پس از سخنرانی اخیر استاد حسن عباسی در دانشگاه علامه طباطبایی این بار ظاهرا علیرغم رویه همیشگی که هیچکس از اساتید هیچکدام از دانشگاههای کشور را یارای پاسخگویی نبود، یکی از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی (آقای آرش حیدری) پاسخی هرچند غیر علمیروی صفحه فیسبوک شخصی خود منتشر کردند؛ باشگاه استراتژیستهای جوان نیز در جهت روشن شدن حقیقت برای ایشان و دوستانشان در دانشگاه علامه جوابیه ای که توسط یکی از دانشجویان اندیشکده یقین آماده شده است را منتشر میکند.
ضمن تشکر از آقای محمد بحرینی، نویسنده این جوابیه ابتدا شما را به خواندن انتقادات این استاد دانشگاه علامه دعوت میکنیم:
برای همهی دوستان ارزشی و منتقدی که در سخنرانی امروز بودند. در دفاع از علم بما هو علم و فارغ از دستهبندی سیاسی.
امروز بنده خدایی آمده بود دانشکده و کشف بزرگش را فریاد میزد. «بنیاد علوم غرب از زیستشناسی تا ریاضیات در الهیات مسیحی است». این حرف آنقدر در فلسفه علم تکرار شده است که هر متنی را ببینیم رد و نشان این ادعا را میتوان پیدا کرد. ریشهی علم در اسطوره مسئلهای است که از آدورنو بگیرید تا فرکلاو مطرح میکنند. فرکلاو میگفت «علم با افسانهی پریان هیچ فرقی ندارد». فوکو در نظم اشیا این فقدان بنیاد متقن را نشان داد. این حرف در وهلهی اول حرف غلطی نیست؛ اما ریشهدار بودن علم غربی در تثلیث مسیحیان را از اعتبار نمیاندازد چراکه این علم موشک هوا میکند، تریبون درست میکند و… . نقادی علم در معنای عام حرف تازهای نیست که بعضی دوستان آن را از متفکران منتقد غربی میگیرند و بر سر غرب میکوبند. خب قبول ما هم منتقد غرب، نقد آدورنو و فوکو و فرکلاو و همهی فلاسفهی علم را پاورپوینت میکنیم میآوریم و فکر میکنیم کشف بزرگی کردهایم. بعد که میخواهیم برسیم به تأسیس علم دگرگون تنها کارمان میشود کشیدن سر فحش به اول تا آخر دانشگاه. دوستان به پیامدهای نظری ادعاهایشان یا واقف نیستند یا نمیخواهند بیان کنند. سنگر گیری در اندیشههایی که بهنقد بنیادهای علم میپردازند هیچچیز به کسانی نمیدهد که میخواهند علمی دینی تأسیس کنند جز اینکه به این نتیجه برسند که اندیشهی دینی یک حقیقت است در میان هزاران و این مسئله پیامدهای بسیار ویرانگری برای اندیشهی دینی دارد چراکه باید از اصالت خودش دست بشورد.
برخی اوقات درگیر شدن در سیاسی بازی بحث در مورد همهچیز را به لجن سیاست آلوده میکند. اینکه علم غربی ریشه در الهیات مسیحی دارد یکچیزش کم است و آنهم گسستن این علم است از پروبلماتیک تفکر الهیاتی که به خلق موشک و ماهواره و … میرسد که خود ما هم به داشتنشان افتخار میکنیم. تمام حرفهای باشلار، کانگیم، آلتوسر و فوکو بر همین اساس است. خب این چه جور تأسیس علمی است که نقد عقل غربی را هم از غرب میگیریم. این دوستان فراموش کردهاند که اگر هم میخواهند از اندیشهی دینی دفاع کنند نروند ابزارهایشان را از فرکلاو و آدورنو و خیل اسامی که ذکرش رفت بگیرند. سلب را که از غرب میگیریم وقتی هم به ایجاب میرسید که از بیولوژی و زیستشناسی جن حرف میزنید خب معلوم است هیچچیز تأسیس نمیکنید. محمد عبدوه، اکبر احمد، الیاس با یونس، وین دیویس، نصر حامد ابوزید و… کسانی هستند که خیلی قبلتر از این دوستان شبهدانشگاهی خیلی از این حرفها را در مقام نقادی علم غربی زدهاند. اینکه نشد، همهی نقد غرب را از غرب بگیرم و در مقام تأسیس برسم به این نقطه که «رد کردن چراغقرمز جرم نیست گناه است و فرد نباید جریمه شود که گناهش را بخرد». بعد هم صدا را بالا ببرم همهی دانشگاهیان را به لجن بکشیم؟ خب خود شما توان نقد علم غربی را هم که از غرب گرفتید که تنها بخش قابل دفاع حرفتان بود. تأسیسش چه شد پس؟ در مقام تأسیس که تازهکار دغدغهمندان باید شروع شود فقط فحش میدهیم؟ بخش اول حرف که حرف غربی بود. بخش دوم حرف هم که فحش بود. ببخشید کار شما دقیقاً چه بود در این نقطه؟
به دوستانی که از سخنان ایشان برآشفته شدند عرض میکنم این ادعاها پاسخ ندارد چراکه سفسطهای عظیم در آنجا قرار دارد و هیاهوی بیاساس است. دوستانی که در چارچوب اندیشهی دینی دغدغه دارند به جرات به شما عرض بکنم انبوهی از بزرگان در اندیشهی دینی وجود دارند که خواندن آنها بسی راهگشا و روشنگر است از شیخ شهید گرفته تا صدرا و ابنسینا و… . همه درگیر معرفت الهیاند از بین زندگان هم کم نداریم کسانی را که در چارچوب اندیشهی دینی سخن میگویند و کلی هم استدلال دارند که پروژههای معرفتشناختی خواندنی محسوب میشوند. هر چه بیشتر بخوانیم اسیر هیاهو نمیشویم.
جوابیه
با سلام و احترام خدمت آقای آرش حیدری
در ابتدا از شما به خاطر تدریس و خدمت به علم و تفکر برای اعتلای کشور عزیزمان تشکر میکنم. به امید روزی که ایران بزرگ مهد علم و دانش برای جهانیان باشد چراکه ظرفیت آن را دارد.
