم
4. نمودار بسیار زیبا و گویا هست
5. از زحمات فراوانی که برای تهیه چنین متن زیبایی متحمل شدید و دست رنجتان و زحمات فکری و علمی تان را در اختیار عموم مردم و به خصوص جویندگان دانش و حکمت قرار دادید کمال تشکر را دارم.
هچنین از زحمات بسیار فراوان استاد گرانقدر و عزیز و مایه افتخار، آقای حکیم حسن عباسی کمال تشکر را دارم . وجود گرانقدر و پربرکت جناب آقای حسن عباسی مایه آرامش و سکینه قلوب مومنین به لطف خدای متعال، است و همچنین تربیت چنین شاگردان با حکمتی، مایه شادی و امید دل مومنین هست و خواهد بود.
ان شاء الله سرافراز و پاینده باشید
سلام علیکم
از حسن نظر و لطف شما متشکرم.
هرچه بوده از لطف و فضل خداوند متعال بوده است و لطفی که استاد در هدایت و راهنمایی کار داشته اند.
برای شما آرزوی توفیق دارم.
سلام. با توجه به اینکه زن حرث – زمین در نظر گرفته شده و مرد حارث در نتیجه این دیدگاه غلط که برخی از قومیتها و مردان و زنان در کشور ما باور دارند که : زن تنها و فقط نقش پرورش فرزند را دارد و مرد خارج از منزل تمام وقت خود را صرف کند و کاری به تربیت نداشته باشد کاملا مردود می شود.
اینطور متوجه شدم که :
زن به مثابه حرث مراقب زمین باشد و مرد به مثابه حارث ؛ هم مراقب زمین و هم محصول آن . گویا مسئولیت مرد بیشتر به نظر می آید آیا اینطور نیست ؟
سلام علیکم
نکته ای که باید در ابتدا به آن توجه شود این است که مفهوم حرث و ارض (زمین) دو مفهوم متفاوتند و حرث شکل حیات یافته و احیاء شده حرث است. (در این باره، در مباحث چرایی و چگونگی حرث که ان شاء الله در آینده منتشر خواهد شد می پردازیم )
زن در جایگاه «حرث» واجد نقش مادری است و «همسری» و بستر رشد است برای فرزند خود و انسانی که باید به مرتبه ی خلیفه اللهی نائل شود. البته باید به این نکته توجه شود که نمی توان تمام نقش مادری و همسری را در مفهوم حرث خلاصه کرد، بلکه مفهومی مانند «اُمّ» و چهارچوب مفهومی آن باید برای تبیین کامل این نقش تبیین شود.
اما در مورد برداشتی که شما از مطلب داشتید: «زن به مثابه حرث مراقب زمین باشد و مرد به مثابه حارث ؛ هم مراقب زمین و هم محصول آن» برداشت شما در مورد بخش اول دچار اشکال است اما بخش دوم و برداشتتان از حارث صحیح هست.
در این باره باید به این مسئله توجه کنید که حرث به معنای کشتزار است، یعنی مکانی که در آن کشت انجام می شود. آیا کشتزار خودش مراقب خودش و محصولش هست؟
پاسخ خیر است. حفظ و مراقبت از حرث را نمی توان در چهارچوب مفهومی حرث به زن نسبت داد. اما در خارج از این دامنه ی مفهومی با توجه به مبحث حیا و عفت و حجاب می توان گفت زن چنین وظیفه ای دارد.
در مورد نقش حارث (مرد) بله نظر شما کاملا صحیح هست و مرد وظیفه ی حفظ، حصن و احیاء حرث را در به عنوان وظایف اصلی خود دارد. همچنین در قبال فرزند از زمان کاشت محروث در حرث (جعل نطفه در رحم) تا به ثمر نشستن محصول وظایف مهمی بر عهده دارد.
سلام علیکم
مفهوم حرث و ارض (زمین) دو مفهوم متفاوتند و حرث شکل حیات یافته و احیاء شده ارض است.
با سلام خدمت شاگردان و دوستداران دکتر ….
