مقدمه
یک قرن پیش، هالفورد مکیندر با انتشار مقالهای با عنوان «محور جغرافیای تاریخ» نگرانی اصلی سیاست دفاعی غرب را از اینکه گستره خشکی اوراسیا تحت کنترل یک قدرت قرار بگیرد و در چنین وضعیتی به اعمال استیلای جهانی دست بزند بازگو کرد. مقاله وی که به مقاله «محور» شهرت دارد در سال ۱۹۰۵ منتشر شد که طی آن تاریخ را صحنه نزاعی دائمی بین قدرتها بر سر منطقه اوراسیا معرفی نمود. وی شاهکلید پیروزی در نبردها جهانی را، در اختیار داشتن تمامی منطقه آسیای میانه بهصورت یکپارچه میدانست و مدعی بود از طریق تسلط بر این منطقه و سپس بر اوراسیا، میتوان همه جهان را تحت سلطه در آورد.
پس از پایان جنگ جهانی اول در ۱۹۱۸ میلادی، وی در کتابی با عنوان «عقاید دموکراتیک و واقعیت» حوزه منطقه «محور» را تا «دریای سیاه» و «بالتیک» گسترش داد و آن را هارتلند (Heartland) به معنی «قلب خشکی» نام گذاشت.
مکیندر معتقد بود که هرکس بر اروپای شرقی مسلط شود بر هارتلند مسلط شده و هر کس بر هارتلند مسلط شود میتواند برجهان حکومت کند.
با فرض ژئوپلیتیکی مکیندر اروپای شرقی و آسیای غربی به طور مختصر هارتلند را تشکیل میدهند. در جنوب هارتلند و شمال آفریقا آبراهی وجود دارد که ثقل ژئوپلیتیکی هارتلند محسوب میشود. کانال سوئز که دریای مدیترانه را به دریای سرخ وصل میکند و یکی از نقطهضعفهای تجارت دریایی شوروی محسوب میشود ثقل جنوبی تئوری مکیندر است.
این کانال بر سرنوشت انرژی و قدرت شوروی و کشوهای اروپایی و حتی کشورهای صادرکننده نفت تأثیر به سزایی دارد. این کانال در غرب صحرای سینا و شمال شرقی کشور مصر واقعشده است. آبراه سوئز بهعنوان راه میانبری برای کشتیها و قایقهایی است که از بندرهای قاره اروپا و آمریکا به بندرهای جنوب شرقی آسیا، شرق آفریقا و اقیانوسیه در رفتوآمد هستند میباشد تا مجبور به دور زدن قاره آفریقا یا انتقال زمینی بارها نباشند.
طول کانال سوئز از «پورت سعید» در ساحل دریای مدیترانه تا شهر سوئز در کرانهٔ دریای سرخ 163 کیلومتر است. در نیمهراه «دریاچه المرة» کانال سوئز را به دو شاخه تقسیم میکند. قسمتی از کانال در شمال دریاچه المرةَ واقع است و قسمتی در جنوب این دریاچه قرار دارد.
تاریخچه
بنا به اطلاعات موجود تاریخی نخستین بار «نکوس» فرزند پسامتیک فرعون مصر، درصدد بر آمد تا با حفر کانالی رود نیل و دریای سرخ را به یکدیگر متصل کند اما باوجود تحمل تلفات سنگین، به این امر توفیق نیافت. در سال 516 قبل از میلاد داریوش اول هخامنشی همین اقدام را تعقیب کرد.
او به دلیل اهمیت راه دریایی میان مصر و ایران، دستور ساخت آبراهی میان دریای سرخ و دریای مدیترانه را از راه نیل در 516 پیش از میلاد داد تا کشتیهای ایرانی بتوانند بهراحتی از آن عبور کنند. سرپرستی ساخت این آبراه را مهندس «ارتاخه» از مهندسان ایرانی عصر هخامنشی به عهده داشت.