بی حاشیه سر اصل مطالب میروم:
۱) دفاع از علم بما هو علم فارق از دستهبندیهای سیاسی: بیانصافی است که هرگاه از علم با مبانی اسلامی صحبت میکنیم بگویید علم را سیاسی کردید! خوب است بدانیم که اتفاقاً در این بهاصطلاح علم غربی و به تعبیر صحیحتر ساینس غربی پر است از سیاسیکاری، سوفسطایی گری و … . مارکس، فروید، داروین، انیشتین و بسیاری دیگر از دانشمندانی که مهمترین گزارههای علمی را در دوران اخیر تولید کردهاند یهودی بوده و به اعتراف خودشان خیلی از گزارههای بهاصطلاح علمی را از مبانی دینی و حتی خرافی خود گرفتهاند. عقدهی ادیپ، ارکتایپها، تحلیل رؤیا، شیوهی اعتراف گیری در روانکاوی و … تنها نمونههایی از آن است.
ساینس که همان سوفسطاییگری گذشته است را به نام علم، جنایت را به نام حقوق بشر، سازمان دول پیروزمند جنگ جهانی دوم را به نام سازمان ملل، فحشا را به نام هنر و دروغ و ریاکاری را به نام سیاست به خورد ملتهای کنونی دادهاند و کوچکترین نقدی را حرکت علیه علم، هنر، حقوق بشر و… قلمداد میکنند تا با کمترین زحمت رقبای خود را کنار بزنند و چه آسان ما هم همین فریب را میخوریم! یادمان میرود که در چه جهانی و با چه مدیریتی زندگی میکنیم. خیر آقای حیدری، اتفاقاً این حرکت انقلاب اسلامی ایران است که میخواهد سیاست، علم، هنر، رسانه و حقوق بشر را به معنای واقعی کلمه و بهدوراز سیاسیکاری به دنیا عرضه دهد و تئوریسینهایی چون استاد حسن عباسی و دیگر بزرگان پیشروان این حرکت هستند.البته استفاده سیاسی از علم در غرب و بنیانهای سیاسی علم در غرب چهارچوبهای عمیقی و زیادی دارد که از حوصله این نوشته خارج است.
۲) این علم موشک هوا میکند، تریبون درست میکند و …: امام خمینی همیشه میگفت: غرب در تکنولوژی و صنعت پیشرفته است. چرا در فرهنگ، سیاست، حقوق بشر، سبک زندگی، فلسفهی اخلاق و … از غربیها الگو بگیریم؟! یعنی چرا در مسائل اجتماعی و علوم اجتماعی از غرب الگو بگیریم؟! این مغالطهی بزرگی است که چون غربیها به کرهی ماه رفتند پس در علوم اجتماعی هم از غرب استفاده کنیم. آنها به کرهی مریخ هم بروند به کهکشانهای دیگر همسفر کنند نمیتوانند مشکلات اجتماعی خودشان را حل کنند. مشکل خانواده، افسردگی و اضطراب، کاهش جمعیت، در روانشناسی مشکل بحرانهای گوناگون اقتصادی که به تعبیر ژوزف استیگلیتز (برندهی دو جایزهی نوبل اقتصاد) در کتاب سقوط آزاد: «این اقتصاد عالم نیست که دچار سقوط آزادشده. بلکه علم اقتصاد در حال سقوط آزاد است.» و مشکلات سیاسی اعم از نژادپرستی، تبعیض و بیگناه کشی در دنیا، دفاع از دیکتاتورها، انواع لشکرکشیها و کودتاها که تمامی اینها ریشه در این علوم سیاسی ماکیاولیستی دارد، همه و همه مشکلات و بحرانهای اجتماعیای است که غرب با آنها مواجه است. کافی است نگاهی به ترند ۲۰۵۰ دولت آمریکا بیندازید و ببینید که برای ۴۰ سال آیندهی خود هیچ افق روشنی را متصور نیستند؛ و بازهم به قول امام پیشرفتهای غرب در ابزارآلاتی است که ساخته که بسیاری از اینها هم برای آدم کشی است.
لذا این است که میبینیم همین علم موشک هوا میکند ولی آن را بر روی انسانهای بیگناه در هیروشیما و ناکازاکی، صبرا و شتیلا، حلبچه، بوسنی و … میاندازد. دو جنگ جهانی در یک قرن راه میاندازد و ۷۰ میلیون کشته بر جا میگذارد. به تعبیر برژینسکی در کتاب خارج از کنترل: این تعداد کشته از مجموع کشتههای همهی جنگهای تاریخ بیشتر بوده است. به تعبیر ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن: کشتههای جنگ اول جهانی بهاندازهی همهی کشتههای جنگهای اخیر تاریخ است چراکه کشتار صنعتی شده است. به قول امام خمینی: این تمدن نیست و بلکه «توحش تجهیز شده» است؛ و چقدر حیف که وقتی داشت علوم سیاسی با این مبانی ضد بشری جای خودش را به علوم سیاسی بر مبنای قرآن و نهجالبلاغه میداد، ۱۶۰ استاد علوم سیاسی به رییسجمهور نامه دادند و جلوی به قول خودشان کودتا علیه علوم سیاسی را گرفتند. همین علم تریبون درست میکند اما به خاطر مبانی همین علم سیاست، امپراتوری فعلی رسانهای عالم را رقم میزند که مختصاتش بر همگان روشن است. آری همهی این استفادههای غلط و ضد بشری از علم برمیگردد به مبانی علوم انسانی.
اگر بیشتر از این توضیح خواستید بفرمایید تا مقالهی «چرا علوم انسانی اسلامی؟» را که خودم نوشتهام برایتان بفرستم. البته این مقاله ۲۵ آذر بر روی وبسایت باشگاه استراتژیستهای جوان قرار میگیرد.