یک سوالی داشتم اینکه : ایا جلسات دکتر به صورت متن منتشر میشود؟
سلام علیکم
صحبت های استاد در حال پیاده سازی است اما بعید است که به این زودی ها منتشر شود، چون باید به تایید استاد برسند و استاد هم فعلا فرصت این کار را ندارند.
به نظر من بهتره که نقش مهم دیگری را که زن دارد غیر از مادری و همسری بیان کنید تا زنان بیشتر احساس ارزش کنند و آن این است که در قرآن آمده ” لتسکنوا الیها” _ چرا که اگر این نقش آرایشگری زن برای همسرش نباشد مردان در جامعه دچار مشکل و فرزندانشان دچار آسیب میشوند…
همان گونه که در انتهای مطلب اشاره شد: «وجه «حرث» بودن زن، یکی از شقوق وجودی زن از حیث جنسیت اوست و دیگر ابعاد وجودش همانند وجه «سکینت»، «زوجیت» و… باید مورد مطالعه قرار گیرد. (جدای از ابعاد انسانی مشترک میان هر دو جنس)»
هدف از انجام این تحقیق تبیین وجه «حرث» بودن زن در نقش همسری و مادری بود، که البته به موضوع سکینت در بخشی از آن، اشاره ی کوتاهی شده است که در آینده منتشر خواهد شد ان شاء الله.
در حوزه ی مطالعات زنان می بایست نقش های همسری و مادری زنان در خانواده در کنار شئون اجتماعی زن، مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. وجه سکینت در حوزه ی نقش همسری زن و در خانواده تعریف می شود که باید به آن پرداخته شود. و این به این معنا نیست که با مطالعه ی یک بخش از موضوعات مهم دیگر غفلت کنیم. به زعم بنده وجه حرث بودن زن یکی از مهم ترین شئون جنسیتی اوست که تا به حال به آن، به شکل جدی پرداخته نشده است. اما مطالب بسیاری در مورد وجه سکینت منتشر شده است. (البته نه با این سبک و روش تحقیق)
اما در مورد اسیبی که مردان و فرزندان در جامعه به دلیل عدم وجود سکینت با محوریت زن در خانواده می بینند فرمودید، لازم به ذکر است که چون زنان در جایگاه حرث بودن خود بستر حیات و خلقت انسان در جامعه هستند، اگر دچار آسیب شوند حیات جامعه به مخاطره می افتد و هلاکت حرث و نسل رقم می خورد، بنایراین «احیاء»، «حفظ» و «حصن» حرث در نگاه به شأن «حرث بودن» زن اهمیت بسیار بالاتری از وجه سکینت او دارد. زیرا اگر شأن او در حرث بودنش حفظ نشود نمی تواند عنصر سکینت بخش باشد. بنابراین به لحاظ موضوع مورد مطالعه و تبیین جایگاه زن در خانواده، مطالعه زن به مثابه ی حرث تقدم بالاتری نسبت به مطالعه ی وجه سکینت بخش زن در خانواده دارد.
شما کارکرد را با ماهیت اشتباه گرفته اید؟
حرث یا سکینت یا هر کارکرد دیگر می تواند جزء لوازم ذات وجود مادی او باشد نه خود ذات
لطفا سوالتان را واضح تر مطرح می فرمایید؟
کارکرد چه چیزی را با ماهیت آن اشتباه گرفته ام؟
در عبارت «حرث یا سکینت یا هر کارکرد دیگر می تواند جزء لوازم ذات وجود مادی او باشد نه خود ذات»
اگر مرجع ضمیر «او» در عبارت بالا «زن» است، باز این سوال پیش می آید که از دیدگاه شما حرث بودن و سکینت کارکرد زن از حیث جنسیت اوست؟ اگر برداشت بنده از سوال شما صحیح باشد می توان این گونه پاسخ داد که:
خیر نوع بیان آیه چنین منظوری را نمی رساند و مفسرینی هم مثل حضرت آیت الله جوادی آملی به این موضوع اشاره کرده اند:
« ای زنان بزرگوار کوشا باشید تا محترث و کشتزار شوید، و هم متوجه مردان شود که ای رجال شریف بکوشید کشاورز به معنای حارث نه زارع گردید،»
این خطاب در آیه اشاره به یکی از شئون زن از حیث جنسیتش دارد که کارکرد اصلی اش در جایگاه حرث بودن زایش است (بازهم تأکید میکنم وجه زن به مثابه ی حرث تنها یکی از شئون وجودی زن از حیث جنسیت اوست. شئون انسانی او مشترک است میان زن و مرد و شئون دیگر او مبتنی بر جنسیت او باید مورد مطالعه قرار گیرد.) و حیات و فساد و هلاک او تأثیر مستقیم بر جامعه دارد.
