ریشهی امپریالیست شدن یک حکومت، جامعه سازی است که در سه مرحله اساسی صورت میپذیرد:
مرحله اول: شناخت خود
مرحله دوم: ساخت خود
مرحله سوم: ساخت جمعی و پیرامون (دنیا سازی)
مراحل فوق سه مرحله از جامعه سازی است که با گذر کردن از آنها تمدن بنا خواهد شد و تمدنها نیز در طول تاریخ به سمتوسوی امپراتوری شدن پیشرفتهاند، همچنان که کشورهایی مانند امپراتوری ایران، روم، آلمان، ایتالیا به این سمت سوق داده شدند.
در مراحل سهگانه تمدن سازی این سایر جوامع بودند که به حکومت متمدن نیازمند هستند تا پیشرفت کنند، اما از مقطعی که ساخت جمعی صورت پذیرفت، امپراتوری به وجود آمد این امپراتوریها هستند که برای بهرهوری از سایر جوامع و ملتها نیازمند به آنها هستند و الزام به امپریالیست شدن دارند. ازاینجهت، نگارنده معتقد است که امپریالیست شدن افول یک امپراتوری محسوب میشود.
امپریالیسم در قرن اخیر: در دوره صدسال اخیر باوجوداینکه بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که ژاپن، آلمان و دیگر کشورهای قدرتمند هم ازجمله کشورهای امپریالیست بودهاند، اما به نظر نگارنده سیاستهای این کشورها با تئوریهای امپریالیستی مطابق نبوده و تنها سه کشور را میتوان امپریالیست دانست:
انگلستان، شوروی و ایالاتمتحده آمریکا
در این مجال، به وسع خود کشور امپریالیست سنتی انگلستان، و در شمارههای بعد بحث امپریالیست سایبر کشور آمریکا را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهیم.
امپریالیست واژهای است که مستقیماً با اصطلاح ژئوپلیتیک درهمتنیده است که متأسفانه در کشور خودمان این اصطلاح بهاشتباه به “جغرافیای سیاسی” ترجمهشده که به اعتقاد نگارنده مقاله باید به “سیاست جغرافیایی” برگردانده شود. به این معنا که کشورها سیاست میورزند تا جغرافیای بیش از محدوده حاکمیت خود را اشغال کنند و برجایی بیش از حق و محدوده خود را تصرف نمایند. لذا دانش ژئوپلیتیک، دانشی است برای امپریالیست شدن آن دسته از کشورهایی که به حقی بیش از حق محدوده جغرافیایی خود قائل هستند.
اولین تئوریسین آقای مالتوس، نظریهای را مطرح کرد بر این مبنا که جمعیت هر ۲۵ یا ۵۰ سال یکبار دو برابر میشود اما سرزمین ثابت باقی میماند. لذا برای تنظیم این عدم توازن، یکراه اصلی میماند که زاد و ولد کاهش یابد و ازدواج محدود شود تا جمعیت کنترل شود. اما این یک بخش از نظریه آقای مالتوس است و شق دوم آن نیز امپریالیست شدن اندیشه ایشان است که باید سرریز جامعه انگلستان به جوامع دیگر و سرزمینهای تازه کشفشده دیگر ریخته شود.
تئوریسین دوم آقای سیسیل رودز که در اواخر قرن هجدهم انگلیسیها بهعنوان سرکرده جهانی تجارت برده عازم زامبیا شدند و سیسیل رودز در سال۱۸۷۰ در سن۱۷سالگی از آفریقای جنوبی به زامبیا آمد. او اصالتاً انگلیسی بود و در بیستوچهار سالگی طرح بزرگی برای گسترش امپراتوری عظیم بریتانیا ارائه کرد. در پی این طرح شرکت انگلیسی آفریقای جنوبی تحت ریاست رودز تأسیس و موظف شد تحت حیطه و فعالیت خود حکومتهای جدیدی تشکیل دهد و در این راستا منطقه شمال آفریقای جنوبی رودزیا نامیده شد[۱].
بر اساس این اندیشه مساحت مستعمرات انگلیس در سال ۱۸۸۰ حدود ۲۰ میلیون کیلومترمربع با ۲۰۰ میلیون نفر جمعیت بود. در آغاز قرن بیستم، مساحت مستعمرات آن کشور به حدود ۳۲میلیون کیلومترمربع با ۳۷۰ میلیون نفر جمعیت رسید[۲].
انگلستان حدود ۱۱۲ سال پیش دارای ۴۰ میلیون جمعیت و امروز بعد از گذشت بیش از یک قرن تنها ۶۱٬۷۹۲٬۰۰۰ میلیون جمعیت دارد[۳]. یعنی جمعیت این کشور بعد از یک قرن حتی به دو برابر هم نرسیده است.
اما این هژمونی و سیطرهها در عصر سیستمهای ارگانیکی (نظریه آقای اندره بوفر بعد از جنگ جهانی دوم) بوده که امروزه این سیستم و سازوکارها در دنیا کنار گذاشتهشدهاند و عصر سیستمهای سایبرنتیک و هژمونی سایبر امپریالیسم فرارسیدهاست که در شمارههای بعد بهطور مفصل به آن خواهیم پرداخت.
پینوشت:
[۱] بزرگمهری، مجید، تاریخ روابط بینالملل(۱۸۷۰-۱۹۴۵)،سمت، ص ۹۹
[۲] اسدی، بیژن_ خلیجفارس و مسائل آن،سمت،ص ۱۰۳
[۳] آمار در اواسط ۲۰۰۹، فهرست کشورها بر پایه جمعیت، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
نوشته آقای هادی حقپرست
سلام
بالای مطلب نوشته نویسنده حسین!
پایین نوشته هادی حق پرست
بالاخره کی نوشته این مطلب رو؟
علیکم السلام
نویسنده آقای حق پرست هستند اما نویسندگانی که عضو سایت نشده اند و در سایت اکانتی ندارند نامشان در ذیل مطلب خورده است و امکان قرار گرفتن نامشان در بالا نیست.