۳) نقادی علم را از متفکران غربی میگیرند بعد که میخواهیم برسیم به تأسیس علم دگرگون تنها کارمان میشود فحش دادن: علت آنکه استاد عباسی نقد غرب را از خود غرب بیان میکنند جدال احسن است که در قرآن آمده. اولاً ببینیم در خود غرب بعضی اندیشهها زیر سؤال است و آنها را وحی منزل قلمداد نکنیم و جرئت تفکر و نقادی داشته باشیم. ثانیاً هرگاه استاد عباسی در رشتهای نقادی میکنند همه میگویند «مگر شما تحصیلکردهی آن رشته هستی.» تا ایشان بیایند صلاحیت خودشان در کارشناسی آن رشته را ثابت کنند وقت و حوصلهی زیادی را میطلبد. این است که برای صرفهجویی در وقت از نقد خود غربیها استفاده میکنند. در رابطهی با تولید علوم جایگزین هم باید بدانید فرصت کوتاه سخنرانیهای عمومی استاد عباسی اجازهی طرح نظریات جایگزین را نمیدهد و بحث ابتر میماند. در این فرصتهای کوتاه تنها میتوان مطالبی را عنوان کرد که شنونده را به فکر فروبرد و کنجکاو کند. لذا بعد از سخنرانی استاد در هر دانشگاه سیل دانشجویانی از همان دانشگاه برای شرکت در جلسات کلبهی کرامت سرازیر میشوند. بحثهای تکمیلی را میتوانید در سلسله جلسات کلبهی کرامت باحوصله و سر فرصت دنبال کنید. اینکه میفرمایید دوستان به پیامدهای نظری ادعاهایشان یا واقف نیستند یا نمیخواهند بیان کنند قضاوتی عجولانه بود. پیشنهاد میکنم نظریات استاد عباسی با موضوعات زیر را ازنظر بگذرانید:
تعالی در مقابل توسعه / جامعهی رحمی و جامعهی هجری / اقتصاد و جامعهی ملکی / اقتصاد و جامعهی معادی / کدآمایی / جامعهی سعیده / جامعهی رشیده / بیولایف و جامعهی فطری / جامعهی فطری و جمهوری تقوا / ادب حضور / متافیزیک حضور / حکمت حضور / طرح جامع حضور / طرح جامع هجرت / علم هجری / نقشهی انسان در قرآن / سلسله بحثهای تاریخ طرحریزی استراتژیک اسلام / سلسله بحثهای تاریخ طرحریزی استراتژیک یهود / سلسله بحثهای دکترینولوژی / سلسله بحثهای شورش علیه طمع (که بحثهای اقتصادی استاد حسن عباسی است) / دکترین بیع و …
رویکردهای بومیشدهی دانش دکترینولوژی بر مبنای قرآن:
رویکرد آیت مدار / رویکرد عرصه مدار / رویکرد انسانمدار / رویکرد معرفتمدار / رویکرد ستیزهمدار / رویکرد ولایتمدار / رویکرد فرقانمدار / رویکرد مشتریمدار / رویکرد حدودمدار / رویکرد مسجدمدار / رویکرد جهدمدار / رویکرد عاقبتمدار / رویکرد حیاتمدار / و … .
نقد فیلمها و سریالها و … .
پس از بررسی نظریات فوقالذکر یکبار دیگر بر روی حرفتان فکر کنید که گفتید: دوستان به پیامدهای نظری ادعاهایشان یا واقف نیستند یا نمیخواهند بیان کنند.
۴) بیولوژی و زیستشناسی جن: با نگاه محدود و بستهی پوزتیویستی به علم معلوم است که از جن و ملک و غیب و خدا و … . هیچ خبری نیست. حالآنکه آیا اینها وجود در عالم خارج ندارند؟ مبنای نگاه اسلام به علم فراتر از نگاه پوزتیویسم است. صهیونیسم با ترویج نگاه دگماتیک و جزمی پوزتیویستی به علم، پیشرفت علم را کند کرده است و همهی مغزها و دانشمندان را (به برکت امپراتوری رسانهای خود) وادار کرده که در همین زمین محدود بازی کنند و این نگاه جزمی و مغرضانه را به یک استاندارد جهانی بدل کرده است. حالآنکه خود در علوم مربوط به جن و ارتباط با جن و … ید طولایی دارند و انواع استفادههای سیاسی، فکری و … را از آن میکنند.
۵) محمد عبدوه و دیگران خیلی خدمات ارزشمندی به اسلام، علم و تمدن بشری کردهاند اما نباید به گفتههای آنان اکتفا کرد و میبایست در این مسیر حرکت رقم زد. استاد حسن عباسی جزو معدود افرادی است که ضمن تسلط بر اندیشهی قدما در مقام تولید نظریه و تولید علم بر مبنای قرآن نه در حرف که در عمل ید طولایی دارد که با آشنایی با مباحث فوقالذکر به گوشهای از این نظریات کاملاً امروزی و متناسب با تحولات و مناسبات روز آشنا خواهید شد. محمد عبدوه، سید قطب، سید جمال و پیروان آنها صدسال است که در حال تدوین تئوری برای تمدن سازی نوین اسلامی هستند. در مقام نقادی علم غربی شاید خیلی اشتراکات با آنها داشته باشیم اما مبنای نگاه آنها به اسلام سلفی است و نه شیعی؛ و دیدیم حال که بعد از صدسال قدرت سیاسی به دستشان رسید چگونه ناشیانه و بهسرعت این موقعیت را از دست دادند. واقعیت آن است که با مبانی نگاه سلفی به اسلام نمیتوان تمدن سازی کرد.
۶) صدا را بالا ببرم همهی دانشگاهیان را به لجن بکشیم: باید واقعیت اسفباری را خدمت شما عرض کنم. گوشههای کوچکی از حقیقت دردآور تمدن امروز را در ابتدای عرایضم برای شما گفتم. واقعیت آن است که ما ایرانیان به گنجینهی معارف اسلامی برای نجات انسانهای امروز دسترسی داریم و جالب اینجاست که اکثر ما نهتنها از واقعیت پشتصحنهی علم، رسانه، هنر، حقوق بشر، سیاست و … خبر نداریم بلکه چه رسد به آگاهی و اشراف دقیق به مبانی اسلام. در این شرایط با ادبیاتی باید صحبت کرد تا تحرکی در جامعه به وجود آید و نام این به لجن کشیدن نیست. بلکه تلنگری برای به خود آمدن است. همانند ادبیات پیامبر اکرم، علی، زینب، ابوذر و دیگران که همواره جامعهی زمان خود را از حقایق آگاه کردند.