در عالم خلقت هم وقتی سخن از حرث می گوییم و به کشتزار اشاره می کنیم، به خود و ذات آن کشتزار و مزرعه به عنوان مکانی که حاصلخیز است و قابلیت کشت دارد اشاره می کنیم نه به صفات یا کارکرد آن.
مثلا صفت یک حرث می تواند طیب بودن یا خبیث بودن باشد که در کارکرد آن در ارتباط با محصولش تاثیرگذار است.
در ادامه ی پژوهش های مربوط به حرث و حکمت این که زن به مثابه حرث در عالم انسانی تلقی شده است می توان به مسائل دیگری هم پرداخت. مثلا به ویژگی های خود حرث. به عنوان مثال در طبیعت یک خاکی قابلیت رشد و رویش درختی ستبر در خود دارد یک خاکی کم عمق است و قابلیت رشد و رویش گیاهان زراعی را در خود دارد. بنا به ویژگی های هر حرث و کارکردی که دارد محصول هم متفاوت می شود.
هر دو خاک قابلیت رشد یک گیاه را در خود دارند که کارکردشان هم همین است اما دو محصول متفاوت دارند.
مثلا زنی فاسد که صاحب حرثی فاسد است کارکرد زایش را دارد اما محصولش «لا یخرج الا نکدا » خواهد بود.
و بالعکس زنی پاک به مثابه حرث طیب در کارکرد خود که زایش است، محصولش هم «یخرج نباته باذن ربه» و فرزند صالح خواهد بود.
اما در مورد سکینت که اشاره داشتید، بنا بر مطالعات اولیه ای که داشته ام سکینت کارکرد است. کارکردی است که از قرار گرفتن زن در جایگاهش در «بیت» حاصل می شود.
اگر برداشت بنده از سوالتان صحیح نبود لطفا سوال را با بیانی واضح تر مطرح بفرمایید.
موفق باشید
سلام
بله بنده منظورم ماهیت و کارکرد زن بود
حرث بودن جزء ماهیت زن نیست ماهیت در پاسخ چیستی است و چیستی زن انسان بودن است که تعریف مشخص خودش را دارد
اما میتوان حرث بودن را از لوازم ذات زن و سکینه را از آثار وجودی یا کارکردهای او دانست
سلام علیکم
علامه جوادی آملی تعبیرشان درباره ی نسبت روح و بدن این است: «قرآن كريم حقيقت هر انساني را روح او دانسته و بدن را، ابزار وي ميداند»[زن در آينه جلال و جمال – صفحه 77]
بنابر این «ماهیت» و حقیقت انسانیت انسان، به روحش تعریف می گردد، و «بدن» و «جسم» به عنوان «ابزار و مرکب» «روح»، شاکله ی «جنسیت» یک فرد را می سازند.
ابزار یک زن برای انسانیت و انسان شدنش جسم زنانه اش هست. بنابر این در چیستی زن بودن، باید ماهیت و چیستی جسم او را پاسخ دهیم نه روح او را که حقیقت انسانیت اوست.
در اینجا برای فهم «چیستی حرث» می آییم زن را از حیث جنسیتش، که در جسم او به عنوان ابزار روح که حقیقت انسانیت اوست بررسی می کنیم. با این توضیح و فهم از مسئله نمی توان گفت حرث بودن کارکرد است. بلکه حرث بودن یکی از اجزا و لوازم اصلی جسم و جنسیت زن است که می آییم از چیستی، چرایی و چگونگی آن پرسش می کنیم. تا بتوانیم زن بودن را از حیث بدن و جنسیت یک زن تعریف کنیم.