آبراهی که داریوش در آن زمان حفر کرد با آبراه کنونی سوئز، اختلافهایی داشت، چراکه آبراه داریوش برخلاف آبراه کنونی قدری بالاتر از بوباستیس شروع میشد و به نیل و در نهایت به دریای سرخ میپیوست، در حالی که آبراه کنونی از «پرت سعید» آغاز میشود و به خلیج سوئز ختم میشود.
عمر -خـلیفه مسلمانان- برای رساندن آذوقه به مکه و مدینه دسـتور داد که کانال را لاروبی کـنند، ولی در سـال ۷۶۷ میلادی برای قطع حمل خـواروبار مـورد نیاز اهالی مدینه که دست به شورش زده بودند، کانال را به کلی مسدود نمودند.
البته عده این هم مسدود شدن کانال سوئز را به تسلط رومیان بر این کانال و جلوگیری بر ارسال امکانات به قسمت های جنوبی ایران ربط میدهند.
به این ترتیب کـانال قرنها زیر شن مـدفون بـود، از آن تـاریخ به بعد، چندین بـار فـکر حفر کانال مورد تـوجه قـرار گرفت و مطالعاتی کموبیش جدی درباره امکان اتصال دو دریا به منظور تسهیل برقراری ارتباط بین شـرق و غـرب به عمل آمد اما هر بار اتفاقی مانع حفر دوبارهٔ کانال شد.
جنگ بر سر تسخیر محوطه کانال
در قرن نوزدهم، مصر جزئی از قلمرو دولت عثمانی به شمار میرفت و به دلیل آن که از راه کوتاه خشکی؛ دریای مدیترانه را به دریای سرخ متصل میساخت، برای اروپاییها اهمیت زیادی داشت.
کشتیهای اروپایی در سواحل شمال مصر لنگر میانداختند و کالاهای خود را از راه خشکی به ساحل دریای سرخ منتقل میکردند و سپس آنها را با کشتی بهسوی ایران، هند و دیگر نواحی جنوب آسا میفرستادند.
در سال 1798 میلادی ناپلئون برای ضربه زدن به انگلستان در صدد لشکرکشی به هند برآمد اما ابتدا به مصر لشکرکشی کرد تا در آنجا موقعیت خودش را تثبیت کند.
ناپلئون در مصر خود را طرفدار مردم و دشمن مالکان و زمینداران مصر معرفی کرد اما مصریان فریب ظاهرسازی او را نخوردند و دست به قیام زدند. انگلیسیها نیز به مصر حمله کردند و با نیروهای فرانسوی در آنجا درگیر شدند. در این حال دولت عثمانی یکی از سرداران خود را به نام محمدعلی پاشا برای بازپسگیری مصر و خشکیهای منتهی به دریای سرخ به آن سرزمین اعزام کرد. محمدعلی توانست با کمک مردم فرانسویان را از مصر بیرون کند مانع از دستاندازی انگلیس به مصر و محوطه خشکی که بعدها کانال سوئز در آن حفر شد شود.