۷) تأسیس چه شد پس؟ در مقام تأسیس که تازهکار دغدغهمندان باید شروع شود فقط فحش میدهیم؟ گوشهای از نظریات تولیدشده توسط استاد عباسی را در ابتدای این نوشته تیتر وار برای شما گفتم.امیدوارم آنها را باحوصله و سر فرصت بررسی کنید. من بررسی کردهام در آنها فحش وجود ندارد. دکتر عباسی تنها ایرانی در قید حیات هستند که نظریهای از او در دانشگاههای معتبر جهان به نام ایشان تدریس میشود: «نظریهی جنگ نامتقارن». با شما موافقم که هر چه بیشتر بخوانیم اسیر هیاهو نمیشویم.
۸) این ادعاها پاسخ ندارد: فکر کنم اشتباه تایپ کردید و این را میخواستید تایپ کنید: برای این ادعاها پاسخی نداریم. اشکالی ندارد شاید هم رویتان نشده است.
۹) شیخ شهید تا ملاصدرا و ابنسینا: اینان خدمات علمی ارزشمند کم ندارند؛ اما آیا با اندیشههای حتی ملاصدرا میتوان شرایط کنونی که عصر قدرت نرم و انسان بایوسایبورگ و جنگ جهانی چهارم و آژانس امنیت ملی آمریکا و نظریهی بازیها و سیطرهی رسانه بر ضمیر ناخودآگاه و پورنوکراسی و کانسیومرکراسی و جهان موازی و ترنس مدرنیسم است را حتی شناخت؟ تا چه رسد به اینکه مدیریت کرد. به قول آیتالله نکونام اگر ابنسینا امروز بود تمام کتابهایش را پاره میکرد و مطالب جدید تولید میکرد. پیشنهادی دوستانه و برادرانه دارم. رشتهی جامعهشناسی را رها کنید. چراکه در خود غرب میگویند جامعهشناسی مرد و جایش را به علوم استراتژیک داده است. با علم جامعهشناسی نمیتوان تحولات سریع و پیچیدهی تمدنهای امروزی را مدیریت کرد. در تمام کتابهای درسی جامعهشناسی در دانشگاههای ایران واژهی ترنس مدرنیسم را دیدهاید؟ یا هنوز تا پستمدرنیسم در کتابهای درسی ما وجود دارد؟ البته تخصص اصلی دکتر عباسی دانش دکترینولوژی است که عمیقتر و کلیدیتر از علوم استراتژیک است و دانشی بسیار مهم و کلیدی در رابطه با تمدن سازی است. دکتر عباسی پدر دانش دکترینولوژی در ایران است و تاکنون دهها رویکرد این علم را بر مبنای قرآن بومی کرده است. تاکنون پایاننامههای بسیاری بر مبنای نظریات تولیدشده توسط ایشان در دانشگاههای معتبر آمریکا، انگلیس، ایران و … بهوسیلهی دانشجویان در محیط آکادمیک دفاع شده است.
در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که دکتر عباسی و اندیشکده ی یقین در سطح جهان مطرح است. با جستجوی انگلیسی در فضای سایبر بیشتر به شخصیت و عمق علمی ایشان پی میبرید تا جستجوی فارسی. رفتوآمد دانشمندان جهان به اندیشکده ی یقین بیشتر از دانشمندان ایرانی است. الگوی طراحی مرکز تحقیقاتی دکتر حسن عباسی حوزههای علمیهی دوران شیخ بهایی و کالج دو فرانس (مهمترین کرسی نظریهپردازی اروپا) و ترودوک (مهمترین کرسی نظریهپردازی ایالاتمتحده) میباشد. اگر شما هم در محیطی درک نشوید گاهی عصبانی میشوید. بر حکیم خرده نگیرید که محاسن و خدمات علمی ایشان آنقدر زیاد هست که برخی رفتارهای صریحشان به چشم نیاید. اگرچه معتقدم که صراحت ایشان اکثر مواقع به دلیل شجاعت ایشان است. مسائلی که ایشان در سخنرانی خردادماه مشهد سال ۸۳، ۱۰ خرداد ۸۸، ۳ خرداد ۸۸ و … عنوان کردند را کمتر کسی جرئت بیان دارد و کمتر کسی تحمل زندان کشیدن … .
به امید ایران فردا
از دوست عزیزم محمد بحرینی تشکر می کنم که با حوصله و با آگاهی کامل از تفکر اسلامی دفاع نمودند و ان شا الله که خداوند به ایشان توفیق خدمت به اسلام ناب محمدی را هر چه بیشتر عنایت فرماید.
خداوند حکیم حسن عباسی را نیز حفظ بفرمایند 🙂
سلام ،
با تشکر از جناب بحرینی و حرکت زیبای پایگاه.
بیشتر از اینکه اساتید ما به دنبال آموختن باشه به دنبال ثابت شدن هستن و تنها زمان رو دانش آموز میشوند که پای حرف فروید، کینزی ، فوکو و کاهر باشه و در صورت نقد انگار خودشون رو برای جهاد با کفر آماده میکنن و چنان وکیل مدافع غرب میشن که انگار دارن کنترول میشن متاسفانه .
کمتر کسی دیدم که تایید کنه و جبهه روشنفکری نگیره و قبول کنه دانشگاه در انحراف و مسیر غبار آلوده و مقصد نقطه در آسمان ! شدت تحکیم چهارچوب ها فکری لحظه ای اساتید دانشگاها رو فارغ از جامعه مدنی نمی ذاره و تصور جامعه ای که انقلاب ریشه ای در مبانی تمامی عرصه ها داشته باشه غیر قابل مفروضه .