برای روشن تر شدم موضوع کتاب «زن در آیینه جلال و جمال» را مطالعه بفرمایید تا منظور بنده را از این نوع برداشت و تبیین متوجه شوید.
سلام
اینکه فکر کنیم زن بودن در ابعاد روحی نمودی ندارد بنظرم درست نیست. الان عموم روانشناسان به تفاوتهای روحی زن و مرد اذعان دارند. هرچند می تواند این تفاوت از تفاوت بدنها باشد اما در بررسی ماهیت زن از جهت زن بودن بازهم ابعاد روحی آن اولویت و اصالت دارد. خلاصه اینکه ماهیت زن از جهت زن بودنش ( و نه از جهت انسان بودنش) هم با بررسی ابعاد روحی آغاز می شود به جهت اصالتش پس در پاسخ به چیستی زن از جهت زن بودنش باز هم مسائل روانشناسانه اصل و محور خواهد بود. هرچند تفکیک و روح و جسم از یکدیگر حین تعلق روح به جسم یک تحلیل ذهنی است.
سلام علیکم
زمانی که می خواهیم انسان را بشناسیم ،باید روح، نفس، قلب و… به عنوان اجزاء سازنده ی یک «کلّ» به نام انسان را را بشناسیم و مورد تبیین قرار دهیم.
زمانی هم که می خواهیم زن و مرد را از حیث جنسیت و زن و مرد بودنشان و جایگاه ویژه ای که هرکدام در نظام خلقت دارند را بشناسیم و مورد مطالعه قرار دهیم باید به اجزاء اصلی وجود آن ها معرفت پیدا کنیم.
مطالعه «زن به مثابه حرث» هم به همین جهت صورت گرفته است.
در اینجا اصلا قرار نبوده و نیست که تبیین نسبت میان روح و جسم زن و… صورت بگیرد. هدف در این تحقیق فقط این بود که علت نسبت «حرث» که در آیه 223 سوره بقره به زن داده شده است مورد تبیین قرار گیرد.
اختلاف دیدگاه بنده و شما در اینجا این است که شما به زن به عنوان یک «کل» متشکل از روح و جسم نگاه می کنید که برای شناختش باید ابتدا به سراغ ابعاد انسانی و روحی او رفت بعد به مطالعه ی ماهیت زن بودن او رفت و نسبت این دو را یافت.
اما بنده در این تحقیق اصلا با این نوع نگاه ورود پیدا نکردم بلکه هدف بنده همانی است که گفته شد، تبیین «زن به مثابه حرث» به عنوان یکی از بخش های مهم وجود او.
و من الله التوفیق
سلام
حرف ما این است که وقتی از چیستی صحبت می کنیم در واقع از ماهیت صحبت می کنیم و ماهیت هرچیزی بیانگر جنس و فصل آن است ولو اینکه بخواهیم زن را از جهت زن بودن بررسی کنیم. وقتی جنس و فصل زن بودن روشن شد می توان جایگاه حرث بودن را نیز در این ماهیت روشن نمود.
دیگر اینکه آیه مورد بحث زن را در نوعی از ارتباط با مرد حرث می شمارد چون می فرماید حرث لکم یعنی حرث برای مردان . آنوقت این سوال پیش می آید که آیا می توان شی را در ارتباط با چیزی خارج از وجودش تعریف ماهوی کرد؟
با توجه به بعد این مساله باید حرث بودن را خارج از چیستی زن بررسی کرد و این تایید بیان قبلی ماست که حرث بودن کارکرد و اثر وجود جسمانی زن است و به ماهیت او نه بعنوان انسان و نه بعنوان زن راه ندارد.
یا علیم
سلام علیکم
بنده پاسخ شما را در نظرات قبلی دادم و اگر توضیحی اضافه شود تکرار مکررات است.