او بعد از تارومار کردن انگلیسیها با جلب رضایت سلطان عثمانی، سلسلهٔ خدیوان مصر یا خاندان محمدعلی پاشا را تأسیس کرد.
ساخت دوبارهٔ کانال
بعد از اشغال مصر اولین باری که امکان حفر کانال سوئز بهوسیله کارشناسان در محل مورد بررسی قرار گرفت، موقعی بود که ناپلئون بناپارت به اتفاق هیئتی از دانـشمندان فرانسوی به مصر مسافرت کرد. در ماه دسامبر ۱۷۹۸ ژنرال بناپارت و عدهای از مهندسین فرانسه درصدد پیدا کردن آثار کانال قدیمی زمان فراعنه برآمدند.
فرانسویها مدتها بر احداث دوبارهٔ کانال سوئز مطالعاتی را انجام دادند اما به علت درگیریهای مصر و حملهی انگلیس هیچوقت این اتفاق نیافتاد. از طرفی جانشینان محمدعلی پاشا مانند خود او لایق و کاردان نبودند؛ آنان اگرچه اصلاحات محمدعلی را ادامه دادند ولی با گرفتن وام از اروپاییان، مصر را بهصورت کشوری بدهکار درآوردند تا آنجا که سعید پاشا به امید کسب درآمد با ساختن کانال سوئز به کمک فرانسویان موافقت کرد.
«دولسپس» نام کسی است که مسئول احداث کانال سوئز شد. پس از آنکه از پشتیبانی سعید پاشا اطمینان حاصل کرد، تصمیم گرفت که طرح خود را بدون کـسب مـوافقت سلطان عثمانی به مورد اجرا بگذارد.
بنابراین به تأسیس شرکتی به نام «شرکت بینالمللی کانال دریائی سوئز» مبادرت کرد و ۴۰۰ هزار سهم ۵۰۰ فرانکی جمعاً به مبلغ ۲۰۰ میلیون فرانک منتشر ساخت.
«روچیلد» -بانکدار مـشهور- کـه دولسپس در موقع اقامت خود در مادرید خدمات ارزندهای برای او انجام داده بود، پیشنهاد کرد که در شعب مؤسسه خود سهام کانال سوئز را به معرض فروش بگذارد. حقالزحمه او ۵ درصد کل سهام بود و چون این مبلغ زیاد بود دولسپس شخصاً دفتری در میدان «واندوم» پاریس تأسیس کـرد و در آنـجا در روز ۵ نـوامبر ۱۸۵۸ فروش سهام را شروع نمود.
در ابتدا محمدعلی پاشا مخالفت کرد اما دولت مصر به علت بدهکاری سنگین خود به بانکهای اروپایی مجبور به فروش سهام خود به انگلیس شد و بدین ترتیب، ادارهٔ کانال سوئز و بهرهبرداری از آن به دست استعمارگران انگلیسی افتاد. در واقع دولسپس که فردی فرانسوی بود هم به فرانسوی ها خیانت کرد و هم به مصریها و سهام این شرکت را به انگلیسیها فروخت.
در سال ۱۸۸۲ یک مصری وطنپرست به نام احمد عرابی پاشا که وزیر جنگ بود، زیر بار دخالت حاکم انگلیسی مصر نرفت و یک شورش مسلحانه تمامعیار سراسر مصر را فراگرفت.

این قیام بعدها سرکوب شد و بعد از دستگیری «عرابی پاشا»؛ انگلستان به اشغال نظامی مصر و سودان پرداخت و این اشغال استعماری ۷۰ سال به طول انجامید و سرانجام با کودتای مصر و عقد قرارداد جدیدی میان مصر و انگلستان به پایان رسید. باآنکه در سال ۱۹۵۶ در ماجرای ملی شدن کانال سوئز، میرفت که مصر دوباره به اشغال انگلستان و فرانسه درآید اما مقتضیات زمان نقشه انگلستان و فرانسه را نقش بر آب کرد و نیروهای بیگانه خاک مصر را برای همیشه ترک نمودند.
کانال سوئز در جنگ اعراب و اسراییل
در سال 1954 جمال عبدالناصر٬ با برکناری سرلشکر نجیب ٬ زمام امور مصر را در دست گرفت. در زمان ناصر رشد ناسیونالیسم عرب بـه اوج خـود رسـید کـه ایـن امـر تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل محسوب میشد. سپس ناصر جهت نزدیکی هرچه بیشتر به کمونیستها٬ شناسایی خود از چین را٬ که بهعنوان چین ملی بود٬ پس گرفت و در مقابل٬ چین کمونیست را به رسمیت شناخت.