دقیقاً تنها چیزی که این گفتار استاد عباسی رو برای خیلی از اساتید فرض محال میکنه اینه که با علوم اجتماعب و مهندسی جامعه میخوان درک کنن و تصور درست و صحیحی از علوم استراتژیک ندارد که چشم اندازهای ۲۰-۵۰ ساله برای جامعه ای منقلب رو بشه تصور کرد و همچیز رو به حال و نهایت یه دهه تحلیل میکنن و مسائل خرد تکنیکی و… بیشتر از هر چیز باید دانشگاه رو از سکولاریسم خارج کرد که مبانی فکری غربی دگمتیک شده القا میکنه .
سلام / همینکه صدا از یکی دراومد هم جای شکرش باقیه. جناب مهرداد این انقلاب غیرقابل مفروض رو در زمان پهلوی هم می گفتن اما بعد به واقعیت پیوست. یعنی ناچاره به واقعیت بپیونده؛ به هر حال این مبانی زمینه ساز ظهوره و وقوع ظهور هم حتمی.
سلام
خیلی عالی نوشته شده بود، ممنون.
از برادر عزیزم محمد بحرینی سپاسگذارم بابت جوابیه ک داشت.
انشاالله شهید بشی برادر…
ایشالا
خدا از دهنت بشنوه ه ه ه ه ه ه ه
(:
مسئله همان شناخت و جستجو نکردن
متاسفانه دانشجویان ما زیاد اهل جستجو و کنجکاوی ریش های بر موضوعات نیستن و خیلی کم پیدا میشن این جور دانشجویان (مگر دانشجوی دکتر باشد 🙂 )
اگر ایشون نگاهی بر همان درخت فلسفه بیندازند بخشی از جواب خود را خواهند گرفت اینکه فسلفه چرا بر تثلیث رشد کرده ،نمیتواند علومی را پدید بیاورد که تثلیثی باشد؟!
با تشکر از متن مناسب و محترمانه دوست خوبم
به نظر من یکی از بزرگترین مشکلات دوستان ما در حوزه علوم انسانی این است که هنوز بر این باور نرسیده اند که این دسته از علوم به رشد و سعادت آنسان هیچ کمکی نمی کنند و حتی در پاره ای مواقع سبب گمراهی انسان از حقیقت او می شود. متأسفانه در جامعه دانشگاهی ما هستند انسان هایی که برخی از سر منافع و برخی از سر استیصال در مقابل ناکارآمدی این حوزه سکوت کرده اند و حتی گاهی اوقات در برابر انتقادات از این علوم دست به توهین و فحاشی نیز می زنند .سوالی که اینجا ایجاد می شود این است که آقای حیدری و امثال ایشان که اذعان دارند که این انتقادات از سوی خود غربی ها قبل تر از این ها بیان شده آیا در این موارد تفکری داشته اند؟ آیا اگر از سوی غربی ها مطرح نمی شد حاضر بودند به این صحبت ها گوش بدهند؟ آیا در راستای کارآمد کردن این حوزه فعالیتی داشته اند؟ ایشان که به درستی از حرف تازه و نو در این حوزه سخن می گویند آیا تا به حال به نقد این نظریه ها در حضور استادان خود پرداخته اند؟ با مطالعه آثار بزرگان در تفکر دینی آیا در حضور استادانی که صرفاً حکم ضبط صوت را دارند و از خود هیچ حرف تازه ای ارائه نمی دهند، از اندیشه آن بزرگان دفاع کرده اند؟ این که دانشجو روحیه پرسشگری و نقادی داشته باشد بسیار خوب است ولی از آن بهتر این است که با یک نگاه حق پذیر و به دور از کینه و بغض با انصاف و شناخت کافی به نقد بپردازد.
استاد عباسی فردی هستند که به معنای واقعی در جهت پیاده شدن اسلام حقیقی گام بر می دارند و در این راه از گفتار و راهنمایی های علمای بزرگ اسلام و تشیع استفاده می کنند. شخصی بسیار محترم که عمر خود را وقف فعالیت های اسلامی و انقلابی کرده و با توکل به خدا تیر و ترکش های جنگ سخت و نرم را به جان خریده اند و به هیچ عنوان به منافع مادی فکر نمی کنند. امیدوارم آقای حیدری از روی تفکرات سیاسی این نقد را ارائه نکرده باشند که اگر این طور باشد هم به خود و روحیه دانشجویی و فطرت تعالی طلبشان و هم به بسیاری از افراد دیگری که ممکن است کوکورانه و یک طرفه نقدشان را پذیرفته باشند جفا کرده اند.
«فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ…»
بسمه تعالی
سلام علیکم
در ابتدا از واژه غرورآمیز بنده ی خدا شروع می نمایم، که اگر فردی شان و مقام یک بنده ی خدای متعال را بداند، بسیار به او احترام خواهد گذاشت، که بنده ی خدا شدن و ماندن بسی مشکل است. که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
امیدوارم ما هم به مقام بنده ی خدا بودن برسیم و با افتخار این واژه را بکار بریم.
دوم، برداشت از سخنرانی مذکور به این سادگی نیست که در یک جمله نتیجه بگیریم . بسیاری از افراد متون بسیاری را قبل از گفتار ایشان مطالعه نموده بودند اما به ثنویت و تثلیث پی نبرده بودند، حال اگر شما یا هر فرد دیگری ادعا می کند که از گفتار ادورنو گرفته تا فرکلاو، رد و نشان تثلیث را قبل از اینها دریافته بودید، چرا سکوت نمودید؟! و البته اگر اهمیت این موضوع را دریافته بودید و می دانستید که پرسش مهم بشر دیروز و امروز داشتن موشک و تریبون نیست، بلکه این است که از کجا آمده ام و به کجا خواهم رفت؟ این پرسش اعتقادی است که ریشه در تمام اصول زندگی بشر دارد، و به او می گوید که از این موشک و تریبون چه استفاده ای کند. اگر با این پرسش ، در متون غرب تثلیث را دریافته بودید، شما نیز دلسوزانه فریاد می زدید و ما نیز از دل و جان نگرانی و انسان دوستی شما را با این فریاد می پذیرفتیم.