1- شما در نکته ای که خودتان اشاره کردید پاسخ را داده اید: «وقتی جنس و فصل زن بودن روشن شد می توان جایگاه حرث بودن را نیز در این ماهیت روشن نمود.» پس قبول دارید که حرث بخشی از ماهیت جنس زن است.
اجازه بدهید به شکل دیگری موضوع را مطرح کنم. از دیدگاه شما معنای زن بودن چیست؟
این تعریف برایتان روشن شود، راحت تر می توانید به مسئله نگاه کنید.
از دیدگاه بنده تعریف زن بودن به لحاظ جنسیت به حرث بودن اوست.
2- سوال شما در مورد «آیا می توان شی را در ارتباط با چیزی خارج از وجودش تعریف ماهوی کرد؟» به دلیل برداشت نادرستی است که از آیه و این مفهوم داشتید و در نظراتتان هم مستر است. حرث بودن جدای از وجود زن نیست که بخواهیم آن را چیزی جدا بپنداریم.
در نظرات قبلی در این باره توضیح داده شد. (لازم به ذکر است آن چه در این دومقاله مطرح شده است بخش موجز و اندکی از کل موضوع است. چه بسا کل متن که منتشر شد ان شاء الله ،و مطالعه فرمودید، سوالات شما هم برطرف شود)
3- مسئله سومی هم که مطرح فرمودید بر اساس همان نتیجه گیری خودتان است که حرث را جدای از زن تعریف می کنید و از دیدگاه بنده این برداشت صحیح نیست. که با مطالعه همان کتاب زن در آیینه جلال و جمال و بخش های مربوطه به این موضوع و تفاسیر آیه از زبان مفسرین، به آن پی خواهید برد.
از آن جایی که شما با ادامه این بحث قانع نمی شوید و بنده هم با شما هم عقیده نیستم، بهتر است همین جا بحث به اتمام برسد.
و من الله التوفیق
سلام
از نظر بنده زن از جهت زن بودنش عبارتست از :
حیوان زاینده ناطق
شاید این تعریف نقطه اشتراکی باشد .
سلام علیکم
1- ملاک و مبنای ما در تعریف فقط قرآن است.
در هیچ کجای از قرآن انسان چه در وجه بشری اش چه بدن و جسمش حیوان نیست.
به تعبیر قرآن انسان فقط زمانی حیوان است که از وجه انسانیتش پایین آمده باشد.
وجه افتراق حیوانیت یا انسانیت برای بشر در جسم مذکر یا مؤنث او نیست که آن را در تعریف زن بودن یا مرد بودن بیاوریم. بلکه این موضوع به همان وجه انسانی او بر می گردد.
تعبیر قرآن برای وجه مادی انسان انبات است. انسان وجه نباتی دارد نه حیوانی
2- در مورد زاینده بودن، مفهوم «حرث» به همین مسئله اشاره دارد.
3- در مورد ناطق بودن، قوه ی نطق (جدای از این که مسئله مورد پذیرش بنده هست یا نیست) مربوط به وجه انسانی است نه جسمانی و جنسیت زن. بنابراین نمی توان قوه نطق را در تعریف یک جنس به عنوان وجه افتراقش با جنس دیگر آورد.
والسلام علی من اتبع الهدی
باسلام
اگر درصدد روشن شدن قضیه ماهیت و کارکرد زن بعنوان حرث بنگریم مسئله هضم و حل ذهنی میشود.
همانطور که نویسنده محترم عنوان کرده اند حرث بعنوان یکی از کارکردهای نسوان است.(البته به این صراحت عنوان نشده ولی برداشتم من از مقاله اینگونه است)
برای روشن شدن قضیه باید عرض کنم که حیات پس از موت انسان فقط به روح تعلق دارد. روح مرد یا زن هم از جنسیت مذکر و مونث بر خودار نمی باشد. در واقع روح فاقد جنسیت است تا زمانی که به امر خدا انسان در قالب کنونی خود(زن یا مرد) در روز محشور برانگیخته شود.والله علیم.یاحق