یادآوری میشود که کانال سوئز در سال 1869 به دست فـردیناند دولسـپس مـهندس فرانسوی ساخته شد. ازآنجاکه دولت وقت مصر براثر بیلیاقتی شاهان سلسله خدیوان مصر ضعیف شده بود با بحرانهای اقتصادی نیز مواجه گردید. مجبور شد سهام خود را به بریتانیا٬ که خواستار تسلط بر کانال سوئز جهت دستیابی بر هـند بـود٬ بـفروشد.
چون جمال عبد الناصر به سمت شرق و رژیم کمونیستی شوروی و چین تمایل پیداکرده بود غربیها در پی سرنگونی وی برآمدند اما به دلیل حمایت همهجانبه مردم مصر از وی تصمیم به جنگ برعلیه مصر گرفتند.
دوازدهم اوت 1956 کنفرانسی مرکب از 22 کشور جهت نظارت بر کانال در لندن تشکیل شد؛ لیکن ناصر در این کنفرانس شرکت نکرد و مخالفت خود را با هرگونه کنترل بینالمللی بر کانال اعلم نمود. کارکنان سابق شـرکت کـانال سـوئز از مـصر رفـتند و بلافاصله کارشناسان روسی جای آنها را گرفتند.

در سال 1973 و در میان جنگ سوم براثر همپیمان شدن اعراب در جنگ با اسراییل غلبه به سمت اعراب بود اما در پی اقداماتی که از حوصلهٔ مقاله خارج است ازجمله حمایت آمریکا، غلبه به سمت اسراییل شد. کشورهای عربی پس از شکستهای پیاپی و خدشهدار شدن غرور ملی آنها توسط ارتش اسرائیل، در یک تبانی مخفیانه تصمیم به جبران شکستهای قبلی گرفتند و در یک عملیات غافلگیرانه در سال ۱۹۷۳ اقدام به حمله به استحکامات خط بارلو واقع در جنب کانال سوئز و ارتفاعات جولان کردند. در هنگام انعقاد قرارداد آتشبس نیروهای مصری قسمتهای شمالی ساحل شرقی کانال سوئز را به کنترل خود درآورده بودند اما ارتش اسرائیل از کانال سوئز گذشته و در خاک مصر در غرب کانال سوئز پیشروی کرده بود. در جبهه سوریه هم قسمتهای دیگری از ارتفاعات جولان را هم به تصرف اسرائیل درآورد.
مصریها اقدام به بستن کانال کردن اما به علت فلج شدن نیروی هوایی خود نتوانستند کاری در مقابل اسراییل از پیش ببرند و سرانجام شکست خوردند.
روسیه و کانال سوئز
یکی از امپراطوران روسیه به نام پترکبیر (1725-1672 م.) تصمیم گرفت تا روسیه را به یک دولت قدرتمند تبدیل کند. او سه هدف را برای قدرتمند کردن روسیه اعلام کرد:

- تجهیز ارتش به سلاحهای جدید و آشنا ساختن سربازان با فنون جنگی نوین
- گسترش تجارت و دریانوردی استعماری و تلاش برای دستیابی به آبهای آزاد و گرم
- غربی کردن فرهنگ روسیه
از همان ابتدا که پترکبیر خود را در رقابت با اروپاییان دید مشخص شد روسیه دچار مشکل فضای حیاتی است. کشوری که ازنظر جغرافیایی جای تنگی داشته باشد یا دسترسی به آبهای گرم نداشته باشد دچار مشکل فضای حیاتی است.
از فرض دوم پترکبیر معلوم بود که روسیه برای اینکه بتواند مثل پرتقال و انگلیس حرکت استعماری داشته باشد باید برای تسخیر ایران، پاکستان و افغانستان اقدام کند تا به آبهای دریای عمان و اقیانوس هند برسد.
روسیه از دو سوی خود میتواند وارد آبهای آزاد شود:

- اولاً؛ از سمت شرق خود در منطقهی شبهجزیرهی کامچاتکای میتواند وارد شود اما به علت دور بودن آن از مناطق حساس جهان کارآمدی زیادی ندارد.
- ثانیاً؛ از منطقه غرب خود در شبهجزیرهی کریمه از بندر سواستپل میتواند وارد آبهای گرم شود.
درحرکت شوروی از غرب به سمت آبهای آزاد اهمیت کانال سوئز و دریای سرخ مشخص میشود. قبل تحولات اخیر اوکراین روسها و اکراینیها توافقی با یکدیگر داشتند که بر مبنای آن ناوگان اصلی نیروی دریایی روسیه در بندر سواستپل باشد.
ناوگان اصلی نیروی دریایی روسیه بعد از حرکت از بندر سواستپل باید از تنگههای داردانل و بسفر در دریای مرمره که در اختیار ترکیه است عبور کند و به دریای مدیترانه وارد شود. بعد از وارد شدن به دریای مدیترانه یا باید به سمت کانال سوئز حرکت کنند و یا کل طول مدیترانه را طی کنند تا به اقیانوس آرام برسند.
اگر وارد کانال سوئز شدند بعد از طی کردن دریای سرخ باید از تنگهی باب المندب بگذرند تا به آبهای آزاد برسند. در این گذشتن از تنگهها و کانالها هر کشوری میتواند نیروی دریایی روسیه را دچار چالش کند. به همین علت روسیه هیچوقت نتوانست به قدرتی دریای مانند آمریکا و انگلیس تبدیل شود حتی درنبرد افغانستان هم به علت حمایت آمریکاییها از افغانها دچار شکست شد و بازهم به آبهای گرم نرسید.
نمای حرکت روسیه برای رسیدن به آبهای گرم و آزاد از سمت شرق به شرح زیر است:

اهمیت کانال سوئز برای روسیه در نمودار بالا مشخص است. کانال سوئز دریچهٔ ورود به آبهای جنوب است و هرکس کنترل کند درواقع روسیه را از نظر نظامی و تجاری درحرکت به جنوب کنترل کرده است.
کانال سوئز در آینده
در ماهها و سالهای آینده اهمیت ژئوپلیتیک و استراتژیک کانال سوئز روزبهروز افزایش پیدا خواهد کرد. در گزارش جهان 2025 که توسط سازمان اطلاعات آمریکا (CIA) منتشر گردید افزایش انتقال انرژی از کانال را بهصورت کاملاً محسوسی مورد اشاره قرار داده بود.
در این سند به این نکته اشاره شده است که بر اثر افزایش جمعیت کرهی زمین؛ جوامع آینده با بحران سوخت های فسیلی از جمله نفت مواجه هستند و به همین علت افزایش صادرات نفت را از کشورهای خاورمیانه به غرب شاهد خواهیم بود.

طبق نمودار حملونقل انرژی در تنگههای مطرح در سال 2025 میلادی میزان عبور انرژی از تنگهی کانال سوئز از 4.7 درصد به 5.3 افزایش پیدا خواهد کرد. در واقع افزایش انتقال انرژی از این کانال در سالهای آینده چشم طمع هر قدرت بزرگ و کوچک را به این آبراه خیره میکند.
تأثیر نظامی ایران علاوه بر تنگهی هرمز و باب المندب بر کانال سوئز هم میتواند افزایش پیدا کند و این نکته روز به روز افزایش قدرت نظامی ایران را در پی خواهد داشت.
این احتمال در آینده وجود دارد که همانطور که غرب تصمیم بر تسخیر باب المندب را دارد به سمت تسخیر کانال سوئز هم حرکت کند چنانچه در گذشته چنین اقداماتی را انجام داده است. به همین علت کانال سوئز مرکز پارهای از جنگ های نیابتی خواهد بود.
منابع:
- کتاب تاریخ ایران و جهان جلد دوم
- خبرگزاری فارس
- سایت پزشک
- بحران کانال سوئز «جنگ 1956 بین اعراب و اسرائیل» نوشته عباس قاسمی
- جلسات کلبه کرامت
- مقالهی نظریات ژئوپلیتیک در صد سال اخیر
- گزارش آینده جهان 2025 از نظر سازمان اطلاعات آمریکا