سوم، در جهان امروز علم اقتصاد، علم جامعه شناسی، علم زیست شناسی ، روان شناسی و … سقوط آزاد نموده اند صحبت از علم است، اینها که گفتید تکنولوؤی هایی حاصل از علم است. چه بسا اگر ریشه ی علم در توحید قرار می گرفت به تکنولوژی هایی کاملتر دست می یافتیم.و الان به این بن بستهای حاصل از علوم مختلف نمی رسیدیم. سختی راه این است که حال باید این ریشه های ضخیم و ناکارآمد را بشکنیم و طرحی نو مبتنی بر توحید اندازیم.
چهارم، این مهم به اعتبار مسیحیان مربوط نمی شود چرا که ایشان در اعتقاد دینی خودشان به روشنی از تثلیث صحبت می کنند، و حضرت عیسی علیه السلام و روح القدس را هم طراز با خداوند قرار می دهند.درد این است که چرا موحدان فقط در اذکار خداوند را به یکتایی می شناسنداما ناآگاهانه در علم و دانشگاه ،تثلیث را مبنا قرار می دهند، و به تکنولوؤی حاصل از آن افتخار می کنند لیک بنده ی خدا بودن را با افتخار بیان نمی کنند.
پنجم، افراد نامبرده از آدورنو گرفته تا فرکلاو بابت نظریات دیگری مشهور شده اند و در آثار و کتب و مقالات ایشان اثری از برداشت شما یافت نشد. در ضمن افراد مذکور در بسیاری از اصول با شما متفاوت هستند، برای مثال تئودور آدورنو تمایل های سیاسی چپ در آلمان داشته که با افزایش فشارهای سیاسی از آلمان به نوعی اخراج شد و معتقد بود عقل علمی و محاسباتی خود بخشی از مشکل است، وی اندیشه ی اجتماعی دور از دغدغه ارزشی در پژوهشهای اجتماعی را به شدت زیر سوال می برد، در حالیکه تیتر متن شما کاملا متضاد با آنها ، علم را به ما هو علم و فارغ از جناح سیاسی می پذیرد. چگونه به افرادی استناد می کنید که اگر باشند نظریات شما را رد می کنند.
ششم، وقتی علمی را تولید نکنیم بلکه علم را از دیگران بگیرد، دیگر نمی توانیم بگوییم علم به ماهو علم و فارغ از جناح سیاسی. بلکه باید در این خصوص به فرد تولید کننده علم رجوع کنیم تا ببینیم آیا او نیز بدون در نظر گرفتن اعتقادات دینی و سیاسی علم را تولید نموده ، یا در دل این علم و هنر به عمد اعتقادات فلسفی نهفته است.
هفتم، اینکه گفتید چه جور تاسیس علمی است که نقد غرب را هم از غرب می گیریم، باید گفت این روشی قرآنی است که به نام جدال احسن در آیه ۱۲۵ سوره مبارکه النحل آمده است:برای مجاب کردن افراد سه راه وجود دارد، که هر سه راه در این مثال آمده است قرآن میفرماید:
«اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَهِ و المَوعِظَهِ الحَسَنَهِ وَ جادِلهُمْ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ اِنَّ رَبَکَ هُوَ اَعْلَمَ بِمَن ضَلَّ عَنْ سَبیلهِ وَ هُوَ اَعلَمُ بِالمُهْتَدینَ[۱]»
دلیل دیگر هم این است که متاسفانه برخی افراد آنچه را که از غرب باشد بهتر می پذیرند، اما تولید علم از قرآن را به سخره می گیرند و نمی پذیرند.ببخشید حال شما در چه نقطه ای هستید؟
هشتم، استادان دانشگاه یا به دانشجو همانند مدرسه درس می دهند و یا در سطحی بالاتر تعلیم می دهند. ایشان با این روش سخنرانی مخاطب را به تفکر وامی دارد. پس لطفا بنا به گفته ی خودتان هیاهو نفرمایید و اجاره دهید ما مخاطبین به اندازه فهم خود در گفتار ایشان تفکر نموده بلکه به حقیقت برسیم.
نهم در خصوص دانشمندان نامبرده در بخش پایانی متن شما، فقط می گویم مرد زمان خویش باشید. که اگر در خانه کسی هست همین یک حرف بسی هست.
والسلام
بنده تعدادی سوال از آقای حیدری دارم
۱-دفاع از علم به ما هو علم فارق از دستهبندیهای سیاسی:ایشان استاد است حال آنکه نمیداند گالیله.نیوتن.دکارت.انیشتین.فروید.و….. که از بزرگان دانش بشری اند همگی سیاسی بودند که بنده فقط به عنوان نمونه به نامه تئودور هرتصل بنیانگذار رژیم حعلی اسراییل به انیشتین اشاره میکنم که انیشتین را برای ریاست جمهوری اسراییل انتخاب کرد و انیشتین بن گورین را اصلح از خود معرفی کرد و سپس انیشتین طی نامه ای به فروید او را به حمایت از اسراییل تحریک میکند
۲-چرا ما باید از کسانی در علم پیروی کنیم که علمشان به رفع مشکلات خودشان کمک نکرده و روز به روز بر آمار تجاوز و قتل و سزقتشان افزوده میشود
۳-اینکه شما استاد عباسی نقد میکنی و میگی: نقادی علم را از متفکران غربی میگیرند پس تأسیسش چه شد
به طور حتم اطلاع نداری که نقد علم از متفکران غربی جدال احسنی است برگرفته از قرآن-برای تاسیس علم هم خوب است سری به انتشارات اندیشکده بزنید تا از نظریات جدید در علم که برگرفته از فرآن است آگاه شوید
سلام و تشکر از همه ی دوستان برای اظهار لطفشان
آقای حیدری تقاضا دارد با دانشجویان اندیشکده مناظره کند. البته قبل از خواندن جوابیه تقاضا کرده بود. الان رو نمیدونم ……………
باسلام خدمت شما ودوست عزیزمون آقای بحرینی.. بسیار جوابیه ی زیبایی بود.. فقط لطفا بگید اگر کسی بخواد جواب دیگه ای بفرسته همینجا باید منتشرکنه؟ ؟ باتشکر
سلام
برای ارسال مقاله و یا یادداشت برای باشگاه استراتژیست های جوان می توانید از فرم ارسال مقاله موجود در سایت استفاده کنید.
جوابیه شما نیز در صورت تایید ذیل همین جوابیه منتشر می شود.
با تشکر از جواب خوب آقای بحرینی
به نظر می رسد عجیب به نظر رسیدن سخنان استاد عباسی به دلیل حاکم بودن جو غیرعلمی و غیراندیشه محور در میان منتقدان باشد. از آنجا که اولویت هایی مانند مدرک گرایی و موقعیت اجتماعی و درآمد بالا از یک طرف و مقهور قدرت های بزرگ و شرایط استکباری موجود در جهان شدن به شکل پررنگی وجود دارد، مباحث علمی و حقیقت جویی چندان مورد توجه نیست.
اگر حق طلبی موضوعیت داشته باشد با “کشف” تلقی کردن نظرات دیگران اسباب تحقیر خود را فراهم نمی کنیم و افراد را هر چند بزرگ و صاحب فکر (همانند ابن سینا و ملاصدرا) ملاک حق و حقیقت قرار نمی دهیم و پیشرفت دیگران را در یک بعد (تکنولوژی پیشرفته غرب) ملاک پیشرفت در همه ابعاد تلقی نمی کنیم و آنها را ملاک تام و تمام حقیقت قرار نمی دهیم و …. مهم تر از همه خود را در جبهه مقابله با حق (یعنی باطل) قرار نمی دهیم
والسلام علی من اتبع الهدی
در تایید حرف دوستان باید عرض کنم که ما اولین و قویترین استدلالمان در حوزه ی علوم انسانی فرمایش مقام معظم رهبریست که فرمود: (علوم انسانی غربی مادی- غیر الهی و غیر توحیدیست) … حال در این راه جدال احسن هم میکنیم ولی آیا شما تا بحال در رشته ی خودت مادی بودن غیر الهی بودن غیر توحیدی بودن را پیدا کردی یا این که می خواهی مادی وغیرالهی وغیر توحیدی یعنی کافر بمانی
دوست خوبم حال که کسی پیدا شده و در این راه جهاد کرده چرا تو هم شجاعانه به میدان نمی آیی و اگر مرد این میدان نیستی پس فقط گوش کن!
سلام . اول تشکر میکنم از دوست عزیزم آقای بحرینی.
دوم : برای من جای تعجب نداره که یک دانشجو چنین اعتقاداتی در مورد علم و فلسفه اون داشته باشه . از جو حاکم بر نظام دانشگاهی و دانشکده ای ایران و شایدم کشور های دنیا چنین انتظاری نمیره که بیان با تمام احترام به دانشمندان و نظریات علمی پای خودشون رو از مرز های خود ساخته و تعصبات به درد نخور بگذارند بیرون و حرف جدید خودشون رو صریح و روشن بزنند.
من دانشجوی علوم تربیتی هستم و دوستان حتما اشنا هستند که دروس روانشناسی یکی از اصلی ترین دروس این رشته محسوب میشه و هر ترم چند نوع اون رو از رشد گرفته و تفاوت های فردی تا مشاوره و…. رو باید پاس کنیم . ولی خدا میدونه این اساتید روانشناسی یه حرف هایی میزنن سر کلاس که انسان احساس گناه میکنه .و جالب تر از این اساتید ادعای انتقاد پذیری دارند و خودشون رو یک مشاور و روانشناس برجسته خطاب میکنند در حالی که کوچک ترین انتقاد به فروید رو کفر مطلق قلمداد میکنند .
استاد روانشناسی اومده سر کلاس میگه وقتی آدم زندگی (( یونگ)) رو مطالعه میکنه میبینه که هیچ تفاوتی با زندگی (( حضرت علی ع)) نداره !!!!!!!!!!.
حرف آخر:
_دنیا آنقدر علی (ع) را کوچک کرد کوچک کرد کوچک کرد که مردم میگفتند علی و معاویه . حالا این دنیای نامرد آنقدر علی (ع) را کوچک کرد کوچک کرد کوچک کرد که میگویند علی و یونگ.
–
سلام نیمای عزیز
ممنونم
به استاداتون بگو حتما مستند قرن خود، که آدام کورتیس ساخته رو ببینن. اونجا میگه که دهه ی ۶۰ اندیشه های فروید در خود آمریکا منسوخ شده. به دلیل ناکارامدی و به خصوص این که نتونستن مرلین مونرو را با شیوه ی روانکاوی از افسردگی نجات بدن
با سلام
برادر ارجمند جناب آقای محمد بحرینی
خدا قوت و نفس و قلم تان گرم
خوب کاسه و کوزه ی جماعت سینه زن پای عَلَم علوم ترجمه ای , سکولار , تثلیثی غرب را که سال هاست
محو جمال شیطانی لیبرال دمکراسی غرب هستند را شکستید و چرت غفلت شان را پاره نمودید .
بر خود فرض می دانم که به سهم خود از پاسخ مستدل و کوبنده تان تقدیر سپاسگزاری نمایم .
حقیقت این است که آرش حیدری که سهل است دیار البشری روی کره زمین یافت نمی شود که وجود این را داشته باشد از خواب مرگ برخیزد و جواب حکیم فرزانه دکتر عباسی را بدهد این جماعت فعلا” از ضربه ای که خورده اند
بقدر کافی گیج و منگ و عصبانی هستند فقط کنار بنشینید و برخورد مهوع و حال بهمزن شان را که در نهایت
ضعف و استیصال رقم خواهد خورد را ببینید و کمی بخندید که از این جماعت به پایان خط رسیده بخاری علمی و منطقی بر نخواهد خاست .
این ننگ بر این جماعت مفلوک و بیدرد و غربزده ی محروم از حلاوت اسلام و قرآن و اهل البیت و شهادت بس
که اربابان اینها یعنی متفکران حال حاضر غرب بیش از این جماعت قدر و منزلت و مقام علمی و معرفتی حکیم عباسی را می شناسند و پیگیر مبانی و مباحثی که ایشان طرح می کنند هستند اما از این جماعت لیسنده استفراغ های شیاطین غربی هیچ حرکتی که مشاهده نمی شود بماند پیش پای استاد و دیگر فرزانگان این عرصه سنگ هم می اندازند کسی نیست به این ضبط صوت ها و فلش مموری های بی بو و بی خاصیت بگوید بروید کشک تان را بسایید بیش از این سر جوانان و دانشجویان بیگناه این مملکت را شیره ی ترجمه ای نمالید . عرضه دارید یک کلمه حرف جدید و علم توحیدی تولید کنید که که عمرا” بتوانید .
فعلا” ما را به خیرتان .امید نیست لطفا” شر مرسانید .
ضمنا” این افتخار برای استاد دکتر عباسی بس که بنده ی خدا هستند
شما بروید فکری برای بنده ی شیطان بودن خودتان بکنید که ننگ در پس است و مرگ در پیش .
فعلا” این نم بارانی ست که لانه های شما را به آب داده و خواب گران تان را آشفته کرده است فردا با سیلاب عظیم علم توحیدی چه خواهید کرد ؟
تا همین جا بس است .
خداوند همه ی ما را از خواب غفلت بیدار فرماید انشاء ا . . .
یا علی تا بعد .
سلام
از لطفی که نسبت به من داشتی ممنون
اما خواهشا در این جور مواقع که کسی از روی عدم اطلاع حرفی را زده اینقدر تند صحبت نکنید. راه را برای جذب باز بگذارید. ای بسا این فرد با یک متن علمی و مستدل به اشتباه خودش پی برده باشد اما این ادبیات تند که بیشتر شایسته ی دشمن است او را به لجبازی وادار کند. لذا انرژی و نفس کوبنده تان را برای دشمنان قسم خورده ی این ملت و این انقلاب ذخیره کنید
یا حق
ضمن تشکر از زحمت و حوصله ی شما دوست گرانقدر!
در پاسخ دانشجو به دانشجو بسیار مناسب کار شده بود. بخصوص از منظر حقیر، بخش دوم و نهم.
اما به طور کلی، می شود بهتر و مستدل تر از این هم پاسخ گفت.شما به خوبی از عهده اش برمیایید.و دوستان دیگر.
برخی موارد مطرح شده در نوشته ی آقای حیدری، حرف و سخن و سوال بسیاری دیگر از دانشجویان و عموم تحصیل کرده های دیگر هم هست. که نمی شود از یک فرد انتظار داشت به تمام آنها پاسخ مناسب و درخور ارائه کنه.
بنابراین اگر سوالات عمومی رو یکی به یکی به درستی استخراج کرده و هر یک از دوستان روی پاسخ یک سوال کار کرده و منتشر کنیم، کاریه که از نظر حقیر باید انجام بشه.
جوابیه خیلی خوبی بود . به خصوص بندی که ” شیخ شهید تا ملاصدرا و ابنسینا ” را نقد کردند.
اهل باطل همان طور که بر حرف باطلشان تاکید دارند و مدام تکرار می کنند اهل حق هم باید همانطور بر حرف حق شان تاکید کنند و تکرار کنند .
سلام من خیلی خوشجالم از این که کلا کسانی هستند که از این بحث ها بکنند و خوب خوبه ولی به من بگید این مباحث چه زمانی قراره به مرحله انجام برسه و مردم عوام ثمره ی این رویکرد اسلامی تشیع دوازده امامی رو مشاهده کنند
سلام
به هر نسبتی که مسوولین زودتر از این حقایق مطلع شوند و قانع شوند، زودتر هم پیاده خواهد شد. وظیفه ی ما این است که تا می توانیم دیگران را از این حقایق همچنین از مباحث جلسات کلبه کرامت آگاه کنیم
ان شا ا…
هو الحکیم.
باسلام وخداقوت به آقای بحرینی
خداراشاکرم که بعدازسالها شاهد نتیجه زحمات بی دریغ استاد عباسی ازجانب اندیشه جویان در مناظره انتقادی هستم.
این سلسله مباحث نه تنها دردانشگاه های مدرک گرای ما که فقط زمان انتخاب واحد با اسامی دروس آشنا می شوند بلکه در حوزه های علمیه هم که مثلا” مدرک گرا نیستند باانتقاد سنگینی مواجه می شوند.تنها دلیل آن را می توان نهادینه شدن علوم غربی درذهن بشر اما درقالب های متفاوت (دانشگاه،یا حوزه)دانست که خودرا پشت نظریات دیگران پنهان می کنند وتوان پذیرش نظریه جدید درقالبی متفاوت راندارند.همیشه انتقادها برای طرف مقابل سازنده بوده اما این بار امیدوارم منتقد سازنده شود.
ببخشید دوستان و لی آقای آرش حیدری دانشجو نیستند و خودشون استاد هستند .
ایشون استاد خود بنده هستند و از تمام اساتیدی که دیدم بار علمیشون بیشتره و واقعا دلسوز دانشجو و علم این کشور هستند و به دنبال مطرح کردن خودشون نیستند .
به نظر من یک پدر از روی دلسوزی و خانواده دوستی به فرزندانش نان حرام نمی خوراند بلکه از این روی ممکن است دست به چنین عملی بزند که متهم به کم کاری، بی مسئولیتی و تنبلی نشود.
سلام علیکم
احدی از طلاب غیر حضوری جناب آقای دکتر عباسی حفظ الله هستم. فقط و فقط میخواستم این را بگویم که از زمان فراگیری درس استاد هیچگاه اینقدر احساس رضایت روحی و جسمی نداشته ام. زیرا با درس استاد عاقبت بخیر شده ام انشاالله.
الان که در مقطع دکترا هم مشغول تحصیل هستم فقط مشت خزعبلات از افراد به اصطلاح استاد دریافت می کنیم که در سرمان دچار تراکم بار شده ایم. به حق بی بی فاطمه الزهرا که الله بساط سکولاریسم و تکنوکرات بازی را در دارالعم های ایران اسلامی برچیند.
آمین یا رب العالمین
جاالحق زهق الباطل کان باطل زهوقا